مبارزه برای تعیین واقعیت:
ازدحام در تماشای رخداد پلاسکو


محمدرفیع محمودیان


• ازدحام-در-تماشا شکل می گیرد تا اقتدار و انحصار غولی در قد و قامت رسانه ها به چالش خوانده شود. با ازدحام خود، توده ها می کوشند، خود، تماشاگر و ثبت کننده ی یک رخداد باشند و انحصار رسانه ها در زمینه ی نمایش و تأویل آنرا در هم شکنند. ولی در این فرایند کنشگری نو زاده می شود که گسستهای تاریخی ایجاد شده را در هم می شکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ بهمن ۱٣۹۵ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۱۷


ازدحام جمعیت در روز آتش سوزی و فروپاشی ساختمان پلاسکو را می توان به چه عامل یا عواملی نسبت داد؟ برخی از تحلیل گران آنرا به کنجکاوی و خودشیفتگی دیوانه وار مردم نسبت داده اند. برخی دیگر جامعه را مقصر شکل گیری رفتاری چنین "نابهنجار" قلمداد کرده اند. حمید عبدللهیان استاد ارتباطات و جامعه شناسی، در این رابطه، در مصاحبه با ایرنا از اغتشاش و به هم ریختگی جامعه ایران شکایت دارد. او از نابلدی و فقدان تربیت جمعی انسانها سخن گفته و بر آن تأکید دارد که جامعه تا بدان دچار نا بهنجاری است که به استقبال انتحار می رود. استدلال عمومی انتقادی آن است که جمعیت در شیفتگی به تماشا و ثبت حادثه در دوربین های موبایل خود راه را بر ماشینها و حرکت امدادگران بسته، مدیریت بحران را با مشکل روبرو کرده اند. کسی نیز بطور جدی این تفسیر را به چالش نخوانده است. حتی مارکسیستهائی که باید در هر کنش اجتماعی رویکرد مبازاتی-طبقاتی ببینند زبان در کام کشیده و تأویل متفاوتی ارائه نداده اند.
جالب آنکه در جامعه ای که همه از روحانیون گرفته تا استادان دانشگاه مدام از هرمنوتیک سخن می گویند کسی اصل ابتدائی هرمنوتیک مبتنی بر بخشندگی یا لطف در تأویل را یادآوری نمی کند. پیش از هایدگر و گادامر، ماکس وبر به این نکته پرداخته است که باید کنشگران را عقلائی فرض گرفت تا بتوان تأویلی جامع در حد و حدود یک توضیح برای کنش ارائه داد. در غیاب پیش فرض عقلانیت، بررسی و فهم موضوعیت خود را از دست داده، هر چیزی را می توان به سادگی تمام به یک جامعه و کنشگران نسبت داد. بدون تردید امروز به سختی می توان از عقلانیت به ویژه در زمینه‍ی کنش انسانها سخن گفت. امروز بیش از هر گاه دیگر می دانیم که عقلانیت با شور و احساسات در آمیخته است. ولی می توان در راستای گرایشهای جدید فلسفی از نیت مندی (intentionality) کنشگران سخن گفت و در پس پشت هر اقدامی از سوی انسانها نیت و قصدی را یافت که در رابطه ای نظام مند با دیگر کنشها و احساسات همان انسانها قرار دارد.

