بشر محو نازیسم را مدیون کیست؟ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ا. م. شیری

عنوان : «آقای» ایرج رشتی و همپالگیها بخوانند
با سپاسگزاری و امتنان فراوان از دوستان دست اندرکار تارنمای «اخبار روز»، بخصوص از رفیق فوأد گرامی که دو مورد دیدگاه بنده در مورد مقاله «بشرمحو نازیسم را مدیون کیست»، بقلم سهراب مبشری را درج نموده اند، خواهشمندم همین دیدگاه را نیز درج نمایند. چه که بر این باورم به هر کسی باید به اندازه درک و استعدادش باید پاسخ گفت.
در همین حال، لازم به ذکر است که من نقطه نظراتم را پیرامون مقاله آقای مبشری بطور خلاصه بیان کرده ام (دیدگاه شماره ۶۸۲۹۳).
تا کنون در باره مقاله آقای مبشری، ۴۹ فقره دیدگاه نوشته شده است که همانطور که اشاره شد، دو فقره آن را من بیان کرده ام.
برای من البته، هیچ جای شگفتی ندارد هنگامی که صحبت از جنگ جهانی دوم، فاشیسم سرمایه داری بزعامت آلمان نازی و شکست آن بدست توانای خلقهای اتحاد شوروی، گروههای پارتیزانی و ارتش سرخ آنها به سرفرماندهی استالین بمیان می آید، افرادی یافت می شوند که پیرامون «زشتی های» خود اتحاد شوروی و «جنایتهای» رهبر وقت آن قیل و قال براه می اندازند تا بزعم خویش مسیر بحث را به کانالهای انحرافی سوق بدهند و فاشیسم سرمایه داری را از مرکز توجهات خارج سازند. درک و باور خود پیرامون این قیل و قالها و علل آنها را نیز طی دیدگاه شماره ۶۸۳۹۸ نوشته ام.
با این وصف، انگار، برخی ها مصمم اند هیچ حقیقتی را نپذیرند و به هیچ قاعده و اصولی تن ندهند. بسیاری از این آدمهای «شلوغ کن داداش»، آنگاه که کفگیرشان به ته دیگ می خورد، ادب و نزاک ظاهرسازانه را نیز کنار گذاشته، فحش و ناسزا می گویند، اتهام می زنند، افسانه می سازند. یکی از این آدمها، فردی است که با نام ایرج رشتی که بخیال خود تاریخ را بهتر از همه می داند، استالین را « قصاب آدم خور» خوانده است (فحاشی شماره ۶۸۳۷۴).
در همین رابطه لازم است به اطلاع آقای رشتی و همپالگیها برسانم که بنده نیز با «نظر» ایشان کاملا موافقم. چرا که من طی مطالعات خود پیرامون دوره رهبری استالین در اتحاد شوروی و تاریخ جنگ جهانی دوم (جنگ کبیر میهنی) به اسنادی دست یافتم که «واقعیت» ساخته های ذهن بیمار آقای رشتی را ثابت می کنند. البته، این «واقعیتها» همان وقت و بعد از آن نیز تا کنون، توجه مقامات رژیمهای امپریالیستی- فاشیستی غرب را بخود معطوف داشته و آنها در همان موقع تصمیم خود را برای مبارزه با سوسیالیسم گرفتند. در همین رابطه آنها به «موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی» خود دستور دادند که برای اثبات «قصابی» و «آدم خوری» استالین، تمامی سیستم فاضلاب کرملین را مورد آزمایش و بررسی قرار دهند تا معلوم شان شود استالین چقدر «آدم خورده» و چه میزان از خورده های خود را بصورت تفاله به فاضلاب پس انداخته است. البته، رهبران وقت غرب به تلاشهای گسترده ای دست زدند تا فاضلاب کرملین را با یک خط لوله سراسری به واشینگتن، لندن، پاریس، برلین و سایر پایتختهای غربی وصل کنند. اما بخاطر هزینه فوق العاده زیاد و مقرون بصرفه نبودن آن خط لوله، کارشناسان و متخصصان غربی تحقیقات و مطالعات خود را با اجازه خروشچف در همان کرملین آغاز کردند. متخصصان غربی در همان اوایل تحقیقات خود به کشف شگفت آوری دست یافتند. آنها ثابت کردند که از مدفوع استالین «قصاب آدم خور» که «آمهای زیادی» را «قصابی» کرده و «خورده است»، ماده خوراکی بسیار مقوی می توانند بدست آورند که ایدئولوگها و مبلغان سرمایه داری، بخصوص، حامیان و مدافعان فاشیسم، فقط با تناول یک قاشق از آن، می توانند تا ابد الدهر بمبارزه سخت و بی امان خود علیه دشمنان فاشیسم و علیه همه طرفداران عدالت اجتماعی بطورخستگی ناپذیر ادامه دهند.
۶٨۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ا. م. شیری

عنوان : احساسات آنها قابل درک است
منهای کسانی که از شکست فاشیسم سرمایه داری بسردمداری آلمان نازی بدست اتحاد شوروی سوسیالیستی بلاواسطه آسیب دیده، متضرر شده و یا مستقیما مورد تجاوز احتمالی برخی سربازان ارتش سرخ قرار گرفته باشند، هیچ کس دیگری جسارت نمی کند اتحاد شوروی سوسیالیستی را با آلمان نازی، استالین مارکسیست- لنینیست را با هیتلر فاشیست، ارتش سرخ را با ارتش ورماخت و بالاخره، سوسیالیسم را با نازیسم برابر و مساوی بشمارد.
آری! چنین افرادی می توانند تمامی فجایع هولناک جنگ جهانی دوم و جنگ کبیر میهنی را که علاوه بر خرابی های غیرقابل تصور و بی سابقه در تاریخ، زندگی نزدیک به هشتاد میلیون انسان را فدای سود سرمایه داران کرد، به کناری نهاده، برخی عواقب ثابت نشده این جنگ هولناک را بزرگنمایی بکنند. البته که این مدعا، یک شعار صرف نیست، بلکه، یک متدلوژی شناخت است. شناخت روش مقابله مخالفان عدالت با حقایق و وقایع تاریخی.
بنا بر این، باید احساسات چنین افرادی را که از در هم کوبیدن فاشیسم سرمایه داری بدست ارتش سرخ و خلقهای اتحاد شوروی بفرماندهی استالین بلاواسطه آسیب دیده، متضرر شده و یا مستقیما مورد تجاوز احتمالی برخی سربازان ارتش سرخ قرار گرفته، درک نمود.
۶٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن روشن

عنوان : عجب !!!!
آقای "ثابت قدم"!
در مثال مناقشه نیست، اما آقای ثابت قدم، شما هم هم چون احمد جنتی به قضا و قدر اعتقاد دارید! علی زغم سوادِ وافرتان!
۶٨٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : کیهان

عنوان : فریبکاری را نباید ارزش گذاری کرد
انکه میگوید مردم شوروی هیتلر را همپیمان خود میدانستند فریبکاری میکند. انکه میخواهد بگوید استالین نمیبایست کشورخود را از جنگ دور کند و نمیبایست پیمان عدم تجاوز با دشمنانش از جمله هیتلر ببندد فریبکاری میکند برای اینکه میبیند استالین برای شکست دادن فاشیسم با دشمنان سوسیالیسم یعنی امریکا و انگلیس متحد شد وپیمان اتحاد بست.اما اینکه استالین برای کشورش یک قهرمان ملی است و مردم روسیه امروز به ایشان احترام میگذارند یک واقعیتی انکار نشدنی است.ایا جرج بوش در عراق وافغانستان کم ادمکشی کرد. دشمنی با سوسیالیسم نباید ادم را انقدر کودن کند که اخرش در صف هیتلر و جرج بوش و پینوشه قرار بگیرد.
۶٨٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : گفتا که یافت می نشود جسته ایم ما
با اجازه جناب ثابت قدم که " بسیار بی طرف ، ابژکتیو ، دانش جو، [با] شهامت ، و بزرگ روح و [با] شخصیت بوده [و] خطاهای مرامی را که بدان اعتقاد [ دارند میبینند و میپذیرند]. و این همه، کار هر کسی [ جز ایشان ] نیست ", چند حرف دارم که عرض کنم .
فرمودند " مارکسیسمی که من می شناسم و بدان معتقدم، ", والله به خدا اگر این را اول میفرمودند اینهمه کمونیست را به اشتباه نمی انداختند. و چون فرموده اند " یکی حتی در همین «اخبار روز» جستجو نکرده است و مرا به بی سوادی متهم کرده است. ", رفتم و گردیدم و چیزی در باره کمونیست بودن ایشان نجستم و البته چون " پری رو تاب مستوری ندارد " این از پرده برون آمدن ایشان مبارک است. و در ضمن در یافتم که ظاهرا از ایشان سن و سالی گذشته است و خود شاهد " تاریخ " بوده اند و " آقای استالین " و " آقای " لنین و " وصیتنامه " این " آقا " را خود کشف کرده اند که جناب همنشین بهار سابقه " تاریخی " آنرا یاد آور شدند. و اقرار به "مارکسیسمی که من میشناسم و به آن معتقدم " این اعتقاد مرا راسخ تر کرد که بین دین و کمونیسم یک اختلاف کوچک وجود دارد و آن اینست که دین - بخاطر رندی - بهشت را در آن دنیا و کمونیسم, بهشت را در این دنیا وعده میدهد وکمونیسم ایشان هم البته " یافت می نشود جسته ایم ما ". و سخن آخر, تکرار فرمایشات ایشان در مقاله " تعجبِ من از خانمِ "شادی صدر" است که فرمودند " دویوم مرا اندازد بیادِ آنکه گفت: "بعضی از روشنفکرانِ بلادِ ایران چنین پندارند که پس از حصولِ نام و مقام و شهرت، باید که راجعِ به همه ی کسان و چیزان نظر دهند و خاموشی نتوانند". آمین یا رب العالمین.
۶٨٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : جناب «محسن روشن» محترم؛
جناب «محسن روشن» محترم؛

نظر بنده را پیرامون ... خواسته اید.
بنده متأسفانه یا خوشبختانه، سالهاست که فردی سیاسی ئی نیستم. تمام مطالعات و تلاشها و تولیداتم، اگر که مثلاً در آرشیو «اخبار روز» یا «اینترنت» جستجو کنید، سمت و سوهای دیگری دارند. اینست که مستقیم و دقیق، هیچ جنگ و تشنج و درگیری ئی را آنچنان مطالعه نکرده ام که بتوانم بطور دقیق نظری در آن پیرامون داشته باشم. و این عادت را هم ندارم که تا بطورِ دقیق از چیزی مطلع باشم، در آن زمینه گفتگو کنم.
همینقدر می دانم که این تشنجات و جنگ هائی که شما نام برده اید، اگر نه همه، شاید ۹۰ درصد آنها، به دلائلِ اقتصادی و ژئوپولیتیک هستند. کافی ست که به میزانِ مصرفِ سوختِ روزانه (روزانه) در فقط و فقط آمریکا نگاهی بیندازید. آنگاه خواهید دانست که چرا نفت، ارزشِ آنرا دارد که برای نمونه عراق به این حال و روز بیفتد. یا در مورد «اوکرائین» کیست که نداند که امورِ ژئوپولیتیکِ «ناتو» و «آمریکا» وضعیت را بدین سو کشانده است؟
سیستم های حکومتی، چه غربی و چه شرقی، نه تنها با فاشیست ها، اگر که لازم باشد با حتی شیطان نیز هم پیمان می شوند تا به مقاصدِ سیاسی و اقتصادیِ خود برسند. و مگر غیر از این اساساً می شود؟ این داستانِ امروز و دیروز نیست. بشر از روز نخست این مرام را داشته است.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایرج رشتی

