چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت؟ - سهراب مبشری

نظرات دیگران
  
    از : مسعود بهبودی

عنوان : الف با ران
به چه دلیل و به چه ترفند چریک های کذائی با مارکسیسم ـ لنیینسم تولد یافته اند؟
الف باران مطمئن اند که خودشان از مارکسیسم لنینیسم خبر دارند؟
هنوز هم که هنوز است، در چریک جماعت کسی یافت نمی شود که هنری جز تکرار حرف های ساده و کودکانه این و آن داشته باشد.
۶۱۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد سلیمانی

عنوان : چپ کیست ؟
"ما نمی دانیم اگر بخش بزرگی از چپ ایران به ورطه هولناک دفاع از سیاه ترین حکومت تاریخ معاصر ایران نمی غلتید، سرنوشت این حکومت و ایران چه می شد. "

این بخش بزرگ از چپ را چه کسانی تشکیل میدهند ؟ اگر به نقد و آسیب شناسی چپ باور دارید لاجرم باید کوشید از سر عقل و با تکیه به واقعیتهای انکار ناپذیر به آسیب شناسی نشسته از داده های مستند یاری گیرید اینکه میگویید بخش بزرگی از چپ ایران .......، منظورتان سازمان چریک فدایی خلق بعد از انقلاب است ؟ آیا آن نوجوانان شوریده حالی که ذره ای فهم از چپ و اندیشه های چپ نداشتند و از سر شوریدگی و فوران احساسات دوران انقلاب جذب این سازمان شدند را نیز بخشی از چپ محسوب میکنید ؟ آیا در اینگونه دسته بندی کردنها ، آگاهی و فهم سیاسی هیچ نقشی ایفا میکنند یا آنکه خیر ، آیا هر سیاهی لشکری را میتوان منوط به با ما بودن چپ، کمونیست و .... نامید ؟ برای آسیب شناسی لازم است ابتدا به ساکن به سنجه داده ها و داشته های خود نشینید !
۶۱۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : هم آشتی‌ و هم مبارزه ؟!
آقای برومند ، عدم پاسخ گویی به سئوالات شما به علت "عدم لزوم" آن می‌‌بود. نوشتار "باران" در رابطه با مقاله آقای مبشری بود نه‌ شما ! از طرف دیگر جواب تمام سئوالات شما در خود مقاله و کامنت اینجانب داده شده است.حزب توده‌ و چریکهای فدائی بر اساس ایدئولوژی م،ل تولد یافته اند.هدف و انگیزه پیدایش م،ل مبارزه با سرمایه داری بوده و هست .حال اگر این هدف از پایگاه تئوری آنها برچیده شود ، "مبارزه" از روش سیاسی آنها حذف میشود . به زبان بسیار ساده دیگر آنها سازمان و یا حزب مبارز سیاسی نیستند.
در ابتدای کامنت باران قسمتی‌ از مانیفست حزب کمونیست که توسط مارکس و انگلس نوشته شده به تمام سازمانهای "مارکسیستی ایران" این هشتار را داده است.در کجای آن " آشتی‌ طبقاتی" دیده میشود ؟
مارکسیسم علم مبارزات طبقاتی در عصر سرمایه داری و مارکسیسم لنینیسم علم مبارزات طبقاتی در عصر امپریالیسم است. ولی‌ دیده میشود که سازمان چریک‌های فدائی اکثریت، اشغال کشور لیبی‌ بوسیله ناتو را به مردم این کشور تبریک می‌گوید. حزب برادر حزب توده‌ در عراق, اشغال عراق را مثبت تلقی‌ می‌کند. این عقاید با مقاومت حزب کمونیست شوروی در جنگ‌های داخلی‌ با کشورهای امپریالیستی بعد از انقلاب اکتبر و یا مقاومت و پیروزی حزب کمونیست شوروی در جنگ جهانی دوم در تضاد است.
این که شما می‌فرمائید:"مگر بعداز تغییراتی بزرگی که در جهان و ایران صورت گرفته است این جریانها می توانند مانند بنیانگذاران خود فکر و عمل کنند؟" همانند داستان خواستن خالکوبی شیری است که نه‌ سری داشته باشد ،نه‌ دمی و نه‌ بدنی !...

