پیرامون برگزاری نشست چهارم


هلمت احمدیان


• در جهانی که در غیاب یک آلترناتیو چپ و کمونیستی موج اعتراضات و نارضایتی توده های محروم کماکان دست مایه قدرت گیری فاشیستی ترین بدیل های حکومتی می گردد، ما مجاز نیستیم برای همکاری با نیروهایی که به زعم ما در قطب چپ جامعه می گنجند، منتظر روشن کردن و تصفیه حساب با آخرین تفاوت های فکری و ایدئولوژیک مان با جریانات دیگر باشیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ آبان ۱٣۹۵ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱۶


در تاریخ 28 تا 30 اکتبر نشست چهارم شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست برگزار شد. این همکاری از آوریل 2012 میان بخشی از نیروهای چپ و کمونیست در پاسخ به نیازی که ضرورت خود را از پاسخ به اوضاع سیاسی ایران گرفته و در این شکل، دیالوگ و همکاری بین این نیروها را میسر ساخته است. نشست چهارم از نظر کیفی و کمی، قدمی به پیش بود، چرا که به این جمع کمک کرد که هم از نظر سیاسی و هم از نظر شکل، تعریف واقع بینانه تر و مشخصی تری از خود بدست بدهند. از این روی دستور کار این نشست هم همین دو عرصه بود. در عرصه سیاسی یا مضمون، نخست بحث بیانیه سیاسی در دستور قرار گرفت. پس از دو دوره بحث نشست، کمیسیونی از نمایندگان مختلف نیروها تشکیل داده و امر تصحیحات معین در بیانیه سیاسی را به کمیسیون سپرد. مبنای کار کمیسیون پیش نویس بیانیه ای بود که از مدت ها قبل تهیه آن به عهده کمیسیون نه نفره منتخب نشست سوم گذارده بود. این پیش نویس، مورد بحث قرار گرفت و با تغییراتی فرمول بندی کنونی بیانیه سیاسی*، مورد توافق قرار گرفت و گفتگو پیرامون اختلافات، به جلسات شورای نمایندگان و ارگان های مبارزه ایدئولوژیک علنی سپرده شد. در حال حاضر اختلاف بر سر فرمول بندی حق رای عمومی است. در مورد مبحث ساختار این نشست ضمن تاکید بر ضرورت تدقیق آیین نامه داخلی، اختیار کامل را به شورای نمایندگان (که با شرکت نماینده همه نیروها تشکیل می شود) سپرد تا در مسائلی که اسناد پایه ای تلقی نمی شوند و به عنوان بیانیه سیاسی نیازمند توافق عمومی نیستند، جلسات اضطراری تشکیل دهد، تا از این رهگذر حضور فعال و به هنگام و جمعی این نیروها در رویدادهای سیاسی مهم جامعه تامین گردد. در این نشست همچنین تغییر نام این مجموعه از «شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست» به «شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست» تصویب شد. (با برداشت از گزارش برگزاری نشست). تاکید روی جنبه هایی از این تلاش مشترک و جمعی می تواند موقعیت و جایگاه این حرکت و دورنمای کار و فعالیت آن را مشخص ترسازد.
