در دفاع از همبستگی ملی! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ‫البرز

عنوان : برای نهادینه کردن فرهنگ دموکراسی‫ در جامعه ایرانی
‫هوشنگ ح. گرامی، من، شما هموطن کردم را‫، که خود را ایرانی دانسته‫، و برای حقوق شهروندی و دموکراتیک خود، برای نهادینه کردن فرهنگ دموکراسی‫ در جامعه ایرانی، در رزمید با فرهنگ استبدادی حاکم بر جامعه، تجزیه طلب خطاب نکرده و نخواهم کرد.
‫روی سخن من با آن کسانی است، که موذیانه از خواستهای بر حق قومی، اقوام مختلف ایرانی، چه فارس، چه کرد و....‫سوءاستفاده کرده و در صدد تفرقه افکنی بین مردم ایران و کشاندن آنها به سمت بردگی در درگاه خاندان علی اف و غیره.
‫‫این موذیان تفرقه افکن،‫ ارزشی برای خواستهای برحق اقوام مختلف ایرانی قائل نبوده، قصد و هدف‫ آنان چیزی نیست جز‫ تجزیه طلبی.
۵۲٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ ح

عنوان : هر سال دریغ از پارسال.
البرز جان، متاسفانه باید بازهم حسرت صد سال پیش را خورد که حداقل ایران ممالک محروسه ایران خوانده می شد. واکنون جناب عالی وهمفکرانتان انهارا نه ملت بلکه قوم مینامید. توخود را صاحب ومالک سرزمین ملت های ترک وکرد و....می دایند وبهمین جهت این حس سلطه گرایی هم به تواجازه می دهد که انهایی را که در دفاع ازحقوق ملتهایشان سخنی می گویند تجزیه طلب بنامید. به خدمت تان عرض کنم که من یک کردهستم وصاحب پرچم. پرچم من این رنگ است: رنگ قرمز دربالا سفید دروسط رنگ سبزدرپایین با خورشیدی دروسط ان. ودرسرود ملی کوردستان هم می خوانیم : زنده‌ایم و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد (ترجمه شده بخاطرشما اقای البرز).
۵۲٨۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫ملت ایران همواره در سختی ها و خوشی ها به شهادت تاریخ ایران در کنار هم بوده اند
‫هوشنگ ح. گرامی، ‫بودن زیر پرچم ایران نه تنها مشکل نبوده و نیست، بلکه افتخار و هویت‫ هر ایرانی است، ملت ایران که برآمد اقوام مختلف ایرانی است، جشن و سرور خود و ‫گاها مراسم عزای خود را نیز مزین به این پرچم زیبا‫ میکنند.
‫ملت ایران همواره در سختی ها و خوشی ها به شهادت تاریخ ایران در کنار هم بوده اند. ‫ممکن است، شما از بودن در کنار دیگر هموطنان ایرانی خود خسته شده و با انکار هویت ایرانی خود‫ سعی در خزیدن زیر پرچمی دیگر داری،‫ ولی سایر هموطنانت به ‫شهادت همان جنبشهایی که به آنها اشاره داشته ای، در تلاشند با استقرار فرهنگ دموکراسی در جامعه ایرانی به نبرد خود بر علیه ارتجاع، استبداد و تجزیه طلبی ادامه داده و با جدایی کامل دین از سیاست در فرهنگ ایرانی،‫ همه شهروندان ایرانی به حقوق انسانی، قانونی و شهروندی خود برسند.
‫هوشنگ گرامی، شما از نصف شدن حقوق قانونی معتقدین به ادیان نام برده ای، باید به عرضتان برسانم، مطابق قوانین شرعی موجود، حق و حقوق انسانی بیش از نیمی از جمعیت ایران، یعنی زنان، نصف انسانهای دیگر ارزیابی می شود و در بعضی موارد بسیار کمتر از نصف، و در بعضی موارد به کل آنها را مطابق قوانین دینی از صحنه اجتماع کنار می گذارند.
۵۲۷۹۷ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : " تنها کشور دموکراتیک منطقه"
درج این نوشته , شاید بنظر آید که رابطه مستقیمی‌ به تیتر مقاله نداشته باشد. ولی‌ بسیاری از دوستان در اثر نداشتن اطلاعات کافی‌ بطور مستقیم و یا غیر مستقیم از سیاست اسراییل یا دفاع میکنند و یا با سکوت خود تهدیدات حمله نظامی به ایران را تایید می‌‌نمایند ، حد اقلّ تجزیه طلبان از آن جمله اند.
باید از " تنها کشور دموکراتیک منطقه" اطلاعات بیشتری کسب نمود و از "دموکرات بودن" آن غافل نماند.
اگر اشتباه نکرده باشم آقای نتانیاهو در سازمان ملل در رابطه با برسمیّت شناختن فلسطین چنین فرمودند : "کاری می‌کنیم که فلسطین به عصر حجر برگردد..." و حال قضاوت دمکرات بودن آن با ...

از کتاب "در خطه حکمرانی اسراییل" نوشته ‌بهروز افراشته.

.... برای دیدار جیفلک آمده بودم . وقتی‌ آمدم بخود گفتم کاش نیامده بودم که این همه رنج اعصاب تحمل کنم.رنج اعصاب مانند موج فرا می‌‌آمد و جسم و جان را در بر می‌گرفت.هوائی که تنفس می‌کردم نحس و نکبت بار بود.بغض گلویم را می‌‌فشرد.در دلم به خدا و شیطان نفرین می‌‌فرستادم که چرا با یکدیگر همدست شده و مردمان را به این روز انداخته اند . چرا در این دنیا کسی‌ نیست که از اینان دفاع کند،گناه این مردمان چیست ؟

همه چیزشان را از دست داده اند و آنچه هنوز در دست دارند در شرف نابودی است . بفرمان حکمرانان عزرائیل هر روز می‌‌آیند ، خانه ‌ای را ، خانه هایی را ویران میکنند. خانه ،چه بگویم ؟ محل محقرانه‌ای را ویران میکنند .پاسی از نیمه شب سر و صدای می‌شنوی که بلدوزری می‌‌آید.از خواب می‌‌پراند،می‌گوید بروید، ساختمان را می‌کوبد و می‌‌ریزد.امشب نوبت توست،فرداشب نوبت دیگری.معمولا اطلاع دقیقی‌ هم نمی دهند که کدام روز نوبت توست.خبر می دهند که این ساختمان مجوز ساختمانی نداشته، غیر قانونی است و باید خراب شود . ممکن است فردا شب بیایند،یا چند ماه و یا چند سال دیگر،شانس الله بختگی است.

وقتی‌ به رختخواب میروی نمی دانی آیا آخرین شبی است که اینجا میخوابی .

از خاطرات یک جوان ۲۱ ساله (فادی کرم) نقل می‌کنم که چنین یاداشت کرده است." وقتی‌ آمدند، هنوز خواب بودم . پلیس با مسلسل آمد،لوله‌اش را بطرف ما گرفت و گفت: باید بروید. ما می‌دانستیم روزی می‌‌آیند خانه را خراب کنند ، اما نشانه‌‌ای نبود که امشب می‌آیند.فقط شنیده بودیم این جا میخواهند یک کولونی بسازند . همین"
داشتن و نداشتن مجوز ساختمان پیراهن عثمان شده ، بهانه ‌ای برای اینکه خراب کنند.مجوز ساختمانی یعنی‌ چه ؟ پیش از اینکه اسراییل اینجا را اشغال کند،بیست سالی‌ متعلق به اردن بود ، پیش از آن در اختیار انگلستان و پیش از آن در قلمرو عثمانی . در آن زمان‌ها که مجوز ساختمانی را جدی نمی گرفتند و اگر هم مجوزی بود در این همه گیر و دار و کشمکش‌ها شاید گم شده بود.

از خودم میگویم که پدرم خانه‌ای خریده بود که دوران کودکی‌ام را در آنجا گذراندم. هیچ کس نمیدانست که این خانه مجوز ساختمانی داشته و یا دارد. اصلا هیچ کداممان نمی دانستیم "مجوز ساختمانی" یعنی‌ چه و از کجا باید گرفت.روزی پدرم بنّا آورد و به ساختمان خانمان یک اتاق اضافه کرد.آن هم بدون "مجوز ساختمانی".

حال برای خود تصور کنیم که یک حکومت اشغالی ، مثلا روس‌ها ، یا انگلیسها می‌آمدند ، مجوز ساختمانی مطالبه میکردند و اگر نداشتیم خانه را بر سرمان خراب میکردند؟ آیا "ممالک متمدن"همدست اسراییل که از فروکوبی خانه‌های فلسطینیان آگاه میشوند ، این حالت را برای خود مجسم میکنند ؟ می‌‌توانند خود را جای اینها بگذارند ؟
مجوز ساختمانی بهانه است،این بهانه را هر کجا که بخواهند بکار می‌‌برند.کسی‌ هم به شکایت قربانیان بی‌ خانمان‌ها محال سگ نمیگذارد.میگویند می‌‌توانید در این زمین ساختمان جدید بسازید،اما باید به مقامات اشغالی نقشه ساختمان بدهید و "مجوز ساختمانی" بگیرید .
واقعیت اما چنین است که مقامات اشغالی از سال ۱۹۶۷ که به اینجا یورش آورده و صاحب اختیار است ، تا کنون حتی یک "مجوز ساختمانی" صادر نکرده است.

برای استفاده کشاورزی هم،تنها به ۵ درصد تقاضاهای ارائه شده مجوز داده اند.
برای تعمیر و مرمت ساختمان هایی که هنوز در فکر ویران کردنش نیستند،نیز مجوز صادر نمی کنند.
از نه‌ سال پیش مقامات ژاپنی برای مرمت و مدرن ساختن یک بیمارستان تقاضا داده اند و هنوز پاسخی دریافت نکرده اند.اگر عزرائیل تفاهم و تحمل داشت که فلسطینی‌ ها بیمارستان داشته باشند،با ابتکار و نیروی خودش،بیمارستانهای موجود را بمباران و نابود نمیکرد.."
۵۲۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : اکثریت نیروهای اپوزیسیون بر علیه ارتجاع و استبداد و تجزیه طلبی در تلاشند
‫هموطن عزیز ‫‫جناب گولشن، تا آنجا که برایم امکان دارد، سعی در خواندن دقیق مطالب‫ دارم، بخصوص نوشته هایی را که تبلیغ تجزیه طلبی میکنند، را ‫با دقت بیشتری میخوانم. چه میخواهم درک کنم چرا بعضی از هموطنان من، به عوض ایستادن در کنار دیگر هموطنانشان ترجیح می دهند، یار و یاور «خاندان علی اف» باشند.
جناب گولشن،‫‫ اگر در اخبار روز مطالب به زبان ترکی چاپ شود، فقط من و شما و ‫گروهی از ایرانیان قادر به خواندن مطلب خواهند بود. درست به همین علت است، که ایرانیان یک زبان مشترک به اسم فارسی ‫دارند، که توسط آن تمامی اقوام ایرانی با هم ارتباط برقرار می کنند.
‫جناب گولشن، وقتی شما مرقوم میفرمائید«مبارزه اپوزیسیون با وجه مذهبی حکومت»، این دیگر تعبیر نمیخواهد، از دید شما حکومت یک وجه مذهبی دارد، که اپوزیسیون در حال مبارزه با آن است. که من هم نوشتم خلاف به عرضتان رسانده اند، اکثریت نیروهای اپوزیسیون بر علیه ارتجاع و استبداد و تجزیه طلبی در تلاشند.
‫شاید منظور شما این بوده، که اپوزیسیون برای جدایی دین از حکومت در حال مبارزه است. اگر چنین منظوری داشته اید و دارید، نه تنها من بلکه اکثریت هموطنان شما، یعنی ایرانیان،‫ از آن استقبال میکنند.
۵۲۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ ح

