جایگاه اقتصاد مقاومتی در شرایط اقتصاد امروز ایران
اقتصاد مقاومتی چگونه عملیاتی می شود؟


حمید آصفی


• اقتصاد دانش بنیان مرکب از چندین بخش های اقتصادی است. صنایع با تکنولوژی از متوسط به بالا وبخش های آموزش و پژوهش در سطح بالاترش بخش های طراحی و نرم افزاری و غیره و به علاوه بخش خدمات مالی (البته نه مالی فئودالی) خدمات مالی که به مثابه خدماتی که در خدمت تولید مولد است . مالی که تولیدگر است نه مثلاً خرید و فروش ارز! آن خدمات اصلاً در حساب های ملی نمی آید رد و بدل ارز در جهان بیشتر از تولید ناخالص جهان است در یک روز ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ خرداد ۱٣۹۶ -  ٨ ژوئن ۲۰۱۷


اینکه بالاترین مقام کشور موضوع اقتصاد مقاومتی را با تعاریف روشن مطرح می کند، به هر صورت این یک موضع مثبتی است و ما هم باید از گذشته تاریخ جوامع که دراین راستا حرکت کردندبیاموزیم .
اقتصاد مقاومتی هم در این چارچوب مطرح می شود که یک حرکت تکاملی است در مقابل یک اقتصاد رانتی و چند نکته اصلی هم دارد که به صورت صریحی اقتصاد دانش بنیان را به عنوان پایه اصلی اقتصاد مقاومتی می گذارد. این در چارچوب سیاست های کلی برنامه چهارم هم مطرح شده بود. یعنی حرف جدیدی نیست و حتی از ناحیه خود رهبری هم باره هابنوعی زده شده بودو تعامل مثبت با جهان هم دربرنامه چهارم مطرح شد که احمدی نژاد به صورت پوپولیسم آن را کنار گذاشت و گفت این برنامه چهارم سرمایه دارانه است درواقع سرمایه داری را کنار گذاشت تا رانت جویی را رایج بکند و متأسفانه موضع گیری هایی که آن زمان توسط کسانی که باید موضع گیری رادیکال می کردند شدو برای این حرکت ضد تکاملی احمدی نژاد هورا کشیدند پشتوانه آنها کسانی بود که نفوذ داشتند در جنبش سوسیالیستی جهان یعنی چاوز و آن نفوذ باعث شد که در مقابل کسی که به صورت قلب شده ای می خواهد با سرمایه داری مقابله کند سکوت بکنند و حتی بعضی ها هم مستقیماً ازش دفاع بکنند. جناح هایی از چپ این حمایت ها را داشته و بحث های مستقیمی به صورت نوشتاری وبخصوص گفتاری در دفاع از احمدی نژاد انجام می دادند. از مصادیق فردی مثل جمیزپدراس مارکیست آمریکایی از آن به صورت مستقیم دفاع کرد. اینان کسانی بودند که مورد پشتیبانی های چاوزو ودردفاع از کنگره سوسیالیست ها آن زمان وجود داشت و بعداً همین موضوع رسوایی به بار آورد، این ها در این موضع قرار داشتند. (رسوایی همان پشتیبانی و سکوتی که در مورد چاوز می کرد و ضدیت هایی که با حزب کارگران برزیل در مقابل چاوز می کرد).


دوباره این موضوع اقتصاد مقاومتی مطرح شد این بار نه در چارچوب سیاست های کلی برنامه چهارم و به نوعی هم حتی پنجم، بلکه به صورت یک نوع ابلاغ حکم حکومتی، که کسی اینبار نتواند بگوید به دلیل اینکه قانون برنامه ای بوده که جناح مخالفی آن را تصویب کرده واینطور تفسیر بکند که رأی ملت به من یعنی کنار گذاشتن آن قانون و برنامه!
طرح اقتصادمقاومتی این جدیتی را نشان می دهد که در بالاترین مقامات حاکمیتی وجود دارد در مورد اینکه اقتصاد دانش بنیان هدف اصلی تحرک اقتصادی بشود در واقع به یک نوع بخش پیشران اقتصاد ایران تبدیل بشود. در عین حالی که انزوا در آن نباشد یعنی از اقتصاد مقاومتی تفصیل اقتصاد جنگی بیرون نیاید و همچنین اقتصاد دولتی نباشد اقتصاد رقابتی باشد یعنی چارچوب دولتی اش هم رقابتی باشد انحصاری و رانتی نباشدو

این در خود برنامه در بند (۲و۱۰)قید شده است.
