تشکل های توده ای کارگران در ایران


اصغر کریمی


• مسیر ایجاد تشکل های توده ای و سراسری را باید بر اساس مولفه های عینی و داده های تاکنونی جنبش کارگری بررسی کرد و به درکی عمومی در میان فعالین و رهبران کارگری تبدیل کرد. این کلید قضیه است. هزاران رهبر و فعال کارگری در جنبش کارگری مهمترین اهرم سازماندهی توده ای کارگران هستند و بدرجه ای که درک روشن تری از مساله داشته باشند، نقش فعالتری در دست به کار شدن برای تشکل های توده ای خواهند داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ دی ۱٣۹۵ -  ۲٨ دسامبر ۲۰۱۶


قسمت اول مقاله را در اینجا بخوانید:
www.akhbar-rooz.com


در بخش قبل، تحت عنوان آیا جنبش کارگری در ایران پراکنده است، اشاره کردم که کارگران در بدترین شرایط نیز کاملا پراکنده و اتمیزه نبوده اند. محافل و رهبران عملی کم و بیش شناخته شده در مراکز کارگری همیشه وجود داشته اند. وجود این طیف از کارگران مبنای هر نوع طرح و تلاشی برای متشکل شدن کارگران است. اما از دهه هشتاد به این سو که جنبش کارگری وارد مرحله جدیدی از تحرک خود شده و در ۱۵ سال اخیر هزاران اعتصاب و تجمع اعتراضی و طومار و مجمع عمومی و نامه نگاری و غیره را تجربه کرده است، این طیف ابعادی وسیع تر پیدا کرده و تجاربی بی اندازه متفاوت کسب کرده و جایگاهی به مراتب مهمتر از قبل یافته است. این سالها اما بیشترین تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز در ایران در جریان بوده است و کارگران بطور کلی و رهبران آنها بطور مشخص به مثابه بخشی از این جامعه در کوران این تحولات بوده اند و نه تنها بعنوان رهبران عملی در محیط کار و فعالیت خود مجرب شده اند بلکه از نظر فرهنگی، سیاسی و جهانبینی و از نظر توقعات و انتظارات، نیز نسبت به کارگر بیست سال قبل و سی سال قبل تغییرات همه جانبه ای کرده اند. اینها بخش مهمی از قطب چپ جامعه و بخش مهمی از جنبش کمونیسم کارگری به معنی اعم کلمه را تشکیل میدهند. اینها رکن اصلی تمام پیشروی های تاکنونی در جنبش کارگری، از تشکیل مجامع عمومی تا حضور فعال خانواده ها، از اعتصابات و تجمعات همزمان تا انواع تشکل هایی که در میان معلمان و کارگران شکل گرفته است، بوده و آینده جنبش کارگری و تشکل های کارگری نیز به دوش همین طیف خواهد بود. نکته دیگری را نیز اینجا باید اشاره کنم و آن تحصیلات بالا و دانشگاهی بسیاری از کارگران و پیوستن بخش قابل توجهی از دیپلمه ها و لیسانسه ها به کارگران و لشگر کارگران بیکار. این تغییر در بافت کارگری نیز ثقل و جایگاه اجتماعی کارگر در جامعه را بالا برده است.

نکته مهم دیگر اینکه در شرایطی که ایجاد تشکل های کارگری در ایران ممنوع است و حکومت با تمام قوا سعی میکند جلو متشکل کردن کارگران را بگیرد، در چنین شرایطی به نیرویی بیش از نیروی کارگران یک مرکز کارگری برای متشکل شدن نیاز است. مبارزات و تشکل یابی معلمان در مقیاس سراسری و یا اهمیت نقش خانواده های کارگری را باید در این چهارچوب بررسی کرد.

