از : امیر ایرانی
عنوان : روی اعصاب راه رفتن !چرا؟
جناب امیررضایی گرام:این شأنیت تشخیص نخالگری وطلب یاری جستن ازرفقایت، ناشی ازاعتمادبنفس بالایست که نسبت به ادبیات چپ داری!امیدوارم چنین باشد!. جناب مصدقی گرام:به امید اینکه هرچه زودتر در سرزمین ایران این ابزار تحقیر دیگران [منبر ] برچیده باد!.بایدگفت:اینکه بایک نظرگذاریِ چند سطری،اگر قراراست سر رشته بحثتان فراموش ویابحث بگسلد!فکر نمیکنیدبحث ازاساس مشکل دارد و موضوع همان مطالبِ کلی کامنتهای بقول بعضی نخاله و منحرف کننده است!.اماجناب مصدقی با توجه به استفاده ازکلماتی درحوزه آخوندی بیشتر می آید،کاشانی باشیدتا مصدقی!. جناب اسکندری گرام:بزرگوار !شاید ،کسل کنندگی وملال آوری ناشی از این باشد ،نکاتی هر چند اندک در کامنت ها وجود دارد ! که گویای بخشی از تاریخ سر زمینمان است و وقتی به آنهافکر شود ، وفاداری به بعضی از اندیشه ها مشکل آفرین بوده !پذیرش آن وفاداری، می تواند نوعی تأسف تاریخی را بدنبال داشته باشد!. جناب کیا گرام و عزیز!با توجه به اینکه رفتاراینجانب را رونده روی اعصاب دیگران دیده اید ، اما !روحیهء تکثر گرایی شما قابل احترام و سپاسگزاریست ،همچنان روحیهء لطیف شاعرانه ات! درود برشما!.
۶۶۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : کیا
عنوان : نظرات جالب!
۱.رفیق رستمی مطلبی را بیان نموده اند که قابل تامل است ، شیوه حزب توده ایران در مبارزه در داخل کشور "درست یا غلط " را سبزها هم به طریقی ادامه میدهند
۲. رفیق البرز هم در اینمورد نظری را عنوان کرده است ،که توده ایها خط امام را ساختند و توّهم موسوی از دوران طلایی را به حساب توده ییها میریزد "این هم قابل تامل است"
۳. دوست محترم مان امیر ایرانی هم توی اعصاب همه رفته است که انتظار صبر و حوصله خوانندگان را تقاضا میکند!
در هر حال نظرات جالب این نوشتار را تزئین داده است با آرزوی موفقیت بیشتر .
۶۶۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ناچار به بیان کلیات موضوع
جناب البرزگرام هموطنِ نادیده،اماآشنای بسیارنزدیک،سپاس ازتوجه به مطالب اینجانب وسپاس بی کران بخاطرتذکراتِ هوشمندانه و نکته سنجت!.میدانم این تذکرات بخاطر تعهدی است که درخوداحساس می کنیدآنهم:برای بهترشدن اعمال دیگران،تاآن پندار و گفتار وکرداراگردارای نکات مثبتی هستندبراحتی دردسترس دیگران قراربگیرند.این حس انسانی ودردمندانهء شما رانمی توان نادیده گرفت وبدون سپاسگزاری ازاین خصلتتان گذشت!.جناب البرز گرام :گاها"درمقاله ای مشاهده می شودکه جزئی از یک کل،مورد بحث قرارگرفته و همین جزء هم شده است،وسیله ای برای ارزیابی دیگران.برای نشان دادن قابل اعتنا بودن این جزء برای؛ قضاوت و شناخت، چاره ای نیست جزء اینکه یک شناختی ازکلیت موضوع ارائه شود .ارائه این کلیت ویک تصویر کلی ازموضوع دریک بازه زمانی محدودِنظرگذاری، کاری میشود دشوار.اگرخواننده گرام :به کلیت هاتوجه نداشته باشدویا نیازی رااحساس نکندو یااینکه این مسائل رانادیدهِ گرفتنِ اطلاعات خود توسط نظرگذار بپندارد! قطعا"! ارائه مطالب به سمتِ کسل کنندگی میروداما نظرگذار چاره ای جزء بیان کلیت هم نمی بیند که با بزرگواری خوانندگان قابل تحمل خواهد شد!.:::: جناب رئیس دانا گرام ،با ادبیات مبارزاتی خویش درمورد شخص گرام دیگری که ادبیات مبارزاتی دیگری دارد به قضاوت و داوری نشسته اند و چون جناب رئیس دانا دارای یک اعتبار خاصی شده اند وقتی مطلبی رابیان میکند ،بسیارانی هیچ نوع تصور خطا گویی را به پندار خویش راه نخواهند داد، که برای کمک به اطمینانِ پندار !چاره ای جزء ، بیان کلیت هایی که به موضوع ربط پیدا می کنند نیست!.دررابطه با مقاله سه کلیت در نظر گرفته شده :۱)کلیتی درموردبازیگران صدیق تاریخ ایران ۲)یک بازه زمانی صدوچند ساله ایران که ادبیات چپ واردکشور شده است ۳)فلسفه هاویکی ازنظریه های اجتماعی.:: اگر به بیان این سه کلیت،خواننده گرام توجه نداشته باشد قطعا"! مطالب کامنت: حاشیه ای ، و کسل کننده میشود ویا خلطی درارائه مطالب احساس میکند!.فکر می کنم : درکامنت شماره (۲) توانسته ام دلیل کینه افکنانه بودن رابیان کرده باشم! وقتی یک ادبیاتِ مبارزاتی ،خود را در تضاد شدید با دیگر نظراتِ اجتماعی تعریف می کند این ادبیات یک نوع کینه افکنی،نسبت به دیگران را درخود می پروراند،معتقدینِ بسیار وفادار [متعصب] قطعا"!بیان و گفتارِ مبارزاتیشان،نا خواسته کینه افکنی خواهد شد! اگر به نظرات جناب آقای بهروز الف گرام ، که درود بر ایشان!توجه شود ، باوفاداری به ادبیات مبارزاتی خویش ،یک قضاوتی را درمورد شخص بارزگان وامثال ایشان که ممکن است دارای بعد ملی ایرانی باشند مطرح می کنند و راه هر نوع تفاهم ملی دراین سر زمین با این نوع ادبیاتِ مبارزاتی را بسته نشان می دهند.
۶۶۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر رضایی
عنوان : جایزه نوبل نخالکی
رفقا!
جمع شویم و تقاضای اعطای جایزه نوبل "نخالگی" را برای این دوستمان امیر ایرانی یا ... تقاضا بدهیم. شاید فرجی شود!
۶۶۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : مصدقی
عنوان : با پوزش از "حجت الاسلام" امیر ایرانی
اگر حاج آقا "ایرانی" از منبر پایین آمدند یکی از دوستان مرحمت بفرماید و بگوید کجای بحث بودیم!
با سپاس
۶۶۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : اسکندری
عنوان : یادداشت های ملال آور آقای امیر ایرانی
آقای امیر ایرانی
تاوان منعکس نشدن نوشته های شما را ما کاربران باید بدهم؟
آنچه که شما مینویسید نه ارتباط مستقیمی با موضوع دارند و از آن گذشته به شکلی ملال آور طولانی و کسل کننده هستند. خواهشمندم از این شیوه دست بردارید!
