نقد زبان - فراخوانی به همکاری


سهراب مبشری


• نقد زبان در غرب بیشتر از سوی زبان شناسان منتقد مناسبات اجتماعی پیگیری می شود. در مقابل، محافظه کاران و واپس گرایان در سالهای اخیر به چیزی تاخته اند که آن را «درستکاری سیاسی» می نامند. راست جدید در آمریکا و اروپا پرچم مبارزه با «درستکاری سیاسی» را برافراشته است. سلسله گفتارهایی که زیر عنوان نقد زبان انتشار می یابد، شاید انگیزه ای باشد برای گستراندن بحث در این عرصه و گرد آمدن علاقه مندان به آن در این خطه از فضای مجازی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ خرداد ۱٣۹۶ -  ۲۵ می ۲۰۱۷


زنده یاد محمد مختاری در کتاب ارزشمند "تمرین مدارا" در بحث هایی با عناوین "زبان بازی" و "زبان سازی" به پدیده «زبان» به عنوان موضوعی بسیار مهم در بازخوانی ی فرهنگ پرداخته است؛ اگر فضای مجازی فارسی زبان را با کلیدواژه «نقد زبان» جستجو کنید به یافته های زیادی نمی رسید. نقد زبان را در اینجا چنین تعریف می کنیم: بررسی زبان و گفتمان ها برای یافتن پیوندهای میان زبان و اندیشه و نیز پیوندهای زبان و مناسبات اجتماعی. شگفت انگیز است که زبان شناسان در حوزه فرهنگی فارسی زبان در این باره پژوهش چندانی در فضای مجازی ارائه نداده اند. اگر این گزاره از سر کم اطلاعی باشد و اهل فن در واکنش به آن، نادرستی این گزاره را نشان دهند، این فراخوان به مقصود خود رسیده است. این فراخوان، دعوتی است به همکاری در عرصه نقد زبان به آن معنی که در بالا آمد. همکاری، هم می تواند ارسال ساده و بدون تفسیر گفته ها و نوشته هایی باشد که «لو دهنده» است و هم فراتر از آن، یعنی مشارکت فعال در خود نقد زبان، از جمله نقد همین رسانه. «لو دهنده» بدین معنی: کسی نمی خواهد فکری را به صراحت بیان کند. اما زبانش این فکر را بر ملا می کند. یا بدین معنی که زبان یک گوینده، نشان دهنده پدیده ای است که خود گوینده نمی خواهد نمایان کند.
نقد زبان در غرب بیشتر از سوی زبان شناسان منتقد مناسبات اجتماعی پیگیری می شود. در مقابل، محافظه کاران و واپس گرایان در سالهای اخیر به چیزی تاخته اند که آن را «درستکاری سیاسی» می نامند. آنها می گویند گفتمان غالب چپ در زبان شناسی و جامعه شناسی می خواهد «پلیس زبان» درست کند و با مچ گیری از مردم،‌ آنها را مرعوب می کند. راست جدید در آمریکا و اروپا پرچم مبارزه با «درستکاری سیاسی» را برافراشته است. با کمی اغراق می توان گفت هدف از این کارزار، رواداشتن گفتمان زن ستیزانه، نژادپرستانه و توام با تحقیر فرودستان جامعه است. لازم به توضیح نیست که نقد زبان، درست همین مقاصد راست جدید را هم به نقد می کشد.
سلسله گفتارهایی که زیر عنوان نقد زبان انتشار می یابد، شاید انگیزه ای باشد برای گستراندن بحث در این عرصه و گرد آمدن علاقه مندان به آن در این خطه از فضای مجازی. نقد زبان وقتی موثر است که به محیط علمی و دانشکده های زبان شناسی محدود نماند و اندکی هم به سمت همه فهم بودن روی آورد. این سلسله گفتار، ادعای علمی بودن ندارد اما از مشارکت اهل فن در آن استقبال می کند.
امید آن است که این گفتارها با مشارکت و همکاری سایر نویسندگان با تنوع بیشتری تداوم یابد و به نگاه و نگارش آغازگر آن محدود نشود.

