علیه یک فریب بزرگ! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : آمویی

عنوان : درکی دیگر از انقلاب و کودتا
خانم پروین کرد. من شاعر نیستم. کاش می توانستم باشم. نوشته من هم شعر نیست. استعارات را برای این به کار بردم تا سرکار شاید از آن طرق متوجه تعابیر سیاسی محمد نوری‌زاد شوید. اما شاعران بیش از آن که نازکدلی کنند، شعور می ورزند- بیشتر از دیگران. قاعدتا شما، اگر کرد باشید، با آن روحیه ی سلحشوری مردم کرد و طبیعت سرکش و زیبا و ترانه های دلنشین، باید دست کم روح شاعرانه را درک و جانمایه ی سخن نوری زاد را حس کنید.

انقلابها همه شکوهمندند. شکوهمندی انقلابها ناشی از شکوه فداکاریها و قدرت مردمی است که در خلال انقلاب پای به میدان نبرد می گذارند و جان می فشانند. در میان انقلابها، انقلاب بهمن یکی از شکوهمندترین بود. اما دریغ که شیاطین در لباس روحانیت هدایتش می کردند. دلهای ساده و پاک مردمی رنج دیده و جان برکف که به قصد تغییر سرنوشت خویش پا به عرصه ی ایثار و جانفشانی گذاشته بودند از سر شور بختی در گرو رهبران روحانی بود و اینان رهبرانی بودند که در طی سالیان دراز با وعده های دروغ بر دلهای مردم چیره گشته بودند. کم بودند کسانی که چهره ی واقعی آنان را شناخته باشند. به یاد بیاورید روزهایی را که ایرانیان اعم از کارگران و کشاورزان، روستائیان و شهریان، بازاریان، کارمندان، معلمان، دانش آموزان و دانشگاهیان همه مسحور و مفتون حرافی‌های پوچ فرد یا افرادی شده بودند که تنها در اندیشه کسب قدرت بودند نه نجات مردم و در دلهاشان اثری از صداقت نبود و اگر در میانشان روحانیانیان پاک و آگاه بود از همان آغاز کار خود را کنار کشیدند و یا اگر آگاه نبودند و دلی پاک و صادق داشتند، و از سیرت سیاه دین قدرتمند بی‌خبر بودند، به تدریج، به همراه مردم و روشنفکران، دل از روحانیتِ در قدرت گسستند و حساب خود را از دورویان و دغلکاران جدا کردند.

انقلاب را نمی توان از همان روزهای نخستش کودتا دانست؛ زیرا که مردمی یکپارچه قدرت را از دستگاه سلطنت بیرون می آوردند. تقریبا به دو سال وقت نیاز بود تا رهبری روحانی علیه مردم و رأی آنان با عزل نخستین رئیس جمهورشان و سرکوب افراد و نهادها و سازمانهایی که در کار ایجاد ایرانی نسبتا آزاد بودند، کودتا کند. فرایند جدایی مردم و اقشار و افراد گوناگون از این زمان شروع شد.

چگونه می توان بر آنان که به رهبران اعتماد کرده و اوامرشان را اجرا کرده بودند، برچسب جنایت زد؟ همان طور که عرض کردم. این شدنی نیست و به دور از قضاوت درست تاریخی و اخلاقی است. گاه تاریخ ، به واسطه ی خیانت رهبران، مردم و ملتها را در سراشیب اخلاق می اندازد، و مردم پاک ناآگاه را به خدمت خیانتکاران وا می دارد. خاطرم هست که در همسایگی زن و شوهر فقیر و نازنینی زندگی می کردند که از پس انقلاب به خبرچینان رژیم مبدل شده بودند. آنان که دل در گرو ایجاد نظامی مترقی دارند و حرمت انسانها و اخلاق را پاس می نهند می باید به این نکات توجه و جانهای خویش را از بقایای کینه جویی و نفرت خالی کنند.

انقلابها، اگر توسط یک حزب پیشرو، مدرن، مترقی و دارای سعه ی صدر و اخلاق سنجیده رهبری نشوند، معمولا رفتاری خشن و زبانی قدیمی و شعاری کهنه را با خود به همراه می‌آورند و به کژراهه می افتند. آن شعارها نیز نخست بلای جان افراد نوجو می گردد و سپس بلای جان مردم و سرانجام خود تازه به دوران رسیدگان. خاطره ی حسین و مقتول (شهید) شدنش به دست عمال اموی که در نزد ایرانیان و عاشقان دلسوخته ی عدالت و ایمان ارزش تاریخی دارد و انگیزه و انرژی فراوانی در دلها ایجاد می کند، هرچند که بعید است اما، هنوز هم امکان ناچیزی دارد که پس از این هم بر زبانهای مردم دردمند که ساده لوحانه، اسلام حقیقی را از جنسی دیگر و متفاوت با اسلام دولتی کنونی می دانند، جاری شود، و شعاری گردد و به انگیزه و پتانسیل یک انقلاب دیگر مبدل شود. اما نوری زاد چنین شعاری سر نمی دهد!