عنوان : تمامیت خواهان
تمامیت خواهان عزیز، زیرپرچم ایران ماندن دیگرمشکل شده است. دنیا تغییرکرده همه کم یا زیاد به جلو می روند وما به عقب. دراین مملکت دایم مردم حسرت روز گذشته، سال گذشته وحتی قرن گذشته را می خورند. صد سال پیش یک ارمنی رییس قشون ایران بود. اما حالا دیه خون همان ارمنی نصف دیه خون یک مسلمان است. به معنای دیگرارزشش نصف شده است. درطول یک قرن دوانقلاب و دو جنبش بزرگ روی داد، اما نتیجه و حا صل ان چه شد؟ این مملکت مجموعه ای است ازملت های گوناگون که در این میان یک ملت خودرا مجازمیداند تا زبان، فرهنگ و رهبری خودرا بردیگرملت های داخل ان تحمیل کند. وتا کوچکترین اعتراضی هم صورت گیرد ازبیخ و بن وجودت را انکار میکنند.
۵۲۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : یاشار گولشن

عنوان : عدم توجه یا خلط مبحث؟
جناب البرز نمیخواستم دوباره در ذیل این مقاله کامنت بگذارم اما عدم توجه و یا خلط مبحث شما در دو مورد ناچارم میکند که تذکر دهم. اول اینکه چون مدیای ایرانی مطلبی را به زبان غیر فارسی درج نمیکنند اجبار من در استفاده از این زبان، آن چیزی را که شما میگوئید نشان نمیدهد. دوم اینکه من گفتم مبارزه اوپوزیسیون با وجه مذهبی حکومت است، شما تعبیر مبارزه با مذهب کرده اید. این دو مقوله های متفاوتی هستند.
شما متاسفانه یا مطالب را با دقت نمیخوانید و یا خلط مبحث میکنید. در هر دو حالت کار دیگری از من بر نمیآید.
۵۲۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : صلح طلبان اسراییلی
جناب باور صاد،
نمیدانم چرا شما عمدا و یا سهوا خلط مبحث میفرماید؟ منظور من در کامنت - اقلا برای خود من - روشن است و میگوید کسی که با نام سیاوش ایرانی به ایران و ایرانی میتازد و ناگهان موضوع صلح طلبان اسراییلی را مطرح میکند احتمالا باید نام او سیمون و یا جاشوا و یا ترکیبی از این دو بوده و به احتمال بسیار زیاد ایرانی اسراییلی باشد. لابد میدانید که وزیر دفاع آریل شارون یک ایرانی - اسراییلی ست که در دوران او Rachel Corrie در زیر بولدوزر کشته شد.

درست است که هزاران اسراییلی طرفدار صلح ، مورد احترام و تکریم صلح دوستان دنیا منجمله من میباشند ولی تعداد آنها در برابر میلیون ها اسراییلی دیگر که در ۷۰-۶۰ سال گذشته دولتهای اسرائیل را انتخاب کرده اند تقریبا هیچ است و مطمئنم که هیچ یک از این اسراییلی های صلح دوست مانند جناب سیاوش ایرانی به ایران و ایرانی نمیتازد و حتی میتینگ های دوستی با ایران را بر پا میکنند. توجه میفرمائید؟
۵۲۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : باورصاد

عنوان : روشنفکران اسراییلی
آقای پیروز! از کامنت شما به سختی می شود فاکتور گرفت، چون هر بار ما را به یاد این واقعیت می اندازد که چپ و راست اینور و آنور پل صراط واقع هستند و افتادن از این طرف به آن طرف از آب خوردن ساده تر است. از شباهت بخش هایی از گفته های عده ی زیادی از ایرانی ها، خصوصن چپ های سابق، با گفته های خامنه ای و شرکاء جدن نمی شود فاکتور گرفت.
تقریبن همه ی روشنفکران اسراییلی، جدی ترین مخالفان سیاست های حکومت اسراییل ساکن خود کشور هستند! یعنی آنها کشور اسراییل را به رسمیت می شناسند. اگر به جای لعنت و نفرین فرستادن به مردم اسراییل به یک جنبش صلح طلب مدنی بین فلسطینی ها و اسراییلی ها، به عنوان تنها راه حل معضل فلسطین، ایمان می آوردیم، وضعیت فلسطینی ها خیلی بهتر از آنچه می بود که الان هست و آرامش به زندگی مردم اسراییل بارمی گشت.
۵۲۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : بر علیه تفکرات استبدادی و برای نهادینه کردن شیوه های دموکراتیک و دموکراسی در جامعه ایرانی
‫جناب یاشار گولشن، پس قبول داری ملت ایران برای رساندن حرفهایشان به یکدیگر نیاز به زبانی مشترک دارند. پس‫ چرا دوباره خود، ‫ بر علیه این نیاز جبهه گرفته و آن را نفی میکنی.‫ چرا باید این مسئله که، ایرانیان زبان فارسی را که گویش اکثریت ایرانیان است را به عنوان زبان مشترک برگزیده اند، به نظر شما عجیب و غیر منطقی جلوه کند؟؟؟؟؟
‫جناب گولشن، باز که از پاسخ به سئوالاتم طفره رفته، و مرا به این یا آن نوشتار و مقاله ارجاع داده ای، و گاها هم که خواسته ای پاسخی بنویسی، به کلی گویی پرداخته، و از جمله نوشته ای‫، «اپوزیسیون با وجه مذهبی حکومت در مبارزه است، اما در مقابل وجه فارسی آن یا ساکت است و یا اینکه مدافع آن است»
‫جناب گولشن، به گمانم خلاف به عرضتان رسانده اند، چه بخش اعظم اپوزیسیون ایرانی با مذهب در ستیز نیست، آنها بر علیه تفکرات استبدادی و برای نهادینه کردن شیوه های دموکراتیک و دموکراسی در جامعه ایرانی در تلاشند. و اما این «وجه فارسی» مورد اشاره شما چیست، که همه یا ساکتند یا مدافعش؟؟؟؟؟
‫من اصراری‫ در القاء مطلبی به شما و یا هیچکس دیگری ندارم، چه اصولا با القاء، تلقین و تقلید مخالفم. من برای توصیف‫ گوشه ای از حماسه های رزم مشترک ملت ایران، که شامل اقوام مختلف ایرانی است، نوشتم،‫ مردم غیور خطه آذربایجان در کنار و دوشادوش دیگر اقوام ایرانی به مقابله با هجوم‫ وحشیانه صدام و صدامیان پرداخته و با ممانعت از جدا شدن گوشه ای از میهن عزیزشان ایران، بر تمامیت ارضی ایران پای فشردند.
‫بنابراین مردم غیور خطه آذربایجان ایران، برای رسیدن به حقوق انسانی و شهروندی خود، از راه تلاش برای نهادینه کردن ارزشهای دموکراتیک، به رزم مشترک خود بر علیه ارتجاع، استبداد و تجزیه طلبی، دوشادوش دیگر اقوام ایرانی ادامه می دهند، درست به همین دلیل غیور زنان و مردان آذری هرگز به «خاندان علی اف»‫ اجازه دخالت در امور استانهای آذربایجان را نخواهند داد.
۵۲۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : یاشار گولشن

عنوان : چند توضیح مختصر
جناب البرز،
به دلیل اینکه این جواب را در بخش کامنت میگذارم نمیتوانم طولانی بنویسم در نتیجه خیلی مختصر و بصورت اشاره جواب میدهم:

۱- در مورد استفاده از اصطلاح چرند و پرند باید بگویم که وقتی من برای رساندن حرفهایم به مخاطبان اخبار روز ناچارم از فارسی استفاده کنم در نتیجه استفاده از اصطلاحات وابسته به آن زبان و یا اصطلاحات ادبای وابسته به آن زبان نیز چیز غریبی نیست. اگر شما به انگلیسی مطلب به نویسید و از شکسپیر مثال بزنید لزوما به این معنی نیست که مثل وی فکر میکنید.

۲- در مورد بخش کامنت گذاری آن سایت، حرفهای شما بی پایه است. دلیلش فنی است و در آنجا هم توضیح داده که اگر کامنتی در صفحه فیس بوک آن سایت بگذارید و یا با ای میل بفرستید در زیر مطلب درج میشود. اگر مایل باشید من ترتیب درج متن کامنت شما و جواب هایم را در آنجا میدهم.

۳- در مورد اینکه بعد از انقلاب بهمن هیچ کس به حق و حقوق خود نرسیده است لازم است از شما درخواست کنم که مطلب مرا دو باره و با دقت بخوانید. در آنجا از روندی صحبت شده بود که اینک مطالبات ملی غیر فارس ها، در مقابلش هم حکومت را دارد و هم اوپوزیسیون آنرا. اشاره ای هم بود که اوپوزیسیون با وجه مذهبی حکومت در مبارزه است اما در مقابل وجه فارسی آن یا ساکت است یا اینکه مدافع آنست. مفصلا هم در مورد بی محتوی بودن شعارهای برخی از معدود محافلی که ادعای مدافعه از حقوق ملی غیر فارس ها را دارند صحبت کرده بود.

۴- من نگفتم که مردم استان آذربایجان میخواهند از ایران جدا شوند یا نه شوند. در جمله من از انگیزه های قوی در خلاصی از زندان ایرانی صحبت شده است. کسی آمار ندارد که چند درصد طرفدار خلاصی از ایران هستند و چند درصد نیستند اما آنچه که قرائن و اتفاقات روزمره در صحنه اجتماعی میان مردم در آذربایجان جنوبی نشان میدهد اینست که این انگیزه خیلی قوی است. البته اینکه شما اصرار دارید که خلاف این را القا کنید مساله است که در آن مورد از من کاری بر نمیاید. برخی ها دوست دارند که با آرزو زندگی کنند و اگر شما جزو آنها هستید باز هم حق شماست.

۵- در مورد اینکه حق ملی چیست باید بگویم که بر حسب اینکه شما چه تفسیری از ملت داشته باشید نظر متفاوتی میتوانید داشته باشید. اگر حضرتعالی فقط یک ملت ایران میشناسید، حرفهای من در نظر شما چیزی در ردیف هذیان گوئی خواهد رسید اما با اینحال برای اینکه اقلا با فهرستی از این حقوق ملی ضایع شده ترکها در ایران آشنا شوید من شما را به یک مقاله که اخیرا توسط یکی از فعالین آذربایجانی که زمانی بدلیل نزدیکی اش به اصلاح طلبان، در مدیای فارس نیز مطرح میشد اما اخیرا بایکوت شده است، یعنی آقای انصافعلی هدایت جلب میکنم. اسم مقاله هست: “ این پایان راه است: استقلال آذربایجان جنوبی از ایران “ من لینکش را نمیگذارم که مشکلی برای درجش در اخبار روز پیدا نکند. شما اگر در سوالات تان صادق هستید و میخواهید بدانید که مساله اینکه حقوق ملی چی است و چگونه این حقوق در مورد ترکها ضایع شده است آن را بخوانید، به زبان خیلی ساده و از روی احساس درد، خیلی از مسائل در آنجا لیست شده است. اگر هم کامنت های شما باری به هر جهت است که من دیگر کاری نمیتوانم بکنم.

