حمله به احزاب کردی را متوقف کنید! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : هومن دبیری

عنوان : برای« حافظه تاریخ»
خواستم با این تذکر دوستانه ، نظر جنابعالی را به کامنت قبلی خود در این گفتگو ها جلب کنم که مروری به تجزیه کردستان در امپراطوری عثمانی داشتم(حساب کردستان ایران مدتها در تاریخ جدا بوده ست)

۱. بعداز جنگ اول جهانی :
استراتژی استعمارگران ، تقسیم قدرتِ عثمانیها در منطقه بود.برای آنها مهم نبود چه بر سر ِمردم ِ کرد که قرنها با هم زندگی کرده بودند، خواهد آمد؛ زیر چکمه ی آتاتورک ،یا تحت حکومت تحت الحمایه انگلیس در عراق و یا فرانسویها در سوریه باشد. ( مردم ایران جداگانه با کودتای ۱۲۹۹ در گیر بود)

۲. بعداز جنگ دوم جهانی :
شرائط بکلی عوض شد. زیرا اتحاد جماهیر شوروی، معادلات را تغییر داد:
اول ـ استراتژی امپریالیسم
ـ دچار تغییراتی مهمی شد. حمایت از دولت اسرائیل بهر قیمت ، باعث شد تا به این بهانه ، حکومت های وابسته به غرب مانند ترکیه، عراق با دست باز تر ،به سرکوب نیروهای حق طلب کشورهای خود بپردازند. کردها قربانیان اصلی بودند.

ـ حکومت ایران نیز در سرکوب آذربایجان و کردستان با استراتژی امپریالیسم هماهنگی داشت ( در باره ی وقایع کردستان وآذربایجان باید مذاکره ، مصالحه و تعامل صورت می گرفت نه کشتار !) بعدا نیز کودتای ۲۸ مرداد صورت گرفت و ۲۵ سال سرکوب سیستماتیکاجرا شد.

دوم ـ استراتژی «سوسیالیزم واقعا موجود»
رقابت با امپریالیسم و حمایت از جنبشهای ضد استعماری که موضوع این بحث نیست. ولی این موضوع باعث شد که مقاومت در برابر امپریالیسم تقویت شود .
مثلا در منطقه ی خاورمیانه تثبیت کشور اسرائیل هرگز تحقق نیافت و با مقاومت وجنگهای متعدد روبرو شد که متاسفانه با ترور دولتی وغیر دولتی در آمیخته شد. کشور سوریه یکی از کشورهای منطقه می باشد که بیش از همه با اتحاد جماهیر شوروی همکاری نمود و بیش از همه ی کشور های عربی نسبت به سیاست های اسرائیل مقاومت نشان داد.اما این سیاست ها به قیمت سرکوب و بی توجهی به حقوق اساسی کرد ها و سایر اقلیت ها تمام شد.

۳. بعداز سقوط شوروی
تردیدی نیست که جهان شاهد دریدگی دهشتناک جهان تک قطبی می باشد و مروری بر جنگها وتجزیه و تلاشی کشورها ، در دو دهه گذشته بما حکم می کند. تا در جستجوی شناخت ِ اهداف و استراتژی امپریالیزم بکوشیم.

در هنگامه ی جنگها و عملیات ماجراجویانه ناتو و غرب که تمام اروپا ، آسیا وآفریقا را در نوردیده ست . حکومت های نظیر ایران بسیار تحریک آمیز فرصت طلبانه و با وقاحت به سرکوب مردم در سراسر ایران ادامه میدهند.

سئوال ما تمام ایرانیان باید این باشد: کدام سیاست وتاکتیک مبارزاتی در کوتاه مدت ودراز مدت بنفع مردم ما تمام خواهد شد؟
تاکید می کنم : بهیچ عنوان تعطیل حق طلبی توصیه نمیشود.

تحلیل ما از آینده ی کردان ترکیه ، عراق و سوریه چیست؟

آیا این ۳ قسمت کردستان بعداز حکومت عثمانی که فقط از ۱۹۲۰ از هم جدا زندگی کرده اند دوباره بهم خواهند پیوست؟ چگونه ؟

آیا ترکیه هم این جدائی را خواهد پذیرفت؟
چرا امپریالیزم از حقوق کردان ترکیه حمایت نمی کند و سرکوب خونین هم اکنون ادامه دارد؟

آیا امپریالیزم و ناتو که از شیعیان وکردان عراق حمایت می کنند. نسبت به جدائی کردستان عراق هم موافق هستند ؟

چرا از کردان سوریه امروز حمایت میشود؟ این موضوع در سوریه چه تاثیری بر وضعیت اسرائیل خواهد گذاشت؟

اصولا نقشه ی استراتژیک امپریالیزم برای ترکیه،عراق و سوریه که هرکدام شرائط متفاوتی دارند چیست؟ آیا امکان تبدیل سه منطقه ی کردنشین به یک کشور واحد در چشم انداز های دور، دیده میشود؟

با توجه به سئولات فوق وده ها سئوال دیگر می توان روشن تر از جایگاه مبارزات بحق مردم کردستان در ایران حمایت کرد.

فراموش نکنیم که نه نقش امپریالیزم و نه جنون جمهوری سلامی نمی تواند ما را از اتخاذ سیاست درست باز دارد.

مبارزات مردم کردستان و مردم سراسر ایران در صورتیکه که مانع تشدید توطئه های امپریالیزم و حکومت مذهبی ایران باشد قطعا مورد حمایت نیروهای مردمی قرار خواهد گرفت.

کسانی که نسبت به مبارزات مردم کردستان و احیانا مبارزات مردم ایران از «ترس» دخالت نظامی تردید یا دلهره دارند باید با بحث اقناعی وروشنگری
برای همگرائی بیشتر بکوشند نه تفرقه !
۴٨٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سلیمان محمودزاده

عنوان : نقدی در رابطه با این دو حزب
امیدوارم این پیام که هیچ فحش و توهینی در آن نیست, چاپ گردد. متاسفانه تیغ سانسور در سایتهای مختلف ایرانی دیده میشود. قانون اساسی مشروطه همواره از "ملت ایران" و "دولت ایران" نامبرده است و نه "ملل ایران" و "دولتهای ایرانی". برخی ادعا میکنند که زمان قاجرها ایران یک کشور فدرال بودک که مضحکترین حرف تاریخ است. در واقع ایران آن دوران خانخانی بود که تقریبا هر بخشی از آن را (فارغ از زبان آن منطقه) یک خان قاجار اداره میکرد. در اسناد گلستان و ترکمنستان چای هم همواره از دولت ایران و تبعه ایران استفاده شده است. لطفا برای اطلاعات بیشتر در مورد بدخوانی تاریخ از سوی قومگرایان به مقاله خوب :"سفر از ممالک محروسه به فدرالیسم قومی " بنگرید.

بنابراین بیانیه این دو حزب نقیض قانون مشروطه است که تنها از ملت ایران صحبت میکند و نه "ملیتهای ایرانی". نکته دوم اینست که این دو حزب خود را میراث-دار فردی به نام سیمکو میدانند. سیمکو عامل عثمانیها در ایران بود و موجب نابودی آسوریها در آذربایجان غربی. یعنی سیمکو پروژه نسلکشی ارمنیان/مسیحیان و حتی ایرانیان آذری را در آذربایجان غربی اجرا کرد و این دو حزب سیمکو را قهرمان خود میدانند. البته در کشور عثمانی نیز کردهای سنی بازیچه حکومت عثمانی شدند و موجب نسلکشی ارمنیان/آسوریان آن منطقه.

بنابراین چند ایران اصلی میتوان در مورد این دو حزب وارد کرد:
۱) سخن از ملیت/ملل ایرانی نقیض قانون مشروطه است. زیا در قانون مشروطه همواره ملت ایران آمده است.
۲) آنها سیمکو که جنایتکار قومی است را یکی از قهرمانان و بانیان اصلی خود میدانند. هیچ کدام از این دو حزب این جنایتکار را محکوم نکردند بلکه یکی از قهرمانان قاضی محمد نیز سیمکو بود.
۳) طبق مدارک امروز, دولت قاضی محمد یک دولت شوروی دست-نشاده بوده است:
بنگرید در اینترنت به کتب کاوه بیات (کردها و فرقه دموکرات آذربایجان) و یک مقاله دیگر:"گفت وگو با دکتر حمید احمدی و کاوه بیات درباره اسناد تازه فرقه دموکرات"
۴) در اوایل انقلاب این دو حزب با گرفتن سلاح از جلال طالبانی به مردمان غیرسیاسی و غیرکرد آذربایجان حمله کردند.

بنابراین این دو حزب با این سابقه سیاه نمیتوانند در بهبود ایران موثر باشند.

این نکته را نیز بیفزایم که فدرالیسم قومی (که در واقع طرحی است برای تجزیه طلب) در مورد "کردها" صدق نمیکند. زیرا زبان کلهری و کردی ایلامی و کردی گروسی و کردی مهابادی و کردی شکاکی هیچکدام یک زبان واحد نیستند و قابل فهم یکدیگر نیستند. در متون دوره اسلامی, قبایل گوناگون ایرانی-زبان را "کرد" میدانستند و در واقع "قوم" شدن نام کرد یک امر تازه است:
rbedrosian.com/Downloads/Asatrian_Kurds.pdf

همچنین حتی ناتیونالیستهای کردی که با تاریخ آشنایی داشته باشند, امروز قبول دارند که قومی به نام "فارس" وجود ندارد و آنچه وجود دارد همان ایرانیان فارسی-زبان هست. این نکته را به وضوح میتوان در توضیح "فارس" در نقشه قومی افغانستان به طراحی دکتر مهرداد ایزدی (خود یک ناتیونالیست کرد) دید:
http://gulf۲۰۰۰.columbia.edu/images/maps/Afghanistan_Ethnic_lg.jpg
بنگرید در رابطه با توضیحات ایشان در مورد واژه "فارس"
همچنین کتاب تازه به زبان روسی از دکتر آساطریان در مورد مردم ایران (قومیتهای ایران)(ETHNIC COMPOSITION OF IRAN) نیز چاپ شده است که دوباره نشان میدهد که "قوم فارس" ساخته یک سیاست مدرن برای تجزیه ایران است. جالب است که ناتیونالیستهای کرد حتی گروهایی مانند لک و لر (و بختیاری ..که زبانشان به شاخه فارسی نزدیکتر است تا سورانی) را نیز از کردستان خیالی خود میدانند.
من خودم یک مازندرانی هستم و همانطور که دوست تالش عزیز گفت, شاهنامه در فرهنگ ما نیز ریشه عمیقی دارد. در فرهنگ مردمان کرمانشاه و ایلام و کردستان نیز همچنین است. و اصولا همه ما شاخه یک ملت بزرگ هستیم.
فرهنگ و زبان هر بخشی از مردم ایران چه کردستان چه بلوچستان چه تالش..جزو میراث مشترک تمامی مردم ایران است. چه کسی میتواند بدون موسیقی کردی دلنشین کامکارها خود را ایرانی بداند؟ نقش زبان فارسی هم همواره آن بوده است که فرهنگ مشترک فلات ایران را تقویت کند و زبان فارسی یک زبان قوم خاص نبوده است (چنانکه حتی ناتیونالیست کرد مانند مهرداد ایزدی در نقشه بالا اشاره کرده است). بنابراین این دو حزب را نمیتوان با ریشه در ایران دانست و ریشه آنها برمیگردد به حکومت دست-نشانده قاضی محمد که در واقع یعنی میراث آنها به شوروی میرسد.
۴٨٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نظری

عنوان : درگیری ناسیونالیست های فارس و ایرانی با ناسیونالیست های کرد
یک نگاه به اکثر این نوشته ها نشان می دهد که تمام این برخوردها بین دو نگرش ناسیونالیست ایرانی (فارس) و ناسیونالیست کرد می باشد که هیچ ربطی به زحمتکشان کرد و فارس یا دیگر زحمتکشان ایرانی ندارد. استثمار کنندگان کرد سهم خود را می خواهند و زالوهای استثمارگر ایرانی مخالف آنند. حتی نظراتی که تحت عنوان چپ بیان می شود پوستش را بکنید همان ملی گرای شوینست ایرانی را صاف و ساده می بیینید. مشگل شوینیست های فارس و ایرانی هنوز هم همان یک وجب خاک ایران است و حق تعین سرنوشت خلق ها برای آنها اصلا اهمیتی ندارد. ناسیونالیست های کرد نیز که نمایندگی منافع طبقات استثمار گر نوین کرد را می کنند در آرزوی حاکمیت و برای چپاول کار زحمتکشان کرد حتی حاضرند که با خود شیطان هم کنار بیایند. قبل ترها امید داشتند با شیطانهای از نوع خمینی یا صدام به توافق برسند اما اکنون امید دارند با رقبای آنها کنار بیایند. خلق کرد حق تعین سرنوشت خود را دارد اما عوض کردن اربابان استثمار کننده فارسی زبان با کرد زبان آنها را از فقر و محرومیت و استثمار تاریخی رها نخواهد کرد. خلق کرد تنها با اتحاد و همکاری با تمامی خلق های منطقه می تواند به صلح و عدالت دست یابد.
۴٨٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : بعد از خودمختاری کردهای عراقی، کردهای سوریه هم موفق بدریافت آن شدند.
بمیمنت ایجاد نارآرامیها در سوریه، کردهای ساکن سوریه موفق شدند منطقه عاری از ارتش سوری بوجود بیاورند و پرچم کردستان را بجای پرچم سوریه و یجای عکس بشار اسد، عکس اوجلان کرد ترکیه را نصب کردند. واز این به بعد مدارس و تمام نوشته بزبان کردی خواهد بود. کردهای سوریه بعد از قریب پانصد سال است که بدنه اصلی خود یعنی از ایران جدا شده و هیچ نسبتی با هموطنان کرد ما ندارند. واگر هم داشته باشند در حدی است که مهاجرین اروپایی بعد از کشف امریکا که در آنجا مقیم و فقط مدافع منافع کشور امریکا هستند و در حقیقت امریکایی هستند تا یک فردی از یک کشور اروپایی. و حتی مهاجرت گروههای متفاوت زبانی که تابامروز آنرا حفظ نموده اند، استثناء نیستند. آلمان دو تکه باید یکی گردد، اروپای چند نژادی باید یکی گردد ولی ایران با بافت سامان چند هزارساله بایستی « قطعه قطعه» بشود. جوابش را فعلآ کشورهای فاتحان جنگ دوم جهانی میدانند.
۴٨٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی

عنوان : یاد بگیریم استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر
همه نظردهندگان خسته نباشند و زحمتکشان فکری سایت اخبار روز نیز.
نظردهندگان! دوستان ! رفقا! هموطنان و هموندان باید بگویم که هر که ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموخت از هیچ آموزگار. گذشت روزگار معنای دیگر مفهوم تاریخ است. ما باید یاد بگیریم استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر. در بازی سیاست رئال اگر عوض نشویم تعویض خواهیم شد.
بخش عمده ای از نظرات متاثر از آرزوهایی است که در روزگاران سپری شده عملی نشد و در هزاره سوم و چرخش اوضاع برآمد گلوبالیزاسیون نیز امیدواری به حصول آْنها اگر به بیراهه ات نکشد به بیدرآباد آرزوها نخواهد رسید.
زمانی تنعم مادی و ارزش های سیاسی بورژوازی و تمکین به سیاست های امپریالیستی تابو بودند و وطنپرستی و ایران دوستی را افتخار می دانستیم و مدالش را به موازات نشان سوسیالیستی مان بر سینه می زدیم. اما امروز درخواست از غرب ئ نهادهای جهانی داریم .چون که از سیاست های بغایت منسوخ رژیم جمهوری اسلامی چنان برآشفته شده ایم که آنرا با طولانی شدن دوران مهاجرت ناخواسته ترکیب کرده و شتابان بر درب غرب و نهادهای بین المللی دخیل آزادی می نهیم.
رفقا بویژه هموطنان عزیزم فعالین سیاسی کرد قطعا سرکی به تحلیل های استراتژیست های سرمایه داری می زنند. اگر نمی زنند بخاطر نیالودن چشمان به ادبیات سیاسی، توصیه می کنم بد نیست تفرجی کنند.دکترین نیکسون بدیل دکترین آیزنهاور در دستگاه دیپلماسی آمریکا شده است . آمریکا در حال طعمه گذاری و به دام انداختن است. گوش فرا دهید! مدتی است بر طبل جنگ می کوبد تا به جهان تفهیم کند ابرقدرت یکه تازی است. ترجمان دکترین سیاست خارجی ایالات متحده در مصاحبه هنری کسینجر هنوز بیات نشده. شعار برآمد دکترین آمریکا" با کنترل نفت ملت ها را کنترل کنید و باکنترل غذا مردم را". کسینجر در جمع خبرنگاران عنوان کرده :" ما به ارتش گفتیم که باید ۷ کشور خاورمیانه( عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران) را بخاطر منابعشان تصرف کنند. رفقا دقت کنند! بخاطر منابعشان نه برای کمک به استقرار دمکراسی یا خودمختاری و... و ما چند روز متوالی است که با تمام توان بر موضوعی پای فشاری می کنیم که تلخی محصول " فست فودی " ش زمانی کام برخی رفقا را تلخ خواهد کرد که دیگر فایده ندارد و دیر شده است. دوستان! آمریکا و اسرائیل مدتی است مارش جنگ می زنند و ما بر سر آرزوهای گمشده مان نزاع قلمی احساسی و نه راهگشایانه می دهیم. نزاع قلمی خوب است اما نه اینکه چنان فضایی ایجاد شود . فضایی برآمد بحث های آرزویی؛ زیرا چنین فضایی خوشآیند غرب بوده و باعث رنجش وطندوستان چه با وجود رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی و چه بدون آن خواهد شد و تداوم تفرقه ای که صعب العلاج شده است می روم تا بار دیگر باز گردم
۴٨۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : صورت مساله را متوجه باشیم
برای آنها که نخوانده اند , مقاله " صورت مساله را متوجه باشیم - ایرج فرزاد " در ستون مقاله های دریافتی خواندنی ست.
۴٨۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایسفهانی

