نیمی از جمعیت به‌مثابه اقلیت
سعیده جعفرپور


• اقلیت به‌اعتباری گروهی است که خود را مشمول نوعی تبعیض جمعی می‌داند که به‌سبب آن از مشارکت اجتماعی، در ساختار قدرت گرفته تا در جزئی‌ترین امور، محروم است. وضعیت زنان در ایران به دلایلی که در ادامه می‌آید شبیه اقلیت است؛ اگرچه ازلحاظ تعداد و کمیت قریب‌به نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. هدف بررسی این سوال است که چگونه با نیمی از جمعیت به‌مثابه اقلیت رفتار می‌شود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ شهريور ۱٣۹۶ -  ۲٣ اوت ۲۰۱۷



مشیانه- در فرهنگ فارسی معین اقلیت این‌گونه تعریف شده است: ۱. کم‌بودن؛ ۲. قسمت کمتر، بخش کمتر؛ ۳. گروهی از افراد یک کشور یا یک شهر که دین یا نژادشان با اکثریت مردم آنجا فرق داشته باشد.
گیدنز بر مفهوم جامعه‌شناختی اقلیت تأکید می‌کند و معتقد است اقلیت یک مفهوم عددی نیست. ممکن است گروه‌هایی که جمعیت آنان برابر با جمعیت اکثریت است، در وضعیت اقلیت قرار گیرند.
داشتن روحیه و ذهنیت اقلیت حائز اهمیت است. همان‌طورکه وجهی از ملیت محصول وضعیت ذهنی است، آگاهی گروهی اعضای اقلیت نیز مهم است. اقلیت به‌اعتباری گروهی است که خود را مشمول نوعی تبعیض جمعی می‌داند که به‌سبب آن از مشارکت اجتماعی، در ساختار قدرت گرفته تا در جزئی‌ترین امور، محروم است. درنتیجه از معیارهای مهم برای شناخت دقیق اقلیت و یافتن مصادیق آن، نوع رابطه‍ی این گروه‌ها با اکثریت است. اما کاربردی‌ترین و واقعی‌ترین تعریف اقلیت در حوزه‍ی حقوق بین‌الملل ارائه شده است. وجه غالب تعاریفی که در حقوق بین‌الملل از اقلیت ارائه شده، بر وضعیت «غیرمسلط» گروه‌های جمعیتی تأکید می‌کند. به‌عبارت دیگر، «اقلیت عبارت از گروهی است که در حاکمیت شرکت نداشته و ازنظر تعداد، کمتر از بقیه باشند و اعضای آن در عین حالی که تبعه‍ی آن کشور هستند، ویژگی‌های متفاوت قومی یا مذهبی یا زبانی با سایر جمعیت کشور دارند و دارای نوعی حس وحدت منافع و همبستگی در جهت حفظ فرهنگ و آداب‌ورسوم یا زبان خود هستند.»
در سال ۱۹۵۰ کمیسیون فرعی مبارزه با اقدام‌های تبعیضی، گزارشی در اختیار دبیرکل سازمان ملل متحد قرار داد که در آن مفهوم اقلیت پرداخته توصیف و تبیین شده بود. براساس این گزارش، اقلیت‌ها اجتماعی واقعی هستند و برحسب تحول شرایط اجتماعی تغییر پیدا می‌کنند.
در کشورهای مختلف طیف متغیری از جایگاه زنان در جامعه مشاهده می‌شود. مراتب مختلفی از حقوق و تکالیف برای آنان شناخته و ایجاد شده است. ناگفته پیداست که در جوامع توسعه‌یافته برای حقوق زنان تلاش بیشتری شده و به نتیجه هم رسیده است؛ درحالی‌که در جوامع درحال‌توسعه یا توسعه‌نیافته، زنان بیشتر دارای تکلیف هستند تا حق.
در ویکی‌پدیا اقلیت این‌گونه تعریف شده است: اقلیّت یا گروهِ اقلیّت اشاره به دسته‌ای از افراد است که متفاوت از اکثریت جامعه‌ای هستند که عمده‍ی قدرت اجتماعی را در دست دارند. در چنین شرایطی، اکثریت ممکن است مواضع اکثریتی خود را به‌شکل قانون نیز تعریف کرده باشد. تفاوت‌هایی را که اقلیّت را در یک جامعه می‌سازند، می‌توان در ویژگی‌های انسانی ازجمله قومیت، نژاد، مذهب، طبقه‍ی اجتماعی، جنسیت، ثروت، سلامت یا گرایش جنسی افراد جست‌وجو کرد. اعضای اقلیّت اکثراً توسط دیگران مورد تبعیض قرار می‌گیرند و در وضع نامناسب‌تری قرار دارند. اعضای گروه اقلیت عموماً سهم کمتری از مزیت‌های اجتماعی چون قدرت، ثروت و احترام دارند. گروه اقلیت یک مفهوم جامعه‌شناسی و نتیجه‍ی تفاوت‌ها است. در علوم اجتماعی، اصطلاح «اقلیت» گاهی برای توصیف روابط قدرت اجتماعی میان گروه فرادست و فرودست به‌کار می‌رود و نشان‌دهنده‍ی «تفاوت جمعیتی» در درون یک جمعیت است. کنشگران اجتماعی ممکن است در طیف گسترده‌ای از مسائل از زبانِ حقوق اقلیت‌ها ازجمله حقوق دانشجویان، حمایت از حقوق مصرف‌کننده، حقوق زنان، حقوق کودکان استفاده کنند.
اینکه چگونه گروهی در جامعه در وضعیت اقلیت قرار می‌گیرد، دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد؛ از جنگ و تصرف سرزمین گرفته تا تسلط‌یافتن یک دین و مذهب یا یک نژاد خاص بر دیگران.
باتوجه‌به مقدمات گفته‌شده، وضعیت زنان در ایران به دلایلی که در ادامه می‌آید شبیه اقلیت است؛ اگرچه ازلحاظ تعداد و کمیت قریب‌به نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. نگارنده امید دارد از این یادداشت چنین برداشت نشود که اعمال محدودیت یا نفی برخی حقوق برای اقلیت‌های قومی، دینی، مذهبی یا سایر اقلیت‌ها پذیرفتنی یا انسانی است. هدف بررسی این سوال است که چگونه با نیمی از جمعیت به‌مثابه اقلیت رفتار می‌شود.