گفته شده که این اقتصاد درون زا باید باشدوبرونگرا.
اگرخود این واژگان بسط پیدا کند واژگان خوبی برای اقتصاد توسعه هم هست.
درون گرا و برون زا تعاریف وارونه!
این ها واژگانی است که گفته می شود ما در گذشته اقتصادی داشتیم برون زا یعنی تک محصول نفت و درون نگر، یعنی انزوا می خواهد داشته باشد ولی برون زاست چون رانت نفت را می گیردو اقتصاد را نگه میدارد. اگر این نفت قطع بشود زایش این اقتصاد از بین می رود ولی در پشت شعارهای درون نگر هست یعنی ما بخواهیم از سنت دفاع بکنیم از اصول خودمان دفاع بکنیم. این ها حرف های درون نگرانه است انزوا جویانه است در عین حالی که بند ناف این اقتصاد به نفت وابسته است و بدون آن اصلا نمی تواندزنده بماند یعنی اقتصاد نفتی مثل بدنی است که خون در آن جریان ندارد و با یک دستگاه دارد زندگی می کند به نام مازاد اقتصادی نفت. این مازاد
اقتصادی رانتی است و وقتی که در بدن می گردد مثل یک خونی است که مواد افیونی در آن باشد و اگر آن ماده افیونی را از آن بگیرند دیگر تحرکی نخواهد داشت.

ما یک اقتصاد درون زا و برون نگر می خواهیم،چرا؟
درون زا یعنی مازاد اقتصادی اش از فعالیت های خودش بیرون بیاید و بتواند در مبادلاتی را که با جهان بیرون باشد حداقل تراز بازرگانی اش مثبت باشد بدون نفت. پس باید برون نگری داشته باشد و بتواند در سطح جهانی با کالاهای دیگر رقابت بکند. و درون زایی داشته باشد و بتواند فناوری را به تدریج بومی بکند و قدمهایش را بردارد واین یک شبه هم نمی شودتا بتواند بسیاری از مسائل اقتصادی و اجتماعی را حل کند، این ها بسیار مهم است که تعریف بشود و چگونگی اش مشخص بشود. این بسیار گویاتر است از اهداف انتزاعی و بسیار مبتذلی که حالا قبل از آن در چارچوب تعدیل اقتصادی مطرح شده بود. چرا در آن چارچوب انتزاعی و مبتذل است؟ چون انتزاعی این است که همه چیز را به بازار بسپاریم این انتزاع ایدئولوژیک است و علم اقتصاد نیست. مدافعان تعدیل اقتصادی میگویندفعالیت های دولت را کم بکنیم و این هم یک حرف انتزاعی است یعنی کدام فعالیتش باید کم بشود؟ اینکه فعالیتش کم بشود یعنی حجم سرمایه گذاریش کم بشود؟ حجم دخالتش کم بشود؟ این ها روشن نیست. آیا یک شبه این ها ممکن است؟ آیا نقشه راهی برایش وجود دارد؟ که آن هم روشن نیست. این حرف ها یک ایدئولوژی اولیه است و در واقع خاصیتش را هم دیدیم این حرف های انتزاعی تبدیل می شود باز به همان تداوم اینکه شما یک اقتصاد برون زای درون نگر دارید که قبلا اگر رانت جویی هم بهش حاکم نبود الان در دوره دولت نفتی رانت جویی حاکم است و این حاصلش می شود و بعد از دهه شصت که بر مجموع آن اقتصاد بخش مستقلات هم به آن افزوده شد. اگر در چارچوب اقتصاد مقاومتی بیاییم در بخش مستقلات نگاه بکنیم این کاملاً ضدیت دارد با اقتصاد مقاومتی ورانتی است. تراکم فروشی رانتی است و فضاهای لازم برای اقتصاد دانش را می بندد بخش نامولد اقتصاد را تقویت می کند. در تشکیل سرمایه می رسیم به بخش

مسکن، نزدیک پنجاه درصد سرمایه گذاری در ایران که حدود پنجاه درصد از این پنجاه درصد هم (نه اینکه محاسبه مستقیمی داشته باشیم این محاسبه را می توانیم با ارقام دیگری داشته باشیم) در تشکیل سرمایه فقط آن سرمایه هایی در بخش مسکن به حساب می آید و در حساب های ملی می آید که در ساختمان وارد شده است وآن سرمایه ای که در زمین رفته است در حساب های ملی محاسبه نمی شود چون خرید و فروش زمین ارزش افزوده نکرده و بعد آن خدماتی را که بنگاه های معاملات ملکی انجام دادند که نسبت به آن پول زمین اندک است آن پول به حساب های ملی می رود به عنوان یک خدمت واسطه شده ، به حساب های ملی می آید ولی ارزش زمین نمی آید. وقتی که رجوع می کنیم به آمار فعالیت های ساختمانی بانک مرکزی می بینیم که ارزش زمین هایی که در آن ساختمان و مسکن ساخته شده است پنجاه درصد ارزش ساختمان است که در حساب های ملی نیامده است.