عنوان : مطالبات خلق ستمدیده اصفهان
طنزی از رضا قاسمی

بیانیه اعلام استقلال کشور اصفهانستان
ما اصفهانی‌های مقیم مرکز، پس از تحمل ۱۴۰۰ سال ستم ملی اعراب، ۱۰۰۰ سال ستم ملی ترک‌ها، ۵۰ سال ستم ملی مازندرانی‌ها، و سی وسه سال ستم ملی خلفای هندی و ترک تصمیم گرفته‌ایم استقلال سرزمین عزیزمان اصفهانستان را از خاک کشور عزیزمان ایرانستان اعلام بکنیم. در راستای رفع ستم ملی از اصفهانی‌ها اقدامات زیر را هرچه زودتر(و در صورت امکان هرچه سریعتر) خواستاریم:
یک ـ اخراج فوری ریزی های مقیم اصفهان (اهالی ترک زبان زرین شهر فعلی) و منتقل کردن آنها به طور کلی به جایی که عرب نی انداخت؛ یعنی به همان ترکستان.
دو ـ جایگزینی زبان فعلی با زبان باستانی اصفهانی‌ها (زبانی که امروزه فقط در ناحیه ورنامخواست به آن گویش می‌شود). در این زبان به عنوان مثال از عبارت زیبای «ویزُم وَخسادِس» استفاده می شود نه از عبارت وحشتناک «موهای تنم سیخ شده است» یا از «اُ چِدِس؟» بجای «اوهوی، تو را چه شده است؟».
سه ـ انتخاب فوری زبان فرانسه یا انگلیسی یا لا اقل زبان آلمانی به عنوان زبان رسمی اصفهانستان تا ما هم هرچه زودتر ناف‌مان وصل بشود به ناف فرهنگ و علوم کشورهای راقیه.
چهار ـ احیای دوباره رودخانه زاینده رود و فراهم کردن مقدمات آب آوری‌ی آن. یعنی خلاصه بازگرداندن آب رفته به جوی.
پنج ـ برگرداندن نام سپاهان به اصفهان و ویران کردن فوری عمارت عالی قاپو، مسجدشاه و بطور کلی میدان هشت بهشت و ساختن عمارت‌های باستانی تازه بجای آنها یا در صورت امکان ساختن یک زمین فوتبال تازه درآنجا.
شش ـ اعاده‌ی دوباره‌ی پایتخت به شهر اصفهان و ارتقاء در و دهات اطراف به مقام استان.
در پایان استدعا داریم سایر اقوام و ملیت‌های مقیم ایران مظلومیت ملت ستم دیده‌ی اصفهان را درک کرده و مصائبی را که بخصوص در زمان شاه عباس و جانشینانش (همه ترک زبان) و نیز در زمان حاکمیت قجرها (ایضاً ترک زبان) و از آن بدتر در دوره زمامداری هشت ساله نخست وزیرخلیفه اول(ایضاً ترک زبان) و نیز در زمان خلافت بیست و سه ساله خلیفه‌ی فعلی (ایضاً ترک زبان) متحمل شده‌ایم از یاد نبرند. ملت غیور ایران باید بخاطر داشته باشند که در دوره شاه سلطان حسین صفوی(ایضاً ترک زبان) فرزندان ستم دیده اصفهانی بر اثر فرچه‌مالی های مدام این پادشاه یک جایی‌شان بطور کلی پاره شده است. از آن بدتر، در زمان حمله‌ی تیمور و محمود افغان و نیز در زمان حمله سایر هموطنان عزیز حاکم بر ایران، ما مجبور بوده ایم در مجموع قرن‌ها سگ و گربه بخوریم. باور نمی‌کنید بروید تاریخ را ... عوعو... بروید تاریخ را میومیو... بروید عوعو را میومیو... بروید میومیو را عوعو... بروید میوعو را عومیو... بروید عومیو را میومیو...
زنده باد اصفهانستان، پاینده باد ایران
کمیته اصفهانی‌های مقیم مرکز، شعبه‌ی پاریس

--
۴٨۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : Juybar

عنوان : Goftogu ba Mohammad Amini
http://www.youtube.com/watch?v=InCAcav_QP۴&feature=share
۴٨۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : مغلطه نفرمائید!
جناب ایرانپور

همه ی استدلالهای شما از جنس مغالطه و فاقد ارزش پاسخگوئیست. استدلال منطقی دارید، بفرمائید این گوی و اینهم میدان. لطفاً آسمون و ریسمون نبافید. قصد اهانت نداشتم ولی شما واقعاً زده اید به صحرای کربلا.
۴٨۲۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ناصر ایرانپور

عنوان : موضع‌گیری حزب دمکرات کردستان
[از بیانیه‌ی حزب دمکرات کردستان به‌ مناسبت ترور ناجوانمردانه‌ی د. صادق شرفکندی که‌ در آن در مورد یورشهای اخیر به‌ جنبش کردستان نیز موضعگیری شده‌ است.]

توضیح: حزب دمکرات کردستان بخش منشقق از حزب دمکرات کردستان ایران است. این دو حزب استراتژی یکسانی را دنبال می‌کنند. هر دو برای استقرار یک نظام دمکراتیک، فدرال و سکولار در ایران و تحقق مطالبات کرد در آن چهارچوب مبارزه‌ می‌کنند.

حزب دمکرات کردستان:
با انکار تنوع ملی در ایران نه‌ هماهنگی بین نیروهای سیاسی بوجود خواهد آمد و نه‌ وحدت کشور در آینده‌ تأمین خواهد شد.
[...]
مردم آزادیخواه ایران!
نیروها و سازمانهای سیاسی و مدنی!
دکتر صادق شرفکندی و یارانش در حالی توسط تروریستهای جمهوری اسلامی بشهادت رسیدند که‌ مشغول دیالوگ با نیروها و شخصیتهای سیاسی ایرانی بمنظور ایجاد هماهنگی و همکاری میان نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی بودند. اهمیتی که‌ د. شرفکندی برای‌ نشست و دیالوگ با نیروهای اپوزیسیون ایرانی قائل بود از این اعتقاد حزبی‌اش سرچشمه‌ می‌گرفت که‌ عدم همکاری و هماهنگی میان نیروهای دمکرات و ترقیخواه کردستان و ایران، عامل اصلی بقای جمهوری اسلامی بشمار می‌رود. اما مایه‌ی تأسف است که‌ ۲۰ سال پس از شهادت د. شرفکندی و یارانش که‌ در راه این آرمان جان باختند، این اتحاد تحقق نیافته‌ است. نه‌ تنها تحقق نیافته‌، بلکه‌ هر بار به‌ بهانه‌ای، شماری از شخصیتها و نیروهای ایرانی خارج از کشور، خواستهای جنبش ملی مردم کردستان را آماج حملات ناروای خود قرار می‌دهند. سال گذشته‌ هنگامیکه‌ حزب دمکرات کردستان در بیانیه‌ای، خواستار آن شد که‌ جامعه‌ی جهانی در مقابل ستم و یورشهای دولتهای منطقه‌ علیه‌ ملت پاره‌پاره‌ شده‌ و تحت ستم کرد از این ملت حمایت نماید، موجی از تبلیغات خصمانه‌ علیه‌ حزب ما و جنبش حق طلبانه‌ی مردم کردستان براه افتاد. امسال نیز انتشار موافقتنامه‌ای میان دو سازمان سیاسی کرد به‌ بهانه‌ی دیگری بدل گشت تا اتهامات پوسیده‌ی دو رژیم پادشاهی و جمهوری اسلامی علیه‌ جنبش ملی در کردستان تکرار گردد و در این رهگذر کثیرالمله بودن ایران و ابتدایی‌ترین حقوق خلقهای تحت ستم ایران مورد انکار قرار گیرد. ما تأثر و تأسف خود را نسبت به‌ وجود و عرض‌اندام‌کردن اینگونه‌ دیدگاهها و برداشتهای زیانبار اعلام داشته‌ و بر حقوق ملی کرد و دیگر ملیتهای ایران تأکید می‌ورزیم. در همان حال توجه‌ نیروها و سازمانها و شخصیتهای ایرانی را بسوی این واقعیت جلب می‌نماییم که‌ بدون قبول کثیرالمله‌ بودن جامعه‌ ایران و برسمیت شناختن و احترام به‌ خواستهای آنان، نه‌ در حال حاضر در سطح اپوزیسیون هماهنگی و وحدت مبارزاتی ایجاد خواهد شد و نه‌ در آینده‌ یکپارچگی کشور تأمین و تضمین خواهد گردید.
ما از کلیه‌ی سازمانها و شخصیتها و همه‌ی ایرانیان آزادیخواه و مسئول انتظار داریم علیه‌ این حملات تبلیغاتی و اینگونه‌ دیدگاههای نادرست ایستادگی کرده‌ و مشوق رویارویی شجاعانه‌ و واقعبینانه‌ با واقعیات جامعه‌ی ایران و نشست و دیالوگ بمنظور ایجاد درک متقابل و پی ریزی پایه‌هایی مستحکم برای اتحاد داوطلبانه‌ی ایران فردا باشند.
[...]
حزب دمکرات کردستان
۴٨۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : دو نکته و حواشی آن
۱ - من با علی عزیز موافقم. یعنی اگر ناسیونالیزم، کور و قوم پرستی و عامل ویرانی نباشد - مانند ناسیونالیزم کور که در قفقاز فاجعه ها آفرید - می تواند مثبت و مفید و عامل اتحاد گردد.
در قفقاز موضوع از حق طلبی خارج شد. جرم انسان های عادی که قتل عام شدند، این بود که از قوم دیگری هستند. اغلب مردم بی گناهی که کشته شدند در تظاهرات و یا جنگ نبودند. بلکه خانه هایشان شناسایی می شد، در به وسیله ی مردمی مسخ و وحشی شده شکسته می شد و آن بی گناهان زیر دست پا کشته می شدند. حتی به کودکان خرد، پیران و زنان حامله رحم نشد. و یا از طبقات بالا بر زمین پرت می شدند. من وقتی ناسیونالیزم را می کوبم، به این فاجعه گر، به این بیداد گستر نظر دارم.

۲ - شاید برای بعضی از عزیزان این سئوال پیش آید که تالشی که حتی استان خود را ندارد، دیگر چرا خود را گول می زند و خود را صاحب ایران می داند.
او خود را گول نمی زند. او که بچه هایش را با قصه های شاهنامه ای بزرگ می کند۱. از نظر تاریخی معنی قوی بودن و قدرت را می شناسد. او می داند که در ایران قدرتمند است که استقلال وجود دارد. یعنی اگر ایران زمین چهل تکه شود هر چقدر هم که ما شعار استقلال بدهیم، آن زیبا در عمل وجود نخواهد داشت. نه برای من، نه برای کرد و نه برای هیچ کس دیگری وجود نخواهد داشت. فقط و فقط در ایران قدرتمند است که با ما سر میز مذاکره خواهند نشست. در غیر این صورت ما به اجرا کنندگان فرمان بدل می گردیم و بس.

زیر نویس ۱ - همانطور که پیشتر نوشتم، ایران گرایی تالش و شاهنامه گرایی او ازشاهنامه ی جاودان اندیشمند بزرگ توس نیست. از تبلیغات ناسیونالیست های ایرانی دو قرن ما نیز نیست. در تالش شاهنامه ی نثری مردمی وجود دارد. و ده ها نقطه با نام های شاهنامه ای آذین بسته است. رَشی آخور، رَشَ پشت، رستمی ویسپینج وووووووووووو
حتی بعضی آیین شاهنامه ای که در کتاب جاودان فردوسی بزرگ نیامده، در تالش هنوز اجرا می گردد. مثل آیین سیمرغ و نسا، که در کل ایران زمین فقط در تالش اجرا می گردد. نسا همان سایه سار پر سیمرع = مرغی که می سوزد، است۲.

زیر نویس ۲ - چنانکه چله هیچ ربطی به چهل ندارد، و به معنی تولد خورشید است از چیل یعنی پوست تخم افق۳؛ یلدای سریانی نیز به معنی تولد است. سیمرغ نیز هیچ ربطی به عدد سی ندارد. سی یعنی می سوزد. و آن در بُندار سیین و سیستن بُن دارد. سیین و سیستن یعنی سوختن.
سیم = می سوزم
سیر = می سوزی
سی = می سوزد
و ...
سی فعل سوم شخص مفرد است از سیستن و سیین.
سیستان۴ نیز بن در همین بُندار دارد. سیستان یعنی سیستَ استان. یعنی استان سوخته. که به دو دلیل می توانستند این نام را بر آن خطه بگذارند. یکی محیط بیابانی آنجاست و دیگری وجود شهر سوخته است در آن سامان. که من به اولین مورد بیشتر تکیه می کنم.

زیر نویس ۳ - هنوز صبح هنگام وقتی نوک خورشید از افق بیرون آمده و بطور کامل دیده نمی شود؛ تالش می گوید: «آفتاوی کیجَه گلَه چیل ژَنده.» یعنی جوجه ی خورشید پوست تخم افق را شکسته برای تولد.
چیل = پوست تخم مرغ و ... است. چله، چیلَ است. یعنی چیل + فتحه ی مضاف زبان های کهن ایرانی، که در فارسی دری به کسره بدل شده. مثل پیلَ تن = تنِ بزرگ، لقب رستم. مثل پرسَ پولیس، که اگر به فارسی دری بر گردانیم، می شود پولیسِ پرس.

زیر نویس ۴ - عده ای به غلط سیستان را سگستان نامیده اند. در حالی که سگستان در مناطق جنوبی تر واقع است و هنوز نامش بر آن نقطه باقی مانده است. و آن سپه کَ یا سپه کَه، است. سپه یعنی سک. کَ یعنی خانه. کابین و کابینت و ... و کَ مورکا(خانه ی کوچک، خانه ی مور، روسی) نیز در همین واژه بُن دارند. سپه ست + بَه است. ست، یعنی ساکت، آماده. در آلمانی پست گفته می شود. و بَه یعنی بخور، یعنی بگیر. این نام در آغاز یک فرمان بوده که بعد ها به نام آن حیوان یعنی سگ بدل شده. مثل امر ملا بنویس! و میرزا بنویس! که دیر تر به نام شغلی شان بدل گشته.
فلان کس چه کاره است؟
میرزا بنویس است.
و از این دست بسیار است که در این اندک نگجند.

پیروز و شاد باشید

و جاودان ایران کهن و قدرتمند! که می تواند مایه ی سعادت همه ی ایرانیان گردد.
۴٨۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نادر از کرمانشاه

عنوان : دلم سخت بدرد آمد از اینهمه نامردیها
امروز بر حسب اتفاق دعوای «زرگری» مخالفان و موافقان توافقنامه احزاب سابق کردستان را مطالعه کردم. بارها نطرم را در این نشریه مطرح کردم. ما مردم کرمانشاه احتیاج بکسانیکه با اسلحه بیگانه برای «دفاع» و گرفتن حق ما، خود را آماده میسازند، نداریم. اگر قرار باشد وطن ما ایران و خانه و کاشانه ما کردستان توسط قوای نظامی خارجه همانند اشغال انگلیس بسال ۱۳۲۰ و یا حمله جنایت بار صدام حسین تکریتی ۱۳۶۰ مورد تهاجم نظامی قرار بگیرد. ما نیز بنا بر غریزه انسانی خود همدوش همه مردم ایران همانگونه در جنگ اخیر هم بثبات رسانده ایم در مقابل هر نیروی متجاوز دیگری از خانه و کاشانه وطنمان دفاع میکنیم. جنگ اسفناک عراق با ایران سبب کشتار جوانان ما گشت و آنزمان هم عده ای بنادرستی از جانب ما کردهای ایرانی با رژیم بعث عراق مشغول «رایزنی» بودند (خبر بسیار موثق است و اسناد هم موجود) و امثال شما در آن حملات یار و یاور و در کنار ما و مردم ایران نبودند. امروزه هم هیجگونه انتظاری از جانب شما نداریم و احتیاج بتکرار و تاکید این امر در نوشته ها و کنفرانسهای خبری تان نیست که« امیدواریم جنگی در نگیرد اما در این صورت مقصر اول و آخر رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی است و ما هم در جنگ در کنار آن نخواهیم بود. اصلا چطور ممکن است نه کومله و کردها بلکه بخشی از اپوزیسیون واقعی در کنار حکومتی که مردم خودش را سرکوب می کند قرار بگیرد؟» شما با این نظر ابراز میکنید که در جنایات رژیم جمهوری اسلامی ایران، همه مردم ایران سهیم هستند و شما مردم و منطقه ما را در قبال بمبارانهای ارتش اجنبی مورد درخواست خودتان تنها میگذارید و زمانی هم وارد معامله بنام ما مردم کردستان ایران با قوای اجنبی میشوید که خرابی و کشتار آنچنان وسیع است که کسی مانع ایجاد خودمختاری مورد نظر شما نخواهد بود. این هدف نهایی شماست که «نیروهایتان» را بجای دفاع از انسانیت و مردم و آزاد بودن برای « حکومت کردن» ذخیره نمائید. شما اگر قادر ببرداشتن باری از دوش مانیستید، لااقل همبستگی ما را متلاشی نکنید و «اضافه بار» هم نباشید. اگر شما روزی دوست و همراه ما بودید، امروزه دیگر با تاسف زیاد نیستید.
۴٨۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : بابک امیرخسروی
جناب ایرانپور،
بجای بجای خرج روی دست اخبار روز گذاشتن که Computer data storage و یا
حافظه (رایانه) بخرد بهتر بود این عریضه را با پست سفارشی دو قبضه به آدرس جناب
بابک امیرخسروی میفرستادید. بابک امیر خسروی مسئول گفتار خود است و ربطی به
گفتگوی ما در اینجا ندارد.
۴٨۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف ـ پرسشجو

