سازمان‌یابی کارگری - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : با مدعی نگوئید اسرار عشق و مستی
بازجای شکرش باقیست که به سبک ادیب! و شاعر و نظریه پرداز معاصر" بزدل و بی شهامت وفاقد ارزش و کپی بازجو ها و دزد نقاب بر چهره و مامور مخفی وآلوده پرونده
و تقیه کار و دروغ گو و سرباز گمنام قلابی و تخریب کننده " نامیده نشدیم:

«ازما بهتران»، بزدلانی در تاریکی
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۴۷۸۵۵

ما سمیع و بصیریم و خوشیم - با شما نا محرمان ما خامشیم ؟
۴٨۴۶۰ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣۹۱       

    از : نامی شاکری

عنوان : دعوت به نگاهی دیگر!
برزویه طبیب عزیز!
شما(و بسیاری از دوستان) را دعوت می کنم به نگاهی دیگر به چند مفهوم .
مردم و انقلاب : به نظرم شما از "مردم" چیزی مقدس ساخته اید. من اینطور نمی اندیشم . به ویژه در مورد مردم گرفتار در مصائب . بطور کلی هرگاه مردم در شرایطی گرفتار شوند که ناگزیر از رفتار غریزی شوند ، تبدیل به هیولا می شوند. " انقلاب" از آن رویدادهاست که مردم را بیرون از نهادها وساخت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی شان و در نفی تمام شرایط موجود، توده وار به میدان می آورد . این "مردم" نه تنها مقدس نیستند که بسیار هولناک اند. اصلا علوم اجتماعی، علوم شناسایی این "شرایط" و پیش بینی رفتارمردم در آن شرایط و طراحی برنامه ی مدیریتی متناسب با آن رفتارهاست . آن هیولاهای تاریخ هم، چون نیک بنگرید محصول چنین "شرایط" ی هستند ! شرایطی که یک "هیولا " امکان می یابد، با وعده و وعید بهشت ، آن توده ی هیولا را مهار کند !
به نظرم تصور شما از انقلاب هم هنوز مشمول دوران "رمانتیزم انقلابی" است . واقعا فکر نمی کنید در جامعه ای که همه ی درهای گفت و گویش بسته می ماند ، آزادی در چارچوب مراقبت از منافع یک اقلیت (طبقه مسلط و ریزه خوارانش) محدود می ماند ، توسعه ی دمکراتیک به بن بست می خورد و نهادهای سیاسی – اجتماعی ناکارآمد می شوند، "انقلاب" نه به عنوان یک "راهکار" ، که بمثابه ی یک عکس العمل غریزی به جامعه تحمیل می شود ؟ و کدام عکس العمل غریزی و تحمیلی را می شناسید که متضمن دمکراسی و آزادی برای مردم باشد؟
اما در مورد آن نماز جماعت و دیکتاتوری پرولتاریا ! واقعا فکر می کنید که حزب کمونیست با نهادهای تاریخی مثل مذهب ، مظاهر و نهادهایش درگیر "خاله بازی" خواهد شد ؟ که مثلا قبل و بعد خطبه به روی منبر برود و "حاج آقا" را افشا کند؟ فراموش می کنید که حاکمیت جدید ، امکان تعیین شکل و مضمون فرهنگ حاکم را خواهد یافت و فرهنگ مسلط را به سمتی که منافع حاکمیت جدید اقتضا می کند خواهد برد ؟ از جمله با در اختیار گرفتن سازمان هایی مثل اوقاف، حج و زیارت و... باز سازی آنها در جهت منافع مستمندان واقعی دوران گذار، به مفت خواری و بهره مندی عمله ی دین اعم از آخوند و مداح و مبلغ و...پایان خواهد داد؟ در آنروز آخوند و مداح محله تان به جای برخورداری از "سهم امام" برود و در پروژه های عمرانی شهر عملگی کند و عصرهم(اگر حالی برایش باقی بود) ، برود هرچقدر دلش می خواهد در مسجد محل (که با کمک های مردم متدین اداره خواهد شد تا منابع عمومی)برای آخرت خود و همپالکی هایش حنجره درانی کند! به حزب کمونیست چه مربوط !
۴٨۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : قبل و بعد از خطبه
جناب برزویه طبیب،
اگر در فردای انقلاب ، استالینی پیدا شد و " متوهمان " قدرت کمک کردند که سر این و آن رفیق را زیر آب کرد آنوقت با کدام " قبل و بعد از خطبه " آنها را از خر شیطان پیاده
میکنیم؟
۴٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : نماز جماعت
به رفیق شیده
بیایید حتی مشخص تر صحبت کنیم.فرض کنیم فردای انقلاب است و در شورای محله این موضوع مطرح شده است که آخوند پیر و مرتجع محله فردا در مسجد بعد از نماز جماعت میخواهد به روال گذشته خطبه بعد از نماز داشته باشد و باز چرت بگوید.رفیقی پیشنهاد میدهد که اجازه این سخنرانی نباید داده شود.واگر آخوند به منبر رفت باید حمله کنیم واو را به جرم قانون شکنی بگیریم.و هرکس از نمازگزاران هم مانع شد ،باید بازداشت شود.چون ما دیکتاتوری پرولتاریا داریم.
رفیق دیگری میگوید ،بسیاری از نمازگزاران از خانواده های زحمتکشان هستند که هنوز در رابطه با دین وآخوند ها متوهم هستند .بهتر است مانع سخنرانی نشویم .ولی دیکتاتوری پرولتاریا را اینگونه اعمال کنیم که قبل از خطبه ،من به مردم نمازگزارشمه ای از مفت خوری های این جناب وتعداد زن های صیغیه ای او میگویم و بعد از خطبه هم نادرستی چرندیات اورا روشن میسازم. شما به کدام نظر رای مثبت میدهید؟
خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل در رابطه با احزاب بورژوایی.
دوم اینکه حضور طبقه بورژوازی را نباید به جمعی سرمایه دار که هنوز مشغول انباشت سرمایه هستند تقلیل داد.بورژوازی ریشه در توهم ها نیز دارد.مگر ندیدید چگونه حتی کارگران ایرانی در توهم ورود به بهشت جان خود را در راه فتح کربلا فدا میکردند؟خانه مسکونی که سهل است.برزویه طبیب
۴٨۴۰٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : بازگشت به پله اول
به دوستمان اقای شاکری
مردم را اگر به حال خود بگذارند هیولا نیستند ولازم نیست کسی انها را مهار کند.هیولا های تاریخ ,احزاب و سازمان ها و علما واهل فنی هستند که خود را از ما بهتران فرض کرده و مردم را به امید بهشت ان جهانی و یا این جهانی به بیراهه میبرند.به نظر میرسد شما نه تنها حزب را بجای طبقه میگذارید بلکه انرا بالاتر از طبقه هم فرض میکنید.امیدوارم با توضیح بیشتر من را روشن کنید
به رفیق پویان
من سیستم حزبی را قالب مناسبی برای سوسیالیسم نمی دانم ومثلا نوشته بودم که
..من هم معتقدم که اگر شرایط انقلابی بود با تاکید روی انقلابی بودن شرایط،وحزب فرصت پیدا کردتا با پشتیبانی میلیونی مردم قدرت را تصرف کند،نباید دست روی دست بگذارد.ولی وظیفه حزب در این شرایط چیست؟امکان پذیر ساختن رویش شوراها.وتا زمانی که شوراها فرا نروییده و به قدرت مسلط تبدیل نشده اند،این انقلاب هنوز سوسیالیستی نیست بلکه دموکراتیک است .این است معنی مرحله دموکراتیک انقلاب در عصر زوال بورژوازی .کاری که احزاب بورژوا دیگر قادر به انجام نیستند برزویه طبیب
۴٨٣۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : شیده فریدونی