تشکیل سرمایه در بخش ساختمان مسکن چیزی در حدود پنجاه میلیارد دلار است. پنجاه درصد این مبلغ می شود بیست و پنج میلیارد دلار که کل تشکیل سرمایه بخش صنعت ما به طور متوسط در ده سال گذشته سالانه حدوداً بیست میلیارد است. حالا این فقط ارزش زمینی است که به مسکن ربط دارد. یک تخمینی که می توان زد برای معاملات کل زمین هایی که دارد خرید و فروش می شود، مثلا یک شهرک زمین زیادی می خرد بخش کوچکی از این را در یک سال می سازد یا حتی زمین های دولتی یا بخواهند بندر بسازند همه این ها را تخمین زد چیزی حدود صد میلیارد دلار معاملات زمین داریم. این است که جنگل را شهرک ویلایی ساختند. که از آنجایی که قیمت زمین سالانه به طور متوسط چهل تا پنجاه درصد افزایش پیدا کرده پس رانت تولید شده در این معاملات سالانه چیزی حدود چهل تا پنجاه میلیارد دلار بوده است.چرا اقتصاد رانتی؟ برای اینکه شما با یک سرمایه مالی روبرو نیستید بلکه با فئودالیزم مالی روبرو هستید یعنی گردش چرخه سرمایه را در بخش صنعت ببینید که سالانه بیست میلیارد دلار می آید در تولید ارزش اضافی می رود و بیست و پنج میلیارد دلار می رود در بخش مسکن صد میلیارد دلار هم برای معاملات زمین. پس این چرخش سیستم بانکی راببینید و همه این کارها را هم بانک هاانجام می دهند. این کاملا رانتی است و نشان می دهد که بخش نامولد اقتصاد چگونه بخش اقتصاد را خورده است و وقتی که شما ریشه این را ببیند متوجه می شوید که فرار سرمایه های ما به دوبی چقدر است و چرا انقدر ماشین های آنچنانی وارد می شود ، چرا انقدر قاچاق وجود دارد. ده پانزده میلیارد قاچاق ریشه اش را می توانید ببیند که چه می شود و چه به چه تبدیل می شود چون با قاچاق است که می تواند گردش رانت صورت بگیرد و در تولید نرود .کافی است از این گردش رانت زمین که حدود پنجاه میلیارد تخمین می زنیم بیست میلیاردش در سیستم تولید بیاید. یک مرتبه دو برابر می شود تشکیل سرمایه در صنعت. پس مسلّم است که این اقتصاد تاب ناآور است. اقتصاد مقاومتی بعضی ها جبهه مقاومت ترجمه کردند اما بعداً به تاب آوری و مقاومت که اصطلاحی است درمهندسی یعنی مثلا این آهن چقدر تاب آور است چقدر می تواند وزن تحمل کند و چقدر انعطاف دارد و هم معنای ارتجاع که هر دویش را معنی می دهد مثل یک فنر. هر دو را با هم معنا می دهد. اقتصاد مقاومتی این معنا را دارد. مشخص است که اقتصاد رانتی تاب آور نیست که به پول نفت برون زا وابسته باشدبلکه اقتصادی است که بتواند در آن تولید دانش بشود بتواند رقابت و نوآوری بکند و این اهداف خیلی مشخص تری است از آن هدف های بسیار انتزاعی ایدئولوژیک اولیه که متأسفانه بعد از مدتی این نوع رویکردی که توی به اصطلاح سیاست های تعدیل وجود داشت این را مشخص نکرد و الان هم عده ای به طنز از این واژگان یاد می کنند که کاملاً اسیر آن اقتصاد رانتی هستند و آن ایدئولوژی اولیه و انتزاعی در مورد بازار. یعنی خود آگاه یا ناخود آگاه امثال کسانی که روش به دست آوردن مازاد اقتصادیشان نه ارزش اضافی است بلکه رانت است حالا می تواند این بابک زنجانی باشد می تواند مدیر کارخانه اتومبیل سازی ایران خودرو یا سایپا باشد حتی پتروشیمی و امثلهم (بیشتر بورژوازی دولتی هستند) برای این ها اقتصاد مقاومتی ضدیت دارد با جایگاهشان و با نوع رانتشان با بورژوازی مستقلات با بانک هایی که دیگر اسیر بورژوازی مستقلات و بنگاه داری رانتی شان ضدیت دارد.