عنوان : تاریخ را دقیق تر بیان کنیم
تاریخ را دقیق تر بیان کنیم
"هشتم مه ۱۹۴۵، نقطه پایان جنگ جهانی دوم ...بود "
هفتاد سال پیش در ۸ مه ۱۹۴۵ ارتش ناسیونال‌سوسیالیستی آلمان تسلیم شده و جنگ جهانی دوم ولی به پایان نرسیده بود. جنگ جهانی دوم موقعی که ژاپن در ماه آگوست ۱۹۴۵ تسلیم شد, به پایان رسید. بنابر این تاریخ را که آلمان ها پخش میکنند, غلط است. بمباران اتمی ژاپن در تابستان همان سال در هیروشیما و ناکاساکی ژاپن را مجبور کرد زیر قرارداد صلح را امضاء کند. این بمب ها ی اتمی اگر زودتر آماده شده بود ند, قرار بود روی کشور آلمان منفجر شوند ولی آلمان ها زودتر ۸ مه ۱۹۴۵ تسلیم شده بودند. ولی جنگ در آسیا هنوز ادامه داشت.
در اشتوکن‌بروک آلمان دو سوم اسرای جنگی در همان اردوگاه نابود شدند و هر سال برای یادبود کشتار سربازان شوروی سابق در آن محل گرد هم آئی بر گذار میشود .بشر مدیون همین سربازها بوده که با آلمان هیتلری جنگیدند. اسرای جنگی (روسها) هم که توسط متفقین آزاد شدند, همشان در اردوگاهای کار اجباری سیبری از بین رفتند. چون استالین( قصاب آدم خور) همه را جاسوس می پنداشت که هنوزم زنده مانده بودند. همه اسرای جنگی که وارد مرز شوروی سابق میشدند با قطار مستقیمن به سیبری برده میشدند و در اردوگاهای کار اجباری کو لیمار و دیگر نقاط سیبری تلف شدند. این اسیران جنگی اصلن اطلاعی از این توحش استالینی نداشتند و غافل گیر شدند. طرفداران استالین و روسو فیل ها وطنی جوابی برای این اعمال ضد بشری استالین ندارند. ایرج رشتی
۶٨٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن روشن

عنوان : آقای "ثابت قدم" زیاد نوشتید اما موضعتان راجع به مسائلی که پرسیدم را مشخص نکردید!
انتظار می رفت موضع خود را پیرامون آنچه در اوکراین، سوریه، عراق، یمن و سرزمین های اشغالی توسط اسرائیل می گذرد با ما در میان بگذارید. یا پیرامون اتحاد دولت های غربی با فاشیست ها در بالتیک و اوکراین و...
اما بدلایلی که بر من روشن نیست حاضر نیستید حتی برای ظاهرسازی هم که شده به بیان مواضعتان بپردازید!
۶٨٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : با مزه ...
«کامنت های» ما برای همدیگر - و امیدوارم که برای برخی خوانندگان هم - نه تنها آموزنده هستند و نگرشِ تازه ای به موضوع را نشانمان می دهند، بلکه بعضی اوقات بسیار بامزه و شیرین هم هستند (من حتی دوستانی را می شناسم که کامنت ها را بسیار با دقت تر از متون می خوانند و از آنها لذت می برند - متأسفانه).

دوست ارجمند «پیروز»؛ ۳ خطِ نخستِ آخرین کامنتِ خود را مرور کنید. بنا به منطقی که ارائه فرموده اید، برای بررسی مثلاً دورانِ هخامنشی در ایران، ما باید ۲۰۰۰ و اندی سن داشته باشیم. و برای بررسی «هِتی ها» مثلاً ۳ تا ۴ هزار سال. و به همین ترتیب. بی نهایت جالب و بامزه بود.

دوست ارجمند «برزویه طبیب»؛ گناهِ شما در بامزگیِ کامنت ها دو چندان است. چرا؟ چون من نامِ شما را در «اخبار روز» دیده ام و شما نویسنده هستید. در جایگاه یک نویسنده، ولو سیاسی نویس، خطائی را که در آخرین کامنت تان فرموده اید «بخشودنی نیست». فدایت گردم، به نخستین (نخستین) کامنتِ بنده مراجعه بفرمائید. و بعد به اعتراضِ بنده به دوستان مراجعه بفرمائید که خواهش کرده ام «روی موضوع بمانند». یعنی که اگر کامنت ها بتدریج از موضوع اصلیِ متن دور شدند، گناهِ بنده نبود. بنده در ابتدا از متن، بروی متن، پیرامونِ متن، گفتگو کردم. این «روی موضوع نماندنِ ما ایرانیانِ هنر نزدِ اوست و بس» را بنده به کرات و دفعات در نوشتجاتِ گوناگون گوشزد نموده ام. کاری را که شما در آخرین کامنت تان فرموده اید ما به فارسیِ محاوره ای و عامیانه می گوئیم «حرف خودم را به خودم پس میدهی؟». بامزه هست، اما در جهانِ ادبیات کارِ چندان صادقانه ای نیست. این بود موجباتِ خنده و بامزگی.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : همنشین بهار

عنوان : مسئله دوران استالین تنها در سایه برخورد دیالکتیکی و همه جانبه ممکن خواهد شد
در مورد «وصیتنامه لنین»

سلام بر شما
من کمونیست نبوده و نیستم اما می‌دانم که سرمایه داری جهانی دل خونی از سوسیالیسم و کمونیسم دارد و حمله به استالین هم همیشه با نیت پاک دفاع از حقیقت صورت نمی‌گیرد و در تکامل خود (معمولاً و نه همیشه)، به حمایت از طالبان نفت و دلار می‌کِشد.
...
اگرچه قتلعام کاتین The Katyn massacre (کشتار روشنفکران و افسران لهستانی در سال ۱۹۴۰) حتی هواداران استالین را هم به تامل و مکث وامی دارد اما مسوول اول همه کژی‌ها در جنگ جهانی دوم، پدرخوانده‌های فاشیسم هیتلری و اربابان زر و زور است که با تحمیل قرارداد وُرسای به آلمان (در ۱۹۱۹) و سپس، با ساخت و پاخت در کنفرانس مونیخ (در ۱۹۳۸) زمینه رشد فاشیسم را فراهم کردند.

با درود به جانهای پاکی که در استالینگراد و در همه جبهه‌ها، رو در روی فاشیسم ایستادند، اجازه می‌خواهم نکاتی را در مورد «وصیتنامه» لنین اشاره کنم.

لنین به معنی دقیق کلمه وصیتنامه نداشت.
«Письмо к съезду» آنچه «وصیتنامه» لنین خوانده می‌شود بخش اندکی از نامه‌ها(سه نامه) و یاداشت‌های اوست که تقریر کرده و با نظارت همسرش (نادیا کروپسکایا)، منشی وی «ماریا وولودیچوا (میم.واو)» آنها را به رشته تحریر درآورده‌است.
گفته می‌شود همسر لنین اصرار داشت که مجموعه آن سه نامه را که برای ارائه در دوازدهمین کنگره حزب تقریر شده بود (بعد از مرگ لنین) در کنگره سیزدهم بخواند. اما هیئت سه نفره حزب (زینوویف، کامنف، استالین) مخالفت می‌کنند و نامه‌های لنین به کنگره «Письмо к съезду» لاک و مُهر می‌شود.
...
نامه‌های مورد بحث دو سال پس از مرگ لنین از پرده بیرون افتاد و ۱۸ اکتبر ۱۹۲۶ توسط «ماکس ایستمن» آمریکایی، در نیویورک تایمز(به‌زبان انگلیسی) به چاپ رسید.
بعد از آن، استالین در پلنوم کمیته مرکزی آن را قرائت نمود (و گفته می‌شود کلماتی در ذم تروتسکی از خودش به آن افزود که اعتراض وی را برانگیخت...)
...
اولین نامه ۲۳ دسامبر ۱۹۲۲ تقریر شده‌است که خواهان رشته تغییراتی در ساختار سیاسی می‌شود و پیشنهاد افزایش تعداد اعضای دفتر سیاسی را تا ۱۰۰ نفر می‌دهد.
در نامه بعدی (۲۴ دسامبر ۱۹۲۲) از تفرق و انشعابی که در کمین حزب خواهد بود صحبت کرده و در مورد استالین و تروتسکی (همچنین بوخارین و پیاتاکف) نکاتی را ذکر می‌کند.
...
در مورد استالین می‌گوید:
«رفیق استالین، از زمانی که به مقام دبیرکل رسیده‌است.، اختیارات نامحدودی را منحصرا در دست گرفته‌است. و من اطمینان ندارم که وی همواره قادر خواهد بود از این اختیارات با احتیاط لازم بهره ببرد. »
Сталин, сделавшись генсеком, сосредоточил в своих руках необъятную власть, и я не уверен, сумеет ли он всегда достаточно осторожно пользоваться этой властью.
...
(در پیوست به نامه فوق) چهارم ژانویه ۱۹۲۳ اشارات صریح‌تری به‌استالین نموده و می‌گوید:
«استالین بیش ازحد گستاخ است و این نقیصه گرچه در بین ما و در مراودات بین ما کمونیستها قابل مدارا است، در مقام دبیری کل غیرقابل تحمل می‌شود. به همین علت است که من پیشنهاد می‌کنم رفقا راهی برای برکناری وی از این سِمَت و انتصاب مردی به جای او که از هر نظر با رفیق استالین متفاوت باشد حتا تنها یک مزیت داشته باشد بدان معنی که صبورتر، وفادارتر، مودب تر و نسبت به رفقا محافظه کارتر و کمتر دمدمی مزاج و... باشد، بیندیشند.
این شرایط ممکن است جزئیاتی قابل چشم پوشی به نظر آیند. اما من فکر می‌کنم از جایگاه محافظان در برابر شکاف و نیز از نقطه نظری که من در بالا (پیش تر) در مورد ارتباط استالین و تروتسکی نوشتم، کم اهمیت نیست...و می‌تواند اهمیت تعیین کننده ای داشته باشد. »
Сталин слишком груб, и этот недостаток, вполне терпимый в среде и в общениях между нами, коммунистами, становится нетерпимым в должности генсека. Поэтому я предлагаю товарищам обдумать способ перемещения Сталина с этого места и назначить на это место другого человека, который во всех других отношениях отличается от тов. Сталина только одним перевесом, именно, более терпим, более лоялен, более вежлив и более внимателен к товарищам, меньше капризности и т. д. Это обстоятельство может показаться ничтожной мелочью. Но я думаю, что с точки зрения предохранения от раскола и с точки зрения написанного мною выше о взаимоотношении Сталина и Троцкого, это не мелочь, или это такая мелочь, которая может получить решающее значение
منتخب آثار لنین جلد چهارم
Ленин В. И. Письмо к съезду / Ленин В. И.Избранные произведения. В ۴ томах. Т. ۴. ۲-е изд. — М., ۱۹۸۸. — С. ۴۴۰—۴۴۳.

در این نامه‌ها لنین به موارد زیر هم اشاره می‌کند:
• افزایش تعداد اعضای کمیته مرکزی،
• اعطای کارکردهای قانونگذاری به کمیسیون برنامه ریزی دولت، مسئله ملیت‌ها،
• «عجله‌ استالین و شیفتگی اش نسبت به مدیریت محض»،
• لزوم تقویت اتحادیه جمهوری‌های سوسیالیست،
• استفاده از زبان ملی در جمهوری های غیر روسی...و...
لنین در پایان آرزو می‌کند فردای تاریخ جهان روزی باشد که مردمی که تحت سلطه امپریالیسم هستند بیدار شوند.
...
برخی در انتساب نامه‌ها به لنین چون و چرا کرده‌اند
http://www.mltranslations.org/Russia/LeninTest.htm
اما غالب مورخان این تردید را نمی‌پذیرند.
با کمال احترام: همنشین بهار
***
http://www.hamneshinbahar.net
۶٨٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : خوشحالم که...
خوشحالم که در اینجا به اصطلاح "دیسکورس" کوچکی ایجاد شد تا خواننده بی طرف و جویای اطلاعات و دانش، این امکان را داشته باشد که خود، با مطالعه نظرات گوناگون، شناخت خود را حاصل کند.
این امر، در نگاه من، و به لحاظ فرهنگی و آموزشی، برای جامعه ما از همه چیز مهمتر است. جامعه ای که سرآمد مطالعه اش مساوی است با "شرمندگی تاریخ".

چنین است که یک خواننده بی طرف و جویای اطلاعات می تواند شاهد باشد که مارکسیسمِ خشونت گریز و صلح طلب ما، همانقدر با استالینیسم قرابت دارد که اسلام مادران و پدران ما با "داعش" و "حزب الله".

چنانچه پیشتر عرض شد، بنام و در راه هر مرامی جنایت شده و می شود. متاسفانه نه مارکسیسم از این قاعده مستثناست و نه مذاهب و نه سیستم کاپیتالیسم (و نه حتی فوتبال).
هر کدام از این منش ها و جهان بینی ها، گونه ای انسانی و گونه ای متعصب دارد. چون انسان اساسا این تضاد را در درون خود حمل می کند. انسان است که در بنیاد خود، گاهی رئوف و مهربان است، و گاه خشن و بی رحم.