امیدوارم با این توضیحات قال این مباحثه را در زیر این مقاله که بزودی از صفحه اول اخبار روز هم خارج میشود بکنیم تا فرصتی دیگر.
۵۲۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : آشنا ...

عنوان : تجزیه طلبی ناسیونال شونیستهای کُرد و دشمنی با مردم ایران
توافقنامه ای میان "حزب دمکرات کردستان ایران" و "حزب کومله کردستان ایران" به امضاء رسیده بود که از نظر محتوی چیز جدیدی نبود . این توافقنامه سندی تجزیه طلبانه و ضد ایرانی در خدمت تجزیه ایران و ایجاد کردستان بزرگ در منطقه خاور میانه به عنوان اسرائیل دوم است. این دو حزب در اساس خود بر روی همدستی با امپریالیستها و صهیونیسم جهانی برای نابودی ایران، حساب جدیدی باز کرده اند. نه سخنان آقای عبداله مهتدی جدید است و نه سخنان آقای مصطفی هجری.

آقای عبداله مهتدی صرفنظر از اینکه مطالب فراوانی در مورد وابستگی ایشان به کمک های مالی امپریالیستها منتشر شده ، زمانیکه تحت نام کومله با گروه اتحاد مبارزان کمونیست (گروه سهند منصور حکمت) اتحاد کرده بود و "حزب کمونیست ایران" را ایجاد کرد ، خواهان ایجاد اسرائیل جدیدی در کردستان بود و عدم پیگیری این سیاست را در یکی از سخنرانی های خویش یکی از اشتباهات مبارزاتی تشکیلات آنروزی خود بیان کرد. وی موفق شده بود در همکاری با دارو دسته منصور حکمت برای کومله در "حزب باصطلاح طبقه کارگر" حقوق ویژه بدست آورد، تا ناسیونال شونیسم کُرد را تبلیغ کند. به سخنان آنروز ایشان توجه کنیم . ایشان در آن روز که خود را کمونیست جا می زد و خواهان استقرار سوسیالیسم در کردستان ایران بود، چنین اظهار فضل کرده است:
آیا "ما نمی توانیم از کشور سوسیالیستی خود در حد توان خود دفاع کنیم ؟ چرا نمی توانیم، ما براحتی می توانیم سربازگیری بکنیم ، عضو سازمان ملل بشویم ، اسلحه بخریم، مالیات بگیره، اسلحه تامین کند، وام بگیرد، سرمایه گذاری کند... به منابع طبیعی دست پیدا کند و استخراج کند و بفروشد، چرا نمی شود، مگر اسرائیل چقدر جمعیت دارد، مگر کویت چقدر جمعیت دارد، مگر می شود به سادگی حمله کرد و کویت را گرفت(دیدیم که شد). فرض کنیم برای خود آمریکا، چونکه فقط قشون قضیه را تعیین نمی کند. اینکه یک ملت خودش را به صورتی متعیّن کرده باشد و باور کرده باشد که ملتها و کشورهای دیگر وی را برسمیت شناخته باشند، خودش سنگرهای مشخصی است. در سازمان ملل هوار می کنیم که سربازان ایتالیائی و سوئدی بیایند دم جاده بایستند و مانع حمله شوند . ما باید به سوی یک حاکمیت مشخص پیش برویم. ما باید کشور مقابل کشور بوجود می آوردیم و به همه اعلام می کردیم که جنگ است.حالا ما می فهمیم که چه خبطی در عرض این چهار سال کرده ایم."

آقای عبداله مهتدی با یاری دارو دسته های منصور حکمتی که با این تحلیها موافق بودند و در زیرش امضاء گذارده اند، دارد، خبط گذشته خود را بر طرف می کند و می خواهد با کمک سربازان سوئدی و ایتالیائی( ترسیده از اسرائیل و آمریکا که بدنام ترند نام ببرد.خواسته از امپریالیستهای "ملایم" مساعدت بطلبد) کشور بوجود آورد و در سازمان ملل متحد هوار بکشد. آقای عبداله مهتدی دارد آرزوهایش را متحقق می کند.
سخنان امروز ایشان ادامه همان سیاست نزدیکی به اسرائیل آقای عبداله مهتدی
و منصور حکمت و ایجاد کشوری جدا از ایران با عنوان دروغین "سوسیالیسم" بود
که تا به امروز نیز ادامه دارد. در اینجا وظایف تقسیم شده است. عبداله مهتدی وظیفه جدائی و "حزب کمونیست کارگری" و همه دارو دسته های پیرو نظریات منصور حکمت، وظیفه همدستی و همکاری با امپریالیسم و صهیونیسم برای تجاوز به ایران را به عهده گرفته اند.

اما آقای مصطفی هجری با الهام از وضع کردستان عراق، از امپریالیست آمریکا در خواست کرد به ایران به تجاوز نظامی بپردازد و همان بلائی را به سر مردم ایران بیاورد که بر سر مردم عراق آورد. آقای مصطفی هجری را چه باک که میلیونها ایرانی کشته می شدند و ایران ویرانه می شد.مهم این بود که با همدستی با امپریالیسم مانع می شد که آن بخشهائی از خاک ایران که وی مدعی تملک آن است،از این جنایت مصون می ماند. این همکاری ها با عمال بیگانه و دشمنان مردم ایران و خلق کرد در میان این سازمانها ریشه تاریخی طولانی دارد.بعد از ترور قاسملو و شرافکندی که توسط رژیم جمهوری اسلامی صورت گرفت،شتاب این روند شونیستی در درون این تشکیلاتها تشدید شد.

روح این بیانیه، جدائی طلبی آشکار از ایران است. در این بیانیه همواره سخن از سرنوشت کردستان ایران و نه کشور ایران در میان است. تدوین کنندگان این سند با دقت کوشیده اند که سرنوشت خلق کُرد را از سرنوشت خلقهای ایران به روشنی جدا کنند.در تمام سند برای خلق کُرد حساب جداگانه ای باز کرده اند. آنها حتی تا جائی پیش می روند که از اپوزیسیون ایران به عنوان "اپوزیسیون ایرانی" صحبت می کنند، تا مبادا اپوزیسیون کُرد نیز مشمول این انتساب قرار گیرد و القاء شبهه شود، که کُردها نیز بخشی از اپوزیسیون ایران هستند و نه تافته جدا بافته برای مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و بر ضد اپوزیسیون ایران. برای آنها ایران یک طرف و کردستان طرف دیگر است. برای آنها یک اپوزیسیون ایرانی غیر کُردی وجود دارد و یک اپوزیسون جدائی طلب کُردی که نباید آنها را با هم مخلوط کرد، زیرا که اپوزیسیون ایرانی همان اهدافی را که اپوزیسیون کُردی طلب می کند، خواستار نیست. اپوزیسیون ایرانی "دشمن آتی" اپوزیسیون کردی است. اپوزیسیون ایرانی باید با آنها همکاری کند تا آنها کردستان ایران را از ایران جدا کرده و به سپس به کردستان عراق بپیوندد، تا کردستان بزرگ با حمایت امپریالیستها و صهیونیستها ایجاد شود. بعد از این "پیروزی" آنها به ریش "اپوزیسیون ایرانی" می خندند و برای تجاوز آشکار به ایران در ارتش اسرائیل و آمریکا نام نویسی می کنند. کردستان اسرائیلی پروراندن مار در آستین است.
در همان آغاز بیانیه آنها از "جنبش رهائی بخش ملت کرد در کردستان ایران" سخن می گویند. این به آن مفهوم است که ملت کُرد از جانب سایر ملتهای ایران از جمله فارس و ترک که در حکومت شرکت دارند مورد استعمار قرار داشته و مبارزه کُردها نه برای رفع ستم ملی که اساسا در قالب فرهنگی است، بلکه بر ضد استعمارگران و اشغالگران ایرانی صورت می گیرد. این روحیه ناسیونال شونیستی در همان بدو انقلاب با شعار "ارتش اشغالگر باید خاک کردستان" را ترک کند، امکان رشد یافت که متاسفانه از جاب سازمانهائی که خود را چپ جا می زدند، بدون انتقاد پذیرفته شده بود. اگر در بدو انقلاب مبارزه مردم کردستان ادامه انقلاب ایران و برای آزادی همه ایران تبلیغ می شد، بتدریج این مبارزه، به مبارزه برای اخراج ارتش اشغالگر خلاصه شد، که نتایج آن را امروز ما در مقابل خود داریم. اگر در بدو انقلاب بخاطر آزادی ایران، همبستگی بزرگی با مردم کردستان بوجود آمده بود، با طرح شعارهای تجزیه طلبانه به این همبستگی صدمه خورد و جنبش کردستان با جدائی از مجموعه جنبش مردم ایران، راه انزوا را در پیش گرفت. جریانهای اسرائیلی منصور حکمتی نیز به این روحیه میدان دادند و یاری رساندند. مبارزه "آزادیبخشی" که آنها از آن سخن می گویند،مبارزه برای آزادی ایران نیست، برای جدائی کردستان بر ضد مصالح ایران است.وقتی دشمن خلق کُرد، مردم ایران محسوب شوند، طبیعتا متحدان این دارو دسته، همه آن کسانی خواهند بود که دشمن ایرانند. ترکیب طیف این دشمنی را عربستان سعودی، قطر، اسرائیل و آمریکا تا همه متحدین داخلی غیر کُرد که خواهان تجاوز نظامی آمریکا به ایران و تحریم اقتصادی ایران اند، پر میکنند. بهمین جهت است که روی سخن آنها با امپریالیستهاست وقتی که می گویند: "شناساندن مشکلات و مطالبات ملت کرد در کردستان ایران به جامعه‏ی بین‏المللی و کسب حمایت سیاسی برای جنبش رهایی بخش ملت کرد، به عنوان مثال، سازماندهی اقدامات دیپلماتیک مشترک در سطح جهانی و دیدار از مراکز بین‏المللی در راستای این هدف"....
۵۲۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : رضا شجاعی

عنوان : ما ، در ایران ، یک ملت داریم و آن هم « ملت ایران » است .
آقای ف ـ تابان
من بر این باورم که اگر « چپ » نباشد ، « راست » دنیا را می بلعد. اما ( از استثنا ها بگذریم ) ، این واقعیت شامل « چپ » های ایران نمی شود. کارنامه ی چپ ایران ، عمدتأ ، در مصیبت و بدبختی برای مردم ایران خلاصه می شود . از نقش حزب توده در سقوط دکتر مصدق بگیریم ، تا انقلاب اسلامی و تا امروز که بخش قابل توجهی از چپ ایران ، در تدارک جنگ داخلی و فاجعه ای بد تر سوریه ، برای مردم مصیبت زده ی ما هستند.

