در رد استدلال های مخالفان تدریس زبان مادری در ایران - قهرمان قنبری

نظرات دیگران
  
    از : البرز

عنوان : اقوام و ملل مختلف ایرانی هر یک نامها و مشخصات خود را دارا هستند
هموطن گرامی آقای قنبری، شما در توجیه چرایی اصرارت بر استفاده از واژه ی مغشوشی چون "غیرفارس" می نویسی؛ «...در مورد کاربرد واژه غیرفارس هم این روشن است که فارس و شیعه در ایران از مسئله تبعیض ملی و مذهبی در ایران رنج نمی برند...»

اگر قبل از طرح این ادعا «...که فارس و شیعه در ایران از مسئله تبعیض ملی و مذهبی در ایران رنج نمی برند...»، در ذهنت به دهها فرقه ی گوناگون مذهبی شیعه، به زرتشتیان، به مسیحیان، به کلیمیان، به بهائیان و ... ایرانی که عموماً به زبان فارسی سخن می گویند، توجه می داشتی، یقین دارم، که به این اندیشه می رسیدی که، ایران مرکب است از جمعیتها، اقوام و ملل مختلفی چون ترک، کرد، فارس، بلوچ، عرب، ترکمن و...، که همه ی این اقوام در اثر حاکمیت استبداد بر جامعه از حقوق انسانی خویش محرومند.
و باز هم تأکید می کنم، که اقوام و ملل مختلف ایرانی هر یک نامها و مشخصات خود را دارا هستند، "غیرفارس" خطاب کردن ایشان نه ظاهری خوش، و نه باطنی دلارام دارد. و خودِ بر زبان آوردن این واژه، در خود باری منفی حمل می کند، که به جای تفاهم، در نفع استبداد حاکم بر دامنه ی سوء تفاهمات و جدالهایی پوچ می افزاید.

نکته ی دیگری که، میخواهم به شما و تمامی دیگر دوستان پیشنهاد کنم، این است که، وقتی فارسی می نویسیم، پس فارسی بنویسیم.
در فارسی، کرد را "کورد" نمی نویسند، و همچنین ترک را در فارسی "تورک" نمی نویسند. اینکه این نامها در زبان نوشتاری کردی یا ترکی چگونه هجا و نوشته میشوند، دخل و ربطی به زبان نوشتاری فارسی ندارد
۷٨۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۵       

    از : قهرمان قنبری

عنوان : تصحیح
با عرض پوزش،
بعضاً با ناآگاهی و طن اینکه عملی وطن پرستانه انجام می دهند متوسل به عملی دیگر ستیز یا نژادپرستانه میشوند.
بصورت جمله زیر تصحیح میشود:

بعضاً با ناآگاهی و به ظن اینکه عملی وطن پرستانه انجام می دهند متوسل به عملی دیگر ستیز یا نژادپرستانه میشوند.
۷٨۴۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۵       