نام و جایگاه این همکاری نام جدید "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" می تواند تعریف مشخصی از کار مشترک این جمع بدست بدهد. زیرا که، چه در میان نیروهای این حرکت و چه بیرون از آن، همواره این سئوال مطرح بوده که این تجمع چه جایگاهی برای خود قایل است. اتحاد است، یا جبهه و یا تشکلی دیگر در میان همه تشکل های موجود. واقعیت این است هیچیک از این تعاریف نمی توانست به تمامی جایگاه همکاری نیروهای چپ و کمونیستی را که از سنت ها و تاریخچه های متفاوت و در مواردی حتی استراتژی های متفاوت برخوردارند مشخص کند. تنها حلقه واصل و تعریف اولیه ای که به عنوان شرط همکاری بین این جمع تعریف شده بود، باور به "سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران" و "تلاش برای یک بدیل سوسیالیستی" بود. این دو تعریف عام هر چند شروع خوبی بود و این مجال را به نیروهای متفاوت چپ می داد که با هم، بصورت روشمند کار و فعالیت کنند، اما بدون تردید نمی شد بر این دو مبنا صفت های دهن پرکنی مانند "اتحاد پایدار"، "جبهه" و "حزب" را بر آن گذاشت. در این چند سال این حرکت در پی نشست های حضوری سالانه بصورت دوفاکتو نام "شورای نمایندگان" که در واقع بالاترین مرجع تصمیم گیری این جمع در فاصله دو نشست را به عهده داشت برخود حمل می کرد. این اسم هم به دلیل اینکه نام یکی از فونکسیون های داخلی این جمع بود و در خود، یک نوع محدود کردن تنها به "نمایندگان" نیروها را با خود داشت، نمی توانست تعریفی مطلوب از کار مشترک این جمع باشد. از این روی آنگاه که در نشست چهارم نام "شورای همکاری" با این توضیحات پیشنهاد شد، با اتفاق آرا به تصویب رسید. نام "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" اولا واقعی ترین تعریف از تجمع بخشی از چپ ها و کمونیست هاست که در احزاب، سازمان ها و نهادی های مختلف بصورت متشکل کار می کنند. فراتر از این نام و استفاده از واژه های پرطمطراقی که با اهداف این ترکیب همخواهی ندارد، چشمداشت و ایجاد توهمی غیرواقع بینانه است. به عنوان مثال ما شاهدیم که فعالین چپ قابل ملاحظه ای در نهادهای تک مضمونی که مثلا فقط جنبش کارگری و یا جنبش رهایی زن را دستور دارند در این نشست شرکت دارند. در درون این نهادها گرایش های مختلف فکری وجود دارند و با این حال چگونه می توان از آنها انتظار مثلا اتحاد با حزب و یا سازمانی را داشت که فعالیت های چند مضمونی را در دستور دارند و برنامه و استراتژی مشخص خود را دارد. این درست است که همه این تشکل ها می توانند اتحاد عمل موردی و مشترک داشته باشند، اما وقتی حوزه فعالیت پایدار می گردد، دیگر این امر برای بسیاری از این نهادها مشکل ساز خواهد بود. خاصیت دیگر این نام جدید که فقط یک "نام" نیست، بیان این واقعیت است که اولا این تجمع خود را به چند نیروی موجود در این "شورای همکاری"، محدود نکرده است و این دورنما را برای خود دارد که به چتری گسترده تر برای همکاری نیروهای چپ و کمونیست و حتی فعالین مستقل و منفرد هم تبدیل شود. در این حالت نمی شود نهادی بسته و پایدار و "حزبی گونه" ایجاد کرد وسپس از دیگران خواست به آن بپیوندند. اما نام "همکاری" این پیام و رسالت را در خود دارد که این ظرفی باز و چترگونه برای همکاری همه نیروهای مسئول چپ و کمونیستی است که در عمل و نظر، قلبشان برای رفع استثمار از طبقه کارگر، رفع ستم از فرودستان و برای جنبش های حق طلبانه اجتماعی و برای دستیابی به دنیایی بهتر می تپد، دنیایی که جز با گذر از رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و تلاش برای استقرار یک بدیل سوسیالیستی ناشدنی است. بدیل سوسیالیستی درک و تعاریف چپ ها و کمونیست ها برای راه های برقراری سوسیالیسم در ایران یکی نیست، همانگونه که این درک در جنبش کمونیستی در سطح جهان هم یکسان نیست. نقد و بررسی و مبارزه ایدئولوژیک و تئوریک روی آلترتاتیو سوسیالیستی و درس از تجربه های گذشته و نقد درک های غیرمارکسیستی بدون تردید یکی از ملزومات مبارزه کمونیست هاست. این نقدها همه در حوزه نظری و تئوریک و هم در راه های رسیدن به این بدیل (استراتژی) امری لازم و در دستور همه نیروها می تواند باشد، کما اینکه هست. در عین حال برای امر نیز آگاهی داریم که با هر میزان اختلاف روی بدیل سوسیالیستی، هر تلاش واقعی و عملی برای این بدیل می تواند بستری برای رشد گرایش های رادیکال و کمونیستی در جامعه گردد. در جهانی که در غیاب یک آلترناتیو چپ و کمونیستی موج اعتراضات و نارضایتی توده های محروم کماکان دست مایه قدرت گیری فاشیستی ترین بدیل های حکومتی می گردد، ما مجاز نیستیم برای همکاری با نیروهایی که به زعم ما در قطب چپ جامعه می گنجند، منتظر روشن کردن و تصفیه حساب با آخرین تفاوت های فکری و ایدئولوژیک مان با جریانات دیگر باشیم. روشن کردن این تمایزات و مبارزه فکری و ایدئولوژیک با گرایش های رفرمیستی (که اکنون زبان حال همه شاخه های سنتی گرایش های غیرمارکسیستی گشته) در یک مبارزه زمینی و در ارتباط با جنبش های زنده و جاری اجتماعی مقدور است. نقد و ناکارآیی تریدیونیونسیم و سندیکالیسیم را در دل جنبش کارگری و در نقد راهکارهای عملی ای که این گرایش ها ارائه می دهند باید پیش برد. فمیسنیم لیبرال بورژوایی و اسلامی را از موضع طبقه کارگر و سوسیالیستی با شرکت در جنبش زنان می توان نقد کرد و زدود. ناسیونالیسم را با شرکت فعال از موضع کمونیستی در جنبش های ملی می توان به حاشیه راند و الی آخر. از این روی موضع منزه طلبانه ای که به بهانه عدم همسویی با آلترنیوهای ناپیگیر و لیبرالی در میان نیروهای چپ و جنبش های اجتماعی، نمی خواند "آلوده" شود، قطب چپ را در روند ها و تندپیچ های سیاسی و اجتماعی به نیرویی حاشیه ای تبدیل می کند و این ضعفی است که ما اکنون، چه در سطح جهانی، و چه منطقه ای به عینه شاهد آن هستیم. همه احزاب و سازمان هایی که در چارچوب "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" هستند، دارای برنامه حداقل و حداکثر و استراتژی خود هستند و ما به سهولت هم وجه اشتراک ها و همه تفاوت های آنها را می ببینیم. اما با این حال ما شاهدیم که چپ ها و کمونیست ها هنوز بطور واقعی نمایندگی پتانسیل رادیکالی را که اینک در ایران در میدان جنبش های زنده اجتماعی و درجلوه و عزم رهبران جسور و پیشرو و شناحته شده ای جاری هستند را نمی کنند. اشکال چیست؟   اشکال بطور قطع این نیست که ما هنوز در سطح برنامه و استراتژی "خالص و ناخالص" را به زعم خود از هم تمیز نکرده ایم (امری که صدالبته لازم است)، بلکه اشکال اساسی از درکی غیراجتماعی و غیرعلمی از فسلفه رهایی بخش کمونیسم است. اشکال از سبک کار فرقه گرایانه و سکتاریستی و چپی حاشیه ای است که حاضر است ساعت ها و روزها روی یک کلمه به بحث و جدل بپردازد و در مقابل اینکه قانون کار ضدکارگری به طبقه کارگر تحمیل می شود، از اینکه طبق آمار رسمی بیش از 7 میلیون بیکار در ایران به کام مرگ پرتاب شده اند، از اینکه فعالین و پیشروان طبقه کارگر و فعالین اجتماعی حکم های سنگین زندان می گیرند و... بی تفاوت، ناکارآ و سترون مانده