مدخلی به بحث استراتژی سیاسی چپ دمکرات! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : سیاوش فدائی

عنوان : در کلاس درس....
با سلامی گرم؛
آقای بهزاد کریمی عزیز، این دوست شما از نشان دادن کامنت دوم من که یک یاداشت خصوصی برای آقای تابان بود چه خوشحال شده است و ادعا کرده که اگر این یاداشت دوم را نمی دیدم بدبختی گریبانم را می گرفت!، خوشبختانه دیدم.
می گویند بگو دوستانت چه کسانند تا بگویم که کیستی!
در باره ی دو واژه مورد بحث « جامعه و دمکراسی» کمی توضیح می دهم.
جامعه؛ تشکیل شده است از انسان ها و تمامی آنچه که در محیط پیراونی او برای ادامه حیاتش ساخته شده است(اقتصاد، فرهنگ، سیاست، روابط و مناسبات و ....)، گفته می شود. انسانی ترین شکل این جوامع جامعه سوسیالیستی است. به بیان ساده باید « جامعه را سوسیالیزه » کرد.
دمکراسی؛ « دمو ... کراسی » یعنی حاکمیت اکثریت مردم همان نودونه درصدی ها. در ادامه وقتی صحبت از حاکمیت بمیان می آید شکل و ساختار شناخته شده ای را برای او در نظر می گیریم. این حاکمیت را می توان دموکراتیزه کرد. دمکراتیزه کردن دمکراسی « حاکمیت اکثریت مردم » جای تعجب ندارد.
در پایان امیدوارم عزیزان فراموش نکنند و این درس را دوباره مرور کنند.
شاد و پیروز باشید
۵۹۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : نکاتی چند
ئاواره گرامی، ارزش گذاری شما را ارج می نهم. امیدوارم بتوانم در ادامه مباحث و نیز با شرکت هر چه گسترده تر صاحبان آراء، شایستگی چنین مورد اعتماد قرار گرفتن هایی را حفظ کنم.
سیاوش گرامی، سه روز کم است عزیز و هیچ طنزی هم در کار نیست؛ اتفاقاً برعکس، با اندوهی قابل درنگ مواجهیم: از یکسو بار سنگینی در میان است که رنج اندیشه کردن قصدبرداشتن آن را کرده است و از سوی دیگر تنبلی‌های فکری را شاهدیم که کماکان میل به گریز از واقعیت ها و حقایق دارند! این جمله که «چپ دمکرات، دمکراتیزه کردن جامعه را می خواهد و سوسیالیزه کردن دمکراسی را» جوهری ترین تفاوت بین کسانی است که هنوز هم در همانجایی ایستاده‌اند که تاکنون بوده‌اند با آنهایی که پیشروی را بر مدار بازاندیشی می خواهند! یکی همانگونه که قبلاً می گفتیم می گوید که: از دیکتاتوری بپریم یکهو به سالن و تالار سوسیالیسم، انقلاب سیاسی بکنیم و بلافاصله هم آن را به انقلاب اجتماعی بدل بسازیم و ساختمان سوسیالیسم را نیز اراده گرایانه جایگزین سرمایه داری کنیم و یادمان هم باشد که دمکراسی غیر سوسیالیستی "تحفه" متعفن بورژوازی است؛ و دیگری می گوید که سوسیالیسم، روندی است آگاهانه و گام به گام به مفهوم تحقق ارزش های سوسیالیستی که فقط هم بر بستر دمکراسی تحقق پذیر است و دمکراسی، وظیفه مقدم است برای یک جامعه استبداد زده و گرفتار استبداد که بدواً باید در دغدغه آن نفس بکشد تا که زنده باشد و بماند به امید فراهم آوردن شرایط زندگی بهتر برای مردمان. این دومی، دمکراسی را متملک بورژوازی نمی شناسد، بلکه آن را به همه بشریت مترقی و به کل تاریخ تحول مدنیت متعلق می داند و دستاورد همه طبقات اجتماعی مولد معاصر و بیش از همه در اتکاء به جنبش های مدرن و دمکراتیک سوسالیستی. و این ها سیاوش گرامی، دو نگاه مختلف هستند و لاجرم دو انتخاب و دو استراتژی متفاوت، و اختلافاتی بزرگ نه فقط در سیاست که در نحوه تحول اجتماعی هم. ولی به قول احمد صلاحی گرامی، عجیب ترین چیز اینست که آدمی بخواهد دمکراسی را دمکراتیزه کند! طنزی اگر باشد، همین است! دمکراسی را عزیز، تنها می توان بسطش داد و تعمیقش برد و به عنوان یک روند مستمر نیز و این، همان سمتگیری سوسیالیستی است. زنده باشی.
مسعود معمار گرامی، بله کاملاً درست است که بدون پایگاه اجتماعی و بدون قدرت شدن ما نخواهیم توانست در امر تغییر توازن قوا که موضوع سیاست است کاری از پیش ببریم. من هم چه در همین نوشته و چه در نوشته قبل ترم همین ها را نوشتم. و اینکه نوشته‌اید هر جریان سیاسی ابتدا باید بگوید که کیست و آن را هم با توضیح دیروز خود، باز من موافق حرف شما هستم ولی به نظر می رسد که در اینجا تفاوت برخوردی هم در میان باشد. و آن اینکه، یک رویکرد در گذشته مشغول می شود تاگذشته خویش را توضیح بدهد و بعد به امروز بپردازد که از نظر من حاوی آکتیویته‌ سیاسی و اجتماعی نیست و در نتیجه مورد علاقه فعالیت‌های جاری جامعه و به ویژه نسل جوان فعال در صحنه نخواهد بود؛ و رویکرد دیگر اینکه، دقیقاً با ارایه طرح و برنامه و استراتژی سیاسی امروزین وارد عرصه شود و دقیقاً در چهره همین استراتژی و برنامه هم بخواهد تفاوت خود با گذشته‌اش را نشان بدهد. من بر این دومی هستم و همه اصرارم اینست که هر استراتژی سیاسی از سوی چپ دمکرات می باید که به صراحت نشان دهد که اشتراکاتش با گذشته‌اش چیست و تفاوت‌هایش کدام؟ ارایه کیستی واقعی و قابل سنجش، تنها از همین طریق میسر است! پایدار باشید.
احمد صلاحی محترم دعوت شما به بالا نگاهداشتن سطح بحث را دعوتی مسئولانه تلقی می کنم و آن را ارج می گذارم. امید که سیاوش عزیز که مخاطب شماست پاسخ روشن به پرسش شما بدهد. موفقیت شما را آرزو دارم.
۵۹۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : در باره "طنز سیاسی" سیاوش
دوست گرامی سیاوش فدائی خوشبختانه دیدید که اخبار روز هم کامنت اول "اصلی" شما را نشان داد و هم کامنت دوم "ضمیمه" آنرا.
فکر می کنم بجای این همه حاشیه رفتن بهتر است به اصل موضوع بپردازیم .