عنوان : اگر جوابی ندارید، مغلطه ننمائید!
گویند که « نوع کردن سوال نمیتواند ابلهانه باشد ولی جواب بآن چرا» و منهم بر این اصل درست سوالی را مطرح میسازم .
چگونه این احزاب متعدد کردی در خارج از مرزها، حقانیت نمایندگی بخشهای مختلف قشری، طبقاتی، قبیله ای منطقه کردستان ایران و یا همه ساکنان آنجا را بدست آوردند؟
آیا هرکسی با هر نیتی (پلید و یا نیک) میتواند بعنوان «نماینده» مردم و یا بخشی از آن و یا قبیله ای از جمعیت ناهمگون ایران «تابلو» نمایندگی بالا ببرد و با آن داد و ستد سیاسی نماید و بدون اینکه ریشه در محیط اصلی داشته باشد؟
(توضیح :البته دانسته باینکه در گذشته «سازمانهای سیاسی» چند سه نفره در خارج که معرف حضور خیلی ها است و تعدادشان هم کم نبود و با تابلوهای الوان خود نمایی میکردند. محیط کنفدراسیون دانشجویان و محصلین خارج از کشور محیط زیست و «قلم زنی» آنان بود که قارج مانند رشد و باضملال رفتند).
آیا امروزه محیط جذب و رشد این قبیل سازمانها از میان «مهاجران» اقتصادی و اجباری که در جمع بیکاران کشورهای غربی افزوده گشته اند، و امرار معاش بس سختی را متحمل هستند. تغیر کرده است؟
جواب باین سوالها قادر بکمک برای «فهمیدن» انگیزه سیاسی و گروهی این سازمانهاست.
۴٨۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : ما باید برادری خود را نسبت به هموطنان کرد و ... ثابت کنیم. این حرف من در ارتباط با مردم عادی کرد است،نه احزاب.
نکته ای همیشه در اختلافات وجود دارد که خیلی ها بهش دقت نمی کنند. و آن این است که بعد شروع دعوا خیلی از حرف هایی که مدعیان به هم می پرانند مال بعد از شروع دعوا است. ولی عامل اصلی چیز دیگری بوده که گاه اصلاً فراموش میشود. و یا در حاشیه قرار می گیرد.
آنچه تدوین و تنظیم می گردد و بعد در اطلاعیه ها می آید، گاهی اصل مطلب را در خود ندارد. و یا اینکه نقش اش بسیار کم رنگ است.
بگذارید به عنوان فاکت زنده یک مثال از یک آدم بسیار عادی، یک چای فروش خیابانی برایتان بیاورم.

روزی در باب همین مسایل با یکی از دوستان بسیار خوب کرد خود حرف می زدم. گفت: بذار یک مثال زنده برات بیاورم.
گفت: روزی در میدان آزادی تهران بودم و دیدم مرد کردی دارد کنار خیابان با سرو صدا تبلیغ چای می کند. و چنان ویژگی هایی برای چای خود بر می شمرد که آدم دلش می خواهد همانجا دم کند و فنجانی بنوشد.
می گفت رفتم جلو و به کردی گفتم: یک کیلو هم به من بفروش.
چای فروش خیابانی به کردی جواب داد: برای تو نمیشه.
و باز همچنان تبلیغ می کرد و مردم هم می خریدند.
گفتم شاید حرف اش را به درستی نفهمیده ام. دوباره رفتم جلو و به کردی گفتم: یک کیلو هم به من بفروش.
و او اینبار گفت: گفتم که برای تو نمیشه. یعنی چای تقلبی است. و قیمت اش آن نیست که او با هیاهو دارد می فروشد.
خواننده ی این مطلب شاید بگوید: خوب او شارلاتان بوده. و یا قوم گرا بوده. همه موضوع ولی این نیست. نباید خود را با یک جواب صاف و پوست کنده راحت سازیم. باید دید چرا او قوم گرا مانده. باید دید چه زخمی او بر دل دارد که نه فقط خود را خودی نمی داند، بلکه با عشق کالای قلابی را به غیر خودی می اندازد.
حکومت های مرکزی تا به حال نتوانسته اند به کرد اثبات کنند که از حقوق همگان، همان نصف نیمه و اندکی که گیلک و آذربایجانی و مازندرانی و ... از آن بر خوردارند، او نیز برخوردار است. همین وضعیت را بلوچ ها، عرب ها، تالش ها، ترکمن ها و ... دارند. با این تفاوت که تالش همانطور که پیشتر نوشتم خود را صاحب اصلی ایران می داند و ظلم مرکزی هرگز نتوانسته او را از ایرانی بودن دور سازد.
تا زمانی که ما برادری خود را ثابت نکردیم این مشکلات را خواهیم داشت. رمضانی کرد با من بحث می کند. و بعد بالاخره در لابلای بحث متوجه میشود که من نظر بدی ندارم؛ دلسوزم که پا برهنه به میدان دویده ام. دوستدار کرد و کردستانم. که بر می گردد و در جواب من می نویسد: نقل به مضمون است؛ آقای حبیبی آنچه شما در اندیشه دارید را پیاده کنید، ما دوباره به شما می پیوندیم. یعنی باور نداریم. یعنی ما در کشور شما آدم دست دومیم.
باید آنچه برای خود می خواهیم، برای همگان بخواهیم تا زخم ترمیم گردد. این نکته - خود را خودی احساس نکردن - از نظر روانی بسیار بسیار اساسی و مهم است، که شاید به شکل مستقیم هم در اعلامیه های رسمی نیاید، در حالی که عامل اصلی دعوا می تواند. دعوا، کاراته بازی نیست که قانون و داور داشته باشد. وقتی شروع شد، تو نمی توانی بگویی چرا از چوب استفاده کردی!؟ بیا مشت زنی کنیم. بعد از شروع دعوا، دیگر همه چیز می تواند پیش بیاید.
ما اگر موفق بشویم بر زخم بلوچ و کرد و عرب و ... مرهم نهیم، و آنها ببینند که با دیگر خلق های ایران - در هر سیستمی که حاکم است - برابرند، فقط آنگاه است که برده ایم. که پیروزمندیم. آنها باید برابری همه خلق های ایران را ببینند. تا خود را از صمیم قلب ایرانی بدانند. این است راه چاره، نه لشکر کشی.
۴٨۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ناصر ایرانپور

عنوان : هدف دفاع از "تمامیت ارضی" یا بدبین‌کردن مبارزان کردستان به‌ اپوزیسیون ایران؟
هدف دفاع از "تمامیت ارضی" یا بدبین‌کردن مبارزان کردستان به‌ اپوزیسیون ایران؟
ناصر ایرانپور

پس از انتشار بیانیه‌ای که‌ به‌ قلم آقای بابک امیرخسروی و امضای تنی چند از کنشگران ایرانی انتشار یافت، شاهد واکنش تقابل‌آمیز شدید و قاطعانه‌ی فعالین کردستان نسبت به‌ آن بودیم؛ چند صد نفر، یعنی چند برابر تعداد امضاکنندگان "بیانیه"ی آقای امیرخسروی، طی بیانیه‌های متقابلی موضعگیری تحریفانه‌ و خصمانه‌ی "بیانیه‌" را محکوم کردند. این "بیانیه‌" حتی عده‌ای را به‌ این استنتاج رساند که‌ ماندن کردستان در چهارچوب ایران دیگر بلاموضوع است؛ این کنشگران گفتند: حال که‌ حاکمیت‌ جای خود دارد، "اپوزیسیون" نیز همان موضع شووینیستی را دنبال می‌کند و "نوید" برخورد مشابه‌ حاکمان در فردا را می‌دهد و در همین راستا از همین امروز مردم ایران را بر علیه‌ کردستان می‌شوراند ـ از همان سنخ که‌ اوایل انقلاب بهمن شاهد آن بودیم ـ و حال که‌ هیچ روزنه‌ای برای تحقق مطالبات کردستان در ایران پیش رو نیست، چرا نباید از همین اکنون دنبال گزینه‌ی استقلال بود؟" [نقل به‌ مضمون]
اینجا باید خطاب به‌ آقای امیرخسروی گفت: "دست شما درد نکند به‌ کمک خاله‌ خرسه‌یتان به‌ تمامیت ارضی!"

علاوه‌ بر فعالین کُرد، حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله‌ی کردستان ایران نیز در پاسخی تعرضی این تبلیغات مسموم را محکوم کردند. آنها ضمن تأکید بر مفاد "توافقنامه"‌ تصریح نمودند که‌ در هیج جای "موافقتنامه‌"ی‌ مشترک آنها‌ سخنی از استقلال نیامده‌ و در پی آن نیز نبوده‌اند. آنها ـ همانطور که‌ در "توافقنامه‌"‌ نیز آمده‌ است ـ خواهان تحقق خواسته‌های کُرد در چهارچوب ایران فدرال، سکولار و دمکراتیک بوده‌اند و هستند.

آقای بابک امیرخسروی ـ که‌ خود چندین دهه‌ مبلغ مفاهیم مندرج در توافقنامه‌ی دو حزب مزبور بود و اما امروز به‌ مبلغ دسته‌راستی‌ترین جناح اپوزیسیون تبدیل شده‌ ـ پس از تحریف مضمون و روح غالب بر "توافقنامه‌"ی این دو حزب، اینبار نیز پاسخ این دو حزب را منقلب و به‌ نفع خود مصادره‌ی به‌ مطلوب کرده‌ و گفته‌اند که‌ این دو حزب "عقب‌نشینی" کرده‌اند و این از اثرات شاهکار وی می‌باشد!! گویا آقای بابک‌ امیرخسروی چشم‌بندی هم می‌دانند! چرا که‌ هر انسانی با کمترین درجه‌ از دانش زبان پارسی می‌تواند به‌ جشمان خود ملاحظه‌ کند که‌ توضیح اخیر دو حزب مزبور بطور مطلق، باز تکرار می‌شود: بطور مطلق عقب‌نشینی از مواضع منعکس در "توافقنامه"‌ نیست، بلکه‌ تلاش برای رفع کژفهمی‌های عمدی و غیرعمدی امضاکنندگان "بیانیه" از آن‌ است. در این "توافقنامه‌" چیزی گفته‌ نشده‌ که‌ هزاران بار در ادبیات این دو حزب منعکس نشده‌ باشد. آیا بابک امیرخسروی اولین بار است چشم نازنینشان به‌ چنین ترمهایی در یک سند مربوط به‌ این احزاب می‌افتد؟!! این بسیار بعید به‌نظر می‌رسد. حال که‌ این بعید به‌نظر می‌رسد، چگونه‌ است تاکنون لام تا کام چیزی نگفته‌، و اما اکنون، به‌ این شیوه‌ به‌ چنین اقدامی دست می‌زنند و برایش طومارنویسی می‌کنند؟! آیا این گمان‌برانگیز نیست؟

آقای بابک امیرخسروی در هیستری‌ای که‌ بر علیه‌ جنبش کردستان براه‌ انداخته‌، همچنان آشکارا تحریف می‌کنند و سخن هیچ ناصحی را نمی‌پذیرند؛ در پاسخ به‌ انتقاد‌ آقای مهدی فتاپور و همه‌ی آنانی که‌ معتقدند که‌ حرکت وی آب به‌ آسیاب جمهوری اسلامی ریخته‌ است، باز تحریفانه‌ نوشته‌اند‌: "توافقنامه" آشکارا دم ازجدائی و تجزیه‌ی ایران می‌زند و برای تحققِ آن، صریحاً دست بسوی محافل بین‌المللی دراز می‌کند." آیا آقای بابک امیرخسروی این بار نیز سهو‌ نامسوولانه‌ای را از سر سهل‌انگاری و ندام‌کاری مرتکب شده‌اند و سوء نیتی نسبت به‌ ایران و کردستان نداشته‌اند؟

تصور من ابتدای کار این بود که‌‌ آقای امیرخسروی به‌ هر حال امروز اندیشه‌ای دارند که‌ در تعارض ۱۸۰ درجه‌ای با اندیشه‌ی سابقش می‌باشد و در این چهارچوب می‌خواهند دین خود را به‌ مکتب جدید ادا کنند و برای اینکار بام کوتاهتری از جنبش کردستان نیافته‌اند. اکنون اما با رویت تداوم برخوردهای دماگوژیک وی فکر می‌کنم که‌ این تنها یک خصومت عامدانه‌ برای خدمت به‌ مقاصدی گمان‌برانگیز است. شاید هم برای خودمطرح‌کردن باشد. آخر مدت مدیدی بود که‌ نه‌ رفقای سابقش برایش تره‌ خورد می‌کردند، نه‌ روشنفکران آذربایجان جایگاهی برایش قائل بودند (چه‌ که‌ می‌خواهد در کهولت و در نقش "احمد کسروی" و در تطهیر شووینیسم به‌ نفی و انکار ملت خود بپردازد) و نه‌ راست ناسیونالیسم ایرانی برایش بازارگرمی می‌کند. ای کاش پشت آن تنها این جاه‌طلبی باشد.

اگر دلیل واقعی جوش و خروش وی تنها سوءتفاهم و سوءتعبیر وی از "توافقنامه‌" می‌بود‌، دیگر می‌بایست دست کم بعد از انتشار اطلاعیه‌ی بعدی دو حزب مزبور برخوردی متفاوت می‌داشت. اما آن را نیز روز روشن وارونه‌ جلوه‌ ‌داد و همچنان گستاخانه‌ به‌ اشاعه‌ی اکاذیب خود ‌پرداخت.

من به‌ نوع تنظیم توافقنامه‌ی دو حزب دمکرات و کومله‌ ایراد داشته‌ام، اما در همان حال معتقدم که‌ این دو حزب بطور مطلق نه‌ در پی استقلال بوده‌اند (بدون آنکه‌ آن را جرم و جنایت بپندارم) و نه‌ همچون چیزی در "توافقنامه"ی مورد نظر آقای امیرخسروی‌ بازتاب یافته‌ است، اما ـ همانطور که‌ بالا اشاره‌ رفت ـ آقای امیرخسروی باری دیگر در نامه‌ به‌ آقای فتاپور مدعی‌ شده‌اند که‌
۱) دو حزب مذکور "دم از جدایی و تجزیه‌ی ایران" زده‌اند،
۲) این کار را "آشکارا" کرده‌اند،
۳) دست به‌ سوی محافل بین‌المللی دراز کرده‌اند،
۴) این کار را برای تحقق تجزیه‌ی ایران نموده‌اند،
۵) این کار را صریحا انجام داده‌اند.
درحالیکه‌ از این پنج ادعا‌ تنها یکی از آنها درست است و آن کار برای جلب افکار و حمایت بین‌المللی برای مسأله‌ کُرد بوده‌ است. این از دیرباز جزو سیاستها و بخشی از فعالیتهای احزاب کُردی بوده‌ است. و اما هر چهار ادعای دیگر دروغ محض است. لازم به‌ ذکر است که وی در پاسخ به‌‌ مجری تلویزیون بی‌بی‌سی که‌ می‌پرسد‌ "آقای امیرخسروی، کجا چنین چیزی طرح شده‌ است" می‌گوید که‌ از مفاهیم بکار برده‌ شده‌، می‌توان چنین برداشت نمود!! بنابراین این تنها یک استنباط غرض‌ورزانه بیش‌ نبوده‌ است.

این مفاهیم و ترمنولوژی ("ملت"، "حق تعیین سرنوشت"، ...) قریب ۷۰ سال است جزو ادبیات حزب دمکرات کردستان ایران و قریب سه‌ دهه‌ و نیم است جزو ادبیات حزب کومله‌ی کردستان ایران می‌باشد. جالب اینکه‌ آقای بابک امیرخسروی تعلق به‌ حزب و تفکری داشته‌ که‌ برای اولین بار این مفاهیم را به‌ ادبیات سیاسی ایران وارد ساخت. حال باید گفت که‌ آیا آن هنگام خود وی و بعدها کل سوسیالیستهای ایران تجزیه‌‌طلب بوده‌اند؟!!

من امروز خود را به‌ مفهوم دیروزی "چپ" و "سوسیالیست" تعریف نمی‌کنم، اما شهادت می‌دهم که‌ سوسیالیستهای ایرانی بهترین سیاست را در این ارتباط گرفته‌ و بیشترین سهم را در نزدیکی خلقهای ایران به‌ همدیگر داشته‌اند. راست و "ناسیونالیست ایرانی" در بین ملیتهای غیرفارس ایرانی همواره‌ آنتی‌پاتی ایجاد و حس گریز از مرکز و بدگمانی به‌ مرکز را تقویت نموده‌اند. البته‌ جالب است بدانیم که‌‌ بخشهای مهمی از "ناسیونالیستهای ایرانی" و به‌قول خودشان "ملی‌گرا" معترف به‌ وجود "ستم قومی" در ایران هستند. آقای امیرخسروی اما کلام آنها را نیز نمی‌پذیرند‌ و منکر چنین ستمی در ایران هستند، طوریکه‌ در نامه‌ به‌ آقای فتاپور از "ستم مذهبی" سخن می‌رانند!! براستی این مهمل نوبافته‌ بلاهت‌وارتر از آن است که‌ نیازی به‌ پاسخ داشته‌ باشد.

