من آریایی نیستم - سهراب مبشری

نظرات دیگران
  
    از : مجید افشاریان

عنوان : چپ مادون ملی
نیروهای چپ ایرانی هنوز در مرحله مادون مطلی و در عصر قوم پرستی و عشیره پرستی مادون مدرن هستند. این نیروها حتی عقب مانده تر از جریانات آریایی هستند. ملت مرحله پس از قوم پرستی است که چپ ایرانی بشدت اسیر آن است. بهتر است چپ ایران پیش از هر چیز، تلاش کند تا از قوم پرستی و عشیره گرایی خود را رها سازد و به حلو بیاید، پس از آن می توان گفته هایش در مورد ناسیونالیسم ایرانی را حدی گرفت، وگرنه با قوم پرستی، ملی ستیزی، یعنی ستیز مادون مدرن با مدرنیسیم! گذار از مفهوم ملی، پسامدرن است و نه مادون مدرن...
۷۰۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : منصور بهمنی

عنوان : ملت گرایی محکوم است
با سلام
ممنون از مقاله مستدل آقای سهراب مشیری عزیز.
۷۰۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : یونس زارعیون

عنوان : افرین اقای مشیری
با سلام از جسارت شما در مقاله تان بسیار خوشحال شدم این اولین بار است که یک نویسنده یا روشنفکر شاید برای من تقلید گر عوام نشه مسایل را خوب میبینید و علمی میسنجد واقعیت های جامعه برایش مهم است هر جا اشتباهی میبینید به جای همراهی هموچون شریعیت که میگفت روشنفکر باید بدادند که روح جامعه ایران مذهبی است و نه مثل هند روحانی و نه مثل غرب عقلانی است . خود عقل را ملاک قرار میدهد اما جناب مبشری جامعه ای به غایت مصرفی که کلا مصرفی شده به دنبال شاید فرار و هویست بخشیدن به وجود خود است ایرانی کجا افتخار کند ر ولید یا اقتصاد ؟؟ یا فرهنگ ؟؟ خوب مجبورا باید بریا خود هویتی رماتیک دست و پا کند تا با این پز دهد اینجا ژاپن نیست که به ساخته ای خود مفتخر باشد یا مثل المان به صنعت و اقتصاد و فلسفه خود ببالد ابد در تلریخ بگردد و کوروش نامی برای شخود بسازد و حرفهایی جعل کن و الا نه کامپیوتر را خود ساهته و نه موبالی که باین مراسم کوروش را فیلم برداری کند ...
۷۰۷۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : مشائی ها بدنبال چه چیزی در منشور کوروش بودند ؟
جای هیچ نگرانی نیست ٬ دنیای اطلاعات امروز چنان وسیع و قابل دسترس است که هر انسان کنجکاوی براحتی به نبود نژاد آریائی پی میبرد . علم ژنتیکی نژاد آریائی را اثبات نکرده است اما از منظر تاریخی ٬ به سرزمین آریائی پرداخته شده است که شهر هرات در افغانستان مرکز آن بشمار میرود یا قوم آریائی که به پارسها و مادها مجموعأ اطلاق شده است . سقوط اخلاقی و فرهنگی در جامعه ایران و تردید به باورهای پیشین ٬ انسانها را وادار به جایگزین کردن باورهای نوینی میکند چه بسا دهه شصت بازار صوفی گری و دراویش داغ شد بعدها آئین زرتشت مد شد برخی نیز به دین مسیحی گرویدند امروزه نیز نژاد پاک آریائی . اما هم به دلیل اطلاعات ارزان هم بدلیل فراگیر نبودن قادر به تأثیرگذاری تعیین کننده نیستند . پس آسوده بخواب تا اینترنت روشن است . در مورد ناسیونالیسم ایرانی نیز جای نگرانی نیست بلکه تنها کارکرد عملی آن میتواند مثبت باشد و اتحاد همه مردمان این سرزمین را در بزنگاه تاریخی رقم بزند . این گفتمان جدید آریائی را امثال مشائی ها با اجاره کردن منشور کوروش برای نمایش در تهران کمی داغ کردند اما نتوانستند بپزانند و به خورد همه بدهند .
۷۰۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : علیرغم تلاشهای پیگیر و سختِ سده اخیر
بانو مارال سعید گرامی، ضمن تشکر از توجه شما به نظرم، و نیز همراهی با شما، در سخنِ سخنور دلیر کشورمان ناصرخسرو.
گمانم بر این است، که هر اندازه بیشتر دربها را به بهانه ی هجوم «...لمپنهای خیابانی...» بسته نگاه داریم، عاقبتِ کارمان به آنجا خواهد رسید، که به ممیزی لباسی از تشخص می پوشانیم. و امروز سخن من، بواسطه ی متهم کردنِ مسئولی به ممیزی، ممیزی می شود، و فردا سخن شما بواسطه ی نقدِ سخنِ "جناب البرز" ممیزی خواهد شد. البت بخش آخر را به عنوانِ مَثل و مزاح گفتم، و الی دیواری کوتاه تر از دیوار "جناب البرز" نیست.