.
هنوز برای اقتصاد مقاومتی یک دستگاه لازم تعریف نشده است. بخشی از اقتصاددان هایی که حتی نئولیبرالند و در سازمان برنامه بودند وقتی با آن ها صحبت می کنیم می بینیم آدم های معقول تری هستند چون همان هایی بودند که بخش هایی از برنامه سوم عمرانی را نوشتند در دهه هفتاد گفتند نهادسازی مقدم است بر آزادسازی. این از شعارهای برنامه سوم عمرانی بود.

نهادسازی یعنی چه؟
نهادسازی می گوید اگر حکمرانی خوب وجود نداشته باشد بازار رقابتی به وجود نمی آید این می شود نهادسازی و البته این نهادسازی مقدم است بر آزادسازی در اقتصاد. چون بدون آن شما رقابت نخواهید داشت بدون آن تخصیص بهینه منابع نخواهید داشت. پس باید اقتصاد رقابتی وجود داشته باشد در برنامه سوم در نیمه دوم دهه هفتاد شعار جالبش همین بود که بخشی اش این شعار بود و بخشی اش هم در خدمت بورژوازی مستقلات قرار گرفت. یک تناقض مطلق که هنوز ادامه دارد و احمدی نژاد هم از همین تناقضات استفاده کرد و سازمان برنامه را منحل کرد.
برنامه ششم هم میراث دار تناقض است و جناحی را که می گوید ما باید برگردیم به برنامه سوم، این جناح بخش رانتی برنامه سوم برایش مطرح است. و حتی نمی گوید ما باید برگردیم به برنامه چهارم جالب است! چون برنامه چهارم برنامه جامعی بود و همین اقتصاد دانش بنیان جزو اصولش بود (دوره آقای خاتمی) و کسانی مثل مرحوم حسین عظیمی راهبر این برنامه بودند و برای همین این ها می گویند برگردیم به برنامه سوم آن بخشی که الان در برنامه ششم متأسفانه فایق است. بسیار عجیب هم هست که چرا این جناح های رانتی و بخش فایق کارگزاران نمی گویند برگردیم به برنامه چهارم ! و می گویند برگردیم به برنامه سوم. سخنگوی دولت ورئیس سازمان برنامه در واقع یک نوع برنامه ای راجلو می برد که در این اقتصاد مقاومتی رئیس سازمان برنامه باید دارای ایده باشد و قاعدتاً رئیس سازمان برنامه می بایست بتواند خودش حامل یک دستگاه ذهنی باشد که ایشان این توان را ندارد. اقتصادانی مانندآقای نیلی کم و بیش به آن دستگاه نظری دست پیدا کرده که اگر ما با جهت گیری اش هم مخالف باشیم اما یک دستگاه ذهنی را می توانیم در او تشخیص دهیم. درتفکر کارگزاران سازندگی نمی شود این را تشخیص داد یعنی اصلاً ندارندواز همان ایدئولوژی اولیه دفاع می کنند که مثلاً کسانی مثل آقای طبیبیان از آن دفاع می کنند.