آقای امیرخسروی اینجا و آنجا مزورانه‌ از دکتر قاسملو برای حمله‌ به‌ حزب دکتر قاسملو وام گرفته‌اند! در حالیکه‌ تک‌تک این مفاهیم از خود دکتر قاسملو هستند و در زمان وی در ادبیات حزب رایج گردیده‌اند. خود من اولین بار در زندگی‌ام در یکی از کتابهای وی از زبان وی خواندم که‌ مفهوم "ملت ایران" نادرست است و "ملت کرد" و غیره‌ درست می‌باشد. وی همچنین از مروجان و تئوری‌پردازان "حق تعیین سرنوشت بود. و اگر اشتباه‌ نیز نکنم نشریه‌ی خود آقای امیرخسروی (شاید هم خود وی) با دکتر قاسملو مصاحبه‌ کرد. در مصاحبه‌ دکتر قاسملو با این پرسش روبرو می‌شود که‌: "از کجا معلوم که‌ خودمختاری که‌ امروز آن را می‌خواهید فردا در ایران به‌ استقلال تبدیل نمی‌شود؟" پاسخ دکتر قاسملو بس فکورانه‌ بود: "از کجا معلوم آن دمکراسی که‌ شما از آن دم می‌زنید، فردا در ایران به‌ دیکتاتوری تبدیل نمی‌کنید؟" این معنایی جز این ندارد که‌ وی به‌ حق تعیین سرنوشت کردستان معتقد بوده‌ و از این حق تا حد جدایی، آن هم زمانی بهره‌ گرفته‌ می‌شود که‌ دمکراسی واقعی و در چهارچوب آن حقوق ملی مردم کردستان تحقق نیابد. دکتر قاسملو و بعدها دکتر شرفکندی در مصاحبه‌ با راه‌ ارانی و پژواک هرگونه‌ حق ویژه‌ی ایرانی‌بودن را از آنها سلب نمود. این بدان معنا بود که‌ ما از کسی نمی‌پذیریم با شمشیر "دفاع از تمامیت ارضی ایران" در مقابل ما عرض اندام کند. پیداست کهولت سن به‌ برخی فراموشی داده‌ است. این مصاحبه‌ها‌ از سوی خود حزب دمکراتیک مردم ایران متعلق به‌ آقای امیرخسروی چند بار هم تجدید چاپ شده‌اند. وی اما با وصف این روز روشن باورهای ضدمکراتیک و شووینیستی و ترمنولوژی راستگرایانه‌ی خود را به‌ دکتر قاسملوی چپ نسبت می‌دهند. اگر این تحریف نیست، چیست؟!

وانگهی، گیریم این دو حزب و کل احزاب کردستان در پی استقلال باشند. مگر شیوه‌ی برخورد این "بیانیه"،‌ این احزاب را از انجام چنین عملی برحذر می‌دارد؟! مگر نه‌ این است که این "بیانیه"‌‌ با پاسخ قاطعانه‌ و رادیکال کنشگران کردستان روبرو گشت؟ مگر نه‌ این است که‌ عده‌ای را به‌ سوی طرح مطالبه‌ی رفراندوم نیز سوق داد؟ من تا این مورد هیچ بیانیه‌ای را از فعالان کردستان ندیده‌ بودم که‌ چنین آشکارا و با نام و امضای خود چنین مطالبه‌ای را طرح کرده‌ باشند. از این نظر نیز باید به‌ آقای بابک امیرخسروی "دست مریزاد" گفت! دو "بیانیه‌"ی تحریک‌آمیز این چنینی، شاید حزب دمکرات و کومله‌ را هم به‌ جرگه‌ی استقلال‌طلبان سوق دهید! "تمامیت ارضی" ایران مدافعانی چون شما داشته‌ باشد، استقلال‌طلبان واقعی دیگر نگرانی‌ای نخواهند داشت!

اما واقعیت چیست؟
واقعیت این است که نه‌ این دو حزب، بلکه‌ به‌ تصورم اکثریت قریب به‌ اتفاق احزاب کردستان و کنشگران مستقل کُرد
۱) کردستان را یک "ملت" می‌دانند،
۲) بر این باورند که‌ "ستم ملی" سیستماتیک بر کردستان اعمال می‌شود (بخشی ـ به‌ نظر من به‌ درستی ـ از "استعمار داخلی" سخن می‌رانند)،
۳) جنبش آن برای خلاصی از این ستم را "رهائی‌بخش ملی" می‌دانند (کومله‌ی حزب کمونیست ایران آن را "جنبش انقلابی مردم کردستان" می‌داند)،
۴) از نظر آنها مردم کردستان حق تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت خود در چهارچوب "حق تعیین سرنوشت خود تا مرز جدایی" را دارند،
۵) اکثریت قریب به‌ اتفاق این احزاب در همین چهارچوب ماندن در چهارچوب ایران را به‌ سود کردستان و ایران می‌دانند،
۶) در چنین حالتی اکثریت "فدرالیسم" را طرح کرده‌اند، حزب حیات آزاد کردستان کنفدرالیسم و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیز برنامه‌ی ویژه‌ای برای کردستان دارد، "هر چند در چهارچوب نظام سرمایه‌داری فدرالیسم را بهترین شکل تمرکز می‌داند" (حس شمس از رهبری حزب کمونیست ایران). محافل چندنفره‌ای نیز هستند که‌ استقلال کردستان را توصیه‌ می‌کنند. کمونیستهای کارگری حکمتیست نیز می‌گویند یا "استقلال یا حقوق شهروندی برابر". بنابراین این گروه‌ نیز حق استقلال را برای کردستان بخاطر ستم تاریخی‌ای که‌ بر این خلق رفته‌، برسمیت می‌شناسد، هر چند که‌ به‌ تبعیت از مرجع تقلید متوفی‌شان همانند راستها و شووینیستها و ناسیونالیستها سر ستیز با فدرالیسم دارند.

این تصویر کلی از جامعه‌ی سیاسی کردستان است. آیا هیچکدام از شقه‌های آن کوچکترین تقاربتی با‌ آنچه‌ از آقای امیرخسروی می‌شنویم، دارد؟

این یک واقعیت انکارناپذیر است که‌ دغدغه‌ی اصلی احزاب کردستان "تمامیت ارضی" نیست، بلکه‌ رفع ستم از مردم کردستان و تحقق آمالهای آن در چهارچوب آن است. "تمامیت ارضی" از نظر مردم کردستان جاده‌ی یک طرفه‌ نیست، بلکه‌ یک توافقنامه‌ی اجتماعی است که‌ حقوق و وظایفی را نیز شامل ‌می‌شود. انتظاریست عبث از من که‌ مرزهای کشور را نگه‌ دارم، در همان حال که‌ با پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی با بربرمنشانه‌ترین شیوه‌ مورد یورش قرار گیرم، چون خواهان رفع ستم ملی در چهارچوب نظام فدرال در ایران بوده‌ام. برای من ایران تنها با کردستان آزاد در آن معنا دارد. برعکس هیچ تعهدی به‌ ایرانی که‌ مردم کردستان را سرکوب نماید، ندارم. آیا در این کلام شخصی من کمترین ابهامی دیده‌ می‌شود؟ به‌ شما اطمینان می‌دهم این روانشناسی اجتماعی کُرد است. اگر این را تجزیه‌‌طلبی می‌نامید، بنامید. من ممکن است از خاک دل بکنم، اما آزادگی‌ام را قربانی خاک‌پرستی کسی نمی‌کنم. این هیچ تعارضی با آنچه‌ میلیونها ایرانی در سالهای اخیر کرده‌اند، ندارد. آنها خاک وطن را ترک کرده‌اند، چون حاضر نبوده‌اند، تسلیم اراده‌ی جمهوری اسلامی شوند. و تعداد بسیاری از آنها حتی به‌ قیمت ترک تابعیت ایران تابعیت کشور میزبان خود را نیز گرفته‌اند. این ظاهرا برای بسیاری امری بدیهی، اما برای کردستان کفر و جنایت است!

تصریح می‌شود:
هیچگاه‌ درک یک کنشگر سیاسی کُرد نسبت به‌ تمامیت ارضی‌ای که‌ کردستان را چند پارچه‌ کرده‌ است، همانی نخواهد بود که‌ "بیانیه‌"ی مزبور به‌ تزویر و یا به‌راست برای آن سینه‌ چاک کرده‌ است، چه‌ برسد به‌ اینکه‌ آنرا "کارپایه‌" و شرط هر عمل و ائتلاف سیاسی بداند. می‌دانیم مفهوم "تمامیت ارضی" به‌ دلیل اینکه‌ دستاویز و شاه‌بیت جنایتکاران حاکم بر ایران بوده‌ است، در بین کلیت طیفهای سیاسی کردستان بار معنایی بسیار منفی دارد، حتی آنتی‌پاتی نیز ایجاد می‌کند، آن هم بدون اینکه‌ این طیفها خواهان جدایی از ایران باشند. تأکید تورم‌بار بر این مفهوم آن را لوس می‌کند. اما اگر کسانی "تمامیت ارضی" دغدغه‌ی واقعی‌یشان است و لیل و نهار به‌ آن فکر می‌کنند و نیات پنهانی‌ای را دنبال نمی‌کنند، باید از زاویه‌ی به‌رسمیت‌شناسی پیشاپیش حقوق ملی و جمعی مردم کردستان‌ و با ابزار استدلال و قواعد دمکراسی واقعی به‌ میدان بیایند. خصومت‌پراکنی و پایفشردن بر ترمهایی که‌ دهها تعریف و توصیف از آنها می‌توانند وجود داشته‌ باشند، تحریف مواضع شفاف احزاب کردستانی و کینه‌توزی کودکانه‌ به‌ آنها تنها می‌توانند موجبات دوری احزاب کردستان و کردستان را از ایران فراهم آورد. این همان چیزی است که‌ آقای امیرخسروی باوجود انتقادات دوستان خودش لجوجانه‌ بر آن اصرار دارند.

آیا وی ‌ به‌ "تمامیت ارضی" مورد نظرش خدمت نموده‌ و یا خواسته‌ یا ناخواسته به‌ دشمنان وحدت مبارزاتی مردم ایران؟
آیا وی توانسته ‌است دو کنشگر کُرد را نسبت به‌ این دو حزب دلسرد کند و به‌ جبهه‌ی مدافعان "تمامیت ارضی" بکشاند، یا اینکه‌ تعداد بیشماری از کنشگران مستقل و منفرد و منتقد این احزاب را نیز بر ضد خود و به‌ جانبداری از این احزاب برانگیزاند؟
آیا‌ وی‌ موجب تفرق احزاب ایرانی و به‌دورانداختن پروژه‌ی اتحاد آنها نشده‌ است؟
آیا وی موجب بدبینی نخبگان کردستان نسبت به‌ اپوزیسیون ایران نشده‌ است؟

و آیا هیچکدام از اینها در راستای خدمت به‌ امر مبارزه‌ بر علیه‌ جمهوری اسلامی و به‌ "تمامیت ارضی" اییران بوده‌ است؟
من که‌ تردید جدی دارم.

۱۵ سپتامبر ۲۰۱۲
۴٨۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : مقاله ای از آقای اصفهانی...
مقاله زیر از آقای اصفهانی - که در صفحه نخست ا-ر نیز اکنون موجود است - بسیار قابل توجه است و راهگشا و مهم و من خواندن توام با دقت آنرا به همگان پیشنهاد می کنم . دستشان درد نکند برای همه زحماتشان.

من با یک استثنای بزرگ - تقریبا با همه آنچه ایشان گفته اند موافقم - منجمله راه و حل - اما به آن اضافه و پیشنهاد می کنم تشکیل یک شورای رهبری گذار در خارج را در هماهنگی با داخل.استفاده از پتانسیل خارج کشور ایرانیان ضروریست و عقلانی - کاش نخبگان وواقعا میهن دوست و معتمد و خوش سابقه بتوانند هر چه زودتر به چنین لیست و توافقی برسند. به نظر من خود آقای اصفهانی هم بعنوان مثال می توانند یکی از اعضای چنین شورایی باشند .

همچنین در این مقاله به نظر من لیست سوالها (صورت مساله) چند سوال یا حتی یک سوال کلیدی را کم دارد و آن هم در مورد کیفیت و پیچیدگی و تاثیرات دخالتهای استعماری و مهندسی اجتماعی - برنامه های دراز مدت - که آنها اعمال کرده اند می باشد. متاسفانه عامل مذکور تقریبا در همه تحلیلهای طیفهای گوناگون نظری/سیاسی غیبتی تراژیک داشته و دارد.

و اما آن استثنا در مورد این بر آورد نویسنده است که گرچه در دوران استعمار کلاسیک - "ناسیونالیسم مثبت" به درد مبارزات مردم می خورده است اما اصولا :

"" اما دیگر چیزی به نام «ناسیونالیسم مثبت» وجود ندارد؛ و دیگر ناسیونالیسم در تمام اشکال آن منفی است."

با ضیق شدید وقت - تلگرافی نظر من این است که - اولا چنین حکمی چنان مطلقانه صادر شده که خود بیشک زایل کننده اعتبار ادعای مطروحه است! چگونه می توان چنین مطمئن بود که اولا - قطعا و یقینا در هیچ کجا و در هیچ شرایطی دیگر ن-م وجود ندارد - و دوم - اصولا ناسیونالیسم هم در *تمام اشکال آن* منفی است ؟! به نظر من ایشان در اینجا بسیار تند رفته اند.

البته ایشان بعدا در بند ۹ مقاله میان مفاهیم "ناسیونالیسم" و "میهن" تمایز قایل می شوند و توضیحات موثر و جالبی ارایه می دهند. شاید بهتر بود ایشان با تلفیق بندهای ۴ و ۹ به نتیجه گیری و بیان روشنتری می رسیدند. به هر حال هر چه اسمش را بگذاریم (که البته مهم است که به تعاریف و تواصیف دقیق و گویا برسیم) همه می دانیم - و تقریبا هر انسانی در هر کجا - هم بنا بر غریزه و هم بنا بر اندیشه و منطق - می داند که - خانه و کاشانه و حریم و حرمت و میهن چیستند و کسی هم به این آسانیها از این اصل ساده اما مهم و اصولی و اساسی و محکم نخواهد گذشت. بیشک واقعیاتی همچون ناسیونالیسم کور و خاک پرستانه و نژاد پرستانه و جاهلانه همیشه در لایه های هر اجتماعی وجود داشته و دارند که صد البته بسیار منفی و مذموم است.

در اینجا شاید بد نباشد که باز هم هشداری دیگر به همه اندیشمندان و فعالین در مورد پدیده "جهان گلوبال معاصر" بدهم. باید بسیار محطاتانه با این "جهان گلوبال" برخورد کرد - دقت کنید که اهرمهای اصلی کنترل این "جهان گلوبال" در عمل - *در عمل* - در دست چه کسانیست - عقاید و هدفهای آنان چیستند و.... باید نخبگان ما عمق اطلاعات خود در این زمینه ها را به شدت افزایش دهند. "حکومت جهانی" - "قانون اساسی جهانی" - پول جهانی و امثالهم ممکن است به ذهن خیلی ها خیلی خوش بیاید اما هر کسی که قدری به گردانندگان این سیستم و حکومت نگاه کند و آنها را بشناسد زود خواهد فهمید که "اربابان جهانی" جز جهنمی دهشتناک برای اکثریت قریب به اتفاق آدمها روی این کره تدارک ندیده اند. جالب است که اینها را فراوان هم گفته و نوشته اند اما اطلاعات نخبگان در این زمینه ها به طرز اسفناکی پایین است.

دشمن را باید بسیار بیشتر و عمیقتر از اینها شناخت و به اعماق و مفاهیم بعضا گل و گشادی چون "سرمایه" یا "امپریالیسم" یا "فاشیسم" یا "کاپیتالیسم" یا "حکومت کورپریشن ها" و امثالهم به هیچ روی بسنده نکرد. "اربابان جهانی" - اسم دارند - رسم دارند - تاریخچه دارند. چه کاریست که چشم بر این ریشه های بزرگ و مهم ببندیم و در وصف دشمنان تنها به کلی گویی بپردازیم؟! چرا نباید به عمق کار و اهداف و روشهای امثال راکفلر ها و روچیلد ها و ویندسر ها و فراماسونی و ایلومیناتی پی ببریم در حالی که چنین آگاهیهایی حیاتیند و نیز حاوی بسیاری پاسخها و راهکارها توانند بود ؟!متاسفانه با بازی/جنگ روانی این تصور کودکانه را در اذهان بسیاری جا انداختند که به نام "منطقی و علمی" بودن و از ترس محکوم شدن به پدیده بعضا دشمن-ساخته ای به نام "توهم توطئه" و انگ جنون و مشنگی و غیره- از عمق مشخصی در کشف واقعیات پیشتر نروند و بیشتر و بیشتر تنها بر "منابع" خبری و اطلاعاتی مشخص و مرسومی تکیه کنند ! این در حالیست که "اربابان جهانی" - حد اقل از صد و پنجاه سال پیش باینطرف - بر اساس طرح و برنامه های مشخص تا بدانجا پیش رفته اند که در یکقدمی اعلام "حکومت جهانی" جهنمی خود قرار گرفته اند ولی هنوز هم بسیاری از دیدن و درک قسمت مهم و بزرگی از آنچه جلوی چشمهایشان در حال وقوع است عاجزند. به هر حال همین "اربابان جهانی" - گرچه همیشه از ناسیونالیسم کور و نژاد پرستانه و غیره - درست مثل رگه هایی از ایدئولوژیها و مذاهب گوناگون - برای سرباز گیری یا بالکانیزه کردن ملل - استفاده های فراوان کرده و می کنند - اما نهایتا ناسیونالیسم و تعلق و هویت ملی/میهنی را بزرگترین دشمن و مانع خود در راه ایجاد "حکومت جهانی" محسوب می کنند. هویت زدایی ملی/میهنی/انسانی همیشه در دستور اول کارشان بوده و هست. به نظر من آنها تحلیل درستی در اینجا کرده اند - و به همان نسبت هم ناسیونالیسم مترقی انسان محور و میهن دوستانه بزرگترین و مهمترین و عملی ترین عامل اتحاد و مقاومت مردمی و امید را تشکیل می دهد - خصوصا در ممالکی چون ایران یا یونان و روسیه و چین و ایتالیا و غیره.

