گلایه ای از گلوی دوست! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به علی جانی،در جستجوی یک پاسخ.
من کفاره همکلامی با شما را داده ام،بنابراین...
گفته اید و نوشته اید«با مرتضوی»نشسته بودیم دیگر نه او زندانبان بود و نه من زندانی،شاید حدود نیم ساعت- یک ساعتی بحث کردیم، آقای مرتضوی گفت خمینی جنایت کار نبود، اما جنایت کارها دوره اش کرده بودند.من خوب با این گزارش موافق نبودم و با او خیلی بحث کردم اما در عین حال همین که می پذیرفت جنایتی صورت گرفته برای من قابل توجه بود...
در ادامه پرسشگر سایت مادران پارک لاله باید سوال می کرد که چرا با گزارش مرتضوی موافق نیستید،که ظاهرا پرسشگر حواسش نبوده یا آنقدر محو آفتابه لگن عنوان روزنامه نگار،نویسنده،فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی- مذهبی و برنده جایزه آزادی مطبوعات شما بوده است که مصلحت ندیده با سوالی بی جا در کلام گوهر بارتان وقفه ای ایجاد کند،حال بعد از گذشت ۶ سال ساده و صریح توضیح دهید که چرا با گزارش مرتضوی موافق نبودید؟!
٨۱۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۶       

    از : احمد مجد

عنوان : کدام قویترند؟ فرودستان جامعه یا فرادستان رژیم؟
بدون آن که نکات جعفر بهکیش نادرست یا ناحق باشند، با این نکته علیجانی که گلایه جعفر بیشتر جنبه عاطفی دارد موافقم.
و بدون آن که با جایگاه و نقطه نظرهای سیاسی علیجانی به عنوان کسی که ملی-مذهبی بوده یا هست و شاید بعدا هم باشد، موافق باشم، بر این باورم که پیوند علیجانی با قربانیان قتل عام۶۷ نیز از آن جا که بن مایه نیرومند عاطفی با آن قهرمانان دارد، او را از تفاوت آشکاری با دیگر ملی-مذهبی ها برخوردار میکند.
ما را از این حکم گریزی نیست که پیوند شور و شعور به کنه رویدادها رهنمون می شود. بنابراین ضمن همراهی با نکات دلسوزانه جعفر بر آنم کهعلیجانی با این پاسخ ضروری، جان کلام را در باره فلسفه و زیرساخت موضعگیری منتظری درباره قتل عام زندانیان سیاسی در این جمله بیان کرده است:
«این مقاومت با چنگ و دندان و صبوری پایان ناپذیر خانواده ها بود که یاد آن فاجعه را زنده نگه داشت. و اصلا آیت الله منتظری خود تحت تاثیر و زیر فشار همین خانواده ها بود که وجدان دینی و شهامت اخلاقی اش به جوش آمد و در این باره اقدامی کرد یا سخنی گفت و هراسی از تبعاتش نکرد».
هم چنین با آن که من به رغم فاجعه آمیز بودن قتل عام۶۷ با تعبیر «فاجعه ملی» در موردش موافق نیستم. چون آن را بیشتر به یک زلزله و حادثه طبیعت شبیه می کند، و بلکه آن را یک «حماسه ملی و میهنی» می دانم، زیرا صحنه آزمایشی بود که همه قربانیانش با علم به این که اعدام می شوند تنها به دلیل ایستادگی بر سر اندیشه و اعتقادشان و اکثریت شان به خاطر یک نام «مجاهد» یا «فدایی» جان باختند، این حماسه سرمایه یی عظیم و چشمه جوشانی است است که تاریخ اینده آزادی اندیشه و آزادی بیان در ایران از آن بسیار خواهد نوشید و بهره خواهد بتد. آینده آزادی اندیشه در ایران تا جاودان مدیون آن قهرمانان است، بیگمان!
تمام ماجراهایی که به مخالفتها و آشوبهای سیاسی درون رژیم حاکم تبدیل می شوند، از همین قانون و قاعده پیروی می کنند، که علیجانی بر آن انگشت گذاشته است.