ازدحام-در-تماشا به گاه رخداد
ازدحام جمعیت به گاه آتش سوزی و فروپاشی ساختمان پلاسکو را می توان کنشی مبارزاتی برای احراز هژمونی موردنظر گرامشی دانست. عرصه ی اصلی زیست و مبارزه ی سیاسی امروز نمایش است و در این عرصه مبارزه برای هژمونی رخ می دهد. مسئله ی اصلی کنشگران چه به صورت فرد و چه به صورت نهادهای اجتماعی به صحنه بردن نمایش و ایفای نقشی معین در آن است. مردم خود را در روز حادثه به ساختمان پلاسکو می رسانند تا خود تماشاچی حادثه ی در حال رویداد باشند. از آن عکس و فیلم تهیه می کنند تا هم سندی دال بر حضور خود در محل و به گاه حادثه داشته باشند و هم آنرا در حدی که می توانند در حوزه ی عمومی به نمایش بگذارند. رسانه های همگانی که دیگر چند گاهی است به انحصار دولت یا در دیگر جوامع به انحصار شرکتهای تجاری در آمده اند حادثه را آنگونه که می خواهند و در سازگاری با منطق نظم یا سرمایه به نمایش می گذارند ولی مردم این نمایش و تماشای آنرا با اقدام خود به چالش می خوانند. تماشا و عکس یا فیلمبرداری به آنها اجازه می دهد تا افق دید و تفسیر ویژه خود را از حادثه داشته باشند و بر مبنای آن اقدام نمایشی رسانه های همگانی را به چالش بخوانند.
رخداد بر خلاف آنچه فیلسوف فرانسوی بادیو به ما می گوید حقیقت را بر ملا نمی سازد. اصلا حقیقت وجود ندارد تا آشکار شود. حقیقت برساخته می شود و رخداد در تازگی و خودانگیختگی خویش گشایشی را برای برساختن یا اِعمال حقیقت به وجود می آورد. رخداد به گاه رویداد هنوز تعریف و تأویل نشده است و معنای خاصی نیافته است. مدتی پس از رویداد آن ارتشی از روزنامه نگاران، مفسرین و سپس تاریخ نگاران و متخصصین آنرا برای همگان تعین می بخشند و تعریفی معین از آنرا به دست می دهند. امروز رسانه های همگانی یکی از اولین نیروهائی هستند که حادثه را با عکس و فیلم گزارش داده، به نمایش گذاشته و با استفاده از بررسی های و نظرات متخصصین تحلیل و تعریف می کنند. بعد از گزارش و تفسیر رسانه ها، رخداد تازگی و خودانگیختگی خویش را از دست می دهد. برای بخشی از مردم مهم است که تا رخداد هنوز تازه و تعریف نشده است به صحنه ی (رویداد) آن بشتابند و خود آنرا تماشا کنند. با عکس و فیلم برداری، آنها خود را به مقام ثبت کننده، گزارش گر و مفسر آن ارتقاء می بخشند. آنها به گزارش و تفسیر رسانه های همگانی مشکوک هستند. می خواهند که با هژمونی اعمال شده از سوی آن مبارزه کنند. همیشه فرصت برای آنها آماده نیست. بسیاری از حوادث پیاپیش برنامه ریزی و سازماندهی شده اند. عرصه هائی همچون اتاق شمارش رأی به گاه انتخابات یا محل مرگ یک سیاستمدار در دسترس آنها نیست. ولی رخدادی ناگهانی همچون آتش سوزی و فروپاشی پلاسکو در دسترس آنها است. پس به سوی تماشا و ثبت آن هجوم می آورند.
ازدحام اینجا دارای نقش مهمی است. مردم همدگر را می جویند. نه به خاطر شیفتگی به یکدیگر یا احساسی که برخی آنرا گله وارگی توده های مردم خوانده اند. نه! مردم همدیگر را می جویند چون به کنش خود همچون کنش جمعی از سر منافع/علاقه ای جمعی می نگرند. آنها انجام کنش خود را در گرو همراهی با و کناکنش (interaction) با یکدیگر می دانند. نمایش امری جمعی است، امری است که در گستره ی کناکنش اتفاق می افتد. نمایش را برای یک گروه تماشاچی به صحنه می برند. تماشاچیان را باید جذب نمایش ساخت. با آنها باید همراهی داشت. هر چه تماشاچیان بیشتر باشند و راغب تر به دنبال کردن نمایش تا به همان حد نمایش مهمتر و جذابتر است. ازدحام در ابتدا به رخداد آتش سوزی اهمیت می بخشد سپس به خود گردهمائی مردم. در این فرایند اقدام نمایشی مردم در تماشا و ثبت رخداد اهمیتی اساسی پیدا می کند و پدیده ی ازدحام-در-تماشا شکل می گیرد.