۶۶۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ادبیات چپ و تخریب شخصیتهای ملی سر زمین ایران(۲)
باید گفت: چپی که از طرف مجریانِ شرقیش به سرزمین ایران صادرشد ودراین کشور سازمانها و احزابی هم برمبنای آنان سازمان یافتند وموجودیتی رابرای خویش تعریف کرده اند، ماهیتا"چون بایستی وفادار به آن شعارهای جهانیِ مکتب باشند،نمی توانستند درلحظاتِ حساس وسرنوشت سازدر خدمت منافع ملی سرزمین خویش باشند!.توجه به آرمانهای جهانی، حتی آنان رابسمتی می بردکه رفتاری مأمورانه برای تفکر مورد آرمانیشان ،داشته باشند ودرشرایطی که بین منافع ملی سرزمین خویش با منافع مجریان آن تفکردرخارج می دیدند ازمنافع ملی سرزمین خویش به نفع آنان چشم پوشی میکردند واگرهم لازم باشدوفاداران فعلی نیزآماده انجام این نوع اعمال خواهند بود!.انجام چنین اعمالی درنزد این نوع "مبارزه پنداران" باتوجه به ادبیاتِ مبارزاتیشان قابل توجیه و کاملا" پذیرفته شده است و استدلالاتی بر مبنای نظرات همان مکتب،ویا توان ارائه ادله هایی(با پسوند علمی )را خواهند داشت!. باید گفت:آن چپی که براین سر زمین وارد شد و ادبیات مبارزاتی را ایجادکرد چپی بود بسیار ویرانگرو عملکرد بسیار ویرانگرتری هم داشته! ونوعی خورندهء بسیارانی از انسانهای فهیم جامعه شده وبا جذب آنان و دادن ادبیاتی که جزء کینه یافتن نسبت به دیگرانی که با آنان نبودند(تحت نام تجدیدنظر طلب،یا سرمایه دار ویا طرفدار سرمایه ویا نوکر امپریالیستهاو...) ویا اینکه بسیارانی که باآنان نبودند اما ازاعتباری ملی برخوردار بودند! برمحوشان آمادگی لازم را داشتند آن نیروهایی ملی که می خواستند ومی توانستند منشاء اثرات مثبت برای میهنشان باشند،توسط ادبیات چپ با خوانشی خواص چنان موردکین ولعن قرار می گرفتند که در شرایط فعلی بسیارانی ازوابستگان به آن نوع ادبیات چپ وقتی پا به سن میگذارند وبا ادبیات مبارزاتی دیگری و یا خوانشهای دیگری ازچپ آشنا می شوند چیزی جزء ابراز شرمندگی و یا خجالت تاریخی نسبت به هموطنانشان و کشورشان برایشان باقی نمی ماند!.اگر کسی بخواهدبا خوانشی ضدملی ازادبیات چپ درمورد انسانهایی که :نوع نگرشی متفاوت باآنان داشته اند و سخت معتقدبه منافع سرزمینشان هستند ، قضاوت کند قطعا"!قضاوتی عادلانه نخواهد داشت! ویا کسانی که به ادبیات مبارزاتی معتقد است که ابرازِ کینه و بیان علنی آن نسبت به هموطنشان بخشی از آن اربیات مبارزاتی است نمی توان توقع نظردهی عادلانه ای را داشت !.اما باید گفت:هیچ جامعه ای و هیچ کشوری نمی تواند بی نیاز از مبارزانی با ادبیات چپ باشد ! اما نه هر خوانشی از چپ!. قطعا"! مبارزانی با ادبیات چپ که دموکراسی را برای بازیگری پذیرفته و به تکثر گر ایی در جامعه اعتقاد پیدا کرده اند ، می توانند نیروهای لازم برای تأمین عدالت اجتماعی در جامعه باشند!.
۶۶۵۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : وطیفه ما !
امیدوارم بتوانم در چارچوب مصاحبه با آقای فریبرز رئیس دانا چند نکته را برای این گفتگو ها دامن بزنم.
*ـ در فاصله ی کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب ۵۷ تغییرات بزرگ سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی ، فرهنگی ، نظامی ، امنیتی در مقیاس ملی و بین المللی صورت گرفت.
۱. سرنوشت حکومت ایران بنا بر تمام مدارک و شواهد به شخص شاه گره خورده بود.
۲. فعالیت های سیاسی ، حزبی و پارلمانی کاملا حکومتی و غیر آزاد گردیده بود.
در سال ۴۱ نهضت آزادی از جبهه ملی جداشد. با اعلامیه ای ارتجاعی علیه اصلاحات
حکومت و نسبت به تغییر قانون انتخابات بنفع زنان و دادن حق رای به آنها عملا به همراهان آیت الله خمینی پیوست.
از این زاویه ماهیت مبارزات جریانهای ضد سلطنتی ـ ضد امپریالیستی را تبیین کرد.
( آقای رئیس دانا در این باره حرفی نزده است. در حالیکه جبهه ملی از موضع وشعار
اصلاحات آری ـ دیکتاتوری نه ! عقب نشیینی نکرد)
نیروهای چپ بعداز سرکوب خونین کودتای ۲۸ مرداد هنوز تحت تعقیب و پی گرد بود
و فعالان چپ بصورت مستقل فعالیت می کردند.
بعداز ۱۵ خرداد سال ۴۲ که حکومت نظامی جنبش دانشجوئی ، چپ و جبهه ملی
و نیروهای مذهبی را سرکوب نمود. بیشترین صدمه به نیروهای ملی و چپ وارد آمد.
نیروهای مذهبی بدلایل زیادی که در این مختصر نمی گنجد با تکیه با انواع امکانات اجتماعی که در اختیار داشتند به گسترش و نفوذ در بین توده های مردم ادامه دادهد.
۳. مبارزه مسلحانه سازمانهای چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق بعداز سال ۵۰ با
وجودیکه در بین دانشجویان و روشنفکران نفوذ زیادی نمود.علیرغم جانبازیها و فداکاریهای بهترین فرزندان مردم نتوانست منجر به سازمان یابی توده ها و زحمتکشان شود.
بازنگری وقایع
بعداز سال ۵۵ نمی توان تضاد ها و تنش هائی سیاسی و اقتصادی درونی و برونی که در اواخر حکومت شاه ایران را تکان داد را نادیده گرفت. همزمانی وقایع ایران با تغییر ریاست جمهوری آمریکا که مهمترین سیاست آن ـ جیمی کارتر ـ پیمان کمپ دیوید بود . با طرح رعایت حقوق بشر در کشورهای دوست آمریکا شمول ایران نیز "نسیمی" وزید.
در سال ۵۶ تعویض نخست وزیر ۱۳ ساله شاه هویدا، شروع حرکت های اعتراضی ، شب های شعر کانون نویسندگان و سخنرانی های دانشگاهی میرفت که وسعت بگیرد.....
شاه و جیمی کارتر دوبار و در فاصله کوتاهی در واشگنتن و تهران ملاقات کردند. بنظر می آمد که شاه در پیشرفت مذاکرات صلح کمپ دیود از جیمی کارتر و سادات و بگین حمایت میکرد و رهبران عرب را نیز به کار تشویق می نمود....
در بهار ۵۷ در کشور همسایه جنگ قدرتی خونین بین جناح های سیاسی چپ صورت گرفت که منجر به انقلاب ثور گردید. نورمحمد ترکی رئیس شورای انقلاب و نخست وزیر گردید. جمهوری دموکراتیک افغانستان اعلام موجودیت نمود.
این واقعه تاثیر جدی بر برخورد غرب نسبت به مسائل در حال تکوین در ایران داشت. مروری به حوادث سال ۵۷ در ایران از یک طرف همراه با رادیکال شدن مبارزات مردم ، واکنش های متفاوتی از جانب حکومت و غرب و بخصوص جیمی کارتر و دولت او داشت.
در حالیکه در تابستان ۱۳۵۷/ سپتامبر ۱۹۷۸ با امضای قرار داد کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل جیمی کارتر موفقیت نسبی بدست آورده بود. اتحاد جماهیر شوروی و سازمان آزادیبخش فلسطین با چند کشور عربی متمایل به شوروی به اعتراض برخاستند و کنفرانس های "آلترناتیو" ایجاد نمودند.
همزمان مجاهدین افغانستان علیه دولت چپگرای مبارزه خود را گسترش میدادند.
در چنین شرائطی مبارزات ضد سلطنتی مردم ایران بدون توجه به وقایعی که در پشت پرده ها صورت می گرفت خواهان بر کناری شاه بودند.
اسناد زیادی موجود است که حکومت شاه در حال مذاکره به رهبران جبهه ملی بوده است از جمله دکتر شاپور بختیار و دکتر غلامحسین صدیقی که دولت آشتی ملی بروی کار بیاد.
در بارهء چرخش غرب در اواخر حکومت سلطنتی و تمایل اصرار برای انتقال قدرت به خمینی و نیروهای مذهبی کمتر در رسانه های رسمی صحبت میشود.
ـ بدیهی است که حکومت فعلی علاقه ای به بحث جدی در باره ی این موضوع ندارد .
ـ حتی نیروهای مذهبی بیرون حکومت که در مذاکرات با هایزر و سالیوان حضور داشتند نیز در باره تاثیر موضوع افغانستان ، کمپ دیود و مواضع افراطی اتحاد جماهیر شوروی ندارند.
ـ چپ طرفدار شوروی نه در آن زمان و نه امروز قادر بوده علیه تحلیل بغایت نادرست احزاب برادر حرف بزند که "رفقا" خیال میکردند که گذار سوسیالیسم با موفقیت صورت گرفته و "برگشت ناپذیر" شده بود.
به همین دلیل در مقابل کمپ دیوید چوب لای چرخ گذاشته و آب به آسیاب نیروهای ارتجاعی مسلمان ریختند.
ـ وظیفه چپ مستقل می باشد که در این باره نسل جوان را در جریان بگذارد.
انقلاب مردمی ایران قربانی استراتزی غرب در مقابله با تعرض های "سوسیالیزم واقعا موجود " شد.
حکومت مطلقه سلطنتی به حکومت مشروعه فراروئید.
از این رو با دکتر فریبرز رئیس دانا موافقم که بحث بازرگان "لیبرال" بود بحثی نامربوط چون او برای اسلام و مشروعه از سال ۴۱ با خمینی بیعت کرد. بازرگان وظایف "دولت موقت "را نقض نمود. خمینی تمام قول و قرار های پاریس برای مجلس موسسان و قانون اساسی جدید را زیر پا گذاشت و مشروطه را دفن کرد.
متاسفانه چنین گفتمانی در میان شور و احساسات "ترپچه های پوک " گم شد.
بنظرم جبهه دموکراتیک حرفی برای گفتن داشت.