خمینی و در پی او خامنه ای پیوسته تلاش کرده اند و می کنند که شکافهای بین دو جبهه اصلی یعنی مردم و رژیم را هم بیاورند. منتظری به قول خودشان محضا لا الله یا قربه الی الله به مخالفت با قتل عام برنخاست (گو اینکه علیجانی بنا به اعتقادات مذهبی یا تأثیری که از آن محیط پذیرفته آن را وجدان دینی یا شهامت اخلاقی اش می داند و از مضمون سیاسی اش به خاطر جایگاه و تضادهای سیاسی منتظری غافل است) در درون حاکمیت تمامتخواه و دیکتاتوری فردی خمینی، شکافی به نام جانشین یا نقش ولایتعهدی کار دستشان داد. همان دلیلی که باعث شده بعد از خمینی جانشین وی قبل از مرگ ولی فقیه اعلام نشود. چون فرد جانشین هرکه باشد، روزنه یی در دیوار یا مویه یی در استخوان رژیم می شود. وقتی همه مجراهای حق طلبی به سوی خمینی بسته و او سمبل یک حاکمیت سراپا ضدمردمی بود، تضادها به بیت منتظری می ریخت، جایی که خانواده های قربانیان و مردم در نظام آخوندی می توانستند التجا و تظلم کنند، خانه منتظری بود. نقش منتظری در آزادسازی بسیاری از زندانیان سیاسی طی سالهای ۶۳تا۶۶ انکارپذیر نیست. چنان که نقش او در افشای پرونه کیک و کلت و انجیل بین آمریکا و رژیم نیز چنین است. چنان که اعدام مهدی هاشمی داماد او هم ناشی از همین رویارویی است و بسیاری دیگر اعدامهای هوادارانش مثل امید نجف آبادی که نخستین مقام قضایی بود که سال ۵۹و ۵۸ در اصفهان در برابر رفسنجانی و معاملاتش بر سر پرونده های قضایی وابستگان دیکتاتوری شاه ایستاد، بهایی بود که خمینی و بازماندگانش از این جانشین مخلوع رأس رژیم گرفتند.
جمله یادشده در بالا از علیجانی، بیگمان یک معیار و ملاک برای سنجش شرافت سیاسی یک فعال سیاسی هم هست، دیگر مواضع سیاسی او هرچه باشند، این را دگرگون نمی کنند که این حرف علیجانی محصول شور و شعور است. برای نمونه:
۱. احمد منتظری در تابستان گذشته(۹۵) بعد از غوغایی که انتشار نوار منتظری با عاملان قتل عام برانگیخت تصریح کرد که مردم از ما چنین انتظاری داشتند. این موضع محصول یک فشار اجتماعی در یک جامعه مذهبی است که روحانیونش با همه رسواییهایی که آخوندهای حاکم به بار آورده اند ناگزیرند حساب خود را به نوعی از این نتایج و رسواییها جدا کنند، همه ارگانهای اجتماعی که به نوعی با مردم واعتقادات مذهبی و ملی شان در هر کشوری سر و کار دارند، چنین کارکردی دارند و بازماندگان قربانیان ۶۷ از این کارکرد و این شکاف چه خوب استفاده کرده اند. موضعگیری منتظری و انتشار نوارش در سال گذشته توسط پسرش چیزی نیست جز میوه درختی سخت تنومند و تناور که ریشه اش و تنه اش درخونهای قربانیان قتل عام۶۷ مستحکم شده و شاخ و برگش همه تلاشهای اجتماعی و سیاسی خانواده های قربانیان و همه گروهها و نیروهای سیاسی ایران در سطح بین المللی است.
۲. احمد خمینی در دردنامه اش به منتظری در همان سال و قبل از عزل منتظری تصریح می کند که مجاهدین خلق در بیت تو نفوذ کرده اند و تحت تأثیر نفوذیها هستی. یک طلبه را هم پیدا کرده بودند که در سالهای دهه۵۰تا۶۰ هوادار مجاهدین بوده و بعد در زندان توبه نامه نوشته و آزاد شده بود و در دفتر منتظری شده بود
روشن است که این اتهامات و تئوری بافی در مورد توطئه چیزی نبوده و نیست جز برای فرار از برابر حکم بسیار سرسخت یک واقعیت اجتماعی مقاومت در برابر آزادی کشی این رژیم، که بازماندگان قتل عام ۶۷ در کسوتهای گوناگون حزبی وسازمانی و خانوادگی پیشاهنگان آن بودند و آویختن به کلمه نفوذ و نفوذیها چیزی نیست، جز بیان درماندگی رأس رژیم از شکافی که مقاومت بازماندگان قربانیان در بخشی از بدنه رژیم ایجاد کرده اند.
٨۱۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۶