بخش دوم نقدِ شما به اظهار نظرم را، که می گوید؛ «...دولت! اگر نگوئیم کاملا ً ولی در کلیت خود برساخته ی فرهنگ حاکم در میان مردم است...»، بی هیچ پیش شرطی می پذیرم.
و در همان حال اضافه می کنم که، مقصدِ مقصودِ من از « ... مردمانِ سوادآموخته، جستجوگر و صاحب اندیشه ی ایران امروز...» اشاره به همان مردمانی است که شما در بخش «...اگر نگوئیم کاملاً...» سخن خود، به ایشان اشاره داری.

میدانم سخنم به درازا کشیده و بیش از ۱۲۰ کلمه شده است، اما با اجازه از قوه ی تحملِ آقای تابان چند جمله ی آخر را هم می نویسم.

ما(مردمانِ مختلف ایران) نتوانسته ایم، دموکراسی ایرانی را در جامعه ایجاد و نهادینه کنیم، که این خود، بخش بزرگی از علتِ دور خود گشتنها و واهمه های مردمان کشورمان از یکدیگر را شکل داده، و علتِ اصلیِ وامانده گیهامان، علیرغم تلاشهای پیگیر و سختِ سده اخیر، است.
۷۰۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : مارال سعید

عنوان : گفتا ز که نالیم
با سلام به دوستان
۱/ آقای مبشری باور بفرمائید آنها که در فردای نیامده بر اریکه ی قدرت در ایران تکیه خواهند زد از دل فرهنگ ما ایرانیان بیرون خواهند آمد. به دیگر سخن آنچه را که شما از آن در هراسید در دل خود شما نهفته است. یعنی باید از خودمان بترسیم و با آن به ستیز برخیزیم.
۲/ جناب البرز، از شما بعید میدانم اینگونه اختیار قلم از دست بدهید. "این روزها نشریات اینترنتی ...". آیا باور ندارید لمپنهای خیابانی اکنون بی نام و نشان یا با نام مستعار فضای مجازی را آلوده اند و متأسفانه اگر همینگونه که هست پیش رود دیگر جایی برای گفت و شنودی سازنده باز نخواهد ماند؟
و در مورد جمله ی آغازین پاراگراف اصلی کامنت شما، آنجا که میگوئید: " مردمانِ سوادآموخته، جستجوگر و صاحب اندیشه ی ایران امروزِ را نمیتوان با قانون اساسیِ عصرِ حجری ج.ا. راهبری و اداره کرد." متأسفانه باید بگویم جناب البرز شما رابطه دولت – ملت را دیگرگونه آورده اید. دولت یک پدیده نازل شده از آسمان به دامان ملت سوادآموخته و جستجوگر . ... شما فرموده نیست. دولت! اگر نگوئیم کاملا ً ولی در کلیت خود برساخته ی فرهنگ حاکم در میان مردم است. و با شرمندگی باید بگویم ج. ا. ا. نیز از این قاعده مستثنا نیست. به احتمال زیاد، من و شما و ناصرخسرو همزبانیم آنگاه که میگفت: گفتا ز که نالیم / که از ماست که بر ماست
۷۰۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : علی

عنوان : تکرار دروغ
متاسفانه دردوره پهلویان دروغ های به ملت گفته شد جهت توجیه خودشان وملت ساده هم باورشان شدالان باید هزاران دروغ دیگر گفته شود تاان دروغها راتوجیه کنند بابا اخه افغانی اریایی کجاش شبیه المانی هزار نه یک شباها کافی است تاقبول کنیم اریایی کجا ایرانی افغانی وهندی کجا متاسفم برای این ملت ساده لوح که هرچه گفتند باورشان شد
۷۰۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : جویبار

عنوان : "من آریایی نیستم" به همان اندازه که `من آریایی هستم` نادرست است.
جناب مبشری با احترام به شما، بگویم که من نه آن ویدیو را دیده‌ام و نه نوشته کوتاه شما رو خط به خط خواندم. شاید هم اگر آن ویدئور دیده بودم مثل شما بر آشفته نمی‌شدم چون پیش خود فرض می‌کردم که مقصود آنان از عرب همانا نه عرب‌های ایران بلکه....

