آشتی کنان؟! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : علی ایوبی

عنوان : فاشیسم اسلامی
لازم است بطور دقیق تئوری های نظریه پردازان رژیم را مطالعه کنید ، واقعیت این است که هنوز هم ، ما مردم ایران و جهانیان چندان به پس ذهن این دیوانگان نگاه نمی کنند ! آنچه در اندیشه این جماعت می گذرد تلاش برای سازماندهی جامعه ای است که با توهمات این جماعت مطابقت داشته باشد و اگر لازم باشد در این راه به جنایات وسیع هم دست می زنند . شما باید افکار افرادی همچون شهریار زرشناس ، دکتر عباسی و حتی سخنرانی های خامنه ای را در کنار سرمقاله های کیهان پیگیری کنید تا متوجه شوید این جماعت در اندیشه ایجاد یک کامبوج اسلامی است و به دلیل ماهیت عمیقا" ارتجاعی شان از درک اینکه اساس" چنین کاری شدنی است یا خیر هم عاجز هستند . تلاش کنید تا این پول پوت های وطنی را به جهانیان و مردم ایران معرفی کنید شاید همت همگانی برای ریشه کنی شان از سرزمین مادری برانگیخته شود
۷٨٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : "آشتی‌ ملی‌" با غارتگران = پذیرش بردگی است!
دهزت


موسوی : "آمدم چون احساس خطر کردم! میخواهند حکومت خاصی‌ به مردم تحمیل کنند! "
و ...آشتی‌ ملی‌ یکطرفه اصلاحطلبان نشان زبونی و دنبالروی از ولایت است و مسلما جواب معکوس می‌دهد.

وظیفه نیروهای اپوزیسیون بخصوص چپ حفظ استقلال و همکاری برای سرنگونی ولایت است!

عدم شرکت در نمایشات ۲۲ بهمن حرکتی‌ مثبت است که از طرف DR خزعلی عنوان شده‌ است "در ۲۲ بهمن در خانه‌هایتان بمانید!"
۷٨۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : بگذار صریحتر بنویسم
واقع بین گرامی، از لابلای واژه هایت احساس می کنم، چند خط مطلب سابقم را نخوانده، دست به قلم شده ای. اما با اینهمه از اینکه حال و حوصله ی بحثی مستقیم را داری، می پسندمت.

بگذار صریحتر بنویسم،
- به دنبال "زدایش" چیزی نیستم. چه همانگونه که شما هم معترفی پشت هر سخنی عده ای صف بسته اند.
- اصلاً موضوع بحثم ترامپ، اوباما یا کلینتون و بوش نیستند، گرچه بادِ سیاستهای ایشان خواهی نخواهی به پر کشورمان هم گیر می کند،
- علیرغم آنکه موضوع روابط عربستان با ایران و بلعکس، حداقل در دو دهه ی گذشته نشان داده که تأثیر مستقیمی بر تعادل کشورمان دارد، با اینهمه این قضیه هم موضوع بحثم نیست،
- با اینکه روابط موجود در بین جناحهای موجود در حاکمیت ایران تأثیری مستقیم روی چگونگی برخورد مجموعه ی نظام حاکم با مجموعه ی کشور دارد، با اینهمه این وصله یِ جور هم، موضوع بحثم نیست.
- با شما همراهم در اینکه "کارگران و سایر زحمتکشان کشورمان درست است که از ضعف تشکیلاتی رنج میبرند" با اینهمه از مطالبه ی حقوق خود دست نکشیده، و با تحمل ضربات شلاق قاضی شرع بر پشتشان، خواهان حقوق معوقه ی خود هستند. اما با اینهمه و ضمن ستایشِ شهامت و جسارت این انسانهای زحمتکش، لازم است که بگویم، که در این مبحث بطور مستقیم موضوع بحثم نبوده اند.

موضوع بحثم، اساس و موجودیت کشور است، که در مقابل چشمانِ بهت زده، همچون ساختمانی عظیم با صدایی جانخراش در حال ریزش است. هم از این رو بود که در یادداشت سابقم نوشتم؛ «...که اگر سلطنت طلب باشیم یا رجوی دوست، خمینی پرست باشیم یا به دنبال میزان کردن خاستگاه طبقاتی در کشورمان، واقعیت این است که کشورمان در اثر و به علت بی توجهی های نظام حاکم به مبناهایِ زیست محیطی و....در حال از هم پاشیدن و نابودی کامل است...»