یک جنگی از اول در چارچوب ایدئولوژی اولیه در حاکمیت جمهوری اسلامی مطرح شده که بازار خوب است یا برنامه؟ در همان حد هم باقی ماندند یعنی یک علم اقتصاد با همه این مکاتبش یک طرف است و این هم یک طرف است. اگر هم اقتصادانانی نقد بکنند می گویند نهادگراها در ایران چپ هایی هستند که رفته اند پشت نهادگرایی قایم شده اند! در این دستگاه انسحام ذهنی وجود ندارد. علم اقتصاد نمی گوید برنامه خوب است یا بازار! بخصوص اقتصاد توسعه این را نمی گوید. اقتصاد توسعه که بانک جهانی هم تعریف می کند می گوید اول حاکمیت خوبت را به من بده! اصلاً جزو شاخص های سرمایه گذاریش این است که حاکمیت تو چقدر خوب است. حالا غیر از یک سوگولی هایی مثل عربستان که می بایست سهل گیری هایی برایش بکنند چون آن حکومت اصلاً برای تغییر تاب آور نیست و می پاشد. نمی توانند فشاری به آن بیاورند ولی بقیه اقتصاد توسعه حرفش این نیست. یکی از سخنرانان جایزه نوبل می گوید که اقتصاددان کسی است که بتواند دست نامرئی بازار را مرئی کند. مثل همان دکتری که اگر نتواند مرئی بکند مسائل درون سیستم بدن را به او دکتر نمی گویند. قبلاً جناح چپ در خود حاکمیت می گفتند برنامه خوب است و بازار باید نابود گردد این هم علم اقتصاد نبود. هنوزاین آشفتگی در برنامه ششم ادامه دارد و نمی تواند آن جناحی که حاکم است نئولیبرال نامید چون نئولیبرالیسم علم اقتصاد دارد. چرا ترکیب برنامه و بازار ؟ برای اینکه بدون قیمت {و قیمت گذاری هم از اقتصاد نئوکلاسیک در نهایت بیرون می آید}، نمی توانید پس در نهایت تخصیص بهینه منابع بکنید با برنامه ریزی متمرکز و با محاسبه ارزش کار نمی توانید برنامه ریزی متمرکز کنید قیمت گذاری نمی توانید بکنید. یعنی بحث قیمت ها و ناکارآمدی برنامه ریزی متمرکز برای قیمت گذاری و محاسبه هزینه فرصت. شما اگر می خواهید نان تولید بکنید یا لیوان تولید بکنید هر کدام را در دستور کار قرار بدهید یک هزینه فرصتی را از دست می دهید چون این را تولید کرده ای و آن را تولید نکرده ای و ممکن بوده که آن چه از لحاظ مطلوبیت و چه از لحاظ قیمت آن را بهتر می توانستی بفروشی و لازم تر و ضروری تر بوده و شما نتوانسته اید این را محاسبه بکنید. هر چیزی را حتی محیط زیست غیر از مقولات اخلاقی باید همین کار را کرد.
منظور این است که وقتی که این بحث به این ترتیب مشخص نباشد و اولیه باشد، شما دستگاهی ندارید که اقتصاد تاب آور بسازید و اقتصاد دانش بنیان بسازیدو بخش پیشرو را نمی توانید تعریف بکنید. البته در برنامه ششم هم با قلم درشت نوشته اند که اقتصاد دانش بنیان! الان از تصویب برنامه چهارم دوازده سال گذشته دولت احمدی نژادهم اصلا حالیش نبوده ولی دولت یازدهم حتی قوانین مالکیت معنوی را هم حتی تصویب نکرده و تازه به مجلس می خواهد برود و آن چیزی هم که رفته بخش یکش است که بخش یکش هم قبلاً وجود داشته وعبارت است از مالکیت ادبی و هنری. در این برنامه تکلیف طبقه کارگر هم مشخص نیست تکلیف بخش پیشرو هم مشخص نیست. در خود اقتصاد دانش بنیان یک درجه از انتزاع مباحث کم شده واینکه کدام بخش اقتصادبخش پیشرو است؟ اماآنهایی که می خواهند رانت جویی بکنند می گویند که گردشگری است و می گویند گردشگری اقتصاد دانش بنیان است!البته بخش گردشکری یکی ازبخش های مهم دراشتغال ودرآمدزایی است ولی پیشران اقتصاددانش بنیان نیست.
این فرمان اقتصادمقاومتی مقام محترم رهبری خودش ناشی از یک فرآیند است وبالاخره در این فرآیند یک هوشمندی وجود داشته که این را هم نمی شود نادیده گرفت که آن فرآیند ارائه شده دیده شده که در عمل چه اتفاقی می افتدکه آن برخوردهای جناحی صورت نگیرد و جهان امروز هم بدون این مقوله اقتصاد دانش بنیان شدنی نیست چراکه که ما وارد دنیای پساصنعتی شده ایم. دوران پسا صنعتی می تواند اقتصاد دانش بنیان درست کند و سرمایه داری در اساس این را به وجودآورده است ولی این مثل صنعتی شدن یک فرآیندی است که جامعه و طبقات خواهانش هستند چون درجه آزادی بشربیشتر می شود. آزادی زنان بیشتر می شود محیط زیست آلودگی کمتری پیدامیکند و امکانات را حداقل برای کشورهای جهان سوم بیشترمیکند. البته مملو از تناقضات ذاتی سرمایه داری است ولی جغرافیای صنعتی را عوض کرده تولید کالا که قبلاً در کشورهای مرکزی متمرکز بود به کشورهای پیرامونی آمد این ها امکاناتی است که در دل این حرکت وجود داشته با مجموعه تناقضات وناموزونی ها فجایع و غیره. این مسیراقتصاددانش بنیان ضرورت تاریخی را نشان می دهد که کسی نمی توانید سربپیچد. این درک هم به وجود آمده که اقتصاد ما روز به روز دارد به خاطر برون زایی و بعد رانتی شدن بطور سیستماتیک بهره وری اش پایین می آید خوشبختانه این گفتمان هم در حاکمیت صورت گرفته ومی بایست که منتقدین بتواند در این باره فعال بشود . می بایست در مورد نقش طبقه کارگر در این اقتصاد دانش مباحث جدی شکل بگیردواین جزو وظایف پیشرویان طبقه کارگر است و بوده و غفلت صورت گرفته است چون که فکر میکنند اقتصاد دانش بنیان فریب خلق است که سرمایه داری دارد می دهد ونباید برایش فعالیتی کنند. تاکنون برای اقتصاددانش بنیان تئوری خلاق خلق نشده درحالی که اقتصاد دانش بنیان امکان آزادی بیشتری برای همه اقشاربحصوص زنان وکارگران فراهم می کند. پس از سیاست زدگی در این موضوع باید دست کشید و نگویند حرفی که حاکمیت گفته اقتصاد دانش بنیان پس معلوم است این هم یک فریب دوبله دیگر است که سرمایه داری گفته!

