سیامک مدرسی
جنبش کردستان میان جمهوری اسلامی ایران و داعش


• آرمان جنبش کردستان جهت نیل به جامعه ای آزاد که در آن زنان به لحاظ قانونی و اجتماعی با مردان برابر باشند، کارگران بتوانند با اتکا به توان و قدرت خویش از حقوقشان دفاع کنند، از حق اعتصاب برخوردار بوده و خود را در چارچوب سندیکاها و اتحادیهها سازمان دهند، معلمان در فضای علمی و به دور از خرافه فرزندانمان و نسلهای جدید را آموزش و پرورش دهند و ... همچنان زنده و پویا است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ مرداد ۱٣۹۶ -  ۵ اوت ۲۰۱۷


حمله مسلحانه به مجلس شورای اسلامی در بهارستان تهران و مقبره ی خمینی که داعش مسئولیت آن را به عهده گرفت، علاوه بر مسائل حاشیهای آن، غبار تبلیغات از روابط و تعاملات میان ایران و داعش زدوده و بی اعتباری ادعاهای پوچ و بی پایه طرفین را اثبات نمود و نیز موجب شد تا تحلیلگران سیاسی جدیتر و بیش از پیش این مساله را مورد توجه قرار دهند. بی تردید این حمله و متعاقب آن حمله ی موشکی ایران به شهر دیرزور در نزدیکی رقه، اولین برخورد ایران و داعش در خاک سوریه و ایران بود. تا قبل از یورش به مجلس شورای اسلامی ایران و مقبره خمینی، هیچ کدام از نیروهای مسلح ایران از سپاه پاسداران گرفته تا سایر مزدوران دیگر این رژیم در خاک سوریه، با نیروی داعش مستقیما درگیر نشده و هیچ برخورد مسلحانهای میان طرفین روی نداده
بود. (منبع: گزارش بخش فارسی صدای آمریکا)
ظهور داعش در سوریه و بهدنبال آن عراق معادلات سیاسی را دستخوش تغییرات چشمگیری کرد، جهان سیاست به گونهای آشفته شد که جنگ ضد ترور تبدیل به دستاویز مناسبی برای تمام بازیگران این میدان شد تا بتوانند در لوای مفهوم جنگ ضد ترور، دخالتهای خود در سوریه و عراق و دفاع از منافع خود را توجیه و یا بهتر بگوییم پنهان کنند. ایران یکی از طرف هایی بود که جنگ ضد ترور را غنیمت شمرد تا بدین وسیله حضور خود در سوریه و سپس در عراق را توجیه کند. در حالیک هدف اصلی جمهوری اسلامی ایران در سوریه ابقای رژیم بشار اسد در قدرت بود. در واقع از از همان ابتدا و هنگامی که اعتراضات ضد حکومت بشار اسد هنوز شکل مسلحانه به خود نگرفته و مردم مدنی ناراضی، بدون خشونت و کاملا مسالمت آمیز خواست های خود مبنی بر اعمال تغییرات دمکراتیک را در خیابان های این کشور ابراز می کردند، نگرانی سراپای حاکمیت جمهوری اسلامی را در برگرفت به ویژه آنکه موج موسوم به "بهار عربی" آتش به جان سیستم های سیاسی کشورهای عربی انداخته و حکومت ها را یکی پس از دیگری سرنگون می کرد، بنابراین جمهوری اسلامی ایران با دخالت های مستقیم خود نقش بزرگی در شکست اعتراضات مدنی این کشور (سوریه) ایفا کرد تا رژیم بشار اسد را به مثابه تنها کشورعربی متحد ایران از گزند این موج سهمگین محافظت نماید. ناگفته پیداست که در آن زمان داعش وجود خارجی نداشت و گروه های تروریستی هنوز سر بر نیاورده بودند.