یاد شکرالله پاک نژاد ها و تمام جانباختگان گرامی باد.
۶۶۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تا جایی که برایت امکان دارد، مطالب حاشیه ای را کوتاهتر کنی
آقای امیر ایرانی گرامی، قبل از هر مطلبی باید بگویم، که فراوان دوست دارم کامنتها(نظرات) شما را بخوانم، ولی وفور مطالب حاشیه ای در مطالبت خسته کننده هستند. بنابراین پیشنهاد می کنم، آنچه شما به عنوان نظر، برای درج در بخش نظرات مینویسی، قبل از فرستادنش مورد مطالعه قرار داده، و تا جایی که برایت امکان دارد، مطالب حاشیه ای را کوتاهتر کنی.
مثلا در همین یادداشت اخیر تحت نام، ادبیات چپ و تخریب شخصیتهای ملی سرزمین ایران، شما پس از نوشتن بیست و نه خط مطلب حاشیه ای، تنها در دو خط آخر به شعارهای کینه افکنانه بعضی از کامنت گذاران (نظردهندگان) اشاره ای گذرا داری.
شاید بهتر آن بود که شما، بجای صرف وقت برای نوشتن بیست و نه خط مطلب حاشیه ای، به مطالب کینه افکنانه [آن] بعضی از نظردهندگان اشاره ای مشخص داشته، و سپس خلاصه و مفید توضیح میدادی چرا به گمان شما آن مطالب کینه افکنانه اند.
۶۶۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ادبیات چپ و تخریب شخصیتهای ملی سر زمین ایران(۱)
وقتی تاریخ سرزمینمان را واکاوی می کنیم نقش بازیگرانی وتأثیر گذاری آنان بر روند حوادثِ کشور بر ما آشکار می گردد ،گاها" این بازیگران منشاء خدماتی برای مردمان این سرزمین بوده اند! بطوریکه آنان؛ یکی از بزرگان این سر زمین در حافظه تاریخی مطرح می شوند که ازرش قدر دانی و سپاسگزاری را می یابند!.اما گروهی دیگر از این بازیگران، بازیگرانی میشوندکه اثراتِ تخریبی آنان برسرنوشت کشور ویرانگربوده است!. در گذر زمان هر چه از گذشته به حال نزدیکتر می شویم با ظهور مکتبهای فلسفی در حوزهء اندیشهء بشری، فعالیت بازیگرانِ عرصه های اجتماعی و سیاسی متأثر از آموزه های آن مکتبهای فلسفی می شدند واین مکتبهای فلسفی وسیله ای می شدند برای گروه بندی ودسته بندی بازیگران عرصه های اجتماعی وسیاسی ،و ازطرف دیگر؛ بازیگران عرصه های اجتماعی و سیاسی خود را بر اساسِ وفاداری به ان مکتبه تعریف می کردند و می کنند . وقتی به مبانی آن فلسفه ها توجه شود مشاهده می شود ؛ آنانی که تأثیر گذاری بسیاری برفعالیت ها دارند ،درتضادی باهم تعریف می شوند،و این تضاد درمبانی ،به تقابلِ فعالینِ وابسته به آنان منجر میشود !.می توان حدس زد؛ وجود آن برداشتها می تواندچه ویرانگری هایی برآن سرزمین بیآفریند!.آن مکتبها:باجذب نیروهای فعال جامعه به خود،و وفادارکردن آنها نسبت به مبانی خود،نیروهایی رادر جامعه برای خود خواهندداشت!.بطریقی پیروان این مکتبهای متضاد و رقیب !همدیگر را دشمنان بالقوه وبالفعل می دانند!.این روند پروراندن نیرو در جامعه بوسیله آن مکتبها ، می گوید:مکتبهاچیزی نیستند،جزء" سلاخ خانه هایی برای قربانی کردن افرادِ وفادار به خود و افراد وفاداربه مکتب مقابل!."بطوریکه:دریک شرایطی،بسیارانی ازانسانهای مفید درتقابلی با هم ،مشغول حذف هم ویاخنثی کردن هم قرارمیگیرند!.اگر بخواهیم! تجربه کشور مان ایران را دررابطه با حضوراین نوع مکتبها ی فلسفی را موردتوجه قراردهیم، چه چیزی برای گفتن خواهیم داشت!؟آیا آن ادبیاتی که برگرفته ازآن مکاتب فلسفی بوده، وشدند:ادبیات مبارزاتی درکشور،تأمین کنندهء وراهکاردهنده برای تحرکات اجتماعی مثبت جامعه بودند؟ ویا خیر هرز برنده و خورندهء نیروها توانا و توانمند جامعه شدند!. در این مورد مطالبی آورده میشود:یکی از مکتب های فلسفی ،ادبیاتی مطرح کرده بنام ادبیات چپ!این ادبیات درهمان بدو مطرح شدنش، مجریانی یافت که خود آنان پرورش یافتهء محیطهای مستبد زده بوده، یعنی آنان با روح آزادی خواهی و آزادی خو نگرفته بودند .اگر آنرا باز گو می کردند ،اما هیچ تجربهء زیستی را نداشتند،این ادبیات مبارزاتی که در مبانی معتقد به دیکتاتوری بوده و مجریانی که آنرا مبلغ شده بودند ،بر داشت خاصی از آزادی داشتند وقتی وارد محیطِ مستبد زده ای بعنوان ادبیات مبارزاتی وارد شود ویا صادر شود ،نتیجه کار هم مشخص است که چه ویرانی هایی را برای آن سر زمین به ارمغان خواهد آورد!. این ادبیات مبارزاتی که معروف به ادبیات چپ شده بود، بدترینش گریبان مردمان این سر زمین را گرفته! که متأسفانه هنوز که هنور است ! بسیارانی از پیروان آن اگر چه رفته اند به محیط هایی با پیشینهء چند قرنی در نهادینه کردن نهادهای آزادی خواهی ،اما!نتوانسته اندخود رااز شعارهای کینهء افکنانه شان رهایی یابند! که در نوشتار بعضی از کامنت گذاران گرام هم نمایان می شود!. با پوزش از بزرگان ادامه در کامنتی دیگر
۶۶۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : زندانی زنجیری
عنوان : بعید است!
زندانی هم سفره:
با انحلال حزب توده و موفقیت در جبهههای جنگ امید میرود که ما را هم رهاه کنند ،چونکه کنترل مملکت را بهتر در دست میگیرند!
زندانی زنجیری:
بعید است!
زندانی هم سفره یی:
چرا؟
زندانی زنجیری:
زدن نیروهای دمکرات مثل مجاهدین و بخصوص حزب طبقه کارگر همیشه نشان چرخش به راست است !
۶۶۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تاکتیک انتقاد و اتحاد حزب توده ایران
آقای رستمی گرامی، بی آنکه بخواهم، طیف بندی نیروهای سیاسی به شیوه شما را تأیید و یا رد کنم، سیاست اتحاد و انتقاد را پذیرفتنی و عاملی در جهت رشد سالم و بی تشنج جامعه میدانم. چه در تشنج و دعوا فقط اوهام و نفرت است که امکان جلوه و رشد می یابند.
اما اینکه حزب توده ایران، همواره به این سیاست، یعنی اتحاد و انتقاد مقید بوده باشد، گمان می کنم کمی زیاده روی است.
حزب توده ایران، با شکل دادن به خطی به نام خط امام، شخصی را که طراح اصلی دستگاه ولایت فقیه، یا حکومت سلطنتی روحانیت بود را، چنان به عرش برد. که حتی امروز افرادی چون مهندس میرحسین موسوی که نصف و نیمه از خواب اوهام رسته اند، هنوز هم در خواب روزهای طلایی عصر امام هستند.
با اینکه در گمان شما این حزب توده ایران بود، که مهرش را بر انقلاب زد، اگر به پائیز روشهای حزب توده ایران توجه کنی، این آقای خمینی بود که، توسط حزب توده ایران و نیروهای روشنفکری دیگری از این دست، مهرش را بر ایران زده و جایش را به عنوان یگانه مهر قانونی و علنی در کشور تثبیت کرده است.
تاکتیک انتقاد و اتحاد حزب توده ایران صحیح بود، اگر که بواقع اجرا شده و از آن تخطی نمیشد.
اگر حزب توده ایران، در خرداد ماه ۶۰ به همراه فدائیان خلق ایران اکثریت موضعی انفعالی در برابر ماجراجویی های خط رجوی سازمان مجاهدین خلق ایران در پیش نمی گرفت، و به شکلی فعال در حرکتهای اعتراضی سازمان مجاهدین بر علیه اوباش سازمان یافته از سوی مراجع و نهادهای مرتجع شرکت میداشت. آقای خمینی و دستگاه ولایت فقیه اش هرگز قادر نبودند، که سازمانهای ریشه داری چون حزب توده ایران، فدائیان خلق ایران اکثریت و سازمان مجاهدین خلق ایران را از هواداران میلیونی اشان جدا، و هر یک را جداگانه به مسلخ، تبعید و جدایی از صحن علنی جامعه بکشانند
در قبال جنبش سبز، آقای خامنه ای دست به همان تاکتیک آقای خمینی زد. با ایجاد تفرقه در بین طیفهای گوناگون جنبش سبز، جنبش را به مسلخ، تبعید و دور کردن از صحن علنی اجتماع کشاند. اینکه این جنبش هنوز گاها در صحن علنی اجتماع نفس می کشد، بواسطه وجود تکنیک اینترنت و تلفنهای پیشرفته همراه است.
