سینه زنی زیر عَلم کوروش را چگونه باید تعبیر کرد؟ - محمدرضا شالگونی

نظرات دیگران
  
    از : سیامک شاملو

عنوان : بدنبال کامنت قبلی! خطاب به جناب البرز
غرض از مزاحمت دوباره خواستم آدرس لینک در باره جنبش بزرگداشت کوروش و غیره بدهم برای اطلاع بیشتر دوستان علاقه مند! گزارش شده توسط دویچه وله.
- تندیس-منشور-کوروش-در-لس-آنجلس/http://iranianuk.com/۲۰۱۶۱۱۰۸۱۳۳۴۳۵۰۳۷
۷۶۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : نخست خطاب به بانوی گرامی ،ایران ایلخانی..سپس به اقای البرز
با سلام به همگی و امیدوارم خانم ایلخانی این جوابیه را بخوانید..پوزش..ببخشید که بنده متوجه نشدم مخاطبم خانمی ست..ببخشید
خانم عزیز انقدر که اسامی مستعار : ایرانی..ایران..نمیدانم از این القاب هست و متاسفانه "اسم و نام " زیبا و اصیل "ایران" اصولا و خوشبختانه برای شما..کم است که از یاد برده بودم.عمه داشتم به همین نام که برایم بسیار عزیز بود...باری
و اما جناب البرز خان..
شما اگر در مورد شخصیت ها و سرگذشت این دو اقایان"موسوی و کروبی اطلاعات کامل و درستی داشتید..شاید طور دیگری فکر میکردید..رهبریت شما در اروپا ،از سال ۶۲ خورشیدی که از ایران توسط رهبری حزب توده به المان فرستاده شده...تا کنون بیش از سی سال،حتی یک بار نه خود را نشان داده است و نه خبری از خود داده است.
اگر دوران پهلوی ها را استبداد بنامیم..پس دوران عمامه بسرها را ..چه باید نامید؟؟
این سوال را از شما کردم اما جوابی ندادید..جوابی ندارید..شما همواره در هر بحثی شرکت میفرمائید و نظر میدهید..اشکال دیگران را میگیرید..بجای مقاله نویس ،پاسخ کامنت گذاران را نیز..محبت میکنید..
مشتی اصطلاحات و واژه های سیاسی/علمی/اجتماعی نیز به خاطر سپرده اید که مرتب نیز از انها در تمام بحث ها استفاده میکنید.ارشیو سایت اخبار روز گواه این ادعا ست! یکی از نمونه های استدلالات سیاسی شما جناب":

پس اینکه کشورمان قرنهاست روی دنده ی تحجر و عقب ماندگی سیر و سیاحت می کند، بواسطه کمبود عاطفه و عشق مردمانش نیست، بل چشمهای گروههایِ متفاوت ایرانی از عشق نابینا شده است. و چشمانِ نابینا قادر نیست که ببیند مشکلات کشور در اثر همکاری و مودت ایرانیان حول برنامه ای فراگیر، مترقی و مدون برطرف خواهد شد، و نه در اثر محلول شدن در افکار مالیخولیایی شاهنشاهی و یا ولایت فقیهی.

عقب ماندگی کشورها را در نتیجه چشمهای گروه های متفاوت ایرانی از عشق نابینا شده است و چون چشمان نابینا قادر نیست ببیند..سطح اندیشه سیاسی شما این است .ایکاش بنده سوادی اندک میداشتم تا مانند شما چنین پر معنا و واضح میدیدم.
مستقیم هم شغل مبارکتان را متذکر شدید: پزشکید!
اقا بنا بر همین دید شما از مردم ""عقب افتاده" تصور میکنید امروز هم ۵۰ سال پیش است که برای دکتر و مهندس دولا راست شوند ..نه خیر قربان برای شما تره هم خورد نمیکنند.در اروپا دکتر و دندانپزشک..در کافه تریا های پایتخت های اروپا،شطرنج باز شده اند و تخته نرد باز..
۷۶۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : خاندان پهلوی کمی بیش از نیم قرن کشور را در ید قدرت مخوف و کامل خود داشتند
هموطن گرامی ایلخانی، در گنجینه ی ادب پارسی سخنی معروف مبنی بر؛ "در خانه اگر کس است یک سخن بس است" وجود دارد، که متأسفانه نام سراینده اش را نمی دانم.

همانگونه که در مطلبِ یادداشتِ قبلیم هم نوشتم، پاسخ سئوال شما را در اولین یادداشتم پای همین مقاله داده ام.

و اینکه پیشنهاد نوشیدن یک لیوان آب گوارا را دادم، بواسطه ی آن است که چون سررشته ای در علم طبابت و چگونگی فعالیتِ اجزای بدن دارم، به سلامتیت اندیشیدم. که مطلبِ آخرین یادداشت شما در خطاب به من بوضوح نشان می دهد، که پُر بیراه تخمینت نزده ام، بخصوص آنجا که در اوج عصبیت می نگاری؛ «... چرا مثل یک آدم بالغ حرف و حدیث نمی کنید و از پاسخگویی طفره میروید،شما باردار حَجمِ عظیمی از بلاهت و وقاحت و تصلب فکریِ هستید،که تصورش برای من دردناک است،تحمل و پذیرشش که جای خود دارد...»

کشورمان ایران، ظرفی بلورین و خالی از اشکال نیست، اما "ما" ایرانیان کشورمان را همانند مادری که حتی به فرزندِ معیوبش هم عشق می ورزد، دوست می داریم.

پس اینکه کشورمان قرنهاست روی دنده ی تحجر و عقب ماندگی سیر و سیاحت می کند، بواسطه کمبود عاطفه و عشق مردمانش نیست، بل چشمهای گروههایِ متفاوت ایرانی از عشق نابینا شده است. و چشمانِ نابینا قادر نیست که ببیند مشکلات کشور در اثر همکاری و مودت ایرانیان حول برنامه ای فراگیر، مترقی و مدون برطرف خواهد شد، و نه در اثر محلول شدن در افکار مالیخولیایی شاهنشاهی و یا ولایت فقیهی.