عنوان : ادامه مشخص
من می خواهم کمی از حوزه کلیات فراتر بروم و بطور مشخص چند سئوال را از رفقا (برزویه و پویان و نامی شاکری)بنمایم. در این مقاله نویسنده از چند نفر نام برده است که بنظرم کاملا هوشمندانه انتخاب شده اند. من نام هر یک را با تعلق سازمانیشان می نویسم و پیش از آن یاد آور میشوم که همه این افراد و سازمان ها بخش هائی از بورژوازی ایران را نمایندگی می کنند
۱. پرویز ثابتی/ معاون ساواک و نماینده بورژوازی مغلوب پهلوی
۲. رضا پهلوی / شاهزاده و ایضن
۳. سعید امامی/ معاون وزارت اطلاعات هاشمی رفسنجانی
۴. سعید حجاریان/ معاون وزارت اطلاعات رفسنجانی و معاون اجنماعی امنیتی خاتمی
۵. محسن سازگارا/ از بنیانگذاران سپاه و معاون بهزاد نبوی و اینک همکار کنسرواتیست های آمریکائی
۶. نوری علا./ نوسکولار و سمپات رضا پهلوی
۷. کاظم علمداری/ چپ سابق و لیبرال امروز
۸.محمد خاتمی/ بی نیاز از معرفی
۹. احمدی نژاد / ایضن
بسیار خوب مسئله و سئوال این است که اینان هر کدام بخشی از بورژوازی ایران را نمایندگی می کنند که هر انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی باید علیه تمامیت سیاسی اقتصادی آنان انجام شود. به عنوان مثال آقای حجاریان حزب مشارکت را نمایندگی می کند. بسیار خوب حالا رفقا جواب دهند که آیا میتوان به این حزب اجازه فعالیت داد؟
در ضمن این که کسی خانه اش را بفروشدو در اختیار یک حزب بورژوائی بگذارد لطیفه ای بیش نیست
۴٨٣۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : پویان ارس

عنوان : دیکتاتوری پرولتاریا در چه مرحله ای
با تشکر از رفقای عزیز در طرح بحثهای ضروری با اینکه در اصلا در شرایطی نیستم که در بحثها شرکت کنم اما شوق خواندن این بحثها مرا بر انگیخت برخی نکات اجمالی در این خصوص را تیتر وار بنویسم:

- در شرایطی که نظام سرمایه داری دارای هژمونی در سطح جهان است و احیانا وقتی که از طریق انتخابات در نظام چند حزبی یک حزب کمونیست به قدرت برسد( که عملی بودن ان میتواند بحث جداگانه ای باشد) حرکت در جهت تثبیت دیکتاتوری پرولتاریا ای بسا از همین طریقی که برزویه طبیب پیشنهاد میدهد یعنی از طریق استفاده از تکنیکهای دیکتاتوریهای سرمایه ( دموکراسیهای چندحزبی) در بسط هژمونی و حفظ تسلط خود در عین اینکه آزادی صوری احزاب و اجتماعات وجود دارد شاید شدنی باشد.اما این تناقضهایی در درون خودش دارد مهمترش انکه احزاب کمونیستی که اکنون در انتخابات شرکت میکنند در تطابق با روندهای تا کنونی، دیکتاتوری پرولتاریا را از دستور کار خود حذف کرده اند...
-تا زمانی که در مرحله انتقالی و سوسیالیسم دولت باقی است شکل دولت مبتنی بر نظام شورایی بعنوان عالی ترین تجلی تبلور حکومت مردم بر مردم و تحقق خواست اکثریت و شنیده شدن صدای اقلیت در همه عرصه ها خواهد بود و اشکال نمایندگی حزبی و سایر اشکال دولت کارایی نظام شورایی را ندارند. مگر اینکه استدلالی داشته باشیم که نظام نمایندگی چند حزبی در حرکت در مسیر سوسیالیسم عملی و کاراست که این بحث دیگری است.
- با وجود نظام شورایی مناسبات حزب و شوراها باید به دقت تعریف شود و اینکه این حزب دارای چه نوع سازماندهی است(سانترالیسم دمکراتیک؟) آیا پرولتاریا تنها یک حزب دارد؟ آیا درون این حزب یا احزاب میتوان فراکسیونهایی منطبق با تضادهای هنوز موجود احتماعی یا سلیقه های ویژه و ... تشکیل داد؟ اینها و سوالاتی از این دست با نقد تجربه های تا کنونی و تلاش برای پاسخگویی میتوانند مبنایی برای تضارب آرا و شرکت در تدوین مسیر آلترناتیو دنیای موجود باشند.
- نظام شورایی البته نافی اجازه آزادی مطبوعات و اجتماعات و یا اجازه بیان سبکهای مختلف در ادبیات و هنر و زندگی و نظایر ان نمیتواند باشد.
.....
با تشکر دوباره از دوستان مشارکت کننده در بحث و امید به پیشبرد بحثها
۴٨٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نامی شاکری