و درست به همین دلیل است، که آقای خامنه ای تمام تلاشش را برای حل مسئله هسته ای و همزمان گسترش واحدهای سایبری سپاه گذاشته است. که در این میان شاه قلی هایی چون آقای حسین شریعتمداری با اینکه ذوبند در رهبری آقای خامنه ای، هنوز هم در باب هسته ای ساز مخالف می زنند ، و شاید طبق دستور ولی امر.
۶۶۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : به علی آقای قدیمی خودمان
عنوان : علی جان تو گویا معنای آزادی با لیبرالیسم را یکی می دانی
دوست عزیزم،
قبل از اینکه در محل کار، بزحمت در گویا لاتین را به فارسی تبدیل کنی، سری هم به واژه نامه سیاسی بزن تا خودت و دوستانت مثل من را اینقدر ضایع نکنی.
آخر دوست خوب من گاهی اوقات خوب است که به خواندن نظرات پرمایه امثال نامی آشنا بپردازیم تا شاید بالاخره چیزی دست گیرمان شود. تو، دوست خوب من، از نوشته ات پیداست که هنوز قدرت تشخیص لیلی از مجنون را نداری.
با پوزش از همه خوانندگان!
۶۶۵٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : الف رستمی
عنوان : تاکتیک های سیاسی
در مورد برخورد به دولت بازرگان، همچنانکه برخورد به دولت خاتمی و یا موسوی و کروبی در انتخابات و سپس جنبش سبز سال ۸۸ و ... و همچون همه دیگر شرایط سیاسی مشابه، تاکتیک های سیاسی واحدی در بین اپوزیسیون وجود نداشته و نخواهد داشت. این تنها مربوط به چپ ها نیست، و شامل همه نیروهای سیاسی دیگر می شود. هم اکنون نیز در طیف نیروهای سیاسی ایران هر سه برخورد وجود دارد.
۱- گروه اول باور به برخود مسقل در راه اهدافشان دارند و به هر نوع اتحاد های تاکتیکی با دیگر نیروهای واقعی سیاسی دارای پایگاه وسیع در جامعه روی خوشی نشان نمی دهند.
۲- گروهی که به دنبال روی از جریانات اصلی سیاسی در جامعه می افتند و بر این باورند که چون خود تعیین کننده نیستند باید در این جریان معنی پیدا کنند و با تاثیر بر آن است که سیاست هایشان را پیش می برند.
۳- گروه سوم همزمان با بهره گیری از تاکتیک سیاست اتحاد و انتقاد (گاه انتقادش خیلی کم و گاه بیشتر است) برای پیشبرد سیاست های مورد نظر خود، تلاش می کنند. آن ها در حین داشتن تبلیغ و ترویج مستقل نیرو بگیرند و بر اساس نیروی واقعی کسب شده در جامعه در صحنه سیاسی نقش بیشتری به عهده می گیرند.
دولت بازرگان حتی فرصت نکرد خود را بعنوان یک جریان سیاسی در جامعه مطرح کند و خودش از تاکتیک شماره ۲ یعنی همراهی با خط خمینی (حتی در حد ذوب در آن) بهره می گرفت.
در انقلاب بهمن همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون چپ، ملی گرا و ترقیخواه شکست خورده و به طرز وحشیانه ای سرکوب شده اند. آن ها در مجموع هیچگاه فرصت نیافتند به نیرویی قدرتمند تبدیل شوند که توان چرخش اوضاع به نفع خود را داشته باشند، چون به علت سرکوب های سیستماتیک دوران محمدرضاشاهی باید از یک حداقل بسیار محدودی کارشان را آغاز می کردند و در جامعه ریشه می دواندند.
در واقع همه این راه ها آزموده شده و شکست هیچ کدامشان را نمی شود دلیل نادرستی روششان گرفت و از این طریق روش دیگری را درست پنداشت. ( خود آن روش درست پنداشته شده نیز شکست خورده است.)
تجربه سال های گذشته در حرکت های سیاسی اجتماعی کشور ما نشان داده که گروه های برخوردار از تاکتیک سوم یعنی تاکتیک «اتحاد و انتقاد» بهتر رشد کرده و در جامعه ریشه دوانده اند و از پایگاه و نیروی قوی تر برخوردارند.
حزب توده ایران از ابتدای انقلاب این تاکتیک را به درستی اتخاذ کرد و موفق ترین رشد را داشت و افزایش اعضایش در ماه های آخر پیش از سرکوب شکل تصاعدی گرفت و هر چند ماهی دوبرابر می شد. (خود این رشد تصاعدی دلیل تسریع سرکوبش شد.) اگر به مجموعه انتشارات این حزب نگاه کنیم، بخش بسیار بزرگی از آن در خدمت ترویج و تبلیغ اندیشه ی مستقل خود آن حزب بوده است. یعنی همان چیزی که در دوران شاه هم آن را تبلیغ می کرده است. باید متوجه بود این حزب از بدترین وضعیت در میان رقبایش برخوردار بود و در جوی بسیار ضد توده ای ای فعالیت می کرد و سایر نیروهای چپ و دمکرات حاضر در صحنه سیاسی هر کدام صفحه ای از نشریه خود را اختصاص به توده ای ستیزی داده بود.
با کامل شدن حاکمیت ارتجاع اما این حزب هم نتوانست از سرکوب ها جان سالم بدر برد . غرور از موفقیت تاکتیک ها، در کنار عدم شناخت درست از ماهیت اسلام سیاسی بویژه در توان به دنبال کشیدن اقشار میانی و پایینی جامعه در پشت ارتجاع راست در پوشش مذهب، و ... باعث شد یورش قطعی خمینی و باند امنیتی مخوفش به حزب را دیر تشخیص دهد و قدرت چرخش به موقع و عقب نشینی سازمانیافته را نیابد و ضربه سهمگین و مرگباری بر آن فرود آید.
توده ای ها هیچگاه نه در قبل از انقلاب و نه بعد از آن و نه در جنبش سبز و ... تحت تاثیر بیماری توده ای ستیزی نیروهای دیگر سیاست های خود را تعیین نکرده و نمی کنند. آن ها به این فضای تاریخی که دشمنان طبقاتی آن ها براه انداخته و متاسفانه بر ذهن بسیاری از دیگر مبارزان هم سایه می اندازد، عادت کرده اند. به همین دلیل بهتر است اگر با سیاست های آن ها مخالفیم و فکر می کنیم روش های بهتری برای مبارزه وجود دارد، فحش ندهیم و نمونه های آن را با فاکت های مشخص بعد از انقلاب نشان دهیم و بگوییم کدام جریان سیاسی بیش از این حزب مهرش را بر انقلاب زده است؟
به نظر می رسد تنها جریان دیگری که می تواند ادعای چنین چیزی را داشته باشد سازمان مجاهدین خلق است که از سیاست اتحاد و انتقاد به سیاست رویارویی حاد با استفاده از همه روش ها و از جمله تروریسم سازمانیافته و کور چرخش کرد و به مبارزه همه جانبه ای با رژیم پرداخت.
اگر اندکی دقت کنیم، می بینیم که رشد بسیار موفق این سازمان در بعد از انقلاب هم باز درست به علت همان تاکتیک اتحاد و انتقاد رخ داده است و حتی آنان هم همراه با سلطنت طلب های مخالف انقلاب به جنبش سبز که می رسند به نوعی به همین تاکتیک سیاسی شناخته شده و موفق روی می آورند.
۶۶۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : نامی شاکری
عنوان : فریبی در کار نبود!
آقای موسوی بجنوردی می نویسند : "... اگر امام خمینی یک چهره انقلابی را به عنوان نخست وزیر معرفی می کردند، آمریکا و نیروهای مخالف داخلی و حتی جبهه ملی -یعنی طیف... و حتی شاید جنگ داخلی می شد..، …"
در آن مقطع تاریخی که "رژیم شاه " عملا متلاشی بوده ، خود آقای خمینی هژمونی بی چون و چرای خود را بر انقلاب و نظام آلترناتیو اعمال کرده بود و آمریکا و شرکای داخلی و خارجی اش به تمامی "تسلیم " واقعیت انقلاب ایران شده بودند ، آقای خمینی در کدام نیروی "رقیب" استعداد هماوردی و به راه انداختن "جنگ داخلی" می دید؟ اصلا مگر چنان نیرویی در ایران وجود داشت ؟
احتمالا این خاطرات بعدا نوشته شده و می خواسته به آقای خمینی نبوغی را نسبت بدهد که اصلا ضرورتی نداشت . خود آقای خمینی بعدا به صراحت اعلام می کند که انتخاب بازرگان اشتباه بوده و از آن اعلام توبه می کند!