در شرایط کنونی ایران در بحث تشکل یابی توده ای کارگران باید به مولفه های زیر اشاره کرد:
ویژگی مراکزی که کارفرمای آنها دولت است، مراکز کارگری با مالکان خصوصی و متفاوت، نهادها و تشکل های فعالین کارگری، رهبران سرشناس جنبش کارگری و طیف وسیع رهبران عملی در مراکز کار، مجامع عمومی، تشکل یابی کارگران، نقش خانواده ها‌ و نقش مدیای اجتماعی

۱- تشکل در مراکز با کارفرمای واحد، دولت،
کانون صنفی معلمان نمونه ای از یک تشکل سراسری است که نه از محیط کار بلکه در مقیاسی سراسری شکل گرفته و با رشد اعتراضات معلمان در ده سال گذشته جای خود را محکم کرده و شعبات آن در دهها شهر تشکیل شده است. مدیای اجتماعی یک فاکتور فوق العاده مهم در تحکیم این تشکل بوده است. بدون استفاده از تلفن موبیل و اس ام اس در زمستان ۸۵ اعتصاب و تظاهرات سراسری شکل نمیگرفت. استفاده از این مدیا و نفس برگزاری تجمعات سراسری موقعیت جدیدی به کانون صنفی داد. در سالهای اخیر نیز مدیای اجتماعی به ظرفی برای همفکری و تبادل نظر، شکل دادن به گفتمان ها و تصمیم گیری ها تبدیل شده و توازن قوای جدیدی را عملا به حکومت تحمیل کرده است. در دل این اعتراضات تعداد قابل توجهی از رهبران شناخته شده، هرچند با گرایشات مختلف، در میان معلمان شکل گرفته و پیوندهای محکمی میان معلمان در سطح کشور ایجاد شده که دستاورد بزرگی برای معلمان و اهرم مهمی برای اتحاد بیشتر معلمان است.

مهمترین دلیل سراسری بودن اعتصابات و تجمعات معلمان و شکل گیری تشکل سراسری آنها این است که بیش از یک میلیون معلم همگی با وزارت آموزش و پرورش، یعنی با یک کارفرمای دولتی، سر و کار دارند. قطعا مجاز بودن تشکیل کانون های صنفی و یا معضلات اقتصادی شدیدی که معلمان با آن دست و پنجه نرم میکنند در شکل گیری و رشد آن و سراسری بودن اعتراض آنها موثر بوده است اما علت اصلی را باید در داشتن یک کارفرمای سراسری جستجو کرد.

فاکتور کارفرمای مشترک درمورد اعتراضات سراسری بازنشستگان آموزش و پرورش هم که در ماههای اخیر شروع شده کاملا صادق است. تجمعات مختلف و قدرتمند کارگران بازنشسته فولاد در اصفهان، مجامع عمومی آنها و شبکه وسیع خبررسانی در میان آنها و تجمعات متعدد بازنشستگان در تهران نیز از مبارزات قدرتمندی است که در سالهای گذشته جریان داشته و نشان میدهد که داشتن یک کارفرمای سراسری چگونه شکل گیری اعتراضات سراسری را تسهیل میکند. ۱۵۰۰۰۰ پرستار نیز از همین خصیصه برخوردارند. اما اعتراضات سراسری بدون درجه ای از تشکل سراسری و وجود جمع ها و شبکه های سراسری عملی نبوده است و چنین جمع هایی فی الحال در میان بازنشستگان وجود دارد. مدیای اجتماعی نیز فاکتور موثری در کلیه اعتراضاتی است که در مقیاس سراسری اتفاق می افتد. اما شبکه ها و جمع ها و محافلی که در میان بازنشستگان یا کارگران معادن و پرستاران و ... وجود دارد باید به یک تشکل سراسری، با هر اسم و شکلی که ممکن است ایجاد شود، تکامل یابد. این قدم مهمی است که باید توسط بخش پیشرو رهبران آنها برداشته شود. اعتراضات بازنشستگان در مقایسه با معلمان هنوز در مراحل ابتدایی است اما از همان خصیصه سراسری برخوردار است و با توجه به جنب و جوشی که در میان آنها وجود دارد امروز از زمینه مناسبی برای ایجاد تشکل سراسری برخوردارند. شکل دادن به واحدهای شهری بازنشستگان و برگزاری مجامع عمومی آنها و سایر ابتکاراتی که معلمان بکار گرفته اند میتواند شروع مناسبی برای تحکیم پیوند میان بازنشستگان باشد و راه را برای متشکل شدن در مقیاس شهری و کشوری فراهم کند.