پاینده ایران


http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/mellyyat.html
۴٨۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی

عنوان : استراتژی وفق شرائط پیش رو است نه برابر وضعیت تاریخی
با تشکر از فضایی که سایت اخبار روز در اختیار نظردهندگان قرار داده و زهی تاسف بر کسانی که زبان فکر و خط بر مدار فحش می چرخانند. موضوع قومیت از هر نظر که بدان بنگری مسئله ساز است. اپوزوسیون در برهه ای از زمان قرار دارد که لطمات تحریم و آثار خرابی و ویرانی جنگ احتمالی تنها و تنها بر مردم ایران اعم از بلوچ، عرب، فارس و کرد و...ضربه خواهد زد.این موضوع ها را از نظر دور میکند و با توافقنامه ای که جایش در این برش تاریخی نیست گمانه نژادپرستی را تقویت می کند.میتوان گفت که این قبیل اتحادها، توافق ها و حتی ائتلاف های دور از صندوق رای "خودمردم دانستن" است. رویکرد خود مردم پنداری را میتوان به بازگشت به یک قرن پیش در تونل تاریخ و زمان تلقی کرد گرچه ادعایی ندارم که در تونل زمان به یک قرن آینده رسیده ایم. کوتاه نویسی و پردازش عمل سیاسی نیک است زیرا نظردهی در شکل مقاله بویژه نظری پردازی هم حجم سایت را هدر میدهد، هم خواننده را کرخت و کثیری را از امتیاز نظردهی محروم میکند. با امید به روزهای بهتر
۴٨۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : توضیح در باب واژه ی دَوانَک و ...
شاید برای بعضی از دوستان این سئوال پیش آمده باشد که واژه ی «دَوانَک» که در کامنت خود بکار برده ام از کجا آمده؟
باید بگویم که گاه واژه می سازم. آخرین واژه ای که ساخته ام، «بُندار» = مصدر عربی، است. مصدر عربی نیز به همین معنی است. چنانکه در لغت نامه ها آن را بازگشتنگاه، یا جای بازگشتن معنی می کنند. یعنی کلمه ای که اصل اشتقاق است و بُن را در خود دارد.
و گاهی در زبان های کهن ایرانی واژه را می یابم و جای گزین می کنم. مثل وَشتَن = رقص عربی، شکست = معلول عربی، وَرزنش = مسابقه عربی۱، و ...

زیر نویس ۱ - این واژه کهن ایرانی، یعنی وَرزنش را هنوز تات های استان اردبیل و تالش ها به جای رقابت و مسابقه، و وَشتَن را به جای رقص بکار می برند. وَرزنش در بُندار ورزیدن ریشه دارد و همخانه ی ورزش نازنین و انسان ساز است.
واژه ی پهلوی شکست = معلول، را گذشته از تات ها و تالش ها، کل مردم آذربایجان نیز در دو سوی مرز بکار می برند.
متأسفانه در فرهنگستان ایران واژه ی خشن و ناجور و نامناسب "شهر آوَرد» را جای مسابقه ی عربی گذاشته اند که کاری بیجا و نادرست است.
شهر آوَرد یعنی نبرد شهر ها، یعنی جنگ شهر. به ورزش پیامدار صلح و سلامتی این وصله ی ناجور چسبیدنی نیست. ظلم است در حق آن نازنین۲.

زیر نویس شماره ۲ را در فرصت دیگری می نویسم. و علت ساختن واژه های نادرست از سوی فرهنگستان را مفصل توضیح می دهم. اگر در پای این مطلب نشد، دیر تر در پای مطلب دیگری آن را خواهم نوشت.

پیوسته پیروز و شاد باشید
۴٨۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : آشنا ...

عنوان : سندی در تجزیه طلبی ناسیونال شونیستهای کُرد و دشمنی با مردم ایران
"هر کس پیرو نقطه نظر دموکراسی یعنی حل مسائل کشور بدست توده مردم است، بخوبی می داند بین یاوه سرائی سیاست بازان تا تصمیم توده ها "فاصله عظیمی وجود دارد"، توده های اهالی به بهترین نحوی از روی تجربه روزمره خود به اهمیت روابط جغرافیائی و اقتصادی و رجحان، بازار بزرگ و کشور بزرگ واقفند و فقط تصمیم به جدا شدن می گیرند که ستمگری ملی و اصطکاکهای ملی زندگی مشترک را کاملا غیر قابل تحمل نماید و به کلیه مناسبات گوناگون اقتصادی پابند بزند. در چنین موردی تکامل سرمایه داری و آزادی مبارزه طبقاتی بسود جدا شوندگان تمام می شود"

ولادیمیر ایلیچ لنین


اخیرا توافقنامه ای میان "حزب دمکرات کردستان ایران" و "حزب کومله کردستان ایران" به امضاء رسیده است که از نظر محتوی چیز جدیدی نیست. این توافقنامه سندی تجزیه طلبانه و ضد ایرانی در خدمت تجزیه ایران و ایجاد کردستان بزرگ در منطقه خاور میانه به عنوان اسرائیل دوم است. این دو حزب در اساس خود بر روی همدستی با امپریالیستها و صهیونیسم جهانی برای نابودی ایران، حساب جدیدی باز کرده اند. نه سخنان آقای عبداله مهتدی جدید است و نه سخنان آقای مصطفی هجری.

آقای عبداله مهتدی صرفنظر از اینکه مطالب فراوانی در مورد وابستگی ایشان به کمکهای مالی امپریالیستها منتشر شده ، زمانیکه تحت نام کومله با گروه اتحاد مبارزان کمونیست (گروه سهند منصور حکمت) اتحاد کرده بود و "حزب کمونیست ایران" را ایجاد کرد، خواهان ایجاد اسرائیل جدیدی در کردستان بود و عدم پیگیری این سیاست را در یکی از سخنرانی های خویش یکی از اشتباهات مبارزاتی تشکیلات آنروزی خود بیان کرد. وی موفق شده بود در همکاری با دارو دسته منصور حکمت برای کومله در "حزب باصطلاح طبقه کارگر" حقوق ویژه بدست آورد، تا ناسیونال شونیسم کُرد را تبلیغ کند . به سخنان آنروز ایشان که توسط "توفان" در گذشته منتشر شده و بزودی تجدید چاپ می شود توجه کنید . ایشان در آن روز که خود را کمونیست جا می زد و خواها ن استقرار سوسیالیسم در کردستان ایران بود، چنین اظهار فضل کرده است:
آیا "ما نمی توانیم از کشور سوسیالیستی خود در حد توان خود دفاع کنیم؟ چرا نمی توانیم، ما براحتی می توانیم سربازگیری بکنیم، عضو سازمان ملل بشویم، اسلحه بخریم، مالیات بگیره، اسلحه تامین کند، وام بگیرد، سرمایه گذاری کند... به منابع طبیعی دست پیدا کند و استخراج کند و بفروشد، چرا نمی شود، مگر اسرائیل چقدر جمعیت دارد، مگر کویت چقدر جمعیت دارد، مگر می شود به سادگی حمله کرد و کویت را گرفت (حضرت آقا دیدیم که شد-توفان). فرض کنیم برای خود آمریکا، چونکه فقط قشون قضیه را تعیین نمی کند. اینکه یک ملت خودش را به صورتی متعیّن کرده باشد و باور کرده باشد که ملتها و کشورهای دیگر وی را برسمیت شناخته باشند، خودش سنگرهای مشخصی است. در سازمان ملل هوار می کنیم که سربازان ایتالیائی و سوئدی بیایند دم جاده بایستند و مانع حمله شوند. ما باید به سوی یک حاکمیت مشخص پیش برویم. ما باید کشور مقابل کشور بوجود می آوردیم و به همه اعلام می کردیم که جنگ است.حالا ما می فهمیم که چه خبطی در عرض این چهار سال کرده ایم."

آقای عبداله مهتدی با یاری دارو دسته های منصور حکمتی که با این تحلیها موافق بودند و در زیرش امضاء گذارده اند، دارد، خبط گذشته خود را بر طرف می کند و می خواهد با کمک سربازان سوئدی و ایتالیائی کشور بوجود آورد و در سازمان ملل متحد هوار بکشد. آقای عبداله مهتدی دارد آرزوهایش را متحقق می کند.

سخنان امروز ایشان ادامه همان سیاست نزدیکی به اسرائیل آقای عبداله مهتدی و منصور حکمت و ایجاد کشوری جدا از ایران با عنوان دروغین "سوسیالیسم" بود که تا به امروز نیز ادامه دارد. در اینجا وظایف تقسیم شده است. عبداله مهتدی وظیفه جدائی و "حزب کمونیست کارگری" و همه دارو دسته های پیرو نظریات منصور حکمت، وظیفه همدستی و همکاری با امپریالیسم و صهیونیسم برای تجاوز به ایران را به عهده گرفته اند.

اما آقای مصطفی هجری با الهام از وضع کردستان عراق، از امپریالیست آمریکا در خواست کرد به ایران به تجاوز نظامی بپردازد و همان بلائی را به سر مردم ایران بیاورد که بر سر مردم عراق آورد.آقای مصطفی هجری را چه باک که میلیونها ایرانی کشته می شدند و ایران ویرانه می شد. مهم این بود که با همدستی با امپریالیسم مانع می شد که آن بخشهائی از خاک ایران که وی مدعی تملک آن است، از این جنایت مصون می ماند. این همکاری ها با عمال بیگانه و دشمنان مردم ایران و خلق کرد درمیان این سازمانها ریشه تاریخی طولانی دارد.بعد از ترور قاسملو و شرافکندی که توسط رژیم جمهوری اسلامی صورت گرفت، شتاب این روند شونیستی در درون این تشکیلاتها تشدید شد.

روح این بیانیه، جدائی طلبی آشکار از ایران است. در این بیانیه همواره سخن از سرنوشت کردستان ایران و نه کشور ایران در میان است. تدوین کنندگان این سند با دقت کوشیده اند که سرنوشت خلق کُرد را از سرنوشت خلقهای ایران به روشنی جدا کنند. در تمام سند برای خلق کُرد حساب جداگانه ای باز کرده اند. آنها حتی تا جائی پیش می روند که از اپوزیسیون ایران به عنوان "اپوزیسیون ایرانی" صحبت می کنند، تا مبادا اپوزیسیون کُرد نیز مشمول این انتساب قرار گیرد و القاء شبهه شود، که کُردها نیز بخشی از اپوزیسیون ایران هستند و نه تافته جدا بافته برای مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و بر ضد اپوزیسیون ایران. برای آنها ایران یک طرف و کردستان طرف دیگر است. برای آنها یک اپوزیسیون ایرانی غیر کُردی وجود دارد و یک اپوزیسون جدائی طلب کُردی که نباید آنها را با هم مخلوط کرد، زیرا که اپوزیسیون ایرانی همان اهدافی را که اپوزیسیون کُردی طلب می کند، خواستار نیست. اپوزیسیون ایرانی "دشمن آتی" اپوزیسیون کردی است. اپوزیسیون ایرانی باید با آنها همکاری کند تا آنها کردستان ایران را از ایران جدا کرده و به سپس به کردستان عراق بپیوندد، تا کردستان بزرگ با حمایت امپریالیستها و صهیونیستها ایجاد شود. بعد از این "پیروزی" آنها به ریش "اپوزیسیون ایرانی" می خندند و برای تجاوز آشکار به ایران در ارتش اسرائیل و آمریکا نام نویسی می کنند. کردستان اسرائیلی پروراندن مار در آستین است.

در همان آغاز بیانیه آنها از "جنبش رهائی بخش ملت کرد در کردستان ایران" سخن می گویند. این به آن مفهوم است که ملت کُرد از جانب سایر ملتهای ایران از جمله فارس و ترک که در حکومت شرکت دارند مورد استعمار قرار داشته و مبارزه کُردها نه برای رفع ستم ملی که اساسا در قالب فرهنگی است، بلکه بر ضد استعمارگران و اشغالگران ایرانی صورت می گیرد. این روحیه ناسیونال شونیستی در همان بدو انقلاب با شعار "ارتش اشغالگر باید خاک کردستان" را ترک کند، امکان رشد یافت که متاسفانه از جاب سازمانهائی که خود را چپ جا می زدند، بدون انتقاد پذیرفته شده بود. اگر در بدو انقلاب مبارزه مردم کردستان ادامه انقلاب ایران و برای آزادی همه ایران تبلیغ می شد، بتدریج این مبارزه، به مبارزه برای اخراج ارتش اشغالگر خلاصه شد، که نتایج آن را امروز ما در مقابل خود داریم. اگر در بدو انقلاب بخاطر آزادی ایران، همبستگی بزرگی با مردم کردستان بوجود آمده بود، با طرح شعارهای تجزیه طلبانه به این همبستگی صدمه خورد و جنبش کردستان با جدائی از مجموعه جنبش مردم ایران، راه انزوا را در پیش گرفت. جریانهای اسرائیلی منصور حکمتی نیز به این روحیه میدان دادند و یاری رساندند. مبارزه "آزادیبخشی" که آنها از آن سخن می گویند، مبارزه برای آزادی ایران نیست، برای جدائی کردستان بر ضد مصالح ایران است. وقتی دشمن خلق کُرد، مردم ایران محسوب شوند، طبیعتا متحدان این دارو دسته، همه آن کسانی خواهند بود که دشمن ایرانند. ترکیب طیف این دشمنی را عربستان سعودی، قطر، اسرائیل و آمریکا تا همه متحدین داخلی غیر کُرد که خواهان تجاوز نظامی آمریکا به ایران و تحریم اقتصادی ایران اند، پر می کنند. بهمین جهت است که روی سخن آنها با امپریالیستهاست وقتی که می گویند: "شناساندن مشکلات و مطالبات ملت کرد در کردستان ایران به جامعه‏ ی بین‏ المللی و کسب حمایت سیاسی برای جنبش رهایی بخش ملت کرد، به عنوان مثال، سازماندهی اقدامات دیپلماتیک مشترک در سطح جهانی و دیدار از مراکز بین‏ المللی در راستای این هدف".

حرف آنها روشن است می خواهند با "فدرالیسم ملی- جغرافیایی" که آن "را به عنوان شعار اصلی و برنامه‏ سیاسی خود برای حل مسئله‏ ستم ملی در کردستان برگزیده و خود را پرچمدار این شعار دانسته و برای تثبیت و تحقق آن به اشتراک مساعی می‏‏پردازند."به ایجاد پایگاهی در مرز غربی ایران دست زنند که از جامعه بین اللملی نظیر "اپوزیسیون لیبی" و "ارتش آزاد سوریه" بخواهند که در دفاع از "حقوق قومیتها" و "حقوق بشر آنها" و نه "حقوق بشر" ایرانی ها، به حمایت سیاسی، و در صورت کاری نبودن، آنها به سیاست نظامی توسط سربازان سوئدی و ایتالیائی و شاید هم یک کمی از فنلاندی و لوکزامبورگی متوسل شوند. آنها گره همسرنوشتی ملتهای ساکن ایران را پاره می کنند تا برای کُردها حساب جداگانه ای باز کنند. در چُرتکه سیاسی کاسبکارانه آنها وضعیت کنونی دنیا و تجاوز به استقلال و حق حاکمیت ملی کشورها مورد بررسی قرار گرفته و در تعیین خط مشی شان به حساب آمده است. آنها که مدعی اند خواهان حق تعیین سرنوشت خلقها بدست خود هستند، نه تجاوز به بحرین توسط عربستان سعودی و نه اشغال سرزمینهای فلسطین را توسط اسرائیل محکوم نمی کنند. آنها هوادار تجاوز به عراق و افغانستان هستند و حق تعیین سرنوشت سایر خلقها برایشان حرف مفت است. آنها از دخالت در امور داخلی سوریه و لیبی با تمام قوا حمایت میکنند.به همین جهت مینویسند:

"برای مبارزه‏ ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرت‏ها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواسته‏ های ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی را مهیا ساخته است.موج تغییر و دمکراسی‏ خواهی فراگیر در منطقه ‏ی خاورمیانه، پرتوانتر از هر زمان دیگری پایه‏ های دیکتاتوری‏ ها را به سوی فروپاشی سوق داده است. دیر یا زود دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نیز، با تداوم مبارزه‏ توده‏های مردم و اراده‏ راسخ مبارزان راه آزادی، غیر از گسترش بحران همه‏ جانبه‏ اقتصادی و سیاسی و رفتن به سوی سرنگونی کامل، افق دیگری پیش‏رو ندارد". آنها بو کشیده اند که امپریالیستها در پی اپوزیسیون سازی و برقراری کار زارهای تبلیغاتی بیاری دارو دسته های تجزیه طلبان، مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و دارو دسته های پیروان منصور حکمت هستند. آنها تلاش می کنند که دیر بر سر قرار حاضر نشوند تا سرشان بی کلاه بماند. به مصداق تا تنور داغ است باید نان را پخت به صدور بیانیه متوسل شده اند تا از سایرین که کارزار راه انداخته و جلسات بحث و وحدت می گذارند عقب نمانند.

آنها حتی در مورد سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هم صمیمیت ندارند، زیرا این امر همه دانسته است که سرنگونی این رژیم در سرنوشت همه مردم ایران موثر است و راه آزادی و دموکراسی را در ایران می گشاید. تنها کسانی می توانند خواهان چنین سقوطی باشند که سرنوشت خویش را به سرنوشت همه مردم ایران گره زده باشند. برای کُردهای ناسیونال شونیست که این بیانیه ارتجاعی را تدوین کرده اند روشن است که حاضرند با گرفتن کوچکترین امتیازی از جانب رژیم جمهوری اسلامی به "نفع خلق کرد" برای بیرون کشیدن گلیم خود از آب، به سایر خلقهای ایران خیانت کنند. آنچه را که آنها بنام سرنگونی رژیم طرح می کنند، امری نیست که به آنها مربوط باشد. اسلحه ای برای فشار به رژیم جمهوری اسلامی است تا به مصالحه با آنها دست زند. اگر فرضا چنین سازشی صورت گیرد آنها خنجر خویش را به پشت مبارزه عمومی مردم ایران برای تحقق آزادی و دموکراسی فرو می کنند.