اتفاقا روزهای بهمن است و فرصت خوبی برای این گفت و گوها.
۶۶۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : مصدقی
عنوان : خاطره مهندس سحابی از بازجویی شریعتمداری: نامه احمد احراری بدکتر بقایی
شریعتمداری گفت: ” در فاصله مرداد ۱۳۵۸ تا آذرماه همان سال ارتشبد اویسی دو بار از خارج با دکتر بقایی تماس گرفته، گفته است: “ما می خواهیم در ایران اقداماتی انجام دهیم و شما کاندیدای ما هستید!” سپس برای تایید حرف خود نامه ای را به من نشان دادولی دست خود را روی امضای آن گذاشت و گفت: “نامه را بخوان!” آن نامه اصل بود و فتوکپی نبود” جناب آقای دکتر بقایی، در میان رجال ایران من نسبت به شما احترام خاصی قائلم. چندروز پیش از سوی سازمان های سیاه و سفید مرا خواستند و نظر مرا درباره ایران خواستند و من گفتم از نظر من تنها کسی که می تواند سکان این کشتی طوفان زده را در دست بگیرد، شما هستید. آنها یک هفته بعد به من جواب دادند و گفتند”o.k” و یک اکی غلیظ هم گفتند. پس شما خود را آماده کنید.”
متن این نامه عینا در کتاب زندگی نامه سیاسی دکتر بقایی چاپ شده است و من در آن کتاب دیدم که نویسنده نامه احمد احراری است.
۶۶۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : نوروز بیانی
عنوان : چگونه امام خمینی با انتخاب مهندس بازرگان غرب را فریب داد
به گزارش پارسینه، در کتاب خاطرات سیدمحمد کاظم بجنوردی که با نام " مسی به رنگ شفق" منتشر شده است، خاطره و روایت جالبی از نوع نگاه امام خمینی(ره) به گروههای ملی گرا و نهضت آزادی و دلایل انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری بیان شده است.
گفتنی است سیدمحمدکاظم بجنوردی متولد ۱۳۲۱ شمسی و از اعضای حزب مسلح ملل اسلامی بود که به دلیل فعالیت های مبارزاتی در رژیم پهلوی به اعدام و سپس حبس ابد محکوم شد، موسوی بجنوردی بعد از پیروزی انقلاب استاندار اصفهان شد و سپس نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی شد، بجنوردی همچنین بنیانگذار دائره المعارف بزرگ اسلامی است و ریاست کتابخانه ملی ایران در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی را برعهده داشت، او از جمله چهره های منتسب به جریان چپ دهه شصت و اصلاح طلب کنونی است.
بعد از انقلاب، آقای دکتر واعظی استانداری اصفهان را برعهده داشت، اما پس از مدت کوتاهی توان جسمی خود را در مقابله با مسائل و مشکلات خاص اصفهان از دست داد و مریض شد، خود دکتر واعظی و چند نفر دیگر نزد من آمدند و گفتند:"شما برای استانداری اصفهان پیشنهاد شده اید و وزیر کشور-آقای احمد صدرحاج سیدجوادی-هم ابلاغ استانداری شما را صادر کرده است!"
چون با دولت مهندس بازرگان شدیدا اختلاف نظر داشتم قبول نکردم، خیلی اصرار کردند و بالاخره قرار شد به قم برویم و از حضرت امام(ره) کسب تکلیف کنیم، همان موقع به طرف قم راه افتادیم، شب را در منزل آیت الله منتظری خوابیدم و فردا صبح به تنهایی به حضور امام رسیدم، جز من و ایشان کسی در اتاق نبود.
به ایشان عرض کردم:"وزیر کشور ابلاغ استانداری اصفهان را برای من صادر کرده ولی اینها را قبول ندارم و حاضر نیستم با آقایان همکاری کنم مگر اینکه حضرت عالی تکلیف فرمایید." امام فرمودند"من تکلیف می کنم شما به استانداری اصفهان بروید." قبول کردم، سپس امام مطلب عجیبی فرمودند و گفتند" به اصفهان که می روی به دو نکته توجه داشته باشید، اول اینکه از این ملیون، جبهه ملی ها و مصدقی ها به دستگاهتان راه ندهید! دوم اینکه در اصفهان، روحانیت دو قطب دارد، یک قطب آقای طاهری و اطرافیانش هستند که همه با ما هستند، قطب دوم آقای خادمی است که خودش آدم خوبی است ولی در اطراف ایشان عده ای جمع شده اند، شما باید طوری عمل کنید که هر دو قطب را با خود داشته باشید و در جهت وحدت عمل کنید" من در اصفهان این دو نکته را محور اصلی سیاست خود قرار دادم.
اما چرا امام بازرگان را نخست وزیر کرد؟ بر هیچ کس از جمله بر حضرت امام پوشیده نبود که مهندس بازرگان شیفته مصدق و از جمله رهروان او بود، اهل مبارزه و خواص طرز فکر بازرگان را به خوبی می شناختند، امام شاید بهتر از همه بازرگان را می شناخت و اتفاقا شاید به دلیل همان شناختی که از ایشان داشتند او را به نخست وزیری منصوب کرد.
به نظر من حضرت امام احتمال می دادند که انقلاب ایران که برای آمریکا و دیگر سمبل های امپریالیسم حادثه بسیار مهمی است، با توجه به شرایط آن روز ایران و جهان، دقیقا زیر ذره بین سرویس های اطلاعاتی دشمنان-از جمله آمریکا-باشد تا هر لحظه علیه انقلاب وارد عمل شوند و ایران در باتلاقی از مشکلات گوناگون غرق کنن و پس از چندماه یا بلکه چند روز فاتحه انقلاب را بخوانند، با توجه به اینکه نیروهای انقلابی به دلیل سرعت حوادث انقلاب و پیروزی سریع آن فرصت تشکل و سازماندهی پیدا نکرده بودند، این خطر وجود داشت که دشمنان خارحی و ابرقدرت ها با چند مانور و عملیات پیچیده انقلاب را به شکست برسانند، پس باید چه کار می کردند؟
بهترین کار این بود که تا فرصت سازمانی و تشکل نیروهای انقلابی پیدا شود، آمریکا و سایر همپیمانانش را به اشتباه می انداختند تا دست به توطئه های وسیع علیه انقلاب نزنند، برای رسیدن به این هدف چه کسی بهتر از مهندس بازرگان؟
به گزارش پارسینه ، بجنوردی در ادامه چنین تحلیل کرده است : به نظر من، امام خمینی با معرفی بازرگان دست به یک انتخاب حکیمانه و ظریف و بسیار سرنوشت ساز زدند، ایشان با این کار سرویس های اطلاعاتی آمریکا و عوامل آنان را فریب دادند، اگر امام خمینی یک چهره انقلابی را به عنوان نخست وزیر معرفی می کردند، آمریکا و نیروهای مخالف داخلی و حتی جبهه ملی -یعنی طیف وسیعی از نیروهای مخالف داخلی و خارجی-فورا پرچم مخالفت را بر می افراشتند و حتی شاید جنگ داخلی می شد، انتخاب مهندس بازرگان باعث شد که اولا در جبهه داخلی عده ای سکوت کنند یا حتی مطمئن شوند و ثانیا-مهم تر از همه-آمریکا و امپریالیسم جهانی با دیدن چهره شناخته شده و بسیار معتدلی چون بازرگان درباره ماهیت اانقلاب و آینده آن به اشتباه بیفتند و از شدت توطئه ها کاسته شود، هیچ بعید نیست که انتخاب بازرگان ختی در تسریع پیروزی نهایی انقلاب هم موثر بوده باشد.
۶۶۵۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : مهردا د نیاور
عنوان : قشی که مهدی بازرگان در انتقال قدرت ، یعنی در متلاشی کردن کامل رژیم سابق و به تخت نشاندن رژیم فعلی بازی کرد ، نقش کاتالیزور بود
«...یکی ازبزرگترین شانسهای آیت الله خمینی البته وجودشخص مهدی بازرگان بود.نقشی که مهدی بازرگان در انتقال قدرت ، یعنی در متلاشی کردن کامل رژیم سابق و به تخت نشاندن رژیم فعلی بازی کرد ، نقش کاتالیزور بود . بازرگان این نقش را توانست بازی کند ، چون مورد اعتماد آمریکا بود ، مورد اعتماد مردم ایران بود ، مورد اعتماد محافل مذهبی بود ، مورد اعتماد شخص آیت الله خمینی بود ، و غیره و غیره . ولی این آدم قائم بالذات نبود . نقش این آدم ، وظیفه این آدم ، سرنوشت این آدم این بود که محلل واقع شود ، کاتالیزور باشد ، قدرت را از یکی بگیرد و به دیگری منتقل کند . بین کاتالیزورهای دنیا فکر می کنم کسی بهتر از بازرگان این نقش را بازی نکرده است ... »
×
برگرفته از کتاب در همسایگی خرس ، احمد میرفندرسکی در گفتگو با احمد احرار ، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، تهران ، نقش پیکان ، ۱۳۸۲ ، صفحات ۲۴۵ و ۲۴۶
۶۶۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : نامی شاکری
عنوان : چرا از آن مرده می ترسید ؟
جناب عزتی !
