کابوس افغانستان را پایانی نیست


اردشیر زارعی قنواتی


• در طول بیش از ۱۵ سال بعد از حمله به افغانستان توسط آمریکا و متحدین آن به دلیل عدم درک شرایط قومی – مذهبی این کشور و تمایل به حل و فصل سخت افزاری بحران نیز هیچ کانال قابل اعتنایی برای مذاکرات شفاف و تاثیرگذار بین بازیگران رقیب داخلی (اپوزیسیون و جناح های رقیب پوزیسیون) جهت دستیابی به یک مصالحه مرضی الطرفین هم دیده نمی شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٣ آبان ۱٣۹۵ -  ۱٣ نوامبر ۲۰۱۶


وضعیت سیاسی و نظامی در افغانستان در طی ماه های اخیر به دلیل افزایش حملات گروه "طالبان" به شهرها و مناطق سوق الجیشی و هم چنین تشدید شکاف در ساختار "حکومت وحدت ملی" بیش از پیش دچار بحران و مشکلات اساسی شده است. تهاجمات سریالی نیروهای طالبان به ولایات پشتون نشین قندهار، هلمند، ننگرهار، قندوز و فراه که به تازگی حتی دامنه آن به ایالت های شمالی از جمله فاریاب و مزار شریف هم رسیده است هر چند در چارچوب جنگ های دوره قبل از زمستان از آن یاد می شود، ولی تشدید آن در سال ۲۰۱۶ نشان می دهد که در این کشور امنیت به سراشیبی سقوط نزدیک می شود. از طرف دیگر با تشدید بحران و کاهش امنیت در افغانستان دولت حاکم در کابل به واسطه نظام شراکتی کنونی و گسترش اختلافات در بین مقامات ارشد این کشور نه تنها فاقد "قدرت بازدارندگی" و حفط ثبات که حتی زمینه ساز بر هم خوردن توازن حداقلی قبلی در راستای نفوذ بیشتر شورشیان طالبان بوده است. بدون تردید افغانستان از یک مشکل بنیادین در ساختار سیاسی – اجتماعی از جمله "دنبالگی قومی" خود رنج می برد که هر برنامه و سیاست حکومتی را برای سامان بخشی به امور کشور نقض می کند. از طرف دیگر قدرت گیری طالبان هم زمان با تشدید اختلافات در دولت وحدت ملی به ریاست " محمد اشرف غنی" یک رابطه تنگاتنگ و ارگانیک با هم دارند که بررسی انتزاعی هر کدام از دو موضوع بدون در نظر گرفتن این ارتباط و ضعف سیستم، می تواند به هرج و مرج حاکم بیشتر دامن بزند.
این وضعیت بی ثباتی و بحران زی در چارچوب ساخت سیاسی – اجتماعی افغانستان از آنجا که به شدت تحت تاثیر رقابت های منطقه یی هم قرار دارد و به خصوص پاکستان منافع خود را در رقابت با رقیب سنتی خود هند در بی ثباتی افغانستان جستجو می کند، بیش از پیش امکان کاهش تنش و رسیدن به مصالحه ملی را مسدود کرده است. به همان نسبت که بخشی از تصمیمات سیاسی افغانستان در کابل اتخاذ می شود به همان نسبت شهر کویته در بلوچستان پاکستان نیز به مرکز تجمع رهبران ارشد طالبان تحت عنوان "شورای کویته" به عنوان پایتخت نیروهای شورشی طالبان حالت دولت در تبعیدی را نمایندگی می کند که نقش بدیل را بازی کرده و به تبع تصمیمات حکومتی در کابل را خنثی می کند. تمایل رهبران تکنوکرات حامی اشرف غنی و هم چنین رهبران جهادی نزدیک به "عبدالله عبدالله" رئیس اجرایی حکومت به نوعی از قومیت گرایی که پشتون ها را در مقابل قومیت های شمالی و غربی افغانستان قرار می دهد هم اکنون موجب چند دستگی در ساختار سیاسی کابل گردیده است. این انشقاق حتی از دوگانه غنی – عبدالله هم فراتر رفته و در طی هفته های اخیر با اظهارات ژنرال "عبدالرشید دوستم" معاون اول رئیس جمهوری در متهم کردن غنی به گرایشات قومی در مورد انتخاب کارگزاران حکومتی و "احمد ضیا مسعود" نماینده ویژه رئیس جمهوری در امور