    از : قهرمان قنبری

عنوان : منظورم از غیرفارس
جناب البرز،
ممنون از توضیح تان،

در مورد دوم و سوم چندان باهم اختلاف نداریم، اما راجع به تجزیه طلبی همانطور که خود اشاره کرده اید در صورت احقاق حقوق و رفع تبعیض فکر نمی کنم تجزیه خواهی بتواند تبدیل به تفکر مسلط یا اکثریت بشود. اما تاکید من بر اینکه متاسفانه هنوز نژادپرستی بصورت نظری توجه جامعه ایرانی را جلب نکرده است و هنوز ما نمی دانیم چه رفتاری نژادپرستانه است و چه رفتاری ناسیونالیستی و چه رفتاری وطن پرستانه است، یعنی هر دو طرف گاه مفاهیم را قاطی می کنند و بعضاً با ناآگاهی و طن اینکه عملی وطن پرستانه انجام می دهند متوسل به عملی دیگر ستیز یا نژادپرستانه میشوند( حالا چه در حوزه وطن پرستی ایران و چه در حوزه قومیتها. متاسفانه اپوزیسون هم که برای خیلی چیزهای آینده برنامه می دهد در این مورد سکوت می کند. یعنی من دغدغه شما را درک می کنم و می دانم بعضی گروهها و آدمها که شما اشاره کردید خود مواضعی نژادپرستانه دارند و در نهایت مانند جمهوری اسلامی و یا نژادپرستان آریایی-شیعی هستند یعنی با اینکه خود ادعا می کنند مخالف نژادپرستی فارسی هستند اما خود متوسل به نژادپرستی تورکی یا کوردی و عربی و بلوچی و وهابی گری می کنند. باز شدن موضوع نژادپرستی و خواستار شدن تصویب ضد نژادپرستی در حکومت آینده و آشنا ساختن مردم با آن فکر می کنم بهترین راهکار باشد. یعنی این کار ذهن مردم را باز می کند و بودن نظام حقوقی که مردم را از شر نژادپرستی محافظت کند در نهایت باعث میشود که جامعه و مردم از این گروهها و افراد محافظت شود. یعنی در آن زمان دیگر تجزیه طلبی چندان امری ترسناک نیست، اگر واقعاً کسی این فکر را دارد بصورت دمکراتیک می تواند فکرش را تبلیغ بکند و مخالف با آن هم حق مخالفت با این فکر برایش محفوظ است. نکته اصلی این است که این امر همراه با تبلیغ نفرت پراکنی قومی و ترویج نژادپرستی نباشد و در صورت اتفاق این امر است که جامعه و قانون حق دارد محدودش بکند و اینهم بنفع همه طرفین و بنفع آینده ایران است.
در مورد کاربرد واژه غیرفارس هم این روشن است که فارس و شیعه در ایران از مسله تبعیض ملی و مذهبی در ایران رنج نمی برند و در این مورد خواسته ای مضاعف ندارند. البته این بمعنای قصد من برای تبلیغ جدا سازی فارس و غیرفارس نیست، بلکه بیشتر در این است وقتی از زبان مادری سخن می گوییم، مثلاً مثال می زنیم تورک و کورد و بلوچ، یک نفر ترکمن یا تالش و لر زبان می گوید پس حق زبان مادری من چه میشود؟ یعنی یا باید همه کسانی که دغدغه آموزش و احترام زبان مادری خود را دارند نام برد که ممکن است باز یکی از قلم بیافتد و یا متن بیشتر نازیبا شود که من بطور کلی از واژه غیرفارس استفاده کرده ام. یعنی این جدا سازی نیست بنظر من بلکه دائر بر این است که هموطنان غیرفارس خواسته ای مضاعف دارند . نکته دیگر این قضیه این است که این غیرفارس هم تبعه ایران است و خاصیت اصلی اتباع ایران فارغ از زبان و مذهب شان این است که اکثراً نمی توانند باهم متحد بشوند، یعنی نه این هویت غیرفارسی می تواند شکل بگیرد و نه اینکه توانایی اتحاد کوتاه مدت دارد، یکی از دلایل شخصی مخالفت من با تجزیه و حتی خودمختاری آگاهی اختلاف عمیق بین خود قومیتهای غیرفارس است که بصورت سیار پتانسیل وقوع فاجعه را در خود حمل می کند. یعنی نه من دغدغه خلق این هویت را دارم و نه این هویت اصولاً قابل خلق است.، نکته آخر اینکه تعداد زیادی از انسانهای با اصلیت فارس و شعیه هم خود خواهان رفع تبعیضی هستند که بر هموطنان غیرفارس و غیر شیعه شان روا می شود. اتفاقاً راه حل نهایی این مسله هم نه در جنگ فارس و غیرفارس که با مشارکت و اتحاد هر دو بر علیه هر گونه تبعیض میسر است و راه حلی غیر از این به احتمال زیاد برای همه زیانبار خواهد بود.

با احترام.
۷٨۴۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : از میان برداشتن تبعیضات ملی در کشور
هموطن گرامی آقای قنبری، پس از خواندن جوابیه ی شما، برداشتم این است که مطلب نظرم برای شما آشکار نبوده است. لذا لازم دیدم که در باره ی چند نکته توضیحاتی بنویسم.
وقتی شما در باره ی هموطنان عرب، بلوچ، کرد، ترک، ترکمن و ... سخن می گویی، اینکه ایشان را "غیرفارس" خطاب می کنی، مثل آن است که کسی از جویایِ نامت شود، و شما برای معرفی خودت بجای آنکه نام خودت را بگویی، بگویی من "غیر البرزم"

همراه با شما، معتقدم که هر زبانی در مسیر زمان بی تردید دچار تحول میشود. اما آنچه که در باره اش نوشتم، مطلبی ورایِ تحولات زبان بود. امروزه در اثر شلختگی، و یا گاهاً برای "باسواد" نشان دادن خود، برخی از هموطنان در یک جمله ی فارسی چندین واژه یِ کامل انگلیسی را می گنجانند.