امروز بقایِ کشورمان محتاج آن است، که دَمی در حدِ کفایت به نیازهایِ بنیادین کشورمان توجه کنیم. و این حدِ کفایت خلق نخواهد شد، مگر آنکه روشن اندیشان کشورمان با حبسِ حب و بغض های گروهی در سینه هاشان جا و محل برای وجودِ یکدیگر، سخن یکدیگر و نقش یکدیگر پیرامونِ طرح راه حلها جهت رفع مشکلاتِ بنیادین کشور ایجاد نمایند.
می دانم، کاری بس مشکل و شاق است، چون همه، و هر یک ار "ما" به شکل و نوع خاص خود مستبدیم، و فراری از یک کار واقعاً جمعی. اما امروز، آینده و بقای کشورمان محتاج کار جمعی همه فرزندانش پیرامون مشکلاتش می باشد.
"ما" اگر بتوانیم ملتی باشیم متحد و نه محلول در یکدیگر، به این معنا که تک تک آحاد جامعه اثر انگشت خود را بر برنامه ی مشترک و راهنمای جامعه ببیند و حس کند، یقین بدانیم که به آزادی، مردمسالاری و عدالت اجتماعی خواهیم رسید.
۷٨۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : از همنشینی با سیاهی اندیشه شب-پوش می شود... آنجا که روشنی بیگانه ست، خورشید نیز خاموش می شود!
هم میهن گرامی، البرز: اگر روی سخن شما با نیروهای ترقی خواه بود, با بیشترین گفته هایتان همراه میبودم. اما شما همه ی نیروها (از قرن پنجمیان تبهکار حاکم و دزدان نورافکن بدست و جنایتکاران پیرامونیشان تا نیروهایی که از منافع زحمتکشان حرکت میکنند) را در خورجین اسب خیال خود ریخته اید و امیدوار به همسان شدنشان, تازان به "کعبه" میروید. درست بهمین دلیل ست که شما از کنار گفته ها و پرسشهای من میگذرید...
البرز عزیز, ویرانی کشور در همه پهنه ها, کشتار هزاران انسان, پرتاب کارشناسان پر شمار به خارج و محروم کردن میهنمان از خدماتشان, سرکوب زنان، کارگران، آموزگاران و اقلیت ها, و ... از روی ندانم کاری نبوده ست. اینان (یعنی حکومتیان که متاسفانه بخشی از نیرهای کشورند) خیره سرانه و از دیدگاه مذهبی-ارتجاعی خود کار را به اینجا کشانده اند. چشم و گوش اینان به راهکار های (مترقی) من و شما نیست. کافیست که از میان مثال های پر شمار، پروژه ی بی خردانه هسته ای، سدسازی های زیانبار و طرح معوق اما هستی سوز ایرانرود را در نگر آرید که، بدون نظرخواهی از کارشناسان پر شمار ایرانی، با "فکر" خود دنبال کرده اند. تجربه نشان داده ست که اینان تنها آنگاه که راه پیش و پس نداشته باشند دست ها را بالا میبرند حال چه این فشار از سوی نیروهای مردم باشد (که مورد نظر من است) و یا مثلا مذاکرات اتمی با لات ها و چاقوکشان بزرگتر از خودشان (یعنی حکومت کمپانیهای آمریکا). ازینرو، اینان که پیش از ایرانی بودن خود را مسلمان می شناسند، اهل گفتگو و خردورزی نیستند وگرنه کشور را بر پرتگاه نیستی نمینهادند و همچنان بر طبل باورهای ننگین و عملکرد ویرانگر خود نمیکوبیدند.
بر فرض اگر هم تلاش خیرخواهانه ی شما با احتمال ناچیز کوانتومی موفق میشد اینگونه نیروها را به "آشتی ملی" بکشاند، "وفاق ملی" مورد نظر اینان تحمیل باورها و "ارزش" های خودشان می بود و بس، همچنان که تا کنون نموده اند. وانگهی و باحتمال بسیار بالا, نیروهایی که با نگرگاه و علمکرد ویرانگرانه خود ایجادگر وضعیت بحرانی کنونی کشورمان بوده اند، و ازین رهگذر دارایی های افسانه ای گرد آورده اند، برای حفظ وضع موجود, در هر گام, در برابر نیروهای تغییر و پیشرفت خواهند ایستاد... با من از کوشش به فراز آری، اما ازین "وفاق" مگوی!
۷٨۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : واقع بین

عنوان : راه گریزی از میزان قرار دادن خاستگاه طبقاتی نیست
البرز گرامی مشکل شما و همفکرانتان که معتقد به ایدئولوژی زدایی هستید اتفاقا در همینجا است. مقابل مردم چه در ایران و چه در هرکجای دیگر جهان نیروهای مسلح به ایدئولوژی قرار گرفته اند. ترامپ مسلح بهمان ایدئولوژیست که اوباما یا کلینتون و بوش. بین آنها تنها در انتخاب راهکارهای برونرفت از بحرانی که گرفتارش هستند اختلاف هست. در عربستان یا ایران خودمان هم حاکمان بهمین ایدئولوژی مسلح اند اما با روبنای اسلامی. فرق دو یا سه جناح موجود در حاکمیت ایران اینستکه یکی نانش را در تسلیم کامل به ارباب جهانی و آن یکی نانش را در درگیریهای زرگری که حتی با تحریم و جنگ هم که باشد میجوید. در ۲۸ سال گذشته چه در دوران سازندگی چه دوران گفتگوی تمدنها و چه دولت امام زمان و چه دولت اعتدال این زحمتکشان بودند که سرشان بیکلاه مانده. وقتی گردوغبار توهم «پایان تاریخ» و یا بی مورد یا حاشیه ای بودن مبارزه طبقاتی بخوابد آنوقت خواهیم دید که این بخش از جوامع بشری با استفاده از تجربیاتشان مطالبات طبقاتی خودشان را همراه با متحدین طبیعی خود پی خواهند گرفت. همین امروز هم شاهدیم که کارگران و سایر زحمتکشان کشورمان درست است که از ضعف تشکیلاتی رنج میبرند ولی باوجود آن برعکس چپهای بریده و روشنفکران نان به نرخ روز بدنبال سرداران رنگ و وارنگ و شاگردان زرنگ انقلاب و نظام نیافتادند.
۷٨۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : واقعیت این است که کشورمان در اثر و به علت بی توجهی های نظام حاکم به مبناهایِ زیست محیطی و....در حال از هم پاشیدن و نابودی کامل است
هموطن گرامی، واقع بین، ضمن سپاس از گل فشانی مجازی شما، لازم دیدم که بنویسم بدون رویا هیچ مقصدی دست یافتنی نیست. اگر بجای تمسخر یکدیگر، بتوانیم در یاریِ با یکدیگر رویاهامان را به تدریج ورز داده و به برنامه هایی واقعی و عملی تبدیل نمائیم، آنگاه هیچ آرزویی بر جوانان کشور عیب نخواهد بود.