اما مجاهدین خلق,کجا بنیانگذاران این سازمان با آمریکا و اسراییل همکاری داشتند؟ کجا آنها اسرار نظامی کشور خود را به کشورهایی که قصد ویران نمودن ایران و کشتار مردم بیگناه دارند میدادند ؟ کجا آنها....اگر این عقاید را داشتند، طرفداری نداشتند...
۶۱۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : آقای الف باران توضیح دهید
جنابعالی که ادعا می کنید :" اکثریت سازمانهای شناخته شده به آرمانهای بنیانگذاران خود پشت کرده اند،چه حزب توده‌ باشد،چه اکثریت و چه مجاهدین"
از حرف شما این طور استنباط میشود که بنیانگذاران این جریانات حتی تحلیل و برنامه ء امروز این جریانات را از پیش توصیه کرده بودند. اگر ممکن است خیلی مختصر نشان دهید :
* کدام یک از آرمانهای بنبان گذاران جریانهای نامبرده در مد نظر شماست ؟ حتما دلایلی مشخصی دارید که به این نتیجه گیری رسیده اید . حتما مقایسه کرده اید ؟ اگر ممکن است نگارنده را روشن فرمائید؟
* ضمن اینکه قصد بر خورد بیطرفانه با این ۳ جریان نشان میدهم از شما می پرسم مگر بعداز تغییراتی بزرگی که در جهان و ایران صورت گرفته است این جریانها می توانند مانند بنیانگذاران خود فکر و عمل کنند؟
بنظر نگارنده ما می توانیم بگوئیم این یا آن جریان سیاسی به این دلایل تحلیل ، برنامه و سیاست های نادرست یا نا مناسبی را برای شرائط امروز ایران در نظر گرفته اند.
شما از منظر مارکسیسم ـ لنینیسم بررسی می کنید. دیگری از موضع مارکسیسم و شاید مجاهدین از " کلام الله " استقاده کند.
لطفا توضیح دهید.
۶۰۹٨۹ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : سیروس نیکخواه

عنوان : عبرت و انصاف
کامنتهای پای این نوشته تشابه زیادی با کامنتهای پای اعترافنامه شجاعانه رقیه دانشگری دارند.اکثرا" نشان می دهند که متاسفانه هنوز عبرت کافی نگرفته ایم .اولین کامنت گذار که گوئی به مثابه سرسلسله " عبرت نگرفتگان " در این محفل شرکت کرده است ، آقای علی جوادی بوده اند .اتفاقا" از ایشان هم بیشتر تعجب است چون علی الظاهر بیشتر از بقیه کامنت گذاران با سخنرانی اعترافی منصور حکمت ( ۱۹۹۸ ) محشور و آشنا ئی داشته اند ؛ آنجا که با صراحت و واقعا" با صداقت ، کمونیستها را ( به ویژه بعد از ۱۹۱۷ ) از لحاظ توجه و آگاهی به مکانیسمهای اجتماعی کسب نفوذ و قدرت سیاسی ، از همه گروه ها یا احزاب سیاسی دیگر عقب تر و بلکه " بی ربط تر " شمرده است ! گر چه منصور حکمت می توانست قدم شجاعانه دیگری به جلو بردارد و از خود جواب این معما را سراغ می گرفت که علی رغم فراوانی روزافزونتر ادبیات مارکسیستی و کمونیستی ( به ویژه بعد از ۱۹۱۷ ) چرا آن یا این " بی ربطی " ؟ بذر نا مرغوبی که به دست مارکس ( پسا تزهای فویر باخ و ایدئولووی آلمانی ) و بعد با دودست انگلس ، پلخانف ، لنین تئوریسین مارکسیت ( و نه لنین رهبر سیاسی ) و اعوان و انصار ماتریالیسم اوپارین و....کاشته شده حالا حالا باید ثمر پشیمانی و سپس اعترافات به شکستها بدهد ! نه اینکه تحولات و رخدادهای عینی و مادی باید سپس تر در آینه ذهن و ضمیر ما انعکاس بیابند و محورهای مختصات افکار و اسلوبهای ارزیابی و سنجش ما را تشکیل بدهند ؟ همواره پس از رخدادها باقی ماندگان ما هستند و خواهند توانست ارزیابی کنند و پی ببرند اوضاع اصولا" از چه قرار بوده است ! اینست که اکثر قریب به اتفاق ما کامنت گذاران انگار به گردش در بیرون باغ دل خوشیم .
۶۰۹٨٨ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : آیا تکامل "تضاد طبقاتی" ، "آشتی طبقاتی" است ؟!
"تاریخ کلیه جوامعی‌ که تا کنون وجود داشته اند،جز تاریخ طبقاتی نبوده است،به استثنای تاریخ جامعه بدوی.مرد آزاد و برده،اشرف و اعوام،ارباب و سرف،استادکار و کارگر روز مزد،در یک کلام ستمگر و ستمکش،همواره در تضاد بوده اند و به نبردی لاینقطع،گاه نهان و گاه آشکار،مبارزه‌ای که هر بار به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می‌گردید،دست زده اند".
(مارکس و انگلس،مانیفست حزب کمونیست)