                                                                * * *
نقد زبان (۱): بازنده
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا عوامل انفجار انتحاری در منچستر را «بازنده های شرور در زندگی» نامید. وی افزود:‌ «نمی خواهم بر آنها نام هیولا بگذارم زیرا از این نامگذاری خوششان خواهد آمد... از این به بعد آنها را بازنده (loser) خواهم نامید زیرا این گونه اند.»
ترامپ از جمله با رأی کسانی به کاخ سفید رسید که بازنده تحولات دهه های اخیر اقتصاد سرمایه داری اند اما وحشت دارند از این که بدین نام خوانده شوند. نگاه تحقیرآمیز آنها به پایین است، به آنجایی که فکر می کنند محل بازنده هاست: جای سیاهان، مکزیکی ها، مسلمانان فقیر. آنها به کودکان خود می آموزند که در مدرسه، در زمین بازی، در جامعه بازنده ها را تحقیر کنند. واژه انگلیسی معادل بازنده، یک فحش رایج در میان کودکان و نوجوانان است،‌ و از زبان انگلیسی به زبانهای دیگر هم رفته است.
در اقتصاد سرمایه داری چون نیک بنگریم همه بازنده اند به غیر از نفر اول. چون دومی به اولی باخته است. مرز بین برنده و بازنده اما مرزی دلبخواهی است. اساس سیستم بر این است که هر کس این مرز را پایین تر از جایی ببیند که خود ایستاده است. یعنی همه فکر کنند برنده اند. و چون فکر می کنند برنده اند باید به آنهایی که پایین ترند لگد بزنند تا آن پایینی ها بازنده بمانند. رأی به ترامپ یعنی این.
ترامپ در مقام برنده برنده ها،‌ تحقیر بازنده ها را پاسخ مناسب به یک جوان ۲۲ ساله متولد بریتانیا می داند که با بستن بمب به خود، جنایتی هولناک مرتکب شده است. حمله انتحاری، بمب اتم بازنده هاست. جنایتکاران را هم در صفوف برنده ها می توان یافت هم در میان بازنده ها. برنده ها بمب افکن و موشک و پهباد مرگ آور دارند، بازنده ها کمربند مواد منفجره. اگر من به دست یک جنایتکار بازنده بمیرم همه رسانه ها و دولتها با بازماندگان من همدردی می کنند. اما اگر نه یک کودک منچستری، که یک کودک یمنی یا افغان باشم که بمبهای انگلیسی و آمریکایی مرا تکه تکه کند، فراموش خواهم شد.
روی دیگر تحقیر بازنده ها، تقدیس برنده هاست. «ایرانیان موفق» (گاه در مرزبندی با اعراب وحشی و تروریست) ترجیع بند توصیفی است از جامعه ایرانی در آمریکا و دیگر کشورهای غرب. آنها که خود را برنده می دانند، همانقدر که نگاهشان به پایین توام با تحقیر و انزجار است، به بالا با ستایش و حسرت می نگرند. در این جامعه حق با موفق است. و از همه موفق تر، آن است که از همه ثروتمندتر است. نگاه توام با ستایش و از پایین به ثروت را‌ حتی از کسانی شاهدی که موفقیت آنها در عرصه ای به جز ثروت اندوزی است. ممکن است در علم یا هنر به قله های رفیع برسی اما باز پایین تر از قله های رفیع ثروت ایستاده ای.