عنوان : کمونیست ها ایجادش نمی کنند !
من در کامنتی کوتاه ، ضمن یک شوخی با نویسنده ، دفاع از دیکتاتوری پرولتاریا و انحلال مجلس موسسان "با منطق یکصدسال قبل" را مورد تامل قرار دادم . با این گمان که به موضوع از جنبه ای دیگر نیز توجه شود . آن کامنت من به مصلحت دید مدیران محترم اخبارروز ، منتشر نشد و می بینم که اکثر گفت و گو ها در مورد این موضوع هنوز در چارچوب منطق یکصدسال قبل است . رکن اصلی این منطق بر " اراده " ی حزب کمونیست (یا طبقه ی کارگر) بر ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا است و اصولا چون دیکتاتوری چیز بدی است و بسیاری از کمونیست ها نیز در این سالها لیبرالیزه شده و دیکتاتوری پرولتاریا را مذموم می شمارند ، به ناچارم یاد آور می شوم که : در تمام این رویکردها روابط دیالکتیکی عینیت و ذهنیت (درعین تقدم عینیت) نادیده مانده و عنصر اصلی در تحلیل موضوع، ذهن آموخته و پیشروی کمونیستی تلقی شده . "ذهن" به منزله ی یک ناجی و پایان بخش .چندان که این گمان رود کمونیست ها در صدد ایجاد دیکتاتوری جدیدی با لیبل "پرولتاریا" هستند . به گمان من "دیکتاتوری پرولتاریا " یا "دولت آزاد غارت شدگان تاریخ در فردای رهایی" خارج از اراده ی این و آن و یک محصول تاریخی است . مساله این است : اگر آن حادثه واقعا روی داده و از قدرت کهن خلع ید شده و نیروی آلترناتیو ، با پرکردن خلاء قدرت ، سکان جامعه را به دست گرفته باشد، هم حزب کمونیست و هم دیگر نیروهای سیاسی با یک واقعیت عینی بدیع مواجه خواهند بود که بارزترین ویژگی اش بی اعتمادی به تمام نهادهای سیاسی غیرخودی و قدرتی بی سابقه است. در حقیقت نقش لنین پیش بینی این حادثه ی تاریخی ، به رسمیت شناختن حقوق آن "واقعیت عینی بدیع " و آماده سازی حزب کمونیست برای مدیریت حادثه است .
نبوغ لنین در واقع تشخیص رهاشدگی این نیروی تاریخی است . آنجا که در می باید فضای سیاسی (و طبیعی)در خیابان ها و شوراها در تقابل با ساخت سیاسی توافق شده (مصنوعی)در مجلس موسسان است و جامعه عملا در مقابل دو گزینه قراردارد : اول : مساعی پنهان آشکار مجلس موسسان برای بازگشت به وضع سابق ، صاف و صوف کردن مردم در مقابل صندوق های رای و بذل و بخشش چیزکی از تمام قدرتی که در انقلاب به کف آورده اند و دوم : انگیختن نیروی رهاشده به تقابل خشونت بار با آن تبه کاری شیک و لوکس و نهایتا تعمیق فجایع و مصائب انقلاب . برعکس نظرپردازی لیبرال ، جامعه در برابر دو گزینه آزادگان و دیکتاتورها قرار ندارد ! لنین داهیانه طرف آن نیروی تاریخی رها شده ای را می گیر دکه بدون سازمان یابی حزب کمونیست ، قابلیت تبدیل شدن به یک "هیولا "را دارد . هیولایی که هم خود را ویران می کند هم دیگران را و فرصت تاریخی یگانه را هم از دست می دهد. کمونیست ها دیکتاتوری پرولتاریا را بنیاد نمی نهند . آن را کشف می کنند ، وقوعش را درمی یابند ، تایید و سازمان دهی اش می کنند تا راه گذار به ثبات سیاسی جدید را هموار کنند. برنامه ریزی برای توسعه ی اقتصادی و آموختن دمکراسی و سوسیالیسم به کارگران رها شده از چنبره ی استبداد و توسعه نیافتگی ، در حقیقت گام هایی آغازین حزب ، مهار آن "هیولا" ست . وگرنه کیست که نداند در جهنم انقلاب (و فلاکت جنگ جهانی اول که روسیه ی امپریالیست یکی از طرف های آن بود) پارلمان، صندوق رای و آزادی ، چیزهایی منسوخ شده اند که نیروی سیاسی رها شده نه دل خوشی از آنها دارد ، نه خاطره ی خوشی و نه نیازی ! قدرت بلامنازع را هم با کسی شریک نمی شود ! آموزش کاربرد آن قدرت سیاسی و سازماندهی کارگران (و دهقانان)برای چیرگی به توسعه نیافتگی وظیفه ی حزب کمونیست است .
آن لطیف ای هم که دوستمان در مورد لنین و استالین و خروشجف تعریف می کند ، فقط بدون توجه به "شرایط عینی "(و کانتکس ) خرابی قطار، خنده دار خواهد بود. قطاری که لنین مدیریتش می کند در جهانی متوقف می شود که ارتجاع اروپا فرسوده از جنگ ها و انقلاب ها ضربه ی هولناکی از انقلاب اکتبر خورده و لنین به اتکای این پیروزی و باور به مردم ، آن تدبیر می کند. قطاری که استالین می راندش در اروپایی از کار افتاده که در غربش ، فاشیسم ونازیسم برای بلعیدن آزادی و سوسیالیسم ، شمشیر از روبسته اند و قطار خروشجف درفضای جنگ سرد و قدرقدرتی آمریکای پس از جنگ دوم جهانی متوقف مانده و...
۴٨٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : تغییرات اجتماعی از بالا فریب کاری است
برخلاف انتظار من ،رفقا در سطح توقف نمیکنند و لحظه به لحظه بیشتر عمق بحث را بیشتر میکاوند. رفیق شیده میپرسد :احزاب بورژوازی باچه هدفی فعالیت میکنند؟بدیهی است برای اعاده سرمایه داری.میپرسد دیکتاتوری پرلتاریا برعلیه چیست و به چه قصدی عملیاتی میشود؟بدیهی است برای جلوگیری از این اعاده سرمایه داری.تا اینجا به نظر میرسد توافق داریم.
اینجا من سئوال دیگری میپرسم.این دیکتاتوری چگونه و به چه شکلی عملیاتی میشود؟ما میتوانیم این احزاب را غیر قانونی ومنحل اعلام کنیم.پخش وخواندن نشریاتشان را ممنوع و متخلفین را زندانی کنیم.هرکس خانه مسکونی خود را که جزو ابزار تولید نیست وبنابراین اشتراکی نشده ، فروخت و به این احزاب کمک کرد،تبعید کنیم.
راه حل دوم اینست که دروغ های آنها را در یک مباحثه عمومی آزاد افشا کنیم.فعالیت انتخاباتی آنها را با فعالیت بیشتر خنثی کنیم.کدامیک را راه پرولتاریایی میدانید؟توجه کنید که نود ونه درصد اعضای احزاب بورژوایی ، بورژوا نبوده بلکه توده های متوهم هستند.
همه ما در انتقاد از رفورمیست ها تکرار میکنیم که تغییرات اجتماعی از بالا فریب کاری است .ولی وقتی نوبت به عظیم ترین تغییر اجتماعی یعنی برقراری سوسیالیسم میرسد به اعمال اراده از بالا و نه به کار توده ای از پایین تمسک میکنیم.
ممکن است بگویید که بورژوازی به قواعد دموکراتیک پایبند نبوده و دست به اسلحه میبرد. در این صورت نیز روش پرولتاریا محاکمه علنی وعادلانه این افراد با حضور هیئت منصفه وبا حق دفاع کامل وبا ارایه شواهد ومدارک بدون اعمال فشار برای اعتراف گیری ویا برپایی محاکمات صحرایی است.تمام حرف من در مورد ازادی دگراندیشان مخالف همین است.
برای مزاح لطیفه ای پرمعنا میاورم.روزی لنین واستالین وخروشچف سوار قطاری از مسکو به شهر کمونیسم میرفتند.قطار در بیابان خراب شد.لنین گفت بیایید از همه مسافران بخواهیم قطار را تا شهر کمونیسم هل بدهند.استالین گفت این کار نفوذیهای ضد انقلاب است.باید انهاراپیداکرده اعدام کنیم بعد یک فکری میکنیم.خروشچف گفت ای بابا هردو کار دشوار است بیاییدیک تابلو بزنیم که همینجا شهر کمونیسم است.کی میفهمه؟ حالا راه حل شما چه میتوانست باشد؟ برزویه طبیب
۴٨٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : شیده فریدونی