در اینکه زبانهایِ مادری رایج باید تدریس و موردِ استفاده ی جامعه قرار گیرند تردیدی نیست، و دیر یا زود این مهم تحقق خواهد یافت، اما آنچه در باره ی تمایلات تجزیه طلبی نوشتم، در واقع اشاره ام به طیفها و جریاناتی بود که حمایت از حقوق ملی اقوام و ملل مختلف ایرانی برای ایشان فقط بهانه است. و برای مقابله با این قِسم جریانات تنها راه از میان برداشتن تبعیضات ملی در کشور است
۷٨۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۵       

    از : قهرمان قنبری

عنوان : جواب کوتاه همراه با عرض ادب به دوستان
س، آذر
با تشکر از لطف و حُسن نظرتان، من شخصاً خواستار حفظ زبان فارسی بخاطر اینکه تا حدی جا افتاده هستم، اما در یک کشور دمکراتیک هر نظری می تواند با شرط احترام مطرح شود و روی آن بحث شده و اگر لازم باشد به ارای عمومی برای تصویب آن متوسل شود. نکته مهم این است که سوای ملی گرایی موجود که شخصاً همدلی قلبی با هیچکدام ندارم ما به یک زبان بعنوان زبان مشترک احتیاج داریم برای خود من هم فرقی نمی کند این زبان کوردی، تالشی، فارسی و یا لری و تورکی و یا زبانی خارجی مانند انگلیسی باشد. مهم این است حقوق ملی و شهروندی و دغدغه همه اقوام رعایت شود و این انتخاب روندی دمکراتیک داشته باشد.

البرز،
با تشکر از نظرتان،
شما می گویید که با برجسته کردن فارسی زبانان من آنها را در مقابل غیرفارس زبان قرار می دهم. بنظرم انتقادتان غیرمستند است و وارد نیست و روشن نکرده اید که من چطوری خواسته ام فارس زبانان در مقابل غیرفارسها قرار بدهم و آنها را نسبت به هم دیگر دشمن کنم. مسله اینجاست فارس و تورک و کورد و عرب و لر و تالشی و دیگران سالهاست باهم زیست می کنند و همیشه اختلافها فرهنگها و سوتفاهمات بوده و خواهد بود، یعنی ما وجود داریم و در زندگی روزانه هم می بینیم که وجود داریم و احتمالاً تفاوتهایی باهم داریم، ولی با صرف دانستن این تفاوتها احساس دشمنی نمی کنیم. یعنی صرف اینکه اعتراف بکنیم تورک و کورد وجود دارد این بمعنای دشمنی با فارس نیست: با عرض جسارت این انتقاد شما بیش از حد لازم ناسیونالیستی است.