اگر آن بخش از نظرم را، که در باره یِ جلب سویِ نگاههامان به سوی مشکلاتِ بنیادین کشور نوشتم، مورد التفات قرار داده بودی، آنگاه شاید می توانستی ببینی، که اگر سلطنت طلب باشیم یا رجوی دوست، خمینی پرست باشیم یا به دنبال میزان کردن خاستگاه طبقاتی در کشورمان، واقعیت این است که کشورمان در اثر و به علت بی توجهی های نظام حاکم به مبناهایِ زیست محیطی و....در حال از هم پاشیدن و نابودی کامل است. لذا تصور می کنم، اگر واقعاً به دنبال "مخرجی مشترک" هستیم، سالهاست که آن را یافته ایم، فقط کافیست بی توجه از کنار این مشترکات نگذریم.
۷٨۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۵       

    از : واقع بین

عنوان : گل فشانی های مجازی برای رویاهایی دست نیافتنی
آرمان و البرز گرامی چه خوب که دو ایرانی پیدا شدند که اینقدر خوب یکدیگر را درک می کنند. اما در کارزار های اجتماعی اتحادها بر اساس آرزوی جوانان که بر آنان عیب نیست شکل نمیگرند. این خاستگاه طبقاتی و آرمانهای نیروهای سیاسی هستند که تعیین کننده متحدین کوتاه، میان، یا درازمدت میباشند. معلوم است که طرفداران حکومتهایی از نوع فردی از سلطنت طلبان یا مجاهدین یا امثالهم نمیتوانند متحد هواداران پلورالیسم سیاسی باشند. یا نیروهایی که برای حمایتهای خارجی بیشتر از حمایت توده های مردم ارزش قائلند با نیروهای مترقی و مردمی نمیتوانند وارد اتحاد شوند. قبل از آنکه بخواهید با اتحاد اتحاد دل خود را خوش کنید بدنبال آن مخرج مشترکی باشید که بتواند بیشترین نیرو را دور هم جمع کند.
۷٨۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : اگر نیروهای شرکت کننده در اتحاد، در مسیر و راهِ اتحاد بخواهند فقط "به باور و عملکرد" خود بچسبند
هموطن گرامی آقای آرمان شیرازی، سخنانت از جایی که من ایستاده ام نه "تازش"، بل درکم این است که شما خلاء برنامه ی مشترک و اتحاد در بین نیروهای مختلف را دیده ای، اما کماکان حاضر به دیدن "حذفهایی" که هر روزه در کشور و در دور و بر خودمان رخ می دهد، نیستی.

لازم می دانم که تصریح کنم، که از کنار نکات و پرسشهای شما نگذشته ام، هر آنچه را که محتاج پاسخگویی یافته ام، جوابی بدرقه ی راهش داشته ام.
شاید اشکال از زبانِ الکن نوشتاریم باشد، که شما جزیی گوییهایم را نیز به حساب "کلی گویی های همه فهم" واریز کرده ای.
با استناد به آنجایی که می نویسی؛ «...تمایز میان "وحدت" و "اتحاد" را به هر کس "تفهیم" کنید (انگار که آنان نمیدانستند)!» حال می خواهم از شما سئوال کنم، وقتی از میان کسانی که سابقه ی فعالیتهای سیاسی چندین و چند ده ساله داریم، و در طول تمامی این سالها رنج انشعابات و دوریها را با تک تک یاخته های وجودمان درک کرده ایم، عده ای بی توجه به تمامی اختلافاتِ بنیادین موجود، نام پروژه (طرح) خود را "وحدت" می نامند، آیا این دوستان «...تمایز میان "وحدت" و "اتحاد"...» را درک کرده اند؟

در روزِ امروز بسیاری از دوستان نظرگاههایِ مشترک فراوانی با یکدیگر دارند، اما بصرف نظرگاههای مشترک نمی توان صیغه ی عقد را جاری و به ازدواجی سیاسی یا همان وحدت رسید. اما میتوان بر پایه ی نظرگاههای مشترک به اتحادی پایدار حول برنامه ای مشترک رسید.
به عبارتی دیگر، در روزِ امروز، کشورمان را تنها و فقط بر پایه ی "اتحاد" نیروهای مختلفش می توان به قِسم آزادانه و شادی آفرینی به پیش راند، چرا که در سایه ی جبرِ "وحدت"؛
- یا به حزب رستاخیز محمدرضاشاه،
- و یا به وحدت کلمه ی آقای خمینی تحت لوای حزب الله،
- و یا به حزب طبقه ی کارگر خواهیم رسید.
که اولی با بهمن ۵۷ در هم ریخت، و دومی چنان در روزِ امروز در هم پیچیده که حتی نمی داند آفتاب از کدام سو طلوع و در کدام سو غروب می کند، و سومی زیر آوار ریزش دیوار برلین به سختی مجروح و در بخش مراقبتهایِ ویژه ی بیمارستانی دوردست بستریست و علیرغم داشتن علایم حیاتی هنوز هم در حال اغمای کامل بسر می برد.

و اگر نیروهای شرکت کننده در اتحاد، در مسیر و راهِ اتحاد بخواهند فقط "به باور و عملکرد" خود بچسبند، و یا با طرح پیش شرطها خواهان برتری خود یا دیگری شوند، این نامش "اتحاد" نخواهد بود، بل عده ای تحت نام "اتحاد" قصد دارند، "وحدتی" پیرامون نکات مورد نظر خود ایجاد و با حذفِ "غیر" به مورد نظر خود برسند. درست مثل همین کاری که الان "آسیدعلی خامنه ای"، و نیز تک تک نیروهای مختلف اپوزیسیون ج.ا. با جِد و جهد فراوان مشغولش می باشند.