آقای ف ـ تابان گرامی ! شما (هر چند با تآخیری طولانی ) سرانجام به برخی حقایق رسید ه اید . و از این بابت ، باید به شما وجدان بیدارتان هزاران افرین گفت . اما ، متآسفانه هنوز ار تاریخ کاملآ نیاموخته اید .لیبی ، سوریه و عراق بیخ ِ گوشمان را می بینید ، اما هنوز عمق فاجعه را درک نمی کنید .
کودکان دست و پا از دست داده ، زنان و مردان زیر آوار مانده و کسانی را ، که همه ی اعضای خانواده شان را دردرگیری ها و موشک اندازی ها از دست داده اند ، پیش رو مجسم کنید . پیر زنان و پیر مردان و کودکانی را در نظر آورید که تا دیروز کانون خانوادگی گرمی داشتند ، اما امروز ( اگر بخت یارشان باشد ) باید ، در مرزهای ترکیه و در سرمای استخوان سوز زمستانی ، به چادری و لقمه نانی خشک بسنده کنند و برخورد تحقیر آمیز سربازان و نیروهای امنیتی ترکیه را تحمل نمایند ؛ بی آن که آینده ی روشن و امید بخشی پیش روی شان باشد
من یقین دارم ، برای ترسیم فاجعه ای که در سوریه می گذرد ، قلم ناتوان و واژگان و کلام وامانده اند.

جناب ِ ف ـ تابان ! ما در ایران یک ملت داریم ، آن هم « ملت ایران » است. یک بار، در جایی دیگر نوشتم و باز تکرار می کنم که در هیچ جای بیانیه های سازمان ملل متحد ، زبان شرط ملت بودن نیست. اگر این گونه بود ، حتمآ هندی و پاکستانی تباران ساکن انگلیس ، خود را « ملت هند» و « ملت پاکستان » می نامیدند. یا ، اسپانیایی زبان های امریکا ، خود را « ملت مکزیک » می خواندند.
چندی پیش ، در همین اخبار روز (در پای کامنت دیگری ) نوشتم : « من نمی دانم ، مردم پاکستان و یا بنگلادش ِ جدا شده از هند ( بعد از جدایی) چه تاجی بر سرشان شد . و ، باز نمی فهمم ، چرا سوئدی های فنلاند ، یا فرانسوی ها سوئیس ، به دنبال ایجاد کشوری مستقل برای خود نیستند. و در این جا ، از خودم می پرسم ، آیا بنگلادشی های جدا شده از هند ، از فرانسوی های محصور در چهار دیواری کشور سوئیس خوشبخت تر اند ؟
به گمانم، در جامعه ای به سامان که حقوق طبیعی انسان ها و حق شهروندی محترم شمرده شود ، زمینه مساعد برای سعادت انسان ها فراهم می شود.بقیه اش به همت آن مردم و واقع بینی و روشن اندیشی نخبگان آن ها مربوط می شود

جناب ف . تابیان ! ما در ایران« ستم » داریم ، « فقر» و « تنگدستی » دارم ، « خفقان سیاسی » داریم ، اما « ستم ملی » نداریم.
« فقر» ، آذری و فارس و بلوچ نمی شناسد.رژیم جمهوری اسلامی هم ، در مواجهه با مخالفینش ، تنها به وزن ِ سیاسی آن مخالف و خطری که از جانب او ، نظام را تهدید می کند ، توجه دارد و فارس زبان و ترک زبان و کرد زبان و غیره نمی شناسد . احمد زید آبادی ها ، سحر خیزها ، مسعود باستانی ها و ... کرد و ترک و عرب نیستند. اینان، بخشی از همان « فارس » های به قول شما « شوینیست » !! اند که در مخالفت با جمهوری اسلام ، شکنجه و زندان و حبس و زندان انفرادی را به جان خریده اند .
آخر دوست عزیز ، ما در تاریخ فاجعه بار میهن مان ، « بهایی کشی » و « بابی کشی » و ... داشته ایم ، اما کجا دیده شد که آذری یا کرد و یا ...به جرم « فارس « نبودن ، مورد تعرض قرار گرفته باشد. آخر جعل و دروغگویی و بی انصافی تا کجا؟
جناب ف . تابان !
سلول های انفرادی «اوین» و ابزار شکنجه ، زبان شناس نیستند که به محض رو به رو شدن با یک هموطن آذری ، سبعانه تر عمل کنند و یا ، عطف به لهجه ی یک تهرانی ، دست نوازش به سرش بکشند و فورآ به « هتل اریا شرایتون » انتقالش دهند.
در این مملکت ، به دلیل آمیزش عرب و ترک و کرد و مغول و... « فارس » ی باقی نمانده است. کافی است به دور و بر تان نگاه کنید ، تا در بین اقوام و آشنایان تان، قیافه های مغولی ، ترکی ، عربی و غیره راببینید.
فردوسی مادر مرده ، بیخود نگفت که : « زدهقان و از ترک و از نازیان / نژادی پدید آید اندر میان / نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخن ها به کردار بازی بود »
جناب ف . تابان !
همان گونه که خود واقفید ،هرگونه تلاش برای جدایی کردستان ، یا آذربایجان از ایران ( حتی اگر بپذیریم که مردم و دولت ایران ، تنها ناظر خاموش قضایا باشند ) موجب راه افتادن حمام خون خواهد شد.
رو یا رویی بین آذری ها و کُرد ها و متعاقبش ، کشت و کشتار ، خرابی ، بیخانمانی و آوارگی ( به خصوص در مناطقی که کُرد و ترک ، در کنار هم زندگی می کنند ) اجتناب ناپذیر خواهد بود . کافی است وقایع شهر نقده ( در اوائل انقلاب) را به خاطر آوریم ، تا حساب کار دست مان بیاید
و ختم کلام :
جناب ف . تابان !شما ، آگاهانه ، سایت اخبار روز را ، تریبونی برای فتنه انگیزان و نفرات پراکنانی همچون یوسف عزیزی بنی طرف کرده اید. گمان می کنید که سایت « العربیه » یا روزنامه ی « الشرق الاوسط »، حاظر به درج نوشته های تفرقه افکنانه و توهین آمیز به عرب ها باشند؟
۵۲۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : مردم غیور خطه آذربایجان ایران، خود را ایرانی دانسته و می دانند
‫آقای گولشن،‫ ‫‫از قرار شما آقای دهخدا را هم می شناسید، که این مایه خوشحالی است. و چرند و پرند خود را از ایشان اقتباس کرده اید. از جایی که از یاد و نام آن شادروان بهره میگیرد، لازم است بپرسم، آیا شادروان دهخدا تجزیه طلب بود، یا نظر خوشی نسبت به تجزیه طلبی داشت، یا که ایشان را‫ هم شوونیست و فارس محور ارزیابی میکنید‫؟؟؟؟
آقای گولشن، لازم به ذکر است، که توضیحاتی،‫ از قبیل توضیحات زیر آن مقاله و در آن سایت، توضیحی است متداول در تمامی سیستمهای استبدادی. آنان، مستبدین، برای آذین و بزک‫ و نشر یکسویه نظرات خود پیرامون موضوعات مختلف، گاها و شاید همیشه متوسل به چنین بزکهای ناچسبی برای پوشاندن چهره زشت اندیشه اشان میشوند. بهرحال، یاشار گرامی، با روشهای استبدادی میتوان به استبداد رسید و نه چیز دیگر.
‫جناب گولشن، مرقوم فرموده اید، سئوال خاصی در یادداشت من، زیر مقاله خود، در سایت اخبار روز ندیده اید. که امیدوارم اینبار سئوالات را اینجا ببینید.
‫شما همه را متهم به عهدشکنی در قبال مسئله ملی میکنی، و اینکه ترک زبانان ایرانی به حق و حقوق ملی خود، پس از قیام بهمن ۵۷ نرسیده اند، اما مشخص نمیکنی کدام قشر از زحمتکشان ایرانی و در کدام نقطه از ایران به حق و حقوق انسانی و شایسته خود رسیده اند؟؟؟؟
‫‫شما نوشته ای، «ترکها در ایران به سهولت شرائط اجتماعی و اقتصادی خود را با بخش مستقل شمالی خود مقایسه کرده و با آگاهی از حقوق مسلم انسانی و ملی خود که تحت سرکوب بی امان سیستم حاکم در ایران قرار گرفته انگیزه های قوی در خلاصی از زندان ایرانی خود پیدا میکنند .....»
‫‫به عبارت دیگر شما معتقدید که حکومت علی اف ها در آذربایجان شمالی حکومتی است مردمی و مستقل، آیا واقعا چنین است؟؟؟
ایران بواسطه داشتن حکومتی استبدادی، تبدیل شده به زندانی برای تمام ایرانیان، و تمام ملت ایران که متشکل است از اقوام مختلف ایرانی ‫دوشادوش یکدیگر‫ در رزمند با استبداد حاکم. اما شما معتقدید که مردم استان آذربایجان در تلاشند که خود را از زندان ایرانیها برهند، به بیان دیگر شما معتقدید که مردم آذربایجان خود را ایرانی نمیدانند و در تلاشند حقوق انسانی و ملی خود را زیر چتر عدالت گستر!!!!! خاندان علی اف به دست آورند،‫ آیا توجه داری، که داری به مردم این خطه از ایران توهین میکنی ؟؟؟؟؟
‫یاشار گرامی، شما را دعوت میکنم، یکبار دیگر نوشتار جالب!!!!‫خود را خوانده،‫و سپس برای خوانندگان نوشتار خود توضیح دهید، بر چه اساس و مدرکی، ادعا میکنید که ساکنین غیور خطه آذربایجان خود را ایرانی ندانسته و‫ برای کسب حقوق شهروندی خود، در انتظار لطف و کرم از درگاه خاندان علی اف هستند. ؟؟؟؟

شما نوشته ای،« حق ملی یعنی اینکه زیر سلطه حاکمیت فارس محور نیست»، ‫‫منظور شما از این جمله چیست، یا به عبارت دیگر بر اساس این جمله به چه چیز، یا چیزهایی در عمل میخواهی برسی؟؟؟؟؟
‫ ‫
اسناد تاریخی نشان میدهد، ‫مردم غیور خطه آذربایجان ایران، خود را ایرانی دانسته و‫‫ دوشادوش دیگر اقوام ایرانی برای آزادی ‫و گسترش عدالت و بر علیه ارتجاع و استبداد در ستیز بوده اند و هستند ‫‫، و نیز دوشادوش تمامی اقوام ایرانی در مقابل هجوم وحشیانه صدام و صدامیان ایستادگی و بر تمامیت ارضی ‫ایران پای فشردند.
۵۲۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : شلیر رمضانی

عنوان : سخنی در باب کامنت جناب آشنا
جناب آشنا با کامنت خود نه تنها نشان میدهند که کوچکترین اعتقادی به دمکراسی و آزادی ندارند بلکه برای ماندگاری چهار چوب مرزهای ایران حتی میتوانند متوسل به جنو ساید و نسل کشی ملت کورد هم بشوند .

جناب آشنا من وارد معقولههای خیانت و سربازان صلح سازمان ملل کشورهای سوید و لوکزامبرگ نمیشوم . در یک کلام خیلی کوچک به جناب عالی عرض کنم خیانت نکردن از نظر ملت کورد نه در وفاداری به چهار چوب مرزهای ترور و وحشت و سرکوب و جنوساید و لشکر کشی و جهاد علیه ملت کورد برای حفظ مرزهای ترکیه و ایران و عراق میباشد بلکه خیانت در نظر ملت کورد دقیقأ بر عکس آن میباشد که ملت کورد به هویت ملی خود پشت کند و برای دفاع از این مرزها که آزادی این ملت را به گروگان گرفتهاند میباشد خیانت از نظر ملت کورد این میباشد که هر کوردی با یکی از این کشورهائی که مردم کورد در آن زندگی میکنند و سرزمین کوردستان نامیده میشود بر ضد جنبش آزادیخواهی این ملت با نیروهای مسلح این کشور ها همکاری کند خیانت به حساب می آید .