بدنبال ظهور تکفیریهای داعش، نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در سوریه و در ادامه فعالیتهایشان به جنگ با اپوزیسیون سوریه مشغول شدند که همزمان از طرف ارتش سوریه و داعش مورد حمله قرار می گرفتند. در واقع تا وقتی که داعش به خاک عراق رسید، جمهوری اسلامی در ائتلافی نانوشته دوشادوش داعش با نیروهای اپوزیسیون سوریه در جنگ بود. مدارکی را که جغرافیای حضور نیروهای مسلح ایران، جنگ و محل کشته شدن فرماندهان ایران را نشان می دهند، می توانند این ادعا را ثابت کنند که حتی یکی از آنان در جنگ با داعش کشته نشدهاند و این به سهولت این را اثبات خواهد کرد کشته و زخمی شدن فرماندهان و نیروهای وابسته به ایران درمناطقی اتفاق افتاده که داعش در آن حضور نداشتند و حتی در آن فعالیتی هم نداشتهاند و در کل می توانند این استنباط را تقویت کنند که هیچ کدام از نیروهای مسلح ایران در جنگ با داعش کشته و یا زخمی نشدهاند. داعش پس از پیروزی های ناگهانی اش در سوریه و عراق و اعلام خلافت، هم در عراق و هم در سوریه به سرعت سلاح های خود را رو به کردها و کردستان نشانه گرفت،. ایران تنها در اطراف کرکوک و در نزدیکی مرزهای خود و صرفا با نیروی توپخانه در چند جنگ علیه داعش شرکت داشته است. اگر از نبردهای هوایی و بمباران جنگندههای آمریکایی و ائتلاف ضد داعش چشم پوشی نماییم، تا این اواخر و آغاز جنگ موصل، کردها تنها نیرویی بودند که در خشکی رو در روی داعش ایستاده و مانع از پیشروی آنها شدند، هر چند در ارزیابی کارشناسانه ی نظامی، پیروزی کردها بدونه پشتیبانی نیروی هوایی غرب و مهمتراز همه آمریکا، بسیار دشوار و شاید غیر ممکن می بود، به ویژه با توجه به کلیه ی تسلیحات و مهماتی را که در شهرهای سوریه و موصل و سایر شهرهای دیگر عراق به دست نیروهای داعش افتاده بود که تفوق نظامی چشمگیری به این گروه در برابر پیشمرگان و مبارزین کرد در عراق و سوریه بخشیده بود.
اگر مبحث جنگ و درگیری های نظامی با داعش را وانهاده و روابط ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی را با افراطی گری دینی و به طور اخص جریانات تکفیری سنی را در نظر گرفته و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، روشن خواهد شد که عبارت "جمهوری اسلامی سر این مار است"، صرفا یک لفاظی تند یا ماحصل رقابت این دولت و آن دولت با ایران نیست. قبل از قبضه ی حاکمیت توسط ملاها در ایران، جریان اسلام سیاسی تنها به چند گروه و حزب کوچک محدود بود، حتی حزبی قدیمی تر و تا حدودی با نفوذ تودهای بسان "اخوان المسلمین" تنها نقش یک اپوزیسیون را ایفا می کرد. هژمونی خمینی بر قیام علیه سلطنت و تثبیت اسلام سیاسی شیعه در ایران در قدرت، سیاست به ظاهر "رادیکال" در برابر قضیه فلسطین و رویکرد "صدور انقلاب اسلامی به خارج از ایران" در یک زمینه ی مهیای اجتماعی و سیاسی پس از جنگ سرد، هر دو اسلام سیاسی شیعه و سنی را به شکل چشمگیری به نیروی اصلی عرصه ی سیاسی در خاورمیانه مبدل کرد. جمهوری اسلامی شیعه چنانچه هر گاه حمایت از احزاب و جریانات اسلام سیاسی را در جهت منافع خود ارزیابی کرده باشد، حتی از حمایت تندروترین سنی ها نیز دریغ نکرده است. با القاعده همکاری داشته و بسیاری از سران و نیروهایشان را در ایران پناه داد، از حماس پشتیبانی کرده و از این طریق نقش بزرگی در ایجاد انشقاق در صفوف جنبش فلسطین ایفا کرده است. از سوی دیگر اما جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاست پشتیبانی بی قید و شرط از اوج گیری و به قدرت رسیدن شیعیان در عراق و یا سایر نقاطی که حائز اکثریت یا اقلیت چشمگیری بوده اند، واکنش سنی ها را برانگیخته و به عاملی برای تشدید خشونت و تندروی در میان سنی ها شده است. جمهوری اسلامی چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی پرچمدار بخشیدن رنگ و لعاب مذهبی به منافع و اختلافات سیاسی بوده است.
قابل توجهترین پدیده، موقعیت تندروهای مذهبی و جریان سلفی - تکفیری در میان کردهای ایران و عراق است. در حادثه ی حمله تروریستی چند هفته پیش تهران در مجلس و مقبره ی خمینی که توسط اعضای کرد داعش انجام شد، کرد بودن مهاجمین بسیار پررنگ جلوه داده شد، حتی به شکل مضحک و عبثی نیز تلاش شد که سیمای آزادیخواهی و ترقیخواهانه ی جنبش کورد و پیشمرگه را مخدوش کنند، اما رویداد مجلس و نخستین عملیات تروریستی داعش علیه جمهوری اسلامی، خود باعث شد تا افشای رل و نقش ایران در پناه دادن و حتی آسانکاری برای این جریان تندرو را بار دیگر به خاطره‌ها برگرداند. جمهوری اسلامی اگرچه قدرتی شیعی و کاملا متضاد با سنی ها است، اما در برابر هر جریان اسلامی سیاسی سنی و به ویژه تندروها سیاستی فرصت طلبانه و دو گانه دارد. در بسیاری از موارد آنها را به مثابه ی کارت فشار مورد استفاده قرار داده- همچنان که سالها این جریانات را به عنوان تهدیدی علیه اقلیم کردستان عراق بهکار می برد- اما همزمان نیز تلاش نموده آنها را کنترل و تحت فرمان خود قرار دهد.