در مورد اینکه بعضی از طرفداران تدریس زبان مادری می توانند تجزیه طلب باشند، واقعیت این است که بله وجود دارد و من نمی خواهم آنها را توجیه بکنم و نه قصد نمایندگی و یا صلاحیت اینکار را دارم. موضع شخصی من این است که تجزیه ایران می تواند خطرناک باشد و کشور را بالکانیزه کند و بهتر است متدی را پیاده کرد که دمکراسی غایت نهایی آن باشد و هر کسی از هر قوم و مذهب برخوردار از حقوق ملی و شهروندی باشد. موضع شخصی من در مقابل کسی که قائل به تجزیه قسمتی از ایران است هم این است که هر کس در بیان مواضع خود ازاد است و من از ازادی بیان او دفاع می کنم به این شرط که ابن مواضع نژادپرستانه و افراط گرایی مذهبی و تبلیغ جنگ و کشتار قومی نباشد. مخالفان تجزیه ایران را قلباً دوست دارم بشرط اینکه این مخالفت مبتنی بر نژادپرستی و افراط گرایی مذهبی و انکار حقوق شهروندی و ملی شهروندان ایران نباشد. یعنی من شخصاً هر عقیده ای را که مبتنی بر نژادپرستی قومی مذهبی و نوید جنگ و کشتار قومی نباشد تبلیغش را حق انسانها می دانم ولو اینکه با آن عقده مخالف باشم اینهم شامل مخالفان و موافقان تجزیه هم میشود. مسله اصلی در این قضیه که اکثراً نادیده گرفته میشود حلقه مفقوده خواستن تصویب قوانین ضدنژادپرستی است این مسله اکثراً بصورت نظری هم در میان اهل نظر مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته است تا ما اگاه باشیم که نژادپرستی چیست و چه مشخصه هایی دارد. یعنی منظورم این است تجزیه طلبی یک خواسته سیاسی است که ممکن است مخالفش باشیم اما نکته اصلی این است که این تجزیه طلبی همراه با نژادپرستی نباشد.
در مورد اینکه وارد شدن واژه های بیگانه باعث مـرگ زبانهای ما اعم از فارسی یا تورکی و بلوچی و کردی می شود: به اعتقاد من زبان پدیده ای غریب است و شما اگر همان زبان فارسی صد سال و پنجاه سال پیش را امتحان بکنید با زبان فارسی امروزه فرق اساسی می کند، چه در واژه ها و چه در نوع سخن گفتن. یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم زبان تغییر می یابد و با گسترش علم و ارتباط ملل جلوگیری از این تغییر امری غیرممکن است و لازم هم نیست. زبانی که تغییر نیابد و از زبانهای دیگر لغت نگیرد بیشتر زبان اقوام بدوی و قبیله ای است که با هیچکس بجز خود رابطه ای ندارند. من با سره نویسی و خالص بودن زبان موافق نیستم و اینگونه متن و نثرها را چه فارسی و یا چه تورکی و کوردی خسته کننده می دانم که خواندنشان هیچ سودی ندارد و بیشتر انکه بخواهند مطلبی را برسانند به حاشیه می روند. اعتقاد قلبی هم ندارم که حتماً زبان باید به هر قیمتی حفظ شود، یعنی اگر در پروسه ای داوطلبانه دمکراتیک گویشوران یک زبان خواستند بنابر نیاز و موقعیت تاریخی شان گرامر و یا قسمت اعظم زبان خود را تغییر دهند ناراحت نمی شوم و این شامل زبان مادری خودم هم میشود ولی تاکید می کنم این روند باید اجباری نباشد.

جناب مزدک خرمدین،

از حُسن نظرتان تشکر می کنم.
در حالت کلی ما مردمانی هستیم که زود خشمگین می شویم، شما اگر دقت هم کرده باشید در خیابانها ما به راحتی با ماشین انسانها را زیر می گیریم و یا بخاطر یک اشتباه راننده کناری ممکن است کار به زد و خورد و قتل بکشد و یا در روستاهایمان بخاطر یک مرغ و خروس همسایه ها همدیگر را به قتل می رسانند و مثالهای بیشمار، این می تواند دلایل بیشماری داشته باشد که متخصصین اهل علم باید آنها را واکاوی کنند. در امور سیاسی و اعتقادی هم که باور به تقدس داریم این خشم را بیشتر می توان دید که بدبختانه این خشم در امور اعتقادی چون همراه با سیاست و قدرت دولتی است می تواند بصورت دسته جمعی فاجعه بیافریند و اکثراً جنایتهای تاریخی ما در این نوع خشم و عصبی بودن نشات دارد. یعنی واقعیت اختلافهای سیاسی و اعتقادی ما هم چندان عمیق نیست و بیشتر ناشی از سوتفاهم و عدم فهم همدیگر است که منجر به تعصب افراطی هر یک از ما نسبت به اعتقاداتمان میشود که در نهایت همدیگر را تکفیر می کنیم و اگر دستمان رسید یا قدرتش را پیدا کردیم همدیگر را به قتل می رسانیم.
۷٨۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : مکرر گویی
آیا این نوع نوشتارها می توانند قابل اعتناباشند و مورد توجه قرار گیرند؟
در پاسخ می توان گفت؛ از جنبه ای آری و از جنبه ای دیگر خیر.
از جنبه ای که بتوان فهمید: بعضی ها چگونه می اندیشند!؟ این نوشتار ها می توانند مورد توجه قرار گیرند.
در فهمیدن، دو فهم مهم را خواهیم داشت:
- یکی اینکه پی می بریم: نوشتار نویس عملش ناشی از احساسات برخاسته از مد شده ای است؛ که این حالت، گریبان بسیارانی را خواهد گرفت؛ که درمان احساسگری نیز با خردگرایی است ؛ که فرد احساساتی به بکارگیری خردش بر ادعای و رفتار و گفتار احساسیش غلبه خواهد کرد.
-دیگر فهم پی برد به این موضوع است:
ممکن است عمل نوشتارنویس، براساس یک منطق خاصی باشد؛ که آن منطق می تواند ریشه ی پلید اندیشانه ای را در خود داشته باشد.
دراین حالت چاره ای نیست جزء عکس العمل استدلالی یا هشداردهنده که به او تفهیم شود اعمال شما نتیجه ای جزء اتلاف وقت و هزینه دارکردن تحقق مسائل انسانی ندارد و نخواهد داشت! بگذریم.
در هر سرزمینی یکی از اهداف انسانمدارانه: ایجاد شرایط آموزشی درست است.
اما وقتی فردی رفتارش بگونه ایست که امریادگیری را فقط به یک موضوعی به نام زبان مادری ربط می دهد؛ این عملش می تواند دیگر، نشان ازدغدغه یادگیری نباشد؛ بلکه نشان از منطق خاصی است که آن منطق می تواند بسیار پرسش برانگیز باشد.
در رابطه با منطق این نوع نوشتارنویسان فقط می توان گفت: تکرار مکرارتی که مکررکنندگانی تکرار گویانه ساز مکرری را می نواختند و می نوازند: مکررگویی ملال آور و مأیوس کننده ای است!
۷٨۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۵       