در اینکه «...پهنه های جهان، بدون استثناء، پیوسته در تغییرند...» تردیدی نیست، اما تاریخ صد و ده ساله ی اخیر کشورمان بخوبی نشان می دهد، که ما ایرانیان حداقل در "کند یا دگرسو کردن این تغییرات" موفق بوده، و با دستان خود توانسته ایم از پیشرفت کشورمان جلو بگیریم. و با آنکه در پندارهامان اندیشه هایِ بهینه ای داشته ایم، اما در عمل مدام بر سر هیچ نزاع کرده، و پس از پایان نزاع، باز به هیچ رسیده ایم.

هنوز هم معتقدم که باید سویِ نگاههامان را به سوی مشکلاتِ بنیادینی که گوشه هایی از آن را در یادداشتِ قبلیم برشمردم، جلب کنیم. آنچه را که شما برشمرده ای، بخش ناچیزی از اختلافات در میان دستجات مختلف ایرانیان است.
درست همین نکته همواره گرهگاه مشارکت ایرانیان بوده است، و آن اینکه غالب به اکثرمان می پنداریم تا تمام اختلافات فیمابین را حل نکنیم، امکان اتحاد وجود ندارد. به عبارتی دیگر با در هم آمیختن موضوعات، به در هم ریختگی بیشتر و نتیجتاً به استمرار استبداد، اختلاسهای میلیاردی و ... یاری می رسانیم.
اینکه نظر شما و من با نظر هموطنمان آقای تاج زاده در باره ی نحوه ی برخورد ایشان با فاجعه ملی تابستان سال ۱۳۶۷ متفاوت است، هیچ ارتباطی به یافتن نظرگاههای مشترک برای نجات محیط زیست کشور و.... ندارد.

باز هم تأکید می کنم همه نیروها، بدون هیچگونه استثناء می توانند و باید در اتحاد ملی مردمان کشور، برای ساختن ایرانی آزاد، آباد و برای همه ی ایرانیان شرکت کنند.

گردانندگانی از کشور که مدام در پی دودوزه بازی برای برساختن فاجعه هایی از قبیل فاجعه ی تابستان ۶۷ هستند، و یا اختلاس کاران میلیاردی که کاری بجز طرح نقشه های جیمز باندی برای انجام اختلاسها ندارند، و یا سالوسان بارگاههای متعدد ولّات فقیه که مدام در پی ایجاد وحدت بر اساس سخنان گهربار!!! ولی امرشان هستند، و یا اجزاء و وابستگان حکومت پهلوی که هنوز هم به اجحافاتِ پهلویون در حق فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشور به دیده ی فخر و مباهات می نگرند، بی تردید با اندیشه ی اتحاد مردمان کشور موافق نبوده و بر ضدِ آن عمل خواهند کرد.

پیشنهاد کرده ای که پیش نویسی برای اتحاد مورد نظرم بنویسم، لازم می بینم که بنویسم، نخستین پیشنویس اتحاد را طی یادداشت قبلیم جهت اطلاع و داوری همگان به اطلاع رساندم، و شما هم در طی یادداشت اخیرت "این مهم را به چالشی دوستانه کشیدی". و در همین راستا کوشیدم که در طی یادداشت حاضرم چالش شما را در حد مقدوراتِ اندیشه ایم پاسخگو باشم.

شاد و سرافراز باشی
البرز
۷٨۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : شتابان در پسندیدن، گریزان از وفا!
هم میهن گرامی، البرز:
پیش از هر چیز باید بگویم که سخنان من در جایگاه چالش اندیشه هاست و نه تازش به انسانها. شوربختانه شما از کنار نکات و پرسشهای من میگذرید و با کلی گویی های همه فهم بر یک نکته ی خود، که باید محتوایش هنوز تعریف شود، پافشاری میکنید. اینکار من را بیاد زمانی می اندازد که شما در هر موقعیتی میکوشیدید که تمایز میان "وحدت" و "اتحاد" را به هر کس "تفهیم" کنید (انگار که آنان نمیدانستند)!
لازمست که دو نکته ی پایه ای درینجا آورده شوند:
۱ - در برقراری اتحادها، اصل در گرد هم آیی آگاهانه بر بنیاد اصول مشخص است و نه حذف این یا آن نیرو. اما همواره نیروهایی هستند که بنا بر ماهیت شان (یعنی با چسبیدن به باور و عملکردشان)، خود را از پیش محذوف میدارند. چنین روندی خود به خودیست و هیچ "ریش-سفید"ی پیشگیرنده ی آن نمیتوامد باشد.
۲ - پهنه های جهان، بدون استثناء، پیوسته در تغییرند. تغییر تنها قانون مطلق هستی ست و از رویارویی نیروهای ماند و رانش پدید می آید بدون آنکه هیچ نیروی زمینی یا موهوم و "بالا نشین" در تند و کند یا دگرسو کردن این تغییرات دست-اندر-کار باشد.

نزاع بر سر هیچ؟!
"نزاع بر سر هیچ" عبارتی ست که از قوانین طبیعت سرپیچان است. تمامی بحرانهای زندگی بشر (از جمله آنان که شما اشاره کرده اید) بر سر "چیزی" ست! آن "چیز" در یک کلام منافع فردیست. هنگامی که گفته میشود "ثروت هشت میلیاردر از ثروت نصف جمعیت جهان‌ بیشتر است" (نوشتار آقای حسن رحمان پناه در همین اخبار روز)، اشاره ی تکان دهنده ای به همان "چیز" یعنی (تحصیل، حفظ و گسترش) منافع فردیست که پایه ساز ستیزهای اجتماعی ست.

