در مبارزه برای دمکراسی، شیخ و شاه همراه ما نیستند - احمد آزاد

نظرات دیگران
  
    از : اقدس آ

عنوان : در گشاد دموکراسی
آنانیکه مقید و پای بند باصول و قوانین حصول به دموکراسی نیستند، هر گز جائی در همراهی با آزادیخواهان و جانبداران حقوق بشر ندارند، نه رژیم وابسته پهلوی و نه رژیم عقب افتاده و ضد ایرانی آخوندها و نه آنهائیکه کمر بنابودی موجو دیت کشور ایران بسته اند.
۵۲٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۲       

    از : علی أکبر

عنوان : هم شیخ و هم شاه!
اگر به دموکراسی اعتقاد داشته باشید، هم شیخ و هم شاه!
۵۲۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : احمد

عنوان : ساده بینی
بعضی کودکانه فکر می کنند که اگر همه نیرو های سیاسی خارج نشین متحد شوند و کاسه بردارند و در ورودی پنتاگون را تی بکشند آمریکا بخاطر طنازی آقا رضا قبول زحمت ۶ تریلیون دلاری می کند و حمله می کند و آخوند ها را جاروب می کند اینها نمی فهمند که اگر آمریکا حمله کند اولأ حمله موضعی خواهد بود و محدود. دوم سر نگون کردن رژیم احتیاج به سد ها هزار جانباز احتیاج دارد که قبول بفرمائید یک از اینها را نه موروثی خواهان دارند و نه الباقی طرفدارن دخالت خارجی . آنهائی که در سوریه و لیبی جان دادند از تیپ پاسدارهای دهه اول انقلاب خودمان بودند که قطعأ در اپوزیسیون یافت نمی شوند. تنها نیروهائ جدائی طلب برای کشتن و کشته شدن آدم دارند که آنها هم نه احتیاجی به آقا رضا دارند و نه به سکولار لیبرال ها .
پر واضح است که علیرغم شعار های سطحی آخوندها اشغال گران خارجی نیستند و کاملأ در آن آب و خاک ریشه دارند بنابر این ریشه کردن آنها با فوت کردن و تخیلات کودکانه ممکن نیست در سناریوی دخالت خارجی باید دو سه میلیون را کشت ماحصل چنین کشتاری بازگشت مجدد آخوند ها به قدرت پس از یک نسل است. بالاخره سکولاریزم که بهشت نمی سازد یک چیزی می شود مثل اردن یک عده ای هیچ حاصلشان نخواهد شد.
باید به این ساده بینی تخیلی هپروتی پایان داد. مبارزه داخلی سطح شعور اجتماعی را بالا برده دستاوردها را برگشت ناپذیر می کند.
نیروی موروثی طلب روی دیگر سکه جهل ولایت فقیه است.
۵۲۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پیروز پ

عنوان : چرا بعضی از انسانها یک بُعد بیشتر ندارند؟
چرا بعضی از انسانها بویژه آنهائیکه خود را روشنفکر و همه فن حریف و حلال مشکلات میدانند بک بُعد بیشتر ندارند؟
تا به کی باید شعار داد و اذهان عمومی را مغشوش کرد؟

تا زمانیکه خارج نشینانی که در رفاه و آزادی کامل بسر میبرند ، آنچیزی را که از مردم بستوه آمده داخل کشور انتظار دارند و آنها را به خیابانها و اعتراض و مقابله با رژیم خونخوار و غیر انسانی فرا میخوانند و نسخه های شفابخش صادر میکنند . باید بدانند و یا اگر بشود بخود تزریق کنند که اگر خارج نشینان بویژه آنهائیکه منافعشان را هم در ایران و هم در خارج حفظ و تامین میکنند در کشورهائی که مقیم هستند اعتراضات خود را بجوامع بین المللی نرسانند و نتوانند با انتخابات آزادی سخنگویانی یا نمایندگان و یا آلترناتیوی برای نمایندگی از خارج نشینان برای مذاکره با حاکمان دنیا تعین کنند ، درب بر روی همان پاشنه خواهد چرخید که در ۳۴ سال گذشته چرخیده و سخنرانی و مقاله نویسی و روشنفکر بازی همان اثری را خواهد داشت که در ۳۴ سال گذشته داشته.
زمان ، زمان بیداریست و تشخیص علل ماندگاری رژیم آخوندی و همچنین علل سر و سامان نگرفتن و بوجود نیآمدن اتحاد در عمل برای آنهائیکه خواهان سرنگونی رژیم دینی و بدست آوردن آرادی و برقرار ی مردمسالاری و سکولار دموکراسی هستند است.