اکثریت سازمانهای شناخته شده به آرمانهای بنیانگذاران خود پشت کرده اند،چه حزب توده‌ باشد،چه اکثریت و چه مجاهدین...
چپ شناخته شده در عرصه جهانی، آن علم مبارزات طبقاتی است که با سرمایه داری در تضاد بوده و محو آنرا هدف دارد....ولی‌ چپ شناخته شده در ایران بجای تضاد طبقاتی،آشتی‌ طبقاتی را بر گزیده است.آیا تکامل تضاد طبقاتی ، آشتی طبقاتی است ؟!
آنها دیگر "انقلاب" نمی خواهند، آنها "اصلاحات" میخواهند. آنها "سیل" نمیخواهند، آنها "باران" میخواهند !
این تحلیل و خط و مشی، نیروهای چپ را چه بخواهند و چه نخواهند به دنبال روی از نیروهای راست کشانیده و می کشاند.حزب توده‌ و اکثریت نمی توانند آشتی‌ طبقاتی را در اهداف سیاسی خود انکار کنند.این هدف توجیه کننده تمام سیاست‌ های انحرافی آنها در گذشته و آینده است . بر مبنای این هدف آنها می‌بایستی با رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی آشتی‌ می‌کردند و تا زمانی که ایدئولوژی آنها بر پایه مارکسیسم لنینیسم استوار نباشد،در جبهه‌ سرمایه داری به انتظار اصلاحات تا ابدیت خواهند نشت...
۶۰۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : رفقا به مساله روز بپردازم!
بزرگترین فاجعه تاریخ ایران در حال وقوع است و ما مشغول این

هستیم، که این یا آن شخص چه گفته و چه کرده ؟

فاجعه "اقتصاد مقاومتی است" یعنی‌ ثروت ملی‌ را به سهام تبدیل کردن و به بخش خصوصی سپردن.

یعنی‌ باز گشت به دوران تسلط انگلیسیها!

یعنی‌ پنبه کردن کار مصدق!

و این اگر صورت بگیرد یعنی‌ ثروت بزرگی در دست ضّد انقلاب!
۶۰۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : از عیسی صفا تا دم خروس
آقای صفا با پزی دشمن شکن و رادیکال از انتقاد از خود حزب توده به خاطر حمایت از خط پرشکوه امام و تشکیل جبهه متحد خلق تحت زعامت امام راحل و هکذا سخن در داده اما دو خط پایین تر از اکثریت ایراد گرفته چرا به روحانی تبریک گفته چون روحانی که اصلاح طلب نیست! یعنی اگر مثلا به جای روحانی عارف یا یکی دیگر از باند اصطلاح طلبها انتخاب میشد حزب توده برایش غش و ریسه می رفت. گویا گشتن به دنبال جناح های دوراندیش و واقع بین و اصلاح طلب حکومت ها از محمدرضا شاه گرفته تا جمهوری به عادت بی درمان اکثریت و حزب توده تبدیل شده، حال آقای مبشری لازم نیست زیاد به عقب برگردید. این نقد را از همین مواضع فعلیتان شروع کنید.
۶۰۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زانیار

