سازمان یابی کارگری - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : ناصر حمیدی

عنوان : رفرمیسم؟
با سلام
در مقدمه این مقاله آقای قراگوزلو به چند موضوع اشاره کرده و حالا جوابش مکتوم مانده و خودش گفته در مقالات بعدی جواب خواهد داد اما من می خواستم نظر دوستان و بویژه نظر آقای مسهود بهبودی را در این موارد بدانم. من از بحث های آقای بهبودی خیلی استفاده کردم. همانطور که می دانید سندیکای هفت تپه برای علی ربیعی نامه نوشته و در ابتدا کلی تملق گفته و گفته که تبریک می گه چون ربیعی وزیر کار شده و گفته که ربیعی در کودکی کارگر بوده برای ربیعی درخواست موفقیت کرده. ایا به نطر شما این رفرمیسم و ایجاد توهم در میان کارگران و زحمتکشان نیست؟
ایکاش خود اقی قراگوزلو دست به کار می شد و این نامه نگارهای سازشکارانه را نقد می کرد شاید ایشان به دلیل فعالیت در داخل و ملاحظاتی کا قابل درک است نمیخواهد این کار را بکند اما ما نباید این نقدها را فراموش کنیم.
۵٨۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : اجنه، ارعاب، حواس پرتی، فرار از بحث و پایگاه طبقاتی
«من نمی دانم شما از کجا پی بردید که این حقیر به طبقه "کثیف و ملعون" بورژوازی متعلق است.»
(شایگان بینش پژوه)

خیلی ممنون از هماندیشی کوتاه تر از آه.
دوست عزیز کسی که «بحث من با شما تمام است» سوال طرح نمی کند و منتظر جواب نمی ماند، اگر دچار حواس پرتی نباشد.
اکنون این سوال ـ بسان جنکی سمج و رو دار ـ سر و کله بر در و دیوار ذهن می کوبد و جواب می طلبد که چرا بعضی ها دچار حواس پرتی اند؟
بگذراید به دو سوال شما جوابی سر هم بندی کنیم و ضمنا دلیلی عینی برای حواس پرتی و فرار از بحث تان:

سوال اول
«من نمی دانم شما از کجا پی بردید که این حقیر به طبقه "کثیف و ملعون" بورژوازی متعلق است.»
(شایگان بینش پژوه)

مسئله همین جا ست.
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها (انسان ها) و روندها چگونه صورت می گیرد؟
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها (انسان ها) و روندهای اجتماعی درست به همان سان صورت می گیرد که شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی.
دهقان با فرود آوردن تبر بر تنه درخت هزاران سیگنال حسی به کارخانه مغز خود می فرستد و در نتیجه هم به شناخت پوکی و سفتی و تری و خشکی تنه درخت پی می برد، هم به درازی و کوتاهی دسته تبر، هم به تیزی و کندی تیغه تبر و هم به صحت و سقم تصورات خویش از تنه و تبر و شیوه فرود آوردن تبر و هم به لیاقت معرفتی (شناختین) خود.
از بعضی ها چه پنهان که مارکسیسم ـ لنینیسم همین را می گوید.
مارکسیسم ـ لنینیسم ضمنا می گوید که محصول کار مادی و فکری و روحی و هنری هر کس آئینه چند و چون جامعه و مولد مربوطه است.
مسعود بهبودی ببرکت آشنائی دست و پا شکسته با این جهان بینی از محصول فکری شایگان و شرکاء به چند و چون جایگاه اجتماعی حضرات و نتیجتا به پایگاه و یا خاستگاه طبقاتی شان پی می برد.
دهقان زاده که از پاسترناک ها و کولاک های روس دفاع نمی کند.
دهقان زاده ـ مارکس و انگلس و لنین که سهل است، از استالین حتی امروزه در روز روشن دفاع می کند.