جمهوری اسلامی جهت آلترناتیوسازی در برابر جنبش رهایی بخش کردستان تاکتیک های مختلفی را در پیش گرفته است. اجازه ی تبلیغ و ترویج نیروهای سلفی و جهادی ها در مساجد کردستان و چشم پوشی از تمام فعالیت های جریانات اسلام سیاسی یکی از تاکتیک هاییست که برهمگان عیان و مبرهن است. چندین ملای تندرو در کردستان سالهاست با آزادی کامل، آسودگی خیال و به میل خود به تبلیغ و ترویج اسلام سیاسی تندرو پرداخته اند، علیه کومهله و احزاب دیگر کردستان و جنبش خلق کرد داد سخن می دهند و کسی هم مانع آنان نیست. با تمام این اهمال و مصامحه و حمایت های رژیم و در حالی که بخش بزرگی از مردم کردستان ایران (روژهلات) سنی هستند و از این حیث نیز در زیر سلطه سیاسی و مذهبی تبعیض‌آمیز شیعه تحت فشار هستند، با این وجود در فضای سیاسی کردستان ایران (روژهلات)، که جمهوری کردستان(۱۹۴۶)، راه اندازی نخستین مدرسه ی دخترانه و تاسیس حزب مدرن و امروزی را در کارنامه ی تاریخی خود دارد، در روژهلاتی که قریب به نیم قرن سرچشمه ی تفکر و اندیشه مترقیخواهانه، تساوی زن و مرد، حقوق بشر، جدایی دین از سیاست و ضدیت با هر گونه تبعیض بوده است، تندروی مذهبی شانسی نداشته و نتوانسته به جریانی درخور توجه تبدیل شود.
عملیات تروریستی مجلس شورای اسلامی نیز به مانند تمام تلاش های دیگر جمهوری اسلامی مضحک و عبث بوده و نتوانست فضای سیاسی کردستان را تغییر دهد. درگیری های ٢ تیرماه پیشمرگان حزب کومهله کردستان ایران که در کمین نیروهای پاسداران رژیم جمهوری اسلامی گرفتار آمده و طی آن سه پیشمرگ حزب کومهله شهید شدند و یک نفر نیز در حالی که به شدت زخمی بود به دست نیروهای جمهوری اسلامی افتاد، اگرچه رخدادی ناخواسته بود و این پیشمرگان برنامهای برای جنگ و یا حمله به پایگاه های دشمن نداشته و در حال انجام ماموریت های حزبی خود در راستای سازماندهی حزبی نیروهای داخل کردستان بودند، به سرعت منجر به راه افتادن موج عظیمی از همدردی و حمایت مردم سنندج و کردستان با پیشمرگان و نفرتی بی انتها از جمهوری اسلامی شد. صدها خانواده از خانوادههای شهیدان کومهله در سنندج امسال به مثابه ی همدردی و ادای احترام به جانباختگان کومهله عید فطر را جشن نگرفتند. واکنش مردم و ترس و نگرانی نیروهای رژیم تا آن اندازه بود که با محاصره ی منازل جانباختگان کومه له تلاش نمود تا مانع از حضور مردم و به ویژه اقوام و دوستان و آشنایان در مراسم ختم و عزاداری و ادای احترام به خانوادههایشان شود، بار دیگر سرودها و سمبل های مبارزه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی طنین انداز شد.
هدف ما در این نوشتار ارزیابی چگونگی واکنش مردم و تاثیرات این رخداد نیست و این خود مجال و فرصت دیگری را طلب می کند، بلکه قصد داریم نشان دهیم که تند روی مذهبی جایگاهی در میان مردم کردستان ندارد و علی رغم سیاست های مفتضحانه ی جمهوری اسلامی در راستای آلترناتیوسازی برای جنبش رهایی بخش ملت کرد، جنبش کردستان جهت نیل به جامعه ای آزاد که در آن زنان به لحاظ قانونی و اجتماعی با مردان برابر باشند، کارگران بتوانند با اتکا به توان و قدرت خویش از حقوقشان دفاع کنند، از حق اعتصاب برخوردار بوده و خود را در چارچوب سندیکاها و اتحادیهها سازمان دهند، معلمان در فضای علمی و به دور از خرافه فرزندانمان و نسلهای جدید را آموزش و پرورش دهند و ... همچنان زنده و پویا است.