باید بسیار بی طرف بود، ابژکتیو بود، دانش جو بود، شهامت داشت، و بزرگی روح و شخصیت داشت تا خطاهای مرامی را که بدان اعتقاد داریم ببینیم و بپذیریم. و این همه، کار هر کسی نیست. رسیدن به چنین حالتی از بلوغ فکری، محتاج سالها آموزش و پرورش است. چنین آموزش و پرورشی، در چهارچوب تنگ یک ایدئولوژی و "ایسم" (مثلا مارکسیسم شرقی، استالینیسم، لنینیسم، مآئوایسم، اسلامیسم، هیتلریسم، و امثالهم) میسر نیست. بویژه که ما در شرق، اصولا اعصارِ مهمِ روشنگری و رنسانس را نداشته ایم و به اصطلاح "سن عقل" در جامعه بسیار پائین است و تفکر و آموزش اسلوبی هنوز در خودِ آکادمی ها جا نیفتاده است، چه رسد به بطن جامعه.

مارکسیسمی که من می شناسم و بدان معتقدم، بر پایه های اومانیسم غربی قرون ۱۷ و ۱۸ بنا شده است و جدا از این اومانیسمِ غربی قابل تصور نیست. یعنی خود ماحصل اعصارِ "رنسانس" و "روشنگریست".
این نوع از مارکسیسم، با شیوه های حکومتی در شوروی، چین، ویتنام، کره شمالی، و نمونه های مشابه هیچگونه خویشاوندی ئی ندارد. همچنین با برداشت های مذهبی ما ایرانیان از مارکسیسم هیچگونه خویشاوندی ئی ندارد. مارکسیسمِ ما ایرانیان، عمدتا آغشته به مذهب است. و جز این هم نمی توانسته باشد، چون ما در آن سیستم بار آمده ایم.
این گونه از مارکسیسم، نه اردوگاه های کار (گولاک) می شناسد و نه تصفیه های حزبی، نه اعدام و شکنجه، نه "پیمان عدم حمله با هیتلر" بروی جنازه ممالک کوچکتر، و نه "ک. جی. بی.".
دیگر آنکه این گونه از مارکسیسم، برای پیروانش، فراتر از یک"ایسم" است. چون یک "ایسم" در اکثر زبانها تداعی گر ساختار ذهنی خشک و غیر قابل انعطاف و تغییر ناپذیر است. یعنی ساختاری بسته و درون گرا. و این نکته ای بود که برخی از گفتگوکنندگانِ محترم متوجه نشده بودند (یا من نتوانسته بودم منظور خود را بخوبی بیان کنم. چون همه تلاش می کنیم تا در کامنت ها فشرده و مختصر بنویسیم).
و نهایتا اینکه این گونه از مارکسیسم نگاه می کند و می بیند که اکثر استالینیست های تند رو و متعصب، خود در قلب ممالک امپریالیستی نشسته اند، اما از سیستم های حکومتی آن سو دفاع می کنند. مارکسیسم در اصل مرامی ست صادق و راستگو. در قلبِ کاپیتالیسم نشستن و از استالینیسم دفاعِ تند و مطلق کردن، از دید من ناصافی و ناصادقی است.

اخیرا جمله ای در رابطه با اسلامگرائی و اسلامگریزی در آلمان خواندم که جالب بود: "ما حتی یک نوع آب نداریم، چه رسد به یک نوع اسلام". پیروی همین منطق، یک نوع مارکسیسم هم نداریم.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایکاروس

عنوان : پایان یک موضع
بازهم موضعی سطحی و عامیانه از سر عصبانیت و "ثابت قدم" در هیستری ضد کمونیستی. انتها و پایان این موضع کاملا" روشن است. ایشان فعلا" به میانه راه رسیده اند. ایشان از کنار هم گذاشتن هیتلر و استالین شروع کردند و حالا "هیتلر دیکتاتور بود" (و نه فاشیست) و " استالین بیمار و جانی". اگر دو روز دیگر این بحث ادامه یابد جبهه و جایگاه آقای "ثابت قدم" کاملا" مشخص و شفاف می شود.
۶٨٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : آرمان

عنوان : شخصیت استالین
نامه ای که گفته می شود لنین در مورد استالین نوشته است از نظر تاریخی معلوم نیست که واقعا معتبر باشد و جعل نباشد اما استالین نیز در طول عمر سیاسی خود دوران های مختلف و رفتارهای متفاوتی داشته است. او قبل از انقلاب اکتبر فعال سیاسی و انقلابی دلیر و ورزیده ای بود و با نام مستعار "سوسو" در تشکل و سازماندهی انقلابیون فعالیت وسیعی داشت و به شدت تحت تعغیب پلیس سیاسی تزار بود و چندین بار دستگیر و زندانی و تبعید شده بود. استالین مانند لنین و تروتسکی از نظر معلومات مارکسیستی در شمار رهبران بلشویک ها نبود اما در فعالیت مخفی و سازماندهی بی مانند بود. تروتسکی حتی بعد از ترک روسیه و اقامت در مکزیک هرگز شخص استالین را سرزنش نکرد بلکه روند سیر تحولات در روسیه و یا شوروی و سازماندهی حزب بلشویک را باعث اختلافات دانست. در اینکه استالین در شرایط سختی که شوروی در آن بسر می برد بسیار بدبین شده بود و هیستری نفوذ دشمنان شوروی در حزب او را به سمت شک و تردید در اعضا حزب سوق داد و به تصویه بسیاری از اعضای قدیمی و وفادار حزب منجر شد. اگر چه حزب بلشویک ها سابقه طولانی داشت اما او توانست روند دمکراتیک حزبی را تضعیف کرده و صدمات جدی به حزب بلشویک وارد کند. گفته می شود که استالین تمام اعضا حزب را که همراه لنین بودند تصفیه کرد و این رفتار را تحت نام مبارزه با نفوذ دشمنان انجام داد. دادگاههای نمایشی برپا کرد و حتی بسیاری از متهمان خود نیز به این باور رسیده بودند که مشی سیاسی آنها منجر به خیانت به حزب شده است. البته ما نمونه های ایرانی واقعی مشی غلط سیاسی را در ایران شاهد بودیم زمانی که حزب توده و سازمان اکثریت و رهبران آنها با اتخاذ سیاست های اشتباه عملا به نابودی تعداد زیادی از اعضا و هواداران خود توسط رژیم جنایتکار خمینی شدند ولی تصفیه فیزیکی اعضا پر سابقه بلشویک از جمله تروتسکی نمی توانست بوی از مارکسیسم یا لنینیسم برده باشد. البته نباید فراموش کرد که استالین در زمان جنگ همانطور که در سالهای اولیه بسیار کار آمد بود بعد از حمله هیتلر به شوروی باز نشان داد که بسیار فرمانده ورزیده ای بود و رهبری او در آن زمان توانست به شکست هیتلر بینجامد. استالین با آمریکا و انگلیس متحد شد و توانست نیروی عظیم ارتش هیتلر را با همکاری این کشورها شکست دهد. استالین در شرایط زمان خود عمل کرد و شاید در زمان صلح رهبر مناسبی نمی بود. مطمنا ایرادات جدی به او می توان یافت اما او معتقد به مرام بلشویک ها بود و اگر چه طبیعت دمکراتی نداشت اما توانست مردم شوروی را از چنگ جانیان فاشیست نجات دهد. هنگامی که ارتش سرخ به ارودگاهای مرگ گشتاپو رسیدند هزاران هزار انسان زندانی فاشیست ها را آزاد کردند که شامل هزاران یهودی بود که مطمنا بدون پیروزی ارتش سرخ به مرگ محکوم می شدند. آنها به سربازان شوروی می گفتند که "شما ما را نجات دادید"! تشابه استالین به هیتلر و موسلینی توهین به بازماندگان اردوگاههای مرگ هیتلر می باشد!
۶٨٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : علی کبیری

عنوان : وصیت نامه لنین وتوصیه هائی به کنگره
درتأئید ترجمهء متن وصیت نامهء لنین از آلمانی به فارسی توسط آقای ثابت قدم، متن انگلیسی زیر از آثار لنین در سایت مارکسیست به نشانی زیر برداشته شده است.

https://www.marxists.org/archive/lenin/works/۱۹۲۲/dec/testamnt/congress.htm

« I would urge strongly that at this Congress a number of changes be made in our political structure.
I want to tell you of the considerations to which I attach most importance.
Comrade Stalin, having become Secretary-General, has unlimited authority concentrated in his hands, and I am not sure whether he will always be capable of using that authority with sufficient caution…Stalin is too rude and this defect, although quite tolerable in our midst and in dealing among us Communists, becomes intolerable in a Secretary-General. That is why I suggest that the comrades think about a way of removing Stalin from that post and appointing another man in his stead who in all other respects differs from Comrade Stalin in having only one advantage, namely, that of being more tolerant, more loyal, more polite and more considerate to the comrades, less capricious, etc. This circumstance may appear to be a negligible detail. But I think that from the standpoint of safeguards against a split and from the standpoint of what I wrote above about the relationship between Stalin and Trotsky it is not a [minor] detail, but it is a detail which can assume decisive importance.
Lenin
January ۴, ۱۹۲۳ »
۶٨٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : طبل تو خالی
از شروع جنگ جهانی دوم ۷۶ سال می گذرد و برای درک اخبار دست اول آن - نه با تکیه به تاریخ - باید حدودا ده ساله بود. نمیدانم چند نفر از نویسندگان و خوانندگان این گفتگو اقلا ۸۶ ساله اند. بقیه جوان تر از آنند که اخبار دست اول داشته باشند. جناب ثابت قدم که نمیدانم چند ساله اند در کامنت های خود از همه " ایسم " های جنایتکاران نام برده اند و جزییات جنایت آنها را - احتمالا از منابع تاریخی مورد نظر - بررسی کرده اند ولی دریغ از یک کلمه در باره جنایآتی که در دوران ما و در جلوی چشم ما میگذرد و ما هرروز شاهد این فجایع میباشیم. منظور جنایاتی است که توسط خانواده بوش در افغانستان و عراق و آفریقا شروع و هنوز در سوریه و یمن و غیره ادامه دارد و چندین میلیون کشته و زخمی و آواره بجا گذارده است. آدم را بیاد داستان سعدی در باره منجمی میاندازد که " تو بر اوج فلک چه دانی چیست؟ که ندانی که در سرایت کیست؟ " و یاد آور داستان روباه و طبل تو خالی در کلیله و دمنه که " گفت : بدانستم که هرکجا جثه ضخیمتر و آواز آن هایل تر منفعت آن کمتر - و این مثل بدان آوردم تا رای ملک را روشن شود که بدین آواز متقسم خاطر نمی باید شد". دریغ.
۶٨٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : برزویه طبیب

عنوان : جناب ثابت قدم موضوع انشا خربزه است نه هندوانه
موضوع اینست که بار عمده جنگ بر علیه فاشیسم در اورپا بر دوش ارتش سرخ قرار داشت، و کمونیست ها نقش عمده را در تمام جریانات مقاومت زیر زمینی بر علیه اشغال و فاشیسم داشتند.نه اینکه استالین دمدمی مزاج بود یا نبود. در ضمن دم در اردوگاه اشویتس چه رهنمودی دارید؟ برزویه طبیب
۶٨٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : بخش کوچکی از وصیتنامه آقای لنین که به «استالین» مربوط می شود.
بی نهایت متأسفم که در عصر حاضر، در قرن ۲۱، در دورانِ اطلاعات و اینترنت، باید برای برخی از کامنت گذاران محترم (که ادعای مطالعه و روشن بودن هم دارند) بدیهیاتی را بازگو کنیم که در واقع هر فردِ کم و بیش باسوادی (حتی در سطحِ دبیرستان) باید بداند. مثلاً «هیتلر دیکتاتور بود»؛ «امام در ماه نبود»؛ «استالین بیمار و جانی بود»؛ «در توحش و استثماری بودن نظام سرمایه داری شکی نیست» و بدیهیاتی نظایرِ این.
واقعاً تأسفبار است. این خود نشانه و آینه سطح دانش در جامعه ماست. جامعه ای که هنوز درگیرِ بدیهیات است.