سوال دوم
«می خواستم بدانم نظر مبارک شما در مورد دموکراسی خالص به مفهوم حق انتخاب مردم چیست؟ »
(شایگان)

دموکراسی یعنی حاکمیت خلق، فرمانفرمائی توده های مولد و زحمتکش ونه شعبده بازی های پارلمانتاریستی بورژوائی واپسین به قصد عوامفریبی.
بنا بر نص صریح مانیفست حزب کمونیستی، استقرار دموکراسی اولین وظیفه تعیین شده برای طبقه کارگر پس از قبضه قدرت سیاسی است.
خیلی دل مان می خواست گه کامنت تان را تحلیل کنیم.
ولی دریغا دریغ که شما دیگر بحثی با ما ندارید :
«بحث من با شما تمام است.»
هم حواس پرتی و هم همین فرار از بحث هر دو نشانه تعلقاتی طبقاتی خیلی ها ست.
شایگان و شرکاء از این بابت، نه اولین اند و نه آخرین
۵٨۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۲       

    از : شایگان بینش پژوه

عنوان : دموکراسی
جناب مسعود بهبودی
می خواستم بدانم نظر مبارک شما در مورد دموکراسی خالص به مفهوم حق انتخاب مردم چیست؟ اگر مردم به لنین و استالین شما رای ندادند آیا آنان را با گشاده دستی روانه سیبری(در این جا کویر لوت) نمی فرمائید یا زبان لال مانند کولاگ ها از دم تیغ نمی گذرانید؟ کولاگ های "ضدانقلاب" را که به خاطر مبارک می آورید؟ البته اگه غلط نکنم آنان را هم دموکراسی امپزیالیستی به اردوگاه های کار اجباری فرستاد؟ فرستاد که عشق و حال کنند البته؟ من نمی دانم شما از کجا پی بردید که این حقیر به طبقه "کثیف و ملعون" بورژوازی متعلق است اما از تعلق خاطر مخلص نسبت به بوریس پاسترناک هر چه بگویم کم گفته ام. راستی شما که برای شعر فروغ فرخزاد به دلیل عاشقانه بودن حکم تبعید صادر نمی کنید؟
آقای قراگوزلو را می شناسم و می دانم که انعطاف چندانی برای گوش سپردن به مباحث دموکراتیک ندارد. شما نیز از همین جنس هستید در نتیجه بحث من با شما تمام است. در ضمن من از نکاتی که نازنین و کاوه نوشته اند حمایت می کتم.
۵٨۴۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : بینش پژوه بینش ستیز
خیلی ممنون جناب شایگان بینش پژوه
حالا چه باید کرد؟
کامنت شما را تحلیل کنیم و یا خاموشی پیش گیریم و شما را یکه تاز بلامنازع میدان سازیم ؟
روبسپیر را که حتما می شناسید؟
اگر با تروتسکی و یا بوخارین و غیره مقایسه کنیم، حکم اعدام مان را که صادر نخواهید کرد؟
انقلاب بورژوائی کبیر شایگان و شرکاء با روبسپیر و صدها تن دیگر چی کرد؟
در « عصر دموکراسی و تحولات مسالمت آمیز » دموکراسی های بورژوائی جهان مثلا امریکا، انگلیس، فرانسه عملا چی می کنند؟
زبان مسعود بهبودی لال، فکر نمی کنید که دچار کوتاه بینی طبقاتی و ایدئولوژیکی شده باشید؟
در « عصر دموکراسی و تحولات مسالمت آمیز » نیروهای ویژه رمزفیلد امریکا کشور بدبختی را در طرفه العینی بمباران می کنند، چندین هزار نفر را بطرز مسالمت آمیز می کشند و رئیس جمهور کشور را بسان قاچاقچی ئی بازداشت می کنند و رژیم دلبخواه خود را مستقر.
انگلیس در مبارزه بر ضد آرژانتین بر سر جزیره ای از راکت های رادیو اکتیف (هسته ای) بوسیله زیر دریائی هایش بطرز خیلی مسالمت آمیز و دموکراتیک بهره برمی گیرد و به هدف استعماری خود می رسد.
همین دیروز در لیبی دموکراسی صادراتی از غرب جنگ های خیابانی راه انداخته بود.
چندین میلیون زن و کودک و پیر و جوان از سوریه و عراق و غیره در بدر شده اند و در « عصر دموکراسی و تحولات مسالمت آمیز » از طرق ذلت باری روزگار می گذرانند.
نتیجه تعویض قدرت در کشور شایگان و شرکاء تشدید سرکوب و تحمیل ذلت مضاعف مادی و فرهنگی به مردم شده است.
ضمنا مسالمت و قهر فرم مبارزه است.
در دیالک تیک فرم و محتوا اما حتی به قول شیخ شیراز مهم و تعیین کننده محتوا ست:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.
تا توانی سیرت زیبا بیار!
علاوه بر این از بینش پژوهان چه پنهان که مسعود بهبودی از طبقات زیرین جامعه است و طبقه شایگان حتی حاضر به تف کردن به روی شان نمی شود.
طبقات زیرین سنگ زیرین آسیا هستند و مرعوبین کلاسیک اند.
اصلا بلد نیستند که ترور و ارعاب اشاعه دهند.
فقط بلدند باندیشند و اندیشه خود را با ترس و لرز بر زبان رانند.
البته اگر بینش ستیزان امانشان دهند و درجا نیست و نابود نسازند.
اگر شایگان و شرکاء اعتنائی به حقیقت عینی داشته باشند، می توان کامنت شان را تحلیل علمی کرد و نشان داد که نظرات اشن ذره ای حتی ارزش علمی ندارند.
۵٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : شایگان بینش پژوه