است. آیا روش کار فعالینی کارگری و اجتماعی که در شرایط سخت و اختناقی ایران با گرایش های مختلف همکاری، فعالیت و مبارزه می کنند به معنای واقعی الگوی کار ما چپ ها و کمونیست ها هم هست. می خواهم این نتیجه را از این گفته ها بگیرم که بطور واقعی نقطه عزیمت ما در پاسخ به همه این نیازهای مبارزاتی باید پیرامون اشتراکات باشد و نه اختلافات، بی آنکه مرزبندی ها و اختلاف ها را مخدوش و نادیده انگاشته باشیم. در این امر شکی نیست که "مجلس موسسان" و "نظام شورایی" دو استراتژی متفاوت طبقاتی را در جنبش چپ و کمونیستی ایران برای آینده نمایندگی می کنند و اگر دو نیرویی (که در شرایط کنونی به دو اصل سرنگونی انقلابی رژیم و تلاش برای بدیلی سوسیالیستی همکاری می کنند) بخواهند از سر بدیل سوسیالیستی و استراتژی رسیدن به آن با هم وارد همکاری شوند، این همکاری و همگامی حتی یک روز هم عملی نمی شود.   سوسیالیسم یک لقمه آماده برای بلعیدن نیست، یک نظام و یک آلترناتیو اجتماعی است که در مبارزه ای زنده و مادی قدم به قدم، اما پیوسته به فکر و شعور و عمل آکترهای اجتماعی اش تبدیل می شود. از این روی مبارزه ای واقعی و ایدئولوژیک با گرایش های غیرسوسیالیستی در همین روند می تواند مابه ازای اجتماعی خود را بیابد. "شورای همکاری"، شورای سازش با نظرات غیرسوسیالیستی و شورای معدل گیری از نظرات تشکیل دهندگان آن نیست، به عکس "شورای همکاری" مبارزه با همه نگرش های انحرافی (در درون و بیرون خود) در یک مبارزه مشترک و عملی است. کمونیسم با نشستن در حصارهای ایدئولوژیک و گروهی اجتماعی نمی شود. بلکه با اعتماد به نفس و قلبی به بزرگی ماتریالیسم تاریخی طبقه کارگر و حقانیت جنبش های تهدیدستان و محرومان جامعه در مبارزه با تمامی موانع و دشواری های سر راه می تواند نبرد کنان اجتماعی شود و بدیل سوسیالیستی نیز از این رهگذر عملی می شود.
جایگاه بیانیه سیاسی بیانیه سیاسی ای که در نشست چهارم تصویب شده دستاورد ماه ها بحث و گفتگوی نیروهای درون این شورا است. این بیانیه بر دو پایه تحلیل از اوضاع و وظیفه در این اوضاع بنا نهاده شده است. بدون شک تحلیل سیاسی و طبقاتی از اوضاع جهانی، خاورمیانه و ایران، در این شرایط متحول پیوسته می تواند به روز شود و تدقیق گردد؛ ولی در همین سطح کنونی نیز نشان دهنده آن است که آلترتاتیو سوسیالیستی در چه موقعیتی قرار دارد و این اوضاع چه رسالتی را بر شانه های همه نیروهای چپ و کمونیست برای رویارویی و رهایی از جهان وارونه ای که مناسبات سرمایه داری ساخته است قرار می دهد. از نظر من ضمن لزوم بخش تحلیلی این سند، این بیاینه نیز به طور روشن و مشخص تری در بندهایی کنکرت، راه های برون رفت از این اوضاع، فرا روی همه چپ ها و کمونیست ها و فعالین جنبش های اجتماعی قرار داده است. اهمیت این بندها و موارد که می تواند بخشی از برنامه حداقل هر نیروی چپی باشد در این است که این امر از دایره نیروهای منفک از هم، دیگر فرا رفته و به صدا و پلاتفرم مشترک بخشی از نیروهای چپ و کمونیست تبدیل شده است. و اهمیت باز، از آن هم بیشر این بخش این است که این به پلاتفرم و گفتمان و زبان مشترک همه جنبش های اجتماعی و پیشرو در جامعه تبدیل شود. این پلاتفرم و بیانیه که در هم تنیده شده اند، هنگامی می تواند از یک سند صرف فراتر رود، که به پرچم مبارزاتی تبدیل شود و این امر جز با دخالت گری و فعالیت میدانی و عمل جمعی همه نیروها ممکن نیست. ما در آغاز این کار دشوار هستیم ولی به حقانیت و لزوم آن باور کامل داریم.

* www.akhbar-rooz.com