باید سویِ نگاههامان را به سوی مشکلاتِ بنیادین کشور جلب کنیم!
چه کسی با این گفته ی داهیانه ی شما نمیتواند همراه باشد؟ اما آقای تاجزاده میگوید که، برای وفاق ملی، دست اندر کاران قتلهای مختلف (دهه ۶۰ و زنجیره ای و ...) از خانواده های مقتولین حلالی بخواهند! خواری یا بهتر بگویم پلیدی این منطق مفلوج درین ست که میخواهد تمام انگیزه های کشتارها را سفید-شویی کرده و به تداوم همان مصائبی که ما را در سایه ی سیاه حکومت اسلامی باینجا رسانیده (و شما به پاره ای از آنها اشاره کردید) یاری برساند. آری، آنجا که ارکان اندیشه ی آدمی "انشااله-ماشاله-الحمدلله" باشند خرد در دام یک بیماری بی درمان دست و پا میزند. ازینرو، همواره "در بر همان پاشنه" خواهد چرخید و انتظار تغییرات انسانی واقعی نمیتوان داشت. اگر مخالفید، نوشتن نامه به آقای خامنه ای و دریوزگی (ببخشید درخواست) تغییر رفتار از سوی ایشان چه اشکالی دارد؟

همه نیروها، بدون هیچگونه استثناء؟
معجزه ی تاریخی خواهد بود اگر ببینیم همه نیروهای کشور از نگرگاه شما یعنی "گردانندگان کشور"، "اختلاس (کاران) میلیاردی"، "سالوسان بارگاههای متعدد ولّات فقیه"، "پهلویون (یعنی اجزاء و وابستگان حکومت پهلوی که) در حق فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشور جنایت ها کردند" با تمامی مخالفین از هر مرام و اندیشه پیرامون یک منشور مترقی گرد هم آیند. با تمام این تفاصیل، احتمال کوانتومی ناچیزی وجود دارد که شما به درکی استثنایی در باره ی اتحادها رسیده اید که دیگران هنوز در چالش بدست آوردن آنند. و آن اینکه "همه ی نیروهای اجتماعی (بدون هیچگونه استثناء)" را میتوان به یک اتحاد فراگیر پیرامون یک منشور مترقی و فراگیر گرد آورد! درینصورت این وظیفه ی مبرم شماست که نخستین پیشنویس این منشور تاریخی را تدوین کرده و به داوری همگان بگذارید... و من دوستانه شما را در فوریت این مهم به چالش میکشم!
بهروز و پایدار باشید!
۷٨۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : به عبارتی دیگر برای ساختن کشوری آزاد و آباد محتاج تلاش همه ی نیروهایش هستیم
هموطن گرامی آرمان شیرازی، می پرسی؛ «...راستی همه ی نیروها به چه معنی ست؟!...»، بگذار برای توضیح این موضوع از داستان قیام بهمن ۵۷ شروع کنم. در آن زمان همه داغ و تحتِ تأثیر جنایاتِ پهلویون در حق فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشور، وقتی پشت بام مدرسه ی رفاه شده بود کشتارگاهِ منسوبین به خاندان پهلوی، با نگفتن سخنی بر علیه نبودِ حکمیتِ عدالت بر دادگاههایِ خلخالی-خمینی- غفاری-یزدی به استمرار بلامنازع استبداد در کشور یاری رساندیم.
و همانگونه که امروز نیز شاهدیم با وجودِ اعمالِ تمامی آن خشونتها هوادارانِ این دودمان هنوز هم در میان مردم وجود دارند.

می خواهم بگویم، اینکه هواداران محمدرضاشاه، خمینی، رفسنجانی، خامنه ای، مصدق، مارکس، لنین، استالین، مائو و امثالهم را از طرح اتحاد حذف کنیم، این یعنی استمرار استبداد و تفرقه، و دور جدیدی از نزاع بر سر هیچ.

تصور می کنم صرفنظر از اینکه هموطنی شاهدوست باشد یا رجوی دوست، و یا دوستدار پروپاقرص خمینی- رفسنجانی- خامنه ای، یا شیفته ی طرحهای لنینی، و یا مصدقی باشد، باید سویِ نگاههامان را به سوی مشکلاتِ بنیادین کشور جلب کنیم، یعنی به اینکه؛
- کشور در اثر نبودِ طرحهایی دوراندیشانه و جامع در زمینه ی محیط زیست در حال مرگ است، و گردانندگان کشور میلیاردها دلار خرج کسب دانش غنی سازی اروانیوم می کنند.
- کشور از همه سو در محاصره ی گرگان درنده ایست، که تنها آرزویشان تبدیل ایران به سوریه ی دوم یا عراق دوم و یا افغانستان دوم روی نقشه ی جهانیست. آنگاه ولّات مطلقه ی فقیه با تاراندن تمامی اندیشمندان ارزنده از کشور، عنقریب است که همچون محمدرضاشاه مملکت را در بحران و آشوبی عمیق رها کرده و فرار کنند
- در اثر بلبشوی حاکم بر اقتصاد کشور، درآمدهایِ نفتی و دیگر عایدات کشور عموماً در شکل اختلاسهای میلیاردی صرف هیچ می شود
- فرهنگ کشور زیر سیطره ی قدرت سالوسان بارگاههای متعدد ولّات فقیه رو به غرق شدن در خرافات و اوهام پرستی در حرکت است.
- جوانان کشور در اثر نبود امکانات تفریحی شاد، آزاد و سالم در تفرجگاههای مخفی، گردی، تریاکی، افیونی، قمارباز، خلافکار و...شده اند

و این مشکلات روفتنی نیست، مگر آنکه "ما" ایرانیان بتوانیم با حبس مذهب، دین، عقیده، ایدئولوژی و مرام در خانه ی سینه خود، گوشی شنوا برای سخن یکدیگر، و عزمی راسخ برای ریختن طرحی مشترک داشته باشیم. به عبارتی دیگر برای ساختن کشوری آزاد و آباد محتاج تلاش همه ی نیروهایش هستیم
۷٨۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : باید که دوست بداریم یاران... باید یکی شویم!
هم میهن گرامی, البرز, از شما برای پیشبرد گفتگوی سازنده سپاسگزارم.