عنوان : هدف چیست؟
سئوال من از رفیق برزویه این است که در صورت پیروزی انقلاب سوسیالیستی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا , احزاب بورژوائی با کداف هدف و برای کدام استراتزی فعالیت می کنند؟
جز این است که این احزاب برای بازگشت به نظام بورژوائی و اعاده قدرت سیاسی وارد میدان میشوند؟ در این صورت سئوال دیگر من این است که دیکتاتوری پرولتاریا قرار است علیه کدام جریان و گروه و به طور کلی علیه کدام طبقه و به چه قصدی عملیاتی شود؟
آیا در یک نظام سوسیالیستی احزاب بورزوائی دارای چنان امکانات مالی و اقتصادی هستند که برای فعالیت سیاسی هزینه کنند؟ اگر پاسخ مثبت است سئوال من این است که در این صورت چنین سرمایه ای در کدام پروسه بدست آمده است؟ از قبل وجود داشته است؟اگر بلی سئوال اینجاست مگر نه این است که انقلاب از این طبقه خلع ید اقتصادی کرده است؟ اگر پول و ثروت برای فعالیت سیاسی را بعدا بدست آورده اند که باید پرسید این چه نظام سوسیالیستی یی است که در آن بازهم بورژوازی می تواند به انباشت دست بزند؟
اگر ممکن است آقای قراگوزلو هم به این مباحث در مقالات بعدی خود جواب دهد
۴٨٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : اختناق وآزادی ،شکل های گوناگون بروز دیکتاتوری طبقات گوناگون هستند ونه ماهیت آنها
په رفیق شیده
من با شما کاملا موافقم که آزادی در کشور های غربی نتیجه مبارزه وحضور طبقه کارگر متشکل است و سرمایه در غیاب ویا ضعف کارگراان گرایش به اختناق و فاشیسم دارد وحتی دلیل عمده اختناق در کشورهایی مانند سوریه وایران را ضعف وپراکندگی طبقه کارگر میدانم.ولی با آوردن این مثال کشورهای غربی ،هدف دیگری داشتم.
ببینید علیرغم همه ازادیها در غرب،ماهیت این دولت ها ،دیکتاتوری سرمایه انحصاری ارتجاعی است .و وجود این آزادی ها ماهیت طبقاتی انها را عوض نمیکند.بنابراین دادن آزادی سیاسی گسترده به احزاب طبقه آنتاگونیست، با ماهیت دیکتاتوری پرولتاریا نیزمنافاتی ندارد.و همچنانکه حاکمیت سرمایه علیرغم ازادی احزاب طبقه کارگر امکان پذیر است،حاکمیت کارگران نیز علیرغم ازادی احزاب سرمایه داران ممکن است.بنابراین برخلاف نظر نویسنده تقابلی بین این گفته مارکس که:«آزادی فقط برای طرف‌داران حکومت، فقط برای اعضای حزب هر قدر هم که پر شمار باشند، ابداً آزادی نیست. آزادی همیشه و منحصراً برای کسی است که متفاوت می اندیشد. حیات عمومی کشورهایی که آزادی محدودی دارند؛ فقر زده، مفلوک، صلب و بی‌ثمر خواهد بود. دقیقاً به این دلیل که با حذف دموکراسی سرچشمه های زنده ی تمامی غنا و پیشرفت معنوی قطع می شود. » و تز دیکتاتوری پرولتاریا نمی بینم .
از طرف دیگر با خلع ید اقتصادی و سیاسی از بورژوازی،این طبقه بلافاصله ازبین نمیرود،و اتفاقا دولت دیکتاتوری پرولتاریا،دولت گذار از دوران طولانی است که از سرمایه داران خلع ید اقتصادی و سیاسی شده اند،ولی طبقه بورژوازی هنوز از بین نرفته است.
در مورد انتخابات آزاد،در جای دیگری بحث کرده ام .برزویه طبیب
۴٨٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : بهمن ت

عنوان : حقوق حداقل برای معترضان
در تائید اشاره رفیق نویسنده به برخورد سرکوبگرانه دولت های سرمایه داری با مخالفان به این خبر که از سایت رادیو فردا نقل میشود توجه کنید. برای اینکه نگوئید ساخته و جعل کمونیست هاست. برخورد با معترضان جنبش وال استریت:

پلیس نیویورک روز دوشنبه بیش از ۱۸۰ تن از فعالان جنبش اعتراضی وال استریت را بازداشت کرد.

