سازمان‌یابی کارگری - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : هلاله میم

عنوان : انقلاب اکتبر از دو دریچه
در مقاله محمد قراگوزلو انقلاب اکتبر از دو دریچه ارزیابی شد
هرچند این ارزیابی تا حدودی شتابزده است و همان طور که خودش هم نوشته خلاصه ای از یک کتاب طولانی است. به نظر ما این روش کمی به گنگ تر شدن موضوه مهم شوروی دامن می زند. من توصیه می کنم رفقا به نشریه "بسوی سوسیالیسم" و بحث های مربوز به شوروی در بولتن مسئله شوروی هم مراجعه کنند. هرچند جمعی از نویسندگان آن بولتن اکنون نظرات نزدیک به حزب توده و اکثریت دارند اما در مجموع بهترین نقدهائی که چپ های کمونیست در مورد شوروی نوشته اند در این بولتن موجود است
در مجموع بخش اول این مقاله که بحثی اثباتی را پیش کشیده جالب است و بخش دوم باید بیشتر باز شود
۴٨۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۱       

    از : بهمن کاردان

عنوان : صداقت سوسیالیستی و سه بخش
من فکر می کنم رفیق برزویه باید یک بار دیگر مقاله را بخواند و بجای مراجعه به رستم التواریخ به اثر مهم تونی کلیف (سرمایه داری دولتی) ایزاک دویچر (تروتسکی. پیامبر...) و مشابه مراجعه کند. همچنین من فکر می کنم این مقاله را باید به سه بخش تقسیم کرد و من اگر جای رفیق نویسنده بودم حتمن اینکار را می کردم. با این تفاوت که من در حدی نیستم که بتوانم درباره لنین و موضوع شوروی چیزی بنویسم
بخش اول مقاله درباره ترکیب یک حزب کارگری است و توصیه های مهم لنین به ساختارهای حزب و کمیته های آن. قابل توجه احزاب کمونیست ایرانی که ده درصد اعضای آنان نیز کارگر نیستد و نمی توانند یک اعتصاب ده دقیقه ای را سازمان دهی کنند و فقط اکسیونیست هستند آنهم در خیابان های سوئد و انگلستان و آلمان.
بخش دوم تحلیلی دیالکتیکی در مورد تحولات شوروی است. من فکر می کنم برای فهم این بخش رفیق می توانست آن را در چند مقاله توضیح دهد. همان طور که خودش هم نوشته مباحث این بخش موضوع چند مقاله است. در نتیجه میخواهم بگویم که احتمالن مخاطب این بخش کسانی هستند که در مورد شوروی مطالعه تخصصی دارند
بخش سوم هم تا حدود زیادی آشکار شده است. مخاطب رفیق نویسنده جنبش کارگری است. و نقد سخنرانی کارگر مبارز محمود صالحی است که در یک سخنرانی پالتاکی برخی از فعالین کارگری کمیته هماهنگی را کارفرما خوانده است. سخنرانی کارگر مبارز رفیق محمود صالحی در سایت چشم انداز کارگری موجود است. به نظر من و دوستانی که آن سخنرانی را شنیدیم و بخش انتهای این مقاله را خواندیم رفیق محمود نسبت به فعالان کارگری عضو کمیته کم لطفی کرده است. در این شرایط حساس بجای کارفرما خواندن چند کارگر مبارز باید مانند فعالان اتحادیه آزاد کارگران به میان کارگران رفت و طومارهای آنان را جمع آوری کرد و نسبت به سازماندهی اعتراضات پراکنده کارگری اقدام کرد
اما در این کامنتها واقعن جای آقای صداقت هم خالیست. خالی نباشد. خوب بود که ایشان قهر نمی کرد و وارد بحث میشد. حالا آمد و هیچ دموکراسی خواهی ابراز نظر نکرد این نباید دلیل آن شود که دوستان برنجند و جای مناسب نقد و نظر را خالی کنند
۴٨۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۱       