در برنامه ریزیهای علمی, لازمست عوامل پیشراننده و باز دارنده برای رسیدن به هدف مشخص را بررسی کرد. تمایلات برنامه ریزان زمانی پذیرفتنی و تعیین کننده خواهند بود که معطوف به کاربرد روشهای موثرتر برای رسیدن به هدف باشند نه در شمار ترجیحات شخصی. در شرایط مشخص کنونی, مسئله مبرم شکل گیری اتحادی از نیروهاست که نیازهای اجتماعی (برای تحول جامعه) را در نظر دارند و آماده اند در شکل دادن این تحول مسئولانه بکوشند. این نیازها کمابیش همانند که در پاراگراف سوم نوشتار پیشین مطرح شدند.

فراگیر بودن درست است اما نسبی و تنها در رابطه با همان نیازهای اجتماعی ست. پیش شرط ها به سلیقه های شخصی مربوطند و "چوب لای چرخ" بشمار می آیند. هواداران حکومت اسلامی نیروهای ماند هستند که در نگهداری "نظام" یعنی حفظ وضع موجود میکوشند. شما میگویید "منشور اتحاد باید (چنان) "فراگیر" باشد (که) همه ی نیروهایِ جامعه بتوانند ... مصمم به طی مسیر در کنار دیگر نیروهای جامعه (بپردازند)." راستی همه ی نیروها به چه معنی ست؟! کدام اتحاد را میخوهید (یا میتوانید) با ستایشگران رفسنجانی ها, تایید کنندگان جنایات حکومت و حافظان نظام (که مهم نیست خود را چه مینامند) پدید آورید؟ مگر اینان بخشی از "همه ی نیروهایِ جامعه" نیستند؟ در کدام تحول و در کدام کشور "همه ی نیروهایِ جامعه... در کنار دیگر نیروهای جامعه" پیرامون "منشوری فراگیر، مشترک و مترقی" برای تحول طی مسیر کرده اند؟

البرز گرامی, اینجا بررسی تعصبات, ادعاها و تمایلات نیروها و حتی مقایسه ی آنان و یا گذشته ی آنان در دستور کار نیست. پرسش "مرگ و زندگی" میهنمان در میان است! اکنون حیاتی ست که بیشترین نیروهای ترقی خواه پیرامون یک منشور فراگیر بر بنیاد نیازهای کنونی جامعه گرد هم آیند. نام این باهماد را میتوانیم هر چه میخواهیم بگذاریم. اما مهم شکل گیری بهنگام آنست!

امید من اینست که هرچه زودتر, آندسته از نیروهای ترقی خواه که دل در گرو پیشرفت و بهروزی مردم دارند پای یک اتحاد بر بنیاد همان نیازهای اجتماعی بروند تا بتوانند, در حد امکان, دردهای فروخورده ی آماده ی انفجار را سامان و سویی سازنده بدهند. پیش شرط گذاران درین میان, دانسته یا ندانسته, دور خود میچرخند, زمان و انرژی هدر میدهند تا از تحول پیشگیری کنند. کار امروزی این نیروها مایه ی انگی ست که توفان داوری مردم در آینده به چهره شان خواهد زد, انگی تهی از زیبایی...
بهروز و پایدار باشید!
۷٨۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : تا این مسیر در اثر همدلیها، با ذوق و شادی همراه شود، و نه احساس غم و شکست
هموطن گرامی آرمان شیرازی با مغز مطلبت که خواهان اتحاد مردمان ایران است موافقم، اما با شیوه یِ رسم مرز و پیش شرط برایِ ایجادِ اتحاد موافقت ندارم. چرا که یکی از علل مهم عدم وقوف این اتحاد در تمامیِ صد و ده ساله یِ اخیر را خیلِ پیش شرطهای خام و نسنجیده ای می دانم که بر سر راهِ انجام اتحاد سبز کرده ایم.

بگذار قبل از هر مطلبی بنویسم که؛
- هیچ نیرویی از نیروهایِ ایرانی را نمی شناسم که خودش را متصف به تحول طلبی نکند،
- تمامی طیفهای مختلف چپ کشور با اشتباهاتِ ریز و درشتی که در طی تاریخ خود مرتکب شده اند، در حد و اندازه ی نیروهای دست راستی وطنی در عدم وقوفِ اتحادِ ملی در کشور مقصرند.
- به همان اندازه که آقای خاتمی با شنیدنِ سخنان و طرحهایِ "ایرانی-انسانی" و نه اسلامی به خنسی و پرخاش می افتد، بخشی از چپهای دوآتشه ی سوسیالیست هم وقتی عدول از آیاتِ مارکسیستی را مشاهده می کنند از غضب سرخ گداخته می شوند

اینهمه را که فوقاً آوردم، شاید رئوس اصلی موانعی باشند که مانع از گردهمایی ایرانیان حول منشوری فراگیر، مشترک و مترقی شده اند.