جناب مبشری، "من آریایی نیستم" به همان اندازه که `من آریایی هستم` نادرست است. شما که به درستی‌ هشدار میدهید، بیائید زبان مسخره کردن را کنار بگذارید و با زبان مدارا و انصاف علمی‌ سخنتان را بگویید. جنبه‌های مسخره ناسیونالیسم ایرانی‌ بسیار کمتر از ناسیونالیسم دیگر کشور‌های منطقه است.
۷۰۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : مردمانِ سوادآموخته، جستجوگر و صاحب اندیشه ی ایران امروزِ را ...
آقای مبشری گرامی، از جایی که خودت می نویسی، «...البته گوش من برای شنیدن انتقاد به این موضع باز است...» جرأت نوشتن در باره مطلبت را یافتم. چرا که این روزها نشریاتِ اینترنتی، با دست آویز قرار دادنِ انواع مختلفی از دلایل پسامدرنی سعی دارند، که بخشِ نظراتِ پای هر نوشته ای را، منزه از "نظر" نگاه دارند. باری به امید آنکه این کلمات در پای نوشته ی شما درج گردد، چند جمله در باره نوشتارت می نویسم.

با شما همفکرم در اینکه شوونیسم یا افراط گرایی به حالِ سلامتِ زندگی مضر است. حال، این افراط در نوشیدنِ آب باشد یا الکل، خوردنِ سبزیجات باشد یا گوشتهای چرب، نشستن و عدم تحرکِ فیزیکی باشد یا نرمش و ورزش به حدِ بیش از اشباع.

اما وقتی شما می نویسی؛ [...هنگامی که در تظاهرات نیروهای چپ در اروپا، از یک سو شعار «زنده باد همبستگی بین المللی» را می شنوم و از سوی دیگر فریاد «زنده باد همبستگی ضدملی»، بی اختیار با دومی احساس همبستگی بیشتری می کنم...]

اگر مقصود شما از «... زنده باد همبستگی ضد ملی...»، تأییدِ حرکتهایی باشد، که نقاطِ مشترکِ مفهومی به نام ایران را هدف گرفته، و سعی در ایجادِ جزایری بی ارتباط با یکدیگر، در جغرافیایی به نام ایران را دارند، با شما نمیتوانم هم رأی باشم.

ولی با این همه، تاریخ کشورمان ایران می گوید، در دیروز ایران، تعداد کسانی که میتوانستند بخوانند، بنویسند و تحلیلگرانه اندیشه کنند، شاید در هر دوره ای به تعدادِ انگشتانِ دستانِ یک انسان نمی رسید.
بنابراین مردمانِ سوادآموخته، جستجوگر و صاحب اندیشه ی ایران امروزِ را نمیتوان با قانون اساسیِ عصرِ حجری ج.ا. راهبری و اداره کرد. برای پرهیز از عراقی، افغانی و سوریایی شدنِ شرایط جامعه ایرانی لازم است، فرهیختگان ایرانی با دمیدنِ بر شیپورهای اتحاد، مردمانِ مختلف ایران را حولِ برنامه ای مشترک(بخوان قانون اساسیی متحول و مدرن) به سوی زندگیی به دور از جنگ و خونریزی، و سرشار از صلح و دوستی فرا خوانند.
۷۰۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : موضوع به بی سوادی جامعه بر می گردد ...
جامعه ای که عقب افتاده است، فقط از نظرِ تکنولوژی عقب نمانده است. از نظرِ فرهنگی و اجتماعی و ادبی و زبانی و غیره هم عقب می ماند.
در حالیکه در جوامعِ غربی (در زبانها و فرهنگ های غربی) مفاهیمِ «ناسیونالیسم»، «عِرقِ ملی»، «وطن پرستی»، «وطن دوستی» با لغات و عباراتِ گوناگونی بیان می شوند، در میانِ ما ایرانیان - که هنر نزدِ ماست و بس - این تفکیکِ معانی به شکلِ غرب هنوز موجود نیست.
در آلمان برای نمونه، هیچ کسی Liebe zur Heimat، یا حتی Patriotismu را خصوصیتی بد یا منفی نمی داند. در صورتی که ناسیونالیسم، نوعِ متعصبِ وطن پرستی دانسته می شود و منفور و منفی ست.

ما هنوز در بدیهیات و ابتداعیات «گیر»کرده ایم. هنوز بسیاری از مردم به کُرد بودن و تُرک بودن و لُر بودن و عرب بودن و غیره اشاره می کنند. هنوز مردمی به تمسخرِ زبانها می پردازند. هنوز بسیاری از مردم بر سرِ موضوعِ اعدامِ شهروندان بحث می کنند. هنوز مردمی بر سر موضوعِ برابریِ حقوقیِ زن و مرد گفتگو می کنند. هنوز مردمی بر سرِ عکس های خانمِ «فراهانی» ساعت ها به گفتگو می پردازند. هنوز مردمی به تحلیلِ آواز خواندن یا نخواندنِ خانم »گوگوش» می پردازند. این ها چیست؟ این ها یعنی کلاس اولِ تمدن و فرهنگ و پیشرفت.

با احترام
۷۰۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۴