    از : خواننده

عنوان : مخالفت با تدریس زبانهای مادری غیرفارس زبانها در ایران ؟؟؟؟؟؟؟؟
هر گونه مخالفت با حقوقِ اقلیت های قومی در ممالکی نظیر ایران تنها دو ریشه دارد:
۱- بیسوادی
۲- خطوط سیاسی سازمانهای اطلاعاتی بزرگ و پیروی مشتی نادان از این خطوط.

سوئیس بهترین نمونه است. زبان کاری و اداری برای همه آلمانی است. در عین حال هر ۳ زبان آلمانی و فرانسه و ایتالیائی زبان رسمی هستند و در قانون ثبت است. خیلی از فرم ها و تابلوها به هر ۳ زبان است.

فراموش نشود که ناآرامی های آینده ایران، جنگهای قومی و همچنین شیعه - سنی خواهد بود.
۷٨۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۵       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : آموزش زبان مادری
جناب قنبری درود.بنظرم موضوع آموزش زبان مادری و نقش استبداد و اذهان استبداد زده و مضطرب را بخوبی دریافته اید.باید بگویم که اگر دوستان کرد و ترک و عرب و بلوچ ...بجای توهین به فارس زبانها به استدلال منطقی روی اورده هم دوستان و همیاران زیادی در بین مردم فارس زبان می یابند و هم از کینه جوئی ها و خشونتها در بین مردم کاسته می شود.و درست بهمین دلیل هم حکومت را در سواستفاده از اختلافات بین مردم می توان محروم نمود.متاسفانه تقدس گرائی در جامعه ما بخاطر استبداد طولانی و نقش دین اسلام باعث شده که هرآنچه را که خود می پسندیم مقدس می سازیم و دگراندیشان را کافر و مرتد به اندیشه مان.اینست که چنین مقالاتی بدون توهین به قومی یا گروهی و مستدل بسیار ارزشمند است. چون این موضوع بسیار مشکل و اختلاف برانگیز و زمان براست.درود بر شما!
۷٨۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۵       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : آموزش زبان مادری
جناب قنبری درود.بنظرم موضوع آموزش زبان مادری و نقش استبداد و اذهان استبداد زده و مضطرب را بخوبی دریافته اید.باید بگویم که اگر دوستان کرد و ترک و عرب و بلوچ ...بجای توهین به فارس زبانها به استدلال منطقی روی اورده هم دوستان و همیاران زیادی در بین مردم فارس زبان می یابند و هم از کینه جوئی ها و خشونتها در بین مردم کاسته می شود.و درست بهمین دلیل هم حکومت را در سواستفاده از اختلافات بین مردم می توان محروم نمود.متاسفانه تقدس گرائی در جامعه ما بخاطر استبداد طولانی و نقش دین اسلام باعث شده که هرآنچه را که خود می پسندیم مقدس می سازیم و دگراندیشان را کافر و مرتد به اندیشه مان.اینست که چنین مقالاتی بدون توهین به قومی یا گروهی و مستدل بسیار ارزشمند است. چون این موضوع بسیار مشکل و اختلاف برانگیز و زمان براست.درود بر شما!
۷٨۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : الفبای لاتین
شرمنده ام از اشتباه نویسیم، آنجا که نوشته ام؛
مزیتی در اینکه همانندِ ترکیه ایها با الفبای فارسی بنویسیم،