کارگران برق و آتش نشانی و برخی از پتروشیمی ها نیز مستقیما با دولت بعنوان کارفرما طرفند و در موارد متعددی دست به اعتراضات سراسری زده اند. اینجا نیز نیاز به سازماندهی سراسری بلافاصله مطرح میشود و با گسترش و تداوم این اعتراضات، نیروی انسانی، پیوندهای سراسری میان بخش پیشرو و زمینه های ذهنی برای تشکل سراسری آنها میتواند ایجاد شود. به این موارد میتوان کارگران نفت و مخابرات و بسیاری از مراکز تولیدی و خدماتی وابسته به دولت را اضافه کرد که فضای امنیتی بسیار بالا در این مراکز مانع تحرک قابل توجهی از طرف آنها شده است.

۲- درمورد مراکز کارگری که با یک کارفرمای واحد، دولت، مواجه نیستند مساله متفاوت است. هرچند کل طبقه کارگر بر سر مسائلی مانند دستمزد، ساعت کار، کار پیمانی و بیمه و بازنشستگی و در یک کلام قانون کار طرف حساب دولت است اما کارگر با دهها مساله متفاوت در هر مرکز کارگری مواجه است مثل عدم پرداخت دستمزد و اخراج و ... که موضوع مبارزات هرروزه کارگران در مقابل کارفرمایان است و در نتیجه کارگران هر مرکز اساس مبارزه شان در مقابل کارفرمای همان مرکز صورت میگیرد. درمورد معلمان و پرستاران اما هرچند مسائل مربوط به هر مدرسه یا بیمارستان نیز به موضوع اعتراض علیه مدیران و مسئولین همان مدرسه یا بیمارستان می انجامد اما اساس مبارزات آنها در مقابل دولت بعنوان کارفرمای اصلی است. این اصلی ترین دلیلی است که کارگران مراکز مختلف تولیدی کمتر دست به مبارزات همزمان و جمعی میزنند. و ایجاد تشکلی در این مقیاس نیز در میان آنها دشوارتر میشود. روشن است در شرایطی که مبارزه طبقاتی اعتلا پیدا میکند کارگران در مقیاس کشوری علیه دستمزد پایین و سایر محرومیت ها و بیحقوقی ها به میدان میایند و به موازات آن دست به کار ایجاد تشکل های سراسری نیز میشوند.

با توجه به این ویژگی ها در شرایط کنونی باید در این نوع مراکز، تشکل های محل کار را در دستور گذاشت، و هر جا امکان تشکلی فراتر از یک کارخانه معین هست آنرا نیز فعالانه دنبال کرد. اما درمورد تشکل محل کار تجارب تاکنونی نشان داده است که مجمع عمومی عملی ترین ظرف در شرایط کنونی است که هم کارآیی زیادی دارد و هم به درجه ای که سنت شود نقش موثر و مهمی در شکل دادن به تشکل های بزرگتر کارگری در شرایط مساعدتر خواهد داشت. یک محیط کار بسته، با تعداد محدودی کارگر تفاوت های زیادی با مثلا یک میلیون معلم در سراسر کشور یا صدها هزار کارگر بازنشسته و یا ۱۵۰ هزار پرستار و غیره دارد. گذشته از موقعیت شغلی و اجتماعی معلمان و رابطه تنگاتنگ با دانش آموزان و خانواده های آنها، نفس تعداد زیاد آنها در کنار داشتن یک کارفرمای واحد موقعیت متفاوتی به آنها میدهد و توازن قوای متفاوتی برای آنها ایجاد میکند. این فاکتورها درمورد چند صد یا چند ده کارگر یک کارخانه صادق نیست. به این فاکتورها باید فشار دستگاههای امنیتی و سرکوب در کارخانه ها بویژه مراکز کلیدی و حساس را نیز اضافه کرد. به همین دلیل سندیکای هفت تپه نتوانست چندان دوام بیاورد. سندیکای واحد نیز عملا تحت سرکوب و دستگیری ها و اخراج های وسیع بسیار محدود شد. با اینحال سندیکای واحد قدرت عمل بیشتری در مقایسه با سندیکای هفت تپه دارد. دلیل آن ویژگی های کارگران واحد در مقایسه با یک کارخانه معین است. از یک طرف سنت دارتر بودن سندیکای واحد در مقایسه با هفت تپه و وجود ۱۵هزار کارگر واحد با یک کارفرما و موقعیت شغلی متفاوت آنها، که بعنوان مثال اعتصابشان میتواند تهران ده پانزده میلیونی را فلج کند، شرایط متفاوتی برای این سندیکا ایجاد کرده است. کارگران شرکت واحد از جهاتی موقعیتشان برای اعتراض و متشکل شدن به معلمان شباهت دارد. جمهوری اسلامی هر چند با فشارهای ممتد و گسترده محدودیت های زیادی بر سر راه این سندیکا ایجاد کرده اما در هم شکستن چنین سندیکایی کار ساده ای نخواهد بود.