مختصری از وصیتنامه آقای «لنین» (ترجمه آزاد و سریع، بدونِ ادعای ظرافت ادبی):

«رفیق استالین، پس از آنکه دبیرکل شده است، قدرتی بی اندازه در دستانِ خویش دارد. و من اعتقاد ندارم که او، همواره خواهد دانست که از این قدرت با احتیاط استفاده کند.
استالین بسیار خشن است. و این کمبود، که در میان ما و در رابطه با ما کمونیست ها، قابلِ تحمل است، برای یک دبیرکل قابل پذیرش (قابل تحمل) نیست.
به همین دلیل به رفقا پیشنهاد می کنم تا برای برکناری استالین راهی بیابند و فردِ دیگری را به این سِمَت انتخاب کنند. کسی را که از رفیق استالین صعه صدر (رواداری) بیشتری داشته باشد، وفادار تر باشد، مودب تر باشد، در مقابل رفقا با دقت تر (باز تر، دوستانه تر) باشد، کمتر دمدمی مزاج باشد (روزی خوب و روزی بد بودن؛ حالی به حالی بودن)».

برای منبع آلمانی نگاه کنید به:
http://www.vulture-bookz.de/marx/archive/quellen/Lenin~Testament.html

http://www.planet-wissen.de/laender_leute/russland/stalin/

http://www.mxks.de/files/SU/Lenin.Testament.pdf (صفحه ۳ و ۴).


خسرو ثابت قدم
۶٨٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : صمد روشن

عنوان : توسل به "باسوادان" فاشیست برای تخریب سوسیالیسم
از ادعاهای مضحک آقای علی قدیمی که مرغ پخته لای پلو را بخنده می اندازد بگذریم، آنجا که کشور شوراها را عقب افتاده می نامد، کشوری که اولین انسان را به فضا فرستاد، یا اینکه قدیمی ترین حزب کشور یعنی حزب توده ایران را "فاجعه" می نامد، کتاب هایی که ایشان معرفی می کنند واقعا تامل برانگیزند: نویسنده کتاب "ترور سرخ" یک فاشیست به تمام معنا است؛ وی که از کمونیست های تواب بوده و در راس موسسات شرق شناسی دانشگاه های مختلف آلمان از طریق کمونیست ستیزی ارتزاق می کرده و می کند. یورگ بابروسکی (Jörg Baberowski) همین سال گذشته گاف بزرگی داد که ریاست دانشگاه هومبلد برلین را بزحمت انداخت. وی از شمار کسانی است که سعی در تلطیف هیتلر و نطام نژادپرستانه اش دارد. یورگ بابروسکی نویسنده کتاب مورد علاقه آقای قدیمی در فوریه سال ۲۰۱۴ در مصاحبه ای با اشپیگل می گوید: "هیتلر دیوانه نبود، [حتی] ظالم (grausam) نبود. او [هیتلر] نمی خواست که سر میزش راجع به نابودی یهودیان صحبت شود." !!!
وقتی که کسی چنین موجود فاشیستی را بعنوان مرجع به دیگران معرفی کند، طبیعی است که خود را علی رقم همه بی بضاعتی اش محقق و باسواد جابزند.
....
۶٨٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : کیهان

عنوان : همه ایدیولوژی دارند
فقط بعضی ها یا نمیدانند یا میخواهند فریبکاری کنند که میگویند مخالف ایسم هستیم
لیبرالیسم وهومانیسم و سوسیلیسم وکمونیسم یا کاپیتالیسم .همه ایسم دارند حالا یک عده میگویند ما مخالف ایسم هستیم.مخالف کدام ایسم . اینها جوامع غرب را میپذیرند و ازادیهای کشورهای غربی را ستایش میکنند یعنی اینها هم لیبرالیسم را قبول دارند و هم کاپیتالیسم را ولی وقتی به کمونیسم میرسند یک دفعه مخالف یسم میشوند. به نظر من همه ایدیولوژی دارند یک عده خودشان نمیدانند که افکارشان در کدام سمت قرار میگیرد. خودشان را طرفدار حقوق بشر معرفی میکنند ولی نمیدانند هومانیست هستند طرفدار بازار ازاد هستند ولی نمیدانند کاپیتالیست هستند و تا به کمونیسم میرسنذ یک دفعه ادعا میکنند ایدیولوژی ندارند ولی بعضی ها واقعن فریبکار هستند.
در رابطه با قرارداد عدم تجاوز بین دولت شوروی و هیتلر باز هم فریبکاری میکنند و میگویند مردم شوروی هیتلر را هم پیمان خود میدانستند این واقعن فریبکاری است. شوروی و امریکا بارها و بارها قراردادهای عدم توسعه سلاح هسته ای بسته اند ولی کی میگوید مردم امریکا شوروی را هم پیمان خودشان میدانستند. مردم امریکا همیشه شوروی را دشمن میدانستند و میدانستند که بین دشمنان هم میشود قراردا های اقتصادی و سیاسی و نطامی وجود دارد.من به عنوان یک ایرانی که کمونیست نیستم فکر میکنم مردم روسیه باید به رهبری استالین و فرمانده نطامی شان ژوکف افتخار کنند. و بستن قرارداد عدم تجاوز از طرف استالین بسیار هوشمندانه بود برای اینکه میخواست کشورش را از جنگ دور کند و استالین نه برای کمونیستهای روس بلکه برای همه مردم روس افتخاری بزرگ است که پیروزی بر فاشیسم را با پشتیبانی کامل مردم شوروی رهبری کرد و تمام رهبران جهان دوست داشتند با ایشان یک بار در عمرشان سلام علیک داشته باشند وا این را میشود از خاطرات پادشاه سابق ایران هم فهمید که به عنوان بزرگترین رهبر جهان از استالین اسم میبرد و افتخار میکند که با او دیدار داشته است
۶٨٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : بان در دهان ای خردمند چیست کلید در گنج صاحب هنر چو در بسته باشد چه داند کسی که گوهر فرو شست یا پیلور
مارک تواین که به قول جناب ثابت قدم " «مارک توینِ» عزیز و دوست داشتنی(۱)،...شاید ۹۰ درصدِ آمریکائیان، می گویند «توین». و شاید ۱۰ درصد، بسته به لهجه محلیِ خود، بگویند «تواین» " http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۶۴۱۴۵. " , جمله ای دارد که " It is better to keep your mouth closed and let people think you are a fool than to open it and remove all doubt." که البته برای ایشان احتیاج به ترجمه ندارد. و این مرا بیاد این شعر شاعر عزیز و دوست داشتنی صائب تبریزی میاندازد که " بـیشـتـر اهل جـهـان دورنـمـا مـی بـاشـنـد " و " گردن افـراخـتـگان سـر بـه هوا می بـاشـند ". با توجه به سایر کامنت ها, احتیاج به توضیح بیشتر نیست.
۶٨٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بی نام

عنوان : عزیزم ببخشید
آقای ثابت قدم
شما آیاحاضرید مسئولیت جنایات روزمره سرمایه داری و مسئولیت کسانی که انها هم نظیر شما "بی ایدئولوژی" بودند افرادی نظیر سوهارتو و پینوشه در اندونزی و شیلی و آرژانتین و ... که میلیونها انسانی را که به بیان رایج شما و شرکای فکری امثال شما ایدئولوژی کمونیستی داشتند را قتل عام کردند بپذیرید و رنجی را که توسعه سرمایه داری غارتگر و هار بر گرده میلیونها انسان در پهنه جهان میگذارد را به گردن بگیرید؟
البته پاسخهای شما از پیش مشخص است. پاسخهایی فرموله شده و قالبی که در این سه دهه اخیر اینقدر تکرار شده که از بر شده ایم.
آقای محترم این گفتمان عتیقه ای که حتی راویان اصلی ان مدتهاست فراموشش کرده اند و کلید واژه های ان کلماتی نظیر "پایان تاریخ" "پایان ایدئولوژی" و از این قبیل بود بسیار کهنه و نخ نما شده و تکنیک یک کاسه کردن و کوبیدن نظامهای مختلف زیر نام توتالیتاریزم هم دیگر حتی توسط کاهنان معبد "هانا آرنت " هم موجب شرمندگی است. البته هستند مناطقی از جغرافیای فرهنگی در جهان که بی خبر از روزگار معاصر در همان گفتمان ۲۵ سال قبل سیر میکنند. شما هم گویا در همان جغرافیای فرهنگی حضور دارید.
۶٨٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : علی قدیمی

عنوان : میهن دوستی و نه سوسیالیسم
در باره جنگ دوم جهانی اروپائی ها بسیار گفته ونوشته شده است. بدون همکار ی غرب و دولت شوروی واشغال نظامی ایران پیروزی ساده نبود .اما نقش کشور ما چه بود و چه بلائی برسر کشور ما امد هنوز باید تحقیق کرد. کشور ما اشغال نظامی شدو دولت شوروی برای ما فرقه دمکرات و حزب توده و بقیه فاجعه را به ارمغان اورد.
هر چند دولت شوروی نام پیروزی در جنگ دوم به پرچم میکشد ولی این پیروزی برای مردم شوروی بسیار مصیبت بار و گران و مملواز رویدادهای وحشتناک داخلی بود. مقاومت مردم روسیه و دیگر اقمار انرا باید ستود ولی این ربطی به دفاع از ارمان سوسیالیسم ندارد .بسیاری از دهقانان روسی در اغاز از اشغالگران المانی استقبال کردند.این که نویسنده محترم ادعا میکند(نبرد پیروزمندانه ای که کمونیستها علیه نازیسم سازمان دادند بزرگترین دستاورد ماندگار نظامی است که از دل انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بیرون آمد.) بود.)از بنیاد خطاست باید گفت سرنوشت کشور روسیه در دست یک اقلیت بسیار کوچک ازکومونیستهابود و پیروزی بر المان نه پیروزی سوسیالیسم بلکه انگیزه اصلی مردم دفاع از کشور خود بود. پیامد های پیروزی روسیه در جنگ برای مردم اروپای شرقی و سپس المان شرقی به معنای از دست دادن استقلال و نزدیک به ۵۰ سال اختناق و مزرهای اهنین و عقب افتاده گی و نداشتن مصبوعات ازاد بود.در جنگ دوم ۵۰ ملیون انسان بدون اراده فردی قربانی دو نظریه برتری نژادی و سوسیالیسم دولتی شدند.
هنوز هم بسیاری از هموطنهای ما در خواب و خیال انقلاب اکتبر بسر میبرند در حالیکه خود انقلاب اکتبر یک فاجعه بود و تفسیر خشونت با ر از تاریخ ارائه داد.
مایل هستم در اینجا سه کتا ب از صدها کتاب را به علاقمندان انچه در روسیه شوروی گذشته است معرفی کنم.