    از : س ص

عنوان : ابهام
من فکر می کنم بخش پایانی مقاله به مسائل مهمی در سطح جنبش کارگری وارد شده و ابهامات زیادی را روشن کرده . جواب قانع کننده ای به سخنرانی پالتکی داده و به روشن کردن مناقشاتی پرداخته که تا پیش از آن سخنرانی و این توضیحات روشنگرانه مبهم بود. همانطور که در سطح جنش سوسیالیستی کارگری اسطوره سازی بی معناست همانطور هم باید بدانیم که عمده کردن نقش و عملکرد یک فعال کارگری"شناخته شده" تا کنون غلط بوده است. تقدیس یک فعال کارگری و پذیرفتن اتوریته ی غیر پاسخگو و غیر شورائی در نهایت تجربه تلخی است که در کمیته هماهنگی یک بار به انشعاب منجر شده و ما منتظریم با دخالت مسئولانه عزیزانی مانند نویسنده شاهد عمیق شدن این شکاف ها نباشیم.
۴٨۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : روناک آ

عنوان : تئوری های استالین از کجا آمده
دوست گرامی آشنا
با درود
شما حتمن می دانی که تروتسکیسم مبتنی به ده ها هزار کتاب و مقاله تئوریک است که در راستای انقلاب مداوم و انقلاب جهانی نوشته شده است اما استالینیسم چه دارد؟
جز بدبین کردن مردم به سوسیالیسم و دفاع از تئوری ناسیونالیستی سوسیالیسم در یک کشور و قلع و قمع افراد و احزاب کمونیست؟
واقعن استالین و جانشینانش کاری کردند که به این زودی سوسیالیسم کمر راست نکند. شما که میخواهی از استالین دفاع کنی لااقل از بوخارین دفاع کن و نامه او به "رفیق" استالین کبیر را بخوان.
نظر رفیق نویسنده محمد قراگوزلو در مورد استالینیسم خوشبختانه روشن است اما می خواستم نظر ایشان را در مورد تروتسکی و دولت منحط کارگری و دو دسته از شاخه های تروتسکیستی بدانم.
روناک
سوئد
۴٨۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : وقتی میگوییم پرلتاریای جهان متحد شوید که چکار بکنید
به رفیق آشنا
اولا من از بحث استالین بر حق بود یا تروتسکی خسته شده ام وانرا در ردیف علی حق بود یا خلفای راشدین میدانم.و هردو بیراهه رفته اند.
اینکه نوشته اید....الف) این که وجود حزب بلشویک (کمونیست) اولین شرط برای یک انقلاب پیروزمند می باشد....را درست نمیدانم.کارگران در پاریس نه تنها بدون بلشویسم ، بلکه حتی بدون مارکسیسم ،دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار کردند.درست است که فقط دوماه ،ولی مسئله برسر دو ماه یا هفتاد سال نیست،مسئله بر سر امکان برقراری دیکتاتوری پرولتاریا است.مگر اینکه انقلاب پیروزمند را پایان ساختمان سوسیالیسم معنی کنید ، در این صورت هم درست است که در پاریس سوسیالیسم برقرار نشد ولی اثری از ان در مسکو هم دیده نمیشود.
دوم اینکه ..ب) این که در هر کشور فقط یک حزب بلشویک می تواند وجود داشته باشد ...اگر منظور حزب کارگران است ، را درست نمیدانم.اگر بپذیریم که طبقه کارگر همگون نیست ،چرا باید این طبقه ناهمگون فقط یک حزب داشته باشد؟مگر بورژوازی فقط با یک حزب فئودالیسم را نابود و تا بحال دیکتاتوری خود را بر پرولتاریا اعمال کرده است؟
سوما.از نظر من انقلاب سوسیالیستی فقط میتواند انقلابی جهانی باشد .از شما میپرسم ایا میتوان در شیراز،سوسیالیسم را برقرار کرد و دیگر نقاط ایران را سرمایه داری نگهداشت؟ممکن است بگویید که دولت حاکم به ایران سراسری است بنابر این انقلاب ایران نیز باید سراسر ایران را شامل شود.مگر ناتو و سازمان ملل با دخالت های بشر دوستانه اش همان دولت سراسری بورژوایی تمام جهانی نیستند که پایتخت ان پنتاگون است؟بالاخره وقتی میگوییم پرلتاریای جهان متحد شوید که چکار بکنید ؟جشن بگیرید؟ یا انقلاب جهانی را راه بیندازید؟
به رفیق یاسر
مطمئن باشید اگر لنین انچه را که شما کودتا مینامید انجام نمی داد ،تزاریست ها این کودتا را انجام میدادند و پلخانوف را از درخت آویزان میکردند تا فلسفه بافی کند.مصدق یادتان نرود.
به رفیق کارگر
من خودم که رستم التواریخ را سه بار خوانده ام از این مقاله جز همان نکته مربوط به کارگران چیزی سر در نیاوردم.اشکال از شما نیست .سبک نگارش رفیق نویسنده غامض است برزویه طبیب
۴٨۵۴۷ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : آشنا ....