در مراکز کارگری مانند ماشین سازی ها، لاستیک سازی ها، صنایع چوب و پارچه و معادن و سایر مراکز تولیدی در شرایط فعلی باید روی مجمع عمومی تاکید بسیار بیشتری کرد. مجمع عمومی را هم میتوان به سنت تبدیل کرد و به مرکز تصمیم گیری های مهم تبدیل کرد. تجربه کارگران نورد و لوله صفا در شهر ساوه در اردیبهشت ۹۴ بسیار گرانبها است. در دل مبارزه ای مستمر مجمع عمومی تشکیل دادند و تصمیمات لازم را برای تجمع و اعتصاب گرفتند و حتی در مقابل فرمانداری نیز دست به برگزاری مجمع عمومی زدند. مجمع عمومی در این کارخانه و قبل از آن در کیان تایر و همینطور در هفت تپه یا در نساجی سنندج از جمله موارد پیشرفته ای است که نشان میدهد چگونه مجمع عمومی ابزار همفکری و متحد شدن، ابزار اعتراض و تصمیم گیری است. روشن است که تشکیل مجمع عمومی در شرایطی که اعتصابی در جریان نیست کار دشوارتری است و موانع متعددی مقابل وجود دارد اما تشکیل مجمع عمومی در دل یک اعتصاب مانعی مقابل خود ندارد. و بویژه از آنجا که در سالهای گذشته اعتراضات در تعداد هرچه بیشتری از مراکز کارگری بصورت دنباله دار بوده است، برگزاری مداوم مجمع عمومی در حین این اعتصابات کاملا عملی است و با برگزاری چند مجمع عمومی قدم های مهمی برای تبدیل آن به یک سنت برداشته میشود. مجمع عمومی در شرایطی که فشار روی فعالین کارگری زیاد است هزینه کمتری به کارگران تحمیل میکند چون توده وسیع کارگر را درگیر میکند و جلو می اندازد.

۳- شکل گیری نهادها و تشکل های فعالین کارگری یک تجربه مهم دیگر در جهت سازمانیابی کارگران است که اهمیت آن از جانب برخی جریانات سیاسی و فعالین کارگری نادیده گرفته شده است. برخی از فعالین گروههای سیاسی چنان از جنبش کارگری بی ربط اند و چنان درک کلیشه ای از تشکل دارند که این تشکل ها را بی خاصیت ارزیابی کردند و حتی بسیار غیر مسئولانه خواهان انحلال آنها شدند. اما این تشکل ها، بعنوان تشکل هایی از فعالین، نقش موثری، هرچند با درجات متفاوت، در رشد جنبش کارگری داشته اند. این تشکل ها نیز این ظرفیت را دارند که در یک شرایط مساعد به کاتالیزوری برای شکل دادن به تشکل های سراسری و یا تشکل های محیط کار تبدیل شوند. نقش این تشکل ها در بلند کردن خواست های کارگران، انتقال تجارب مبارزاتی، سخنگویی کارگران و جلو آمدن تعداد قابل توجهی از رهبران کارگری بسیار حائز اهمیت بوده است.

۴- شکل گیری رهبران شناخته شده و سراسری کارگران و معلمان یکی از مهمترین دستاوردهای طبقه کارگر است که به کارگر هویت داده است. رهبران کارگری که نقش مهمی در شکل دادن به تشکل های کارگری و بیان خواست های سراسری کارگران داشته اند، یک اهرم مهم مبارزاتی و شکل دادن به تشکل های توده ای و سراسری کارگران میباشند. یکی از دلایلی که امروز کارگران وزن اجتماعی و سیاسی بیشتری در جامعه دارند رهبران کارگری، بیانیه های آنها، مقاومت و اعتراضشان در زندانها و نقش آنها در شکل دادن به همبستگی بین المللی است. تشکل های کارگران و معلمان و رهبران شناخته شده آنها از جمله نقش ارزنده ای در اتحاد کارگر و معلم داشته اند. با توجه به نفوذ کلام این طیف از فعالین کارگران و معلمان، اینها میتوانند نقش مهمی در ایجاد همفکری در میان فعالین کارگری در مراکز مختلف ایفا کنند و تجارب سازماندهی را با آنها در میان بگذارند.