خاندان پهلوی کمی بیش از نیم قرن کشور را در ید قدرت مخوف و کامل خود داشتند، و تمام تلاشهای ایشان به رویدادِ بزرگ بهمن ۵۷ ختم شد.
ج.ا. نیز از بدو تولدِ نامیمونش تا به امروز حتی توانِ تحمل افرادی چون بانو زهرا رهنورد و آقایان موسوی و کروبی را هم ندارد. و هر روزی که می گذرد بیش از روزهای گذشته کشور را به حالتِ انبار باروتی قابل اشتعال تبدیل می کند. به بیانی دیگر بهمنی دیگر در راه است. و چون اپوزیسیون ج.ا. نیز همچون اپوزیسیون محمدرضاشاهی پراکنده و بی برنامه است، به حتم یقین باری دیگر مستبدی دیگر بر تخت خواهد نشست.
۷۶۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به البرز،گل بود،به سبزه هم آراسته شد.
میدانم حرفی که می زنم برخورنده است،ولی لازم است بگویم تا بدانید و مطلع شوید و فکر چاره کنید،شما مشکل دارید،متاسفانه از من هم کاری ساخته نیست.
در یادداشت قبلی گفتم و با تیتر درشت نوشتم که:یا دلایلتان را ذکر کنید،یا از حکم کلی دادن و نیت خوانی پرهیز کنید،بااینحال دوباره خوانده نخوانده حرف بی اساس زده اید...
درباره بحث و گفتگو و نقد و پرسش و پاسخ، من نظرم را اینجا* گفتم و دیگه نیازی به تکرار نیست،آنچه لازم به یادآورئیست،این است که شرط گفتگو حکم میکند که به سوال مشخص و معلومِ من،باید جواب صریح و روشن بدهید،بنابراین از شما که دَم از رعایت انصاف و پرهیز از بی انصافی می زنید،انتظار میرود که اول جواب سوال* قبلی من را با ارجاع به یادداشتم جز به جز پاسخ بدهید،بعدأ استدلال منطقی کنید که پایه و اساس پیشنهاد نابجایتان* «مبنی بر نوشیدن یک لیوان آب» بر چه دلایلی استوارست،وگرنه دُم خروستان نافی قسم تان است و گویای اینکه حرف سرتان نمی شود،البته تعجبی ندارد که چرا مثل یک آدم بالغ حرف و حدیث نمی کنید و از پاسخگویی طفره میروید،شما باردار حَجمِ عظیمی از بلاهت و وقاحت و تصلب فکریِ هستید،که تصورش برای من دردناک است،تحمل و پذیرشش که جای خود دارد.

*آقای شاملو، سایت اخبار روز میزبان است و ما مهمانیم.
http://akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۷۶۱۴۰

*دوباره سوال خود را تکرار میکنم،کجای یادداشت من بیانگر یقه درانی و یقه گیری است که شما به من انگ بی انصافی زدید؟!
*فقط میخواهم بدانم که کجای یادداشت من بیانگر بهم ریختگی اعصاب است؟!
۷۶۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای آرام...
اشاره من به آن مقاله فقط جهت اطلاع البرز بود،همین.قصد شکوه و گلایه از شما نداشتم،هرچند دلم میخواست که رای و نظرتان را بدانم،ولی عدم واکنش شما را اشتباه نمیدانم که نیازی به پوزش و عذرخواهی باشد،درباره نظریه دوران کودکی با شما موافقم،
من هم تا کسی سوال نکرده،حرفی نمیزنم،ولی اگر نویسنده مقاله که رای و نظرش را به معرض دید و نظر عموم قرار داده است،نسبت به رای و نظر مخاطبی که من باشم، واکنشی نشان نداد،ایرادی ندارد که بجایش دیگران به من یا دیگران توضیح و گزارش و جواب بدهند،منتهی راست و درست و اساسی.درهرحال حمل بر خودستایی بشود یا نشود،باید بگویم:در اینکه حرف حساب جواب ندارد،شکی نیست،ولی از هر سمت و سو که بنگری،جای تشکر و قدردانی که دارد،چون از قدیم گفتن:به نیک و بد واکنش نشان دهید‌ تا نیکی گسترش یابد و بدی پیشرفت نکند.
مطلب آخر اینکه قبلا به آقای شاملو و آقای معمار گفته ام،حالا باید به شما بگویم:
آقای آرام،به جنس مونث جناب نمیگویند.
۷۶۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : هرگز خواهان آن نبوده ام که هموطنانم اندیشه،لب و قلم بدوزند، و اظهارنظر نکنند
هموطن گرامی آقای آرام، بزرگی یا کوچکی دنیا ارتباطی با اینکه شما حقِ نقد داشته و دیگری نداشته باشد ندارد. من نه هم محله ای نویسنده ی مقاله ام و نه داروغه ی محله، بل درست عین شما نظرم را پایِ برخی از مطالب که لازم می دانم می نویسم.
و تصور می کنم اگر همگان بخواهند از روش شما پیروی کرده، و بجای طرحِ سخنی اصولی و منطقی بنویسند؛ «...اقای عزیز اگر من در خطاب به دیگری اشتباه مینویسم شما را سننه استاد؟ً...»، آنگاه جایی برای طرح نظر و نقد باقی نخواهد ماند.
هموطن گرامی، من هم چون شما خودم را یکی از آن ۷ میلیارد انسان، با ۷ میلیارد نظر، سلیقه و ایده محسوب می دارم، و درست به مانند شما تلاش دارم، تا نظر خودم را در باره ی مشکلات مشترک کشورمان بنویسم

هموطن گرامی آشنای قدیمی، من هم دقیقاً می خواهم از شما بپرسم؛ «...آخر هموطن محترم آدم زنده مگر وکیل و وصی میخواهد؟ مگر از شما سئوال شده است؟...»
من مطلبِ نظرم را در یک سایت عمومی در خطاب به یک هموطن مشخص نوشتم. اما از اینکه شما هم وارد بحث شده ای، به مانند شما ناراضی نیستم. چرا؟، چون اینجا یک سایت عمومیست، و وقتی مطلبی درج می شود، آن مطلب یکی را خوش و دیگری را ناخوش می آید. و همگان حق اظهارنظر دارند.
و "عشق ورزیدن و محبت و مهر در قالب دوستی" به یکدیگر هدیه داده نخواهد شد، مگر آنکه بتوانیم همانقدری که بخود اجازه ی صحبت و اظهار نظری منطقی و اصولی را می دهیم، به "دیگری" نیز همان اجازه را بدهیم.