عنوان : به بهروز عزیز
بهروز عزیز: تمام این دستاوردهایی که شما ذکر فرمودید حاصل اصلاحات ترقی گرایانه سلطنت پهلوی می باشد. همان نظامی که نیروهای چپ کمر به نابودی آن بسته بودند و دست آخر با همکاری خود با ارتجاع سیاه به رهبری خمینی فاجعه ۵۷ را برای ایران رقم زدند.
۶۰۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از عیسی مسیح تا عیسی صفا
نظرات عیسی صفا کمافی السابق تند و تیزند، ولی انعکاس راستین واقعیات امور مورد بحث نیستند.
معلوم نیست که منظور ایشان از حزب توده کدام دار و دسته است.
چون حزب توده عملا به اجزای متشکله خود تجزیه شده است و بدشواری می توان حداقل در یکی از آنها نشانه جهان بینانه جدی از حزب توده یافت.
کس چه می داند.
شاید همیشه همین بوده است.
اگر منظور عیسی صفا از حزب توده گروه نامه مردم باشد، من یکی که کمترین تفاوتی میان آن و اکثریت نمی بینم.
عیسی صفا به جای دست بردن به ریشه قضایا به «تبریک اکثریت» چنگ می زند و رجز سر می دهد.
با موضعگیری های فرعی و بی اهمیت از این دست که نمی توان اختلاف ایدئولوژیکی و طبقاتی تعیین کننده میان احزاب و سازمان ها سرهم بندی کرد.
اکثریت با صراحت تمام می گوید که چیست.
کاش «احزاب» توده هم می گفتند.
البته نگویند هم می توان دیر یا زود به ماهیت شان پی برد.
۶۰۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : در خانه خود را تمیز کنید.
نوشته آقای سهراب مبشری گونه ای است که گویا ایشان در کره دیگری زندگی می کنند و نظریات سازمان اکثریت و حزب توده ایران را دنبال نکرده اند. گویا ایشان اطلاع ندارند که یک ربع قرن پیش حزب توده ایران حمایت از جمهوری اسلامی را نقد کرده و اشتباه قلمداد کرده است. گویا ایشان اطلاع ندارند که حزب توده ایران سیاست کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه را بطور دایمی و پیگیر دنبال کرده است. این بی خبری را باید به چه حسابی گذاشت؟ اما آیا سازمان فداییان اکثریت از گذشته سیاسی درس گرفته است؟ آیا ایشان یادشان رفته که بعد از شعبده بازی انتخاب روحانی ، سازمان فداییان اکثریت به « مردم» تبریک گفتند؟ تبریک برای چه؟ تبریک برای انتخاب روحانی ! که اصلن سابقه اصلاح طلبی نداردو مطیع رهبر است. سازمان فداییان اکثریت سیاست تقلیل خواسته های مردم را دنبال می کند و روحانی را موردخطاب قرار می دهد. اگر ایشان به کنگره ششم حزب توده ایران مراجعه کند خواهد دید که حزب خواهان کنار گذاشتن رزیم ولایت فقیه ، انحلال تمامی ارگانهای آن ، تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید است. معلوم نیست با چه هدفی آقای مبشری حزب توده ایران را کنار سازمان فداییان اکثریت می گذارد. دو خط کاملن سیاسی ـ ایدئولوژیک متفاوت این دو جریان را از یکدیگر جدا می کند.شاید ایشان به در می گوید تا دیوار بشنود ! من از ایشان دعوت می کنم اول در خانه خود را تمیز کند.
۶۰۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : به گذشته و امروز چپ باید پرداخت
آقای سهراب مبشری ، البته شما می توانید در بارهء سئوال "چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت؟" هر طور که دوست دارید توضیح دهید . ولی نمی توانیم منکر این موضوع شویم که ؛
ـ اولا ، پاسخ های نیروها بنا بر با خاستگاه و جایگاه اجتماعی امروز آنها متفاوت است. و هیچکس هم در اینجا بعنوان محقق تاریخ یا مورخ نمی نویسد.
* خانم دانشگری که دیگر فعالیت تشکیلاتی نمی کند به نحوی که دیدیم در بارهء سالهای ۵۹ تا ۶۱ نوشت .
* آقای مجید عبدالرحیم پور که هنوز فعال است . بگونه دیگری بمناسبت ۱۹ بهمن و انقلاب ۵۷ نوشت.
ـ ثانیا ، معلوم نیست شما از جایگاه یا خاستگاه چپ به تاریخ جنبش چپ می پردازید.
ـ ثالثا، تا کی باید علت همه کج رویها را در گذشته جستجو کنیم؟ تکلیف مسائل جاری امروز سازمان اکثریت و مواضع آن چه میشود ؟
آیا شما مواضع امورز سازمان اکثریت برای یک جریان چپ تائید می کنید؟
از این زاویه شما که هنوز در سازمان اکثریت فعال می باشید بهتر می دانید
که مسئولان سازمان فدائیان خلق ایران "اکثریت" رسمی و غیر رسمی در کنفرانس ها و نشست و برخاست های بعضا " مشکوک " مثل استکهلم با نیروهای شناخته شده ، راست و ماورای راست "همراهی " می کنند و حتی در برخورد با وقایع "غیر منتظره " در جّو جلسه نیز ساکت می مانند و بعد هم یک گزارش از نقش چنین همایش ها در سایت و نشریه خود قرار نمی دهند. تو گوئی اتفاقی نیفتاده است.