عنوان : نقد یا ارعاب؟
در بهترین و منطقی ترین تحلیل لنینیسم همان نوع و گونه سوسیالیسم عقب مانده روسی است که به شیوه کودتای یک عده روشگفکر علیه دولت دموکراتیک کرنسکی به قدرت رسید و در ادامه خیلی زود علیا کارگران دست ده اقداماتی مانند کمونیزم جنگی زد و در مدتی کوتاه نه فقط اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست مانند تروتسکی و زینوویوف و کامنف و بوخارین را ترور و اعدام کرد بلکه یکی از خشن ترین دیکتاتوریهای حزبی را نیز بر روسیه حاکم کرد. آقای قراگوزلو نویسندا و تحلیلگر خوب و توانا و انسانی شریف و طرفدار زحمتکشان است اما افکارش در دفاع از لنییسم بسیار سنتی و قدیمی است و آقای مسعود بهبودی نیز میخواهد با مرعوب کردن خوانده منتقد را از گود خارج کند و اجازه ندهد کسی دیکتاتوری را نقد کند. باید عرض کنم که دوران دیکتاتوری پرولتاریا تمام شده و عصر دموکراسی و تحولات مسالمت آمیز فرا رسیده است.
۵٨۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از فرم تا محتوا
یکی از وظایف اصلی اعضای جامعه بشری روشنگری است.
فرق هم نمی کند که کسی خوشش بیاید و یا نیاید.
در جامعه ما تنها کاری که انجام نگرفته همین است.
هر کس می تواند کلی زهر ایدئولوژیکی تولید و یا بازتولید کند و به خورد ملت بی دفاع بدهد.
کسی ککش نمی گزد.
ادعا می شود که طرف هر هفته با خضر و الیاس جلسه دارد.
آنهم نه در جماران، بلکه در آسمان ها.
اعتراضی نیست.
حتی خود طرف تکذیب نمی کند.
ولی اگر یکی به دفاع از حقیقت عینی خطر کند، پاشنه دهن ها کشیده می شود و فرمان خاموش باش صادر می شود.
طرف برداشته نوشته :
«لنینیسم همان بلانکیسم است و همان حزب روشنفکران بالای سر کارگران است که با دیکتاتوری حربی میخواهد حکومت کند. آقای قراگوزلو خیلی تلاش می کند که این موضوع را توجیه کند اما شکست شوروی نشان داد که لنینیسم سوسیالیسم نیست.»

ایشان ایدئولوژی طبقاتی خود را در این کامنت نمایندگی و عملا تبلیغ می کنند.
حالا لنینیستی حق ندارد از ایدئولوژی طبقاتی خود به دفاع منطقی و استدلالی برخیزد؟
چرا و به چه دلیل؟
چرا کسی حق دارد، لنینیسم را بلانکیسم بنامد، حزب بلشویک را حزب روشنفکران ایستاده بالای سر کارگران جا بزند، ولی طرفدار لنینیسم حق ندارد بی پایه بودن دعاوی حریف را استدلال و اثبات کند؟
توضیح مسائل و روشنگری که به زیان جامعه نیست.
چه ضرری به کسی زده می شود که دیگری چند ساعت از وقت خود را برای توضیح فرق مارکسیسم و سوسیالیسم صرف کند و بی انتظار اجری مادی و یا معنوی چیزهائی را که بلد است به همنوعانش بیاموزد؟
از آموزش که کسی زیان ندیده؟
ضمنا از مودب جماعت چه پنهان که چالش ایدئولوژیکی نوعی مصاف و مبارزه است.
کسی لنین را با بلانکی یکسان می شمارد.
طرفدار زحمتکشان هم آدم است و واکنش نشان می دهد به جای برادر ارتشی، برادر عرتشی می نویسد.
تا ضمنا نشان دهد که مردم خر نیستند و فرق لنین را با بلانکی بخوبی می دانند.
تخریب وجهه لنین که فقط تحریب وجهه فردی نیست.
این به معنی تخریب ایدئولوژی طبقه ای است که رهایش بشریت با رهایش آن گره خورده است.
علاوه بر این چسبیدن به فرم نگارش و یا فرمولبندی و فراموش کردن محتوای کامنت نشانه خردمندی نیست.
نشانه ساده لوحی است و چه بسا وسیله ای برای عوامفریبی است.
بهتر است که ایرانی جماعت به جای شلیک به جمجمه یکدیگر با هم تبادل نظر کنند.
اگر گوساله ها و گوسفندها با هم حرف می زدند، کشتارگاه ها تعطیل می شدند.
۵٨۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : نادر حلاج