در غیر آن ، این ره که طی میشود ماندگاری در زیر سلطه خودکامگان و جهانخواران است......
۵۲۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پنهان

عنوان : به جای دعوا باید اول قانون را نوشت و سر قانون توافق کرد!
چند نکته مهم

پیشنهاد میشود به جای کلمه روشنفکر ، به ویژه با بار منفی، از کلمه ترکیبی

نخبگان سیاسی استفاده شود. چون وقتی میگیم روشنفکر، منظورمان انسانی باخرد و اندیشه پیشرو و متعالی است.

بین سلطنت طلبی و قوانین سلطنت طلبی باید فرق گذشت. به جای جنگ با سلطنت طلبان باید با قوانین تبعیضی و ناشمول و تبعیض پذیر سلطنت طلبی جنگید نه با سلطنت طلبان. شما هیچوقت نمی توانید میل و ایده مذهب و سلطنت طلبی یا هر ایدولوژی دیگری را در مردم از بین ببرید.

به جای جنگ با ایدولوژی دیگران و مخالفان، و از جمله سلطنت طلبان، باید شروع کنیم به نوشتن ریز قانون اساسی آینده ایران مان. قانون اساسی پوششی ، گسترده، عدالت گستر ، همه گیر، تبعیض ناپذیر، سکولار، دموکراتیک، منطبق بر قوانین حقوق بین الملل منشور سازمان ملل.

ما خود آ گاه و یا ناخود آگاه داریم سر چیزی که هنوز بدست نیاورده ایم، دعوا راه میاندازیم. سرنوشت ما به قانون اساسی ما بستگی دارد، نه به وجود سلطنت طلبان و بقیه مخالفان فکری و اندیشه ای ما! باید اول قانون ایران شمول را نوشت بعد بر سر آن جنگ و انقلاب کرد!

انقلاب بهمن به خا طر همین دیدگاه های غلط و نداشتن قانون و مقصد و راه آ ینده همان روز اول شکست خورد!

به جای دعوا باید اول قانون را نوشت و سر قانون توافق کرد نه سر اندیشه، عقاید، باور ها، تعصبات ، و بر چسب های سیاسی و ایدولوژی دیگران!
۵۲۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : نااشنا

عنوان : سردرگم
اقا یا خانم اشنا....فهمیدیم که ضد انقلاب مغلوب بقول شما سلطنت طلبان هستند.
ممکن است لطف کنی و بفرمایی که انقلابیون غالب کدامها هستند؟
ممنون
۵۲۷۱۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : آشنا ...

عنوان : سلطنت به گورستان تاریخ سپرده شد و شاه و شیخ هردو دو روی یک سکه و به دوران قرون وسطی تعلق دارند
تحقیرانقلاب مردم یک سیاست استعماریست .

"...اینروزها ضد انقلاب مغلوب و در راس آن سلطنت طلبان با پخش نوشته ای از چرچیل درعرصه مجازی در نکوهش انقلاب و انقلابیون و فراخواندن نسل جدید به طغیان درمقابل نسل قدیم و بیان اینکه:

"در ملل های عقب مانده آنانکه با مشت های گره کرده انقلاب میکنند روزی با مشت های ازهم گسیخته گدائی خواهند کرد. چرچیل ".

