گورخوابی نتیجه سیاست خُرافی مذهبی رژیم ولایت فقیه


عارف شیخ احمدی


• در کشوری که برای قبر خمینی هزینه های میلیاردی شده و هنوز ادامه دارد، آیا حاکمیتی که با ترویج خرافات و قبرپرستی تمام آزادیها و رفاه عمومی مردم را سلب کرده و دزدی و چپاول ثروت ایران کار و فعالیت الهی و معنوی آنها محسوب می گردد، نمی توانند برای اسکان چنین افراد بی سرپناهی در تمام شهرهای کشور مراکز نگهداری و گرم خانه هایی را درست کنند؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ دی ۱٣۹۵ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۱۶


در حاشیه هر دین و مذهبی، کم نیستند بدعت ها و خرافاتی که طرفداران پر و پا قرصی هم پیدا می کنند. می کوشیم با ریشه های اجتماعی و جامعه شناختی خرافات مذهبی آشنا شویم و اینکه آیا هر ایده، اندیشه و رفتار اجتماعی هر یک از ما پس از مدتی به خرافات بدل می گردد؟
امروزه آنچه در بررسی خرافه مذهبی یا خرافات عمومی دارای اهمیت است، خاستگاه اجتماعی آن و سازوکار فردیی است که آنها در مجموعه اجتماع و در پیوندهای جمعی برعهده دارند.
مهمترین مساله آن است که خرافات در گوشه ای از باورهای عامیانه دینی و مذهبی مردم هر کشور جای داشته و دارای کارکردهایی است و بر این مبنا هم پژوهشگران جنبه های منفی و مثبت و کارآمد آنها را در یک فرهنگ خاصی بنام"فرهنگ خرافات عامه" بررسی می کنند.

مطلب بنده به بررسی انگیزه های روانشناختی و خاستگاه اجتماعی خرافات آن دسته از مردمی که چشم و گوش بسته تسلیم منبر مُلایان حکومتی شده و همچنین استفاده ابزاری حکومت مذهبی ولایت فقیه از خرافات عمومی ـ مذهبی موجود در جامعه می پردازد.

انسان ابتدایی به حکم زندگی روزانه ناگزیر بوده که نمونه های هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین یا مفهوم نماید. از این رو بطور عملی و نظری به تلاش و کندوکاو می پردازد. اما چون تجربه کافی و شناخت چندانی ندارد و نمی تواند با مشاهده و آزمایش و روشهای مقبول دیگر، بسیاری از اشیای امور پیرامون خود را بشناسد به ناچار برای فرونشاندن بی تکلیفی خود به خیال و توهم پناه می برد و با تخیل ابتدایی خود هستی را تعیین می کند و بدین شیوه پاسخ هایی برای برخی از مسائل بی شمار زندگی می یابد و موافق آنها برای تسلط بر حوادث پیرامون خود دست به فعالیت هایی می زند.

خرافات مذهبی در واقع همزمان با شروع شناخت بشر از بودن خویش آغاز شد و انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی که در اختیار داشت به حوادث آینده وقوف یابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه بر ترس هایش فائق شده و به نوعی احساس امنیت دست یابد.
مطالعات پژوهشگران علوم روانشناختی بر روی بعد خرافی انسان نشان می دهد که رفتار ما از دید تحلیلی، رفتاری خلق الساعه و انفرادی نیست که بتوان آن را به صورت پدیده ای مجزا و منفک از گذشته مورد مطالعه قرار داد. بلکه باید آن را به صورت پدیده های به هم پیوسته اجتماعی بررسی کرد.
بررسی زمینه های اجتماعی و فرهنگی بروز خرافات نشان می دهد که برخلاف تصور رایج عمومی، خرافات به هیچ وجه چیزی غیرطبیعی و عجیب نبوده و نیست. بلکه با شیوه های بنیادین اندیشیدن و احساس کردن جبر روزگار و به طور کلی با نحوه پاسخ دهی انسان ها در برابر محیط زندگی پیوند تنگاتنگی دارد.

بی گمان خرافات یک عمل نادانسته روانی است، که چون آدمی از درمان دردها عاجز می ماند به تسلی خود می پردازد و گذران بودن همه چیز را دستاویز تسکین خویش می سازد که در چنین شرایطی انسان ها در هر امری فقط به وضع آنی آن توجه می کنند و آینده را به دست حادثه می سپارند. با "هرچه پیش آید خوشاید آید" خو می گیرند و می سازند و به آنچه می گذرد اصلا نمی اندیشند. به همین جهت خرافه پرستی که البته در دوره های مختلف تاریخی در ایران کم و بیش رواج داشته است و بویژه در ادوار سیاه اجتماعی و سیاسی از جمله دوره غلبه بیگانگانی همچو مغول و تاتار وقتی جامعه دست خوش اضطراب، درماندگی و نومیدی بوده و راهی برای گریز یا بهروزی نمی یافته، شدت بیشتری می گرفته است و در سایه این اوضاع و احوال اجتماعی ـ سیاسی نوع خاصی از عقاید مذهبی خرافی شکل می گرفته است.
خطر خرافات در وضعیت کنونی ایران صد چندان است، چرا که نه تنها موجب بی اختیاری و بی قراری فرد در اجتماع می شود، بلکه آبستن حوادث ناخوشایندی هم برای آینده خواهد گشت. اکنون برخی افراد با وجود آن که به خرافات می خندند و خود را از داشتن چنین عقایدی مبری می دانند، اما نمی دانند که سایه شوم همین وجود خرافات و جهل توده است که پایه و بنیان ستم رژیم ولایت فقیه و ماندگاری حاکمیت مذهبی است.