لذا اگر بواقع خواهان آنیم که در بزنگاه های تاریخی درست و سنجیده عمل کنیم، قبل از هر مطلبی شایسته است که بتوانیم درک کنیم، که هر نیرویی از نیروهایِ کشور بر حسب ماهیت و استعداد خود پایِ رفتن بسویِ منشور فراگیر و مترقی را دارد، و نه فشار و جبر دیگر نیروها.

و درست به همین جهت و دلیل است که می پندارم منشور اتحاد باید "فراگیر" باشد، تا همه ی نیروهایِ جامعه بتوانند بر رویِ پاهایِ خود و مصمم به طی مسیر در کنار دیگر نیروهای جامعه باشند، تا این مسیر در اثر همدلیها، با ذوق و شادی همراه شود، و نه احساس غم و شکست.
۷٨۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۵       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : "آشتی ملی‌"آخرین اولتیماتم غیر مستقیم مردم به ولایت!
داستان کشیش روسی که در زمان تزار مردم را جمع کرد تا با حکومت کنار بیاید، و سرکوب آن‌ ،در ایران میتواند با عمل اصلاح طلبان حکومتی تکرار شود.

حرکت خود جوش مردمی به سونامی مبدل خواهد شد و این بساط را بر خواهد چید .

بهتر آن است که به فکر سازماندهی و اتحاد در سرنگونی ولایت بپردازیم!
۷٨۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : چرا باورهای جا افتاده ی عامه پسند را به چالش نمی کشیم؟
هم میهن گرامی, "البرز", میگوید: "اگر تفرقه ها و عدمِ اتحاد در بین نیروهای مختلفِ کشورمان ... ادامه داشته باشد، ... تفرقه و چند دستگی ... مانع از گردهمایی ایرانیان حول منشوری فراگیر، مشترک (و) مترقی (میشود و) ... کشورمان را دچار آشوبهایِ جنایت بار فراوانی خواهد کرد." چنانچه ایشان این "نیروهای مختلف" را به صفت "تحول طلب" می آراست, معنای چند پهلو از گفته اش زدوده میشد. پیداست که نیروهای سیاه اندیش و نیز اصلاح طلبان در ایران, آنگونه که در بزنگاه های تاریخی دو دهه گذشته نشان داده اند, ماهیت و استعداد رفتن پای چنین منشور فراگیر و مترقی را ندارند.

محبوب ترین نمایندگان اصلاح طلب همان "رهبران جنبش سبز" هستند که در "حصر خانگی" بسر میبرند. یعنی همانانی که "جنبش سبز" را از شعار های تهی از جهت و معنای سیاسی مانند "اله و اکبر" به راهپیمایی "سکوت" و سپس به "خانه نشینی", "هدایت" کردند و یک فرصت تاریخی تعیین کننده و بیمانند را (بنا بر باورهای "عصر طلایی" خود) از جامعه انسانی ربودند. آیا به همین دلیل نبود که رژیم آنانرا به تیغ آماده ی خود نسپرد و به "حصر خانگی" بسنده کرد؟ یعنی, همان تیغ برنده و آماده ای که بسیاری از فعالین و راهپیمایان را در خیابان ها و نهانگاه ها بگونه ی اسلامی "نوازش" کرد؟ وزن گران این پرسش آنگاه دریافت خواهد شد که به نتایج بسیار محتمل "جنبش سبز" در فروپاشی رژیم بیندیشیم هر گاه که رهبریش "ایرانی-انسانی" و نه اسلامی میبود. پرخاش خاتمی به شعار "آزادی, استقلال, جمهوری ایرانی" را بیاد می آورید؟! راستی, چگونه است که رژیم مدافعان کودکان, زنان, زندانیان, بهائیان, کارگران, آموزگاران و ... را به زندانهای درازمدت میسپارد, فعالین اجتماعی را به دار می آویزد و خانواده ها را از برگزاری سالروز کشته شدنشان باز میدارد اما "رهبران فتنه" را به "حصر (محترم) خانگی" (که از کیفیتش چیزی نمگویند) می سپارد؟ چرا باورهای جا افتاده ی عامه پسند را به چالش نمی کشیم؟

گذار از بربریت به جامعه انسانی مستلزم دست کم نفی تحمیل ایدولوژی (درینجا اسلام) بر زندگی مردم, آزادی زندانیان سیاسی, برگزاری انتخابات آزاد و آزادی انتخاب, برابر حقوقی شهروندان, برقراری حکومت قانونی و قانون, برنامه ریزی خردمندانه در راستای منافع ملی-اجتماعی است. اصلاح طلبان, که چشم بر گامهای کوچک دارند, ماهیت و توان رفتن پای چنین تحولی را ندارند. اما براستی کدام انسان خردمند را میتوان یافت که حتی با یکی ازین شرایط کمینه همراه نباشد و نخواهد جامعه ای انسانی بر ویرانه های بربریت قرن پنجمی چیره بر کشورمان بسازد؟

بر ماست که بیدار شویم و کاری بکنیم کارستان... زیرا که:
آنچه در گذار پر پست و بلند روز و شب میگذرد...
نوای پیوسته نواز رود نا آرامی ست
که پیچان و تبان دشت بی پایان ست
و در پیچی تند, که زندگانیش می نامند
آسیمه سر از کنار حسرتکده ی بی خبران می گذرد...
۷۷۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : اگر بر چشم "ایکاروس" خاکی نشسته
البت اگر کسی بخواهد و تلاش کند که "البرز" را پشت شکل مار پنهان ببیند، لزوماً برای آشتی ملی هم گونه های مختلفی متصور خواهد بود.