۵- حضور خانواده های کارگری بویژه همسران کارگران اعتصابی یک روند بسیار مهم دیگر در اتحاد جنبش کارگری و بسیج وسیع توده های مردم یک شهر و منطقه در حمایت از کارگران است. از آنجا که اکثریت بالایی از کارگران را مردان تشکیل میدهند، همسران کارگران اعتصابی عمدتا شامل زنان میشود. متاسفانه هنوز اهمیت این مساله برای بسیاری از فعالین جنبش کارگری جا نیفتاده است. سنت های عقب مانده نسبت به زن، درک محدود از کارگر، نگاه صنفی و غیر اجتماعی به کارگر، از جمله دلایلی است که بسیاری رهبران و فعالین کارگری و یا برخی جریانات چپ و حتی برخی تشکل هایی کارگری به این مساله بهای چندانی نداده اند. آنهم در جامعه ای که زنان ستون مهم مقابله با حکومت را تشکیل میدهند و عقب نشینی های زیادی به حکومت تحمیل کرده اند، در جامعه ای که زنان رکن اصلی رهایی فرهنگی را تشکیل میدهند، در جامعه ای که زنان در خط مقدم مقابله با حکومت و سنت های عقب مانده قرار دارند و انقلاب آتی ایران نیز انقلابی زنانه است، نقش همسران کارگران، که اشاره کردم اساسا منظور از همسران عمدتا زنان است، به مراتب اساسی تر از اینها است چه در گسترش و تعمیق جنبش کارگری و چه در ایجاد کمپین ها و تشکل های بزرگ توده ای.

حضور خانواده های کارگری در تجمعات و دوش بدوش اعتصابات و تجمعات کارگران پوشش اجتماعی بالایی به اعتراض کارگران میدهد و عامل مهمی در مقابله با دستگیری فعالین کارگری است. لولایی میان مردم شهر و کارگران اعتصابی است. خوشبختانه در دو سال گذشته حضور خانواده ها در تجمعات اعتراضی رشد قابل توجهی داشت و اکنون میتوان گفت که به یک سنت تبدیل شده است. اما نقش خانواده ها بسیار فراتر از حضور در تجمعات اعتراضی و پوشش اجتماعی و امنیتی برای اعتراضات کارگری است. تجربه همسران کارگران بازداشتی معدن آهن بافق که تجربه درخشان و بی نظیری در جنبش کارگری ایران بشمار میرود و یا نقش همسران کارگران زندانی که سنت تازه ای را در جامعه ایران شروع کردند و تجمع اعتراضی خانواده های کارگری علیه بیکاری جوانان خانواده های آنها تنها گوشه کوچکی از پتانسیلی است که خانواده های کارگری دارند. خانواده های کارگری قادرند کمپین های عظیمی سازمان بدهند که کل کشور را تحت تاثیر قرار بدهد، میتوانند شهری را به اعتصاب عمومی بکشانند، میتوانند همراه با جوانان جویای کار اعتراضات مهمی سازمان بدهند، میتوانند موقعیت کارگر در جامعه و وزن سیاسی کارگر را بشدت ارتقا بدهند. اما اگر اینطور است چرا خانواده ها نتوانند به اهرم مهمی برای متشکل شدن توده ای و وسیع کارگران در سطح یک شهر و منطقه تبدیل شوند. چرا نتوانند در مجمع عمومی کارگران اعتصابی حضور یابند و نقش فعالی ایفا کنند. فشار روی خانواده های کارگری نسبت به فشار حراست و عوامل جاسوسی و سرکوب حکومت و کارفرما به کارگران یک مرکز کارگری، به میزان بسیار محسوسی کمتر است. خطر اخراج که مانع مهمی برای کارگران معترض است خانواده ها را تهدید نمیکند، طیف وسیعی در یک محله و شهر کنار خانواده های کارگری هستند که در کارخانه اینطور نیست. میتوان به فاکتورهای متفاوت دیگری نیز اشاره کرد که به خانواده ها موقعیت متفاوتی میدهد.