عنوان : ترتسکیسم، ضد انقلاب در پوشش , نوشته: م. ج. اولژین
ترتسکیسم چیست؟

(این کتاب در سال ۱۹۳۵ نگاشته شده است).

"بیش از ۱۰ سال پیش، هنگامی که هنوز ترتسکی افتخار عضویت حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را داشت،استالین در ترتسکیسم سه مشخصه که آن را در تضاد آشتی ناپذیر با لنینیسم قرار میداد، پیدا نمود.
قبل از آن که ادامه دهیم باید درباره‍ی متدی که برای بررسی ترتسکیسم در اینجا مورد استفاده قرار گرفته است چند کلمه ای سخن گوئیم.
مسئله از نقطه نظر مارکسیسم لنینیسم طرح گردیده است. این طور در نظر گرفته شده که لنینیسم به مٽابه‍ی تئوری و عمل انقلابی صحت خود را ٽابت نموده است. بنابراین این بدیهیست که آن چه ضد لنینیسم است نادرست محسوب میشود.

حال،ما که کاملاً بر این حقیقت که تعدادی از خوانندگان ممکن است مخالف نظریه‍ی لنین باشند آگاهیم.خواننده ممکن است مخالف انقلاب پرولتری، دیکتاتوری پرولتاریا
و سیستم سوسیالیستی باشد. چنین خواننده ای شاید از حملات ترتسکی به لنینیسم تسلی یابد. در این صورت باید قبول کند که او در ترتسکی جویای رد و نه تأیید حل لنینیستی مسائل اجتماعی ست. با چنین شخصی که از جویبار گل آلود اتهامات نوع ترتسکی، دلائل مناسب بر علیه شوروی و کمونیستهای کشور خود را می یابد؛ ما در این صفحات بحٽی نداریم. تنها درخواستی که از این نوع اشخاص طلب میشود این است که دریابند که آنها مهمات ترتسکی را به ضد تمام آن چیز هائی که مارکس انگس لنین نمایندگی کرده، و علیه‍ی تمام آن چیزهائی که استالین همراه با انترناسیونال کمونیستی نمایندگی می کنند به کار می برند.
اما این مسئله در مورد کسانی که اعتقاد به طرفداری از انقلاب پرولتری دارند، که
به نیاز تشکل طبقه‍ی کارگر برای سرنگونی سرمایه داری و برقراری قدرت شوروی معتفدند که لنین را به مٽابه‍ی استاد و سازنده‍ی حزب بلشویک و رهبر تاریخی و جهانی انقلاب پرولتری، تأیید می کنند، متفاوت است. بحٽ زیرین بدین منظور است که نشان دهد که شخص نمی تواند هم پشتیبان انقلاب پرولتری باشد و هم پشتیبان ترتسکیسم که اگر نظرات ترتسکی را قبول کند، ازلنین جدا خواهد شد، که اعتقاد ترتسکی به لنینیسم فقط پوششی است که در پس آن بی اعتقادی نسبت به پرولتاریا، عدم اعتماد او نسبت به حزب کمونیست (بلشویک) و در روش مبارزهاش نهفته است،که ترتسکیسم در حقیقت اسلحه ایست علیه‍ی انقلاب پرولتری؛ گر چه به آن رنگ سرخ زده شده تا کارگران رادیکال را به فریبد.
ما چنین می پنداریم که کسانی که مایل به نابودی سرمایه داری، برقرار نمودن دیکتاتوری پرولتاریا بر مبنای اصولی که به وسیله‍ی انقلاب روسیه به دست آمد در کشورهای کنونی سرمایه داری به انضمام آمریکا، می باشند، با شروط اساسی زیرین توافق دارند.
الف) این که وجود حزب بلشویک (کمونیست) اولین شرط برای یک انقلاب پیروزمند می باشد.