                                                                   * * *
نقد زبان (۲): رزمایش
علاءالدین بروجردی از زمان حضرت نوح تا کنون رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی است. وی حتما معتقد است امنیت ملی بی ربط به نیروهای مسلح نیست. بنابراین از او انتظار می رود بداند رزمایش به چه معناست.
البته این انتظار من و شماست. بر خلاف این انتظار، در جمهوری اسلامی می توانی از مسئولان مهم امنیت ملی باشی اما اصلا ندانی رزمایش چیست.
نگارنده از نظامی گری منزجر است، اما نمی تواند از تحسین برخی از واژه سازی های نظامی خودداری کند. رزمایش از این نمونه هاست. واژه ای است که به عنوان معادل فارسی مانور ساخته اند. ترکیبی است از رزم و آزمایش. دو حرف آخر رزم برابر است با حروف دوم و سوم آزمایش. حرف اول آزمایش حذف می شود و مابقی در پی رزم می آید تا معنی آزمایش رزم را بدهد. در اصطلاح زبان شناسی به این گونه لغات می گویند پورت مانتو. این واژه فرانسوی الاصل در انگلیسی به معنایی کمی متفاوت به کار می رود، معادل چمدان. دو نیمه چمدان وقتی روی هم قرار می گیرند چمدان می شوند و چیزی نو می سازند. پورت مانتو در زبان شناسی به کلماتی اطلاق می شود که با استفاده از حروف مشترک حداقل دو کلمه که به هم اتصال می یابند،‌ ساخته می شوند. ساختن چنین کلمات چمدانی که آهنگین و در عین حال رسا باشند کار ساده ای نیست.
اما هر قدر هم در زبان شناسی استاد باشی، هر قدر هم که واژه محصول استادی تو، رسا باشد، نمی توانی به رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی حالی کنی که رزمایش یعنی چه. ایشان نمی داند در رزمایش یا مانور، هر دو طرف در اصل از یک قشون اند اما یکی نقش دشمن را به عهده می گیرد تا تمرین کامل شود.
اگر آقای بروجردی معنای رزمایش را می دانست روز شنبه ۳۰ اردیبهشت در مصاحبه با سیمای جمهوری اسلامی نمی گفت انتخابات رزمایشی بود که یک سوی آن مردم و رهبری بودند و سوی دیگر، استکبار، و مردم از این رزمایش پیروز بیرون آمدند.
گاه نقد زبان چیزی نیست جز افشای نادانی کسی که قرار است کاردان باشد. و این نادانی نیز چیزی نیست جز آیینه مناسبات اجتماعی و سیاسی.
                                                                * * *
نقد زبان (۳):‌ تعدیل
«الجزیره پانصد کارمند خود را تعدیل می کند.» (بی بی سی فارسی، هشت فروردین ۱۳۹۵)
اگر جمله بالا را من در یک انشا برای کلاس فارسی می نوشتم (در آن سالهای خیلی دور) معلم شاید فکر می کرد این پانصد کارمند،‌ افراطی اند و کارفرمایشان قصد دارد آنها را میانه رو کند. اما دبیر ادبیات محبوب من متاسفانه قبل از آن که پیر شود عمرش را به شما داد و زنده نماند تا معنی جدید تعدیل را بیاموزد.
تعدیل را به عنوان ترجمه فارسی برای واژه انگلیسی rationalisation به کار می برند. ریشه آن، واژه لاتین ratio به معنی عقل، تفکر، تناسب و نظم است. آن اقتصاددانان نئولیبرال که این واژه را وارد اقتصاد کرده اند، برآنند که هر آنچه در خدمت به حداکثر رساندن سود نباشد، عقلانی نیست. بنابراین، عقلانی کردن و متناسب کردن یک موسسه اقتصادی چیزی نیست جز هر کاری که سود آن موسسه را بیشتر کند.
آن پانصد کارمند بخت برگشته بار اضافی اند و تعدیل آنها یعنی اخراجشان.
البته اگر دبیر ادبیات من زنده بود حتی اگر معنی جدید تعدیل را می دانست از نمره نویسنده مقاله بی بی سی کم می کرد، چرا که فعل متعدی تعدیل کردن مفعولی دارد، که آن مفعول تعدیل می شود. اخراج پانصد کارمند شبکه الجزیره این کارمندان را تعدیل نمی کند. بلکه این کارمندان مشمول اقدامی می شوند که با قصد تعدیل اقتصادی یعنی کاستن از مخارج این شبکه انجام می گیرد. مفعول فعل تعدیل کردن باید قاعدتا خود الجزیره باشد نه کارمندانی که مفعول فعل متعدی اخراج کردن اند.
نظیر این شاهکارهای نگارش تنها می تواند در شرایطی بروز کند که روزنامه نگار بپذیرد اخراج کارکنان،‌ اقدامی عقلانی است یا اینکه اصلا از فکر کردن به این شرایط اجتناب کند.