مارکس تصریح کرده است که او کاشف و نظریه پرداز پدیده ی مبارزه ی طبقاتی نیست و متفکرین بورژوا پیش از او آنرا فهمیده و مطرح کرده اند. مهمترین کنشگر رابطه ی ازدحام و مبارزه ی نمایشی نیز نه رادیکالهای درگیر مبارزه ی اجتماعی و طبقاتی که کسی همچون دونالد ترامپ محافظه کار بورژوا است. اکنون چند روز است که ترامپ درگیر بحث درباره ی تعداد شرکت کنندگان در مراسم تحلیف ریاست جمهوری اش است. بحث بر محور عکس و فیلم رسانه ها از مراسم می چرخد. ترامپ و همکارانش حاضر هستند رسانه های رسمی بورژوائی را به چالش بخوانند و به گونه ای مسخره - البته از دید رسانه ها و متخصصین - از "واقعیت بدیل" سخن بگویند تا نکته ای را در کانون توجه قرار دهند که شاید انحرافی از امری مهمتر یعنی اِعمال قدرت و اداره ی جامعه به نظر آید. مهم برای ترومپ نه مشروعیت صوری صندوق رأی و فرایند انتخابات که جمعیتی است که در اقدامی نمایشی-مراسمی شرکت می جویند. او می خواهد خود را نماینده و برگزیده ی همین گروه معرفی کند. در این پسزمینه تعداد و شکل حضور جمعیت اهمیت پیدا می کند. اینجا تعداد و برداشت تخصصی از میزان حضور مردم مهم نیست. خود مردم در انبوهی خویش در کناکنش با یکدیگر و با همکاران ترومپ باید بر آن صحه نهند. مهم عکسها یا فیلمهای رخداد است. ازدحام در ازدحام، در ثبیت ازدحامی ازدحام مادیت پیدا کرده و معنامند می شود.
در اثری به تازگی منتشر شده، جودیت باتلر به توان و کارکرد اجرائی گردهمائی پرداخته است. در پیامد حوادث بهار عربی و جنبش اشغال وال استریت، کارکرد سیاسی و اجتماعی گردهمائی در میدان و خیابان مورد توجه قرار گرفته است. باتلر در این زمینه به برآمد سیاسی-اجتماعی قرار گرفتن بدنها در کنار یکدیگر پرداخته است. بدن انسانها امروز بیش از پیش در موقعیتی شکننده (precarious) قرار گرفته است. بدبختی و مرگ در هیأت بیکاری، فقر، آوارگی و جنگ به سادگی می توانند به سراغ او آیند. در گردهمائی ها، انسانها کنار هم قرار گرفته کنش سیاسی را رقم می زنند، اعتراض و خواستهائی را بیان می کنند و در این فرایند سنخی از همبستگی را بین خود می آفرینند. از شکنندگی خود بر می گذرند هر چند می دانیم گردهمائی در میدان شکنندگی های خاص خود را دارد.
ازدحام-در-تماشا همچون گردهمائی میدانی سنخی از همبستگی را بین انسانهای درگیر تماشا و ثبت رخداد می آفریند. همبستگی اینجا گره خورده به کناکنش و قصد انجام کاری مشابه است. یکایک افراد حاضر در جمعیت به یکدیگر نیاز دارند تا بتوانند جمعیت شوند و خود را در آن به سان کنشگر تماشاچی به نمایش بگذارند. همبستگی دارای خاستگاهی دیگری نیز هست: همبستگی در آفرینش حقیقت. جمعیت همراه با یکدیگر و به اتکاء انبوهی خود عکس و فیلم می گیرند تا دیدگاهی را به سان واقعیت به ثبت برسانند. کسی به تنهائی یا در جمعی خُرد نمی تواند چنین کاری را به انجام برساند. برای این کار به حضور همگانی یکایک افراد نیاز است.