ب) این که در هر کشور فقط یک حزب بلشویک می تواند وجود داشته باشد و نه بیشتر و این که وحدت چنین حزبی پیوستگی و در نتیجه قدرت عملی آن اهمیت حیاتی دارد.
ج) این که مهره‍ی اصلی انقلاب سوسیالیستی را پرولتاریای شهر تشکیل میدهد.
د) این که حزب کمونیست قادر است انقلاب پرولتری را به سرانجام رساند، هنگامی که تمام طبقه‍ی کارگر و یا حداقل اکٽریت آن را در یک قیام مسلحانه بر ضد دولت سرمایه داری رهبری نماید.
ه) این که موفقیت انقلاب بستگی بسیار زیادی به توانائی حزب و پرولتاریا برای متحد شدنشان با توده های وسیع دستجات و طبقات دیگر استٽمار شده و ستمدیده‍ی اهالی،در درجه‍ی اول دهقانان استٽمار شده،طبقه‍ی میانه حال پائین شهرها،روشنفکران ستمدیده و غیره دارد.و این که اعتماد بین رهبری حزب و اعضاء حزب یکی از شرایط اساسی برای پیروزی؛ و عدم اعتماد به رهبری بلشویک هنگامی که بی پایه و اساس است نشانه‍ی تضعیف نمودن انقلاب است.
ز) این که فقط یک انترناسیونال کمونیستی که احزاب کمونیست جهان را رهبری میکند، می تواند وجود داشته باشد.
ح) این که نمی توان انقلابی، واقعی بود و بر ضد اتحاد جماهیر شوروی از آنجائی که اتحاد شوروی بزرگ ترین دستاورد پرولتاریای جهانی و نمونه‍ی ساختمان سوسیالیسم است مبارزه نمود.
بگذارید به تعریفی که استالین بیان داشته باز گردیم.باید به خاطر داشت که استالین آن را در زمانی بیان داشت که ترتسکیسم تازه شروع به سرپیچی نموده بود.

مقاله‍ی "ترتسکیسم یا لنینیسم" که تعریف ترتسکیسم در آن آمده است در نوامبر ۱۹۲۴ منتشر گردید. واقعاً باورنکردنی است که چگونه استالین در هنگامی که ترتسکی هنوز به عنوان یک قهرمان بزرگ انقلاب جلوه میکرد، ماهیت و سرنوشت ترتسکی را مشاهده نموده بود.
مشخصاًت ترتسکیسم طبق نظر استالین چنین است:

اول آن که ترتسکیسم تئوری به اصطلاح"انقلاب پی در پی" است که نام دیگریست برای تئوری عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی.
دوم این که ترتسکیسم یعنی عدم اعتماد نسبت به همبستگی حزب، به وحدت آن، به خشونت آن در مقابل عناصر اپورتونیست که خود به تئوری "هم زیستی انقلابیون و اپورتونیست ها و گروه ها و دسته بندی های داخلی یک حزب واحد" می انجامد. سوم آن که ترتسکیسم یعنی عدم اعتماد به رهبران بلشویسم، کوشش در بدنامی و لکه دار کردن نام آنها.
استالین با تیز بینی خاصی خطر ترتسکیسم را چنین نمایان ساخت:
خطر ترتسکیسم در چه نهفته است ؟ در این که ترتسکیسم بنا بر « محتوای درونی آن، تمام شرائطی را که محور تجمع عناصر ضد پرولتر که سعی در تضعیف و تجزیه‍ی دیکتاتوری پرولتاریا را دارند، دارا می باشد. اکنون ترتسکیسم به جلو می آید تا به افتخارات بلشویسم لجن پراکنی کند و اساس آن را تخریب نماید.
( انقلاب اکتبر ص.۹۴ چاپ انگلیسی) » .