بیانیه ناسیونال شونیستهای کُرد بیانیه آزادی ملی نیست، به ایران و مردم ایران هم مربوط نیست، بیانیه خیانت ملی است و خلق کُرد زیر بار این خیانت نمی رود. آزادی ملت کُرد در گروی آزادی ایران است و در یک ایران آزاد و دمکراتیک است که می شود به رفع ستم ملی به صورت ریشه ای اقدام کرد و وحدت دمکراتیک مردمان ایران را تحکیم بخشید. برای نیل به این هدف، باید برای سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی متحد شد و با مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم در جهت پاکیزگی مبارزه انقلابی مردم ایران کوشید. پیوند مبارزه ملی و دموکراتیک، پیوند مبارزه دمکراتیک با مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی تضمین لازم برای آزادی ایران و نوع حکومتی است که بعد از آن در ایران بر سر کار خواهد آمد. کمونیستها باید روشن کنند که حل مسئله ملی در دوران امپریالیسم بخشی از مبارزه ضد امپریالیستی است، در غیر این صورت این "استقلال" توطئه ای برای سرکوب مبارزات همه خلقهای منطقه خواهد بود و مار را نمی شود در آستین پروراند. کمونیستها هوادار وحدت و همبستگی طبقه کارگر همه ملل ساکن ایرانند و در مقابل تبلیغات تجزیه طلبانه، همبستگی طبقاتی طبقه کارگر را تبلیغ می کنند. این عده نماینده خلق کُرد نیستند، مدعی نمایندگی این خلق هستند و باین جهت نیروهای انقلابی ایران نباید به زیر ادعاهای کاذب آنها امضاء بگذارند. حزب ما بارها نظریات خویش را در مورد حل مسئله ملی بیان کرده است. ما به امر مسئله ملی از دیدگاه منافع مبارزه طبقاتی می نگریم و تنها با استقرار جمهورهای سوسیالیستی شورائی درایران موافقیم. ما برای وحدت و همبستگی طبقه کارگر ملیتها و تمامیت ارضی ایران مبارزه کرده و آنرا تبلیغ می کنیم.

اکنون با انتشار این بیانیه حال آن سازمانها ایرانی خودفروخته ای زار است، که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی حاضرند با امپریالیستها و صهیونیستها متحد شوند و تحت نام "شرایط مناسب" در پا رکابی آنها به ایران حمله کنند. این خودفروخته ها متحد جدیدی پیدا کرده اند که همان اهداف را دنبال می کند. باید دید چه خاکی بر سرشان می کنند.



حزب کارایران(توفان)

شهریورماه هزار و سیصد و نود و یک خورشیدی

www.toufan.org
۴٨۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : عکس ها را باید در اصل مقاله دید
سرکار و یا جناب نوبر، ممنون.

برگزاری کنفرانس "ایران پس از جمهوری اسلامی" در پارلمان فرانسه

العربیه: کنفرانسی با عناوین "ایران پس از جمهوری اسلامی" و "جامعه ایرانی و مساله قومیت ها در ایران" جمعه ۱۴-۹-۲۰۱۲ در پارلمان فرانسه آغاز شد.

برپایه اطلاعات رسیده به "العرببه.نت" این کنفرانس به بهانه سالگرد ترور دکتر صادق شرفکندی دبیر کل سابق حزب دموکرات کردستان ایران برگزار می شود. مخالفان کرد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران را متهم به ترور وی در اروپا کرده اند.

در این کنفرانس علاوه بر شخصیت هایی همچون برنارد لیوی فیلسوف فرانسوی، نمایندگانی از قومیت های کُرد، عرب، ترک، بلوچ و ترکمن ایرانی هم حاضر می شوند.

بنا بر گزارش رسیده به العربیه، اهمیت کنفرانس در آن جا است که برخی از نیروهای اپوزیسیون ایرانی در صدد ایجاد ائتلاف های جدیدی هستند، به ویژه آن که احتمال تاثیرات تغییرهای اخیر در خاورمیانه بر ایران نیز وجود دارد.

در این کنفرانس بحث قومیت های غیر فارس ایرانی که بر اساس برخی گزارش ها بیش از نیمی از جمعیت ۷۵ میلیونی ایران را تشکیل می دهند، مطرح می شود.

محافل اروپایی در ماه های اخیر، اهمیت ویژه ای به وضعیت قومیت های ایرانی داده اند. آخرین بار حدود دو ماه پیش پارلمان اروپا، مشکلات قومیت عرب ایرانی و احکام اعدام علیه فعالان در مناطق عرب نشین این کشور را به بحث گذاشته بود.

شایان ذکر است که حزب دموکرات کردستان ایران نقشی برجسته در برگزاری کنفرانس ایفا کرده است. این حزب در سال ۱۹۴۶ تاسیس شد و رهبری آن را در حال حاضر مصطفی هجری بر عهده دارد این حزب را می توان به عنوان حزب مادر همه احزاب کُرد در ایران، عراق، ترکیه و سوریه به شمار آورد. شعار کنونی این حزب دموکراسی برای ایران و فدرالیسم برای کردستان است .
۴٨۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و باز سخنی در باب زخم کهنه و کاری کورد و وظایف ما
وقتی دیدم «اخبار روز» میهن را با خاک یکسان کرده؛ دلم گرفت؛ جانم لرزید. چندین بار، دَوانَک - مَئوس، همان که روی صفحه می دوانیم - را چرخاندم تا بنویسم، مفهوم میهن فقط خاک نیست، خیلی فراتر از اینهاست. ولی دلم نیامد. به خود گفتم: گرچه بیانی غلط است؛ اما پشت این سخن منطقی قوی، انساندوستانه و گرایشی همه خلقی خوابیده. بچه ها دارند بر دل زخمی کرد مرهم می گذارند، پس مزاحمشان نشو!
سکوت گرچه دشوار بود؛ با این حال، در گلوگاه اندیشه، بال پرواز واژه بستم، و در خانه ی سکوت نشستم.

این قبیله گرایی که این روز ها به شکلی مصنوعی در بین اقوام ایرانی رواج داده شده، ویرانگر و بسیار خطرناک است؛ و درمان ما نیست. زیرا می تواند همه را به جنگ و نابودی بکشاند۱. تا زمانی که ما نتوانیم آنچه برای خود می خواهیم برای همگان بخواهیم، راه به جایی نمی بریم. همه ی خلق های ایران پاره های تن ملت بزرگ ایران اند. پس باید نه در حرف، بلکه در عمل سعادت یکسان برای همگان بخواهیم.
اگر این شدیم، بیشک از پیروزمندانیم، یعنی بردیم. وگرنه به قول فیلسوف مظلوم ایران زمین، قبل از مرگ خود مردیم. زیرا به خون کشیده شدن و تکه پاره شدن ایران بزرگ و قدرتمند، مرگ تاریخی همه ی ماست.
پس بیایید شهامت داشته باشیم و در این حال و هوای زمستانی، در این زمانه ی پر از نگرانی و دلسردی، بیش از اینها همنشین بهار گردیم. و نه از روی تظاهر، بلکه با تمام هستی خود، و از صمیم قلب بگویم: «دایه سلطنه۲»، هم در دل منه.

زیر نویس ۱ - در دوران ما خطر جنگ های ویرانگر ناسیونالیستی خیلی بیشتر از زمان های گذشته است.
برای اینکه بخش بزرگی از نیروی انساندوست و خلقی بعد از فرو پاشی شوروی، و سر خوردگی، به ناسیونالیزم روی آورده. اینها فلان خان پنج کلاس خوانده نیستند. اینها سال ها در گروه ها و احزاب چپ کار تشکیلاتی کرده اند. سازماندهی بلدند. و اگر ناصادق باشند، گول زدن مردمان ساده به وسیله ی آن "پختگان" بسیار آسانتر است. خان حتی به گرد پایشان هم نمی رسد.
این عزیزان ما در واقع در فصل سر خوردگی، تسلیم یک شکست تاریخی شده اند. پس جایگاه خود را در جای دیگری جستحو گرند. بی آنکه بدانند درمان این نیست. در حالی که می توانستند با نقد گذشته، گذشته را چراغ راه آینده سازند.
امروز درمان ما ایرانیان، همگرایی، همیاری و دوستی همه ی ماست تا آنطور که باید ره یابیم.

«دو ره در پیش داری، یا تسلیم، یا پیکار جانفرسا
از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو»
احسان الله طبری ساروی

۲ - آن نام مبارک به عنوان نماد یک مادر رنجدیده ی ایرانی و هم کرد آمده.
۴٨۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایران جاودان

عنوان : در میهن پرستی مدنی ، چه ایرادی نهفته است ؟
در بحث ناسیونالیسم ، باید عرض کنم که Civic Nationalism یا میهن پرستیِ مدنی ، اصولاً دارای ماهیّتی مترقّی و پیشرو می باشد ، و اگر اشخاصی گمان شان بر ارتجاعی بودن پدیده ی ناسیونالیسم می باشد ، بهتر است اصطلاحات و ترکیباتِ حوزه ی عمومی و تخصّصی سیاست را خلط مبحث نکنند و به کاربردِ راستین و به جایِ هر گونه شان ، با دیدی انتقادی و از منظری موشکافانه بنگرند ، و سپس حکم به ردیّه نویسی علیه اش بدهند ، و در این مورد مطالعه ی انتقادی آثار کارل مارکس بزرگ را پیشنهاد می کنم ، تا هویدا گردد که ضدّ - ناسیونالیست بودن او ، به حدّی که چپ نماهای ایرانی دَم از آن می زنند ، توهّمی بیش نیست . بنابر این ، منطق و عقل حُکم می نماید که هر ایرانیِ دلسوزی ، علاقه ای ویژه به سرزمین آبا - و - اجدادی خود داشته باشد و در برابر متجاوزین و مزدوران داخلی ایستادگی نماید ، به خصوص که شرایط ایرانِ امروزِ ما در منطقه ی بحران خیز و بحران سازِ خاورِمیانه ، به مرتب بغرنج تز از هر کشور دیگری ست و تجربه ی صد سال اخیر ما نیز ، اذهان ایرانی را به فعّال بودنِ قطعیِ محافل تجزیه طلبانه ارجاع می دهد ، به گونه ای که چندین قسمت از پاره ی تنِ مان ، سرزمین مان ایران ، به ناحق و ناجوانمردی جُدا گشته است . فهم این مساله ، بدین حد دشوار است که شمایان بیان اش می دارید ؟ . « امضا محفوظ »
۴٨۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نوبر

عنوان : هر دم ازین باغ بری میرسد
رسیدگی به وضع ایران در بعد جمهوری اسلامی در پارلمان فرانسه و وضعیت اقوام ایرانی

http://www.iran-emrooz.net/index.php/news۲/۴۰۴۵۸/
۴٨۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : حق تعیین سر نوشت می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد. ما باید به نوع ایرانی آن بیندیشیم. وگرنه ...
آنچه امروز در جهان رواج دارد و نام اش را حیله گرانه حق تعین سر نوشت گذاشته اند، نام دیگرش همان تجزیه و یا به قول بعضی از دوستان استقلال است. ما که نمی خواهیم با کلمات بازی کنیم. مفهوم این کار یعنی باید در آینده ی نزدیک ایران بزرگ و قدرت مند که کسی دوست اش ندارد، به سی تا چهل کشور بدل گردد. و این یعنی اعلام جنگ بر علیه یکپارچکی ملتی کهن.
حال که این اعلام جنگ به ما داده شده، پس ما ایرانیان نیز حق داریم که برای دفاع آماده گردیم.

حق تعیین سر نوشت در ایران را باید مجلس ملی ایران تعیین کند و میزان اختیارات را نیز همان ارگان تعیین می کند که همه مردم ایران در آن نماینده خواهند داشت. ولی آنچه مسلم است این اختیار داران منطقه ای به هیچ رو حق داشتن ارتش، پرچم و نیروی انتظامی را نباید داشته باشند. همه ی اینها ملی و سراری است. ولی در اداره ی سیاسی و حل مشکلات اجتماعی باید دست مردم هر منطقه ای بازتر باشد تا بتوانند برای پیش برد امور فرهنگی، زبان، اقتصاد و ... نقشی فرا گیر و سازنده داشته باشند. خطوط کلی را همیشه باید مجلس ملی در پایتخت تعیین کند. در غیر این صورت باید آماده شد برای سی تا چهل تکه شدن.

هوشنگ اسدی عزیز حرف زیبایی را نوشته بود. نوشته بود: من نیمه کرد مازندرانی خود را صاحب ایران می دانم. در تالش کهن نیز دقیقاً همین برداشت را مردم دارند. یعنی خود را از فارس ایرانی تر می دانند. برای این اعتقاد خود دلایل کافی نیز دارند. ده ها مکان در تالش زمین با نام های شاهنامه ای آراسته شده است. و این در حالی است که این نامگذاری ها بعد از نوشتن شاهنامه ی جاودان از سوی اندیشمند بزرگ توس صورت نگرفته. بلکه ریشه در هزاره ها دارد.
کرد و دیگران نیز چنین تاریخی در ایران زمین دارند. ولی مسئله ی کرد فقط مسئله ی ملی نیست، بلکه زخمی بودن این هم میهنان عزیز ما نیز هست. ما باید دست در دست بر این زخم مرهم نهیم و برادری خود را به اثبات برسانیم تا آنها هرچه بیشتر خود را ایرانی بدانند. در کامنتی که ساعتی پیش در پای اطلاعیه ی جدید دو حزب کردستان ایران نوشتم، به این موضوع مهم - زخمی بودن - نیز پرداخته ام که دیگر اینجا تکرار نمی کنم.
تعارف نباید کرد. اینجا دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا چهل تکه شدن را باید بپذیریم و یا باید از یکپارچکی میهن خود دفاع کنیم. راه سوم همان اختیار دادن به مردم هر منطقه است از سوی مجلس ملی، بی ارتش، پرچم و ... که باید با جزییات، طرح، تصویب و اجرا گردد. باقی به نعل و میخ زدن ها تزویری بیش نیست برای پاشاندن یکپارچگی کشور عزیز و کهن ما به شکل گام به گام. تن دادن به این یعنی پایان ایران کهن. مباد هرگز چنان!
۴٨۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : آقای علی اصلی، دست مریزاد!
آقای اصلی آنچه را که باید گفته شود، گفت و بر اساس مثال "جانا سخن از زبان ما میگوئی" از زبان ما گفت که «من آنچه شرط بلاغست باتو میگویم/توخواه از سخنم پندگیر و خواه ملال» امیدوارم گوش شنوائی باشد. تاریخ گواه صادقی مبنی بر نا درستی این تبلیغات فراافکنی است. باشد تا زمانی دیگر.
۴٨۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : حق تعیین سرنوشت
جناب اصلی،
ممنون. کامنت شما فرضیه نیست حقیقت است . روند جریانات امروزه متابعت از جوکی است که در کلاسهای زبان در باره تجزیه و ترکیب جملات میگفتیم که تجزیه ات بد نیست ، مرده شور ترکیبت را ببرد.

احتمال اینکه در کردستان آزاد فردا مثلا کرمانشاه و یا ارومیه به خاطر عوامل داخلی
و یا خارجی و یا هردو ، خواستار حق تعیین سرنوشت شوند ، از ما بهتران فورا این دولت را به رسمیت خواهند شناخت همانطور که تا کنون در جاهای دیگر کرده اند.
اگر حق تعیین سرنوشت برسمیت شناخته شود تا آخرین جزء ذره اتم صادق خواهد بود. این تیغ از دو طرف میبرد.
۴٨۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : جالب!
ممنون از پیروز به خاطر کامنت و نقل جالب از عیسی صفا.
۴٨۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : آیا "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" خانه/کاشانه/شهر/میهن = "خاک پرستی" است؟؟؟!!!!!!
از امکان بحث در اینجا من هم به نوبه خود بسیار سپاسگزارم و نیز امیدوارم که جز در موارد شدید و به وضوح موهن از سانسور استفاده نشود. با پیام کلی و روح حاکم بر سر مقاله ا-ر که دعوت به آرامش و بحث و دیالوگ و باز گذاشتن کامل این کانالها است نیز بسیار موافقم. اما مشکلاتی نیز در آن می بینم که در زیر اشاره ای بر آن می آورم.

در سر مقاله اخبار روز آمده است:

" وقتی «حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی» قرار گیرد، دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی از این گونه کارپایه های سیاسی رخت بر می بندد و خاک بر انسان و حقوق آن مقدم می شود. "

من مانده ام که آیا نویسنده این خطوط واقعا خود به عمق و عواقب معنای سخن خویش اندیشیده است؟! چه دید و منطق و انصافی پایه چنین نظری می تواند باشد؟! شما در کجای دنیا دیده اید یا شنیده اید که احزاب سیاسی کشوری جا افتاده و با تاریخی بسیار طولانی دور هم جمع شوند تا به توافق و ائتلاف یا اتحاد در مورد رهایی کشور مطبوع خود برسند و در عین حال "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" آن مملکت اولین اصل اجماع نباشد - یا کلا زیر سوال و شاید و باید و اگر و اما باشد؟!

