از : احمد پورمندی
عنوان : راه سوم، سراب یا واقعیت
دوست گرامی رضا جاسکی عزیز!
از اینکه در موضوع مهم " سوسیال دموکراسی" ولو به اشاره، به یادداشت های من توجه کرده و آنها را مورد نقد قرار دادید، سپاسگزارم. همانطور که به درستی تاکید کردید، در عرصه نظر، " میانه را گرفتن" عملی ناپسند و نادرست است و این متد که " تو راست می گوئی، ولی من هم حق دارم" نیز، شایسته مباحثات عقلانی نیست و هم از اینجا برای من این سوال اساسی پیش آمده و می آید که در دعوای بین سوسیال دموکراسی و " کمونیسم لنینی" ، کدام یک در مسیر درستی قرار داشته اند؟ از نظر من ، کمونیسم، مارکیسم- لنینیسم و یا هر اسم دیگری که روی آن گذاشته شود، یک جاده خاکی بود که به ناکجا آباد و فاجعه ختم می شد و شد. اگر هزار بار دیگر هم بر پایه آن نظرات اقدام سیاسی صورت بگیرد، به همانجائی منجر خواهد شد که در روسیه شد، در کوبا شد، در چین شد و در آلبانی و غیره شد. اما مسیر سوسیال دموکراسی، یک اتوبان بزرگ بود و هست که بشر را به سوی ترقی ، برابری ، آزادی، همبستگی و دموکراسی پیش برده و می برد. آلمان و سوئد امروز با روسیه و کوبا قابل مقایسته نیستند. در این مسیر البته نه پیامبری وجود دارد و نه قدیسی و نه اصلا درجا زدن و ماندن معنی دارد.
برنشاین در زمان خودش مارکس را از جمله در هشت زمینه اساسی که در مقاله برزین هم تشریح شده، مورد نقد قرار داد و زندگی نشان داد که در همه این زمینه ها، نقد های او به حقیقت نزدیک تر بودند تا تحریفاتی که لنین در مارکس وارد کرد. هم سنگ کردن لنین و برنشاین نشانی از واقع بینی نظری در خود ندارد. برنشاین اما پیامبر و قدیس نیست و سوسیال دموکراسی در او منجمد نشد و با عبور از امثال او، به زندگی ادامه داد. امروز سوسیال دموکراسی هم با مسایل پیچیده و دشواری روبروست که برای برخی از آنها هنوز پاسخی ندارد. اما مساله و تمام مساله و به قول طلبه ها "محل نزاع" این است که آیا پاسخ به مسایل غامض جامعه امروز و فردا از درون سوسیال دموکراسی و در تداوم منطقی این جنبش بدست می آید و یا باید این پرونده را همسنگ پرونده کمونیسم تلقی کنیم و ببندیم و دنبال " راه سوم" باشیم؟ از نظر من " راه سوم" سرابی بیش نیست و جویندگان را به جستجوی راه سوم کشاندن ، دادن آدرس غلط به خود و دیگران است. بشریت پیشرفته، برای یورش به دشواری های پیش روی خود، تنها یک تخته پرش آزمایش شده دارد که آن هم سوسیال- دموکراسی است و ما عمدتا به اتکای این سرمایه و اندوخته های فکری وتاریخی آن می توانیم ، در مسیر تکامل نظری گام برداریم و نه با ترک اتوبان و باز کردن یک جاده خاکی دیگر! در این مسیر البته روزیونیسم مستمر، تضمین کننده سلامت و تکامل همیشگی ایده ها خواهد بود. و طبعا تجدید نظر طلبان نمی توانند پیامبری جز عقل نقاد داشته باشند.
٨۰۷۲۵ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۶
|