عنوان : چرا توهین؟
به نطر من هر دو کامنت آقای مسعود بهبودی توهین مستقیم به شعور خواننده است. ایشان با تغییر عمدی لغاتو اشتباهات املا و انشاییمی خواهند دیگران را تحقیر کنند و به قول دوست دیگرمان آقا معلم کلاس باشد آقا جان سوسیالیسم شکست خورده یا تخورده لنینیسم سوسیالیسم هست یا نیست و. ... شما مگر وکیل مدافع سوسیالیسم هستید که در این کامنت ها به دیگران درس می دهید؟
به رفیق تابان
من در اعتراض به کامنت آقای مسعودی دو کامنت نوشتم که متاسفانه درج نشد و خوب است که سیاست اخبار روز نسبت به این فضیه روشن باشد.
متشکر
۵٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : فضول باشی

عنوان : سانسور
با سلام
برخی از طنزها را چاپ و برخی دگر را سانسور می فرمایید، ولی خدمتتان عرض کنم که برخی از اوقات طنز تنهای دوای درد است و توهین نیست. مطلب مرعشی وعرتشی هیچ عیب و ایرادی نداشت ، طرف مثل معلم سر کلاس با مردم دگر برخورد میکند و خانمی را عرتشی مینامد وشما هم مطلبش را چاپ می فرمایید و ککتان هم نمی گزد.
خب همه سانسور چی هستند ولی میدان ها و موقعیت ها تفاوت دارند، خلاصه همه یه جوریایی سانسور دوست دارند، ...
منفعت داند کجا وکی:)))
حالا یک پیشنهاد:
هم کارآنلاین و هم سایت عصرنو دارای سیستمی هستند که بدون اینکه مقاله کلیک بشه، می توان تعداد نظرات رادید، اگر میتوانید شما هم همین سیستم را داخل سایتتان بگذارید.
با سپاس
۵٨٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : با نازنین بگویید
«توسط آقای مسعود بهبودی از دیکشنری روشنگری کامل شده.» (نازنین)
خیلی ممنون نازنین خیلی خیلی باسواد.
لطف کنید دیکشنری روشنگری کذائی را باز کنید و بفرمایید که مسعود بدبخت از کدام صفحه آن جفنگیات خود را رونویسی کرده است؟
ضمنا لطف کنید حداقل جمله اول کامنت هائی را که نقد می کنید، بخوانید:
کامنت مسعود بدبخت با این جمله شروع شده بود:
«من نوشته های اساتید را حتی به زور شلاق و شکنجه نمی خوانم. چون خواندن تراوشات فکری آنها از هر زجر و شکنجه ای معذب تر است.»
این بدان معنی است که ادعای شما مبنی بر اینکه «استدلال دکتر قراگوزلو که می خواهد ... می خواند اینک توسط آقای مسعود بهبودی از دیکشنری روشنگری کامل شده» بی پایه است.
چون قاعدتا کسی که چیزی را نخوانده نمی تواند تکمیل کند.
مسعود بهبودی نوشته که به کامنت کاوه متا کامنتی سرهم بندی می کند.
همین و بس.
اگر شما دنبال حقیقت عینی هستید، مسعود می تواند از «دیکشنری روشنگری» کذائی نسبت به دعاوی شما هم جفنگیاتی رونویسی کند و ارائه دهد و ثابت کند که حتی ذره ای ارزش علمی ندارند.
ضمنا از بعضی ها چه پنهان که شکست چیزی دلیل بر بطلان آن نیست.
بطلان هر ایده را باید با استدلال نظری و منطقی و تجربی اثبات کرد.
و گرنه اگر تناسب قوا به نفع شیطان باشد، خدا هم شکست می خورد که مظهر حقیقت مطلق است.
حالا خودمانی، توضیحات مسعود را در رابطه با کامنت کاوه و شاید هم نازنین فهمیدید؟
همه از دم باطل و اشتباه بودند؟
حتی ذره ای حقیقت در آنها وجود نداشت؟
خیلی ها قبل از شما کرونشتات و غیره را علم کرده اند.
اگر استدلال نظری و منطقی بلدید، بفرمایید.
تکرار مکررات توخالی برای تنویر مسائل کمکی نمی کند و فقط به درد عوام فریبی و احیانا خودفریبی می خورد.
۵٨٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : نازنین هویدا