آیا همین الان اگر فرض کنیم که کردستان عراق مستقل شده باشد - می توانید تصور کنید که احزاب کردی برای تصمیم گیریهایی دور هم جمع شوند و همزمان یکی دوتای آنها اعلام کنند که هیچ پیش شرط و التزامی به "حفظ استقلال و تمامیت ارضی " کردستان عراق ندارند و آن را "خاک پرستی" محسوب کرده و در عین حال خواهان همکاری و اجماع با بقیه احزاب باشند؟! فکر می کنید که در چنین حالتی بقیه احزاب کردی به آن دو حزب چه خواهند گفت و چه عکس العملی نشان خواهند داد؟! جواب آسان است.اما آیا تصور جواب مربوطه اینقدر برای نویسنده سطور بالا غیر ممکن و خارج از ذهن بوده است؟! آیا قبل از دست به قلم بردن - اندیشه در خور ورزیده و و سوالهای لازم پیرامون این مقولات را از خود پرسیده است؟ حتی در ممالک نیم بند جدید التاسیس استعمار ساخته هم کسی به این آسانیها چنین فرمایشات "جهان وطن" گونه را مثل آب خوردن جاری نمی سازد و حفظ خانه و کاشانه و سرزمین مادری را چنین بی خیالانه با "خاک پرستی" معادل نمی سازد.

واقعا نویسنده محترم سطور بالا تا چه حد به عبارات خود اندیشیده است و تا کجا با واقعیات سر و کار دارد؟ آیا قرار است جمعی اتوپیایی و جهان وطن دور هم جمع شوند و تصمیم بگیرند که مثلا چگونه رژیم ایران را سرنگون کنند و بعد هم به صورتی بسیار "دمکراتیک" فلان حزب فلان قوم هر کدام تکه ای از این میهن را به خاطر مقوله موهوم و بعضا مضحکی به نام "ستم فارسها" - یا تحت هر بهانه دیگری - در اختیار خود بگیرند - و بعد هم اسم این را بگذاریم "دمکراسی و عدالت و حقوق بشر ؟! بله - طنز آمیز به نظر می رسد ولی این است نتیجه بسط منطقی سطور بالا !


بدیهیست که در چنین حالتی به قول معروف سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. به اینها بیفزایید شرایط منطقه ای/جهانی را و نیز دخالتها و لشکر کشیها و توطئه ها و ترورها و قتل عامها و اشغالها و نسل کشیهای عیان و آشکار استعمار کهنه کار را - بنگرید بر کوهی از اسناد و طرحهای علنی شده استعماریان و اهداف و مقاصد آنها و سیاست فعلی بالکانیزه کردن مناطق و ملل و قصد کهنه "اربابان جهانی" برای زدودن هر گونه ناسیونالیسم و علایق میهنی و هویت ملی/انسانی در راه ایجاد جهنمی به نام "نظم نوین جهانی" و "حکومت جهانی" فاشیستی و ببینید محاصره آشکار میهن را و رژیم خائن و استعماری حاکم را.

حال در چنین حال و روزی چگونه ممکن است کسی به این راحتی ژست جهان وطنی اتوپیایی به خود گرفته و نسخه تجویز کند که اصل "حفظ استقلال و تمامیت ارضی مملکت" بواقع یک مانع و مشکل بر سر راه نجات مملکت است(!!!!!!) و "خاک پرستی است " و خطرناک و ضد دمکراسی و عدالت و حقوق انسانی و ضد تفاهم است - سوالیست که ما سخت در آن حیرانیم و شاید نویسنده مربوطه قادر به پاسخ به آن باشد.

ضمنا سطور بالا صحبت از قربانی شدن " دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی " در صورت "خاک پرستی" - یعنی همان پیش شرط "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" - را مطرح می کند. بسیار خلاصه می گویم که دوست گرامی - فراموش نکنید که "دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی " و ارزشها و رفتار دمکراتیک شامل حال همه - منجمله ملت ایران - می شود و نه فقط گروه و قوم خاصی. یک بام و دو هوا نمی شود!به نظر می آید شما در این سطور دچار استانداردهای بعضا دو گانه شده اید. بله - در این میانه ملت ایران هم وجود حقیقی و حقوقی دارد و حق و حقوقی.پس ملت ایران هم حق دارد که برای خودش تصمیم بگیرد که تکه ای از خاک خود را از خود جدا کند یا نکند و این تصمیم بس عظیم را قرار نیست و نمی شود که فلان حزب یا گروه یا قبیله یا رفراندم محلی یا قدرت خارجی برای آنها بگیرد. در شرایط بسیار خطیر کنونی هم طبیعیست که اصل "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" اتفاقا بیش از هر زمان دیگری مورد تاکید اکید اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران قرار گیرد.

در خاتمه باید بگویم که بسیار متاسفم که هنوز هم عده ای متوجه تفاوت میان ناسیونالیسم کور و وطن پرستی خاک محور و شعبان بی مخ گونه - با میهن دوستی انسانی و مترقی نشده اند. بسیار جای تاسف است.عزیز جان - من میهن دوستم و عاشق میهن و مردمم هستم در عین آنکه الفت و احترام و مهر فراوان نه تنها به انسان بلکه به همه زندگی دارم.ساکن این کره خاکی چرخان و متحرکم و میهنم - با همه بالا و پایینی ها و خوبیها و بدیهایش - سرای و خانه و محل اصلی امن و آسایش من و همه دوستان و اقوام و نیاکان من بوده است و "پرستنده" هیچ کسی هم به جز خداوند مهر و عشق و سرور نیستم. هر کسی هم "خانه" خود را پاس می دارد از گزند آفات و دشمنان و غصب و تصاحب و شقه کردنها و عدم استقلال و بردگی این و آن - و من و من ها نیز چنین می کنیم و صد البته اگر چنین نکنیم جای تعجب و نا امیدی فراوان خواهد بود و آنگاه از آوارگی و بی خانمانی و غربت نشینی خود نیز شکایتی نتوانیم کرد. تعجب آنجاست که کسی با یک کاسه کردنی بسیار حیرت انگیز و گسیخته از واقعیات نام اینها را بگذارد "خاک پرستی" آنهم بدون نیم نگاهی هر چند نیم عمیق به حال و روز و شرایط اطراف خود!
۴٨۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : ترک و مازندرانی و فارسم و...
نوشته زیر کامنت من - با تغییراتی - ذیل مقاله آقای ابراهیم جهانگیری در صفحه اول است. فکر می کنم مناسب این ستون باشد :

http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۴۷۷۱۲


ترک و مازندرانی و فارسم و...


واقعا معلوم نیست که چرا این جناب "تورک" و نیز بعضا جناب جهانگیری تا این حد از بعضی واقعیات بدورند - "رک" بگوییم - حالت اسکیزوفرنی عجیبی در این نوع نوشته ها به چشم می خورد. مثلا اینکه چقدر و چند صد سال "تورکها" زمام قدرت را در ایران بدست داشته اند ظاهرا برای جناب "تورک" ما اصلا کافی نبوده و نیست و زمامداری خامنه ای "تورک" هم ظاهرا اصلا وجود ندارد - اینکه چقدر "تورک" در تهران و سراسر ایران زندگی می کنند و از چه امکانات و قدرتهایی با وجود "فارسهای نژاد پرست" برخوردارند نیز ظاهرا برای این جناب "تورک" واقعیت عینی ندارند. اینکه ستمهای گران دو رژیم استعماری شاه و شیخ "سخاوتمندانه" شامل حال همه ما مردم ایران شده است نیز ظاهرا در عالم "واقعیات" این دوستان هیچ جایی ندارد.اینکه مثلا چون منی با بسا فارس و بلوچ و کرد و عرب و گیلک همدرد و همراه و همرزم و همزنجیر بوده ایم هم لابد جزو واقعیت نیست و اهمیتی ندارد. اینکه بسیارانی چون من همه ایرانیان را سخت دوست می داریم و با جان و دل و کلام آتشین پارسی همیشه سخت حتی بر دهان آنها که جوکی کریه و متعفن بر ضد هر قومی گفته اند تازیده ایم نیز لابد واقعیت نیست ! بسیار خوب ! وقتی واقعیاتی چنین واضح و پیش رو در نظر کسی وجود نداشته باشند و در دریافتها و قضاوتها و محاسبات او نقشی نداشته باشند - بدیهیست که نتیجه گیریها و راهکارها و شعارها هم به همان میزان ناپخته و ناقص از آب در می آیند. وقتی کسی بس ساده دلانه و محدود تنها به تکه هایی از واقعیت بیاویزد سپس ناگهان در این توهم نیز اندر می شود که مثلا تواند صد ایل در پی خود کشد! عجبا! و شاید تراژیک تر - شاید هم طنز آمیزتر - تهدیدهای دائمی مبنی بر تجزیه و جدایی هستند که یکی در میان بر زبان مبارک جاری می فرمایند !

آخر خود شیفتگی و خود پرستی و خود محوری هم حدی دارد...متاسفم دوستان - اما ظاهرا اطلاعات و شاید هم قوه درک و استنباط شما با مشکلات جدی و عدیده ای روبرو هستند. من ایرانی خود ترک و مازندرانی و فارسم و جمعی از نزدیکترین عزیزانم کرد هستند و اقوام و دوستانی دارم گرامی چون برادران و خواهران که لر و عرب و بلوچند. چه می گویید شما ؟! شما می خواهید ما را از هم جدا کنید ؟! چرا ؟! به چه حقی ؟! به چه قیمتی؟! از چه راهی؟! با چه شانس موفقیتی؟! به سوی کدامین دوزخ ؟!

متاسفم که شما تا این حد از درک مفهوم و زیبایی موزاییک ایران و ایرانی عاجزید. مطمئن باشید که با دوری از عقل و منطق و مهر و انصاف و واقعیات و احساسات پاک - و با تاختن بر مرکب احساسات تند و آتشین و ناپخته و کودکانه فردا جز حسرت و پشیمانی از خامیها و ندانم کاریها چیزی عایدتان نخواهد شد. درد ما ایرانیان درد مشترک است - درد سلطه و نفوذ چند صد ساله استعمار و ستمهای نوکرانشان و صد البته درد ضعفهای فرهنگی و فکری که دخالتهای استعمار شدت آنها را دو صد چندان کرده است - درد کشتن آزادی و عدالت و قتل عام آزادگان و متفکرین و درد حکومت جاهلین استعماری - چه شاهی و چه شیخی... درد کم فهمی ها و نفهمی ها و ساده دلی های "نخبگانمان" - درد جنگهای روانی دشمنان و و رواج ضد اطلاعات به جای اطلاعات واقعی .... درد بیشمار مردمان در جهان سوم و جهان اول و "چهارم" ...!

قربانی سیاست دائمی استعماری "تفرقه بینداز و حکومت کن" نشویم ... استعمار و نقش و تاریخچه آنرا را واقعا بشناسید و از آن غافل نشوید - دچار این توهمات و ساده دلی ها ی بس کودکانه نشوید که سران استعمار و "اربابان جهانی" شاید کوچکترین احترام و دوستی و علاقه ای برای "تورک" یا کرد و بلوچ و عرب - یا حتی برای آلمانی و فرانسوی و امریکایی و اسراییلی و ژاپنی و.... - یا هر کدام دیگر از مردم ما قائل باشند - یا اینکه خیال کنید که شما قادر به معامله با آنها و پیروزی در معامله بر علیه میهن و مردمی بس کهن باشید. هر قدر که ما بیشتر دچار تفرقه شویم و تکه تکه تر - مطمئن باشید که همه مان دچار ستم و فلاکت بیشتر و بیشتر خواهیم شد. اما ایران - با همه مشکلان و ضعفهایش هنوز هم بهترین نقطه اتکا و پناه و امید برای همه ایرانیان است بخصوص در پروژه "حکومت جهانی" آن "اربابان جهانی" که تک تک من و شما و همه ملل دیگر را جز در حد سوسک و حشرات و فوقش چارپایان "قابل مصرف" نمی بینند... همانها که منجمله پشت سر علم کردن دو جهانی بودند و با کشتار میلیونها انسان ککشان هم نگزید و تنها به تمرکز هر چه بیشتر قدرت برای خود و حرکت به سوی "نظم نوین جهانی" و سپس حکومت جهانی بسیار جهنمی و کذاییشان پرداختند و حالا هم - گر چه با ترس و لرزی فراوان از خلقها - خود را در یک قدمی انجام "کار بزرگ" می بینند ! قدری در اینموارد اندیشه کنید - مطالعه کنید - واقعیات را دریابید و فردا اگر خدای نکرده کارتان به پشیمانی کشید نگویید که به ما تذکر و هشدار بر سر راه این دام مخوف داده نشد!
۴٨۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : خوش خیال

عنوان : باز بگو باروت است...
جناب سراوان امری داشتید؟ بله ، بار کامیونت چیه ؟ "زیره" است جناب سراوان، زیره ! می‌بینید که از کرمان می‌آیم ! باید بار کامیونت را ببینم... بفرمایید جناب سروان، قابل شما را ندارد... آقای راننده اینکه "باروت" است،اینکه زیره نیست ؟ اختیار دارید جناب سروان این زیره است،زیره اصل اصل هم هست...
زیره است ! باروت است !...زیره است ! باروت است !....آقای راننده اینکه کاری ندارد مقداری از این بار کامیون را داخل دست شما می‌ریزیم و کبریت می‌زنیم ، اگر آتش گرفت باروت است واگر آتش نگرفت زیره است... (کبریت زده میشود و باروت آتش می‌گیرد) ...راننده کامیون با صدای بلند میخندد و به پلیس راه میگوید ...نگفتم جناب سروان زیره است ، باز بگو باروت است...
۴٨۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : حق تعیین سرنوشت
جناب عیسی صفا در نیم پراگراف آنچه را که من در کامنت های دراز کوشیده ام بگویم گفته اند :

" حق تعیین سرنوشت خلقها و ملیتهای ایران، مانند هر حق دیگری مشروط به شرایط واقعی تحقق آنست. هیچ حقی در انتزاع، مستقل و بی رابطه با مجموعه شرایط معنا ندارد. این حکم در مورد هر حقی از ساده ترین تا پیچیده ترین آنها صدق می کند. شما حق رانندگی دارید اما بشرط داشتن گواهینامه و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، شما حق ندارید خانه خود را آتش بزنید، چون امکان سرایت آتش به خانه همسایه وجود دارد. حق تعیین سرنوشت خلقها مشروط به شرایط سیاسی ایران، منطقه و جهان است. ".

اگر روزی فرا رسد که خطر تجاوز و حمله کاملا و برای ابد از بین رفته باشد و تحریک و افساد و توطعه مردم را به حال خود بگذارد و مردم به درجه ای از آگاهی برسند که خیر و شر خود را تشخیص داده و آلت دست شیادان نشوند ،چه چیز بهتر از حق تعیین سرنوشت است ؟

امروز آسوشیتد پرس گزارش کرد که تعداد بسیار زیادی از صاحبنظران بسیار با تجربه امریکا ، دولت را از حمله به ایران ، بخاطر عواقب نا مطلوب آن بر حذر داشته اند و این تنها و تنها به علت اندازه و یک پارچه گی ایران است و گرنه مانند عراق و افغانستان سالها پیش تسخیر شده بود. جنگ ایران و عراق آنها را به واهمه میاندازد. راه دور نرویم ، دور و بر ما توسری خور زیاد است مگر آنکه ما بخواهیم فقط به زبان خود حرف بزنیم و تو سری بخوریم.

معنای عملی بیانیه حزب دمکرات ایران و کومله چیست؟
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۷۸۲۴


Report: US Strikes on Iran Would Risk Major War
http://news.yahoo.com/report-us-strikes-iran-risk-major-war-۰۲۳۱۴۸۶۲۷.html
۴٨۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : لب از ترشح می پاک کن برای خدا - که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
باید از اخبار روز ممنون بود که اجازه داد که " مرد " سخن بگوید که معلوم
شود " تا مرد سخن نگفته باشد - عیب و هنرش نهفته باشد " که در اینجا یعنی
محک سخن ، دوست را از دشمن جدا کردن است.

من معمولا اعلامیه ها را نمیخوانم زیرا غالبا تکرار سخنان کلیشه ای و گویندگان
آنها تعدادی معدود در پشت یک کامپیوتر و بخاطر از قافله جا نماندن است.

امروز اعلامیه " حزب تضامن دمکراتیک اهواز/عربستان ایران " که نمیدانم
کیستند را خواندم که به این دو پاراگراف ختم میشود :

"حملات غیر منطقی از سوی بعضی از فعالان سیاسی ایران، و بدون درک ستم مضاعف ۸۷ ساله دو نظام شاه و اسلامی بر ملت کورد و دیگر ملیت های ایران، نشان از ترس این افراد از اتحاد احزاب کوردی و نهایتا تجمع بیش از پیش ملیتها را می رساند"

" در اخر حزب تضامن ضمن تبریک و حمایت از این توافق نامه، امیدوار است
که روح این همکاری و تعاون به عنوان یک نمونه و سنبلی باشد یرای دیگر احزاب
و سازمانهای سیاسی ملیتها در جهت نزدیکی و همکاری بیشتر باشد، تا عمق مطالبات ملیتها ملموس تر شود و جبهه براندازی نظام ایران قدرتمند تر شود. ".

و باید تمام اعلامیه را خواند تا فهمید منظور از ملیت ها یعنی غیر فارس . هرچه رنگ عینک را عوض کردم دیدم معنی " یرای دیگر احزاب و سازمانهای سیاسی ملیتها ........ و جبهه براندازی نظام ایران قدرتمند تر شود" همانست که اول فهمیده بودم.".

هنگامی که به صراحت نگویی که که مخالف " حق تعیین سرنوشت " ی، " صوفی از خنده می در طمع خام " میافتد.

و با انشالله گربه است , باید گفت شاید هم اینها نمیتوانند بفارسی منظور خود را درست بفهمانند!!
۴٨۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : مورد توجه آقای ملکوتی که بی گدار بآب نزنند.
بخشی از مصاحبه آقای عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله کردستان ایران در گفت و گو با "روزآنلاین" پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱.
‪**********************‬
سوال ـ ولی آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران پیش از این خواهان اعلام منطقه پرواز ممنوع بر روی کردستان ایران شده بود. دقیقا مشابه همان اتفاقی که در لیبی افتاد.
جواب ـ اجازه بدهید خود ایشان این مسئله را توضیح بدهند.
 
