کس نخارد پشت من


مرضیه شاه بزاز


• در باغ خانه ی ما، جغد که هُوهُو می کرد
مادر بزرگ سر به آسمان، در نهانخانه ی شب می نگریست                  
و زیر لب چیزی می خواند
و ما بچه ها، تیر از کمان بدر می آوردیم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ اسفند ۱٣۹۵ -  ۵ مارس ۲۰۱۷


 
 


در باغ خانه ی ما، جغد که هُوهُو می کرد
مادر بزرگ سر به آسمان، در نهانخانه ی شب می نگریست                  
و زیر لب چیزی می خواند
و ما بچه ها، تیر از کمان بدر می آوردیم.

و هر بار که بر لبِ بام
کُوکُو به آواز می آمد
و فضله ای از آسمان بر خاک می پاشید
ما به اجاق سرد و جراغ خاموش آشپزخانه خیره می گشتیم   
اکنون که بچه ها در کوچ بهاره ی خود رفته و از بازگشتشان خبری نیست   
شلاقِ شب در دست، هر شب جغدی                     
بزبان باغچه، اینجا
می پرسد کِی، کِی*
و من یاد آن یار می افتم
که لب دوخت و سر بر "نگفتی" بباخت
باری، رود بهاره دیگر طغیان نمی کند و آسیاب نمی چرخد         
و آسیابان پیر، ‌بر سکوی سیلوی خالی
به انتظار هدهدی نشسته است
تا از ملکِ خشکِ سلیمان
قطره ای در منقار به ارمغان آرد

و من به درخت خشکیده ای می اندیشم
در باغ خانه ی قدیمی
به آشیانه ای خالی، چشم به راهِ مرغ بومی باران
تا از کوچ سالیانِ درازِ خود باز گردد.

آتلانتا، مارس ۲۰۱۷
divanpress.com
*who