هموطن گرامی ایلخانی، در باره ی مطلب موردِ اشاره ی شما به حدِ کفایت در همانجایی که آدرسش را مرقوم فرموده ای، پاسخ نوشته ام. لذا پیشنهادم به شما این است، که پس از نوشیدن لیوانی آبِ گوارا و تسلط بر اعصاب، پاسخهایم را در همانجا مروری مجدد بفرمایی.
در پاسخ به پرسشِ متین و دوستانه ات مبنی بر؛ «...میخوام بدانم که کجای یادداشت من بیانگر یقه درانی و یقه گیری است که شما به من انگ بی انصافی زدید؟!...» شما را ارجاع می دهم به خواندنِ یادداشت قبلیم در پای همین مطلب (۷۶۹۲۳ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۵).

یقیناً یکی از دلایل بی شماری که اکثریت قابل توجهی از هموطنان را به تقابل با نظامهای شاه و شیخ کشاند و می کشاند، همانا عدم احترام هر دوی این دستگاههایِ ناعادلانه و ستمکار به آراء مردمان کشور بوده و هست. لذا هرگز خواهان آن نبوده ام که هموطنانم اندیشه،لب و قلم بدوزند، و اظهارنظر نکنند، و از کنار مسائل بی توجه بگذرند
۷۶۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۵       

    از : مجتبی نظری

عنوان : مربوط به واقعه پاسارگاد
آقای منوچهروهمفکران،
دیدیم که به پرچم ۱۴۰۰ سال پیش آویزان شدیم چه بلایی سرمان آمد. حالا اگر به پرچم ۲۵۰۰ سال پیش آویزان شویم گرفتاری ما بیش از آن خواهد بود. با پرچم فاشیسم نمیشود با فاشیسم مبارزه کرد. در قرن ۲۱ هستیم. نه ایدئولوژی شاهنشاهی ونه ایدئولوژی اسلامی، هیچکدام راه حل ما نیست. اگر ایران آزاد و آباد میخواهیم باید طرحی نو بیندازیم. کوروش هر چقدر هم مترقی بوده باشد مربوط به زمانه خودش است. امروز منشور کوروش افسانه ای بیش نیست.

رفیق شالگونی، تحلیلتان از وقایع پاسارگاد واقع بینانه است، دستتان درد نکند.
در نبود یک آلترناتیو مترقی، بقول شما امکان پرش کشور را در لبه پرتگاه قرار داده است.
نیروهای چپ، میانه و راست ، هیچیک به تنهایی آلترناتیوی در مقابل جمهوری اسلامی نمیتواند باشد. لازم است که هواداران سوسیالیسم (سوسیالیستهایی که واقع گرا، آرمانخواه و انسان محور هستند ونه سوسیالیستهای ذهن گرا و شعارمحور) که به آرمانهای سوسیالیستی وفادار هستند و برای آلترناتیو سوسیالیستی مبارزه میکنند و خواهان سرنگونی این رژیم جهنمی هستند در این موقعیت احساس مسئولیت بیشتری نمایند. میشود دراین موقعیت همزمان با تلاش برای اتحاد نیروهای چپ، اتحاد عمل برای دموکراسی را با تمام نیروهای مترقی و وفادار به دموکراسی عمیق را به پیش برد.
تا دیر نشده باید آستینها را بالا زد و گفتمان برای دموکراسی را پیش برد.
مجتبی از سوئد
۷۶۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : دنیا چه کوچک است!!
سلام بر همه دوستان و عزیزان خوش قلب و با محبت..
بنده روزهای یکشنبه وقت بیشتری دارم برای با خود بودن و ارامشی..مطالعه ئی و چرخی زدن در مطبوعات.در اینتر نت هم تنها سایت اخبار روز را میخوانم.
چه تصادفی که امروز بر خوردم به این مقاله و نظرات و ..و ..و
اقای ایلخانی گرامی..ادم معمولا به واقعیت ها و به قول عام:حرف حساب،واکنشی نشان نمیدهد.برای این در ان مقاله ..من واکنشی نشان ندادم..اگر عملم اشتباه بود از شما پوزش میخواهم برادر..ببخشید و اما در باره این کردار زشت،به اعتقاد بنده از انجا که از کودکی به گوش ما خواندند که : تا از شما سوال نکردند..حرفی نزنید..زشت است!
ما زشت میدانیم که کسی که در قید حیات است و مقاله را نوشته است..جواب و یا بحث و مجادله نکند ،بجایش دیگران به دیگران..توضیح و گزارش و جواب دهند!!

این جا بسیاری از دوستان دیگر نظراتی نوشته اند..اقائی هم بدرستی نوشته است که منظور از انتشار مقاله باید معمولا بحث و همفکری ست تا همگی به نتایج درستی ،برسیم..اما اقای نویسنده هیچ متنی این جا منتشر نکردند..عجیب است!
نمیدانم چرا؟ ادم در این روزگار میماند از گردش عجیب روزگار امروز ...
در این جا هم اقای البرز ..اموئی و یکی دو فرد محترم دیگر ..مطالبی بجای نویسنده مقاله ذکر کرده اند،شاید فامیل ،اشنا یا هم محلی هستند..یا اقای محمد رضا یا خوش ندارند و یا چیزی برای گفتن ندارند...
خدمت اقای ایلخانی بنده قربان سعی میکنم مقاله های اخبار روز را بخوانم و چیزی بیاموزم معمولا خیلی کم نظری برای سایت میفرستم..زیرا سوادم بسیار اندک است و کم..یاد میگیرم.اشخاصی هم مثل اقای البرز محترمانه و دیپلماتیک وار..به دیگران بی احترامی میگنند و معمولا هم به همه ایراد میگیرند.کسی باید بپرسد :
اقای عزیز شما خود مقاله ئی نظری بنویس و بفرست ..اگر من یا دیگران اشتباه مینویسیم یا غلط میگوئیم..شما را سننه استاد؟
۷ ملیارد انسان با ۷ ملیارد نظر،سلیقه،ایده..و..و وجود دارد مگر میشود همه ما مانند شما فکر کنیم و معتقد باشیم؟
با تشکر از اخبار روز
۷۶۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵       