                                                                * * *
نقد زبان (۴): اجماع
نمی دانم دقیقا از چه زمانی واژه اجماع کاربرد واژه توافق را پس زده است. فقط این را می دانم که گروه موسوم به اصول گرایان خیلی دوست دارند به جای توافق بگویند اجماع،‌ مثلا اینکه «اصول گرایان بر سر کاندیدای ریاست جمهوری به اجماع رسیدند (یا نرسیدند)».
سالهای پیش کمتر کسی می گفت «اجماع» مگر در ترکیب تقریبا همیشگی با مضاف الیه «علما». مثلا شریعتمداران، زمانی که هنوز سوار بر مرکب قدرت نبودند، در این باره بحث می کردند که می شود در حمام بدون خزینه غسل شرعی کرد یا نه. اگر به یک نتیجه می رسیدند می گفتند اجماع علما حاصل شد و مثلا می شود بدون خزینه و فقط با استفاده از دوش،‌ غسل کرد.
اما علما به مقامهای دولتی که رسیدند، بسیاری از واژه ها را با خود به عرصه عمومی آوردند. فکر می کنم اجماع هم از این دسته باشد. نمی دانم چه اصراری است که یک واژه با اصالت عربی به جای واژه ای دیگر با اصالت عربی بنشیند. می شود به حدس و گمانهای فرویدی در این باره متوسل شد و مثلا تصور کرد کسی را که دوست دارد مکرر بگوید اجماع زیرا با حذف حرف اول آن، به فکر چیزی دیگر می افتد.

                                                                * * *
نقد زبان (۵): ورود یا همان دخول
«مطهری: رهبری به پرونده خالقی ورود کند.» (سایت زیتون، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵)
اگر من دیر به کلاس درس می رسیدم و با باز کردن در از معلم می پرسیدم «آقا اجازه هست وارد کلاس شوم» معلم گناه دیر رسیدن را می بخشید و با تحسین جمله بندی من می گفت باشد، این دفعه اشکالی ندارد، برو سر جایت بنشین. اما اگر می گفتم «آقا اجازه هست به کلاس ورود کنم»، معلم شاید با سابقه شیطنتی که در پسربچه ها سراغ داشت بر می آشفت و مرا به کلاس راه نمی داد.
در فارسی از واژه هایی با ریشه مشترک اما بر وزن های مختلف برای مفاهیمی که هم مشابهند هم بسیار متفاوت، استفاده می شود. وام گیری از عربی در این عرصه بر غنای زبان فارسی افزوده است. مثلا اخذ با اخاذی بسیار تفاوت دارد، هر چند این دو در «گرفتن» مشترکند. کاربرد «دخالت» و «دخول» هم متفاوت است. ممکن بود به هم بگوییم «در این کار دخالت نکن» اما نمی گفتیم «در این کار دخول نکن». سابقا استفاده از واژه دخول در فارسی تقریبا منحصر به صفحات پورنوگرافیک توضیح المسائل بود. باز باید از علی مطهری تشکر کرد که به جای «رهبری ورود کند» نگفته است «رهبری دخول کند».