جناب آشنا جواب به این مسائلی که شما مطرح میکنید خیلی ساده است شما و همه تأیید میکنید که مردمانی در غرب ایران زندگی میکنند که کورد نامیده میشوند و آنها نیز هویت خود را کورد معرفی میکنند و من و شما و همه میدانیم این مردمان سالهای زیادی است مسئلهی ملی خود را مطرح میکنند و برای رسیدن به اهداف ملی خود تا کنون هزیه نهای گزافی نیز دادهاند ، شما و تمام ایرانیانی که دم از آزادی برابری و دمکراسی میزنید و اصرار دارید که ملت کورد مسئلهی ملی ندارد و با کل مردم ایران ادغام شده و این مردم خواهان مندگاری در چهار چوب ایران هستند .

به یک رفراندوم برای روشن شدن این مسئله تن دهید مثل ما مبلغ این رفراندوم شوید مگر غیر از این است که شما برایتان اظهر المن الشمس است که مردم کورد خواهان ماندن در چهار چوب ارضی ایران هستند خوب ثابت کنیدکه به دمکراسی و حقوق بشر احترام میگذارید و از این طریق طرفداران جدائی کوردستان از ایران را نیز سر جای خود مینشانید .

ولی این هیاهوی شماها و عوض کردن صورت مسئلهی ملی ملت کورد نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه بغرنج تر نیز میکند
۵۲۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : سیاوش ایرانی

عنوان : دموکراسی ومساله ی ملی
جنابان البرج=البرز؟وpeerooz,آیا کسانیکه دراسرائیل(اقلیت بسیارکوچک)علیه حاکمیت صهیونیسم اشغالگرسرزمینهای فلسطینی،علیه ترورواختناق وخانه سازی های
بدون مجوزهمان حکومت سرکوبگرخودی،جنبش صلح رابوجودآورده اند،وبرای حقوق غصب شده ی فلسطینی ها مبارزه میکنند،انسانهای شریف وقابل احترام وتقدیرنیستند؟
درپیام پیشین گقته ی خانم شادی صدر جزویک درصدی روشنفکرمترقی فارس زبان درموردهژمونی ارتجاعی واستبدادی زبان وفرهنگ قارسی رانوشتم.تازمانیکه الیت جامعه فارس «روشنفکران» رژیم حاکم رافقط استبدادمذهبی ارزیابی کنندودرواقع باتاریک فکری خودمردم را فریب دهند(درواقع ماهیت فارسی /اسلامی رژیم رانادیده میگیرند)،باپوزیسیون مترقی ربطی ندارندزیرادرصورت سرنگونی رژیم فارسی/ اسلامی بدون تغیر اساسی درسیستم فارس محورحاکم،بخش مذهبی ازبین رفته وبخش تمامیتخواه فارس محور باقی خواهدبودمثل رژیم فارس محورترکهای پهلوی انگلیسی ولی فارسی ساز!!!
۵۲۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : آشنا ...

عنوان : آنها گره هم سرنوشتی ملتهای ساکن ایران را پاره می کنند تا برای کُردها حساب جداگانه ای باز کنند .
"...حرف آنها روشن است , آنها می خواهند با "فدرالیسم ملی- جغرافیایی" که آن "را به عنوان شعار اصلی و برنامه‏ سیاسی خود برای حل مسئله‏ ستم ملی در کردستان برگزیده و خود را پرچمدار این شعار دانسته و برای تثبیت و تحقق آن به اشتراک مساعی می‏‏پردازند." به ایجاد پایگاهی در مرز غربی ایران دست زنند که از جامعه بین اللملی نظیر "اپوزیسیون لیبی" و "ارتش آزاد سوریه" بخواهند که در دفاع از "حقوق قومیت ها " و "حقوق بشر آنها " و نه "حقوق بشر" ایرانی ها، به حمایت سیاسی، و در صورت کاری نبودن، آنها به سیاست نظامی توسط سربازان سوئدی و ایتالیائی و شاید هم یک کمی از فنلاندی و لوکزامبورگی متوسل شوند . آنها گره هم سرنوشتی ملتهای ساکن ایران را پاره می کنند تا برای کُردها حساب جداگانه ای باز کنند . در چُرتکه سیاسی کاسبکارانه آنها وضعیت کنونی دنیا و تجاوز به استقلال و حق حاکمیت ملی کشورها مورد بررسی قرار گرفته و در تعیین خط مشی شان به حساب آمده است. آنها که مدعی اند خواهان حق تعیین سرنوشت خلق ها بدست خود هستند ، نه تجاوز به بحرین توسط عربستان سعودی و نه اشغال سرزمینهای فلسطین را توسط اسرائیل محکوم نمی کنند. آنها هوادار تجاوز به عراق و افغانستان هستند و حق تعیین سرنوشت سایر خلقها برایشان حرف مفت است. آنها از دخالت در امور داخلی سوریه و لیبی با تمام قوا حمایت می کنند. به همین جهت می نویسند: "برای مبارزه‏ ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرت‏ها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواسته‏ های ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی را مهیا ساخته است. موج تغییر و دمکراسی‏ خواهی فراگیر در منطقه ‏ی خاورمیانه، پرتوانتر از هر زمان دیگری پایه‏ های دیکتاتوری‏ ها را به سوی فروپاشی سوق داده است. دیر یا زود دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نیز ، با تداوم مبارزه‏ توده‏ های مردم و اراده‏ راسخ مبارزان راه آزادی، غیر از گسترش بحران همه‏ جانبه‏ اقتصادی و سیاسی و رفتن به سوی سرنگونی کامل، افق دیگری پیش‏رو ندارد".
آنها بو کشیده اند که امپریالیستها در پی اپوزیسیون سازی و برقراری کارزارهای تبلیغاتی بیاری دارو دسته های تجزیه طلبان، مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هستند. آنها تلاش می کنند که دیر بر سر قرار حاضر نشوند تا سرشان بی کلاه بماند. به مصداق تا تنور داغ است باید نان را پخت تا از سایرین که کارزار راه انداخته و جلسات بحث و وحدت می گذارند عقب نمانند.

آنها حتی در مورد سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هم صمیمیت ندارند، زیرا این امر همه دانسته است که سرنگونی این رژیم در سرنوشت همه مردم ایران موثر است و راه آزادی و دموکراسی را در ایران می گشاید. تنها کسانی می توانند خواهان چنین سقوطی باشند که سرنوشت خویش را به سرنوشت همه مردم ایران گره زده باشند . برای کُردهای ناسیونال شونیست روشن است که حاضرند با گرفتن کوچکترین امتیازی از جانب رژیم جمهوری اسلامی به "نفع خلق کرد" برای بیرون کشیدن گلیم خود از آب، به سایر خلقهای ایران خیانت کنند. آنچه را که آنها بنام سرنگونی رژیم طرح می کنند، امری نیست که به آنها مربوط باشد . اسلحه ای برای فشار به رژیم جمهوری اسلامی است تا به مصالحه با آنها دست زند.اگر فرضا چنین سازشی صورت گیرد آنها خنجر خویش را به پشت مبارزه عمومی مردم ایران برای تحقق آزادی و دموکراسی فرو می کنند.

سیاست ناسیونال شونیستهای کُرد سیاست آزادی ملی نیست، به ایران و مردم ایران هم مربوط نیست، سیاست خیانت ملی است و خلق کُرد زیر بار این خیانت نمی رود. آزادی ملت کُرد در گروی آزادی ایران است و در یک ایران آزاد و دمکراتیک است که می شود به رفع ستم ملی به صورت ریشه ای اقدام کرد و وحدت دمکراتیک مردمان ایران را تحکیم بخشید. برای نیل به این هدف، باید برای سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی متحد شد و با مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم در جهت پاکیزگی مبارزه انقلابی مردم ایران کوشید. پیوند مبارزه ملی و دموکراتیک، پیوند مبارزه دمکراتیک با مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی تضمین لازم برای آزادی ایران و نوع حکومتی است که بعد از آن در ایران بر سر کار خواهد آمد. کمونیستها باید روشن کنند که حل مسئله ملی در دوران امپریالیسم بخشی از مبارزه ضد امپریالیستی است،در غیر این صورت این "استقلال" توطئه ای برای سرکوب مبارزات همه خلقهای منطقه خواهد بود و مار را نمی شود در آستین پروراند . کمونیستها هوادار وحدت و همبستگی طبقه کارگر همه ملل ساکن ایرانند و در مقابل تبلیغات تجزیه طلبانه، همبستگی طبقاتی طبقه کارگر را تبلیغ می کنند. این عده نماینده خلق کُرد نیستند، مدعی نمایندگی این خلق هستند و باین جهت نیروهای انقلابی ایران نباید به زیر ادعاهای کاذب آنها تایید کنند ..."
۵۲۷۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : یاشار گولشن

عنوان : جای نگرانی است!
اقای البرز با تشکر از اینکه توضیحات مرا خوانده اید خدمت شما عرض میکنم که اصطلاح چرند و پرند مربوط به شادروان دهخدا است. در مورد بسته بودن بخش کامنت ها نیز در زیر مقاله در آن سایت توضیح داده شده است. در مورد نوشته شما در زیر مقاله ام در اخبار روز من سوال خاصی ندیدم جواب دهم. من از حقوق مسلم انسانی و ملی در آذربایجان شمالی حرف زده ام و آنهم در مقایسه با ایران. منظورم هم روشن بود. حق ملی یعنی اینکه زیر سلطه حاکمیت فارس محور نیست. محروم از حق انسانی یعنی همان چیزهائی که مردم ایران در کل، و چند برابر آن مردم غیر فارس بطور اخص ندارند. به حکومت علیف و ولیف هم هیچ ربطی ندارد. بقیه حرفهای شما هم این بود که مردم همه ایران از جمله همه اقوام، پاسبان تمامیت ارضی ایران هستند. اگر به حرف خود معتقدید پس نگرانی شما چیست که این همه آشفته میشوید و صحبت از رقص بد منظر، شوم و پلید من میکنید. اگر به حرفتان باور دارید که جای نگرانی است.
۵۲۷۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : البرز

عنوان : اینجوری میخواهی رفع ستم بکنی
‫‫آقای ‫یاشار گولشن، یادداشت کوچکی زیر مقاله جالب شما، در بخش مساله ملی، سایت اخبار روز گذاشته ام، وقت و حوصله کردی بخوانش و‫ توضیحی هم راجع به آن در بخش چرند و پرند سایت مورد علاقه ات بنویس.
‫آقای یاشار گولشن‫، چرا درب کامنت، چرند و پرندت را، در سایت مورد علاقه ات بسته ای، اینه معنای آزادی بیان و رسانه ها نزد شما و ‫سایت مورد ‫علاقه ات. اینجوری میخواهی رفع ستم بکنی.
۵۲۷۰٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : یاشار گولشن

