گارباچف روی صندلی اتهام - ا. م. شیری

نظرات دیگران
  
    از : حسن نکونام

عنوان : شکست «مقطعی» سوسیالیسم، بمعنای شکست «تاریخی» آن نیست
اول - آقای شیری با درود! در زیر کامنت (نظر) اول خودتان، لینکی را گذاشتید. به نشانی لینک رجوع کردم، چیزی پیدا نشد. بر اساس یک حدس و گمان، که شاید این لینک در باره نوشته ای از خودتان باشد، به آرشیو سایت اخبار روز رجوع کردم، و همه نوشته های شما را بدقت خواندم. از این خوانش، این را فهمیدم که، شیری هم مثل خودم باورمند به سوسیالیسم است. کمی اندیشیدم و این پرسش برایم مطرح شد که، شیری و من ، هر دو به سوسیالیسم باور داریم، پس تفاوت نگاه ما چیست؟ در لحظه کنونی، تفاوت را در این یافتم، که درک شیری از نظریه رهائی بخش مارکس، درکی «ایدئولوژیک» است، و در ک من «غیرایدئولوژیک». درکی که من دارم اینست که: نطریه مارکس، نقدی فلسفی-علمی-تاریخی به سیستم سرمایه داری است. در حالی که درک «ایدئولوژیک» درکی مطلق گرایانه است، که ایده رهائی بخش مارکس را به «مذهب» تبدیل می کند، و این نیز میراث لنین است. در مذهب، «تعصب» جایگاه ویژه ای دارد. واژه تعصب، از عصبیت، و عصبانی شدن می آید، و کارش با «اعصاب» آدمی است. در این نوشته هائی که از شما خواندم، عصبیت در آنها آشکار است. درک علمی از مارکس، تلاش و پراتیک انسان را برای تغییر شرایط خود، در روندی از «آزمایش و خطا»(Trial and Error) می بیند، و همین روش علمی، در تمامی رشته های علوم(طبیعی، تاریخی-اجتماعی و انسانی) بکار برده می شود. تعصب ایدئولوژیک و مذهبی، امور را به خوب و بد، خیر و شر، سیاه و سفید و ...تبدیل کرده، و نتیجه اش اینست که یا «بامائی» و یا «برما». یا مثل شیری، شوروی سابق را مظهر خیر و رفاه و سوسیالیسم و خود «بهشت» می دانی، و بر فروپاشی آن عزا می گیری، و برای توجیه این فروپاشی، به «تئوری توطته» هم متوسل می شوی، و یا حتمن نوکر سرمایه و آمریکا هستی. اینست دوآلیسم حاکم بر تفکر ایدئولوژیک و مذهبی.اشتباه نشود، نمی گویم شیری نماز می خواند، اما تلاشی قبله گاهش، او را وادار به تعصب و تئوری توطئه می کند. نه شیری جان! اصل آزمایش و خطا، بر تمامی چالش های انسان، با طبیعت و جامعه و خودش، همواره جاریست. شکست «مقطعی» سوسیالیسم، بمعنای شکست «تاریخی» آن نیست. مارکس و سوسیالیسم، تنها پاسخ به نکبتی هست که سرمایه داری بشریت را به آن گرفتار کرده است.
دوم - شیری جان! خوانندگان حرف های ما را می خوانند، و خود به ارزیابی می نشینند و با نظرات خود، بمن و شما هم کمک می کنند، تا در ک خود را بالاتر ببریم. در دو کامنتی که نوشته ای، جز «شعار» چیزی نمی بینم. دو منبع را که «سندیت تاریخی» دارند، معرفی کردم، و دعوت کردم، تا برای درک بهتر آنچه که در شوروی سابق گذشته است، مطالعه شوند. و شما، مرا به «تصمیم گیری» دعوت می کنی. چه تصمیمی بگیرم آقای شیری؟ تصمیم بگیرم که: یا نظر شما را بپذیرم(با شما) و یا به سرمایه داری بپیوندم(بر شما)؟. اینست منطق یک انسان باورمند به سوسیالیسم؟ آیا دو منبعی که معرفی کردم، «افسانه ساخته خودم» هستند، که شما در نوشته ات می نویسی؟ هر دوی این آثار، نوشته «رفقای خودت» هستند.بحث زیاد است و مجال کوتاه. در پایان، شیری را با همین تفکر کج و معوج،در کنار خود، و در تقابل با سرمایه می دانم و می خواهم. با گفتاوردی،نوشته را، به پایان می برم :
«.... ولی انقلاب های پرولتری ....مدام از خود انتقاد می کنند، پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند، به آنچه که انجام یافته به نظر می رسد، باز می کردند، تا بار دیگر آن را از سر بگیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر تلاش های اولیه خود را، بی رحمانه به باد استهزا می گیرند، دشمن خود را گوئی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه ای بگیرند، و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد بر افرازند ....»(مارکس، هیجدهم برومر). سپاس از شکیبائیتان برای خواندن این نوشته. حسن نکونام
۷۷۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۵       