    از : هموطن اشنای قدیمی

عنوان : این چه مرام و کردار یست که ایرانیان دارند؟؟
با سلام به اخبار روز و تمنا برای انتشار این نظر..متشکرم..
یک اقای "چپ" در این سایت محترم و وزین ،مقاله ئی میگذارد.اشخاصی از سایت محترم اخبار روز ،تقاضای مسدود کردن بخش نظرات را مینمایند .اشخاصی که این امر را از سایت نمیخواهند بمعنای این است که علاقه مند اند به اشنا شدن به نظرات هم وطنان خود و بحث و مجادله،برای تبادل نظر و رسیدن به درستی مسائل که "خرد جمعی "نامش نهاده اند.
نویسنده این مقاله هیچگونه واکنشی به نظرات نفرموده اند .
(احساس نشستن بر تخت خدائی!!بیماری معمول بخش اعظمی از روشنفکران به اصطلاح،جامعه فرهنگی ایرانیان)
بعد اشخاصی به نماینده گی "اقای نویسنده"به طرفداری ایشان جواب سوالاتی را میدهند که ..دیگران از اقای نویسنده..نموده اند
امروزه احوال ما ایرانیان را نیازی به داشتن "مولیر" نیست تا کمدی ..مثلا خسیس را بنویسد،کردار و رفتار ما ،در مجموع یک کمدی با مزه تاریخی ست..
به پیر..به پیغمبر باور بفرمائید که گاهی چنان روزگار ما تلخ مزه گیه زهر را پیدا میکند که ..به تراژدی تبدیل میشود..باید نشست و بر سرنوشت خویش گریه ساز کرد!!
و کسی نیست به اقای علی""البرز" بگوید:
اخر اقای محترم ادم زنده مگر وکیل و وصی میخواهد؟مگر از شما سوال شده است؟
اقای شالگونی ..مرام و کردار هر انسانی گویا و تشریح کننده جوهر و منش اخلاقی و انسانی اوست.شما خود استاد من بی سواد هستید..در این موارد...
شما باید سرمشق نسل بقول شما "انقلاب" باشید ،نسلی که نیاز به اموختن دارد،به دیدن..!!شما خود معلم و رهبر سیاسی این جوانان بودید و هستید!
چرا مثلا ،عده ئی نقل مجلس شان این باشد که چرا اقای خاوری سکوت کرده است و نیرو ..امید و به دیگران نمیدمد؟ و خود را نشان نمیدهد تا دیگران ..گرمی و شادی را در قالب او..احساس کنند؟
گاه رفتار و کرداری،گفتاری میتواند چنان اثرات عمیقی روی نسل جوان بگذارد که سرنوشت و تمام اعتقادات او را دگرگون نماید..
اقای شالگونی ..باز به پیر به پیغمبر زشت است این کردار ها اقای عزیز...و در خور و شایسته ملتی که اذعان دارد از فرهنگ و اخلاقی کهن برخوردار است..به هیچ وجه نیست و نمیتواند باشد..هموطن عزیز..از ما سنی گذشته است..چیزها دیده ایم..در انتهای راه در غربت و چنین پایان تلخی که در انتظارمان است..ایا شایسته نیست عشق ورزیدن و محبت و مهر را در قالب دوستی ،به یکدیگر هدیه دهیم؟
دست یکدیگر را بگرمی بفشاریم و اگر چه یکدیگر را نمیشناسیم،اما یگانگی را فریاد زنیم
۷۶۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به البرز،یا دلایلتان را ذکر کنید،یا از حکم کلی دادن و نیت خوانی پرهیز کنید.
شما بهتر است در ابتدا از خود بپرسید که آیا آنچه را خوانده اید،فهمیده‌ اید.آنگاه چشم و گوش بر ببندید و دهان بگشائید ودرباره مقاله و کامنت دیگران،اظهار نظر کنید.
۲۱ مهرماه وقتی با دوستان محسن آرام و علیخانی درگیر بحث خدمت و خیانت خاندان پهلوی* بودید،آقای محسن آرام از قول آقای علیخانی جویا شد:«چگونه است که البرز به خود می قبولاند پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند.»
همان روز یادادشتی نوشتم تحت عنوان:وقتی حاشیه متن می شود و برعکس.
آخر مطلب اضافه کردم:تعجبی ندارد که چرا جناب البرز پای هر پستی رویاهای غلیظ و رقیقش را رج میزند،آنچه تعجب دارد،تعجب شما دوستانست،اگر با طرز تفکر و سابقه جناب البرز آشنا بودید،در عجب نمی شدید که چرا...آن روز نه محسن آرام و علیخانی واکنشی نشان دادند،نه واکنش شما هم قابل بحث بود.
بنابراین اظهار نظر امروزتان برای من عجیب نیست،فقط میخوام بدانم که کجای یادداشت من بیانگر یقه درانی و یقه گیری است که شما به من انگ بی انصافی زدید؟!
پیامد:
*سخنی چند با آقای حمید آصفی - سیامک طاهری
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۷۶۰۱۴&direction=backward&first=۷۶۶۴۱
۷۶۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵       

    از : آرش

عنوان : مردم هم نمی دانندچه می خواهندهم نمی دانندچه میشود.
اینجانب بمناسبت شغلی که دارم بطور روزمره چندین شناسنامه کودکان ایرانی را روییت می کنم.
کودکانی که والدین آنها جوان ومتولدین بعداز انقلاب ۵۷ می باشندومتعلق به نسل جدید وتحصیلکرده وطبقه متوسط شهری درمنطقه ۲ تهران می باشند.
با قاطعیت می گویم ۸۰ درصداسامی که برای کودکان خود برمی گزینند یا مذهبی هست یادو اسمی ملی _مذهبی .
.اسامی فرزندان آنها...امیرحسین ..امیرمحمد...محمدپارسا...امیرسام...نازنین زهرا...
چرا؟ برای اینکه اگرکشور اینوری ماندبگویند اسمش محمد هست ...اگر اونوری شد..اسمش پارسا هست!!!
یعنی هم نمی دانند چه می خواهندوهم نمی دانند چه می شود.پس پنهان کاری وتظاهر می کنند.وبه چیزی علاقه نشان می دهند که خود به آن اطمینان ندارند.
بعید هست درچنین جامعه ای اندیشه های لائیک چپ و ملی گرایی جایی برای بسط وگسترش داشته باشند.بنظر من کشور با روی کارآمدن یا حتی تاثیر گذاری لاییک ها (ملی گرایی یا سوسیالیسم )سالیان طولانی (یک نسل دیگر)فاصله دارد..
تجربه ترکیه پیش پای ماهست که حکومت لاییک واندیشه های غیرمذهبی لرزان وشکننده بود ونهایتا اسلامگرایان ازنردبان انتخابات بالامی روند...
بنابراین تجمع پاسارگادهیچ اثری درتقویم سیاسی ایران بجا نخواهدگذاشت.
درحد تشیع جنازه فردین ومرتضی پاشایی...همین وبس.
۷۶۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : یا آنگونه که خودش، خودش را خطاب می کرد، خدایگان بود
هموطن گرامی ایلخانی، در آنچه که در این دردنامه ات نوشته ای، چیزی جز بیانِ حقایق نیست، اما اینکه به بهانه ی وجودِ سعیدهایِ تن پرور و ضعیف کُش در کشور تنها یقه ی آقای شالگونی را بگیری، از انصاف به دور است. چرا؟