عنوان : توضیحات
در ارتباط با این مقاله دوم اخبار روز من توضیحاتی نوشته ام که به دلیل قالب نوشته ام قابل درج در اخبار روز نبود. علاقمندان در سایت یوردنت میتوانند بخوانند
۵۲۷۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : " چرا نفرت پراکنی می کنید؟! "
جناب باور صاد،
اگر " از پرداختن به کامنت سیاوش ایرانی فاکتور می گیرید " لطفا از کامنت بنده هم فاکتور بگیرید.
اما در باره یوری آونری و دیگران ، اگر دقت کنید آنها سالهاست همان میگویند که مردمان منصف و بیطرف دنیا میگویند و کسی گوش نمیکند. من کیم که نفرت پخش کنم ؟ اخبار دنیا را بخوانید.
۵۲۶۹۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : البرز

عنوان : ‫آیا خودت را ایرانی می دانی
‫آقای سیاوش ایرانی، باز که سعی داری از جواب دادن طفره بروی.
‫چرا نامت را گذاشته ای سیاوش ایرانی.
‫آیا خودت را ایرانی می دانی.
‫چند خطی در باره ستم ملی که تو را آزار میدهد بنویس.
۵۲۶۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : باورصاد

عنوان : روشنفکران اسراییلی
آقای پیروز! از پرداختن به کامنت سیاوش ایرانی فاکتور می گیرم که ملغمه ای ست برای خود، اما روحیه ی ضد اسراییلی، بخوان ضدیهود برخی از ما ایرانی ها هر بار شگفت زده ام می کند.
از کمپین "اسراییل ایران را دوست دارد" لابد چیزی نشنیده اید. از کمپین "اسراییل فلسطین را دوست دارد" هم به طریق اولی چیزی نمی دانید. یوری آونری و مردخای وانونو و آموس اوز و یورام کانیوک و ... حتمن نمی شناسید.
چرا نفرت پراکنی می کنید؟!
۵۲۶۹۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سیاوش ایرانی

عنوان : همبستگی ملی وخانم شادی صدر
قابل توجه صازمی(صارمی؟سارمی؟ثارمی؟)peeroozالبرز(=البرج)همیشه درصحنه!،من طرفدارفدرالیسم دموکراتیک ملی هستم وبرای حفظ ایران ،ناسیونالیسم وشونیسم قارس راکه دررژیم فارسی/اسلامی وروشنفکرانش!!!دراپوزیسیون وحاکمیت تیلوریافته،دشمن عمده میدانم.شما که همیشه درصحنه مجازی حاضزید ودربرابرخواسته های وبرابری زبانی وفرهنگی غیرفارس ربانان باخامنه ای واحمدی نژادکه همیشه میگویندفارسی هویت تمام ایرانیان است ،همفکریدو،مقاومت میکنید،راه حلتان چیست؟باشعاروسرودوتحریف تاریخ که ۹۰ سال انجام داده ومیدهیدمتوجه هستید که نتیجه ی عکس گرفته اید.درجنبش روشنفکری خارج هم که تک وتنهائید!سمیناروکنگره ومصاحبه مکررونکراری ولی بدون غیرفارس زبانان!جنبش سبزتان هم فقط محدوددرشهرهای فارسی بود!کی میخواهیدبیدارشوید؟
خانم شادی صدرفرهیخته روشنفکروبسیارنادرفارس زبان میگوید««
اتحاد پایدار همه ایرانیان برعلیه رژیم توتالیتر اسلامی در صورتی میسر خواهد بود که روشنفکران و فعالان اتنیک فارس جنبش ضدنژادپرستانه ای را که در میان اتنیک های غیرفارس شروع شده و نضج گرفته، به رسمیت بشناسند و حتی خودشان نیز به این جنبش بپیوندند. یکی از مظاهر اساسی آگاهی ضدراسیستی برای روشنفکران اتنیک فارس، نقد هژمونی فرهنگی/زبانی فارس ها در ایران و تلاش برای رسمیت دادن به زبان های ملی و طبیعی اتنیک های غیرفارس است. اصل برابر- حقوقی اتنیک های غیرفارس با فارس ها، اصلی است دموکراتیک و مترقی. هرکس که به این اصل ابتدایی حقوق انسانی باور ندارد، نمی تواند انتظار داشته باشد تا شعارها و پیام های او در مورد دموکراسی و حقوق بشر جدی گرفته شوند»»
۵۲۶۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : محمد رضا رقابی

عنوان : روشنفکران ملیت های!!؟ ایرانی
در کدام مکتب سیاسی و در محضر کدام ملتی این دعوت شما خریدار خواهد داشت که در دفاع از "همبستگی ملی در ایران" از "روشنفکران ملیت های ایرانی" صحبت میکنید...مگر میشود ملیت ها در یک ملت جمع شده و نماد و جوهری داشته باشد!؟ با چنین صغرا و کبرائی معلوم است که ره به کجا خواهیم برد ،چیزکی در حدود ایرانستان، و طبعن ملت با هوش ایران بدلیل آگاهی با چنین طرز تفکرها و مدعیانیش... است که دست روی دست گذاشته و به مار غاشیه "رضایت" داده. ایرانی میهن پرست و آزاده به زبان و لحجه هر قوم و طایفه ایرانی احترام " در واقع بخود" میگذارد و یادگیری آنرا بر هر کسی فرض میشمارد ولی نه اینکه زبان فارسی حذف و یا فراموشمان شود که گاهی نمونه های سخیف آنرا شاهدیم... نتیجه اینکه روشنفکران "ملیت های ایرانی" خوش خوشانشان شود...زهی خیال باطل. جنگ و برادر کشی هم باندازه کافی شده و از ضایعات جبران نا پذیر آن، همین پراکندگی است. نماد ها و نتایج آن هم بوضوح آشکار است که هر که یک ساز میزند خارج از هماهنگی و توازن ، آخوند هم با آگاهی این دور باطل ِ"رقیبانش" با خیالی آسوده بر خر مراد سوار است...آیا کافی نیست ای روشنفکرهای "ملیت های عدیده"!؟
۵۲۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : حشمت صازمی

عنوان : تذکر دوستانه
دوستان گرامی اخبار روز
شجاعت شما قابل ستایش است که با حوصله امکان می دهید تا نظرات به یاری هم بشتابند. شما بی شک قصد صادقانه کمک به برون رفت از معضل قومی که صد البته هیچ شباهتی به شکل بحث در ایران ندارد دارید.
اما شکل و محتوای برخورد برخی از شرکت کنندگان و زبان تلخ و آلوده به دشمنی آشکار آنان موجب تلخی و انحراف عمیق این بحث شده است. هدف از گفتگو هماره رسیدن به نقاطی مشترک برای نزدیک شدن طرف های بحث است. اما عده ای از ناسیونال/شوینیست های افراطی این تریبون را عرصه عمیق تر کردن دشمنی مردم ایران با هم کرده اند. مساله ای که اصلا در تاریخ ما سابقه نداشته است. در کشور های دمکراتیک آزادی بیان هست اما نازی ها و نژادپرستان هرگر آزادی تحرک و تبلیغ ندارند. کاربری با نام سیاوش ایرانی کمر به نابودی رابظه عمیق مردم ایران بسته است و با عدم صداقت نامی بی مسما هم برای ریشخند کردن ایرانیان گزین گرده است. این مساله و حضور این افراد تخریب چی از اعتماد ما به تلاش های مفید شما می کاهد. دیگر خود دانید
۵۲۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : " انسانهای شریف اسرائیل "
"....... درست مثل دموکراتهای وانسانهای شریف اسرائیل علیه تجاوزدولت خودشان برعلیه فلسطینی ها.". سیاوش ایرانی .

ای وای ، جناب سیاوش ( سیمون ؟ ) ایرانی ، بنا نبود که بند را به این سادگی به آب دهی. نمیشد بجای " انسانهای شریف اسرائیل " از یکی دو انسان شریف دیگر مثلا Rachel Aliene Corrie نام ببری که در ۱۶ مارس ۲۰۰۳ بخاطر دفاع از فلسطینی ها در زیر تانک جان خود را از دست داد؟

عزیز من اینجا گذشت ولی مواظب باش جای دیگر به این سهولت هوویت خود را آشکار نکنی.
۵۲۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : هر روزی که میگذرد عدد بیشتری از ایرانیان به اهمیت با هم بودن، تفکر جمعی و فعالیتهای دموکراتیک مشترک پی میبرند
‫جناب سیاوش ایرانی، ‫چرا نام سیاوش ایرانی را برای خودت برگزیده ای، آیا خودت را ایرانی میدانی، اگر جوابت مثبت است، چرا، و اگر هم جوابت‫ منفی است، چرا.
‫وقتی مینویسی، که خود را تحت ستم ملی احساس میکنی، لطفا چند خطی در باره ستم ملی که شما را آزار میدهد بنویس.
‫نوشته ای «باید کارزاری علیه سیستم ارتجاعی تک زبانی و انحصار زبان فارسی ترتیب دهید». اگر منظورت آموزش زبان مادری در مدارس ‫استانهای مختلف کشور است، ‫که این در دستور کار تقریبا تمامی احزاب، سازمانها و جمعیتهای مختلف اپوزیسیون ج.ا.ا است. ‫اینکه چرا در‫حکومت شاهنشاهی سابق یا جمهوری اسلامی فعلی اجازه چنین کاری را داده نشده است‫.‫ جواب این سئوال را باید در ریشه های استبدادی و غیر دموکراتیک این حکومتها جست.
اما ‫صحبت از دموکراسی، و با هم بودنهای واقعی، در این سالیان اخیر به تازه گی شروع شده، و هر روزی که میگذرد عدد بیشتری از ایرانیان به اهمیت با هم بودن، تفکر جمعی و فعالیتهای دموکراتیک مشترک پی میبرند، چه به تدریج بر همگان آشکار شده که فرهنگ دموکراسی با شرکت یک حزب، یک ‫سازمان و یا یک ‫جمعیت ایرانی معنا نداشته و به حقیقت نخواهد پیوست. پس برای نهادینه کردن‫ فرهنگ دموکراسی در جامعه ایرانی،‫ باید یاد بگیریم با هم بودن، تفکر مشترک و فعالیتهای اجتماعی مشترک را.
‫سیاوش ایرانی‫، اگر نگاهی به دور و برت در آن کشور اروپائی که اقامت داری بیندازی، خواهی دید، آسایش و رفاه نسبی که آنها دارند، به یکباره از آسمان برایشان نازل نشده، آنها درست از روزی که تصمیم گرفتند، با نظر داشت و احترام به ‫تمامیت ارضی مملکتشان، ‫و با تکیه به منافع ملی مملکتشان،‫ به حقوق شهروندی یکدیگر احترام بگذارند، با تصویب قوانین دموکراتیک در مجلسی که نمایندگان واقعیشان نشسته اند، به تدریج ‫به رفاه و آسایش امروزیشان رسیده اند.
۵۲۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سیاوش ایرانی

