از ترجمه ی شعرهایی که خواب دیده ام
درسوریه


سعید سلطانی طارمی


• در سوریه زنی را می شناختم
که توفان نوح از موهایش عبور کرده بود
و عاشقانه های اوگاریتی را به عربی می خواند: ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ آذر ۱٣۹۵ -  ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶


 در سوریه زنی را می شناختم
که توفان نوح از موهایش عبور کرده بود
و عاشقانه های اوگاریتی را به عربی می خواند:
زنی که داوود
پمپه
معاویه
و صلاح الدین را مجنون کرده بود
زنی که در لوحه های گلی
به خدایان خواندن یاد داده بود.
گفتم: مرا می شناسی؟
گفت: وقتی گلویت را می بریدند
مرا صدا کردی.

در سوریه زنی را می شناختم
که درخت سدر بود
که درخت سیب بود
که درخت زیتون بود
ادونیس را از خوابهای پدرش کش رفته بود
و در قهوه خانه های حمص ولگردی می کرد
گفتم: مرا می شناسی؟
گفت: تو خونی هستی که اسکندر را مست کرد

در سوریه زنی را می شناختم
که جنازه ی پستان هایش را
بر شتری بار زده بود
و رویاهای سوخته اش را
به حلب دوخته بود
و رو به آفتابی خاموش می وزید.
گفتم: مرا می شناسی؟
گفت: انگار هزار بار نزاییدمت
مواظب گلوله هاباش.

             ۹/۹/۹۵