چون نسلِ تازه یِ زنجیره یِ بهم پیوسته یِ سعیدهایِ موردِ اشاره یِ شما، درست از آن لحظه ای نطفه بست که محمدرضاشاه پهلوی برای حفظ بارگاهِ خدایگانی خود زیر عبایِ آقایِ [آیت الله]کاشانی خزید، و امثالِ آقایان سیدمحمدبهشتی و محمدجواد باهنر را در گروهِ تألیف کتب درسی مأمور کرد که بنویسند؛ "سلطنت و پادشاهی موهبتیست الهی". و شعبانِ[بی مخ] ساطور به دست و پیروانش در "ساواک محترمه" را مأمور کرد تا دمار از روزگار هر نواندیش، دگراندیش و اهل فکری درآورد.

هنوز هم دیر نیست، اگر به جای یقه دَرانی و چسبیدن به یقه ی امثال آقای شالگونی، در فکر تدوین برنامه ای فراگیر، مترقی و مدون برای امروز و فردای کشور باشیم، آنگاه نه کشور را به دستِ سعیدها و روسایشان سپرده ایم، و نه به دستِ پیروانِ مفلوکی به نام محمدرضاشاه که فقط در فن شکنجه، آزار و فرار از مشکلات استادی عالیمقام یا آنگونه که خودش، خودش را خطاب می کرد، خدایگان بود.
۷۶۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵       

    از : امیر آمویی

عنوان : لطفا مطلب را با دقت بخوانید و به پاراگراف آخر توجه کنید.
با درود به آقای شالگونی و خوانندگان (اعم از عجول و غیر آن)
هدف آقای شالگونی از نوشتن مقاله ، دعوت چپ و دموکراتها و نیروهای مترقی به ایجاد ائتلاف یا اتحادی برای پر کردن جای خالی نیروهای ترقیخواه در شرایط کنونی ایران است. این رویکرد آقای شالگونی اگرچه ناشی از فشار تحولات سریع پدید آمده در ایران است، اما در هر حال نقطه ی امیدی است و اگر بتواند چشم خوابالود چپ را بر روی واقعیت امروز ایران باز کند، در بخش آخر خود نوشته ی موفقی بوده است. از نقد «تعبیرها»ی ایشان بگذرید. نظیر این مباحث چهل سال است که جریان دارد و نه گوش شنوایی پیدا می شود و نه خواننده ی دقیقی. من در میان خوانندگان اظهار نظر کننده کمتر کسی را دیدم که به پاراگراف آخر نوشته ی آقای شالگونی توجه کرده باشد.
۷۶۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای شالگونی*سینه زنی عجیب نیست،بی عرضگی و ناتوانی عجیب است.
شکسته نفسی نکنید استاد،بی عرضگی کجا و شما کجا،بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که بعد از ۳۸ سال قتل و غارت و تجاوز،
حکایتش بجایی رسیده که برای بقای خود تن به پااندازی عموسام و تدارکاتچی شدن روس‌ها داده است تا شعار نه شرقی نه غربی هم مثل شعار جنگ جنگ تا پیروزی و راه قدس از کربلا میگذرد و انرژی هسته ای... به موزه تاریخ سپرده شود.
بی عرضه جماعتِ مفلوکِ همیشه در صحنه ایست که قتل و غارت و تجاوز آشکار نظام سعید پرور* را در دهه ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ دیدند و نادیده گرفته و میگیرند و با مشارکت خود،باعث استمرار جنایت و غارت و تجاوز شده و می شوند.
بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که در پَستیِ و رذالت و بی شرمی و فلاکت سرآمد دورانند.
بی عرضهِ جماعتِ مفعولِ همیشه در صحنه ای‌ست که می دانند،جان و مال و ناموسش را کیِ کُشتهِ و خُوردهِ و کَرده‌ِ،باز نعل وارونه می زنند و شکایت دزد به شاه دزد می برند و از چاه جمکران و صندوق رای جماران انتظار معجزه دارند.
بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که نه جنگشان جنگ بود و نه سازندگیشان سازندگی و نه اصلاحاتشان اصلاحات و نه مهرورزیشان مهرورزی و نه تدبیر و امیدشان تدبیر و امید.
بی عرضه جماعت غایبِ همیشه در صحنهِ ای ست که دَم از پیشرفت و تغییر می زنند و سال ۸۸ شعار سال ۵۷ را سر می دهند و سال ۹۵ شعار سال ۷۸ را غرغره میکنند و حکایت مشمئز کننده قتل وغارت وتجاوز فاعلین استبداد را دستمایه لاس ذهنی و تمسخر و لودگی و سرگرمیشان میکنند و هنوز نمیدانند که اگر کار با شعار و رای گیری پیش میرفت و مشکلات با بخشنامه و بیانیه و کمپین و هشتگ و پشتک حل میشد،کار نظام همه کَس کُش و همه کَس کُن به برجام و بی معرفتی روسها و جنگ نیابتی در سوریه نمی کشید.
*آقای شالگونی،نقبی به سوی نور بزنید و دلایل بی عرضگی تان را ذکر کنید.
*سعید حجاریان و سعید امامی و سعید حنایی و سعید عسگر و سعید قاسمی و سعید حدادیان و سعیدمرتضوی و سعید طوسی...
۷۶۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵       

    از : بهروز الف

عنوان : وقتی بجای کورش، چپ خواب هست، مردم هیجان زده شده هم به جای شاه بیدار میمانند تا چپ آسوده بخوابد
با خود عهد کرده بودم که دیگر جمله ای در پای هیچ مقاله ای نگذارم که تنها وقت تلف کردن هست ولی این جمله اقای منوچهر مرا واداشت که آن را تکرار کنم و از آقای شالگونی و هواداران و مشوقانشان بخواهم که آیا پاسخ واقعی و نه پلیمیک های ارزان و بی ارز برای این جمله دارند؟ و اگر ندارند. شاید بهتر باشد برای چند صباحی زبان د ر کام کشیده و خود را سوا خاص و عام نکنند و جمله این هست

وقتی بجای کورش، چپ خواب هست، مردم هیجان زده شده هم به جای شاه بیدار میمانند تا چپ آسوده بخوابد
۷۶۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۵       

    از : بهروز

عنوان : دمکرات منش
نظرات اقای شالگونی بسیار واقعبینانه و بدور از تحلیلهای شعارگونه بود.