بدنبال بهره برداری از اوضاع و احوالی هستند که ریشه در استبداد تاریخی و دخالت های افسارگسیخته استعماری دارد . این بیخردان بخاطر منافعشان با علم تحولات اجتماعی و روند تکاملی بشریت مخالفند . آنان طغیان برده ها علیه برده داران
و قیام اسپارتاکوس را به ریشخند میگیرند ، زیرا شکست خورد . آنان با همین بینش ارتجاعی باید مخالف تمام تحولات اجتماعی علمی باشند زیرا ابتدا باشکست هائی همراه بوده و نمیتوانست نباشد.آنان همان کسانی هستند که با توسل به سقوط هواپیما مردم را تشویق به سفر با الاغ می نمایند!
بشر در هرعرصه علمی و اجتماعی برای از پیش پای برداشتن موانع تاریخی و هموار کردن راه ترقی و پیشرفت و آزادی و عدالت اجتماعی صدها میلیون کشته داده تا بدینجا برسد که امروز قرار داریم. انقلابات اجتماعی حاصل جادو و جنبل و معجزه این فرد و یا آن فرد نیست ، محصول یک سری تضادهای اقتصادی ،سیاسی واجتماعی است که آن را اجتناب ناپذیر میسازد. انقلابات مشروطه و بهمن و یا نهضت ملی کردن صنعت نفت....که علیه استبداد و استعمار بودند نه تنها جای ندامتی باقی نمیگذارند بلکه برگ زرینی درتاریخ تحولات اجتماعی ایران در دوران معاصرند و باعث غرور و افتخار مردمی هستند که برای آزادی و استقلال ضربات سختی بر پیکر استبداد و استعمار وارد ساختند.
سلطنت به گورستان تاریخ سپرده شد و شاه و شیخ هردو دو روی یک سکه و به دوران قرون وسطی تعلق دارند و انقلاب آتی ایران نه تنها برای دفن استبداد و تمام بقایای کهن بلکه برای براندازی نظام سرمایه داری و برای نان و عدالت اجتماعی نیز میباشد.درجه ترقی و پیشرفت و مدرن اندیشی افراد فقط دراین چهارچوب قابل تبیین است...
۵۲۷۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : احمد

عنوان : بحثی است خلاف دل بر آن نتوان بست
۱- رژیم موروثی در سال ۱۳۵۷ در ایران ملغی شد نیروهای طرفدار بازگشت آن تحت هر نامی نیروهای پسرو ارتجاعی هستند اتحاد مقطعی و مو ضوعی با آنها خیانت به آرمانهای انسانی است و از جنس حمایت از حکومت مذهبی ارتجاعی است.
۲- ار تجاع مذ هبی حاکم یک واقعیت غیر قابل کتمان است بخشی تاکتیکشان اصلاح برای اجتناب از جنگ داخلی است و بخشی با عنایت بر کاهش قابل توجه توان این نیرو تلاششان حذف کامل آن است. این بحثی است منطقی و نمی توان از آن گریخت
۳- عناصری که نگاهشان هماره به قدرت بوده هر از گاهی به این بحث تمام شده دامن می زنند. نیروئی که در قرن ۲۱ طرفدار نظام موروثی است نیروئی است ارتجاعی و ضد دموکراتیک و هر ائتلاف با آن غیر قابل پذیرش است
۵۲۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : علیخانی

عنوان : سیاست ورزی هم سیاست ورزی سابق!!!
آقای آزاد اگر سازمان اکثریت روش پیشنهادی شما را پیش گیرد، دیگر هیچ! از همین حرکت حلزونی نیز باز خواهد ماند. اگر مبنای پیشنهادی شما یعنی تاریخ معاصر ایران را ملاک گیریم فکر نمی کنید این نوع نگاه ایستاست و دعوتیست در بهترین حالت بازگشت به سالهای پیش از ۱۳۵۷ در ایران.
آقا یا خانم جیلو در آن نوشته به درستی پراتیک عملی دو ساله اخیر سازمان اکثریت را به نقد کشیده و سعی نموده با کلام خویش فکری را دامن زند. اینکه ما صبح تا شب بگوئیم و پای بفشاریم که جمهوری بهتر از سلطنت است، و این نیز بدانیم که در جمهوریهای صد سال اخیر خونها ریخته شده که در سلطنتهای صد سال اخیر ریخته نشده! چه دردی از مردم ایران دوا میشود؟ جداً فکر نمیکنید که دست آخر علی میماند و حوضش؟
۵۲۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : حرفهای تکراری

عنوان : دلم هوای تازه میخواهد
امیدوارم اخبار روز این کامنت را منتشر کند. مرسی. و اما نظر من در باب این نوشته:

اینکه چپ ها و جمهوریخواهان نباید با رضا پهلوی و هواداران سطلنت متحد شوند حرفی است که از ابتدای اون نکبت سال ۵۷ زده شده و به آن عمل گردیده، فکراری است و در اینهمه سال جیچ نتیجه ای برای ملک و ملت در بر نداشته. حرف تازه ای باید زد. .