Der Rote Terror
Jörg Baberowski
-----------------------
Petrograd ۲۵ Otober ۱۹۱۷
Dietrich Beyrau

A Century of Violence in Soviet Russia
Alexander N. Yakovlev; Translated from the Russian by Anthony Austin; Foreword by Paul Hollander.
۶٨٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن روشن

عنوان : توانایی در سفسطه بازی، مظلوم نمایی و جعل تاریخ بمعنای باسواد بودن نیست
آقای ثابت قدم و دوستان ایشان که به قصد نان قرض دادن بشیوه سربازان آریامهر یا برادران حزب الله وارد بحث شده اند را دعوت می کنم تا موضع خود را پیرامون آنچه در اوکراین، سوریه، عراق، یمن و سرزمین های اشغالی توسط اسرائیل می گذرد با ما در میان بگذارند تا مشخص شود ایشان اصلا با فاشیسم و سلطه جویی مشکلی دارند؟
۶٨٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : علی کبیری

عنوان : نرود میخ آهنین درسنگ!
دوستان محترم آقایان ثابت قدم و همنشین بهار

مقالهء آقای مبشری و نظرات شما و سایر دوستان را مرور کردم. هردوی شما به درستی با استناد به مدارک و شواهد تاریخی، به علل شکست آلمان در جنگ پرداخته اید ولی آقای مبشری از اشاره به پیمان آلمان هیتلری و شوروی طفره رفته یا ندانم کاری بخرج داده است. ولی درمقابلِ شما جمعی کامنت دهنده های کشته مردهء شوروی سابق بدون اشاره به مدارک یا شواهد تاریخی موجود، با شما به جدال پرداخته اند. چنین بگو مگوئی مبیّن آنست که این کمونیست نماها با منطق میانه ای نداشته و تفاوتی بین اینان و مسلمانان افراطی نیست. قبلهء اینها شوروی سابق و قبلهء مسلمانان نیزعربستان قرن هفتم است. هردو گروه دچار دگم اندیشه هستند. اگر فساد، رشوه، تبعیض و بی برنامه گی درشوروی نبود، هرگز مثل کوه یخ آب نمیشد. اکنون همه باخبریم که پشت پردهء آهنین چه افتضاحی بود.
۶٨٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : خسرو ثابت قدم ، امروز چرا چنین دگماتیست؟
در آستانه و بحبوحه جنگ جهانی دوم تصادفی نبود که جبهه ای بین کشورهای آلمان ، ایتالیا و ژاپن تشکیل شد. البته خسرو ثابت قدم هیچوقت نخواهید فهمید که چرا در سراسر جهان نیز جبهه ها و تدبیر هائی برای رهائی بشریت از شر نکبت فاشیسم و نازیسم تشکیل شد. آیا می تواند بگوید چرا؟
ـ چرا مائو مبارزات خود را علیه حکومت جمهوری چین ـ چیانکایچک تعطیل کرد و با او متحد شد تا دشمن فاشیست و اشغالگر ژاپن را بیرون کند؟
ـ چرا مهاتما گاندی و نهرو مبارزات ضد استعماری هندوستان علیه انگلستان را متوقف کردند که انگلستان با متفقین راحت تر علیه هیتلر و موسولینی بجنگد؟
ـ چرا حکومت رضا خان این وقایع در همسایگی ایران هندوستان و چین و اروپا را نمی دید و درنهایت کودنی یا بدجنسی متفقین را علیه خود شوراند که منجر به اشعال ایران گردید؟
اگر حکومت ها و طرفداران آنها در آن برهه حساس نتوانستند چشم انداز تاریک و دهشتناک نازیسم و فاشیسم را بیینند و هنوز بر آن مواضع نابخردانه پافشاری می کنند یک جای قضیه می لنگد. البته رسانه های سرمایه داری ننگ حکومت فاشیسم
را توجیه می کنند که بر اعمال ننگین تا به امروز خود سرپوش بگذارند. ولی یک شهروند آگاه امروزی چرا؟
۶٨٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : باز هم معذرت می خواهم.
لحنِ کامنت ها در حالِ شخصی تر شدن و تند تر شدن است. نمی دانم که اگر این گفتگو، گفتگوئی حضوری بود، کار به کجا می کشید؟ شاید به همانجائی که ایران و ایرانیان سالهاست درگیرش هستند. هم چپ اش و هم راست اش و هم مذهبی اش.
یکی از «بی شرمی» من سخن گفته است،
یکی از «کارفرمایان» من سخن گفته است،
یکی حتی در همین «اخبار روز» جستجو نکرده است و مرا به بی سوادی متهم کرده است.

آنچه که من می بینم اینست: اگر یک فردِ «نئو نازی» نقش هیتلر را پذیرفت، اگر یک فردِ حزب اللهی نقشِ خمینی را پذیرفت، آنگاه یک فردِ استالینیست هم نقش استالین را خواهد پذیرفت. عرض کردم که اینها رویه های مختلفِ یک سکه هستند.
روش یورشِ زبانی و حمله به قصد خفه کردنِ صدای «طرف» هم در همه این سیستم ها مشاهده شده و می شود.

مرا ببخشید.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : غلط املائی بنده را ببخشید.
غلط املائی بنده را ببخشید. واژه نامه تلفن فقط «کریح» را می شناخت که غلط است. و واژه نامه را هم بدبختانه نمی توانستم از کار بیندازم. پوزش.
۶٨٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایکاروس

عنوان : نیاز به مطالعه
شاید اگر آقای "ثابت قدم" به جای تماشای ۲۴ ساعته سی ان ان و بی بی سی و سایر عمله اکره های زایندگان فاشیسم و پر کردن مغز خود با خزعبلات آنها قدری بیش از دو خط سرانه استاندارد مطالعه در ایران مطالعه می کرد شاید با هر پاسخی، اینگونه هیستری ضد انسانی و کمونیستی اش و خشم کورش در مقابله با چپ و کمونیسم و پوشاندن جنایات سرمایه داری و امپریالیسم فوران نمی کرد. مطالعه بیشتر بهترین راه آرامش و کسب آگاهی است
۶٨٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : برزویه طبیب

عنوان : جناب ثابت قدم
انشا نوشتن راجع به چهره کریه این و ان ساده است، ولی ببینیم که در عالم واقع شما پای حرف خودتان هسنید یا نه؟ چهره تزار کریه بود و چهره قیصر المان هم کریه بود. بنابر این هرکس که برای پیروز شدن تزار یا پیروز شدن فیصر کشته میشد، یک احمق بود.حالا فرض کنید سربازان روس دم دروازه اردوگاه اشویتس از شما بخواهند به انها رهنمود بدهید که ایا پیشروی بکنند یا نکنند؟ شما که معتقدید استالین و هیتلر فرقی ندارند ! به انها چه خواهید گفت؟ خواهید گفت استالین با هیتلر فرقی ندارد، پس چه تفاوتی دارد اردوگاه دست عمال استالین باشد و یا هیتلر! شما چرا باید برای جایگزینی یک ادم کریه المنظر با یک ادم کریه المنظر دیگر خود را به خطر بیاندازید!! برزویه طبیب
۶٨٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن روشن

عنوان : بی شرمی هم حدی دارد!
آقای "ثابت قدم" کمی یواش تر!
استالینیسم تعریفی است که این روز ها در آلمان اتفاقا طرفداران زیادی دارد!
رژیم فاشیستی هیتلر را نه استالین که خلق شوروی بزانو درآورد. و همین مسئله برای شما و کارفرمایان شما گران می آید. مقاومت خلقی را بنام یک فرد ارزان فروشی می کنید.
"تاریخی" که شما بدان حواله می دهید دستکاری شده است؛ بقیمت پایمال شدن خون میلیون ها انسان.
بی شرمانه قهرمانی های خلق شوروی را با جنایات هیتلر و یا حاکمین ایران برابر می شمارید، جالب است که از دید شما جنایات نتانیاهو و اردوغان یا آل سعود و ... پنهان مانه اند!
شعور ما را با خود قیاس کرده اید...؟
۶٨٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : معذرت می خواهم...
معذرت می خواهم که خواب آسوده ایدئولوژیک برخی از کامنت گذاران محترم را باز بر هم می زنم، اما گاهی نظری که خوشایندمان نیست را هم باید بشنویم و تحمل کنیم.
هر ایدئولوژی و مرام و مسلکی، گاه چهره ای دارد رئوف و انسانی و زیبا، و گاه بی رحم و ددمنشانه و کریح. این اظهار حتی، حتی، در مورد ورزش و فوتبال نیز صادق است چه برسد به حکومت و قدرت.
چهره کریح و ددمنشانه اسلام سیاسی را همه ما دیده و می شناسیم. چهره کریح و ددمنشانه استالینیسم را نیز هر آنکه جویای واقعیت باشد، می تواند امروزه براحتی ببیند و بشناسد، چون پنهان کاری های نظام دیکتاتوری استالین، به قدرت روشنگری تاریخ نیستند. تاریخ نهایتا از هر جریانی پرده داری خواهد کرد.
از این دیدگاه، فاشیسم و استالینیسم و نمونه های تاریخی یی نظیر حکومت اسلامی ایران، همه برابر و رویه های گوناگون یک سکه هستند. هر کدام بنام مرام خود جنایت کرده و می کنند. یکی در راه الله، یکی در راه انقلاب سوسیالیستی، و یکی در راه پاکسازی نژادی بشر.
این مرام ها همه در جایی به هم می رسند. هیتلر و استالین هم در "پیمان منع حمله" به هم رسیدند.
مطمئن باشید که هیچ توجیه و تفسیری، جنایت علیه بشریت را مشروعیت نمی تواند بخشد.
از سوی دیگر طبیعی ست که هم هیتلر و هم حکومت اسلامی ایران و هم استالین، هنوز که هنوز است طرفداران خود را دارد و خواهد داشت. هر چند خوشبختانه در اقلیتی کوچک و بسته.
۶٨٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن روشن

عنوان : تبدیل خواب خوش امپریالیست ها و طرفدارانشان به کابوسی خوف ناک
در ابتدا با سپاس از رفیق مبشری که این یادداشت بجا را ارئه کردند.
واقعیت این است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی امپریالیست ها و طرفدارانشان و حتی چپ های تواب و شرم زده، بخیال خود سوسیالیسم را برای همیشه دفن کردند. در سال های پی آن هر صدای عدالت خواه، صلح طلب و آزادی خواهی را به مسخره گرفتند. پول ها خرج کردند تا در جبهه مقابل "ایدئولوژی زدایی" کنند. اما مگر می توان با پول روند طبیعی تاریخ را متوقف کرد؟ و چون پاسخ این سوال را منفی می یابند، انگار که از کابوسی خوف ناک بیدار شده باشند، شروع به هذایان گویی می کنند. و قصد دارند تاریخ را جعل کنند،که در همین بحث هم شاهدش هستیم.
در سال های گذشته مردم در اقصی نقاط جهان شاهد آنند که "مرگ سوسیالیسم" نه تنها به صلح و رفاه ادعایی امپریالیست ها نیانجامید، بلکه بی عدالتی ای بی سابقه در طول تاریخ را بدنبال داشت. مردم جهان سیاست های جنگ طلبانه امپریالیست ها را با پوست و استخوانشان لمس می کنند و شاهد حمایت بی شرمانه آنها از فاشیست ها از اوکراین گرفته تا هلند می باشند. هر روزه می بینند که همه دستاوردهایشان، از حق اعتراض و اعتصاب گرفته تا بهداشت و تدریس محدود و محدود تر می شوند. شاهدند که حتی آزادی را هم می خواهند خصوصی سازی کنند. بنابراین هرچه گسترده تر مطالباتشان را که با آرمان های سوسیالیسم همخوانی کامل دارند، فریاد می زنند. و در این کارزار چپ را متحد طبیعی خود می یابند.
پس کاملا طبیعی است که این ضد بشر ها با مشاهده این واقعیات چنین برخورد کنند که شاهدش هستیم.
۶٨٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : المپیک ۱۹۳۶ برلین
یکی از دلایل روشن که کشورهای سرمایه داری رشد سرطانی نازیسم هیتلری را دست کم می گرفتند. شرکت آنها در بازیهای تبلیغاتی المپیک برلین ۱۹۳۶ بود. ولی دیدیم که در سال ۱۹۸۰ بازیهای مسکو را بایکوت کردند.
در بازیهای تابستانی المپیک ۱۹۳۶ برلین ، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالییستی شرکت نکرد. این یکی از دلایل آگاهی شوروی از ماهیت ضد انسانی حکومت نژاد پرست آلمان بود.
اسپانیا نیز المپیک ۱۹۳۶ برلین را بایکوت کرد و بازیهای دیگری به عنوان آلترناییو ترتیب داد که در روز قبل از شروع این بازیها جنگ داخلی اسپانیا شروع شد.
پس هنوز به سال ۱۳۳۹ نرسیده حساب کتاب ها روشن بوده است ولی بعضی ها برای خود داستان سرائی می کنند.
۶٨٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایکاروس

عنوان : هیستری ضد چپ و کمونیسم
این روزها هیستری ضد چپ و کمونیسم علیرغم فریادهای گوشخراش نابودی چپ و کمونیسم در میان دو دسته ضد کمونیست ها و عاشقان سرمایه عمدتا" و ناآگاهان تاریخ و سیاست اوج گرفته است و نوشته آقای "ثابت قدم" (که امید است در دسته دوم باشد) با توجه به نفرت خارج از تصور ایشان نشان دهنده ثابت قدمی ایشان در این راه است. هیستری ضد چپ و انقلاب در بیان تاریخ آنچه را که قرار است ببیند می بیند و نکاتی را که نباید، انکار و یا مسکوت می گذارد: کشتارهای نیروهای سفید در انقلاب روسیه دیده نمی شود ولی اقدامات لنین در سرکوب آنها دیکتاتوری و توتالیتاریسم خوانده می شود، مذاکرات فرانسه و انگلیس با هیتلر جهت واگذاری "چکسلواکی" به آلمان و تعلل در جلوگیری از هیتلر در حمله به لهستان دیده نمی شود ولی "تقسیم اروپای شرقی بین آلمان و شوروی" عامل شروع جنگ اعلام میشود. از پیمان "مولوتف- ریبن تروپ" داد سخن می دهند ولی نیات استالین از آن را مسکوت می گذارند. آقای همنشین بهار می گوید "حتی اگر بپذیریم....." باید بپذیریم. چرا نپذیریم؟ دوستان عزیز، خارج از متن و شرلیط سخن گفتن بسی آسان است. استالین یک استراتژیست بود و کاملا" می دانست که یکی از اهداف مهم هیتلر حمله به اتحاد شوروی است و قطعا" باید برای دفع این حمله زمان بخرد چون قدرت نظامی شوروی و میزان تجهیزاتش کافی نبود. او بخوبی از مذاکرات پشت پرده چرچیل و هیتلر و بعدها از نیات آمریکا و انگلیس آگاه بود و به همین خاطر آنها را برای گشودن جبهه دوم در برابر هیتلر تحت فشار گذاشته بود، امری که آنها به منظور تضعیف قوای شوروی در آینده از آن خودداری می کردند وتنها پس از هراس از پیروزیهای اولیه در نبرد استالینگراد و امکان پیشروی قوای شوروی در اروپای شرقی اقدام به گشودن جبهه "نرماندی" نمودند. نگاه به اتحاد و کمک آنها تحت نام "متفقین" نکنید، اینها از الزامات و ضروریات مقابله با هیتلر بود. درواقع انگلیس و آمریکا نیات شومی برای آینده جنگ داشتند. برای مثال آمریکا به راحتی می توانست با کمک خواستن از استالین برای حمله به ژاپن در جبهه منچوری ، ژاپن را به تسلیم وادارد ولی ترجیح داد با بمب اتم در ژاپن کشتار کند ولی بخشی از جزایر ژاپن به دست استالین نیفتد، امری که خود امروز نیز در بوجود آوردن توحش طالبان و داعش و... به آن اعتراف و افتخار می کنند(به مصاحبه برژینسکی در مورد افغانستان رجوع کنید). آیا دوستان عزیز اشاره ای به این موضوعات می کنند یا کماکان هر چیزی و اقدامی تحت نام استالین باید "جنایت" محسوب شود؟ او استراتژیستی بزرگ بود که جنگ را بهتر از همه رهبران وقت جهان رهبری کرد و نقش بزرگی در سرکوب فاشیسم ایفا نمود. دنیای امروز بر خلاف آنچه از روی غیض و کین گفته اند و می گویند، برای رهایی از یوغ فاشیسم مدیون او است.
نشستن در جای امن امروز و صدور فرمان محکومیت برای گذشته بسیار آسان است.
۶٨٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : پارتیزان

عنوان : بشر محو فاشیسم را مدیون تمام آزادیخواهان و کمونیست ها شوروی و اروپا است
شاید عده ای فراموشی تاریخی گرفته باشند و نمی دانند که کمونیست های شوروی قبل از حمله فاشیست های هیتلری به شوروی تجربه نبرد با آنها مزدوران آنها یعنی فالانژیست های فرانکو در اسپانیا همراه با بسیاری از آزادیخواهان و کمونیست های دیگر کشورها همراه با جمهوری اسپانیا داشتند و ساده لوحانه است که استالین و رهبری شوروی خیال باطل داشته اند که با امضای قرار صلح که نشان صلح خواهی شوروی در مقابل جنگ طلبی فاشیستهای نازی بوده دیگر آلمان و متحدین فاشیست آن به کشور شوراها حمله نمی کرد! داستانهای بی اساسی که شوروی عده ای از کمونیست های آلمانی و دیگر کشورها را نیز به هیتلری ها تحویل داده باشد نیز ساخته گشتاپو و بقیه دستگاه های آدمکشی فاشیست ها بود که دول امپریالیست غربی نیز چندان بدشان نمی آمد به آنها دامن بزنند. محو فاشیسم مدیون مدیون از جان گذشتن میلیون ها شهروند شوروی به رهبری حزب کمونیست و شخص استالین بود و البته در نبرد برای رهایی از یوغ فاشیسم کمونیست ها و پارتیزان های کشورهای دیگر از جمله فرانسه و یوگسلاوی و ایتالیا و بقیه کشورهای تحت اشغال قهرمانه نبرد کردند و دشمن ضد بشری را تضعیف کردند. فراموش نکنیم که پارتیزان های کمونیست ایتالیایی بودند که موسیلنی فاشیست را اعدام انقلابی کردند. ارتش سرخ قهرمانانه ارتش ضد بشری فاشیست های آلمان را شکست داد و پرچم جنایتکاران نازی را پائین کشید و پرچم سرخ داس و چکش و ستاره کمونیست ها را به جای آن نشاند و توانست میلیونها انسان را از اردوگاه های مرگ فاشیست ها نجات دهد. دورد بیکران به خاطره تابناک ارتش سرخ شوروی و کمونیست ها در تمام جهان از جمله کمونیست های چینی که ارتش جنایتکار ژاپن را به شکست ناگزیر کرد. زنده باد کمونیست ها!
۶٨۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : برزویه طبیب

عنوان : انگشت کوچیکه
خدمت اقایان و خانمهای معترض به تجاوز به زنان المانی
شما خودتان امار داده اید از میلیون ها کشته صحبت کرده اید، تجاوز به زنان انگشت کوچیکه جنگ است. بلایی که توپخانه روس سر برلین اورد، بمباران هامبورگ که اب دریا را به جوش اورد، فجایعی که المان ها در لنینگراد کردند،و از جمله تجاوز به میلیون ها زن ،چه المانی چه روس چه فرانسوی و چه یونانی، همه و همه چهره عفریت جنگ است. حالا شما این عفریت را رها میکنید و انتظار دارید سرباز روس و یا سرباز المانی به زن و بچه طرف مقابل رحم کند؟ این سرباز روس نیست که باید شلوارش را پایین نکشد؟ مقصر اون سرباز روس یا المانی نیست. مقصر اون جنابی است که که حتی یک نگاه چپ هم به دختر همسایه نکرده ولی به فاشیست های جنگ طلب پول داده که در به اصطلاح انتخابات برنده شوند و از قبل جنگ میلیون ها دلار به جیب زده، یکشنبه هم رفته به کلیسا و شمع روشن کرده! تازه جالب اینست که که معترض ترین شما به این تجاوز به زنان ،از استالین انتقاد میکند که چرا با هزار دوز و کلک کمونیستی یا غیر کمونیستی! این عفریت را یک روز هم که شده بیشتر در غل و زنجیر نگه داشت!برزویه طبیب
۶٨۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : برزویه طبیب

عنوان : جناب همنشین بهار و دیگران
پیمان هیتلر و استالین را خیلی سطحی بررسی کرده اید. این پیمان را باید در رابطه با سرنوشت چکسلواکی بررسی بفرمایید، و نیز حوادث کشور های اسکاندیناوی را در نظر بگیرید،نه صرفادر رابطه با لهستان و لیتوانی، تا به معنای دقیق ان پی ببرید. برزویه طبیب
۶٨۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ا. م. شیری

عنوان : امتناع از تمام واقعیت
آقای مبشری می نویسند: «نبرد پیروزمندانه ای که کمونیستها علیه نازیسم سازمان دادند بزرگترین دستاورد ماندگار نظامی است که از دل انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بیرون آمد. اگر این نظام و مقاومتش در برابر نازیسم نبود، معلوم نیست امروز چهره اروپا و جهان چه بود».
متاسفانه، آقای مبشری با وجود بیان این واقعیت، به هر دلیلی اکراه دارد از رهبر یا رهبران این سازماندهی ها و فرمانده کل جنگ نام ببرد. در نتیجه، علنا و عملا به چنین توهمی دامن می زند که انگار انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از آسمان منزل شد و کمونیستها جنگ علیه نازیسم را توسط رهبران «غیبی» سازمان دادند.
این شیوه تحلیل و بررسی، یعنی بیان نصف و نیمه واقعیت ها و آنهم معنایی جز جای دست گذاشتن برای کتمان کل واقعیت ها ندارد.
۶٨۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : سیامک سلطانی

عنوان : در مورد برخی آمارها
دوست ارجمند بابک عزیز، با شما کاملا موافقم. ممنون از لینک ارسالی تان.
۶٨۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بابک

عنوان : نابود باد لانه های فاشیسم
آقای سیامک سلطانی در خصوص موضوع تعرض سربازان متفقین غربی از جمله به این لینگ اشپسگل میتوانید مراجعه کنید:
http://www.spiegel.de/international/germany/book-claims-us-soldiers-raped-۱۹۰-۰۰۰-german-women-post-wwii-a-۱۰۲۱۲۹۸.html
اما نکته ای که نباید از نظر دور داشت دلایل طرح و تبلیغ چنین ادعاهایی است وقتی خصوصا این موضوع را در کنار رشد عریان فاشیسم در کشورهای شوروی سابق نظیر اکراین و لیتوانی و لتونی قرار میدهیم.
هجوم رسانه ای تبلیغات ضد شوروی و ضد چپ که بخش فارسی آن خصوصا با مستندها و اخبار هدایت شده در تلویزیونهای بی بی سی و من و تو نمود یافته عموما بسیار سطحی و از فرط دست کم گرفتن مخاطب مشمئز کننده است. در یک به اصطلاح مستند تاریخی که از حنگ جهانی دوم از تلویزیون من و تو پخش میشد تصویری که از سربازان ارتش سرخ در نبرد استالینگراد با اتکای به اینکه چون مهمات کم داشتند در نبردهای تن به تن و با سلاح سرد با سربازان المانی درگیر میشدند از این رو بسیار سبوع و بی رحم و جانی ترسیم میشدند و بسیاری موارد از ایندست.
مستند دیگری بود که از یک زن اوکراینی که هم معشوقه یک افسر اس اس شده بود و هم با این واسطه جزو دستگاه اداری فاشیستها بعد از شکست نازی ها در اوکراین به آلمان رفته و به واسطه خوش خدمتی جزو معدود اسلاوهایی بود که پاسپورت نازی میگیردو ... کل مستند در یک همدلی با این زن فاشیست و خائن به میهن سعی در تبرئه این توجیه گران جنایت داشت و بسیاری موارد از این دست.
همه این تبلیغات همانطور که "خواننده بیطرف" هم ذکر کردند در راستای کوبیدن چپ با تکنیکی است که رولان بارت به آن ninisme میگوید.
به هر حال از سهراب مبشری گرامی لازم است تشکر کنم که چه در این نوشته و نوشته های اخیر دیگر در همین راستا سعی در ارائه یک تاریخ حقیقی دارد تا دوباره مجبور به تکرارش نباشیم.
نابودی لانه های ذهنی و عینی فاشیسم و سرمایه داری هار مستلزم تلاش روشنگران آگاه و احساس مسئولیت است.
۶٨۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : آخرین کامنت.
آخرین کامنت
خواننده بی طرفِ محترم؛ آقای همایون محترم؛

باز هم تکرار می کنم:
متن، نقش ارتش شوروی را بطور احساسی و ایدئولوژیک بررسی کرده است. یک بررسی احساسی و ایدئولوژیک، بررسی ئی ابژکتیو نیست. از این دیدگاهِ ایدئولوژیک، نقش ارتش شوروی «بارز» شده است. یعنی شده است تقریباً «تنها ارتشی که آلمان را نجات داد».
آزادسازی آلمان، مدیون «همه» نیروهای متفقین بود. «همه» نیروهای متفقین، با تعداد قربانیانِ متفاوتی، در این آزاد سازی نقشی «برابر» داشتند. آزاد سازیِ آلمان را به حسابِ ارتش یک کشور نوشتن، کار صحیح و ابژکتیوی نیست. اینکه قربانیان شوروی بیشتر از همه بود، در همه کتب درسی نیز آمده است. خود مردم و باسوادانِ آلمان، هیچ ارتش خاصی را آزاد سازِ خود نمی دانند. چون خونِ یک ارتشی روس رنگین تر از خون یک ارتشیِ غربی نیست.

ممالکی نظیر فرانسه یا بلژیک یا هلند و غیره، همه، بسرعت تسلیم شدند. چون توانِ نظامی برابری با آلمان را نداشتند. بنابراین برای جلوگیری از خون ریزی و قتل و عام، فوراً تسلیم شدند.