عنوان : آتش مثل گندم خوشه میدهد
این مقاله سطحی ترازمقاله قبلی اخبارروزبروشنی نشان میدهدکه مدیران سایت واکثریت پیام نویسان زیرایندومقاله ،ختی درک ابتدائی ازمساله ملی نداشته وبتبع آن،راه حلی برای مساله ملی ندارند.
دوستان شمادراولین بخش این مقاله که از۹ بخش تشکیل شده،نوشته اید«دراین ستم نه تنها حکومت ها بلکه که جریان شونیست وعظمت طلب ایرانی - که الزامآ به زبان فارسی هم صحبت نمیکند-سهیم است.»
پس زبان شونیست حاکم ومحکوم کدام است؟اگرمنظورآخوندزاده،کسروی،تقی زاده و...بنیانگذاران ناسیونالیسم ایرانی(فارسی)ودنباله روان آنها درحاکمیت رضاشاه وممدرضاشاه وخامنه ای و...همه ترک تباربوده اند!!!ولی فراموش نکنیداینهادرخدمت ماشین دولتی فارس بوده اندوهستند.آیا اینها حتی خامنه ای که اصلآضدترک وترک کش است،بفرض ترک باشد،مگرمنشاء تباری درمقابل موضع طبقاتی تعین کننده است؟ مگرخامنه ای هم مثل هویت طلبان برای زبان مادری بزندان وشکنجه محکوم میشود ویا مثل کردها وعربها وبلوچ ها اعدام میشود؟اینست درک شما ازمقوله ستم ملی ،یعنوان انسانهای چپ ودموکرات؟
علت رشدگرایشات شونیستی که متاسفانه روبافزایش است درچیست؟مگرشونیسم فارس حاکم ومحکوم درشبه اپوزیسیون فارس محورعلت رشدناسیونالیسم وشونیسم درملل تحت ستم نیست؟بفرض شونیسم فارس محوشود،آیا ازشونیسم ملل دربنددرنبودشونیسم حاکم اثری خواهدبود؟شما معلول رابجای علت عوضی گرفته اید.
دربند۴ بازهم گرفتار تئوری توطئه شده اید کارکارامپریالیستهاست؟؟؟شاه خائن هم زمانیکه درتبریزقیام شدمیگفت «اینها اجنوی اندوازآنسوی ارس آمده اند!!!»
دربند۵ بازهم از«فارس ها» با «ملیت های ساکن ایران»نوشته اید!بالاخره فارس ها ملت اندیانه؟یا یکسر ی انسانهای پراکنده وویلان حیران درگستره ی ایران؟
دربند۸ صحبت ازتوافق است.ولی توافق برسرچه وچه موضوعی؟نکته ی مرکزی مساله ملی درایران انحصاروهژمونی زبان دولتی فارسی است.
شما اگر معائیر حقوق بشر واعلامیه جهانی حقوق بشرراقبول داریدوخودرادموکرات وچپ مینامیدبایدکازاری علیه سیستم ارتجاعی تک زبانی وانحصارزبان فارسی ترتیب دهیدوبرعلیه زبان دولتی قاتل فارسی مبارزه کنیددرست مثل دموکراتهای وانسانهای شریف اسرائیل علیه تجاوزدولت خودشان برعلیه فلسطینی ها.
فراموش نکنیدصحبت ازدموکراسی وهمه باهم ووحدت کلمه ی خمینی دیرشده است درجنش سبز شهرهای فارس نشین دیدید وحتی درچندسال اخیرتمام سمینارها هم بدون شرکت غیرفارس زبانان برسرمساله ملی بشکست انجامیده است،اگرنسل ما دراثرخفقان وترورشاه وشیخ اطلاع چندانی ازگذشته وتاریخ خویش نداشت ،نسل جوان امروزی ببرکت ساتلایت واینترنت بشعورملی خودآگاه است.
۵۲۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : کیوان ش

عنوان : نکاتی برای اندیشیدن
چناب بیستون سنندچ (بگذریم که ایشان خواسته یا نا خواسته متوجه نیستند که بیستون در سنندج واقع نشده و هم میهنان کرد زبان ما در شمال کردستان، کردان کرمانشاه و جنوب کردستان را اصلا کرد نمیدانند، نژاد پرستی در درون یک نژاد). من بر خلاف آقا و یا خانم سنندج حتی یک سلولم هم با نژاد پرستی هماهنگ نیست و اگر یک هم میهن زابلی، نیشابوری، اردبیلی، مریوانی، خرم آبادی و......... اگر وجودش از انسانیت انباشته باشد و به انسان بعنوان انسان احترام بگذارد، نه تنها اجازه میدهم که در سرنوشت نقطه نقطه سرزمینم اظهار نظر کند، بل دوش در دوش او قدم برمیدارم. من برخلاف آقا یا خانم سنندج که از یک منطقه وجودش ببار نشسته، من از مادری گیلکی و پدری آذری بوجود آمده ام و در فقیرترین منطقه تهران بزرگ شده ام. در تمام دوران زندگی ام مادام چه نیمه گیلکی من مورد تمسخر قرار گرفته و هم نیمه آدری ام و مهم تر از همه بخاطر گناهم در بدنیا آمدن در محله عود لاجان (اتاق های اجاره ای آیت الله !! کاشانی-بلی آیت خدا) و چه بزرگ شدن در محله ترک آباد-مفت آباد- بخاطر فقر نهادی آن مورد تمسخر قرار گرفته ام ولی هیچگاه نه کینه ای از فارس زبان داشتم و نه ترک زبان و عرب زبان. هر کینه ای که داشتم و دارم متوجه رژیم های دیکتاتوری شاه و شیخ بوده و بس. همزبانان من فقرا بودند (ترک-فارس-کرد-لر و...) چرا که زبان مشترکی با هم داشتیم و داریم و آنهم چیزی نیست جز زبان فقر و زبان مبارزه با فقر. فقر نا آگاهی ببار میاورد و آلت دست اربابان سرمایه دار که ما را بجان هم میاندازند تا حکومتشان پا برجا. من بجای مبارزه با فارس و ترک و کرد که توسط سرمایه داران داخلی و خارجی برنامه ریزی میشود و بسیاری از رهبران نیروهای "قومی" از این راه ارتزاق میکنند، به مبارزه با سرمایه داری که دشمن مشترک تمامی قوم-ملیت-نژاد هست باور دارم و ابدا باور ندارم که عقلی که نشان خرد در آن هست خود را درگیر این مسائل ساخته و پرداخته دشمنان (سرمایه داران داخلی و خارجی) میکنند. عقلی که با منطق عجین شده تمامی انسان ها را یکی میداند (صد البته آنانی که به انسانیت پشت نکرده اند) و بازیچه اختلافات قومی و محلی و بومی نمیشود. اگر نیک بنگریم میبنیم که در سازمان عاشقان زحمتکشان و سرکوب شده گان از تمامی اقوام ایران شرکت داشتند (ترک-شمالی- کرد-عرب-لر-بلوچی-ارمنی-یهودی- بهایی- و ...) دوش در دوش هم با دشمن جنگیدند و جان دادند و زمانیکه لشگریان اسلام به گوشه میهنمان -کردستان- هجوم وحشیانه آغاز کردند از سراسر ایران بسوی آنجا شتافتند و چه جان های زلالی که د رکنار هممیهنان کردمان به خاک نیافتادند و این نشانی بود از بلوغ انسانی و همبستگی ملل. به امید تکرار آن روزها
۵۲۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ سنندج سنندج

عنوان : شرط دمکراسی قبول مخالف ! شکستن تابو
بایستی این حرکت اخبار روز را تحسین کرد ... همچنین توجه شما را به آخرین پاراگراف مقاله جلب میکنم و پیشنهاد میکنم از روشنفکران و یا احزاب و سازمانهای فارسی که طی دههها در برابر ستم ملی علیه ملیتهای ایران سکوت و مخالفت کردهاند نام برید و از آنان هم در جهت همکاری و درکی دمکراتیک و عمیقتر دعوت به عمل آورید تا این دعوت شما یکطرفه نباشد....
اما بدونه تلاش کافی و ارزیابی از نتیجه این مقاله (حرکت ) اخبار روز،بکار بردن چنین جملهای با این سرعت و به این صراحت بوی تهدید را به مشام بعضیها که درک صحیحی از دمکراسی و عدالت و تقسیم قدرت ندارند را خواهد رساند.** توافق اگر نباشد تفنگ و جنگ حرف خواهد زد **......
۳ فاکتور (به رسمیت شناختن ستم ملی و وجود ملیتهای ایران و نشست و دیالوگ ) در وحله اول از جانب ملت و اپوزسیون فارس میتواند نکته بسیار مهم این مقاله و موضع صریح ملت فارس در مورد ستم ملی را به همگان نشان دهد! و همچنین تشخیص و ارزیابی نویسنده این مقاله اخبار روز را...موفق باشید
۵۲۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۱       

    از : بیستون سنندج

عنوان : . مرکزی ترین موضوع در «مساله ملی» از نظر ما، تکیه بر توافق است
من یک کرد هستم و نمیخواهم در مورد مساله ملی اعراب ترکها بلوچها و ... نظر بدهم و توافق خودم را بر آنها تحمیل کنم. همانطور که نمیخواهم در مورد سرنوشت تبریز، زنجان، اهواز و ... نظر بدهم، نمیخواهم و اجازه نخواهم داد یک مشهدی یا یک اهوازی در مورد سرنوشت کرمانشاهم و سنندجم نظری بدهد و توافق او در مورد سرنوشت خاک و سرزمین خودم لازم باشد. من پیرو افکار چپ در رابطه با سیاست هستم اما در عین حال ملی گرا نیز هستم. من تجزیه ایران را به نفع خودم میدانم و در صورت هرگونه جبری به ماندن در قالب یک کشور با بقیه مردمان ساکن این اقلیم(ایران)، از لحاظ زبانی طرفدار سیستمی مانند سویس هستم. از آن رو میگویم از لحاظ زبانی، زیرا هویت لت و پار شده و لگدکوب شده ام بیش از هر بعد بغرنج دیگر زندگیم آزارم میدهد. حرفهای من را ترکها، عربها، بلوچها، و خلاصه غیر فارسها خیلی خوب درک می کنند زیرا غم مرگ برادر را برادرمرده میداند. راستی مدتیه که فارسها میگن موجودیت منسجمی به نام فارس وجود نداره من میگم داره به یک دلیل: تنها به این دلیل که همین چند خط نوشته من براشون قابل درک نیست و همین نوشته به نظر والای اونها خیلی سخیف به نظر میاد. خوب این احساس مشترک ملی رو (عدم درک احساس من و سخیف بودنش) از طرف من به عنوان عیدانه بپذیرید! لطفا سیاست رو فقط حرفای قلمبه سلمبه ندونید و اون رو ملک سندزده شده به اسم نخبگان دانشگاهی و حزبی نشمارید حرف من شهروند عادی رو هم به تماشا بگذارید دوستان
۵۲۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و یک توضیح لازم
در جهان ما بعضی افراد خون خود را پاکتر از خون دیگران می دانند. و این نامش نژاد پرستی و مقدمه ی فاشیزم است. این قبیله گرایی "مدرن" مایه ی شرمساری بشریت است.
«پاکیزه خویی» ای که ما رویش تکیه می کنیم، یک پاکیزه خویی فرهنگی است. یعنی از دروغ و دغلی و ناراستی مرسوم شده و عادی جلوه داده شده پرهیز کردن؛ و همچنان آنها را زشت و پلشت شمردن، و به آنها عادت نکردن.
علت این تکیه بی دلیل نیست. زیرا بخش بزرگی از جهان ما دویی و دغلی و ماکیاولیزم را حالا دیگر به عنوان اصلی در کنش های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... خود پذیرفته است. یعنی این نامگذاری گذشته از ستودن صداقت و زیبایی، در واقع مقابله با پذیرش ننگ نیز می باشد.
۵۲۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام دوستان. «جنبش پاکیزه خوی تالش» این بیانیه ی پر از ژرف نگری را مایه ی خرسندی و امید می داند
کامنتی استثنایی و لازم:

سال ها پیروی مذهب رندان کردم --- تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
(حافظ)

ما نیز همچون هوشنگ اسدی عزیز اعتقاد داریم که این لحظات اتحاد آفرین را باید پشتیبان بود. ای کاش نه فقط افراد، بلکه گروه ها - چه فرهنگی و چه سیاسی و ... - نیز از این خرد گرایی و اعلام جنگ بر علیه بیداد نفاق و جنگ آفرینی، پشتیبانی می کردند. زیرا چند جمله ی امروز ما می تواند چنان تأثیری داشته باشد که فردا یک کتاب سخن نمی تواند جای آن مفید، آن سرشار را پر کند.
برج نشینی و خود بزرگ بینی بعضی ها نیز درمان نیست. باید پایین آمد و زیبا و ظریف همین امروز عمل کرد. باید همین امروز بخاطر صلح و عدالت و مهر انسانی، بر خودخواهی پیروز شد؛ زیرا فردا می تواند دیر باشد.