مخالفان اتحاد همه نیروها یک لحظه هم که که شده به این مسائل فکر کنند:

عدم اتجاد با مشروطه و سلطنت طلبان در این سی و خرده سال چه دستآوردی برای ایران در بر داشته؟
دوم: اگر چپها در اینهمه سال متحول و دمکرات شده اند چرا شما این را نمی پذیرید که رضا پهلوی و هوادارانش هم متحول شده اند.
سوم: حالا شما رضا پهلوی و سطلنت طلبان را به کنار نهید ، خود چپها و جمهوریخواهان چرا نتونستن با هم متحد شوند؟
نظر من اینه که افرادی که با رضا پهلوی و مشروطه طلبان بقول خودشان مرزبندی دارند:
- افق سیاسی گسترده ندارند، سیاستمدار نیستند بلکه روشنفکر علاقمند به سیاست هستند، جهان سومی فکر می کننند و کینه ای اند یعنی احساس و آرمان را بجای درایت سیاسی و توجه به واقعیت ها می گذارند،
مرغشان فقط یک پا دارد.
در شرایط سرکوب و بیداد رژیم، در شرایطی که خیلی ها برای تجزیه و تقسیم ایران خیز برداشته اند که حتی داد اخبار روز هم درآمده، در شرایطی که امکان شکل گیری یک اپوزیسیون قوی در کشور نیست، لطفآ به این چند مسئله توجه کنید:
۱- شما سی و چهار سال بر سیاست درست! خودتان (عدم اتحاد پای با مشروطه خواهان و رضا پهلوی) پای فشردید. ولی چه نتیجه ای برای ما در برداشته؟ بیائید یکبار هم که شده غذای تلخ به معده خود بدهید و بعنوان یک روشنفکر، یا فیلسوف یا یک انسان عادی مبارز به این سیاست گذشته خود شک کنید (شما که از اصول اسلامی عدم شکاکیت نسبت بوجود خدا پیروی نمی کنید) یعنی یکبار هم که برای اتحاد مبارزه کنید.

۲- شما برای تحقق آرمانها و برنامه های خود به شرایط و موقعیت مناسب نیاز دارید. حداقل آن اینکه امرووزه با خارج نشینی و تحت حکومت آخوندی، شرایط مناسب وجود ندارد. پس ابتدا باید مثل سیاستنداران واقعی ببینید که در شطرنج سیاسی فعلی بهترین گزینه کدام است و به جداقلها قناعت کنید، باور کنید که دیگرانی هم هستند که ممکن است مثل شما فکر نکنند اما میتوانند در کنار شما (رضا پهلوی و هوادارانش همانقدر به آب و خاک ایران تعلق دارند که هر ایرانی دیگر) باشند . میدانم از جهت احساسی برایتان سخت است اما دخالت اجساس در سیاست ممکن در جاهایی درست باشد ولی در رابطه با رژیم و مسئله اتحادها تجربه ثابت کرده که دخالت احساس درست نیست. پس حس دمکراسی خواهی و تحمل دیگری را در خود تقویت کنید.
۳- واقعیت این است که در صورت اتحاد واقعی همه نیروها سر حداقلها و انتخاب رضا پهلوی بعنوان سخنگوی صرف چنین اتحادی ، آنوقت بدون شک بارقه امیدی در دلهای مخالفان رژیم در داخل و خارج شکل گرفته و تحرک قدرتمندی در جبهه مبارزه با رژیم شکل خواهد گرفت. بیشترین ترس رژیم هم همین است. بی جهت نیست که مآموران رژیم در لباس مخالف پرشور، بیشترین نیروی خود را صرف اختلاف انداختن بین جمهوریخواهان و رضا پهلوی صرف می کنند و نسبت به هواداران چنین اتحادی اینهمه تبلیغ و شانتاژ می کنند.(اشتباه نشود من همه مخالفان اتحاد با رضا پهلوی را مامور نمی دانم و اتفاقآ روی سخنم هم با همین دوستان است.)
۴- حداقلهایی که امروزه به نفع همه ما تمام میشوند: مبارزه مشترک با رژیم و بعد انتخابات آزاد و دمکرات برای تعیین نوع نظام. مگر شما به رای مردم باور ندارید؟ اگر مردم زمانی با ۹۸ درصد رای به جمهورس اسلامی رای دادند حق دارند که این رای خود را پس بگیرند پس با همین منطق مردم این حق را دارند که رای منفی خود به رژیم پهلوی را پس بگیرند. بنابراین منطق اینکه حکومت پهلوی یکبار سرنگون شده و مردم دیگر به آن رای نمی دهند، اعتبار چندانی ندارد، وانگهی اگر این حرفتان درست باشد آنوقت چه لزومی دارد که از رضا پهلوی و اتحاد با او بترسید؟