عنوان : فقط پلخانوف نبود
آقای بهبودی
شما چرا ددیگران را بیسواد فرض کرده و خود را دانشمند سوسیالیست می دانید؟ من فقط منشویسم را مطرح نکردم من از اعدام ملوانان کرونشتات توسط تروتسکی و به دستور لنین هم نوشتم از نپ و غیره اما شما فقط حرف خ۰ود را می زنی. مااند دکتر که گوشش به هیچکس بدهکار نیست و از سوسیالیسم عهد عتیق دفاع می کند.
۵٨٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : نقدی بر نقد نازنینی
اگر قصد نقد چیزی را داریم بهتر است قبلا با آن چیز اندکی آشنا شویم.
نازنین ظاهرا از پله خانوف همانقدر خبر دارند که از فیزیک ذره ای.
کجای کهکشان ها سیر می کنیم؟
پله خانوف از مخالفین لنینیسم بوده است:
منشویکی بوده است.
لنین اما موسس بلشویسم است.
معلوم نیست که چرا ما عیرانی ها اینقدر شتابزده تشریف داریم.
در هر فرهنگ لغات فلسفی و یا ویکی پیدیا می توان در عرض چند دقیقه ناقابل حداقل به آشنائی سرسری با شرح حال پله خانوف دست یافت و بعد پاشنه دهن بر کشید و کامنت نوشت.
۵٨٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : نازنین هویدا

عنوان : فقط دیکتاتوری نیست. اعدام هم هست............
انتقال آگاهی از بیرون به درون طبقه کارگر
کسب قدرت سیاسی توسط روشنفکران انقلابی
حاکم کردن دیکتاتوری حزبی
پذیرش سرمایه داری دولتی با اجرای سیاست ارتجاعی نپ
بازگشت به همان دکترین پلخانوف آن هم بعد از انقلاب
انحلال مجلس موسسان
واقعه تلخ و صد کارگری کرونشتات
اعدام مخالفان
.............:-):-):-).....................
این ها و بیش از اینها تنها بخشی از تاریکیهای لنینیسم است. استدلال دکتر قراگوزلو که می خواهد زمین و زمان را به کمک بگیرد تا شاید بتواند راهی برای فرار شکست شوروی پیدا کند و مخالفان شوروی را هیستریک میخواند اینک توسط آقای مسعود بهبودی از دیکشنری روشنگری کامل شده.
خلاصه این که در این جا جمع دیکتاتور ها و عاشقان شوروی جمع است. البته وقتی که دکتر با صراحت از استالین هم دفاع می کند دیگر چه می توان گفت. یاد پلمیکی افتادم که در سال ۱۳۷۹ میان دکتر و سیروس شاملو در گرفت. در هفته نامه گوناگون که تویط دوستان و شاگردان دکتر منتشر می شد و خانم محمدی سردبیرش بود
۵٨٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : متا کامنتی بر کامنت حریفی
من نوشته های اساتید را حتی به زور شلاق و شکنجه نمی خوانم.
چون خواندن تراوشات فکری آنها از هر زجر و شکنجه ای معذب تر است.
ولی کامنت کاوه از نهایت کالیت (کال وارگی) بینشی ایشان حکایت دارد:

۱
لنینیسم همان بلانکیسم است

خوب، باشد.
ما که نمی دانیم بلانکیسم چیست، شاید حق با کاوه و حواریون کاوه باشد.

۲
لنینیسم همان حزب روشنفکران بالای سر کارگران است.

برادر عرتشی، در کدام هپروت سیر می فرماییم؟
لنینیسم که نمی تواند حزب باشد.
حزب فرم و محتوا و معنی دیگری دارد و لنینیسم فرم و محتوا و معنی بکلی دیگری.

الف
حزب چیزی مادی است.
حزب چیزی عینی ـ واقعی است.
حزب چیزی محسوس و ملموس و مرئی است.