روح نوشته اقای شالگونی بازتاب اعتقاد یک انسان دمکرات منش است. که شعارهای دیگران را از منشور ایدیولوژک نگاه نمیکند.
۷۶۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : امیر آمویی

عنوان : ائتلاف هرچه سریع تر نیروهای ترقیخواه برای ایجاد دموکراسی در ایران
از این مقاله چه باید فهمید:
عزیزان، پیام مهم این گفتار این است که جای یک "ائتلاف فراگیر نیروها"ی سوسیالیست، چپ، دموکرات و دیگر عناصر مترقی که از برقراری یک جمهوری دموکراتیک در ایران دفاع می کنند و نماینده ترقیخواهی ایرانیان هستند در ایران و تحولات شتابناک کنونی اش به شدت خالی است و تا فرصت از دست نرفته باید هرچه زودتر این جای خالی را از طریق توافق حول حداقل برنامه‍ی دموکراتیک پر کرد تا نیروهای داخلی از جمله بیکاران، کارگران، روستائیان، معلمان، دانشجویان، دانشگاهیان، زنان و جوانان و کارمندان و دیگر ترقیخواهان از سر در گمی در آیند و به دور نیروهایی که دیگر به تاریخ گذشته ارتباط دارند جمع نشوند. اکنون باید به نظامِ شکل گرفته ی نیروها در داخل و تأثیر نیروهای خارجی بر آنها توجه عمیق کرد و هرچه زودتر جایی برای اثر گذاری بر وضع موجود و آینده باز نمود. در غیر این صورت وضع نه تنها شبیه به پیش از انقلاب که چندین بار نیز ممکن است بدتر شود.
۷۶٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : ژیلا آزادی

عنوان : اتحاد چپ
همانطور که ا.رستمی اشاره کردند، تشکیل جبهه چپ تنها راه حل برای طرفداران سوسیالیسم می باشد. حال این چپ ما کی برسر عقل می آید و هر گروه و سازمان و حزبی گروه و سازمان و حزب دیگر را تخریب نمی کند و به آن از بالا نگاه نمی کند خود مسئله ای مهم است.
۷۶٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : بهرام صفری

عنوان : جای خالی نیروی چپ آیا فاجعه پس از انقلاب بهمن یک بار دیگر تکرار خواهد شد
محمد رضا شالگونی تحلیلی بسیار ارزنده از حرکت پاسارگاد به دست داده است که شایسته توجه همه دورستداران واقعی مردم ایران می باشد. همین هشدار را شالگونی و همفکران پس از انقلاب بهمن درسلسله کتاب های فاشیسم کابوس و یا واقعیت مطرح کردند که البته در چپ و نیروی های دمکرات گوش شنوائی نیافت و هزینه ن بیش از سه دهه پرداخت می شود. این هشدار به موقع را باید جدی گرفت.نه فقط نیروهای چپ و سوسیالیست که آقای شالگونی و دوستان از زمره آن ها می باشد بلکه نیروهای آزادی خواهی مانند من نیز که به جمهوری و به استبداد مذهبی و یا سلطنتی اعتقاد داریم. با تشکر از آقای شالگونی و به این امید که این هشدار در متن روی دادهای سیاسی ایران گوش شنوائی داشته باشد و تا دیر نشده تدبیری برای فرو رفتن ایران ما در کام یک استبداد دیگر از سوی همه نیروهای مسئول چه چپ، سوسیالست و به ویژه جمهوری خواه اندیشیده شود.
۷۶٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : عباس جباری