در همین اخبار روز عبدالستار دوشوکی در همان فاصله دو روز (۲۵و ۲۶ مه ۲۰۱۳) کنفرانس استکهلم هموطنان خود را مطلع می کند:
" ولی این تزریق دلارها وضع را آشفته کرده و اپوزیسیون را یگ گام به جلو رفته بود، دو گام به عقب رانده و اعتماد مردم را از آنها سلب کرده. "اعتماد" "اعتماد سازی" راه و چاره درمان ماست در کنار صداقت و شفافیت و استقلال فکر و عمل بدون وابستکی دلاری........ " خواهشمند است تمام گزارش را در اخبار روز مطالعه کنید.
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۵۳۰۲۸
در کنفرانس مذکور فدائیان اکثریت شرکت می کنند و به سخنان نماینده حزب دست راستی لیبرال مردم سوئد گوش می کنند که در باره استراتزی تحریمهای اقتصادی فقط پرگوئی کرد و به شرکت کنندگان در کنفرانس نوید داد که بعداز تکمیل تحریمها زمینه برای تاکتیک نظامی مهیا خواهد شد..
آیا این صحبت ها و نکاتی که دکتر عبدالستار دوشوکی افشا نمود نمی بایست از جانب فدائیان اکثریت در سطح جنبش مظرح می شد؟
آیا با شرکت کردن عیر رسمی می توان نقش خود را تا سطح "مستمع آزاد" پائین آورد؟ آیا توجیهات فریدون احمدی در تبلیغ همایش استکهلم را باید بسادگی قبول کرد؟
نه آقای مبشری ! صمن اینکه پرداختن به تاریخ اهمیت دارد موضع گیریهای و کنش سیاسی امروز سازمان اکثریت بیش از هر مولفه ء دیگری می تواند مردم را به پای بندی فدائیان اکثریت به آرمانهای آنها جلب نماید.
۶۰۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : برای انهایی که بدنبال چه میتوان کرد هستند و نه دنبال چه کسی چه کرد !
آری باید تاریخ چپ را نوشت و بازخوانی کرد و دوباره نوشت ، تا تسلسل کاربرد ذره بین حقیقت یاب ، تصویری هرچه روشن تر از گذشته بدست دهد ، تا چراغ راه آینده باشد . ولی از چه منظری ؟ آیا تاریخ چپ ، تاریخ ارانی و پویان وکیانوری و نگهدار است ، یا تاریخ مبارزه طبقه کارگر ؟ این اولین سئوال است .آیا باید خودمان را نیز از منظری طبقاتی نگاه کنیم و یا نه ؟ و اینکه این نگاه برای تغییر وضعیت چپ است و یا مرثیه سرایی و یا نفرین نامه نگاری و یا خالی کردن بار سینه ؟
خانم دانشگری از مسئولیت فردی سخن گفته و جمعی که گویا شاهدی بر بقول شما خطای هولناک یافته اند ، برای این اعتراف نامه که شبیه اعتراف نامه های دوران انقلاب فرهنگی چین تنظیم شده است ،هورا میکشند . جمعی دیگر به استناد ناتوانی طرف متضاد ، مثلا سازمان اقلیت و دیگران ، سعی در کمرنگ نشان دادن نقش سیاست های حزب توده و سازمان اکثریت ، در وضع نابسامان مردم و نیروی چپ ایران دارند . هیچکس مسئولیت جمعی را نمی پذیرد . منظور از مسئولیت جمعی ، نه پذیرش گناه به صورت جمع ، بلکه ارایه راه شستن گناه است .
یک لحظه فراموش کنیم که چه کسی اکثریتی و چه کسی اقلیتی بود ، و همه را چون کارگر و دهقان و کارمند و معلم و دانشجو و بقال و رفتگر و آشپز و خانه دار و غیره و غیره ، خلاصه همان خلقی فرض کنیم که خود را فدایی آن میخوانید . عکس العمل این مردم عادی در برابر مظالم جهوری اسلامی ، آنجا که مستقیما و بطور عریان خود آنها را هدف نگرفته بود ، چه بود ؟ ساده تر اینکه ، کجا دیدیم که فلان دانشجوی نحیف عینکی اعلامیه بدست را اوباشان زدند و گرفتند و بردند ، و دو نفر از اهالی محل پاپیش گذاشتند و مانع شدند ؟ در جریان انقلاب فرهنگی ، چند نفر از این مردم عادی به دانشگاه ریختند تا به بیرون انداختن دانشجویان هموطن اعتراض کنند ؟ و این قصه در همه جا جاری بود . سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی ، ترجمان تئوریزه شده این وضعیت اجتماعی بود . جامعه ایران ، مسئله دموکراسی و بالاتر از آن ، عدالت اجتماعی را برای خویش مطرح نکرده بود تا نمایندگان آن نیز بیانگر این اهداف باشند. مسئله فقط کسب استقلال کامل سیاسی بود ، که آنهم بنظرمیرسید، با کف باکفایت خط امامی ها حاصل شده بود . اگر سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی ترجمان این واماندگی بود ، سیاست امحای فوری جمهوری اسلامی نیز، در استیصال ناشی از درغلتیدن در فلاکت اجتماعی ، و پوچ بودن سرمستی حاصل ازاستقلال سیاسی ، ریشه داشت . سیاستی که عواقب ان به همان اندازه زیان بار بود . جالب است توجه کنیم که این همه خون قربانیان این سیاست ، به اندازه گریه فلان شریعتمدار ، تلاطم ایجاد نکرد . ولی ایاجامعه ایران اکنون تفاوت عمده ای نکرده است .؟ قبول دارم که نه ان واماندگی و نه ان استیصال و نه مدافعان انها ، کاملا از بین نرفته اند ولی
در عین حال من معتقد نیستم که وجود این سابقه رودر رویی تلخ و زهرالود ، مانعی برای اتحاد نحله های مختف چپ کارگری میتواند باشد . این درگیری عمیق تر از درگیری سوسیال دموکراتها و کومونیست ها و بویژه با توجه به جریان مرگ رزا لوکزمبورگ و خطای بسی هولناک تر سوسیال دموکراسی در حمایت از جنگ امپریالیستی نیست . ولی آنها تا مدت ها وبطور موفقیت آمیزی توانستند تحت رهنمود های کمینترن در جبهه متحد کارگری متحد شده و حتی دولت ائتلافی تشکیل دهند . (با جبهه متحد مردمی اشتباه نشود ) رجوع شود به اینترناشنال سوسیالیست ریویو شماره ۷۹ مقاله :کارگران آلمان و تولد جبهه متحد ، از جان ریدل .
خلاصه اینکه تصحیح هر خطای بزرگ ، مستلزم تحلیل احتماعی آن است و قبول مسئولیت فردی نه گره گشا است و نه کارساز (البته شاید موجب ارامش وجدان کسی و یا تسکین درد کس دیگری بشود ) و انچه لازم است تقبل وظیفه همگانی و جمعی برای غلبه بر این شکاف است . و اینکه ایرانی جماعت نه در مورد شکست و نه در مورد ارتکاب خطای هولناک ، نوبرش را نیاورده . اگرمسئله ما خزیدن متضرعانه ان بانوی ایرانی صف سبد کالا است و نه اثبات حقانیت خودو گناه دیگری ، مبارزان پیشین راه اتحاد را به ما نشان داده اند . این گوی و این میدان .برزویه طبیب
۶۰۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : مرده بی خطا
آقای زانیار میشه بگید که جریانی که شما بهش تعلق دارید یا طرفدارش هستید یا بهش احساس نزدیکی دارید چه دستاورد مهمی داشته که چپ ایران نداشته. مطمئن باشید که اگر امروز از قانون کار، آموزش همگانی، محدودیت ساعت کار، برابری زنان، آزادی بی قید و شرط بیان ووو در میان است یا چپ ها اولین بار مطرحش کردند یا در گسترش و تعمیق آن نقش داشتند. این حق شماست که چون مردگان بی خطا به نظاره کرمهایی که تن را میخورند بنشینید اما چپ پیوسته در کار و عمل بوده و صد البته هیچ کار و عملی به خطا نبوده و هر تن سالمی هم گاه به عفونتی دچار. چپ جنبشی فراتر از سازمان های سیاسی نماینده آن است. بنابراین شما چه نبود چپ را آرزو بکنید یا نه این چپ موجود است چون نقد وضعیت موجود موجود است و این موجودیت نه در فضای هپروتی که در قالب انسان ها و شکل بندی های سیاسی و اجتماعی آن ها عرضه می شود. به همین ترتیب، ما هم این سخن نابخردانه را تکرار نمی کنیم که : ای راست ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان. چپ نفی راست به معنای شرایط وارونه موجود است ولاغیر، و البته به لحاظ سیاسی و سازمانی تاریخی انکارناپذیر دارد.
۶۰۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زانیار