ازدحام-در-تماشا همچنین خاطره ای جمعی می آفریند. برای همین نیز همه از صحنه ها عکس و فیلم می گیرند؛ عکس و فیلم مشارکت خود. تا نه فقط در رقم خوردن تاریخی مشترک و در نتیجه یک همبستگی که همچنین برای نقش خود در ثبت تاریخی آن سندی مشخص داشته باشند. اینجا است که به مهمترین ویژگی ازدحام-در-تماشا می رسیم. با آن سنخی از کنشگری جدید از راه می رسد. کنشگری ای که همزمان جمعی و فردی است، که سوژه در آن آمیخته با عینیت ابژه است، که فاصله ی اینجا و آنجا و اینک و آنک را در می نوردد، که معنا را در بی معنائی می یابد و امر نمادین را آلوده ی امر واقعی می سازد. این سوژه ای است که تاریخ را باز می ایستاند تا آنرا شتاب بخشد.
در ازدحام-در-تماشا هر کس از زاویه ی دید خود عکس و فیلم می گیرد ولی همزمان این کار را همراه و به اتکای حضور دیگران انجام می دهد. حادثه شاید حتی در خود مهم نباشد، ولی چون واکنش دیگران را بر می انگیزد مهم است. حضور دیگران شوق تماشا و ثبت واقعه را ایجاد می کند. تصمیم گیری و اقدام هر کنشگر تا آنجا امری معین و تأثیرگذار بشمار می آید که واقعه و تماشای آن را به ثبت برساند. عینیت عکس و فیلم از کنشگر سوژه می سازد. کسی که در صحنه حضور داشته و آنرا به ثبت نرسانده اساسا نمی تواند از کنشی معین در آن رابطه سخن گوید. همانگونه که بطور کلی نمایش از شخص کسی یا فردی معین می سازد، تماشای حادثه و ثبت آن فرد را به مقام کنشگری با برداشتی معین از جهان ارتقاء می دهد. با تماشا و ثبت واقعه، فاصله ی زمانی بین اینک و آنک و فاصله ی مکانی بین اینجا و آنجا بر چیده می شود. فرد اینجا است ولی حضور خود را، در فضای مجازی، در بسی جاهای دیگر، مادیت می بخشد. فرد اینک را تماشا و ثبت می کند ولی آنرا به آینده نیز می فرستد و می کشاند. در این فرایند از کاری همچون تماشای یک آتش سوزی که در خود همچون بسیاری از کنشهای انسان بی معنا است و اصلا معلوم چرا رخ داده، معنا می آفریند. معنای حضور به گاه رخدادی تاریخی. به این شکل امری واقعی که معلوم نیست چیست و چرا رخ داده آلوده ی امری نمادین ولی در عین حال پوچ می شود. تماشا و حتی عکس و فیلم چیزی از رازآلودگی واقعیت را بر ملا نمی کند. بدان معنائی معین می بخشد. تاریخی معین برای آن ساخته و دستگاه اولیه ی تفسیری برای آن ایجاد می کند.
تماشاچی و عکس یا فیلمبردار حادثه ی آتش سوزی و فروپاشی پلاسکو خود را جزئی از تاریخ و حتی بیشتر از آن سازنده‍ی تاریخ احساس می کند. او با نگاه شتابناک و دوربین موبایل خود برای لحظه ای تاریخ را باز می ایستاند. نگاه و همچنین عکس و فیلم او لحظه ای است. در خود دارای هیچ تاریخی نیست. ولی از سوی دیگر در ازدحام، در جوش و خروش و در اقدام ثبت گرایانه ی توده ها تاریخ شتاب بر می دارد. رخدادی فاجعه آمیز در ثبت تصویری به رخدادی تاریخی تبدیل می شود. چرخی به راه می افتد و شتاب بر می دارد. در شتاب خود، تاریخ از ازدحام-در-تماشا بر می گذرد. رخداد تبدیل به تاریخ شده، ناطرین، نمایش گران و مفسرین خود را پیدا می کند.