در واقع باید می نوشتم؛
مزیتی در اینکه همانندِ ترکیه ایها با الفبای لاتین بنویسیم،
۷٨۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : در دراز مدت زبان را معلول و از کار افتاده، و سرانجام می میراند
هموطن گرامی آقای قنبری، چرا برای آرایش ابرو مشغول کور کردن چشم می شویم. اینکه شما در تلاشی انسانی می کوشی تا دلایل «...مخالفت با تدریس زبانهای مادری...» را بیابی، چرا این تلاش خوب و انسانیت را، با نامیدنِ زبانهایِ رایج و مختلف مادری در کشور با نام «...غیرفارس...» از ارزش تلاشِ انسانی و اتحادطلبانه ی خودت می کاهی
آیا این طرز و نحو از ادبیات در معرفی دیگر زبانهایِ زنده ی مردمان ایران خود نمیتواند منشاء «...باورهای اشتباه و سوتفاهمات و یا سواستفاده های آگاهانه و یا ناآگاهانه...» شود.

با این مقدمه می خواهم مطلبت را نه برای یافتن اشتباهات، بل یافتن سوتفاهمات بجویم و آنها را در معرض داوری شما و دیگر خوانندگان مطلب خوب و با ارزشت قرار دهم.

- شما در اعتراض به اینکه زبان فارسی یکی از ارکانِ اتحادِ ملی در کشور است، می نویسی؛ «... میلیونها غیرفارس ...به ایران و سرنوشت مردمان ایران علاقمند هستند و برای اعتلای آن همچون و یا بیشتر از هموطنان فارس شان تلاش می کنند...»
بدینوسیله میخواهم از شما بپرسم؛ چرا شما برای محق جلوه دادنِ هموطنان ترک زبان، عرب زبان، کرد زبان، بلوچ زبان، ترکمن زبان و... برای سخن گفتن، خواندن و نوشتن به زبان خود، ایشان را در مقابل هموطنانِ فارس زبان قرار می دهی؟

- اگر به ماجرا و یا فاجعه ی حمله ی صدام به ایران توجه کنیم، با توجه به شرکت وسیع و همه جانبه ی ایرانیان در دفاع از میهنشان، بوضوح میتوان دید که علیرغم تبلیغات شدید استبداد حاکم که می خواست و می خواهد، دفاع مردمان ایران از کشورشان را به دفاع از دینی خاص تقلیل دهد، اما واقعیت این است که مردمان ایران از هر عقیده و زبان و مرامی جانانه برای دفاع از مام میهن برخاستند.
بنابراین بیائیم و بجای در مقابل هم قرار دادن زبانهای مختلف و رایج در کشور، بپذیریم که در کشور کثیرالمله ای چون ایران، مردمان کشور به زبان فارسی به عنوانِ زبانِ رابط نیاز دارند، چرا که در هیچ مکانی از کشورمان قومی صد در صد خالص سکونت ندارند.
و در کنار این زبانِ رابط باید بتوانیم امکاناتِ لازم برای اداره یِ داخلی هر استانی از کشور را به نمایندگانِ منتخب از مردمان همان استان و زبان همان استان فراهم و واگذار نمائیم

- با شما کاملاً همفکرم در اینکه؛ تدریس زبانهایِ مختلف مادری ایرانیان باعث ضعیف شدن زبان فارسی و یا به حاشیه رانده شدن زبان فارسی نمیشود، بل این شیوه های اشتباه آموزش زبان است، که اسباب ضعف را فراهم می آورد و نه یادگیری همزمان چند زبان.

- ضمن عدم دفاع از شکری که آقای محمد علی فروغی در نامه اش به وزارت معارف وقت خورده، مزیتی در اینکه همانندِ ترکیه ایها با الفبای فارسی بنویسیم، نمی بینم. و اگر به خطی که به خط فارسی مشهورش کرده ایم، بنگریم، در واقع خطیست عربی، منتهی با رسم و الفبایِ خاص فارسی.
و البت نباید ناگفته گذاشت، که برخی دارایِ تمایلاتِ واقعاً تجزیه طلبانه هستند، و با "انشاء الله گربه است"، گفتن، درندگانی را که در فکر تجزیه ی کشورند را نمی توان اهلی کرد. و راه مقابله با چنین تمایلاتی نه داغ و درفش، بل احترام به حقوق ملل و اقوام مختلف ایرانی در چارچوب ایرانی آزاد، دموکرات و مبتنی بر عدالت اجتماعیست