۱. دلایل فرهنگی‌اجتماعی

زنان در امور مختلفی از درون خانه و رختخواب تا عرصه‍ی عمومی و محیط کار فرودست محسوب می‌شوند. به این مسئله جدای از وضعیت حقوقی توجه می‌شود. در درون خانواده کل کار خانگی، بدون دستمزد و تعطیلی یا مرخصی و به‌اسم تقسیم کار، به‌صورت تمام‌وقت بر عهده‍ی زنان است. این وضعیت بدون درنظرگرفتن شرایط شغلی و جسمی زن است. زن شاغل یا خانه‌دار باشد یا چه میزان از توان بدنی و سلامت برای این خدمات را داشته باشد، به‌طور سنتی از زن انتظار انجام آن وجود دارد.
به‌طور معمول زنان در تصمیمات مالی یا غیرمالی زندگی مشترک به بهانه‍ی نداشتن اطلاعات کافی مشارکت داده نمی‌شوند.
ایجاد مزاحمت‌های خیابانی و آزارهای کلامی علیه زنان در هر دو عرصه‍ی عمومی و خصوصی جامعه رایج است و واکنش خاصی را برنمی‌انگیزد. در عرصه‍ی خصوصی مردم به‌دلیل فرهنگ «چهاردیواری اختیاری» در حوادث خشونت خانگی مداخله نمی‌کنند. در عرصه‍ی خصوصی همچنین میزان اطاعت‌پذیری زن و به‌اصطلاح سازگاری وی تعیین می‌کند که چقدر مورد خشونت قرار بگیرد. توصیه‌هایی که به‌نحو سنتی به زنان برای حل مشکلات خانوادگی می‌شود، مبتنی‌بر احترام به نظر و خواست مرد است. مهم نیست که این نظر و خواسته چقدر با شخصیت و توانایی و مهم‌تر از همه اراده‍ی زن هم‌خوانی و نزدیکی داشته باشد.
در عرصه‍ی عمومی هم هر نوع مزاحمتی را برای زنان به‌نوعی با مقصر قلمدادکردن خود زن توجیه می‌کنند. عملاً جامعه در عرصه‍ی عمومی به این رویکرد کلی اقدام می‌کند که «مسئولیت حریم زن و امنیت وی با خودش است، نه جامعه و نه کسی که به چنین تجاوزی در هر سطحی اقدام می‌کند».
تریبون‌ها و رسانه‌های رسمی با تأکید بر نوع خاصی از پوشش و کدهای رفتاری خاص برای زنان به‌طور کلی رعایت‌نکردن آن‌ها را مجوزی برای آزار زنان معرفی می‌کنند. در کل فرهنگ اجتماعی ایران به‌خصوص در بعضی انواع خشونت‌ها که ناموسی یا اخلاقی یا خانگی و خانوادگی شناخته می‌شود، به سکوت قربانی یا به‌نوعی مقصردانستن وی تمایل دارد. در این میان وضعیت زنان به‌دلیل فرودستی سنتی و تاریخی بدتر است.