    از : ا. م. شیری

عنوان : آفتاب آمد دلیل آفتاب
آقای حسن نکونام!
دیدی که عرایضم فقط یک ادعای بیجا نبود؟
اول- سایت اخبارروز نادرستی حکم شرطی (توهم) شما را ثابت کرد.
دوم- قلم‌بمزدان بورژوازی از نوع این داستان «مستند» شما بقدری «مستند»تر و گسترده‌ترهایش را سروده‌اند که اگر ورق- ورق آنها را روی هم جمع کنی و چند سطر افسانه ساخته خودتان را حتی روی آنها هم نگذاری، برجی می‌شود به بلندای عرش که شوربختانه از بالای آن هم سر شما نمی‌توانست به زیرپای قلم‌بمزدان سرمایه‌داری برسد!
جناب نکونام! اگر چه زحمت زیادی کشیدی، اما ممنونم از کمک به اثبات عرایضم.
۷۷۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جهان دو قطبی و فرو ریختن آن که با فرو ریختن یکی از ایده لوژی های وحدت آفرینی برای یکی از قطب ها همراه شد و...
گاهی وقتها یک چیزی از همان ابتدای بنایش و ساختارش به همه پیام می دهد که من مال فرو ریختنم و فرو پاشیدنم. لازم نیست، به خودتان برای فهمیدن موضوع فشار بیاورید یا به خودتان سخت بگیرید: علت، در مسئله وجودی خودم است. همین!
اگر بعداً، قاطر قاطر سند جور کنید یا بار آنان کنید و به این طرف و آن طرف برای توجیه ببرید، هیچ فایده ای ندارد.
اما آن فرو ریختن که یک تجربه بشری نیز محسوب شده و می شود یک پیام مهمی هم می دهد!
آن پیام هم می تواند این باشد: برای پیشبرد جامعه و رساندن جامعه به مرحله ای که عدالت اجتماعی پایداری درآن جاری و ساری و برقرار باشد( آن مرحله عدالت اجتماعی را هر اسمی که می خواهید رویش بگذارید، بگذارید!) از مسیر آزادی و دمکراسی می گذرد!
و باید مواظب بود، یک تجربه شکست خورده و شکست خورنده را مجدداً برای پی ریزی امور قرار دادن می تواند نشان از ...
۷۷۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۵       

    از : ا. م. شیری

عنوان : سانسور در کار نخواهد بود
آقای حسن نکونام!
من یقین دارم که اخبارروز سانسور نخواهد کرد.
اما فراموش نکنید که اگر تمام «مستندات» خودتان و همه پرونده‌های «مستند» اشخاص، دولتها، موسسات، نظریه‌پردازان ضد شوروی را جمع کرده، زیر پای‌تان بگذارید، از بالای آنها سرتان به زیرپای دومی‌ها که «خدمات گارباچوف را بطور مستند ثابت کرده و می‌کنند»، نمی‌رسد.
با این وصف، تصمیم شما مهم است.

http://www.akhbar-rooz.com/user/tmp/x۲۱۳۵۳۴۳۱۶۸۲۲۵۶۷۱.jpg
۷۷۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : حسن نکونام

عنوان : تئوری توطئه، بجای تعلیل پدیده ها
اول - سپاس از سایت «اخبار روز» که امکان درج این نوشته را فراهم کرده است.ما ایرانی ها، یکی از بزرگترین مصرف کنندگان «تئوری توطئه» هستیم. توسل به این تئوری، نشانه عدم وجود امکان و یا توانائی رهیابی به علل و اسباب بروز و ظهور پدیده ها، و انکشاف آنها(چه در جهت پیش برنده و مثبت، و چه در راستای پس رونده و منفی) می باشد. ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی، به ما می آموزد که، علل پیدایش و تکوین پدیده ها را در «درون» خود پدیده ها جستجو کنیم. آنچه از «بیرون» می آید، فقط بر بستر «آمادگی و استعداد درون» است که می تواند موثر و کارگر افتد. اینکه فلان «جاسوس» بتواند سیستمی را که بیش از هفتاد سال در جامعه ای بزرگ مانند شوروی، تبلور و انسجام یافت، بیک باره متلاشی کند، جز بر «بستری آماده و پذیرا» امکان ناپذیر است. اینکه لنین، استالین، تروتسکی، ساخارف، برژنف، خروشجف، یا گارباچف، عامل نا کارائی و یا فروپاشی شوروی بوده باشند، نه تنها تکیه یکجانبه و غیرعلمی، و پر بها دادن به عنصر «ذهنی» در روند تکوین پدیده ها،و چشم پوشیدن بر عنصر مهم «عینی» این روند است، بلکه در راهیابی به «علل واقعی» بروز پدیده ها هم، گمراه کننده است. عوامل «بیرونی» فقط می توانند بعنوان یک «شرط» و یا «کاتالیزور»( تند و یا کند کننده) بر روند موثر باشند، آنهم بر بستر «درون آماده و پذیرا».