به گزارش آسوشیتد پرس ،فعالان جنبش اشغال وال استریت که در سالگرد راه اندازی این جنبش در نیویورک گردآمده بودند با پلیس درگیر شدند.

معترضان با تاکید بر استمرار این جنبش، برای مسدود کردن خیابان ها تلاش کردند و شعار هر روز، هر هفته، وال استریت را اشغال کنید سردادند.

جنبش "وال استریت را اشغال کنید" سال گذشته در نیویورک شکل گرفت و فعالان آن به سیستم سرمایه داری و نحوه عملکرد بازارهای مالی وپولی در آمریکا معترض هستند.
۴٨٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : شیده فریدونی

عنوان : چقدر آزادی بورژوائی؟
رفیق گرامی برزویه طبیب یاد آور شده که میتوان در قالب دیکتاتوری پرولتاریا به همین اندازه که بورژوازی برای طبقه کارگر آزادی و حقوق سیاسی داده است حق آزادی سیاسی به نمایندگان بورژوازی داد. بنظرم رفیق برزویه دو موضوع را اشتباه گرفته است
یک. همین اندازه آزادی سیاسی در کشورهای سرمایه داری اصلی - در کشورهای فرعی مانند ایران سوریه که فقط اختناق است- نتیجه مبارزه طبقه کارگر است و نه هدایای ویژه بورژوازی.
دو.آزادی حقوقی برای بورژوازی یعنی چه؟ منظورم در شرایط دیکتاتوری پرولتاریا است. بورژوازی زمانی بورژوازی است که دارای حق مالکیت بر ابزار تولید باشد. اگر این حق از آن سلب شده باشد دیگر بورژوازی نیست. حالا سئوال من از رفیق برزویه این است که در شرایط دیکتاتوری پرولتاریا اگر از بورژوازی خلع ید سیاسی و اقتصادی شده باشد دیگر بورژواز معنا نخواهد داشت
در مورد نظر خانم محترم شهلا روشنگر فقط میتوانم این را بگویم که با وجود دستگاه های سرکوب سخن گفتن از انتخابات آزاد ذهنی گرائی مطلق است. در ضمن مگر رهبران جنبش سبز وقتی که آزاد بودند و مانند آقای موسوی و کروبی در مصادر حکومتی بودند و راه دور نرویم وقتی ایشان برای انتخابات سال ۱۳۸۸ کاندیدا شدند و شما از آنان حمایت کردید از انتخابات آزاد دفاع کردند؟
در کجای مواضع آقای موسوی و کروبی و خاتمی کمترین انتقادی نسبت به نظارت استصوابی و دخالت مستقیم رهبر در انتخابات بود. آنان زمانی اعتراض کردند که شتر استبداد در خانه خودشان هم خیمه زد. شما که نویسنده را به دفاع از دیکتاتوری و دیکتاتور متهم می کنید خودتان در حمایت از موسوی دچار دفاع از اختناق و استبداد میشوید. البته از نظر من هیچ کس حتی موسوی نباید زندانی شود مگر آنکه اتهامش در یک دادگاه مردمی با حضور وکیل و هیئت منصفه ثابت شده باشد
همچنین مجلسی که از انتخاباتی مانند انتخابات سال های اخیر ایران و متاخر مصر و تونس و لیبی بیرون آمده باشد همان بهتر که منحل شود.
۴٨٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : اسد لطفی

عنوان : موافقم
به نظرم کامت های بسیار خوب رفقا لیلا و ایکاروس مکمل مقاله رفیق قراگوزلو است. فکر میکنم رفیق فواد تابان با هوشمندی و زیرکی سیاسی که همیشه در او سراغ داشته ایم دارد کامنت های زیر مقالات رفیق را به نحو بسیار آگاهانه ای کنترل و بسوس بحث ها و اظهار نظرهای سیاسی و جدی هدایت میکند. دیگر از آن کامنتهای تقدیسی و تخریبی در زیر مقالات رفیق خبری نیست و چنانکه مشاهده می کنیم جزئیات خوبی درباره مقاله در یک فضای رفیقانه طرح شده است. اما من میخواهم بگویم که جدا کردن موضوع حزب و طبقه و دور شدن حزب کمونیست از شوراهای کارگری مهمترین دلیل فرو غلطیدن جانشینان لنین به دیکتاتوری حزبی بود که اکنون طرفداران رزا لوکزامبورگ با استناد به آن لنینیسم و در واقع بلشویسم را نقد و نفی می کنند و حوادث تلخ بعد از مرگ لنین را گواهی صحت ارزیابی و پیش بینی های خود میدانند.
پیشنهاد من علاوه بر پیشنهاد سنجیده رفیق ایکاروس این است که نویسنده زحمت بکشد این مقاله را بر محور موضوع مورد اشاره نیز بسط بدهد.
۴٨۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : مغالطه استبداد واختناق با مفهوم طبقاتی دیکتاتوری پرولتاریا
به رفیق نادر نوشته ا ید
اگر حزب کمونیستی توانست در یک فرصت مناسب و با استفاده از شرایط انقلابی قدرت سیاسی را کسب کند و کار انقلاب را تداوم ببخشد و بدون وکالت گرائی طبقه را در بخش اصلی قدرت سهیم کند به نظر من زمینه انقلاب سوسیالیستی مساعد شده است. البته من اعتقادی به مرحله دموکراتیک انقلاب ندارم و بدون این که به نظریات تروتسکی گرایش داشته باشم معتقدم که دوران انقلاب دموکراتیک گذشته است.
من هم معتقدم که اگر شرایط انقلابی بود با تاکید روی انقلابی بودن شرایط،وحزب فرصت پیدا کردتا با پشتیبانی میلیونی مردم قدرت را تصرف کند،نباید دست روی دست بگذارد.ولی وظیفه حزب در این شرایط چیست؟امکان پذیر ساختن رویش شوراها.وتا زمانی که شوراها فرا نروییده و به قدرت مسلط تبدیل نشده اند،این انقلاب هنوز سوسیالیستی نیست بلکه دموکراتیک است .این است معنی مرحله دموکراتیک انقلاب در عصر زوال بورژوازی .کاری که احزاب بورژوا دیگر قادر به انجام نیستند.
به رفیق ایکاروس ونیز رفیق شهلا . رفیق ایکاروس نوشته اند .
پس از تامین چنین شرایطی (و نه الزاما" تا برقرای کمونیسم)، وپاسخ به نیازهای کارگران و زحمتکشان و ایجاد شرایط رفاهی برای آنها، دولت زحمتکشان دیگر ترسی از ابراز عقاید دگر اندیشان و ارائه سیستم های غیر سوسیالیستی توسط آنها نخواهد داشت
نویسنده نیز مانند شما گفته مارکس را در مورد حقوق سیاسی بورژوازی به عنوان اقلیت را در برابر تز دیکتاتوری پرولتاریا قرار میدهد .نتیجه این میشود که رفیق شهلا علیرغم آشنایی با نویسنده از او میخواهد از دیکتاتور ودیکتاتوری پشتیبانی نکند.
این نوعی مغالطه استبداد واختناق با مفهوم طبقاتی دیکتاتوری پرولتاریا است.ببینید در کشور های غربی آزادی های وسیعی هرچند ناکافی برای کمونیست ها وجود دارد.آیا ما قادر نخواهیم بود همان مقدار آزادی را به احزاب بورژوا بدهیم؟دولت زحمتکشان از همان روز اول ترسی از دگراندیشان ندارد.حزبی که توانسته در شرایط اختناق حمایت فعال اکثریت را بدست بیاورد ،چرا باید در شرایط آزادی از دگر اندیشان بترسد؟مگر اینکه اشکالی داشته باشد. مثلا بدون حمایت فعال اکثریت قدرت را بدست گرفته باشد مثل افغانستان.یا دیکتاتوری حزب را میخواهد جای دیکتاتوری پرولتاریا قالب کند مثل استالین.برزویه طبیب
۴٨۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایکاروس

عنوان : دیکتاتوری پرولتاریا و آزادیهای سیاسی
قبل از صحبت در باره دیکتاتوری پرولتاریا باید در جواب برزویه طبیب بگویم که قیاسی که می کنید صحیح نیست، اولا" قیاس آقای قرا گوزلو قیاس بین قدرت کارگران و دهقانان در شوراها که خواهان کسب قدرت بودند و قدرت بورژوازی در مجلس موسسان که پیش از تغییر شرایط کسب کرده بودند، در حالی که قیاس شما، فرض بر قدرت اکثریت کارگران در شوراها وقدرت بلشویک ها که بنا فرض شما دارای پشتوانه کارگری بودند، در مجلس موسسان است. ضمن اینکه به قول لیلا اصولا" اگر منشویک ها اکثریت کارگران را داشتند که قبل از تغییر شرایط به نفع بلشویک ها همین گونه بود، به هیچوجه خواهان کسب قدرت نبودند و صرفا" اکثریت کارگران را به دنباله بورژوازی در دولت موقت تبدیل کرده بودند. با این حال لازم است که رفیق گرامی، آقای قره گوزلو شرایط انتخابات مجلس موسسان در روسیه و اینکه چگونه و تحت چه شرایطی این انتخابات صورت گرفت توضیح دهند چون این انتخابات و شرایط تاریخی آن دوره و همچنین وضعیت شوراهای نمایندگی به درستی یکی از نکات کلیدی فهم این مسئله است.
و اما در باره دیکتاتوری پرولتاریا، همانگونه که می دانید ، بنیان گزاران مارکسیسم و در ادامه، لنین مشتاق به گذار مسالمت آمیز کارگران و زحمتکشان به قدرت بودند ولی آن را امکان ناپذیر و یا حداقل با ایجاد شرایطی به ندرت امکان پذیر می دانستند و مسئولیت آن را نیز بر عهده طبقات استثمارگر حاکم می دانستند چرا که با اعمال "دموکراسی" بورژوایی (بخوانید دیکتاتوری طبقه بورژوازی) واستفاده از ثروت و ایجاد امکانات و پشتوانه های اقتصادی، سیاسی، حقوقی و رسانه ای به نفع خود، که کارگران و زحمتکشان فاقد آن هستند، از ورود کارگران و زحمتکشان به قدرت جلوگیری کرده و در صورت بروز چنین حالتی نیز شدیدا" قاعده بازی را به هم زده و دست به سرکوب آنان می زنند. تمام هدف رهبران مارکسیسم کسب قدرت توسط کارگران و زحمتکشان وبر هم زدن این شرایط و ایجاد شرایط مساوی برای همه انسان ها بود و برای این کار لازم است تمامی این امکانات پولی، اقتصادی ، حقوقی، سیاسی و رسانه ای از طبقات استثمارگر گرفته شود و ماشین دولتی و سرکوب آن در هم شکسته شود واین کار جز از طریق دیکتاتوری پرولتاریا ممکن نیست ولی پس از تامین چنین شرایطی (و نه الزاما" تا برقرای کمونیسم)، وپاسخ به نیازهای کارگران و زحمتکشان و ایجاد شرایط رفاهی برای آنها، دولت زحمتکشان دیگر ترسی از ابراز عقاید دگر اندیشان و ارائه سیستم های غیر سوسیالیستی توسط آنها نخواهد داشت و این توده های مردم خواهند بود که با توجه به سیستم و شرایط رفاهی ایجاد شده توسط دولت کارگری از آن پشتیبانی می کنند و در صورت عدم تامین نیازها و خواست هایشان به دیگران روی می آورند. دولت کارگران و زحمتکشان اگرنتواند دربهبود زندگی مردم و ارائه یک سیستم اقتصادی و اجتماعی برتر موفق باشد دلیل ندارد و اصولا" لیاقت ندارد در قدرت بماند و به زور حکومت کند. شاخص حرکت بنیان گزاران مارکسیسم بهبود زندگی ورفاه انسانها بوده است. بدیهی است که ایجاد هرگونه شرایط اقتصادی و جنگی توسط ضد انقلاب و کشورهای سرمایه داری حامی آن ها از خارج که روند کار عادی دولت کارگران و زحمتکشان را مختل کرده و از ایجاد شرایط فوق جلوگیری کند، مستلزم سرکوب آنها و تداوم دیکتاتوری پرولتاریا و در عین حال تا حد امکان حفظ آزادی های سیاسی خواهدبود.
۴٨۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : شهلا روشنگری