عنوان : چپ ایران
آقای مبشری عزیز ایکاش مشکل چپ فقط به عملکرد توده و اکثریت در ابتدای فاجعه موسوم به انقلاب ۵۷ خلاصه میشد. لطفا مرقوم بفرمایید چپ چه عملکرد درست و در خدمت منافع ایران و ایرانی در نیم قرن اخیر داشته است: از برداشتن اسلحه علیه حکومت شاه تا همکاری در فاجعه به رهبری خمینی- حمایت از کشتار سران ارتش و قهرمانان نوژه- همکاری در سرکوب مجاهدین با حکومت و حتی موضعگیری در رویدادهای اخیر نظیر مساله هسته ای. چپ عزیز: ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان.
۶۰۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : مشکل چیز دیگری است
آقای مبشری مشکل چیز دیگری است. بسیاری از نیروهای سیاسی و چپ در گذرگاه های مختلف تاریخی کشورشان در دو جبهه رو در روی هم قرار گرفته اند و بعدا با هم همکاری های مثبت و تاثیر گذاری را تجربه کرده اند. نیروهای سیاسی مختلف در کردستان ایران ، عراق ، و سوریه نمونه ها روشنی از این نمونه هاست.
نیروهای سیاسی چپ کشور ما با آن هایی که از ابتدای انقلاب در یک جبهه و رو در روی رژیم برآمده از انقلاب بودند هم همکاری قابل ذکری ندارند. اصلا ما در کشوری زندگی می کنیم که نیروهای سیاسی آن تقریبا همکاری های سازمانیافته کمی با هم دارند و رقابت سیاسی به معنای نابودی یکدیگر نعبیر شده است.
شما هم در پس و پشت این نوشته پر دردتان این تفرقه را یک امر ناگزیر و چاره ناپذیر خطاب کرده اید. هر بار از هر جا ندای اتحاد عمل در بیاید در مقابلش صف آرایی می شود و همین حرف ها گفته می شود. خوب تاریخ را که نمی شود عوض کرد؟ پس در این شرایط چه باید کرد؟ ایا هیچ راه کاری نداریم؟ واقعیت ها هم را ساده کرده اید و تفاوت بین عملیات بسیار گسترده تروریستی نظیر انفجار ها در مرکز حکومتی را با مبارزه سیاسی یکی می گیرید. و اشکال را هم فقط و فقط متوجه اکثریت و حزب توده می کنید. چرا؟ بدنبال نقد برای نزدیکی و اتحادید یا توجیه این همه تفرقه و چند دستگی؟ چرا ما امروز نباید بتوانیم به یک اتحاد چپ ارزنده دست یابیم؟ چون در دوره دیگری - آن هم برای مدتی نه چندان طولانی- در دو جبهه مختلف حضور یافته ایم؟ یا از این سیاست و آن سیاست اشتباه دفاع کرده ایم؟
حزب و سازمان برخلاف تصور بسیاری با این حرف ها نابود نشدند و نمی شوند و در تمام صحنه های سیاسی آینده حضور خواهند داشتند. مبنایی که شما می گذارید یعنی برای همیشه باید این تفرقه را حفظ کرد و ادامه داد؟ حزب و سازمان هر دو به اشکال مختلف سیاست های گذشته خود را مورد نقد قرار داده اند. دیگر مثلا چه باید می کردند؟
درد از از چیز دیگری است. سازمان های سیاسی ما اصلا چیزی به نام همکاری و اتحادهای تاکتیکی و استراتژیک را نمی شناسند. و متاسفانه این الفبای سیاست ورزی است. باید همه را به همکاری دعوت کرد و از گذشته ها درس گرفت. امید که شما هم در دلتان همین احساس بجوشد.
۶۰۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : چمن جلو خانه همسایه
اگر بپذیریم که فدائیان اکثریت و حزب توده با حمایت خود از ج.ا در مقاطعی، سبب عرق شرم، امروز خانم دانشگری، و بسیاری دیگر از ‫نیروهای چپگرای میهن را فراهم آورده، علاوه براین، به بیان آقای مبشری، آن حمایتها وسایل تفرقه در جنبش چپ را به قسمی مهیا کرده که، «...‫امروز ما نمیتوانیم مانند چپهای ترکیه و.... با هم بنشینیم و به فکر چاره باشیم...»