یک - اتفاقا اگر سوراخ دعایی در میان باشد، به نظرم آقای دکتر رئیس دانا آنرا پیدا کرده اند . من همیشه در این سالها از موضع انفعالی آدم شریف و معتبری مثل دکتر رئیس دانا در مورد حزب شگفت زده بودم . حالا خوشحالم که این مرد در مقابل چشمان امثال شما با حفظ موضع انتقادی اش ، از حزب اینجور به انصاف یاد می کند .
دو - خود آن حزب ، "آن مواضع" را اشتباه نخوانده است . افراد و جریان هایی از آن حزب که حالا در خارج از کشور به نام حزب توده ایران فعالند ، احتمالا"کمال همنشین" هایی مثل شما درشان اثر کرده و "آن مواضع" را اشتباه می خوانند.
سه – "حزب توده ی ایران " بیش و پیش از یک "حزب" ، حالا یک " گفتمان معتبر و حی و حاضر چپ "در ایران است . تردید نداشته باشید!
چهار– بسیاری از افراد و جریان های "نسل جدید چپ" به پشتوانه ی امثال شما سالهاست که در زمین "آقایان جهان" بازی می کنند! افراد و عناصری از آنها با کسب دانش و تجربه ی کافی در می یابند که تاریخ را از نو نمی شود آفرید . تاریخ را باید ادامه داد . با نفی و نقد دیالکتیکی کارنامه ها!
چهار- راستی شما چرا از چوب به مرده زدن دکتر رئیس دانا می هراسید ؟
۶۶۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣
|
از : بهروز آلف
عنوان : مخالفت چپ -مارکسیست- با بازرگان
اقای البرز ممنون از اشاره شما به نوشته من. یک مارکسیست (بمعنی مواقعی آن، ضد سرمایه داری و موافق برقراری سوسیالیسم بدون عشوه گری در دربار سرمایه برای گرفتن صدقه) بازرگان و همکیشان او را نه لیبرال میداند و نه مذهبی خشک مغز و یا ارتجاعی و یا هر صفت دیگری. بلکه تنها و تنها از زمره سرمایه دارانی میداند که برای بسط و پایداری و تسلط سرمایه بر جامعه و چپاول دسترنج نیروی کار (ارزش اضافه) از هیچ جناتی ابا ندارد. طبقه بندی کردن سرمایه دار به خوب و بد (کاری که توده ای ها در تمام دوران حیاتشان کردند و خوب و بد مرتب جا عوض میکرد) و یا ملی و غیره ملی (اندیشه مائو) تنها برای کمک به برقراری حکومت سرمایه هست و بس. نگاه کنید به انتخابات یونان (که ابدا در راه برقرای سوسیالسم نیست بل تخفیف شرایط سخت بر مردم جامعه) چگونه از دمکرات مسیحی، تا لیبرال و سوسیال دمکرات و سوسیالیست حاکم بر دول اروپایی را به عربده کشی و تهدید کشید. بازرگان و یا موسوی در عمل خواهان حکومت سرمایه هستند و در شرایط مشخص که حکومتشان در معرض تهدید قرار بکیرد همان خواهان کرد که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و خاتمی کردندو کشتار بیشتر، سرکوب ازادی ها و غارت دسترنج کاربه مزدان.
امیدوارم روزی و روزگاری بیاید که کسانی که ادعا چپ -مارکسیست بودن میکند اینقدر به دامن امامزاده های رنکارنگ سرمایه نچسبند و عاقبت حزب توده را هر روز مرور کند و بکبار هم که شده برپای خود بایستادند و بیش از خود هواداران سرمایه از سرکوبگران رنگارنگ این طبقه دفاع روراست و خجالتی نکنند. عملکرد و خواست های بازرگان ها و موسوی ها و خمینی ها و ........ از دی یک مارکسیست محکوم هست و سری سازگارا و مدارا با آنها ندارد که ندارد
۶۶۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : علی قدیمی
عنوان : حیات چپ مدیون لیبرالیسم است
واقعیت ان بود و هست که حزب توده اساسن باوری به ازای و لیبرالیسم نداشت و ندارد و هنوز هم در ارزوی تحولی جهانی است که شاید از پرتو ان حزب جانی تازه بگیرد.
حزب توده اگاهانه بازرگان و دولت اور را به سخره گرفت و با شایعات دروغ و تحریک مرتجعین و شخص خمینی را به سراشیب دشمنی با دولت موقت انداخت. تحریکات حزب در باره اقای امیرانتظام و زندانی شدن تاریخی او از شاهکارهای حزب توده در ایران است . (چرا جاسوس امریکا معاون نخست وزیر شد؟ کشف اسنادی در جاسوس خانه امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام فاش ساخت و اثبات کرد که عباس امیر انتظام جاسو س امریکا بوده است ولی این اقای امیر انتظام یک منبع گمنام برای سیا نبوده بلکه مقام منبعی در دولت داشته معاون نخست وزیر ونیز سخنگوی دولت موقت انقلاب و سپس سفیر ایران د رکشور های اسکاندیناوی بوده مردم شماره ۱۲۳.). چندی پیش بزرگ داشتی برای اقای امیر انتظام در پاریس بود که بسیاری از سنخرانان بویژه چپ از انچه با اقای امیر انتظام کرده بودند عذر خواهی و احساس شرمنده گی کردند و افرین به این دوستان .انچه در ذهن مردم ایران پس از سال ۵۷ وجود داشت چیزی جز ازادی بیان و رفاه بیشتر برای مردم نبود و مردم نه حکومت دینی میخواستند ونه نظام سوسیالیستی نوع شوروی .در حقیقت حزب توده و دفاعش از نظام دروغی بیش نبود برای رسیدن به اهداف دولت شوری در ایران .ایا کسی باور میکند که دانشمندی مانند اقای طبری در دانشگاه تهران روضه خوان عاشورا حسینی شود ؟ مردم شماره ۱۰۴.
متاسفانه بسیاری از ایرانیان وبه ویژه اعضا حزب توده به همین کشور های امپریالیستی و لیبرال پناهنده شدند و حز ب توده در ایران در همان سالها لیبرال را مظهر نماد امپریالیسم معرفی میکرد .نوشته اقای تنکابنی در روزنامه مردم زیر عنوان ( اندر شناخت لیبرال و احوال وی ) ناشی از سیاست ضد لیبرالی حزب در ان سالهاست.
بدون شک در یک نظام لیبرالی در ایران هر گز این همه انسان های شریف از مجاهد و توده ا ی و فدائی و پیکاری و چپ گشته نمیشدند و حز ب توده با مخالفت با لیبرالیسم راه را برای گشتار خودی و ناخودی فراهم کرد.به باور من سیاست حزب در بوجود امدن استبداد دینی و اختناق و کشتار اعضا حزب توده بیشتر از خود اخوندهاست.یادمان نرود که در حسینه زندان هم علیه مخالفان حزب و نظام فدائی ها شعار میدادند.
( توطئه ضد انقلاب مائونیستها و لیبرالها علیه انقلاب به بهانه باز گشائی دانشگاها را خنثی کنیم .مردم شماره ۴۱۸.
جالب است بدانیم که دولت لیبرال اجازه داد بود و حزب مخالفت.توجه کننید..
(قابل توجه وزارت ارشاد اسلامی ..
ضد انقلاب ورق پاره دیگری منتشر کرد .مائوئیست های امریگائی رنجبر که زیر نام اسلام ورق پاره ای بنام پیام جمعه را که امیتاز هم ندارد مجانا توزیع میکند ................ما بار دیگر از مقامات وزارت ارشاد اسلامی و دیگر مقامات کشور میخواهیم که مانع انتشار این ورق پاره ضد انقلابی شوند و اجازه ندهند ورق پارهای که ب رخلاف قانون و علیه مصالح انقلاب و جمهوری اسلامی ایران منتشر میشود به انجام وظیفه ضد انقلابی خود ادامه دهد.مردم شماره ۴۲۰.) ایا حزبی که مدعی قدرت و رسالت جهانی دارد و تجربه ۲۸ مرداد را دیده است باید با ارتجاع سیاه به دشمنی با ازای و لیبرالیسم بپردازد ؟
روزنامه مردم مملو از این صحنه های جنگ با لیبرال و جاسوس و عامل است و متاسفانه در همان زمان گفتند و نوشتند که روز ی خیاط در کوزه خواهد افتاد و چه خود خاسته و فجیع .
۶۶۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : نامی شاکری
عنوان : اصلاح طلب !