عنوان : انتخابات آزاد
در حالی که همه در ایران از انتخابات آزاد دفاع می کنند و حتی هاشمی رفسنجانی محافظه کار هم از مدتها پیش شرط خروج از بحران کنونی کشور را در برگزاری انتخابات آزاد میداند و.... به نظر من و همه کسانی که دلشان برای ایرانی آباد و آزاد می طپد راهی جز انتخابات آزاد نمانده است و برای این انخابات باید همه زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز از زندان آزاد شوند و بتوانند در انتخابات شرکت کنند، در چنین شرایطی آرمانگرایی آقای قراگوزلو به اوج فواره رسیده است . من در جریان برخورد ایشان با سیروس شاملو هستم و حتی قرار بود در دفتر آقای رئیس دانا جلسه دوستانه ای برای آشتی این دو عزیر تشکیل شود که نمی دانم به کجا رسید. من اگر چه مانند سیروی ایشان را استالینیست نمی دانم و با شناختی که دارم میدانم که دل دکتر عزیز هم برای آزادی پر میزند اما این را هم میدانم که آرمان گرائی دشمن آزادی است و دکتر گرامی هر چقدر هم بگوید که سوسیالیزم ایدئولوژی نیست اما شکست کمونیزم در شوروی و آلبانی و یوگسلاوی و چین و غیره نشان میدهد که بدون آزادی و دموکراسی هیچ طرح اقتصادی یی به نتیجه نخواهد رسید و برابری در گرو آزادی است. وقتی که ما پیشاپیش انسان دموکراتی مانند محمد خاتمی را همعنان احمدی نژاد می کنیم و سعید حجاریان را در کنار سعید امامی می نشانیم و حکم بطالت انتخاباتی را می دهیم که هنوز تا برگزاری آن باید مبارزه ها کرد معلوم است که به نتیجه نخواهیم رسید.
روشنفکران محبوب کشور ما و کسانی مانند آقای قراگوزلو که در میان دانشجویان و روشنفکران جوان ریشه و پایگاه دارند باید قدر و منزلت خود را بدانند و به وظایف خود در این برهه حساسبدرستی عمل کنند و از دیکتاتوری و دیکتاتورها حمایت نکنند.
۴٨۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نادر کیوان

عنوان : حزب و شورا
در صد سال گذشته موضوع حزب و طبقه همیشه دستمایه بحث های جدی میان کمونیست ها بوده است. به نظر من نباید میان این دو خط قرمز کشید. البته یک حزب کمونیسن باید پایه های خود را در میان کارگران و شوراهای کارگری پیدا کند و از طریق شوراها به قدرت سیاسی دست بیابد اما اگر حزب کمونیستی توانست در یک فرصت مناسب و با استفاده از شرایط انقلابی قدرت سیاسی را کسب کند و کار انقلاب را تداوم ببخشد و بدون وکالت گرائی طبقه را در بخش اصلیقدرت سهیم کند به نظر من زمینه انقلاب سوسیالیستی مساعد شده است. البته من اعتقادی به مرحله دموکراتیک انقلاب ندارم و بدون این که به نظریات تروتسکی گرایش داشته باشم معتقدم که دوران انقلاب دموکراتیک گذشته است.
در مجموع براین نظرم که مباحث بسیار خوبی در این مقاله به میان آمده و ابراز نظر رفقا هم در راستای باز شدن مقاله مفید است و امیدوارم که نویسنده این نظرات را بخواند و در بخشهای بعدی مقالات یا جواب بدهد و یا تشریح کند.
۴٨۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : اگر عنوان مقاله ما سازمانیابی کارگران است ،موضوع آن نیز باید شورا ها باشد ونه حزب
به رفیق لیلا
جواب شما به سوال پارادوکسی من نشان میدهد که شما حزب را جایگزین طبقه نمیکنید.یعنی حتی اگربلشویک ها در مجلس در اکثریت بودند،علیرغم هزاران نفر عضو کارگر در حزب،چون در شرایط فرضی ما ، دوباره تاکید میکنم در شرایط فرضی ما ،در شوراها در اکثزیت نبودند،نباید به سوی قدرت خیز برمیداشتند.بدینسان اولا میپذیریم که: شورا ها ارگان واقعی سازمان یابی توده کارگران هستند ،نه مجلس و نه حزب .بنابراین اگر عنوان مقاله ما سازمانیابی کارگران است ،موضوع آن نیز باید شورا ها باشد ونه حزب . ودوم اینکه حزب ارگان سازمانیابی کمونیست ها است که بعضی از آنها کارگرند وبعضی دیگر سرمایه دارانی که موضع طبفاتی کارگران را اتخاذ کرده اند .واینکه حتی کارگران حزبی به عنوان روشنفکر در حزب حضور دارند و رفتار اجتماعی آنها ، بلاواسطه توسط جایگاه کارگری آنها تعیین نشده و این رفتار از فیلترمقررات و برنامه حزبی عبورمیکند .این مسئله در مورد اعضای دیگر با خاستگاه غیر کارگری هم صدق میکند.وبالاخره اینکه حزب وظیفه ای چون وظیفه راهنمای اکیپ کوهنوردی را برعهده دارد.نقشه کلی ،خطرات احتمالی،تدارکات لازم،بهترین راه صعود به قله وغیره را به کوهنوردان نشان میدهد ولی این اکیپ کوهنوردی است که کوهپیمایی میکند وقله را فتح مینماید(نگاه کنید به نقل قول از انگلس)،نه اینکه راهنما راه افتاده خودش به قله برسد و یکی از اعضای گروه از دره پرت شده،دیگری راه گم کرده،آن یکی مایوس شده وبرگشته باشد،گیرم یکی دونفر هم به قله برسند.به هر حال مشکل دیکتاتوری پرولتاریا و علت نیرو بار دافعه آن ،این نیست که رفورمیست ها ،انرا تخطئه میکنند،بلکه مشکل کسانی هستند که در پس لفاظی های انقلابی نما، میخواهند دیکتاتوری بوروکرات های فلان حزب را ،به اسم دیکتاتوری پرولتاریا جا بزنند.ولی کارگران احمق نیستند و نه تنها شعورشان به فراتر از مبارزه سندیکایی قد میدهد،بلکه دست این دغل کاران را هم میخوانند ۰برزویه طبیب
۴٨۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیلا هاگن یک