اقتصاد دانش بنیان مرکب از چندین بخش های اقتصادی است. صنایع با تکنولوژی از متوسط به بالا وبخش های آموزش و پژوهش در سطح بالاترش بخش های طراحی و نرم افزاری و غیره و به علاوه بخش خدمات مالی (البته نه مالی فئودالی) خدمات مالی که به مثابه خدماتی که در خدمت تولید مولد است . مالی که تولیدگر است نه مثلاً خرید و فروش ارز! آن خدمات اصلاً در حساب های ملی نمی آید رد و بدل ارز در جهان بیشتر از تولید ناخالص جهان است در یک روز. (این آمار بانک جهانی و IMF صندوق بین المللی پول است ولی این جزو خدمات مولد نیست). این می شود آن ترکیب خدمات مولد و پژوهش و توسعه و آموزش و صنایع دارای تکنولوژی متوسط به بالا (که شاخص هایش را مهندس ها باید کشف بکنند ولی در واقع بانک جهانی یک شاخصی دارد KEI که با آن محاسبه می کند و ایران جزو رده های بسیار پایین در شاخص است) که می شود اقتصاد دانش بنیان این را محاسبه می کنند.
الان ۱٨ الی ۲۰ درصد اقتصاد ایران دانش پایه است وتهران از بقیه بیشتر است نزدیک به ۲۵ درصد است نسبت به سایر استان های دیگر.
خود اقتصاد دانش بنیان یکی از کارهایی که می کند این است که وقتی شما وارد این دور بشوید تراز بازرگانی بهبود پیدا می کند خلاف آن چیزی که قبلاً رایج بود که آمریکا وارد کننده مواد خام بود، الان هفتاد درصد واردات آمریکا کالاهای دانش بر است یعنی در آن امر دانش و تکنولوژی متوسط به بالا فایق است، اروپا هم همینطور. پس ایران برای اینکه از اقتصاد تک محصولی بیرون بیاید باید کالای دانش بر تولید بکند مثل همان کالاهایی که کره جنوبی، چین ،اروپا وکشورهایی که صادرات دارند. برای همین آن وقت مابرای کالاهای دانش بر مجبوریم از فناوری و سرمایه گذاری مستقیم خارجی استفاده کنیم. اینجاست که می بایست آن ضرورت تکامل تاریخی را تشخیص بدهیم ومجبوریم ازسرمایه خارجی استفاده بکنیم وگرنه کالای دانش بر نمی توانیم تولید بکنیم. واژه کالای دانش بری هم تازه وارد مقولات اقتصادی شده است چراکه قبلاً می گفتند کالاها یا سرمایه بر است یا کاربر. الان سه مقوله شده است: سرمایه بر، کاربر و دانش بر. در هر کالایی میزان این را می سنجند اگر در تولیدمان از کامپیوتر استفاده کنیم سرمایه بر شده ایم و کاربری مان کم شده است.