                                                                * * *
نقد زبان (۶): فریب، آنست که پایینی ها می خورند
این متن پس از رأی گیری ۲۹ اردیبهشت در شبکه های اجتماعی میان رأی دهندگان به روحانی دست به دست گشت:
«انتخابات نبود، یک انقلاب اجتماعی بود. همبستگی ملی علیه ارتجاع و عوام فریبی. حدود شش میلیون رای فقط در تهران!! یادتان هست که یک سال پیش به رفراندوم سوئیس و «نه» اکثریت مردم به یارانه حسرت خوردیم؟ یادتان هست به مردم خودمان نگاه حقارت آمیز داشتیم و طعنه می زدیم که فریب یارانه می خورند؟! حالا سرتان را بالا بگیرید. با افتخار نفس بکشید. جامعه ایران نه تنها به یارانه سه برابری «نه» گفت، که توی دهن عوام فریبی زد. انتخابات نبود، شورش دموکراتیک طبقه متوسط شهری بود؛ علیه تندروی و استحمار.» (نویسنده ناشناس)
نویسنده متن بالا می گوید فریب،‌ آنست که پایینی ها می خورند،‌ کسانی که دویست هزار تومان اضافه شدن به درآمدشان، زندگی آنها را ممکن است از این رو به آن رو کند. اما آن کس که به این چندرغاز بی اعتناست،‌ فریب نمی خورد. اگر به کسی که قول پایان بازداشت خانگی چهره های جنبش سبز را داد رأی دادید و چهار سال از چنین گشایشی خبری نشد، چیزی نباخته اید. اما اگر به یارانه سه برابری رأی دهید، فریب خورده اید.
آن کس که متنی مانند متن بالا را می نویسد،‌ وانمود می کند که در برابر «ارتجاع و عوام فریبی» سرش را بالا گرفته است. اما افتخارش به این است که به یارانه سه برابری «نه» گفته است. می بالد به اینکه ایرانی ها هم مثل سوئیسی ها شده اند، و ایران هم جای آبرومندی شده است مانند سوئیس. «نه»ِ نویسنده به امید و آرزوی واهی پایینی هاست اما حسرت سوئیس شدن در زبان او موج می زند. او آری گویان به یارانه بیشتر را شایسته تحقیر می داند و محتاج دویست هزار تومان نبودن را دلیلی برای سینه سپر کردن.

                                                                * * *
نقد زبان (۷):‌ مردانگی
محمدباقر قالیباف متهم است که پس از سالها عهده دار بودن فرماندهی نیروی انتظامی، یعنی از جمله، داشتن مسئولیت مبارزه با قاچاق مواد مخدر، در دهه ۸۰ در یکی از کارزارهای انتخاباتی خود از «پولهای کثیف»ی بهره گرفته است که منشأ آن قاچاقیان مواد مخدر بوده اند.
حسن روحانی در مناظره تلویزیونی بدین افتخار کرد که آن هنگام به عنوان دبیر شورای امنیت «مردانگی» کرده و نگذاشته است کسی پیگیر اتهامات واردشده به قالیباف شود.
دونالد ترامپ «مردانگی» البته به معنایی دیگر را خیلی دوست دارد. آنقدر دوست دارد که سالها پیش لاف زد که می تواند به شرمگاه زنان چنگ اندازد بدون آنکه برایش عواقبی داشته باشد.
اما نظیر «مردانگی» مورد اشاره روحانی برای ترامپ دردسرساز شده است. ترامپ متهم است که به عنوان رئیس جمهور از رئیس پیشین پلیس فدرال آمریکا خواستار منع تعقیب مایکل فلین مشاور سابق خود در امور امنیت ملی شده است. اگر این اتهام ثابت شود،‌ ترامپ مرتکب کاری شده است که در آمریکا به آن می گویند ایجاد مانع در برابر قوه قضائیه حین موردی از تحقیقات جاری قضایی. اثبات چنین جرمی برای برکناری رئیس جمهوری از سوی کنگره کافی است.
در ایران اما قوانین دیگری حاکم است. به کاری که ترامپ سراسیمه منکر آن شده است می شود در برابر دوربینهای تلویزیون افتخار کرد و بعد هم پیروز میدان مناظره و رأی گیری شد.