موفق باشید

آمویی
۵۴۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : محمد رضا رقابی

عنوان : هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد
سرکار خانم کاشکی همگی ما "ایرانیها" هر اقدام سیاسی و یا اجتماعی پیش رو را در جهت منافع میهن و کشور انجام دهیم آنهم با دلیل و برهان...، که با تاسف بسیار، اینطور نیست و منافع حزبی و گروهی، ما را کر و کور میکند و گرفتاری هم از اینجاست که این احزاب و گروه ها فقط در جهت تصاحب "قدرت" اند بهر "بها و قیمت" و این آغاز فاجعه...اگر نیم نگاهی به اتفاقات سالهای ۱۳۵۷ به بعد بیاندازید، ملاحظه خواهید کرد که این "چپیهای بسیار محترم" چه ها... کردند که در نتیجه این "آش" برای ملت انقلاب کرده، پخته شد و از پختگی زیاد هم زبان و دهانش را "سوزاند" که سد البته آن غربی امپریالیستی که شما در مخالفت با آن بهر "در و دیواری" در آن زمانها میزدید از آن آشی که ولرم شده بود با اشتها و حساب و کتاب استفاده ها کرد و لذتش را برد و هنوز هم میبرد...تا زمانی که آنقدر هوشیار نباشیم و یا نشویم که با توجه به زمان و مکان صحبت کنیم و یا تصمیمی بگیریم، با تاسف و حسرت، مانند گذشته بازنده ایم و دیگران برنده...گاهی هم بقول معروف از پاپ کاتولیک تر میشویم. برای نمونه : چند روزی پیش در رابطه با "عاشق همیشگی ریاست جمهوری" که اظهار نظری در اخبار روز فرموده بودند...یک نوشته ای که نشانی از اشتباهات جبران نا پذیرش در سال ۵۸ بود نوشته بودم و یا آورش! که گرداننده محترم این سایت بدلیل "حمایت" ِایشان درج نکرد که با خود گفتم کاشکی این حمایتها در آن سالها انجام میشد که باین برزخ و زشتی باحتمال زیاد نمیرسیدیم و نه اکنون که بقول آقای نوریزاد: این خونها و حقوق تباه شده...، فاجعه ایکه بیشتر بر دلسوزان ساده دل میهن دوست و حقخواه تحمیل شد نه فرصت طلبان و هوچیهائی که با زیرکی فرار را بر قرار ترجیح دادند و دوستان را "جا" گذاشتند ...
۵۴۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : جواب به آقای آموئی
جناب آموئی حضرتتان بینها یت وارد نازک دلیهای شاعرانه گردیده اید که با کمال تآسف من درین حیطه بسیار بیغ و بی کمال تشریف دارم و دست خودم هم نیست چرا که حضرتتان انقلاب شکوه مند میبینید و من واقعیت ( کودتای اسلامی ) ای که به ایران تحمیل شد و حال که بالجبر زمانه باید سایهء شو مش را کم کند عاشقان دلسوخته اش ( کر) وای حسین کشته شد را دم گرفته اند و جای تآسف یا تعجب است نمیدانم ؟!
۵۴۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : آمویی

عنوان : ریتم رگبار و آواز آزادی
خانم پروین کرد،

پاسخ شما را "ایکاروس" به خوبی داده است. من از شما تقاضا می کنم علاوه بر مهار "خشم بی‌جای" خود، کمی هم به قوه ی تخیل و فهم استعارات زبان سیاسی فارسی، بالاخص زبان سیاسی امروز ایران فقاهت زده بیاندیشید: به آوازی بیاندیشید که از قعر شکنجه گاههای اوین و سپاه و کهریزک و غیره بر می خیزد. آواز دلنشینی که در مقابلش ریتم شلاق شیهه می زند و آیات ملودیهای خونینش، که رگبار مسلسل را تداعی و ترویج می کند و گاه نوبت را به ارتعاش و کشش طنابهای دار می دهد و رهبرش، رهبری سیاهترین ارکستر موسیقی عزای تاریخ ایران استبدادزده و جنایاتش را بر عهده دارد، رنگامیزی هولناکی را بر صفحه ی تاریخ امروز ایران تدارک دیده است. به آواز دلنشینی بیاندیشید که با شجاعت و ظرافت بر می خیزد و اعتنایی هم به ترس ندارد.