استالین برای تعریف دوباره‍ی ترتسکیسم در ۶ سال بعد، مشخصاًت ذکر شده را تکامل داد. عملیات ترتسکیست ها که با خصوصیات اولیه ای که به وسیله‍ی استالین ذکر شده بود، تطابق داشت. چیزی را که استالین در سال ۱۹۲۴ به عنوان گرایش و احتماًلات پیش بینی کرد، به صورت عمل واقعی در آمد استالین در سال ۱۹۲۰ سئوال نمود " اساس ترتسکیسم چیست؟ "و آن را ترکیبی به صورت زیرین ارزیابی نمود:
ریشه‍ی ترتسکیسم، قبل از هر چیز در نفی امکان ساختمان «سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، به وسیله‍ی نیروهای طبقه‍ی کارگر و دهقانان کشور ما نهفته است. این به چه معنی است ؟

بدین معنی است که اگر در آینده‍ی نزدیک، کمکی از طرف انقلاب پیروزمند جهانی نرسد ما باید به بورژوازی تسلیم گردیده و راه را برای یک جمهوری بورژوا دموکراتیک هموار نمائیم، در نتیجه ما در اینجا، ارزیابی بورژوازی مبنی بر عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در کشور خودمان را که به وسیله‍ی جمله پردازیهای "انقلابی" در مورد پیروزی انقلاب جهانی پوشیده شده است، در مقابل داریم.
ثانیاً ریشه‍ی ترتسکیسم در نفی امکان جلب توده های اصلی دهقانان به طرف ساختمان سوسیالیسم در دهات نهفته است.
این به چه معنی است ؟ بدین معنی ست که طبقه‍ی کارگر به اندازه کافی نیرومند نمی باشد تا دهقانان را برای تغییر جهت از کشت شخصی به روش اشتراکی به دنبال خود کشیده، رهبری نماید. و این که اگر در آینده‍ی نزدیک پیروزی انقلاب جهانی، به کمک طبقه‍ی کارگر نیاید، دهقانان سیستم بورژوازی قدیم را دوباره احیاء خواهند کرد، در نتیجه ما در اینجا با افکار بورژوا مابانه‍ی توانائی و موقعیت دیکتاتوری پرولتاریا برای رهبری دهقانان به طرف سوسیالیسم که با جملات"انقلابی" در مورد انقلاب جهانی پوشانده شده است، روبرو هستیم.
و بالاخره ریشه‍ی ترتسکیسم در نفی نیاز دیسیپلین محکم و آهنین در حزب و در تأیید آزادی گروه های فراکسیونی در حزب و اعتراف به لزوم تشکیل حزب ترتسکیست، نهفته است. برای ترتسکیست ها حزب کمونیست اتحاد شوروی باید، نه یک حزب متحد، بلکه مجموعه ای از دستجات و گروه ها با تشکل مرکزی خود و نشریه و
غیره باشد. این به چه معنی است ؟ بدین معناست که به دنبال آزادی گروه های سیاسی در حزب، باید آزادی احزاب سیاسی در درون کشور معمول گردد، یعنی دموکراسی بورژوازی. در نتیجه ما با درخواست آزادی "گروه های فراکسیونی در حزب که آزادی احزاب سیاسی در کشور دیکتاتوری پرولتاریا را به همراه دارد روبرو هستیم که همگی در زیر عنوان "دموکراسی درون حزب" و "تقویت سیستم
رهبری حزب" پوشانده است.
( استالین – لنینیسم. جلد دوم چاپ انگلیسی ص. ۳۹۱ ۳۹۳)