جمعبندی
ازدحام-در-تماشا شکل می گیرد تا اقتدار و انحصار غولی در قد و قامت رسانه ها به چالش خوانده شود. با ازدحام خود، توده ها می کوشند، خود، تماشاگر و ثبت کننده ی یک رخداد باشند و انحصار رسانه ها در زمینه ی نمایش و تأویل آنرا در هم شکنند. ولی در این فرایند کنشگری نو زاده می شود که گسستهای تاریخی ایجاد شده در دوران مدرن بین کنش فردی و جمعی، سوژه و ابژه (در زمینه ی کنش)، فاصله های زمانی و مکانی، وبی معنائی و معنا مندی را در هم می شکند. ازدحام-در-تماشا رخداد را برای لحظه یا لحظه های از دست تاریخ و تفسیر نظام مند آن می رهاند تا برای چند گاهی تازگی و خودانگیختگی آن حفظ شود هر چند واقعیتِ آنرا در استتار نگاه می دارد.
ولی آیا این ارزش دیوانگی نسبت داده شده به ازدحام را دارد؟ آیا کار امداد رسانی و نجات جان انسانها کاری مهمتری از ازدحام در خیابان برای تماشا و عکس یا فیلمبرداری از یک رخداد فاجعه آمیز نیست؟ پاسخ رادیکال به این پرسش از دل تقابل امر نمادین با امر واقعی برون می آید. امر نمادین دیر زمانی است که بر امر واقعی غلبه یافته است، هر چند همیشه امر واقعی با حفظ رازآلودگی بر انسان شوریده است. امداد رسانی تا هنگامی که رخداد تبیین نیافته امری یکسره بی معنا است. در خود هیچ حادثه ای به گاه رویداد نه فاجعه است نه حادثه ای بدون پیامد و بی اهمیت. ابعاد و ویژگی های آن ناشناخته هستند. در پی گزارش ناظرین و در دوران مدرن رسانه ها، حادثه تبیین و ویژگی پیدا می کند. جدال اصلی در جامعه بر سر بر سر نجات جان انسانها یا سازماندهی بهینه ی امداد رسانی نیست. در این زمینه توافقی همگانی وجود دارد. جدال جائی دیگر آغاز شده و همه را درگیر خود می سازد. جدال بر سر تولید ادراک و تفسیری که در نهایت حقیقت واقعه و در نتیجه واقعیت نام می گیرد. ازدحام برای آن است که در تازگی و خودانگیختگی رخداد بسان تماشاچی و ثبت کننده حضور یافت تا اراده‍ی جمعی خود را بر امر واقعی حاکم ساخت. ذره ای عقب نشینی در این زمینه به قدرت حاکم، به رسانه های همگانی اجازه می دهد تا نمایش و تفسیر خود را بر رخداد و در نهایت بر جهان حاکم سازند.
شاید بهتر می بود که مبارزه در عرصه های کلاسیک آن، در خیابان، سنگر، کارخانه و میدان پیش برده می شد. آنگاه شاید هدف دقیق تر بود و تمایز بین صف دوست و دشمن مشخص تر. سازماندهی مبارزه نیز نظام مند می شد و هر کس مسئولت معینی را به عهده می گرفت. دیگر با ازدحام، انبوهی جمعیت، سر و کار نداشتیم. آن دوره را اما پشت سر نهاده ایم. دوره ی دیوانگی و سرخوشی محض از راه نرسیده است. هنوز دو دانگی از شب هولناک نظم و هوشیاری باقی مانده است. ولی شکلهای نوین زیست سیاسی و مبارزه اجتماعی و سیاسی از راه رسیده اند. سیاست بیش از پیش وجهی نمایشی یافته است. رسانه ها امروز نقشی مهم در به صحنه بردن نمایش و بر ساختن حقیقت در آن صحنه ها ایفا می کنند. از رخداد آنها واقعیت می سازند. در این چارچوب توده ها به جای روی آوری به سنگر و خیابان به محل رخداد می شتابند تا خود پیش از ارکان نظم واقعیت را رقم زنند.