قسمت بزرگی از تلفاتِ روس ها به دلیل قبلاً ذکر شده بود. روس ها غافلگیر شدند، چون خود را هم پیمان هیتلر می دانستند و انتظار نداشتند که هیتلر به ناگهان به آنها حمله کند. از سوی دیگر هشدارهای جاسوسان خود در غرب را، نادیده گرفتند. این نادیده گرفتن، به این دلیل بود که آقای استالین تا این حد به پیمان خود با هیتلر اعتماد داشت.

من طبیعتاً آگاهانه و عمداً ۲ موضوعِ «پیمان استالین و هیتلر» و «تجاوز وسیع به زنان» را آوردم تا در برابرِ منزه سازی و قدیس جلوه دادنِ ارتش شوروی موازنه ای ایجاد کرده باشم. طبیعی ست که در همه جنگ ها و ارتش ها چنین توحشی صورت می گیرد. اما متأسفانه تا همین چند سال پیش، متعصبان کمونیست حتی به این ضعف های ارتش شوروی معترف نبودند. نیز هنوز هستند کسانی که تلاش دارند تا این پیمان را با نگاهی منطقی و دیپلماتیک توجیه کنند. چنین پیمانی از نگاه من (و بسیاری نظیر من) قابل توجیه نیست. بویژه از سوی کسی قابل توجیه نیست که خود را مارکسیست می داند و می نامد (یعنی آقای استالین).

بحث بی احترامی به قربانیان نیست. از نظر من، یک قربانی و یک اعدامی، کافی ست تا عملی (جنگ، شکنجه، و غیره) باالکل محکوم و منتفی اعلام شود. نه ارتش های غربی و نه ارتش های سرخ کمونیستی، منزه و بیگناه و انسان دوست و رهائی بخش و غیره نیستند.

تعداد قربانیان تجاوز را خودتان باید در اینترنت جستجو کنید. به راحتی منابع مستند خواهید یافت.

با احترام به همه - خسرو ثابت قدم
۶٨۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : سیامک سلطانی

عنوان : در مورد برخی آمارها
دوست نادیده اما خوب و ارجمند، بهنام اردشیریان آماری را ارائه کرده اند که با اجازهتان تصحیح کوچکی لازم دارد. آمار دقیقتر تلفات انگلستان ۴میلیون و ۸۰۰ هزار نظامی و غیر نظامی بوده است. آمار اتحاد شوروی ۲۷ میلیون نفر که از این میان ۶و۵ میلیون نظامی و مابقی غیر نظامی بوده اند. تلفات خود آلمان حدود ۵و نیم میلیون نفر نظامی و غیر نظامی بوده اند.
دوستی در مورد تجاوز به زنان آلمانی، توسط سربازان روس نوشته اند. این عمل زشت متاسفانه محدود به سربازان روس نبوده است، امسال در آلمان، برخی اسناد محرمانه در این زمینه انتشار یافتند که حکایت از رقم قابل توحه تعداد تجاوز از جانب همه سربازان متفقین، چه روسی و چه آمریکائی و دیگر ملیتها نیز می کرد. متاسفانه من فقط از طریق شنیدن گفتار رادیوئی از رادیو آلمان، (با صدای آلمان اشتباه گرفته نشود) در جریان آن قرار گرفتم و اکنون منبعی را که در این گفتار رادیوئی ذکر شد، بیاد ندارم. پدیده تجاوز و دزدی، و غارت از پیامدهای هر جنگ و ویرانی استو تا کنتل آن پس از جنگ، مدتی زمان میبرد. در ضمن ایم فقط به آن دوره محدود نمی شود، هنوز هم در بسیاری جنگهای در جریان، از این اخبار فجیع ، اطلاع رسانی صورت می گیرد.
۶٨۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خواننده ی بی طرف

عنوان : کمی انصاف!
آقای ثابت قدم.
اولا کمونیست بودن اتهام نیست، شما می توانید راحت مرا کمونیست بدانید و بخوانید. هیچ اشکالی ندارد.
دوم، خوب شد که از بعضی ادعاهایتان نظیر این که اگر انگلیس و آمریکا هم مرز زمینی با آلمان داشتند کشته هایشان به ۲۰ میلیون نفر می رسید، دست برداشتید.
اما در مورد قرارداد. شما اگر بودید چه می گردید؟ فاشیسم را ساخته بودند که به جان شما بیاندازند. شما به آن به این دلیل که کمونیست ها در آن کشور کشته می شدند اعلام جنگ می دادید؟ کمونیست ها و آزادی خواهان و بهائیان در خیلی از کشورها کشته می شدند، تقریبا در همه ی دنیا. شوروی می بایست به همه ی دنیا اعلام جنگ می داد؟ شما معتقدید استالین می بایست به هیتلر اعلام جنگ می داد؟ آن وقت امروز همین شما مدعی «شوروی متجاوز» نمی شدید؟ آیا شما این منطق را امروز هم به کار می برید؟ آیا با آمریکا هم با همان کینه توزی برخورد می کنید؟ چرا یقه ی آمریکا را نمی گیرید که به ایران - و ده ها مثل ایران - که در آن آزادی خواهان کشته می شوند، اعلام جنگ نمی دهد و دنبال بهبود مناسبات و «قرارداد صلح» با آن است.
احتمالا شما به همه ی آن چیزهایی که گفته اید هیستری ندارید، فقط به بعضی هایش هیستری دارید.
اگر بخواهم با همان لحن متفرعنانه ی یادداشت اول شما بنویسم باید بگویم: «احتمالا شما طرفدار جنگ آمریکا با ایران هستید»!!
در مورد تجاوز به زنان. البته که محکوم است. اما مقاله ی آقای مبشری بحثش این بود که چه کسی فاشیسم را شکست داد. شما کوشیده اید به هر موضوعی چنگ بیاندازید تا این پاسخ را واژگونه کنید.
من نمی دانم که این آمار ۲ میلیون نفر را از کجا آورده اید.
راستی کسی تعداد زن های شوروی را که توسط ارتش المان مورد تجاوز قرار گرفتند شمرده است؟ احتمالا نه! چون به درد تبلیغات ضدکمونیستی نمی خورد.
۶٨۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : همنشین بهار

عنوان : پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ
با درود به حان های پاکی که در مبارزه با فاشیسم بویژه در نبرد استالینگراد جان خود را از دست دادند، به
توافق هیتلر ـ استالین یا «پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ»
Molotov–Ribbentrop Pact / Договор о ненападении
اشاره کوتاهی می‌کنم.
پیمانی که ۲۳ آگوست سال ۱۹۳۹ بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی منعقد شد و تا همین اواخر کمتر کسی از چند و چون آن خبر دقیق داشت.
متاسفانه تاریخ‌نگاران شوروی در دوران استالین، خروشچف، برژنف و چرننکو، مردم را در جریان کامل زد و بند مزبور قرار ندادند و از نقش آن در حمله آلمان به شوروی راززدایی نشد.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ هفت بند دارد و در مهم‌ترین آن‌ها تصریح شده دو کشور از پیمان‌های نظامی علیه هم پشتیبانی نکرده، به یکدیگر حمله نخواهند کرد و در صورت بروز جنگ میان یکی از این دو کشور با کشور ثالث، بیطرف خواهند ماند. قرارداد بویژه اطمینان می‌داد که آلمان از ژاپن (در جنگ اعلام نشده علیه اتحاد جماهیر شوروی در امتداد مرز منچوری، مغولستان) پشتیبانی نمی‌کند.
ولی موضوع که به همین جا ختم نمی‌شد.
...
این پیمان دارای یک صورتجلسه‌ الحاقی فوق سرّی نیز بود که شرق اروپا را در صورت تغییر جغرافیای سیاسی این منطقه به مناطق تحت نفوذ آلمان و شوروی تقسیم می‌کرد.
...
پس از این توافق، آلمان با اطمینان از جانب شوروی، حمله خود را به لهستان آغاز نمود و شوروی سرحدات خود را به سمت مغرب جلو برد و در ژوئن ۱۹۴۰ استونی و لیتوانی و لتونی را ضبط کرد.
پیمان مزبور دورنمای بازپس‌گرفتن سرزمین‌هایی چون فنلاند، اوکراین، مولداوی و لهستان شرقی را هم (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروس‌ها در آن زندگی می‌کردند) در مقابل رهبر کرملین گشود.
...
ظاهراً قرار بر این بود که آلمان و شوروی به مدت ده سال به خاک یکدیگر تجاوز نکنند اما دو سال بعد هیتلر که به زیاده‌روی و دست‌اندازی شوروی به این یا آن منطقه معترض بود، دبّه در آورد و با حمله به آن کشور در ژوئن ۱۹۴۱ زیر قرارداد زد و عملاً آن را نقض نمود.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ نه تنها به هیتلر در اهداف جنگی‌اش کمک زیادی کرد، به ایجاد سردرگمی و تضعیف روحیه بین کمونیست‌های پاک و صادق هم انجامید که سال‌ها به حق هیتلر را به عنوان دشمن جنبش کارگری و تهدیدی برای صلح جهانی، محکوم کرده بودند.
برای روشنفکران چپ، چرخش به راست در سیاست خارجی اتحاد شوروی بسیار سخت و سنگین بود و این پرسش جدی را پیش می‌کشید که آیا واقعاً آدولف هیتلر به متحد استالین تبدیل شده است؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ اگر در آغاز به عنوان ضرورتی تاریخی برای جلوگیری از بروز جنگ علیه میهن سوسیالیستی کارگران توجیه می‌شد، ولی تنظیم رابطه شوروی با کشورهای کوچک و بی‌دفاع شرق اروپا و تلاش برای تصاحب آنها هیچ توضیحی نداشت.
حتی اگر بپذیریم که امضای آن قرارداد را نباید خارج از متن تاریخی‌اش و هدفی که برای شکست فاشیسم و برهم زدن دسیسه‌های امپریالیستها ایفا می‌کرد مطرح نمود، باز تنظیم رابطه شوروی با کشورهای کوچک و بی‌دفاع شرق اروپا و تلاش برای تصاحب آنها توجیهی ندارد مگر اینکه ادعا کنیم پیمان مزبور اصلا و ابدا فاقد صورتجلسه‌ الحاقی فوق سری بوده و آنچه روی داد من درآوردی، دروغ و توطئه امپریالیسم است!
...
گفته می‌شود پس از امضای پیمان عدم تجاوز، شماری از کمونیست‌های آلمانی پناهنده به شوروی، به پلیس مخفی رژیم نازی (گشتاپو) تحویل داده شدند. همچنین شمار زیادی از کمونیست‌های کشورهای گوناگون که در آن سال‌ها در شوروی زندگی می‌کردند و از استقلال رأی نسبی برخوردار بودند در «پاکسازی»های استالینی جان خود را از دست دادند.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ، دست هیتلر را برای حمله به غرب باز گذاشت و در ضمن مواد خام ضروری را که در جنگ برای آلمان اهمیتی حیاتی داشت، تأمین می‌کرد.
بنا بر قرارداد فوق قرار شد اتحاد شوروی به آلمان، غله، چوب، نفت، پلاتین و فسفات و...که سخت بدان نیاز داشت صادر کند. شوروی متعهد شد با ایجاد تسهیلات ترانزیتی مواد خام مورد نیاز آلمان را به آن کشور تحویل دهد و آن کشور را از دشواری‌ها و تنگنا‌هایی که به سبب محاصره انگلستان دچار شده بود، رهایی بخشد.
...
ژوئن ۱۹۴۱ وقتی هیتلر به شوروی حمله کرد، بنزین و سوخت تانک ها و هواپیماهایش که در جبهه ای بسیار وسیع خاک آن کشور را بمباران و گلوله باران کردند، از خود شوروی تأمین شده بود و در زیر پوشش همین تانکها پیاده نظام که نان‌شان از گندم روسیه و اکرائین بود به اتحاد شوروی حمله کردند.
بدون تامین سوخت و مواد خام و غذا برای آلمان دست زدن به جنگ بدون اندیشیدن به پیامدهای آن و از جمله محاصره‌ی دریایی توسط بریتانیا، ممکن نبود. چرا که درست همین عامل در جنگ جهانی اول باعث شکست آلمان شده بود.