دانش بری زمانی است که توانسته ایم نرم افزارهای لازم را تولید بکنیم و این را برای خودمان درون زا کرده باشیم. اگر ما از کامپیوتر استفاده بکنیم یا از اتوماسیون استفاده بکنیم به ما نمی گویند کالای ما دانش بر شده است. اینکه چقدر توانسته ایم در این اتوماسیون نوآوری داشته باشیم و بومی سازی اش کرده باشیم آن زمان تولید ما دانش بر هم شده است به این ترتیب جهت گیری ها اینگونه سامان پیدا می کند آن وقت همینجوری نمیشودبگوییم سرمایه خارجی بد است این شعار ایدئولوژی اولیه است. نه از این طرف بگوییم که همه چیز را به بازار و در عمل همه چیز را به رانت بسپاریم و از آن طرف بگوییم که همه چیز را به برنامه بسپارید و اصلاً ضد سرمایه عمل بکنیم که درواقع باز هم همه چیز را به رانت می سپاریم. ما وقتی ضد سرمایه داری به صورت عام بشویم وضد استثمار باشیم، در عمل به رانت جوها کمک کرده ایم .اگر مستقل فکر کنیم صنعتی شدن یک موقع شعار اصلی بود حالا دانش بنیان شدن شعار اصلی توسعه است واین یک امر مشترک تمام طبقات است از جمله بورژوازی. الان که بورژوازی صنعتی ترسو شده هم از دولت می ترسد هم از اپوزیسیون، مشکلات خودش را دارد روشنفکر اورگانیک خودش را هم نمی پروراند. چون دیگر رادیکال نیست و رادیکالیسم را با آن شعارها کسانی که رادیکال بودند مثل جریان نهضت آزادی ونیز جریان رادیکالیسم توسعه متوازن زنده یادمهندس سحابی درصحنه قدرت حضورندارند. مهندس سحابی روشنفکر اورگانیک توسعه بود که در این نوع توسعه هم بورژوازی جای می گرفت هم طبقه کارگر، یک نوع سوسیال دموکراسی بود. مهندس سحابی در چارچوب اقتصاد توسعه حرف می زد نه در چارچوب اقتصاد سیاسی والبته بین این دو مرز زیادی نیست. این روشنفکر اورگانیک را باید داشته باشیم و دانشگاه ها و موسسات پژوهشی باید این کار را بکنند این ها نباید تقلیل پیدا بکنند، رادیکالیسم نفی سرمایه خارجی نیست نفی اقتصاد دانش بنیان نیست نفی یکسره استثمار نیست. وقتی اقتصاد دانش بنیان داشته باشیم بهره بری بالا می رود. با بالا رفتن بهره بری میزان استثمار به معنای نسبت ارزش اضافی به مزد بالا می رود. اما میزان رفاه هم بالا می رود، میزان استقلال میزان آزادی بشر همراهش بالا می رود بخشی از این هم منوط به این است که شما سرمایه و فناوری خارجی را داشته باشید وگرنه نمی توانید کالایی تولید بکنید که قابل صادرات باشد. کالاهایی تولید می کنید که حتی اگر مصرف داخلی داشته باشد موجب آلوده زایی و بی کفیت تر و بخصوص برای تولیدش همیشه وابسته به عرضه نفت هست چون معاوضه های مدرنی نتوانسته ایم صادرات بکنیم. این ها یک معادله یک مجهولی نیست که بخواهیم استثمار را رد بکنیم وبعد حتما باید دمار سرمایه دار داخلی را دربیاوریم و دولت هم خودش راکنار بکشدو هیچکدام کاری ندارند به سیاست اقتصادی دولت کار و دولت پول نفت را بگیرد به بورکراسی اش توزیع بکند و بگوید من مسئولیت ندارم و برویم در بازار! این همان حرفی است که به بورژوازی کوچک و متوسط می زنند می گویند ما شما را می سپاریم به بازار!آن بورژوازی بزرگ کجا به بازار سپرده شده؟ به بازار سپرده نشده از انواع ارز ارزان و سوخت ارزان استفاده می کنند از پتروشیمی گرفته تا بحث های مالیاتی و انواع کمک های ریز و درشتی که می شود و قیمت های انحصاری و حقوق های نجومی این ها هیچکدام نباید به بازار سپرده بشود؟ این بازار استفاده ای برای بورژوازی رانت خوار و بر علیه بورژوازی صنعتی کوچک و متوسط و طبقه کارگر ومزد طبقه کارگر نداشته باشند و قوای ذخیره کار را بیشتر بکنند. ازاین ور هم می گویند این حرفها چیست می زنند اقتصاد دانش بنیان و این ها حرف های نئولیبرالیسم است، یعنی تقلیل پیدا می کند این مکالمه به یک امر سیاست زده تقلیل یافته که هیچکدام از این ضرورت های تکامل تاریخی در آن محاسبه نشده، سنجیده نشده و این مصیبت به وجود می آورد همانطور که به وجود آورده است. هم از لحاظ اقتصادی هم از لحاظ طبقاتی. طبقات نمی دانند که باید چه کار مشخصی انجام بدهند و چه شعارهای مشخصی داشته باشند.