درمورد نقش خانواده ها و اینکه چگونه میتوانند مبتکر تشکل های توده ای و کمپین های قدرتمند علیه دستگیری کارگران اعتصابی یا در همبستگی با کارگران اعتصابی و غیره باشند لازم است جداگانه و مفصل به بحث پرداخت. آنچه لازم است اینجا بطور مختصر اشاره شود این است که تنها ظرف دو سال با تبلیغات فشرده و برجسته کردن موارد حضور خانواده ها در اعتراضات کارگری توانستیم حضور خانواده ها را به یک سنت تبدیل کنیم. اما این هنوز گوشه بسیار کوچکی از نقش و جایگاه خانواده های کارگری است. بعلاوه تا جایی که به تشکل برمیگردد باید به ایده های عملی رسید که در شرایط کنونی کارساز باشد و قدم به قدم این نیرو را آزاد کند. پیشروی دو سال گذشته در این زمینه نشان داد که آزاد کردن این نیرو عملی است. این یکی از مهمترین مولفه های بحث تشکل است.

۶- مدیای اجتماعی
به تجربه معلمان در استفاده از مدیای اجتماعی اشاره کوتاهی کردم. و اینجا برای جلوگیری از طولانی شدن بیشتر بحث فقط اشاره کوتاهی میکنم. یک رکن اعتراض و تشکل در مقیاس فراکارخانه ای، نمونه مبارزات و یا تشکل معلمان، استفاده فعال و سازمان یافته از مدیای اجتماعی است. یک مثال برجسته نیز مربوط به اعتراض کارگران ایران ترانسفو است که با خبررسانی هر روزه از طریق مدیای اجتماعی و ارسال کلیپ از راهپیمایی در کارخانه سنت تازه ای برای جنبش کارگری بجا گذاشتند.

بعنوان یک جمعبندی میخواهم یکبار دیگر بر تلاش برای ایجاد تشکل در میان بازنشستگان و سایر مراکزی که دولت کارفرمای آنها است، بر سنت کردن مجمع عمومی بویژه در دل اعتصابات، بر نقش خانواده های کارگری در اعتراض و تشکل و بر مدیای اجتماعی تاکید کنم. اینها امروز جزء داده های جنبش کارگری در ایران است. و قطعا جنبش کارگری باز هم ابتکاراتی از خود بخرج میدهد که چندان قابل پیش بینی نیست. ممکن است موجی از حرکت مشترک بیکاران یا کارگران اخراجی مراکز مختلف به راه بیفتد و به سمت تشکل خاصی در مقیاسی شهری یا سراسری شکل بگیرد و یا مراکزی که امروز تصورش را نمیکنیم با ابتکارات تازه ای به میدان بیایند. هر موردی از این اتفاقات ارزشمند است و راه را برای حرکت های دیگر هموار میکند.

مسیر ایجاد تشکل های توده ای و سراسری را باید بر اساس مولفه های عینی و داده های تاکنونی جنبش کارگری بررسی کرد و به درکی عمومی در میان فعالین و رهبران کارگری تبدیل کرد. این کلید قضیه است. هزاران رهبر و فعال کارگری در جنبش کارگری مهمترین اهرم سازماندهی توده ای کارگران هستند و بدرجه ای که درک روشن تری از مساله داشته باشند، نقش فعالتری در دست به کار شدن برای تشکل های توده ای خواهند داشت. به همین دلیل مبارزه مستمر و هرچه قدرتمندتر برای آزادی فعالین کارگری و لغو اتهام امنیتی علیه آنها حیاتی است. هر میزان پیشروی در این عرصه از مبارزه دست فعالین را برای متشکل کردن کارگران بازتر میکند.

دوره اعتلای جنبش کارگری فرارسیده است. مکانیزم درونی جنبش کارگری و قدم های تاکنونی کارگران در جهت متشکل شدن در شرایط دشوار ناشی از بیحقوقی و سرکوب را باید به رسمیت شناخت و گام های بعدی را به جلو برداشت.