متٲسفانه بعد از انقلاب ۱۳٥۷ و روی کار آمدن دیکتاتوری جمهوری اسلامی، این رژیم هم همچو رژیمهای سیاسی مذهبی سابق و منجمله آل بویه و صفویه با بدست گرفتن افسار تمامی امور مذهبی مردم ایران و آمیزش خرافات با باورهای مذهبی افراد اجتماع، سعی بر آن داشت تا ضمن مقدس شناختن نظام دیکتاتوری مُلایان، یکایک آنان را هم بعنوان فرزندان و نواده سادات و ائمه معرفی کند و بدین شیوه سعی گشت خمینی و خامنه ای تا دیگر آخوندهای دربار ولایت فقیه را معصوم و پاک و بی آلایش بدانند.
اینک بخش بزرگی از مردم ایران هرگز به خود اجازه نمی دهند تا تابوی ولایت فقیه را در هم شکنند و از گرفتاریهای که منبعث از سیاست های کلی این رژیم است نجات یابند، چرا که به علت اعتقاد به خرافات بوجود آمده توسط رژیم، هر گونه اعتراض و دهن کجی به سیساستها و اوامر مذهبی سیستم حاکم را توهین به ائمه و سادات و مایه خروج از دین قلمداد می کنند.
به گواه تاریخ و اندیشمندان مذهبی ایران، قبل از انقلاب حداکثر ۱٥۰۰ امامزاده و اماکن متبرکه در کشور وجود داشته است، اما اینک به شیوه ای قارچ گونه و در بیش از سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، بیش از ۱۰ هزار امامزاده وجود دارد که درآمد برخی از آنها سالانه بیش از یک میلیارد تومان است.

آمار و داده های مطالعاتی در زمینه نوع و حدود خرافات در ایران نشان می دهد که معمولا در مواقع حساس و لحظه هایی که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد، توده مردم خرافات زده می شوند و رویارویی با مسائلی همچون تولد، مرگ، بیماری، قحطی و فقر و حوادث طبیعی و گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و مواردی از این قبیل که همیشه برای نوع بشر منبع اضطراب بودند و احساس شکست و ترس و خشم به دنبال داشته اند و چون هیچ کدام از این ها را آدمیزاد نمی توانسته از راه علم و منطق توجیه کند به خرافات و اعتقادات رو آورده تا از اضطراب و تشویش درونی رها شده تسکین خاطر پیدا کنند. بدتر از آن اینکه بخش زیادی از مردم به جای اندیشیدن و پیدا کردن راه حلهای معقول برای گرفتاریهای فردی ـ اجتماعی خودشان، دقیقا طعمه سیاست مذهبی رژیم و خرافه گرایی می شوند که حاکمیت مستقیما در تولید آن و تشویق قشرهای جامعه به سوی آن نقش اصلی را بازی می کند.

زمانیکه اهل منبر و شخصیتهای مذهبی رژیم جهت خلاصی یافتن و تسکین دردهای مردم، آنها را به تمسک به قبور و اماکن متبرکه مذهبی فرا می خوانند، خودشان هرگاه بیمار می شوند در بهترین بیمارستانهای داخلی و خارجی بستری می شوند و با پول مردم معتقد که از زیارت همین امامزاده و اماکن متبرکه عایدشان شده خود را مداوا می کنند.!!
این روزها دیگر گرفتاری و فقر و فلاکت در سایه سیاست مذهبی ـ خرافی رژیم ولایت فقیه به جای رسیده است که نه تنها کارتن خوابی سابق نوعی رفاه اجتماعی برای معتادان و بی سرپناهان جامعه محسوب می شود، بلکه نوعی دیگر از بی خانمانی تحت عنوان " گور خوابی " بعد از فاش شدن حادثه نصیرآباد در جامعه رواج یافته است و در رسانه ها در مورد آن صحبت می شود.
معتادان و کارتن خواب های سابق و کسانی که به هر دلیلی فاقد یک مکان مناسب جهت استراحت هستند، اینک شبهای سرد زمستان را داخل قبرها به روز می رسانند.
خلاصه کلام اینکه در کشوری که برای قبر خمینی هزینه های میلیاردی شده و هنوز ادامه دارد، آیا حاکمیتی که با ترویج خرافات و قبرپرستی تمام آزادیها و رفاه عمومی مردم را سلب کرده و دزدی و چپاول ثروت ایران کار و فعالیت الهی و معنوی آنها محسوب می گردد، نمی توانند برای اسکان چنین افراد بی سرپناهی در تمام شهرهای کشور مراکز نگهداری و گرم خانه هایی را درست کنند؟!