- اینکه مستبدین چگونه می اندیشند و چگونه قصد فرمانروایی بر مردمان ایران دارند، در عین آنکه باید موردِ توجه تحلیلگرانِ ضد استبداد جامعه باشد، اما در عین حال نباید مانع از آن شود، که فرهیختگان آزاد اندیش ایرانی از تلاش برای آینده ای بهتر برای کشورمان ایران بازمانند.

- اگر کار آموزشِ هموطنان بلوچ به زبان بلوچی، به هموطنی که آشنایی چندانی با این زبان ندارد واگذار شود، یقیناً چنین آموزشی نه تنها مشکل، بل عملی نیز نخواهد بود. فرهیختگانِ بلوچ ایرانی، نه تنها بر زبانِ خود مسلطند برای آموزش، بل هزینه ی آموزش این زبان برای ایشان بیشتر از آموزش به زبانهای دیگر نیز نخواهد بود، که نیاز به بودجه ای اضاف داشته باشد

- شما با هوشمندی بر لزوم زبانی رابط، و زبان فارسی که در این معنا جا افتاده اشاره داری. و آنچه که محافظه کاران را در هر سویی به مخالفت بر می انگیزاند، تاریخ سراسر مشحون از استبدادِ کشورمان است، که اجازه نداده است، که مردمان کشور خود بیندیشند و انتخاب کنند. و نفع مستبدین هم همواره در این بوده که با به جان هم انداختن و تفرقه در میان مردم بساط چپاولگریهای خود را بلامعارض محفوظ نگاه دارند

- هیچ زبانِ ساکن، کم استفاده و غیر متحرک قابلیتی کامل در برابر پیشرفتهای جهان ندارد. و به یقین، هر زبانی در مسیر تحرک اجبار در واژه سازی می یابد.
هم از این روست، وقتی برنامه هایِ تلویزیونی به زبانهایِ ترکی، کردی، بلوچی، ترکمنی را از طریق اینترنت تماشا می کنم،و می بینم، مجریان این برنامه ها به هنگام صحبت به زبان ترکی و...بجا یا نابجا کراراً از واژه های فارسی و انگلیسی بهره می جویند، از این عمل ایشان رضایتی ندارم. و در همین روال بسیاری از ایرانیان به هنگام فارسی نوشتن، کلمات انگلیسی را با الفبای فارسی می نویسند.
طبیعتاً چنین شیوه هایی در دراز مدت زبان را معلول و از کار افتاده، و سرانجام می میراند
۷٨۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۵       

    از : س. آذر

عنوان : زبان ارتباطی، نه مشترک!...
با تشکر از آقای قنبری برای زحمت نوشتن این مطلب، باید یادآوری کنم که اکثریت مردم ایران فارسی زبان نیستند. لذا زبان فارسی را نمی توان زبان « مشترک » ایرانیان نامید. بعد از یک نظرخواهی دمکراتیک و در صورت خواست اکثریت غیر فارسی زبانها، می تواند زبان فارسی کارکرد زبان «ارتباطی» را در پهنه ی ایران داشته باشد.
من به حسن نیت آقای قنبری باور دارم و حتی سعی می کنم دغدغه های کسانی (مخالفین با حس نیت آموزش به زبان مادری برای غیر فارسی زبانان) را که ترس از هم ‌پاشیدن کشور را دارند، درک کنم. ولی دورانی که تصمیم گیری برای چنین امر مهمی از بالای سر مردم غیر فارسی زبان انجام می گرفت، در حال سپری شدن است.
مردم غیر فارسی زبان در ایران (همانند مثلا افغانستان و عراق)، دیگر به چیزی کمتر از رسمیت یافتن قانونی زبانشان در کنار زبان فارسی تن نخواهند داد.
کسانی که دغدغه ی حفظ تمامیت ارضی و صلح اجتماعی در کشورمان را دارند، بهتر است پنبه ها را از گوشهایشان در بیاوراند و صدای میلیونی «آموزش به زبان مادری» (نه آموزش زبان مادری؟؟!!...) را بشنوند.
یک بار دیگر دست آقای قنبری درد نکند.
۷٨۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۵