۵- کلاهتان را قاضی قرار دهید، امروزه بجزء رضا پهلوی، چه کسی در طیف های وسیح نیروهای مخالف رژیم، از شناسنامه و معروفیت سیاسی چه در داخل و چه در خارج و بین دولتها، برخوردار است؟
همانطور که بسیارانی از جمله اخیرآ سماعیل نوری علاء در مقاله اخیر خود در گویا، نوشته اند، امروزه رضا پهلوی قبل از هرچیز یک امکان برای میهن است که در پیکار با رژیم برای آزادی ایران باید او را بکار گرفت.
۶- اتحاد موفق جمهوریخواهان غیر مذهبی با رضا پهلوی تضمین بیشتری برای سکولاریسم واقعی در ایران است تا اتحاد با مذهبیون مترقی.
اگر همه آنچه آمد کافی نیست به این هم فکر کنید: چرا همه گروههای معرض در جهان سوم با هم متحد نمی شوند؟ چرا در دمکراسی های موجود اگر کشوری دجار مشکل جدی شود(تروریسم، شکست اقتصادی، جنگ و...) آنوقت همه نیروها از همه طیفها با هم متحد شده و منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیج می دهند؟

نوستالژی ها را کنار نهیم، نسل جوان امروز که مورد سرکوب رژیم واقع شده آن کینه ای که خیلی ها به پهلوی ها دارند را، ندارند. برای جلوگیری از انهدام بیشتر کشور، برای پیشگیری از نفوذ بیشتر افکار جوایی طلبانه، برای پیشگیری از جمله نظامی به کشور، بیائیم با هم متحد شویم و در این راه از همه امکانات سود جوئیم.
۵۲۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : Hadi Shahab

عنوان : اکثر سیاست مدران امروز چهره خود را پشت ماسک دموکرات بودن پنهان میکنند.
آقای کیوان ش محترم،
ضمن تایید تمام نوشته شما میخواهم شما را به این نکته متوجه کنم که که خمینی در واقع در سالهای قبل از انقلاب به موضوعا تی که او قبلا مخالف بود از قبیل رای زنان یا اصلاحات انقلاب سفید در سخنرانیهایاش اشاره نمیکرد. او ژست زد دیکتاتوری میگرفت و با زور گویی حکومت مخالفتش را ابراز میکرد.
لطفآ توجه کنید که او ژست میگرفت. متاسفانه جامعه ما بطور عام و اکثر روشنفکران آندوره بطور خاص توان فکری آن را نداشتند که این ژست خمینی را بر ملا کنند. دو جریانی که خمینی و شراکا یش را در آن دوره افشا کردند یکی بختیار بود که افشا گری او همزمان بود با گرفتن مقام نخست وزیری اش از سوی شاه.
(صرف نظر از اینکه افشا گری بختیار بیشتر برخو ردی بود دیپلماتیک مابانه که آقا باید به قم برود و نه افشا گری روشنگرانه )
جریان دوم فرقان بود که افشاگری سیاسی اش بسیار کم بود و زیر مشی مسلحانه برای سایرین قابل رویت نبود.
اکثر سیاست مدران امروز چهره خود را پشت ماسک دموکرات بودن پنهان میکنند.
اکثر روشنفکرانی که هنوز حاضر به باز گو کردن حافظه تاریخی خود نیستند دست و بال آدمهایی از جنس خمینی را باز میگذارد که تاریخ تکرار و تکرار شود. برای ما این تکرار غمناک ولی برای این روشنفکران و سیاست پیشه گان جالب خواهد بود چرا که دوران طلایی امام ضد امپریالیستشان تکرار شود ...