در کامنت دوم "ضمیمه" مرقوم فرموده اید:"..... . طنز سیاسی بار سنگینی دارد و کاملآ قابل دفاع، این نوع برخورد دلیل بی احترامی نیست. اجازه بدهید مطلب طنزگونه من چاپ شود و صبور باشیم تا شاید آقای بهزاد کریمی پاسخی به آن دهد.
پیروز باشید "

در مورد کامنت اول شما، اینجانب آنرا را طنز گونه ارزیابی نمی کنم و چندان با "سنگینی " هم نداشت . زیرا یک جمله ء آقای بهزاد کریمی را گرفته اید و بجای نشان دادن ایراد آن فقط حاشیه رفتید :"
داشتم مطلب بحث استراتژی شما را می خواندم که به این جمله رسیدم
{«چپ دمکرات، دمکراتیزه کردن جامعه را می خواهد و سوسیالیزه کردن دمکراسی را».} واقعیت این است که این سومین روزی است که هرچه سعی کردم بتوانم از کنار این جمله بگذرم و مطلب را تا به آخر ادامه دهم، اما نتوانستم.
آقای بهزاد کریمی پیشنهاد من این است که این جمله ی بسیار زیبا را به ثبت برسانید و اجازه ندهید در لابلای غبار تاریخ ناپدید شود. اگر امکانی برایتان وجود دارد مطلب را برای سازمان میراث فرهنگی سازمان ملل بفرستید که به نام خودتان به ثبت برسد.
از شما چه پنهان تا به حال من ( از گروه کمونیستهای سنتی ) فکر می کردم که جامعه باید سوسیالیزه شود و دمکراسی دمکراتیزه، اما بهروز جان مچکریم"