عنوان : اقای نویسنده مقاله
تحلیل شما و خصوصا بند ۵ این مقاله از واقعیات کشور ما بسیار بدور است.
مملکت ایران دارای انبوه اقوام مختلفی که در ،زبان،موسیقی،مسلک های مذهبی و اعیاد،گوناگونی فرهنگی و حتی گوناگونی در کوچکترین مقوله های روزمره زندگی،هستند.یکی از بزرگترین اقوام ایرانی که پیوندهای عمیق تاریخی با ملت های عرب ،دارند استان بزرگ خوزستان است.تمام اقوام ایرانی همگی با یکدیگر از تمام جهات فرهنگی و تاریخی و اجتماعی با یکدیگر گوناگون و دارای اشکال خاص جغرافیائی و تاریخی خود،میباشند.
وقتی شعار بر ضد اعراب داده میشود ،شعار بر ضد ملیت ایرانی ست.
شعار بر ضد همبستگی ملی ست و در کل ..عاقبت به تجزیه بخش مهم و بزرگی از ایران که استان خوزستان است..خواهد انجامید.چنانچه اسناد منتشر شده اکتیویست هائی ،مانند اسانژ و اسنودر از ایالات متحده ،درست باشد که اغاز تغیرات مرزهای خاورمیانه از:
عراق ،لیبی،سوریه و مصر و اینها اغاز گشته و با ایران خاتمه خواهد یافت،ایا واقعه عجیب ۷ ابان ماه بر مزار کوروش را نمیتوان اغاز این عملیات و اهداف امپریالیسم دانست؟
واقعه هفت ابان از همه جهات عجیب و غیر معمولی بنظر میرسد،مشکوک"
ریشه و سرچشمه ان شعار ها و گرد همائی را باید جست که حسابشان با عده ئی مردمان عادی و نا اگاه که از روزگار کشورشان و بی عدالتی ها و انواع گرفتاری های زندگی اشان ،دلگیر و عصبانی اند و ناخواسته با پای خویش به دام همان"نیروهای ضد ملی و نوکر استعمار انگلیس روانه میشوند جداست!بریتانیا و سیاست تفرقه و استثمار، در کشور ما سابقه تاریخی بس طولانی دارند بخصوص در این مورد:
بهره گیری از مذهب و احساسات میهنی و ملی مردمان ما و ایجاد دشمنی بین جمعیت های مختلف با تفرکرات و معتقدات مختلبف و در نهایت تفرقه و گرفتن ماهی از اب گل الود.تاریخ هند و افریقا و تسلط و استثمار این مناطق توسط انگلیس و سیاست های بارز دولت های وقت،کاملا همخوانی با این ادعا دارند.
تحلیل شما از واقعه هفت تیر برادر ،هیچگونه همخوانی با واقعیات تلخ و شومی که در این خطه از جهان و کشور ما ایران ..در شرف وقوع است..متاسفانه ندارند دوست عزیز!
مملکت ما و مردم ما ،خطرناک ترین دوران تاریخی خود را میگذرانند!
بنظر میرسد ما مردم در خوابیم! ایران ما کشوریست که به سادگی و اسانی تجزیه میشود.با سیاست های از قبل تعین شده از مردم ما و روحیه و تعصبات ملی ،میهنی ملت ما ،چنان فرمی و شکلی ساخته اند ،چنان مردمان ما امروز خسته و سرگردان و حیرانند که با کوچکترین علتی همه زندگی خویش و کشور خویش را،نا اگا هانه و نا خواسته به خطر خواهند انداخت.تجزیه ایران برای سرمایه داری بی المللی هرگز چنین راحت و بی دغدغه نبوده است..ملت ما ملتی زجر کشیده در فقر و اعتیاد و نا امیدی..در هزاران نا خوشی و شومی ،نزدیک به ۴۰ سال است که بجای زندگی "مردگی " کرده اند..تنها اقلیتی بسیار کم..کشور را غارت کرده اند..مردم اماده بیرون رفتن از ""روزگار حال خویش اند"" و این بزرگترین و خطرناک ترین شرایطی ست که انسان در ان قرار میگیرد و بدون هیچگونه مطالعه ئی تمام هستی خود را به قمار میگذارد!...و مضاف بر این که ما ایرانیان اگر با خویشتن صادق باشیم ..برای پول و مقام و شرائط بهتر زندگی..هر کاری میکنیم و کرده ایم.فلسفه ننگین : هرکس پول داد باید برایش کار کرد..اخلاق و مسلک و همه موهومات هستند را...ان خائن وطن فروش وثوق الدوله در مکتب ایرانیان رواج داد تا به امروز...دلیلش هم دزدی ها و غارت های به دولت رسیده هاست از ملت ایران..با چنین اخلاقی از ملتی..تجزیه و غارتش مانند خوردن لیوان ابی راحت است .ضرب المثلی ست میگوید:
برای طرح برنامه روزانه باید حال خانواده را مطالعه نمود !
ما ،ایرانیان ،چه در امر وطن پرستی و چه در مقابل ثروت و مقام..دارای خصوصیات زیبائی نیستیم.و درست بدین دلیل با ایجاد یک هرج و مرج ،تجزیه کشور اسان خواهد بود!
دوست گرامی ما..اقای شالگونی ..شرائط کشورتان برادر بسیار بیش از اینها غمناک است و حساس که شما ترسیم نموده اید رفیق!
با عرض پوزش از اخبار روز در مورد طولانی شدن نوشته و تشکر از شما.
ع.جباری سوئد
۷۶٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : الف رستمی

عنوان : پدر، کورش، وطن، ایران
برخورد واقعبینانه و بدور از تعصب واقعا ارزشمند ست. از این نظر باید سپاسگزار رفیق شالگونی بود.
اما روشن نمی شود که کار «دشوار تر» پیروان سوسیالیسم چه باید باشد.
آیا این کار بسیار «دشوار» اتحاد چپ ها برای تمرکز نیرو، اعتبار بخشی هر چه بیشتر به اهداف ترقیخواهانه، و یافتن وزنی در برابر آلترناتیوهای راست نیست؟
آیا رفقای راه کارگر قرار است در هیچ ائتلاف و اتحادی که اعضای آن ممکن است از نظر آن ها تا آخر در راه سوسیالیزم مبارزه نکنند، شرکت ننمایند و یا تلاشی برای ایجاد آن نکنند.
آیا وقت آن نیست که در کنار اتحاد عملی که رفقای اکثریت در صدد سازمان دادن آن اند، مذاکرات برای تشکیل جبههٔ چپی با شرکت راه کارگر و نیز حزب توده ایران براه بیفتد تا امیدهای بزرگی در دل چپ ایران شعله بگیرد.
آیا رهبران احزاب و سازمان های مبارز چپ با مشاهده ائتلاف های چپ در اقصا نقاط جهان، این وظیفهٔ تاریخی و به جا مانده را درک می کنند و قدم در راه آن می گذارند؟ یا مثل هر بار دیگری که این کلام گفته می شود، شاهد تشدید حملات مخرب و نابود کننده علیه یکدیگر خواهند بود.
اتحاد عمل و حتی ائتلاف به معنی نبود اختلاف و مبارزه در درون یک جبهه که نیست . پس از چه چیزی وحشت داریم.
این بزرگ ترین پاسخی ست که می توان و باید به رژیم جنایتکار و آلترناتیوهای راست احتمالی اش داد. امید چنین شجاعت و درایتی عملی شود و امیدها را بیفزاید.
۷۶٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : مسعود آذربایجان

عنوان : مستند bbc
به نظر من مستندی هم که BBC Persian در مورد جشن های ۲۵۰۰ ساله پخش کرد اثر زیادی,خواسته یا ناخواسته, در حضور مردم در پاسارگاد داشت.
۷۶٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : منوچهر ج