دو دیگر این که اگر شما بخواهید هرکسی را که به واسطه ی داشتن افکار پاک مذهبی یا هر نوع طرز فکر دیگر اما نا آگاه از نهاد سیاه فقاهت در زمره ی خاطیان قرار دهید، آنگاه باید همه ی ایرانیانی را که به جمهوری اسلامی رأی آری دادند و یا برای دفاع از انقلاب لباس پاسداری پوشیدند و یا به شکل دیگری از اشکال گوناگون و با توجیهاتی به این رژیم نا آگاهانه یاری رساندند، همه و همه را با آن چوب خشک و انعطاف ناپذیر "خشم خشک و نابینای سیاسی" برانید و خود نیز رانده شوید!

آنچه که روشنفکران و ساسیون امروز نیاز دارند، نه خشم، بلکه گشاده رویی، سعه ی صدر، روشن بینی و رأفت است! و البته جبهه ی واحدی برای آزادی ایران.

آمویی
۵۴۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : ایکاروس

عنوان : خشم کور
خانم پروین کرد!

در کجا هستید و چنین صحبت می کنید؟ حاضرید در ام القرای جنایت بایستید و درحالی که لوله کلت روی شقیقه دارید همچون نوری زاد صحبت کنید. او هر گذشته ای دارد، اکنون برای جبران گذشته، جان خود را در دست گرفته و بی مهابا به صورت جانیان پنجه می کشد و خانواده خود را در معرض خطر قرار داده است. ممکن است شما از کسانی باشید که عزیزی را در این حکومت جنایت از دست داده باشید ولی خشم خود را کنترل کنید، کمتر کسی است که همچون او به جنایاتی که اتفاق افتاده اعتراف کرده باشد. من از کسانی بودم که از روایت فتح ساخته او و راوینی نفرت داشتم ولی امروز به او احترام می گذارم. او تنها کسی است که علی رغم تهدیدات، به خانواده خزعلی در جلوی زندان اوین می پیوندد و به دیدار خانواده "خطرناکترین" زندانیان سیاسی میرود. او فعلا" روش نصیحت و تصحیح جنایتکاران را در پیش گرفته هرچند توهم باشد.
۵۴۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : باین امید که در سالهای آینده خداوندان لوکارنو /کان/ و اسکار /اجر و برکات نصیب شما فیلمساز اسلامی گرداند !
آقای نوریزاد اگر شما به عمد و درجهت منافع اسلامی عبادی خود راه و چاره به ولینعمتتان رفسنجانی هدیه میفرمائید تا بیایند و به جنایات ۳۴ ساله اعتراف کنند و شما هم وکیل شوید تا خداوند بخشندهء مهربان باز هم برکات بیشتری از خون ملت ایران درگلوی این جانیان بریزد / خدمتتان عرض میشود ( خودتان )هستید نه ملت ایران که ۳۴ سال است از او بعنوان سیاهی لشگر مشتی آخوند و بچه آخوند و باصطلاح مبارز هنرمندانی از نوع حضرتتان به بازی افتضاحات آخوندی گرفته شده . مگر خدا نکرده کور و کر تشریف دارید که افاضات این عصارهء فساد را درجمع قاتلین فدائیان اسلام که هم وغمش جز نگهداری (اسرار نظام) چیزی دیگر نیست نمیبینید و نمیشنوید؟ جناب سینماگر هنرمند به نظر حضرتتان جای ملتی ۸۰ میلیونی که درزیر سم این وحوش عمامه سر و کراواتی از نوع شما هنرمندو (دکتر ولایتی پزشک اطفال )کجاست ؟ اما شما اگر به قصد شستشوی این هیاکل که سراپایشان بخون ملت ایران آغشته است آمده اید : بهترست بدانید که دایناسورهای شورای نگهبان دستور داشتند تا با رد صلاحیت رفسنجانی این بنیانگزار ارشد و (راهنمای) امام ابله / گلوله ای صد البته با (صدا خفه کن) بر شقیقهء بساط اسلامی شیعی درایران شلیک کند چرا کهاسلام بازی دیگر جواب زمانه را نمیدهد نه در بهاران عربی و نه شیعه زار ایران و تعجب هم ندارد زیرا که این اربابانند که خوشبختانه مثل خر در گل مانده اند . شما هم اشاالله تعالی یکی دوسال دیگر با نمایش فیلم (فاشیسم اسلامی ) لوکارنو / کان // اسکار را به نرخ همان روز به مبارکی فتح خواهید فرمود
۵۴۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۲