باز آرزوی سرنگونی جمهوری کثیف اسلامی

هادی شهاب
۵۲۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب کیوان!
جوهره گویش آقای احمد کاملاً درست و متین است. گفتار شما هم کاملاً درست و عین حقیقت است. اما بدلیلی که بر من مجهول است شما خلط بحث کرده اید و برداشتتان شگفت آور است!!! حال ببینیم منظور نظر آقای احمد که بسیار متین درست و واقع است چیست؟ جوهره فرمایش ایشان اینست که: { همه کسانیکه با استبداد مبارزه میکنند دال بر دمکرات بودن و پایبند به دمکراسی نیستند! } بهترین متال ممکن که خمینی دجال بود آوردند. آیا این سخن ایشان گزاف است؟؟؟
۵۲۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : کیوان ش

عنوان : خمینی و مبارزه با استبداد؟ جل الخالق
آقای احمد در پانوشت این مقاله میگویند خواهش میکنم که مبارزه با استبداد را همانا دمکراسی قلمداد نکنید چرا که در اینصورت خمینی از همه دمکرات تر هست. جناب اقای احمد شما کویا علاقه ای به خواندن تاریخ ندارید. امروز دیگر هر کسی که چند صفحه ای از تاریخ اخیر ایران یا مطالب نشریات را خوانده باشد میداند که خمینی و کل مسلمین ناب محمدی "مبارزه" شان با شاه تنها و تنها بخاطر حق رای دادن به زنان و مهم تر از آن اصلاحات ارضی بود که آیت الله های فئودال را خوش نیامد چرا که در دین مبین اسلام زنان حق آزادی که چه عرض کنم حق انسان بودن را ندارند و سرمایه داری و حق مالکیت محترم شمرده شده هست. بر طبق تعلیمات این دین میباید اکثریت مردم در فقر زندگی کنند تا مرتب رو به خدا کرده و خدا روی زیبای آنها را ببیند (بعبارتی روی آیت الله ها و آخوند آنقدر مشمئز کننده هست که خدا هم نمیخواهد آنها را ببیند) و در آن دنیا (دنیا هپروتی) غرق در شادی و رفاه شوند و مالکین در این دنیا.

بلی آقای احمد، خمینی اگر هم مبارزه کرد برای این چیز ها و رواج خرافات و توحش بود و نه دمکراسی که دمکرات تر از هم بشود.
۵۲۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : احمد

عنوان : چپ و نبودن پیشینه دموکراتیک
دوست عزیز
استدلال شما مبنی بر اینکه مشروطه خواهان سلطنت طلب و دینی هردو غیر دمکراتک بودند و هستند٫را کاملا قبول دارم زیرا مبتنی بر واقعیت هستند. اما اگر اتحادها و ایتلافها را نه بر مبنای همسویی و همگرایی در مورد دموکراسی وحاکمیت مردم٫ بلکه صرفا بر پیشینه دموکراتک تکیه کنیم ٫ خشت روی خشت بند نمیشود زیرا متاسفانه هیچ نیروی سیاسی ایرانی موجود پیشینه
دموکراتیک ندارد.(و خواهش میکنم پیشینه مبارزه با استبداد سیاسی را مترادف دمکراتیک بودن نگیرید در غیر این صورت خمینی از همه دموکراتیک ترخواهد بود)بنابر این نیروهای چپ اگر اصرار در جستجو در پیشینه ها دارند بهتر است نکات افتراق را در نگاه به عدالت اجتماعی ونظریهای حاکم بر ان متمرکز کنند تا ؍؍پیشینه دموکراتیک؍؍.
۵۲۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