با کمال احترام: همنشین بهار
۶٨۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : خواننده بی طرف محترم،
خواننده بی طرفِ محترم؛

ساده است که همانطور که شما بنده را به هیستری داشتن بر علیه کمونیسم متهم می فرمائید، بنده هم شما را به کمونیست بودن (و نه بی طرف بودن) متهم بکنم. من فکر می کنم که این حق طبیعی هر دوی ما باشد که استنباطِ خود را از دیگری بیان کنیم.
آری، من هیستری دارم. بر علیه خیلی چیزها. از جمله بر علیه «ایسم» بطور کلی. مثلاً اسلامیسم، استالینیسم، کاپیتالیسم، تعصبیسم، پنهانیسم در تاریخنگاری، بی دقتیسم در نگارش، و امثالهم.

بنابراین پیشنهاد می کنم که به اصطلاح «موضوعی» برخورد کنیم و بر سرِ «موضوع» بمانیم.
شما اگر مایل هستید پیرامون نوشته بنده نظرِ محترمتان را بفرمائید، به همان نکته هائی که بنده اشاره کردم بپردازید:
۱- پیمان بندیِ رهبر بزرگترین کشور کمونیستیِ جهان در آن دوران (آقای استالین)، با بزرگترین فاشیستِ آن دوران (هیتلر). بدون توجه به آنکه بر سر ممالک کوچکِ دیگر چه خواهد آمد. و بدون توجه به آنکه بر سرِ دگراندیشانِ خودِ آلمان چه می آید و خواهد آمد.

۲- تجاوز به حدوداً ۲ میلیون زن، توسطِ ارتش سرخِ کمونیستی، که در این نوشته از آن به گونه ای «قدیس» و منزه و پاک یاد شده است.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بهنام اردشیریان

عنوان : آخرین و کامل ترین آما ر کشته شدگان جنگ دوم جهانی که توسط موسسه آلمانی در سال ۲۰۰۸ تهیه و تنظیم شده است.ایران دوران رضا شاه علیرغم اعلام بی طرفی با ایده های آریائی در کنار آلمان فاشیستی ایستاد و علی اسفندیار با هدایا بسیار به ملاقات هیتلر در آمد!
Land Soldaten Zivilisten Gesamt
Australien ۳۰.۰۰۰ ۳۰.۰۰۰
Belgien ۱۰.۰۰۰ ۵۰.۰۰۰ ۶۰.۰۰۰
Bulgarien ۳۲.۰۰۰ ۳۲.۰۰۰
Republik China ۳.۵۰۰.۰۰۰ ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ۱۳.۵۰۰.۰۰۰
Deutschland ۵.۱۸۰.۰۰۰ ۱.۱۷۰.۰۰۰ ۶.۳۵۰.۰۰۰
Finnland ۸۹.۰۰۰ ۲۷۰۰ ۹۱.۷۰۰
Frankreich ۲۱۰.۰۰۰ ۱۵۰.۰۰۰ ۳۶۰.۰۰۰
Griechenland ۲۰.۰۰۰ ۱۶۰.۰۰۰ ۱۸۰.۰۰۰
Großbritannien ۲۷۰.۸۲۵ ۶۲.۰۰۰ ۳۳۲.۸۲۵
Indien ۲۴.۳۳۸ ۳.۰۰۰.۰۰۰ ۳.۰۲۴.۳۳۸
Italien ۲۴۰.۰۰۰ ۶۰.۰۰۰ ۳۰۰.۰۰۰
Japan ۲.۰۶۰.۰۰۰ ۱.۷۰۰.۰۰۰ ۳.۷۶۰.۰۰۰
Jugoslawien ۷۴۰.۰۰۰ ۹۵۰.۰۰۰ ۱.۶۹۰.۰۰۰
Kanada ۴۲.۰۴۲ ۱.۱۴۸ ۴۳.۱۹۰
Neuseeland ۱۰.۰۰۰ ۱۰.۰۰۰
Niederlande ۲۲.۰۰۰ ۱۹۸.۰۰۰ ۲۲۰.۰۰۰
Norwegen ۷.۵۰۰ ۲.۵۰۰ ۱۰.۰۰۰
Südafrika ۹.۰۰۰ ۹.۰۰۰
Philippinen ۱۰۰.۰۰۰ ۱۰۰.۰۰۰
Polen ۳۰۰.۰۰۰ ۵.۷۰۰.۰۰۰ ۶.۰۰۰.۰۰۰
Rumänien ۳۷۸.۰۰۰ ۳۷۸.۰۰۰
Sowjetunion ۱۳.۰۰۰.۰۰۰ ۱۴.۰۰۰.۰۰۰ ۲۷.۰۰۰.۰۰۰
Tschechoslowakei ۲۰.۰۰۰ ۷۰.۰۰۰ ۹۰.۰۰۰
Ungarn ۳۶۰.۰۰۰ ۵۹۰.۰۰۰ ۹۵۰.۰۰۰
USA ۴۰۷.۳۱۶ ۴۰۷.۳۱۶
۶٨۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : همایون

عنوان : بالاخره که چی؟
بالاخره که چی جناب ثابت قدم؟ این مقاله دارد می گوید که محو فاشیسم در درجه ی اول مدیون مردم شوروی و ارتش سرخ است. شما نظر دیگری دارید؟ بفرمائید! محو فاشیسم مدیون کیست؟ آمریکا؟ انگلیس؟ خورشید و ماه و ستارگان؟
۶٨۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : سیامک سلطانی

عنوان : یک تصحیح
ر.سهراب با سلام و سپاس .
در مورد تاریخ امضای «تسلیم بی قید و شرط» اختلاف نظری وجود دارد ، بدین شکل که در ۸ مای سند «تسلیم بدون قید وشرط» بدون حضور نمایندکان اتحاد شوروی و ارتش سرخ، در حقیقت با هدف دور زدن آنها، به امضاء رسیده بود. این اقدام با مخالفت بسیار شدید از جانب ارتش سرخ و مقامات شوروی روبرو گشت، و آنها مجبور به تکرار امضای این سند در روز ۹ ماه مه و با حضور مارشال ژوکوف و دیگر نمایندگان اتحاد شوروی، شدند. اما این تاریخ در فرانسه به عنوان تاریخ پایان جنگ برای فرانسه ثبت گردید و امروز نیز در آنجا تعطیل رسمی است.
۶٨۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خواننده ی بی طرف

عنوان : هیستری ضدکمونیستی
آقای ثابت قدم، نفرت از کمونیسم از سرتاسر جملات و حتی کلمات شما می بارد آن وقت آقای مبشری را به «برخورد ایدئولوژیک» متهم می کنید؟ امثال افکار و استدلالات شما را صبح تا شب در رسانه های غربی جار می زنند که هدفی جز کوچک کردن نقش مبارزه ی قهرمانانه ی مردم شوروی در شکست فاشیسم هیتلری ندارد. اما شما نوبرش را آورده اید.
ببیند آقای ثابت قدم چطور قربانی شدن ۲۰ میلیون مردم شوروی در جنگ را «ارزش گذاری» می کند:
«اگر آلمان با انگلیس یا آمریکا هم مرز می بود و می توانست از طریق زمین به آنها حمله کند، تعداد قربانیانِ آنها نیز کمتر از شوروی نمی شد»!
جناب ثابت قدم، فرانسه که هم مرز بود... خیلی کشورهای دیگر هم هم مرز بودند، اما دو روز هم دوام نیاورند. فرانسه هم دوام نیاورد، تعداد قربانیانش هم بسیار بسیار کمتر از شوروی بود.
نفرت کور از کمونیسم حتی احساس انسانیت انسان ها را هم از بین می برد.
۶٨۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : اطلاعاتی ناقص و یکطرفه.
آقای مبشری محترم، من متن کوتاه شما را بدقت خواندم.

دو حالت بیشتر به ذهنم نمی آید: یا کم اطلاع هستید؛ و یا مشغولِ نوشتنِ «تاریخِ کمونیستی» هستید. «تاریخِ کمونیستی» به این معنا که یک جانبه و طرفدارانه و ایدئولوژیک به موضوع نگاه کرده اید و نه بی طرفانه و عادلانه و آزاد منشانه.

هر دوی این حالات بد هستند.

چنانچه حالتِ اول صادق باشد، آنگاه باید گفت:
پیش از پرداختن به موضوعی، باید بسیار بسیار به تفصیل و به دقت به آن موضوع پرداخت. و سپس پیرامون آن موضوع نوشت یا ترجمه کرد. این ضعفی ست که غالبِ نویسندگان و مترجمانِ ایرانی بدان مبتلا هستند. تولیدِ متنِ خوب، کاری ست بس دشوار و پُرمسئولیت. کارِ شاق است.

چنانچه حالتِ دوم صادق باشد، آنگاه باید گفت:
تصویری که شما بدستِ خواننده داده اید صحیح و مستند نیست. فقط به ۲ موضوع اشاره می کنم:

۱- در تاریخِ جنگِ جهانی دوم در آلمان، چیزی وجود دارد که آلمانی ها بدان (Nichtangriffspakt یا Hitler-Stalin-Pakt ) می گویند. معنای این اصطلاح «قرارداد عدمِ حمله» یا «پیمانِ منعِ حمله» است.
این قرارداد، بینِ «هیتلر» و«استالین»، در تاریخِ ۲۳/۲۴ آگوست ۱۹۳۹، توسط وزارای خارجه ایشان امضا شد.
شما که ظاهراً «کمونیست یا کمونیست دوست» هستید، باید بدانید که در همان آلمان، کمونیست ها و یهودیان و مخالفان و همجنسگرایان و دگراندیشان، از سالهای ۱۹۳۳ تحتِ تعقیب و آزار و زندان و شکنجه بودند. این یعنی چه؟ یعنی این مملکت (آلمان)، یک دیکتاتوری بود. و آقای «استالین» با این دیکتاتوری «پیمانِ عدمِ حمله» می بندد. در حالی که می داند که ۶ سال است که دگر اندیشان، از جمله «رفقای کمونیستِ خودش» در زندانها شکنجه می شوند. و نیز می داند که آلمان نخست به ممالکِ کوچکِ اطرافِ خود حمله خواهد کرد.

از دیدِ من، همین یک مورد برای نشان دادنِ وضعیتِ فکریِ حکومتِ «استالین» کافی ست.

شما در نوشته خود به این قراردادِ بی نهایت مهم اشاره نفرموده اید. من حدس می زنم که شما عمداً این کار را کرده اید. و من این را نشانه ای برای نگاه جانب دارانه و ایدئولوژیکِ شما می دانم.

۲- فقط ۲ نمونه از اظهاراتِ شما:
«دولتهای آمریکا و انگلیس ماه ها به تقاضاهای مکرر رهبری شوروی برای گشایش جبهه دوم در اروپا اعتنایی نکردند».
نخست آنکه طبیعی ست که نیروهای غربی، به سختی به «هم پیمانِ هیتلر» (یعنی استالین) اعتماد می کردند. وانگهی: جاسوسانِ «استالین»، از جمله آقای «Richard Sorge»، حداقل ۲ هفته پیش از آغاز حمله آلمان به شوروی، به «استالین» هشدار داده بودند. اما «استالین»، این هشدارها را باور نمی کرد و نمی توانست تصور کند که «هم پیمانش» (یعنی هیتلر) به روسیه حمله کند.

«بشر، محو نازیسم را قبل از هر چیز مدیون فداکاری ده ها میلیون سرباز ارتش سرخ است که تحت رهبری کمونیستها، چهار سال بار اصلی جنگ را بر دوش کشیدند».

بارز کردنِ نقشِ ارتش شوروی در آزاد سازی آلمان از دستِ دیکتاتوری نازی، بر اساس تعداد قربانیان، کاری بی انصافانه و ایدئولوژیک است. اگر آلمان با انگلیس یا آمریکا هم مرز می بود و می توانست از طریق زمین به آنها حمله کند، تعداد قربانیانِ آنها نیز کمتر از شوروی نمی شد.
نیروهای متحد علیه نازیسم بر اساس تعداد قربانیان جایزه و مدال و درجه و افتخار خاصل نمی کردند. همه اینها در آزادسازی آلمان از دست نازی ها نقشی برابر و یک سو داشتند. همانطور که در تقسیم ممالک و منابع و معادن با یکدیگر نقش داشتند.

و در خاتمه: چندان هم به ارتش سرخ و کمونیستیِ آن زمان اعتماد نداشته باشید. همین ارتش پس از فتح آلمان، حدودِ ۲ میلیون زن را موردِ تجاوز قرار داد. نخیر؛ اشتباه نخواندید. نه ۲۰۰ نفر یا ۲ هزار نفر؛ ۲ میلیون نفر.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