در " تبارسیاسی" ، مهندس بازگان "غیرانقلابی" بود . اصلاح طلب ! که از بدشانسی اش اصلاح طلبی شکست خورده و انقلاب شده بود...بدشانسی دومش هم آن بود که نخست وزیر انقلاب شده بود ! طفلکی خودش اعتراف می کرد که باران می خواستیم ، سیل آمد! اما به نظرم حسابی ترین آدم پیرامون آقای خمینی در آنروزها که می شد چنان مسئولیتی بهش سپرد و نزد مردم شرمنده نشد ،مهندس بازرگان بود . از روحانیون هم شاید آقای بهشتی ! بقیه این کاره نبودند! خود آقای خمینی هم این را می دانست . حالا که ترکیب شورای انقلاب را نگاه می کنیم ، می فهیم که هیچکدام از آنها که بعدا در جمهوری اسلامی دم درآوردند و عددی شدند ، از نظر آقای خمینی اصلا به حساب نمی آمدند . چند نفری هم که حالا می شود ادعا کرد، خیلی حساب شده توی آن هواپیما چپانده شده بودند، به اقتضای فضا، ماموریت شان را انجام داده و حذف شدند .
"لیبرال"در مقایسه با " انقلابی" مورد نظر حزب و به تسامح به کار می رفت .
۶۶۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : پی ریزی بهنیه فرهنگ مردمسالاری ایرانی
دو نکته گرامی، میشود از شما بخواهم، آن «...کسانی... که در همان شرایط اجتماعی... نگاه درست داشتند و دموکرات بودند.» را به نام معرفی کنی.
اعتقادی به الگو و نمونه ندارم، چرا که تبعیت و الهام گرفتن کورکورانه از الگو را، چیزی شبیه به دستگاه تقلیدیی که اکنون به اجبار حاکم بر کشور است، میدانم. اما دانستن اینکه فلانی دموکرات است، و با تحقیق در رفتار اجتماعی ایشان، شاید بتوان به چگونه دموکرات بودن ایشان پی برد، و از این راه، به پی ریزی بهنیه فرهنگ مردمسالاری ایرانی یا همان دموکراسی ایرانی یاری رساند.
بی آنکه بخواهم اهانتی به شخصیت ارزنده زنده یاد مهندس بازرگان روا دارم، تا دیروز بسیارانی گمان می کردیم، که ایشان فرد معتدلی است، اما امروز با کنکاش در رفتار اجتماعی ایشان کاشف به عمل آمده، که ایشان فردی معتدل، که یکی از صفات دموکرات بودن است، نبوده، بل در پاره ای موارد نظراتی مشابه و یا همگون با مرتجعین داشته است
بهروز الف گرامی، گمان می کنم، آنجایی که آقای رئیس دانا به جنوب شهری بودن خود، و خصائل حاج حسین آقای اهداگر زغال اشاره کرده و سپس نامی از زنده یاد مهدی بازرگان هم می برد، در واقع می خواهد به وجوه مختلف شخصیت انسانها اشاره کند، و به خطای ما چپها در موضعمان در قبال دولت ایشان اشاره دارد. گرچه معتقدم در آن شرایط و با آن مفهومی که از مبارزات ضد امپریالیستی در ذهن داشتیم، غیر از آنچه که عمل کردیم، نمیتوانستیم عمل دیگری انجام دهیم.
اما امروز میتوانیم با نقد اصولی آن مواضع، به تبیین مواضعی مطلوبتر در قبال نیروهای پیرامونیمان، بخصوص رهبران در حصر جنبش سبز برسیم. اینان[رهبران در حصر جنبش سبز] نیز، چون زنده یاد بازرگان که از پذیرش سلطنت مشروطه شاه شروع، و سرانجام به رد آن رسید، از تمجید، از عصر یا دوران طلایی انقلاب آغازیدند، و اکنون از ایشان نغمه های دیگری از جمله، با سرنگونی سلطنت پهلوی استبداد و خودکامگی در کشور به پایان نرسید، به گوش می رسد
چپهای ایرانی زمانی خواهند توانست سری موثر در میان سرهای جامعه در بیاورند، که بتوانند نظمی معقول در جبهه خود ایجاد کنند، و این نظم ایجاد نخواهد شد، مگر آنکه دست از شعارهای وحدت طلبانه و ادغام گر بی محتوا کشیده، و بپذیریم گوناگونی را در صفوفمان و در پی آن با استخراج نقاط و نکات مشترک به نوشتن طرحی مشترک بر اساس اشتراکات برای اتحاد و نه وحدت برسیم. به یقین با فعالیتهای مشترک بر اساس برنامه مشترک، بسیاری از مردم رنج دیده و تمامی هواداران پراکنده جنبش چپ کشور زیر چتر اتحاد گرد خواهند آمد.
البرز
۶۶۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : عزتی
عنوان : دفاع شرمگینانه از حزب توده
آقای رییس دانا سوراخ دعا را گم کردهاند و گمان میکنند میان دو صندلی نشست. ظاهراً برای دلبری از معدود دوستان تودهای داخل کشور، به تأیید مواضع حزبی دست زده که حتی خود حزب نیز آن را اشتباه خوانده است. بهتر است به جای چوب زدن به مرده ایشان حرف تازه ای برای نسل جدید چپ داشته باشد و از ضد و نقیض گویی و بعداً تکذیب کردن همین ضد و نقیضها دست بردارند. ایشان بهتر است بداند شاید به این ترتیب رفقای توده ایشان به وی نزدیکتر شوند اما خود را از جریان اصیل چپ دورتر و دورتر می کند. متشکر
۶۶۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : دو نکته
عنوان : دو نکته با شجعالدینی و سیف
ممنون آقای شجاعالدینی، درست گفتید. آقای رئیس دانا دو دهه اخیر مطرحاند و نظراتشان در مورد اوائل انقلاب بیشتر خاک پاشیدن است. چرایی جنگ ایران و عراق را باید در اشغال سفارت آمریکا و همراهی حزب توده (بیشترش را هنوز نمیدانیم) دید، اینها غیر مسئولانه جنگ شوروی و آمریکا را در قالب جنگ ایران و عراق به مردم ما تحمیل کردند.
آقای سیف اگر شما در اوایل انقلاب غیر دمکراتیک رفتار کردید از ایدئولوژی شما در میآمد مثل همه بقیه چپهای آن دوره. کسانی هم بودند (البته من هم مثل شما بودم) که همان شرایط اجتماعی را داشتند ولی نگاه درست داشتند و دمکرات بودند.
۶۶۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : نکته بسیار مهم و ارزنده
سیف گرامی، به نکته بسیار مهم و ارزنده ای اشاره کرده ای، وقتی می نویسی، «...[زنده یاد]مهندس بازرگان از آزادیخواهی فقط آزادی خود و دوستان و همفکرانش را می فهمید...»
و گمان می کنم، این نوع برداشت از آزادیخواهی، متأسفانه فقط محدود به زنده یاد مهندس بازرگان نیست، بل اکثریت بزرگی از جمع اندیشمندان سیاسی کشور و علاقمندان به مباحث سیاسی اجتماعی کشور به این واژگونه فکری مبتلا هستیم. و دقیقا به همین دلیل است، که پس از بیش از یک سده تلاش برای آزادی احزاب، اجتماعات، بیان و... هنوز هم درست همانجایی هستیم که نیاکان ما در آغاز سده پیشین، حرکت خود را شروع کردند.
۶۶۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : بهروز الف
عنوان : چند پهلو گویی های بی محتوا
به نظر میرسد اقای رئیس دانا بیشتر در فکر تعریف و تمجید از خودشان هست تا نقل تاریخ. ایشان خود را چپ میدانند ولی ابدا علمی مسائل را بررسی نمیکنند. برای اینکه مستند سخن گفته باشم به نکات زیر رجوعتان میدهم.
۱. یک رهبر"ضد چپ" (نه پاسداران و بسیجیان) از دید یک مارکسیست بخاطر داشتن تفکر مذهبی و یا قاطی کردن علم و مذهب بل تنها و تنها بخاطر منافع طبقاتی اش چنین عملکردی دارد. بازرگان قبل از آنکه یک خشک مذهب و جهال باشد یک سرمایه دار بود و برای ادامه سلطه سرمایه بود که با غرب و بخصوص آمریکا برای گرفتن قدرت همکاری کرد (مدارک که در هر کتابخانه ای و وب سایت ها موجود هست و آقای رئیس دانا حتمن آنها را مطالعه کرده-مذاکرات هویزر با بهشتی، بازرگان، یزدی و ...........) بازرگان از آن رو چپ را نیم درصدی میگفت که طبق قول و قراری که با آمریکا بسته بود قرار بود نسل چپ و ضد سرمایه داری را از خاک ایران برکند و اگر اینها نیم درصد بودند، کشتار نیم درصد برای سازمان های "حقوق بشری" مسئله ای ایجاد نمیکرد. نگاه کنید به مصاحبه دانایان فر با قوچانی در روزنامه شرق. حتمن آقای رییس دانا آن را خوانده.