دوم - ورود گارباچف به صحنه، و طرح «پراسترویکا»(بازسازی) و «گلاسنوست»(گشایش)، باعث شد که «عبور» جامعه شوروی به «دوران نوین» با فاجعه بسیار ویرانگری روبرو نشود، و بجز تلاطم های اولیه، شیرازه جامعه و زندگی مردم بطور کلی از هم گسیخته نشود، و گرنه همین امروز هم در مسکو و سن پیترزبورگ و همه جای آن کشور، شاهد همین فجایعی می بودیم، که امروز در عراق و سوریه و افغانستان و یمن و لیبی و جاهای دیگر شاهد آنیم. خوانندگان را دعوت به مطالعه دقیق دو اثر زیر می کنم.

منبع اول : گزارش میخائیل گارباچف به پلنوم ۲۷ ژانویه ۱۹۸۷ کمیته مرکزی. پیرامون نوسازی و سیاست حزب در مورد کادرها. اسناد جنبش کارگری و کمونیستی، شماره یک. چاپ اول، فروردین ۱۳۶۶. انتشارات سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت).

منبع دوم : میخائیل گورباچف. دومین انقلاب روسیه. پراسترویکا. ترجمه عبدالرحمن صدریه. این کتاب را نوشته ام، چون خواسته ام مستقیم با مردم اتحاد جماهیر شوروی، ایالات آمریکا و کشورهای دیگر سخن گویم. شرکت سهامی خاص نشر آبی. زمستان ۱۳۶۶.

با نقل جملاتی از منبع اول، نوشته را به پایان میبرم.
«ما گفته ایم و امروز باید بار دیگر تکرار کنیم که : از مرحله معینی، کشور ما آهنگ حرکت خود را از دست داد، دشواری ها و مسائل حل نشده انباشته شدند و رکود و دیگر پدیده های بیگانه با سوسیالیسم پدیدار گشتند. تمام اینها در اقتصاد و عرصه های اجتماعی بازتاب یافت. . . . علل چنین وضعیتی به گذشته های دور بر می گردد و از آن شرایط تاریخی معینی ریشه می گیرد که در آ«، در اثر دلایل شناخته شده، بحث زنده و اندیشه خلاق از تئوری رخت بربست و ارزیابی ها و قضاوتهای آمرانه به حقایقی بی چون و چرا تبدیل شدند که تنها میتوانستند مورد تفسیر قرار گیرند. . . . .موارد بی اعتنائی به قانون، نلاهبرداری و ارتشاء و تشویق چاپلوسی و مجیزگوئی، تاثیر مهلکی بر فضای اخلاقی در جامعه بر جای گذاردند. . . . .نباید در باره انزجار به حق زحمتکشان از رفتار آن کادرهای رهبری سکوت کرد، که با برخورداری از اعتماد و اختیارات برای پاسداری از منافع دولت و شهروندان، خود از قدرت سوء استفاده می نمودند، انتقاد را خفه می کردند، ثروت می اندوختند و برخی از آنان حتی در اقدامات بزهکارانه شرکت کرده و یا از آن بالاتر، به سازمانده آن تبدیل می شدند. . . . نوسازی عبارتست از ....» (توجه شود که این وضعیت شوروی ۱۹۸۷ است. تشابهی با ۲۰۱۶ در ایران نمی بینید؟).

سپاس از شکیبائیتان برای خواندن این نوشته. حسن نکونام
۷۷٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : نادر

عنوان : قصه نویسی
تحلیل های احمقانه ای که بازیهایی پلیسی را جایگزین بررسی روند های اجتماعی میکند
۷۷٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : حسن نکونام

عنوان : گارباچف خدمات تاریخی بزرگی به مردم روسیه ارائه داده است
اگر سایت «اخبار روز» سانسور نکند، آماده ام تا به خدمات گورباچف، بطور مستند اشاره کنم.
۷۷٣۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۵