این حکم تلخ و بی رحم تاریخ که بار ها تجربه شده را نباید فراموش کرد: زیاده خواهی می تواند باعث از دست دادن همه چیز گردد.

راه نجات، همدلی و همگرایی است؛ نه واگرایی و بذر نفاق پاشیدن. اگر صادقیم باید بدانیم که ایجاد تنفر بین خلق های ساکن ایران، نه انسانی است و نه به سود هیچ کسی.
افراطیون از هر دو سو باید این را نیک دریابند که مسئولیت آتش آوری و نفت ریزی امروز خود را باید فردا جواب بگویند. یعنی اینطور نیست که:
به کول خود دو تا هندونه بستیم
شعاری دادیم و رفتیم و جستیم

میهن جنگ دیده و غارت شده ی ما در یک پیچ بسیار خطرناک و خطیر تاریخی به سر می بَرَد که حضور دلسوز و هوشیواری ویژه ی فرزندان ژرف نگر و روشن آن سر زمین می تواند روشنی بخش این گذرگه لغزنده ی تیره شب تاریخ گردد.
فردا می توان دیر باشد.
مباد چنان!
هرگز مباد چنان!

(جنبش پاکیزه خوی تالش)
۵۲۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : هیچ آزاده و دمکراتی مرگ دیگر اسیران را برای آزادی خود نمیخواهد...
"مبارزه ی برای رفع ستم ملی در ایران، به مانند هر مبارزه ی دیگری در کشور ما، مورد سوءاستفاده قدرت های بزرگ و همسایگان ایران قرار دارد. ماموران نفوذی در جهت اهداف دولت های منطقه و فرامنطقه، پرچم ملی گرایی و یا ضدملی گرایی را بلند کرده اند."

این مطلب عین واقعیت است. در این باره سرمایه گذاریهای فراوانی‌ میشود و افراد بسیاری هم به استخدام میگیرند. در دنیای سرمایه داری وقتی‌ که گفته میشود که "پول" حرف میزند ، واقعیتی است !
آنانکه برای تلاش زندگی‌ روزمره خود مجبوراً شب و روز کار کنند و حوصله سر خاریدن خود را هم ندارند، فرق میکنند با کسانیکه به منظور "سیاست خاصی" فقط و فقط بدنبال تبلیغ و مبالغه اند ، چون کاری جز این ندارند و در ازای تبلیغ این سیاست های جدایی طلبانه دستمزد فراوانی‌ هم دریافت مینمایند . تبلیغات یک نفر از این مزد بگیران از هزاران نفر مردم عادی بیشتر است.خصوصیات این افراد و این سیاست‌ها همانا مخالفت تبلیغ وسیع دموکراسی در سطح کل ایران است. ایجاد دموکراسی واقعی‌ در ایران نقش تمام سیاستهای جدایی طلبی را از بین خواهد برد . تبلیغات زهر آگین آنها برای سیاستهایی خطر آفرین خواهد بود که دموکراسی آنها خالی‌ از محتوای دموکراسی واقعی‌ و حل مسائل مردم به عهده مردم همان منطقه باشد. هیچ جدایی طلبی نمی‌تواند مدعی داشتن سیاستهای دموکراتیک باشد. جدایی قسمتهایی از ایران اگر حتی به واقعیت هم نپیوندد، تبلیغات آنها باعث نفاق و گسیختگی اتحاد مردم ایران با فرهنگ‌های مختلف خواهد شد و این نفی حضور دموکراسی در سیاست آنهاست. هیچ آزاده و دمکراتی مرگ دیگر اسیران را برای آزادی خود نمیخواهد، این عقاید و رفتارها فقط در طبیعت خود فروختگان و مزدوران است !
این سیاست‌ها نه‌ برای دموکراسی بلکه برای جنگ داخلی‌ طرح ریزی میشوند.اگر در حال حاضر نوک تیز حمله پیکان‌ها بطرف حکومت نشانه‌ٔ گرفته است،جدایی خواهان میخواهند این هدف را به مردم علیه مردم جایگزین نمایند. این یک سیاست استعماری و استثماری است ، همان سیاستی که برای آن میلیاردها دلار سرمایه گذاری مینمایند تا از جدایی و نفاق مردم،به سیاست و منافع استعماری خود برسند.
۵۲۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ اسدی II

عنوان : وجدان شفاف
با درود و افتخار از اینکه خود را از خانواده گم گشته چپ میدانم. به‌‌ عنوان یک منفرد پیگیر و خواهان پلورالیسم در همکاری با همه کسانی که برای حقوق شهروندی و دموکراسی در ایران مبارزه میکنند چه از چپ و چه از راست از اقوام / ملتها . آنچننان سنجیده این بیانیّه یا بهتر بگویم یک منشور ملی‌، ضدّ راسیسم و نژاد پرستی‌ (از هر طرف که باشد) تنظیم شده است که هیچ انسان دمکرات کره خاکی نمیتواند انسانی‌ فکر کند و با آن مخالف کند مگر اینکه ریگی در کفش خویش داشته باشد. خارج از هر گونه سفسطه محفلی ، گروهی ، وابستگی‌ و هزار قید و بند، می‌‌بایست همه گروه‌ها نه‌ فقط احزاب قومی محلی، همه کسان، از راست و چپ باید در مقابل این منشور ملی‌، که از وجدان شفاف بر خواسته است مسئولانه برخورد کنند. امیدوارم این فریاد کمک بی‌ پاسخ نماند. ........ هوشنگ اسدی II استکهلم
۵۲۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : امیر آمویی

عنوان : به رسمیت شناختن
اخبار روز با سلام

وقتی می گویید «اخبار روز وجود «ستم ملی» در ایران را به رسمیت می شناسد» معنی اش این است که ما وجود و بقای قانونی ستم ملی را در ایران به رسمیت می شناسیم. در ست مثل این که بگویید ما وجود کشور اسرائیل یا فلسطین را به رسمیت می شناسیم! خب این که باید تصحیح شود.

اما ظاهرا اخبار روز زیر فشار تبلیغات نا آگاهان از تاریخ ایران رفته و بالاخره قبول کرده که ما در ایران ستم ملی داریم(!؟)

اشتباه در زمینه ی تئوری و پراتیک در کنار ناآگاهی از تاریخِ شکل گیریِ مفهومی به نام دولت-ملت می تواند زیر پای هر حزب آهنینی را خالی و کار آن را یکسره مختل و خودش را نابود کند! این همان چیزی است که حزب کمونیست شوروی سابق را حتی پس از چند ده سال پیروزی مثل گلوله ی گرم بر زمین کوبید. به نظرم می رسد که باید در کاربست کلمات احتیاط فراوان کرد. یکی از رموز پیروزی در قلمرو سیاست همین است. این به عهده ی شماست که ایرانیان ناتوان از درک مفهوم و مرحله ی تاریخی شکل گیری دولت-ملت (در اینجا ایران) را از گمراهی در آورید. اقدامات رضاشاه ربطی به ستم ملی ندارد. هر کس دیگری، حتی رهبران فعلی احزاب (؟) چپ ایران یا حتی آقایانی مثل فلان و بهمان که نفهمیده و نسنجیده سنگ ستم ملی علیه این و آن را به سینه می‌زنند، اگر به جای رضا شاه می بودند، همان کار را می کردند که او. اصولا رهبران محصول شرایط تاریخی اند، نه شرایط محصول کار رهبران. رهبران تا جایی قدرت دخالت در تاریخ و تعیین مسیر آن دارند که تاریخ به آنان اجازه دهد.

این سخنان بنده در اینجا به معنی نادیده گرفتن حق جهانشمول آزادی و برابری برای همه نیست. برعکس عین تأکید بر این حق است و آنان که فردی از افراد، احدی از آحاد را فاقد این حق می خواهند، قبل از همه زیر پای خود صابون می کشند.

اما آنان که بر طبل وجود ستم ملی در ایران می‌کوبند، یا نمی‌دانند که ستم ملی چیست و یا خود را به چپ ترین کوچه علی چپ می زنند.

برقرار باد آزادی برای همه ی ملل و اقوام و دارودسته ها و افراد و همه جانداران و جنبندگان ایران.

برقرار باد وحدت و یکپارچگی ایرانیان با همه ی زبانهایشان

پاینده باد مرزهای ایران

محو باد هرگونه ستم، مخصوصا ستم ناشی از انحصار طلبی و قدرت پرستی.

محو باد بی سوادی و نفهمی و نا آگاهی از تاریخ ایران
۵۲۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : آرزوی نوروزی شاد برای شما
‫ممنون از جمعبندی ارائه شده، که به گمان من میتواند نقش بسیار مثبتی در بحثهای مربوط به چگونگی روابط میان اقوام مختلف ایرانی در حال و آینده داشته‫، و شاید‫ به عنوان مبدائی برای بهینه شدن روابط و از میان بردن تبعیضات مورد استفاده واقع شود.
‫آرزوی نوروزی شاد برای شما و همه دوستان خواننده این سایت مردمی و انسانی، دارم
۵۲۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱       

    از : حمید

عنوان : یک موضعگیری اصولی!
درود بر اخبار روز!

به این میگویند یک موضعگیری اصولی! دوستان، این تیپ موضعگیریهای اصولی را شما نه از همین امروز که ترجیحا از دیروز میباید انجام میدادید. ولی ملالی نیست. جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعت است! به موضعگیریهای اصولی و متحد کننده خود ادامه دهید که چاره کار مردم ایران همین است!
رگه سرخ این اصول متحد کننده هیچ چیز نیست مگر: دمکراسی و رای آزادانه مردم، حقوق بشر و حقوق شهروندی، سکولاریسم و جدایی مذهب از حکومت. اگر اینها به مثابه ستونهای اصلی یک جامعه وجود نداشته باشند، مطمئن باشید که هیچ مردمی را، نه فقط در چارچوب یک کشور که در هیچ جای دیگر کائنات، نمیتوان متحد کرد. اما با توافق بر روی این اصول حد اقل اما جهانشمول، اطمینان داشته باشید که میتوان بر بسیاری مشکلات دیگر چیره شد!

پاینده باشید!
حمید
۵۲۶٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۱