واقعیات جاری در عراق، افغانستان و سوریه و یمن نقش مار نیستند، بل خودِ مار هستند، که در هر لحظه ای از شبانه روز مدام و مستمر کشتن شدن و بی خانمان شدن دهها انسان را تدارک می بینند.

اگر به جمله ی "آشتی ملی" توجهی از سر دقت کنیم، این جمله دارای دو واژه است. و حتم یقین دارم، که هر یک از این دو واژه، در فرهنگ لغت خصوصی مردمان ایران معانی متفاوت، و شاید گاهاً متضادی داشته باشند.
اما وقتی "ما" مردمان ایران مصمم می شویم به اینکه از ترکیب این دو واژه جمله ی "آشتی ملی" را بسازیم. این تصمیم را با آلودنش به حذف این، و بعد حذف آن، و بعدتر با حذف آن دیگری، نمی توانیم اجرایی کنیم.

وقتی سخن از آشتی در میان است، خودِ بر زبان آوردنِ این واژه می گوید، که دعوایی در بین بوده، که حال عقلای جمع در فکر سامان دادن آشتی هستند. لذا این "البرز" نیست که خاک به چشم کسی می پاشد، اگر بر چشم "ایکاروس" خاکی نشسته، این خاک حاصلِ غبار دعوای همیشه جاری بین گروههای مختلف کشور بر سر "هیچ" است.

تا دیر نشده، و ج.ا. در موازاتِ سیاستهای ترامپ-نتانیاهویی کشورمان را به بیغوله های عراقی، افغانستانی و سوریه ای بدل نکرده، با دست شستن از انحصارطلبی، معنایی فراگیر و مشترک برای جمله ی "آشتی ملی" فراهم آوریم
۷۷۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : "شکل مار"
مشخص نیست که "البرز" موافق با کدامین "آشتی ملی" ست؟ (هرچند فحوای کلامش خبر میدهد از سر ضمیر). کاملا" مشخص است که معنی "آشتی ملی" مورد نقد نویسنده در واقع مستحیل شدن ملی در تحت عبای خونین ولایت است که "اصلاح طلبان" به پیش می برند ولی البرز با پنهان شدن در پشت "شکل مار" و طبق معمول ترسیمی از آشوب های منطقه برای حضار، خاک به چشمان آنان پاشیده و از آشکار شدن معنی آن جلوگیری می کند.
۷۷۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : کدامین نیرو از نیروهایِ کشورمان بَری از این نقیصه است؟
هم در آغاز بگویم، که با اساس این سخن یعنی «آشتی ملی» موافقم، چرا؟؛
چون در جهان و جهانِ اطرافِ کشورمان درگیریها و مناقشاتِ بزرگی در جریان است. و دیر یا زود در اثر اعمالِ متکبرانه و خشونت بار استبدادِ حاکم، قطره یِ آخرین نیز چکیده و صبر مردمان کشورمان لبریز خواهد شد. و اگر تفرقه ها و عدمِ اتحاد در بین نیروهای مختلفِ کشورمان هم همچنان ادامه داشته باشد، آنگاه اینهمه تفرقه و چند دستگی، که مانع از گردهمایی ایرانیان حول منشوری فراگیر، مشترک، مترقی و مدون شده است، به یقین کشورمان را دچار آشوبهایِ جنایت بار فراوانی خواهد کرد، به قسمی که دیگر هیچ چشمی چشم دیگر را نبیند.

در آخر بخش اولِ مطلب حاضر می خوانیم؛ «... آقای خاتمی و هوادارانش از همان ابتدا خود و دوستان حکومتی شان را به جای همه ی مردم ایران نشانده اند و از جانب آن ها سخن می گویند...»
ضمن تأییدِ سخن فوق، می خواهم همزمان و بدین وسیله از تمامیِ دیگر نیروهایِ کشورمان بپرسم؛ کدامین نیرو از نیروهایِ کشورمان بَری از این نقیصه است؟.
اگر غیر این بود، یعنی هر نیرویی می توانست جا و مکان خود را بشناسد، و همه می توانستیم جا و مکان یکدیگر را در اجتماع تأیید کنیم، دیگر نیازی به اینهمه ممیزی و حذف، که ستون پایه هایِ فرهنگِ استبدادی در جامعه ی ایرانی هستند، نداشتیم.
۷۷۹۷۹ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : شهروند

عنوان : آیا اصلاح طلبان مجاز به اتخاذ چنین مواضعی هستند؟
- با توجه به پرداخت هزینه های هنگفتی که مردم بویژه از سال ۸۸ تا بامروز پرداخته و می پردازند،
- با توجه به این واقعیت که دغدغه رهبران جنبش سبز نه این «آشتی نسبی» با محوریت رهبر، بلکه کرامت انسانی، پاسخگویی قدرت، و اجرای بدون تنازل قانون اساسی ناقص کنونی بوده،
- با توجه به اینکه معنای این «آشتی نسبی» چیزی جز تداوم وصع موجود، یعنی تداوم بیکاری، فقر، حصر، زندان، شکنجه، سرکوب، فساد، دزدی، رانت خواری و … نیست،
- و در نهایت با توجه به این نکته بسیار حساس که اصلاح طلبان مردم را به عقب نشینی دعوت می کنند (بطور مثال تاجزاده در مصاحبه با سایت نوروز می گوید چون طرف مقابل قدرت تحمیل انسداد به جامعه را دارد نباید شعارهایی مثل مرگ بر دیکتاتور را داد. نقل به مضمون)،
باید با صراحت گفت که این بخش از اصلاح طلبان به یک خیانت ملی تن داده اند و هم به مردم و هم به رهبران جنبش سبز پشت کرده اند.
۷۷۹۷٨ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۵