در عرصه‍ی عمومی جداسازی و تفکیک جنسیتی در وسایل حمل‌ونقل عمومی و پارک‌ها و فضاهای عمومی دیگر دیده می‌شود. مبنای تفکیک جنسیتی حفظ امنیت زنان مطرح می‌شود.
همه می‌دانند که زنان پریود می‌شوند، مادر می‌شوند. چطور هنوز مثلاً وضعیت سرویس‌های بهداشتی جامعه جایی و امکاناتی ندارد؟ در کشورهای دیگر محفظه‌ای برای کمک‌های‌اولیه و حاوی نوار بهداشتی در سرویس‌های بهداشتی وجود دارد و امکاناتی برای تعویض نوزاد و شیردهی. جایگاه رفیع زنان با شعار حاصل نمی‌شود. زنان با تمام ابعاد وجودی‌شان اول باید دیده شوند و سپس محترم انگاشته شوند.
زنان حتی به‌ندرت در احزاب و مجامع سایسی توان دستیابی به پست‌های بالای حزب را دارند؛ مگر در احزابی که تک‌جنسیتی و زنانه است. اصولاً به‌طور سنتی زمین بازی سیاست زمینی مردانه دیده می‌شود که حضور زنان در آن نمایشی و برای ساکت‌کردن گروه‌های مطالبه‌گر حقوق زنان است.
حتماً شما تجربه‌ها و مثال‌های زیادی ازاین‌دست در ذهن خود دارید؛ پس از ذکر همه‍ی مصادیق آن خودداری می‌کنم.

۲. دلایل زبانی

در زبان فارسی برخلاف زبان عربی و فرانسوی و انگلیسی ضمیرهای جداگانه برای اشاره به جنس خاصی تعریف نشده است. این امتیاز است؛ اما هرچه که شکل زبان اجازه‍ی تبعیض جنسیتی نداده است، محتوای زبان در قالب داستان و ضرب‌المثل و حتی ناسزاها این مسئله را جبران کرده است. در زبان فارسی ضرب‌المثل‌های بسیاری می‌بینید که علیه زنان است. در ادبیات رایج روزانه آنچه مثبت است ازقبیل قدرت و شجاعت و ایستادگی و مقاومت و حتی وفای به عهد مردانه تلقی می‌شود؛ آنچه اگر زنی هم داشته باشد، با عبارت «زنی چون مردان» ستوده می‌شود. گوش‌هایتان را تیز کنید و یک شب همه‍ی آنچه در یک روز در جامعه و خانواده در تحقیر و سرکوب زنان می‌‌شنوید، یادداشت کنید. نتیجه حیرت‌زده‌تان خواهد کرد.