‫بنابراین اگر فدائیان اکثریت و حزب توده که با سیاست حمایتی خود از ج.ا پایگاه توده ای خود را از دست دادند، باید دیگر جریانات چپ، علاوه بر جذب پایگاه اجتماعی فدائیان اکثریت و حزب توده و نیز جذب دیگر توده های میلیونی ناراضی از ج.ا به سازمانها و احزاب عظیم توده ای فرا می رویدند.

‫اما واقعیات اجتماعی چیز دیگری میگویند، مردم خسته از بی برنامه گی ها و آشفته گی های موجود در، به اصطلاح جبهه چپ ‫سنتی و مدرن، و نیز به امان آمده از پرگویی های وقیحانه نظام ولایت فقیهی و اعمال جنایت بار ایشان در باره اقتصاد و اجتماع، مجرای دیگری برای اعتراضات خود یافتند.

‫آقای مبشری، خانم دانشگری، دوستان معتقد به چپ قدیم، جدید و مدرن، بسیار خوب است، که بدانیم چمن جلو خانه همسایه(چپهای ترکیه و...) سبزتر و زیباتر از چمن جلو خانه ماست. اما تبدیل این موضوع به چکشی برای کوبیدن بر سر خود طبق نص صریح آیات اعظام مارکس، لنین و حتی استالین هم، ممنوع و حرام است.

‫موضوع بحث، علاوه بر «چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت»، بیش از هر چیز معطوف به «چه باید کرد» شود، و برای اینکه در یابیم چه باید بکنیم، که دائم عین پاندولی سرگردان دو و یا گاها نقاط مختلفی نباشیم، لازم است، کشف کنیم، نیازهای اساسی جامعه در حال حاضر چیست.
۶۰٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : نیاوش

عنوان : بر ما نبخشند فتح و شادی
توده‌ را با جنگ صنفی آشنا باید نمود کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود.
در صف حزب فقیران اغنیا گردند جای این دو صف از هم جدا باید نمود.

به دنبال علل اصلی‌ این نو شرمندگی هستیم، بیایید انرژی شرم را به انرژی انقلاب و تحول تبدیل کنیم. با سپاس از رفیق رقیه، سهراب و تمام رفقایی که واکنش به شرم را در کناره‌گیری معنادار دراز مدت از سازمان اکثریت در شکل سازماندهی شده‌اش یا پیوستن به سازمانهای دیگر چپ انتخاب کردند، و با تشکر از اعضای رفقای فعال فعلی‌ اکثریت که در سازمان ماندند تا دیدگاه چپ سوسیالیستی را در سازمان اکثریت به اکثریت برسانند.

اگر چپ هستیم، هویت ما در دفاع و سازما ندهی مزدگیران زحمتکش است. سوسیالیسم جهانبینی پایه یی سوسیالیست هاست. فاصله گرفتن از هویت و همکاری و دفاع از این و آن نو قدرت ما به دنبال روی می‌کشاند." بر ما نبخشند فتح و شادی ، نه شاه، نه آخوند روحانی، نه دموکراسی وارداتی، نه قهرمان. با دست مزد بگیران گیریم آزادی و عدالت اقتصادی در پیکارهای بی‌ امان.

به شما قول می‌دهم کنار گرفتها از سازمان اکثریت، در این سالها منفعل نبوده‌اند و بلکه حضور فعال و تعیین کننده در میدان دیگر فعالیت‌های فرهنگی‌، اجتماعی و سیاسی داشته‌اند. چه بخواهیم و چه نخواهیم فدائیان از طیف مختلف آن، دیدگاه نظری خود را در واکنش به سیاست و قدرت در این سالها شکل داده‌اند، و مثل همه توضیح و واکنش آنها به سیاست،از دیدگاه لیبرالی ، سوسیال دموکراسی و چپ سوسیالیستی وکمونیستی است. فقط مانده شهامت این که ما از کدام جریان هستیم و خود را در آنها سازماندهی کنیم، اگر هم چنین سازمانهای وجود ندارد، به وجود بیاوریم. این کمترین کاری است برای مردم که بدانند ما که هستیم؟
۶۰٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حسین مددی