ب
لنینیسم اما چیزی روحی، معنوی و فکری است.
چیزی سوبژکتیف و غیر مادی است.
بلحاظ فلسفی ضد مادی است.
لنینیسم نامحسوس و نامرئی و ناملموس است.

۳
لنینیسم با دیکتاتوری حربی می خواهد حکومت کند.

برادر عرتشی، قاعدتا باید نه ایده ها و افکار، بلکه افراد و گروه ها و احزاب حکومت کنند.
از این رو، ادعای عرتشیون مبنی بر حکومت لنینیسم، ادعای بی معنی و غیرواقعی و توخالی و بی محتوا ست.
عرتشیون بهتر است، تا دیر نشده بدانند که حکومت و حاکمیت همیشه طرف دیگری هم دارد:
به همین دلیل در لنینیسم از دیالک تیک حاکم و محکوم سخن می رود:
منظور این است که طبقات اجتماعی بر یکدیگر حکومت می کنند.
حالا بهتر است که عرتشیون برای الوینبار در عمر خود اندکی بیاندیشند که پیش شرط حاکمیت و حکومت طبقه اجتماعی ئی بر اقشار و طبقات اجتماعی دیگر کدام است؟
چرا و به چه دلیل طبقه ای به مقام طبقه حاکمه می رسد و مابقی طبقات در جرگه طبقات محکومه درجا می زنند؟

۴
آقای قراگوزلو خیلی تلاش می کند که این موضوع را توجیه کند
اما شکست شوروی نشان داد که لنینیسم سوسیالیسم نیست.

کسی که ادعا می کند که «لنینیسم سوسیالیسم نیست»، از ساده ترین مفاهیم فلسفی و حتی مفاهیم جامعه شناسی بی خبر است:

چرا و به چه دلیل؟

الف
اولا به این دلیل که لنینیسم همان مارکسیسم در عصر امپریالیسم و در عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است.

ب
ثانیا مارکسیسم ـ لنینیسم جهان بینی است که در درجه اول از فلسفه مارکسیستی (ماتریالیسم دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی، تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی) تشکیل یافته است و دو جزء دیگر آن تحت عناوین اقتصاد سیاسی و کمونیسم علمی بدان اضافه می شوند.

ت
ثالثا مارکسیسم ـ لنینیسم ایدئولوژی است.
و ایدئولوژی عنصری روبنائی است.

پ
از حضرت کاوه و از همه طرفداران اولترا عنقلابی ژیگولتاریا چه پنهان که سوسیالیسم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است.
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوسیله سیستم مناسبات تولیدی مادی منطبق با سطح معین توسعه نیروهای مولده، یعنی بوسیله ساختار اقتصادی معین جامعه تعیین می شود، ساختاری که بر روی آن روبنای درخوری از تصورات، روابط و نهادهای سیاسی، حقوقی و غیره قوام می یابند.
سوسیالیسم بر خلاف مارکسیسم ـ لنینیسم، در وهله اول با زیربنای جامعه با سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و به عبارت کوتاهتر با فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید در رابطه است.

ث
سوسیالیسم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی ئی است که در آن مالکیت اجتماعی (اشتراکی) بر و سایل تولید برقرار می شود.

ج
همیشه و همه جا و در تمامی طول تاریخ جامعه بشری، بر روی شالوده و ساختار و زیربنای اقتصادی ست که روبنای ایدئولوژیکی (دولت، قضاوت، حقوق، هنر، اخلاق، ادا و اطوار ژیگولتری، اولترا عنقلابی و بیماری های طبقاتی و ایدئولوژیکی خنده آور دیگر) بنا می شود.

د
ظاهرا مشتریان همیشگی تراوشات فکری اساتید همه از دم اولترا عنقلابی و ژیگولتری اند، یعنی کاوه واره اند و از الفبای فلسفی بکلی بی خبر.
دست ما ولی همیشه به دعا ست که انشاء الله خود خدا فرجی بدهاد.

پایان
۵٨٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۲       

    از : کاوه سبحانی

عنوان : لنینیسم
لنینیسم همان بلانکیسم است و همان حزب روشنفکران بالای سر کارگران است که با دیکتاتوری حربی میخواهد حکومت کند. آقای قراگوزلو خیلی تلاش می کند که این موضوع را توجیه کند اما شکست شوروی نشان داد که لنینیسم سوسیالیسم نیست.
۵٨٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۲