اصلاحات و حکومتداری خوب، در خصوص هشدار به غنی و عبدالله مبنی بر اینکه اگر به اختلافات بین خود پایان ندهند مردم مجبور می شوند گزینه جدید سیاسی را برای کنار زدن آنان پیدا کنند، نشان از وضعیت بغرنج این کشور دارد. تازه اینکه در طی ماه های اخیر با تمرکز نگاه گروه تروریستی "داعش" به افغانستان یک جبهه جدید نیز در این کشور گشوده شده است که در منطقه "پچیراگام" در جنوب شرق جلال‌آباد و هم چنین ولسوالی "اچین" این گروه پایگاه های بزرگی را برای خود تدارک دیده است. اختلافات بین ارکان نظام سیاسی در افغانستان آن چنان تشدید شده است که حتی در جلسه علنی مجلس نمایندگان که برای رسیدگی به این اختلافات تشکیل گردید، بسیاری از این نمایندگان به صراحت تاکید کردند " اختلاف بر سر قدرت و منابع دولتی باعث گسترش اختلافات میان رهبران حکومت وحدت ملی افغانستان و ناکامی آنان در اداره امور مملکت شده‌‌است".
در وضعیت کنونی با توجه به "آنارشی" حاکم بر نظم جهانی، تعمیق اختلافات منطقه یی به خصوص بین پاکستان و هند به عنوان همسایگان افغانستان، شکست مذاکرات صلح با طالبان، ورود هیولای داعش به عرصه بحران هندوکش و مهم تر از همه تشدید اختلافات بین رهبران حکومت وحدت ملی، هیچ چشم انداز مثبتی برای حل و فصل امور و حفط ثبات در این کشور دیده نمی شود. متاسفانه در هفته ها و ماه های آینده با توجه به عمق اختلافات موجود باید در انتظار گسترش هرج و مرج در عرصه میدانی منازعه و هم چنین حوزه سیاسی افغانستان بود. هم چنین با توجه به تمرکز نگاه ائتلاف به رهبری آمریکا به حوزه های بیرونی دیگری از جمله عراق و سوریه که در راستای انشقاق بیشتر با روسیه رقم خورده است و به تبع آن کاهش تاثیرگذاری نیروهای بین المللی موسوم به "آیساف" در افغانستان، در کنار گسست های داخلی هم اکنون وضعیتی را در این کشور موجب گردیده است که بسیار هشدار آمیز خواهد بود. گزارش جدید سازمان ملل متحد در خصوص روند افزایش تلفات انسانی در طی ۹ ماه تا اکتبر ۲۰۱۶ در افغانستان هم بیش از پیش زنگ خطری را به صدا در آورده است که چنانچه به درستی دیده نشود می تواند به فاجعه ختم شود. بنا بر این گزارش "کشیده شدن دامنه نبردهای به شهرها و مناطق پر جمعیت در طی ۹ ماه نخست امسال در افغانستان جان ۲۵۶۲ غیرنظامی را گرفته و ۵۸۳۵ غیرنظامی را زخمی کرده است". در این گزارش بر این موضوع تاکید ویژه شده است که "بخش عمده قربانیان امسال کودکان بوده‌اند و ۶۳۹ کودک کشته شده و ۱۸۲۲ کودک زخمی شده‌اند که افزایش ۱۵ درصدی را نسبت به سال گذشته نشان می‌دهد". شوربختانه هم اکنون نه تنها هیچ نشانه و پالس مثبتی در عرصه سیاسی و امنیتی افغانستان دیده نمی شود که تمام شواهد و مدارک دال بر تشدید خشونت ها در عرصه میدانی جنگ و افزایش اختلافات در حوزه سیاسی می باشد. در طول بیش از ۱۵ سال بعد از حمله به افغانستان توسط آمریکا و متحدین آن به دلیل عدم درک شرایط قومی – مذهبی این کشور و تمایل به حل و فصل سخت افزاری بحران نیز هیچ کانال قابل اعتنایی برای مذاکرات شفاف و تاثیرگذار بین بازیگران رقیب داخلی (اپوزیسیون و جناح های رقیب پوزیسیون) جهت دستیابی به یک مصالحه مرضی الطرفین هم دیده نمی شود. در چنین شرایطی امید به رسیدن به یک راه حل سیاسی و حفط ثبات در افغانستان بیشتر به یک "رویا" می ماند که در واقعیت هم اکنون به یک "کابوس" بزرگ تبدیل شده است.