اقتصاددانش بنیان ضدمبادله نابرابر است واین مبادله نابرابرموقعی صورت می گیرد که بهره بری پایین باشد. ما یک روز کار می کنیم کالا تولید می کنیم یک کارگری که بهره بری اش بالاتر است در آمریکا یا چین ده تا از آن تولید می کند. پس ماثمره ی یک روز کارمان را می دهیم به اندازه یک دهم آن را مبادله می کنیم یعنی حیات مان را داده ایم. این از استثمار هم بدتر است مبادله نابرابر از استثمار بدتر است! استثمار مستقیمی را که در کارخانه می شود چون شما ثرورت ملی تان را می دهید ثمره کارتان را می دهید در عرض یک سال شما چیزی را می دهید به آن ور که چه از لحاظ کارتان و چه از لحاظ آبی که کم داریم چه از لحاظ همه این منابعی را که کم داریم را می دهیم. یک درخت پسته محصولش به اندازه یک گوشی هوشمند است و این میزان کار و آب و همه این ها که باعث شده آن محصول درآمده را شما محاسبه بکنید و این ثمره عمرش را کارگر می دهد برای اینکه یک موبایل هوشمند بخرد که یک کالای دانش بر است. ما به ازای آن در روز چند تا کارگر آمریکایی یا ویتنامی به اندازه کارگرایرانی کار می کند؟ شما مازادتان را قبلاً به آمریکا می دادید الان به ویتنام می دهید و کفش نایکش را می خرید که یک دانه اش به اندازه یک هشتم حقوق یک کارگر است. پس این مبادله نابرابر که در اثر نبود اقتصاد دانش در جامعه است بایدبدانیم چه بلایی سر اقتصاد جامعه می آورد. چقدر تقلیل یافته است که ما فقط با سرمایه دار مستقیم بخواهد مبارزه بکنیم و به دولت نگوییم که چرا حق توسعه را برای اقتصاد دانش بنیان صرف نمی کنید که ما بتوانیم به همین کارخانه دار کمک درست بکنیم از انحصار آن ماشین پراید که آلوده زا و خطرناک است وجان می گیرد و آن لاستیک های انحصاری که تولید می کنید و به درد نمی خورد و اتوبوس هایی که جان می گیرد چرا این حق توسعه را طبقه کارگر وسایراقشارایران نخواهد؟ و فقط زوم داده بشود چه به وسیله دولت و چه کسانی که فکر می کنند مشی رادیکالیسم دارند به طرف آن سرمایه دارصنعتی! دمار آن سرمایه دار راهم اگرمیخواهیم دربیاوریم اول آن سرمایه دار رانتی یابقول گوندر فرانک سرمایه داری رانتی که همان لمپن یورزازی است را هدف گیری کنیم که اصلاً برایش مهم نیست که از آن رانتش که آن کارگرش درآنجا کار می کند پرداخت بکند و آن را آرام بکندو به این ور و آن ور ببرد استخر ببرد مشهد ببرد. با آن رانتی که او دارد معلوم است که یک سهمی بهشان می دهند و کارگران آنجا هم ببیند که بله اموراتش دارد می گذرد!
با یک شعار که مسلّم است که طبقه کارگر آمریکا در مورد نئولیبرالیسم حاکم به خودش که نئولیبرالیسم است واکنش نشان می دهد ولی طبقه کارگر ایران که به نئولیبرالیسم نمی تواند واکنش نشان دهد به رانت باید واکنش نشان دهد و نبود عدم تحقق حق توسعه اش. حق توسعه اش اقتصاد دانش پایه است، حق توسعه اش این است که فضای شهرها بتواند از رانت بیرون بیاید در هر محله به اندازه کافی پارک و ورزشگاه وجود داشته باشد که همه اش را تاکنون شهرداری هافروخته اند! حمل و نقل ارزان داشته باشد. بتواند با حمل و نقل ارزان آخر هفته به مراکز فرهنگی برود فضاهای عمومی در دسترس عام باشد. بتواند به
راحتی به محیط های عمومی وبه کتابخانه ها دسترسی داشته باشد این ها حق توسعه است بتواند دید داشته باشد. کسی که نتواند در تهران منظری به کوهستان داشته باشد روحش می میرد نه ثروتی از آن توزیع می شود نه می تواند به طبیعت دسترسی داشته باشد و شما هر روز بیشتر محروم می شوید از دیدن مناظر طبیعی این جزو حقوق طبیعی انسان است که بتواند طبیعت را ببیند و حداقل جریان هوا داشته باشد.

منبع: تلگرام نویسنده