جناب سیاوش بنظر نگارنده شما حق داشتید که ۳ روز از جمله بهزاد کریمی نگذریدو حتی از از ایشان توضیح بخواهید. ولی متاسفانه شما که فکر می کنی "طنز سیاسی بار سنگینی دارد " که البته سواد بنده اصلا قد نمی دهند . چنان در عالم "ظنز نویسی سیاسی " غرق شدید و از خود بی خود ، که فراموش کردی با بهزاد طرفی نه بهروز. و بجای اینکه از او نوضیح بخواهی . خودت به ایراد او جواب دادی .
در مورد جملهء بهزاد کریمی «چپ دمکرات، دمکراتیزه کردن جامعه را می خواهد و سوسیالیزه کردن دمکراسی را» که مورد انتقاد جنابعالی است. من اظهار نظری نمی کنم. ولی در باره ء آنچه که بقول خودتان تابحال فکر می کردی نظر دارم .
آقای سیاوش محترم منظور شما از "جامعه باید سوسیالیزه شود و دمکراسی دمکراتیزه،......" چیست؟

فکر می کنم آقای بهزاد کریمی و شما در باره ء جامعه سرمایه داری صحبت می کنید.
اگر در این مورد توافق داریم عنایت فرمائید و توضیح دهید چگونه می توان در جامعه سرمایه داری سوسیالیزه کردن را اجرا کرد ؟
چگونه در جامعه سرمایه داری می توان دموکراسی را دموکراتیزه میشود؟
با تشکر قبلی
۵۹۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : پایگاه اجتماعی شفاف تعیین کننده رویدادهای سیاسی
آقای کریمی چپ هم مانند راست و میانه شامل طیف های مختلف و متنوعی است که نمیتوان در یک تشکل و حزب و یک مانیفست تعریف کرد و به تبع آن بدنبال استراتژی واحد یا موازی حرکت کرد.
تمامی معادلات سیاسی بستگی به توازن قوا دارد ٫ خارج از محتوی یا اهداف و مبانی نظری ٫ بدون پایگاه مشخص اجتماعی نمیتوان حضور تعیین کننده در تحولات سیاسی داشت
بنظر من یکی از اقدامات موثر برای هر تشکل یا سازمان یا حزبی تعریف ماهوی از آن و برای سازمانهای سیاسی با پیشینه تاریخی بازتعریفی ضروری است : بررسی ماهوی و سیاسورزی دیروز و علل وجودی در امروز٫ بدون اقدام به این مهم اگر بدنبال برنامه و جبهه مشترک حرکت کرد یعنی بدون تعریف از کیستی خود عملأ تعریف از ما در جبهه ای یا شورائی امکانپذیر نیست و هر آن شکننده.
بدون پایگاه اجتماعی اصولأ وارد شدن به سیاست در جوامع دموکراتیک بی اثر و در جوامع غیردموکراتیک پرهزینه خواهد بود
برای کسب پایگاه اجتماعی ٫ هم باید اجتماع تعریف نسبتأ واحدی از این * ما * داشته باشند و این در درجه اول بستگی به کارنامه تاریخی و گفتمان امروزی این * ما * دارد
بنظر من مسئله همزیستی و بستر امن اجتماعی بنابه فاکتهای مشخص تاریخی از جمله جنبش سبز و انتخابات ۹۲ ٫ مهمترین فاکتور در کسب پایگاه اجتماعی و به تبع آن رویدادهای سیاسی را رقم میزند ٫ من معتقد هستم که هر گاه جامعه حضور مسالمت آمیز چپ و راست و ولایت فقیهی و اصولگرا و ....را تضمین شده بدانند و امکان همزیستی میسر باشد وارد فاز بالاتری خواهد شد و تمامیتخواهی جائی برای اعمال زور نخواهد یافت و بطور آزاد به فعالیت قانونی برای کسب پایگاه اجتماعی فعالیت خواهد کرد. احزابی که بطور ماهوی در ایجاد این بستر همزستی نقش ایفا کنند میتوانند از پایگاه اجتماعی وسیع نیز برخوردار شوند.
بطور مثال : مجلس موسسانی در نظر بگیرید که کنشگرانی همچون کریمی ٫ ابطهی ٫ احمد خاتمی ٫ عبادی و گنجی مانندی بطور مسالمت آمیز کار کنند.
۵۹۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائی

عنوان : طنز سیاسی
رفیق تابان عزیز؛
فکر می کنم که طنزهای سیاسی آقای هالو را دیده باشید! بسیار جالب هستند و تلاش دارد که مطالب خود را به طنز بیان کند. طنز سیاسی بار سنگینی دارد و کاملآ قابل دفاع، این نوع برخورد دلیل بی احترامی نیست. اجازه بدهید مطلب طنزگونه من چاپ شود و صبور باشیم تا شاید آقای بهزاد کریمی پاسخی به آن دهد.
پیروز باشید
۵۹۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائی

عنوان : آقای بهزاد کریمی مچکریم
با سلامی گرم؛
داشتم مطلب بحث استراتژی شما را می خواندم که به این جمله رسیدم
«چپ دمکرات، دمکراتیزه کردن جامعه را می خواهد و سوسیالیزه کردن دمکراسی را».
واقعیت این است که این سومین روزی است که هرچه سعی کردم بتوانم از کنار این جمله بگذرم و مطلب را تا به آخر ادامه دهم، اما نتوانستم.
آقای بهزاد کریمی پیشنهاد من این است که این جمله ی بسیار زیبا را به ثبت برسانید و اجازه ندهید در لابلای غبار تاریخ ناپدید شود. اگر امکانی برایتان وجود دارد مطلب را برای سازمان میراث فرهنگی سازمان ملل بفرستید که به نام خودتان به ثبت برسد.
از شما چه پنهان تا به حال من ( از گروه کمونیستهای سنتی ) فکر می کردم که جامعه باید سوسیالیزه شود و دمکراسی دمکراتیزه، اما بهروز جان مچکریم
۵۹۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : ئاواره

عنوان : مروارید دریای اندیشه
درخشش برخی ازآثار ادیبان، شاعران، موسقیدانها، خوانندگان، نقاشان و پیکر تراشان و.. نسبت به مابقی آفریده هایشان امری شناخته شده است، اما در مورد اندیشه ورزان سیاسی این امر کمتر جلب توجه می کند. من کم و بیش نوشته های آقای کریمی را خوانده ام ولی نه تمام آنها را، ولی این نوشته در نوع خود بی نظیر است، جوهر و جان مایه تمام مبحثهایی است که بر فراز آسمان چپ در رفت و آمد است، پایان نامه دوره پشت سر و برنامه شروع دوره نوین آنست.
جملات و چکیده های مهم و دقیق زیادی در سراسر مقاله به چشم می خورد ولی یکی از آنها مرواریدی است که آقای کریمی آن را از اعماق دریای اندیشه صید کرده است:
"چپ دمکرات، دمکراتیزه کردن جامعه را می خواهد و سوسیالیزه کردن دمکراسی را"
این جمله حداقل برصد سال آینده جنبش چپ ایران سایه خواهد افکند ، همچنانکه می بایست بر سده پشت سرسایه می انداخت که نینداخت.

بی شک در پایان سلطه استبداد عریان شرقی در ایران، ساختمان سوسیالیسم در دستور کار مردم ایران نیست، مردمی را که در قرن ۲۱ با این حدت و شدت می توان در زیر یوغ چنین استبداد بی در و پیکری نگه داشت، چگونه میتوانند با این درجه نازل از رشد مادی و معنوی و سطح سازمان یافتگی، نامعلوم بودن خطوط طبقاتی درون اجتماع و ... پیش از ملل دیگر، که هم درجه تسلط بیشتری بر طبیعت دارند و هم به لحاظ سازمان یافتگی و ... از ایرانیان فرسخها جلوتر هستند، ساختمان سوسیالیسم را شروع کنند، و آیا سرمایه جهانی با همه توانی که دارد، آنرا به کاریکاتوری از سوسیالیسم و بر ضد خود سوسیالیسم بدل نخواهد کرد؟....
ضمنا من شخصا فکرمیکنم آنچه که در اروپا بنام سوسیال دمکراسی، در عرصه سیاست امروزین حضور دارد، چیزی نیست جز بازوی چپ سرمایه، بخشی از توهم جهان موجود است، در چند دهه اخیر در برخی از موارد در حمله به دستاوردهای جنبش کارگری گوی سبقت را از لیبرالها و دمکرات مسیحی ها ربوده است. ضمنا یک پدیده را نمی توان به دلخواه به چند بخش تقسیم کرد و یکی را برجسته و دیگری را روتوش کرد. سوسیال دمکراتهادر تمام جنایتها و سلطه گستریهای انحصارات و کارتل های کشورهای صنعتی بر علیه ملل فقیر جهان شرکت فعالانه داشته و دارند، و کسی که می خواهد خود رابه سوسیال دمکراسی موجود اروپایی منتسب کند ، باید توضیح دهد، که چگونه است که این جریان در خارج کشورغارتگر و در داخل سوسیالیست است؟ یک اندیشه و دو رویکرد؟ یا اینکه در داخل نیزهمان می کند که در خارج؟..... سوسیال دمکراسی اروپایی سر سوزنی علاقه به سوسیالیستی کردن دمکراسی پارلمانتاریستی بورژوایی موجود ندارد، زیرا که خود بخشی از سلطه موجود است و کاملا ذینفع در آن......
۵۹۴۰۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