نفی امکان ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی سوسیالیستی فقط میتواند کارگران را مأیوس نموده، اطمینان آنان را نابود گردانده و اشتیاق آنان را خاموش نماید. نفی ساختمان سوسیالیسم در دهات فقط میتواند باعٽ دلسردی دهقانان فقیر و میانه حال گشته، مبارزاتشان را بر علیه‍ی کولاک ها تضعیف نموده، اطمینان آنان را به طبقه‍ی کارگر و حزب آن به مٽابه‍ی رهبران انقلاب و سازندگان سوسیالیسم، سُست گرداند. نفی لزوم دیسیپلین آهنین در حزب فقط میتواند نقض دیسیپلین را تشویق نموده و در نتیجه قوی ترین اسلحه‍ی دیکتاتوری پرولتاریا را تضعیف گرداند و به همین دلیل بود که استالین (در ۱۹۳۰ ) آنان را "ضد پرولتری، ضد شوروی، گروه ضد انقلابی که با کوشش فراوان،بورژوازی را از امور حزب با خبر می کنند نامید.

امروزه ترتسکیسم به "جاسوسی" برای بورژوازی اکتفا نمیکند.امروزه ترتسکیسم مرکز تجمع دشمنان اتحاد شوروی و انترناسیونال کمونیستی میباشد.ترتسکیسم
نه تنها سعی در نابود نمودن دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه می نماید بلکه هم چنین خواهان از هم پاشاندن نیروهائی که خواهان دیکتاتوری پرولتاریا در تمام جهانند، نیز می باشد..."
۴٨۵۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : یاسر شایان

عنوان : لنین یا پلخانوف
واقعیت را نمیشود کتمان کرد. آقای قراگوزلو با استفاده از دانش سیاسی خود و با استفاده از توانائی تئوریکی یی که دارد تلاش میکند که لنین و بلشویک ها را تبرئه کند اما نمیشود. به نظر من نه فقط کرنسکی چپ و سوسیالیست بود بلکه اگر لنین و بلشویک ها علیه او و دولت دموکراتیکش کودتای بلانکیستی نمی کردند حالا شاهد دولت پوتین نبودیم. روند تکامل تاریخ را نمیشود با حزب و قدرت سیاسی به جلو انداخت. آنچه که انگلس گفته درست است. واقعن آیا بلشویک ها بعد از آنهه بگیر و ببند و کمونیزم جنگی سرانجام به همان راهی نرفتند که کرنسکی می خواست برود و از سوی پلخانوف تائید شده بود. سوسیالیسم را لنین بهتر می فهمید یا پلخانوف؟
۴٨۵۲۶ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : کارگر ساده

عنوان : مبهم است
از خوانندگان مقالات آقای قراگوزلو هستم. عادت زیادی به کامنتگزاری ندارم. کارگری متخصص که نام دیگرش تکنسین است. از تعریفی که نویسنده محترم درباره معنی کارگر می دهد خیلی استفاده کرده ام. در میان دوستان به ما می گویند مهندس و چون یک اتوموبیل داریم فکر می کنند وضعمان توپ است. اما من همیشه خودم را کارگر میدانم.
ولی میخواستم بگویم که در بحث آقای قراگوزلو رو به جنبش کارگری کمی مبهم گوئی وجود دارد. ایکاش این نویسنده گرامی به سخنرانی مورد نظر اشاره می کرد یا لینک می داد و یا سابقه روشنتری از موضوع مطرح میکرد. چون من بعنوان یک کارگر با گرایش چپ به مناقشاتی که آقای قراگوزلو در جنبش کارگری اشاره کرده است آشنا نیستم. همانطور که خودشان هم گفته اند اینها محرمانه نیست . و چه کسی محرم تر از کارگران چپ.
۴٨۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣۹۱