۳. دلایل قانونی

در قانون ایران تا قبل از ۱۸سالگی تفاوت عمده‌ای که قانون‌گذار بین دختر و پسر قائل شده این است که سن قانونی ازدواج برای دختران کمتر است. ازلحاظ سایر حقوق مالی و اجتماعی بدون مطرح‌شدن جنسیت، محدودیت‌هایی در همه‍ی کشورها کمابیش وضع شده است و منطقی هم هست.
تفاوت جنسیتی دیگری که در قانون کشور بین زنان و مردان بعد از ۱۸‌سالگی دیده می‌شود، اختلاف در حقوق مرتبط‌با ازدواج و طلاق و حق اشتغال در برخی مناصب دولتی است.
در قانون مدنی ایران به‌صراحت قید شده است که مرد ریاست خانواده را بر عهده دارد و ماده‍ی دیگری به‌طور مطلق بیان می‌کند که مرد هرگاه بخواهد می‌تواند زن خود را طلاق دهد. علاوه‌بر این دو، در جای‌جای قانون اختیار اظهار نظر یا اعمال تصمیم راجع‌به اشتغال زنان و محل سکونت و ادامه‌تحصیل زن و حتی سفر او بعد از ازدواج نیز به مرد واگذار شده است. درواقع در چارچوب قانون فعلی ایران، زن بعد از ازدواج ازلحاظ قانونی در اغلب مواقع «صغیر» محسوب می‌شود؛ یعنی قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری او برای خودش معتبر شناخته نمی‌شود. اینجا هدف فقط توصیف وضعیت موجود است.
راهکارهایی ازقبیل قید شروط ضمن عقد به‌سبب اعمال سلیقه‍ی مردانه در اغلب دفاتر ازدواج و طلاق و حتی دفاتر اسناد رسمی به‌دشواری اجرا می‌شود؛ درحالی‌که منع قانونی برای آن وجود ندارد. در مرحله‍ی اجرا هم سلیقه و رویکرد قاضی بسیار تعیین‌کننده است. با نگاهی کوتاه به پرونده‌های دعاوی خانواده و مباحث مهریه و طلاق و خشونت خانگی این مسئله به‌وضوح دیده می‌شود. به‌نظر نگارنده ساختار حقوقی ازدواج و طلاق موجود تأثیری انکارناشدنی بر شکل‌گیری پدیده‍ی ازدواج سفید گذاشته است.
برای داشتن برخی مناصب دولتی و قضایی در قانون ایران برای زنان محدودیت‌هایی پیش‌بینی شده است. جدای از آنچه به‌صراحت در قانون مطرح شده است، مفهوم سقف شیشه‌ای در ایران وجود دارد؛ به این معنی که ازلحاظ قانونی منع یا محدودیتی برای زنان در تصدی برخی پست‌ها و مشاغل نیست، اما در عمل ساختار فرهنگی حاکم بر سازمان‌ها و شرکت‌ها چنین فرصت‌هایی را از زنان دریغ می‌کند. همچنین قانون خاصی برای پوشش زنان به‌خصوص داشتن چادر وجود ندارد؛ اما در عمل این مسئله در انتصاب‌هایی که به‌ندرت انجام می‌شود، لحاظ شده و حتی به زنان تحمیل می‌شود.
قدرت «فرودست و دیگری»انگاری زنان در جامعه تا آنجاست که هر دستگاهی و هر شخصی به خود اجازه می‌دهد هر روز بدون تصویب یا تأیید مرجعی قانونی خطی دیگر بر محدودیت‌های موجود برای زنان بیفزاید و حقی دیگر از حقوق زنان سلب کند و با این‌همه نه‌تنها مرجعی مانع آن نمی‌شود و پاسخگوی هیچ مرجعی هم نیست، بلکه به‌سرعت رویه‍ی غلط و غیرقانونی ایجادشده به کل کشور تسری پیدا می‌کند. از این جمله است منع حضور زنان در ورزشگاه‌ها یا اجبار به پوشش چادر در مکان‌های مذهبی یا در برخی مراجع قضایی برای وکلا و مراجعان زن و اخذ تعهد پرداخت از شوهر برای زن وام‌گیرنده در برخی بانک‌ها. داستان امضاهای رضایت و اجازه در بخش بهداشت‌ودرمان که خود حدیث مفصل دیگری است. گویی محدودکردن خودخواسته‍ی زنان مسابقه‌ای است که هر کسی برای دست‌یافتن به جایزه‍ی آن که معلوم نیست چیست و چطور تعیین شده است، تلاش می‌کند. بنای حقوق زنان به داستان آن ساختمان نیمه‌کاره شبیه است که هر کسی سنگی به شیشه‍ی آن می‌زند.
بنابراین بسیار بدیهی به‌نظر می‌رسد که با وضع موجود، خانواده‌های ما دچار مشکل و تنش بسیار باشند. بله؛ ممکن بود زنان کمتر تحصیل‌کرده و غیرمستقل و سنتی چنین ساختاری را بپذیرند و عمل کنند و حتی خود برای حفظ و توسعه‍ی آن تلاش کنند؛ اما با آگاهی روزافزون زنان و تغییر فرهنگی و شخصیتی و جایگاه زنان در جامعه، نمی‌توان این ساختار فرسوده و معیوب را حفظ کرد و انتظار داشت که جامعه به‌دور از عواقب و آسیب‌های آن باشد.
منابع
۱. سیف‌الدینی، سالار، «نگرشی بر مفهوم اقلیت»