عنوان : این هم از حلاجی یک "سوسیالست" با پشوانه دهها سال
واقعن جای بسی تاسف هست که شخصی با ادعای داشتن سوسیالیسم با پشتوانه دهها سال و سخنرانی، مصاحبه و نوشتن روزانه تا این حد آبکی دست به تحلیل بزند. به نظر میرسد آقای شالگونی ضدیت های قوی با "ایران وطن ماست" یا بقول ایشان "افسانه منشور حقوق بشر" کوروش دارد و وزنه مخالفت ایشان نه به برخی از شعار های انحرافی و نژادپرستانه ضد عربی. دریغ از یک تحلیل درباره شعارهای انحرافی نژاد پرستانه. هر چه هست حمله به ایرانی بودن، ایران را وطن خود دانستن و منشور حقوق بشر کورش و خود کورش هست. چه اقای شالگونی بخواهد چه نخواهد. چه آن را افسانه بپندارد و یک ثانیه ای تحقیق کند که متوجه بشود که این منشور واقعن وجود دارد و ابدا افسانه نیست حالا اگر به مذاق ایشان خوش نیاید. یک انسان سوسیالیست میتواند به نکات مثبت تاریخ سرزمین اش افتخار کند و به پرخاشگری های روشنفکرانه مبتذل اهمیتی ندهد. نوشته آقای شالگونی مرا به سالهای ۵۰ برد که اگر میخواستی ادعای وشنفکری و چپ بودن بکنی حتمن میباید شور امیروف را گوش میدادی یا سنفونی های بتهون و موتزارت بدون اینکه چیزی از آن بفهمی چرا که اگر به آهنگ های ایرانی بخصوص مثلا ویگن و دلکش و مرضیه گوس میکردی مرتجع بودی و شاهی. بنیان فکری آقای شالگونی گویا در این ۴۵ سال تغییری نکرده.
ایا بهتر نیست که یک سوزن بخود بزنیم و یک جوال دوز به دیگران. وقتی که چپ کارش شده با خودش مصاحبه کند و تمام افتخارش داشتن یک سایت هست. ایا به کسانی که میداند که ممکن هست با خطر و زندان و شکنجه مواجهه شوند ولی سختی راه و این خطرات را به خود هموار میکنند تا پوزه مسلمین ناب محمدی را به خاک بنشاند و یگویند که فرهنگ اسلامی جز کشتار و شکنجه و تجاوز و دزدی چیزی برای مردم به ارمغان نیاورد و فرهنگ سرزمین ایران با این فرهنگ مبتذل تعریف نمیشود ، میباید اینطوری مضحک و توهین آمیز برخورد کرد. آیا سخنرانی ها و گفتار های رادیویی و تلویزونی و نوشته های حجیم اقای شالگونی یک قدم مردم را بسوی فرهنگ بالاتر از دوران هخامنشی و یا اسلامی، برده؟ چند نفر جوان در این ۳۷ سال با خواندن و گوش دادن آنها آگاه شده اند. اگر ایردی به این مردم هست دقیقن برمیگرد به آنها یی که کلی ادعای روشنفکری و سوسیالیستی میکنند. وقتی بجای کورش، چپ خواب هست، مردم هیجان زده شده هم به جای شاه بیدار میمانند تا چپ آسوده بخوابد
ایکاش کسی بدور از تعصب ضد تاریخ ایران و فرهنگ ایران به این رویداد پاسارگاد میپرداخت
۷۶٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : حسین صادقی

عنوان : شعر به جای تحلیل، فقر نظری و سیاسی
فقر نظری و سیاسی، شعر به جای تحلیل
مهم ترین بخش های این مقاله تکرار چند نظر در باره تظاهرات پاسارگارد است . آقای شالگونی در پایان مقاله به ضرورت آلترناتیو سوسیالیستی اشاره می کند اما درست در همان جا ، که انتظار حرف و سخن جدی است، به زبان شعر و به استعاره و تشبیه و نقل عبارت هایی از شعرهای فروغ فرخ زاد پناه می برد و می نویسد « سوسیالیسم می تواند برای اکثریت عظیم مردم جاذبه‍ ی بسیار نیرومندی داشته باشد، اما آنها دست کم باید در سمت سپیده حرکت کنند و ما باید در تدارک "نقبی به سوی نور" تلاش کنیم.»

به قول معروف این بود انشای آقای شالگونی در باره راهکارهای آینده. «آن ها باید در سمت سپیده حرکت کنند و ما باید در تدارک نفقبی به سوی نور باشیم » اگر فروغ فرخ زاد این شعرها را نگفته بود چه می شد؟ راستی چرا قلم می زنیم وقتی حرفی برای گفتن نداریم ؟ مگر همان فروغ نگفته «هیچ کس از جوی حقیری که به مردابی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد» و «همکاری حروف سربی اندیشه حقیر را نجان نخواهد داد»
۷۶٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : ما باید در تدارک "نقبی به سوی نور" تلاش کنیم.
حرف ندارد ،دستتان درد نکند!
۷۶٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : باعرض پوزش...ساعت خواب!!
با سلام به همه...
اقای عزیز انگار شما از همه جریانات و رخدادهای هفتم ابان در کنار مقبره کوروش،خبر ندارید.در شعار ها دشمنی اقوام ایرانی بر ضد مردمان جنوب کشور ،داده شده است.
وقتی عملکرد خلیفه های اولین اسلام بعد از ۱۷۰۰ سال به پای ""ملت های عرب"" توسط قشری از ایرانیان..نا اگاه و دنباله رو! گذاشته میشود و همه ملت های عرب زبان را به یک سو ،میکشند...امروز هم همان نیروی تفرقه و تجزیه و جدائی طلب ها ،در هفتم ابان ،همین شعار ها را فریاد میزنند...
در پشت حادثه هفتم ابان که اغاز حوادث شومی ست در ایران،سیاست ها و نیرو هائی قرار دارند که نه از عهده "سوسیالیست ها و یا دیگر جمعیت های سیاسی ایرانی،برای خنثی نمودن ان ،کاری بر میاید و یا خواهد امد!
متاسفانه جریانات خاورمیانه و در کل ،معادلات سیاسی امپریالیسم،در جهت اهداف ان ،در پیش است .گمان نمیرود که نیروئی بتواند مقابل خواست و اراده قدرتمندان بزرگ جهان..بخوان غاصبان کره زمین..بایستاد!
هموطن گرامی ..زمانی که اتحاد و یگانگی نیروهای سیاسی ما ،جهت سرنوشت ملک و ملت..لازم بود،بوجود نیامد و هر کسی خر خود راند ....وهنوز بعد از نزدیک به ۴۰ سال...نیز در به همان پاشنه میچرخد..امروز کار از کار گذشته است دوست عزیز..ایران بر لب پرتگاهی ست که همه ما رو بر گردانده ایم!
امروز دیگر اتحادو نصایحی که گفته و نوشته میشود،کار بردش همان داروی نجات سهراب است!
خود بزرگ بینی ها و غرورهای بیجا و تکبرات بیمار گونه رهبران سیاسی و پشروان ،سرنوشت همه ما و خانه امان را رقم زد ..تمام شد رفیق تمام!
۷۶٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۵