عنوان : رفیق از خودتان شروع کنید
رفیق مبشری
اهمیت کار رفیق رقیه دانشگری در ان است که مسپولیت فردی خود را پذیرفته است. شما تا چند سال پیش از مدافعان سرسخت اکثریت بودید و اگر کسی می نوشت مشی اکثریت و حزب توده به معنای همکاری با سرکوب علیه گروه های دیگر بوده است و حرف های امروز شما را می زد به او حمله می کردید.
یادم هست یک بار فرج سرکوهی در مقاله ای در باره سکوت روشنفکران در کستار ۶۷ نوشته بود خط اکثریت و حزب توده به معنای همکاری با سرکوب بوده است و شما در مقاله ای در همین سایت اخبار روز او را تهدید کردید که به دادگاه شکایت خواهید کرد. حالا که از کار رفیق دانشگری دفاع می کنید بهتر نیست خودتان هم به شیوه این رفیق مسپولیت فردی خود را بپذیرید و از این که دیگران را به دلیل گفتن حرف هاپی که امروز خودتان می زنید تهدید به دادگاه می کردید عذرخواهی کنید. ما همه باید مسپولیت های فردی خود را بپذیریم. شما درست نوشته اید شرم احساسی انقلابی است اگر همه ما وقتی که خطاهای بزرگ می کنیم شرم کنیم و خطای خود را بپذیریم وگرنه حمله کردن به دیگران کار اسانی است
۶۰٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : علی جوادی

عنوان : انحراف سیاسی حزب توده و سازمان اکثریت
آقای مبشری عزیز متأسفانه همچون یک فدائی همچنان با قلبی داغ سخن می گوئی نه با مغزی سرد، آنچه لازمه ی سیاست ورزی، سیاست گذاری و سازماندهیست!
فرض را بر صحت کامل گفته های شما می نهم و حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق اکثزیت را ام الفسادان دو قرن اخیر می گیرم و ساده می پرسم:
۱- شما (سهراب مبشری) در درون سازمان اکثریت چه می کنید؟ با چه امیدی همچنان به عضویت در آن ادامه میدهید؟
۲- اگر همه ی اشکال پراکندگی چپ ایران ناشی از این دو جریان است، پس چرا دیگران نمی توانند اتحاد نیم بندی برقرار سازند؟
۳- مگر این کانونهای سیاسی (حزب توده و سازمان اکثریت) کلنگی و پوک نیستند پس چرا شما و همفکران همت نمی کنید آنها را بکوبید (یا رها سازید) و بر خاکستر آن بنای کانونی مستحکم و سترگ بنا نمی نهید؟
۶۰٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : نه این که...
نه این که "راه کارگز"، مجاهدین ، پیکار و ...که از رژیم حمایت نکردند، ۹۰درصد به هوادارانشان اضافه شده است؟!
۶۰٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : چپ را مسئول همه خرابکاریهای حاکمیت و بدبختی امروزی نشان دادن انصاف نیست!
"چپ ایران سه دهه پیش مرتکب خطاهای سهمگین شد"

همه جریانات سیاسی مرتکب اشتباه شدند از مذهبی‌ و غیر مذهبی‌!

همه ایده‌ها و گزینه‌ها روی میز بود ولی‌ اینچنین ادامه یافت!

فراموش نکنیم که خیانت به انقلاب از نیروهای مذهبی‌ سر چشمه می‌گیرد و چپ را مسئول همه خرابکاریهای حاکمیت و بدبختی امروزی نشان دادن انصاف نیست!
۶۰٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : اکبر مرتضوی

عنوان : سازماندهی کنیم.
رفیق سهراب گرامی
در مجموع باید انتقاد از خود رقیه را ارج بگذاریم و این را نقطه آغازی برای بازگشت و تجیدید قوای آن بخش از چپی بدانیم که هنوز به قول شما دنبال توجیه فجایع ناشی از تحلیل افتضاح خود است. متاسفانه دیدی که هنوز گروهی از دوستان از نیمچه اصلاح طلبان قلاب مانند علی مطهری دفاع میکنند. دیدی که بنام چپ آمدند و رفیقمان قراگوزلو شماتت کردند که چرا به مطهری گفته بالای چشمش آبروست. متاسفانه همانها که آقای مزروعی نولیبرال را به نشست سیاهکل دعوت کردند حالا هم قرار نیست که به آن گذشته نقد کنند. من فکر میکنم که حالا نیز با وجود آنهمه کشتار و تفرقه هنوز هم چپ قدرت زیادی در جامعه ایران دارد و موضع گیری ضد چپ دولت روحانی و روزنامه نگاران نولیبرال علیه چپ به همین دلیل است/ چپ تبعیدی باید بتواند نبض خود را با چپ های واقعی داخل کشور تنظیم کند و به تدریج به ترمیم خود وارد شود. دیر نیست. سازماندهی کنیم. مرثیه نخوانیم.
۶۰٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