عنوان : نگاه تاریخی
دو کامنت بسیار جالب در کنار این مقاله بسیار خوب خواندم و فکر کردم نکته ای اضافه کنم. واقعیت این است که دیکتاتوری پرولتاریا یک ترم علمی در سوسیالیسم مارکس است که به دلائل لیبرالی از سوی چپ ایران کم و بیش فراموش شده و به محض طرح آن غوغاسالاران با تاکید بر این مسئله که ترم دیکتاتوری توده ها را رم می دهد از آن عدول می کنند.
اما فرض کنیم که دیدگاه منشویکها در شوراهای کارگری به اکثریت می رسید. این سئوال تناقض نمائی است که در کامنت برزویه طبیب آمده است. اگر منشویک ها به اکثریت می رسیدند در اصول نباید انقلاب سوسیالیستی به پیروزی سیاسی می رسید. کارگران و شوراها در کنار کرنسکی در جا می زدند و مجلس موسسان به ابزاری در دست جناح بورژوازی لیبرال به قصد انکشاف سرمایه داری روسیه در می آمد. و قدرت طبقه کارگر پشت بورژوازی می افتاد. این مقاله به درست از این رویزیونیسم آشکار که در نوشته های غوغا سالارانه ی برخی از محافل چپ ایرانی نیز فراوان مشاهده میشود پرده برداری کرده است.
۴٨۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : برزویه طبیب

عنوان : سئوالی از خود ما
انتقادات رزا لوکزامبورگ در ارتباط با انحلال مجلس موسسان و حتی پیشنهاد تجدید انتخابات حتی به فرض امکانپذیری ،در شرایط حضور شوراها به مثابه شکل عالیتر دموکراسی ،بی پایه است .ولی مسئله ما دیدگاه بلشویکی در رابطه با سازمانیابی کارگران است.برای روشن کردن مسئله بیایید فرض محالی بکنیم.فرض کنیم که در آنزمان مسئله برعکس بود،یعنی بولشویک ها در مجلس موسسان در اکثریت بودند و در شورا ها در اقلیت ومثلا منشویک ها نظر اکثریت کارگران متشکل در شورا ها را جلب کرده بودند.ایا بر اساس منطق بلشویکی وتروتسکیستی،باید شورا ها را منحل وشعارتمام قدرت به مجلس موسسان را میدادیم؟ دیدگاهی که این برداشت را داشته باشد ،دیدگاهی است که حزب را جایگزین طبقه مینماید.در این شرایط فرضی، دیدگاه دیگری نیز میتواند وجود داشته باشدومعتقد باشد که مجلس موسسان فرضی ما،علیرغم اکثریت بلشویکی،نمایانگر توازن واقعی طبقاتی نیست وخود را منحل کند و یا حداکثر از مجلس فقط به عنوان ابزاری برای کسب اکثریت در شوراها استفاده کند.موضوع بر سر این نیست که این فرض ارزش تاریخی دارد یا نه؟مسئله حدس زدن موضع لنین یا تروتسکی در برابر این شرایط فرضی نیست.این سئوالی از خود ماست.آیا طبقه کارگر و سازمان آن ودیکتاتوری آن با حضور کمونیست ها تعریف میشود؟یا خیر، کمونیست بودن با همراهی با قدم های بطئی ولی محکم اکثریت قریب به اتفاق پرولتاریا مشخص میگردد؟در عین حال قبول دارم که اگر سرنوشت محتوم دیدگاه حزب محور،کودتایی از قبیل کودتای حزب خلق وپرچم ،میتواند باشد،دیدگاه طبقه محور نیز میتواند درگرداب سندیکالیسم محض غرق شود. اینجا است که آموزه های مارکس بکار میایند.در اینجا است که نقل قول نویسنده از انگلس ،در آغاز این بحث ها معنی مییاد : انگلس وظیفه‌ی سوسیالیسم علمی را به ساده‌گی چنین شرح داد: «انجام امر آزادی جهان، رسالت تاریخی پرولتاریای نوین است. شناخت شرایط تاریخی و همراه با آن شناخت ماهیت این مبارزه‌ی رهایی‌بخش و آگاه نمودن طبقات استثمار شونده‌ی امروز که رسالت شرکت در این مبارزه را دارند به شرایط و طبیعت عمل‌شان، وظیفه‌ی بیان تئوریک جنبش پرولتری، یعنی وظایف سوسیالیسم علمی است.» برزویه طبیب
۴٨۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ سایه

عنوان : واقعیت
ممکن است پیام آقای قراگوزلو در این مقاله تلخ باشد. ممکن است کسی با خواندن این مقاله سوسیالیستها را به دیکتاتوری و روشهای غیر دموکراتیک متهم کند و ... اما این یک واقعیت است که به اصطلاح دموکراتیک ترین دولت های دنیا از زمان پدید آمدن سرمایه داری همواره آلت و ابزار سلطه یک طبقه مشخص بوده اند. هیچ کس حتا پرو پا قرص ترین تئوریسین های لیبرالیسم نیز نمی توانند منکر این شوند که هر دولتی یک طبقه را نمایندگی می کند و بسیار بدیهی است که برای دفاع از منافع سیاسی اقتصادی طبقه اش دست به هر کاری می زند. من به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سیاسی تا کنون هیچ هیئت حاکمه ای را ندیده ام که از طریق انتخابات تغییر کرده باشد. انتخابات فقط دولت ها را تغییر می دهد و حکومت طبقات بجای خود باقی می مانند. به نظر من نمونه ساندینیست ها که تسلیم انتخابات پرو آمریکائی شدند یک استثنای تاریخی است. نلسون ماندلا هم زمانی که کنار رفت جای خود را به فردی داد که شاهکارش را در کشتار کارگران معدن می بینیم.
در نتیجه آنچه که نویسنده با شهامت و شجاعت مطرح کرده یک واقعیت است. آنهم در شرایطی که در چپ و کمونیزم دیگر کمتر کسی است که از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع کند و بقولی همه دموکرات شده اند!!
۴٨۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