۲. مهم نیست که آدم عضو یک حزب باشد تا همانند آنها عمل کند و بی اندیشد. اگر اقای رییس دانا عضو حزب توده نیست، همانند آنها که فکر میکرد و میکند و در این مصاحبه هم به آن اقرار میکند. ایکاش انسان ها همان میگفتند که عمل میکنند. آخر آمریکا چرا باید کودتا کند و حکومتی را سرنگون کند که خود آن را بقدرت رسانده و قرار هست با کشتار تمامی ضد سرمایه داران الگوی برژینسکی اثبات شود و در دیگر کشور های جهان سوم پیاده شود. آمریکا و غرب حاضر به سرنگونی صدام حسین، قذافی، مبارک، ین علی و اسد نیمه سکولار هست ولی ابدا حاضر به سرنگونی رژیم اسلامی ایران نبوده و نیست. رخداد های خرداد ۸۸ که خاطر آقای رییس دانا هست. دیدید تا اوضاع رادیکال شده و شعار داشت میرفت که سرنگونی رژیم را هدف بگیرد، اشک تمساح آنها برای ندا و ندا ها یکهو ایستاد و با کمک اصلاح طلبان به انحراف و شکست تبدیل شد. آه و ناله آنها از کودتا السیسی و شکست مرسی که یادتان هست؟ همچنین مذاکرات مادام با طالبان
۳. ایا عکس روی صفحه اول روزنامه های کیهان و اطلاعات در فرودین ۵۸ بعد از بمباران کردستان توسط نیروی هوایی شاهنشاهی اسلامی شده یادتان هست که چگونه بازرگان در سفر به کردستان همانند شاه شق و رق ایستاده بود و کشاورز اسلام-فلک زده کرد در جلوی او زانو زده و دست او را میبوسید که بمباران ها متوقف کند؟ بر طبق ایده مارکسیستی این عملکرد بازرگان نه ناشی از خشک مذهبی او بل برقراری سلطه سرمایه بر جامعه بود و بس.
۴. نه عملکرد حسین اقا برای دادن زغال برای روشن کردن حمام فقرا !!(پدیده تازه کشف شده) ربطی به خوبی و بدی اسلام دارد نه بچه جنوب شهر بودن آقای رییس دانا برای درست بودن عقایدشان (نکند ایشان در فکر برقراری حکومت پا برهنه گان هستند؟ بازگشت به دوران طلایی!). عملکرد و درستی اندیشه های اقای رییس دانا از روی عملکرد ایشان در مقابل دولت خاتمی، مسئله کنفرانس برلین و سخنرانی های چپ و راست ایشان هست و بس
۶۶۵٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣
|
از : سیف بمیزاده
عنوان : آزادیخواهی
با سلام
۱/ "حزب توده بر طبق قوانین غیرقانونی است"
این جمله آقای مهدی بازرگان بعد از انقلاب است.
۲/ مهندس بازرگان از چند دوره زندان خود یادداشتهایی دارد که خواندنی است. یکی از این یادداشتها مربوط به دستگیری پنجاه روزه وی در سال ۱۳۴۰ است. در همین دوره زندان وی را به همراه دکتر سحابی و مهندس حسیبی برای ملاقات با دکتر علی امینی نخست وزیر وقت میبرند. بازرگان در یادداشت های زندان خود با اشاره به نظرات شاه و امینی میگوید:
"می گویند ماها، نهضت آزادی و جبهه ملی، با تودهایها سر و سرّی داریم و از آنها الهام میگیریم. صریحاً باید عرض کنم که هیچ یک از ما رفقای جبهه ملی و نهضت، نه درگذشته و نه در حال، علاقه و ارتباطی با کمونیستها و تودهایها نداشته ایم و نه در آینده خواهیم داشت و از صمیم قلب از آنها تنفر داریم. به هیچ وجه چنین احساسی هم نمیکنیم که در تصمیم ما و کارهای ما آنها دخالتی و یا اثری داشته باشند." وی اتهام جمهوری خواهی را نیز بشدت رد میکند و خود را طرفدار قانون اساسی سلطنتی معرفی میکند. (مجموعه آثار مهندس بازرگان – جلد سوم – ۱۳۹۱ – ص ۲۴۰) *
به جمله "نفرت از صمیم قلب" آنهم در سال ۱۳۴۰ توجه کنید.
۲/ سخنرانی مهندس بازرگان - سال ۱۳۶۷:
"وقتی به دست دولت مدرک زندهای بر جاسوسی سفارت شوروی در ایران و فرمانبری و عاملیت حزب توده میافتد، فقط اکتفا به اخراج چند دیپلمات روسی میکنند و سران حزب را که همگی اقرار به عامل شوروی بودن و جاسوسی کرده اند، اعدام نمینمایند؟ مگر شعار و آرمان انقلاب، سیاست موازنه منفی "نه شرقی و نه غربی" نبود؟ مگر شوروی پشتیبان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نبود؟ چرا دائماً آمریکا را مقصر و باعث جنگ عراق میدانند"؟ (تجربه دهساله انقلاب اسلامی ایران - سخنرانی مهندس بازرگان ۲۲ بهمن ۶۷ – مجموعه آثار بازرگان – جلد۲۴ – ص ۴۶۴)
مهندس بازرگان از آزادیخواهی فقط آزادی خود و دوستان و همفکرانش را میفهمید.
در حالیکه آزادیخواهی یعنی دفاع از آزادی مخالفین خود و دگراندیشان.(نقل به معنی از رزا لوگزامبورگ)
برای آنکه انصاف را رعایت کرده باشم اینرا هم اضافه میکنم که من هم اول انفلاب به عنوان یک توده ای آزادیخواه نبودم. از زمین شوره سنبل بر نمی آید. از ما که در سیستم ستمشاهی تربیت شده بودیم انتظار دموکرات بودن و آزادی را درک کردن انتظاری دور از انتظار است. رهبران آزادیخواه ما مشابه بازرگان حتی در زندان هم از صمیم قلب از هم بندانشان ابراز نفرت میکردند. ما نمیتوانیم تخم هویج بکاریم بعد انتظار رویش خرما داشته باشیم.
با احترام
س ب
۶۶۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣
|
از : شجاع الدینی
عنوان : تشکر از آقای رییس دانا و چند پرسش
از آقای فریبرز رییس دانا به خاطر زحماتی که در دو دهه گذشته برای ترویج نقد اجتماعی رادیکال برداشته است قطعا باید سپاسگزاری کرد. اما به نظر می رسد موضع گیری های آقای رییس دانا به خصوص در دو سال گذشته کمی دوپهلو شده است. منظورم موضع گیریهای شجاعانه ایشان در قبال سیاستهای اقتصادی و اجتماعی جاری نیست، بلکه موضع عمومی تر ایشان در تحولات جنبش چپ در ایران در چهل سال گذشته، و البته در این مصاحبه، نیم قرن اخیر است. نکته نخست این که فعالان سیاسی و چپ می دانند فعال جدی آقای رییس دانا در حوزه ترویج اندیشه های مترقی و رادیکال در حقیقت از سالهای بعد از سرکوب دهه شصت آغاز شد و البته از همین نظر جای تقدیر بسیار از ایشان است. ولی حقیقتاً نه در سالهای قبل از انقلاب و نه در سالهای نخست انقلاب ایشان برای فعالان سیاسی نام آشنایی نبودند و اشاراتی نظیر خاطرات از دهه چهل کمی شگفت انگیز می رسد. ایشان نه در سالهای قبل از انقلاب نام آشنایی برای فعالان سیاسی بود و نه در سالهای حضور در انگلستان از فعالان بنام کنفدراسیون بودند. متاسفانه اما هم در این مصاحبه و هم در مصاحبه ای با سایت طبقه تلاش کردند سابقه ای در این حوزه ها برای خودشان رقم بزنند. البته شاید اینجانب اشتباه کنم و از این نظر ممنون می شوم فعالان سیاسی قبل از انقلاب این گفته ها را تصحیح کنند و نقش ایشان را در جنبشهای دهه چهل و پنجاه و حتی دهه شصت و دهه اول بعد از انقلاب برای جوانان روشن سازند. البته اشاره به این مورد اصلاً با این هدف نیست که خدمات ایشان در دو دهه گذشته مورد تردید قرار گیرد. اما نکته دیگر آن که آقای رییس دانا در مصاحبه های اخیر خود تلاش کرده موضعی فراحزبی بگیرد و همه را از خود راضی نگه دارد از حزب توده تا جریانات رادیکال چپ. این موضع عجیب و مهمتر غیرواقعی است. حزب توده هم حتی موضع گیریهای سالهای اول انقلاب خود را تائید نمی کند و عجیب است که آقای رییس دانا در موضعی دوپهلو موضع حزب در آن سالها را تاحدودی تهدید می کند و جامعه ای را که مهمتر از هر چیز در تهدید فاشیسم اسلامی بود در خطر کودتای امریکایی می خواند و دولت موقت را به همکاری با امریکا متهم می کند. البته موضع ایشان دو پهلو است از سویی چنین می گوید و از سوی دیگر می گوید باید از بازرگان حمایت می کردیم. این موضع دوپهلو تصویری نادرست از سالهای نخست انقلاب و سرکوب فاشیستی دهه ۶۰ ارائه می کند. بازهم تاکید می کنم که انتقادهای بالا به منظور کم اهمیت جلوه دادن زحمات آقای رییس دانا در سالهای ۱۳۷۰ به بعد نیست.
۶۶۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣
|