سوال ـ اما شما با این حزب سند همکاری استراتژیک امضا کرده اید؟
جواب ـ ما بر مبنای همین سند همکاری می کنیم.
 
سوال ـ یعنی با حمله نظامی به ایران موافق نیستید؟
جواب ـ آخر این سئوال را چرا از دیگران نمی پرسید؟
 
سوال ـ چون شما هم بعد از امضای توافقنامه با حزب دموکرات درباره حمله نظامی موضع گیری کردید.
جواب ـ موضع حزب کومله کردستان ایران این است که ما هیچوقت تحت هیچ شرایطی با حمله نظامی به ایران موافق نیستیم، کوچکترین دلیلی در این رابطه وجود ندارد ولی به صراحت می گوییم این رژیم جمهوری اسلامی است که نخست بر علیه مردم خودش و سپس بر علیه جامعه جهانی جنگ به راه انداخته است. امیدواریم جنگی در نگیرد اما در این صورت مقصر اول و آخر رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی است و ما هم در جنگ در کنار آن نخواهیم بود. اصلا چطور ممکن است نه کومله و کردها بلکه بخشی از اپوزیسیون واقعی در کنار حکومتی که مردم خودش را سرکوب می کند قرار بگیرد؟( پایان)
۴٨۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : ؟ !
مصاحبه جالب با عبدالله مهتدی:
خواندن این مصاحبه برای علاقه مندان مفید است بویژه در باره تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت . قسمت پایانی هم جالب است:

ولی آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران پیش از این خواهان اعلام منطقه پرواز ممنوع بر روی کردستان ایران شده بود. دقیقا مشابه همان اتفاقی که در لیبی افتاد.
اجازه بدهید خود ایشان این مسئله را توضیح بدهند.

اما شما با این حزب سند همکاری استراتژیک امضا کرده اید؟
ما بر مبنای همین سند همکاری می کنیم.

یعنی با حمله نظامی به ایران موافق نیستید؟
آخر این سئوال را چرا از دیگران نمی پرسید؟

عبدالله مهتدی: به وحدت ایران اعتقاد داریم
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-۷۹۹d۲d۹۸f۱.html
۴٨۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : متحیر زاده

عنوان : ای آدمها که برای کشتار هموطنانتان توافقنامه امضاء مینمائید
ای بی خبران که داد و فغان خودمختاری «قومها» را در ایران میزنی و برای رسیدن بآن دست تمنا بسوی «کمکهای بشردوستانه» قوای بیگانه بمانند«مصطفی عبدالجلیل» در لیبی دراز کردی، آیا هیچ فکر کردی که جابجای همه انسانهای غیر خودی که ده ها و شاید صد ها سال ساکن این بخش و یا آن بخش ار فلات ایران هستند و همگی دارای آداب و رسومات ایرانی و با گویش حاکم محل سکونت سخن میرانند، نمونه مشخص آن، جذب خیل کارگران فصلی از همه نقاط ایران در گیلان و در پایان وقت (فصل) کار این و یا آن هموطن از دور ترین مناطق ایران بعللی از جمله معاشرت با مردم (قوم) گیلک در کنار دیگران در کمال صلح و صفا زندگی و علایق ایجاد نموده اند وو چگونه و با تحمل چه هزینه انسانی تغیر مکان را ممکن خواهی ساخت. و چگونه آن عده زیاد از اقوامهای ایرانی که ریشه در مرکز ایران دوانده و دارای صاحب مال و مقام حکومتی و باصطلاح فارس شدند، جدا کرده و بآنمنطقه خودمختار یکدست نژاد قومی خواهید برد. ادغام و مرتبط شدن اقوام ایرانی در یکدیگر با کدام «چاقوی» جراحی از یکدیگر برای «خالصی» نژاد جدا خواهی کرد. آیا همه آدمهای که در استان کردستان زندگی و بقول شما از نژاد قوم کرد نیستند، مجبور به ترک خانه و محل زندگی خود خواهند شد و بهمانگون اقلیتهای ملی (ترک زبان، کرد، گیلک، ترکمن، عرب زبان، مشهدی، شیرازی، بلوچی و مخلوط از همه که بیش از نیمه جمعیت ایران را تشکیل میدهند و غیره) تن بمهاجرت اجباری مناطق قوم مخصوص بخود بایستی بشوند. آیا هیچ فکر کرده اید که دنبال قطعه قطعه ایران براساس نسبت درصد جمعیت «اقوام» ایرانی در درون کشور ایران بعنوان «وظیفه» و هدف مبارزاتی » نهایی خود هستید، چه مصیبتی بزرگ را ببار خواهد آورد؟ و بجای اینکه همه دست بدست هم بدهیم و این خانه و وطن همه ما را برای همه ساکنان آن بسازیم که در آن حقوق حقه و حرمت انسانی حاکم باشد و دست ارتجاع داخلی و چپاولگر خارجی کوتاه باشد. با یاری خواستن از قوای بیگانه و جنگ ستیز به همه نقاط ایران زخم مهلکی وارد خواهد شد که مسلمآ زخمگیری آنکسی که شروع و مبتکر جنگ و برادر کشی است، بمراتب بیشتر و عمیق تر خواهد بود.
۴٨۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : آقای ملکوتی مقداری چشمهایتان باز نمائید
جناب آقای ملکوتی، آیا صحبت آقای هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران که در مصاحبه با گری کنت خواستار منطقه پرواز ممنوع برای کردستان ایران می شوند، بنظر شما «اتهام» است و هرگز درخواستی از سوی وی در این مورد انجام نگرفته است؟ مسلم است که در مواد توافقنامه صحبتی از تقاضای دخالت نظامی در استان کردستان ایران نشده است و بقول شما سندی در این باره وجودندارد و شاید هم آقای هجری در موقع امضاء توافقنامه، خواست و آرزوی قلبی خود را بهمراه نیآورده بود. و یا اینکه کسی که این «توافقنامه» دو سازمان را امضاء کرده، آقای هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران «دیگری» است؟
۴٨۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : اخبار روز

عنوان : گزارش به خوانندگان
یادداشت سیاسی اخبار روز تحت عنوان «حمله به احزاب کردی را متوقف کنید!» واکنش های بسیاری را موجب شد که متاسفانه نزدیک به دو سوم این واکنش ها را نتوانستیم منتشر کنیم. فضا و ادبیات بعضا بسیار کینه توزانه ی حاکم بر این کامنت ها به گونه ای بوده است که برای اولین بار تعداد نظرات منتشر نشده بر تعداد نظرات منتشر شده پیشی گرفت. از نظر ما این کامنت ها به کینه و نفرت قومی – ملی دامن می زده اند. برخی کامنت گذاران به طور مداوم مخالفان خود را به «ضدایرانی» بودن متهم کرده اند. اخبار روز بار دیگر اعلام می دارد چنین کامنت هایی را منتشر نخواهد کرد. ما انتشار فحش، تهمت و نفرت را نشانه ی وفاداری به دموکراسی نمی دانیم، حتی اگر در نظر برخی از خوانندگان خود به «سانسور» کردن نظرات متهم شویم.
در برخی کامنت ها در مورد نقش اخبار روز پرسش هایی مستقیم و غیرمستقیم به میان آمده است. اخبار روز مواضع خود را در یادداشت های خود منتشر می کند. انتشار سایر مقالات به معنای تایید و یا تکذیب محتویات آن ها نیست. نقشی که ما در این مورد خاص برای خود قائل شده ایم، آن بوده است که روزنه ای برای گفتگو باز بماند و به خصوص آن هایی که تریبون کمتری برای توضیح مواضع و نظرات خود دارند، بتوانند از طریق اخبار روز حرف خود را به گوش دیگران برسانند و این احساس تقویت نشود که دیگر فضایی برای گفتگو وجود ندارد.
اخبار روز کماکان معتقد است، چنانچه روزنه گفتگو – که ما به سهم خود کوشش می کنیم باز بماند – بسته شود، ان وقت دیگر کاری برای هیچ کدام ما نمی ماند جز آن که بنشینیم و شمشیرهای خود را تیز کنیم.
۴٨۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : پاسخ به اتهامی بیمورد و نامشروع
هموطنی که با نام حافظه تاریخ پرسش پاسخ یافته و داورانه خود را مطرح مینمایید . در هیچ یک از بیانیه و اسناد رسمی شما چنین درخواستی دال بر رهایی ایران توسط ارتش امریکا و یا هر نیروی نظامی دیگری را نمیتوانید به حزب دمکرات کردستان ایران نسبت بدهید. چنین سند و اتفاق و نظر ناخوشایندی وجود خارجی ندارد. این ادعا نیز از تفسیر سیاسی برخی از مخالفان این حزب برخاست و هیچ بنیاد حقیقی و حقوقی مانند سند سیاسی ندارد.
۴٨۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ناصر ایرانپور

عنوان : پایبندی به‌ اصول دمکراتیک کارپایه‌ی سیاسی است و نه‌ خاک‌پرستی
دوستان،

۱. من ایران را میهن مشترک همهی مردم ایران می‌دانم. مردم ایران مجموعهای از اجتماعات زبانی و فرهنگی متفاوتی می‌باشند که‌ کردستان هم یکی از آنها می‌باشد. این اجتماعات از سوی عدهای "قوم" و از سوی عدهای دیگر "ملت" نامیده می‌شوند. "قوم" مفهومی است ناظر بر عنصر فرهنگ و زبان و "ملت" علاوه بر آن وجه سیاسی دارد. به همین جهت نیز آنانی که معتقد نیستند که این اجتماعات از اراده و حقوق سیاسی معینی برخوردارند، از مفهوم "قوم" بهره می‌گیرند و آنانی نیز که قائل به چنین حقوقی هستند، بر کاربرد مفهوم "ملت" تأکید دارند. البته‌ این نزاعی است که به نظر نمی‌رسد قابل حل باشد، چون ارتباط لاینفک به مکاتب و باورهای مختلف دارد و این مکاتب بطور ارادی قابل حذف نیستند. لذا این تنوع نظری را باید در چهارچوب قواعد دمکراسی پذیرفت. ایران متعلق به یک درک معین سیاسی نیست، همه محقند باورهای سیاسی و دستگاه فکری و واژهای خود را داشته باشند. اما آنچه امضاکنندگان بیانیه مطالبه می‌کنند، صرف‌نظر از محتوای آن به لحاظ منش نیز ضددمکراتیک می‌باشد؛ آنها از احزاب کردستان می‌خواهند به‌ خودسانسوری و خودانکاری مبادرت ورزند و در ضدیت با آنچه درآیند که دلیل وجودی‌شان را تشکیل می‌دهد!
۲. باید تصریح ساخت که جنبش کردستان یک جنبش رهائی‌بخش ملی می‌باشد، کرد به مثابهی یک ملت, برخوردار از ارادهی سیاسی در شمایل احزاب متفاوت, از حق ذاتی تعیین سرنوشت خود برخوردار می‌باشد و صدالبته این حق مشمول تشکیل حاکـمیت ملی کردستان نیز می‌گردد. این حق از نظر هیچ نیروی کردی ـ از چپ تا راست، از دمکرات تا سوسیالیست ـ مصالحه‌پذیر نیست.
۳. پیشروان کرد بر همین پایه مطالبهی استقلال کردستان را مطلقا جرم نمی‌دانند، معذالک بخش بزرگی از آنها چون احزاب مزبور بر این باور بودهاند که مهمترین بخش از آمالهای مردم کردستان در چهارچوب ایران قابل تحقق است.
۴. پیش‌شرط آن اما تأسیس نظامی فدراتیو در ایران می‌باشد. این نظام متضمن حفظ تمامیت ارضی ایران می‌باشد. به عبارتی دیگر حفظ تمامیت ارضی ایران بدون استقرار فدرالیسم ممکن نیست.
۵. به‌ هر حال، احزاب کردستان محق و مجازند تصورات خود را در ارتباط با نظام سیاسی مورد نظر خود طرح سازند. اگر برای عده‌ای "تمامیت ارضی ایران" جای بحث ندارد، برای جنبش کردستان هم حق تعیین سرنوشت جای بحث ندارد. این جنبش در همین چهارچوب نیز خواهان استقرار یک نظام معین در ایران شده‌ است. اگر عده‌ای آن را "تجزیه‌طلبانه‌" می‌دانند، احزاب و پیشروان و فعالان کردستان نیز دفاع عده‌ای تمامیت‌خواه‌ از تمرکز قدرت و عناد با فدرالیسم را شووینیستی می‌دانند. مدافعین جنبش کردستان می‌گویند اگر ایران به‌ آنها نیز تعلق دارد، حق این را نیز باید داشته‌ باشند که‌ نظام سیاسی آن را تعیین کنند. کردستان قائم‌به‌ذات و خودمتکی هیچگاه‌ تسلیم شانتاژ نشده‌ است که‌ اکنوش بشود. به‌ هر حال کردستان در ارتباط با ایران نقش صرفا‌ یدکی و حاشیه‌ای برای خود قائل نیست و بر آن است در بنای آن چون هر نیرو و بخش دیگری از ایران مشارکت داشته‌ باشد، آن هم در صف نخست سیاست.
۶. از نظر احزاب کردستان اما تأکید یک‌سویه بر تمامیت ارضی ایران بدون تأکید همزمان بر حقوق مناطقی چون کردستان، آذربایجان، بلوچستان، خوزستان و ترکمن‌صحرا نه دمکراتیک است، نه قابل پذیرش و نه کمکی به حفظ یکپارچگی ایران می‌کند. تمامیت ارضی نه‌ آغاز و پیش‌شرط، که پایان و ماحصل تأمین حقوق این خلقها می‌باشد.
۷. بر همین مبنا حملهی هیستریک اخیر به جنبش کردستان را بشدت ضددمکراتیک، غیراخلاقی و تنها به سود حکومت اسلامی ایران می‌دانم. تداوم آن بدون شک به‌ پیوستگی کرد به‌ ایران لطمه‌ وارد می‌سازد و به‌ بی‌اعتمادی مردم کردستان به‌ جریانات و شخصیتهایی که‌ چنین بی‌مهابا در مقابل اراده‌ مردم کردستان ایستاده‌اند و به‌ تحریک رسوبات فاشیستی در ذهن مخاطبانشان بر علیه‌ این مردم مبادرت ورزیده‌اند، می‌افزاید. این، از این گذشته،‌ جبهه‌ی آن دسته‌ را که‌ بر این باورند که‌ تحقق آمال کردی در ایران نامیسر است را تقویت می‌سازد.
۸. پایان سخن: مردم کردستان و نخبگان آن ـ صرف‌نظر از اینکه‌ کدام انتقاد را از احزاب خود داشته‌ باشند ـ در برابر شووینیسم لجام‌گسیخته‌ از آنها دفاع می‌کنند، چه‌ که‌ می‌دانند که‌ این احزاب ستون فقرات و تبلور اراده‌ی سیاسی آنها می‌باشند. این احزاب توده‌ای‌ترین احزاب ایرانی می‌باشند و هر گونه هتک حرمت و‌ یورش کلکتیو به‌ آنها یورش به توده‌های‌ مردم کردستان محسوب می‌شود. خشم روشنفکران کرد از این بیانیه‌ و از برخورد فاشیستی برخی مجری تلویزیونی خارج از کشور تنها گوشه‌ای از این نارضایتی را نمایان می‌سازد.

دوستان، از آنجا که‌ این مطلب بنده‌، چون تمامی مطالب دیگرم، بخت درج در "اخبار روز" را پیدا نکرد، آن را چون "نظر" برایتان ارسال نمودم.
در ضمن من تکاتک جملات مطلب "حمله‌ به‌ احزاب کردی را متوقف کنید!" را تأیید می‌نمایم و در واقع چیزی ندارم به‌ آن بیافزایم و جمله‌ای را هم در آن اضافی نمی‌دانم که‌ قابل حذف بدانم. تنها چنین موضعی می‌تواند همبستگی همه‌ی ما ایرانیان را تقویت کند.
موفق باشید.
۴٨۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ازاده عیدی

عنوان : سانسور عقاید دیگران
چرا سایت کلمه که اداعای ازادی خواهی میکند مطالب من را درباره قتلهای دهه شصت درج نمی کند نتیجه گرفتم که اینان از نفس ازادی دفاع نمی کنند بلکه از دوستانشان که در بند هستند دفاع میکنند و چرا ان زمان که مجاهد وتوده ای و دگراندیشان و اعضای جبهه ملی در زندان واعدام بودند از ازادی وازادگی دفاع نمیکردند چرا ان زمان از حصر خانگی ایت الله منتظری گله نمی کردند .
روزگار غریبیست روز اقای موسوی ودوستانشان باید به تاریخ جواب بدهند
۴٨۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ناصر ایرانپور

عنوان : پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم علیه مردم کردستان
در روزهای اخیر و به دنبال انتشار توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومهله کردستان ایران و در کنار تأییدها و استقبالهای گسترده، موجی از تبلیغات رسانهای ناروا و گمراهکننده نیز در قبال این توافقنامه به راه افتاده است که توضیحاتی را از جانب ما امضاکنندگان این توافقنامه برای افکار عمومی مردم ایران ضروری میسازد.

پارهای از این تبلیغات رسانهای چنان دروغپردازانه و مشمئزکننده و چنان نازل و آمیخته به عوامفریبی است که شایسته یک جوابگوئی جدی از جانب ما نیست. به کسانی که از ولایت فقیه طلب توبه کرده و او را برای سرکوب خلق کرد ستایش میکنند و اعلام میدارند که حاضرند در همگامی با این سرکوب به آستانبوسی رژیم سرکوبگر حاکم بروند تا به خیال خود جلوی تجزیه ایران را بگیرند، چه جوابی میتوان داد؟ مردم کردستان از این توهینها و تهدیدها بسیار شنیده و آنرا نادیده گرفتهاند. تأسف ما اما از شمشیر کشیدن کسانی است که بخشی از نخبگان روشنفکری و سیاسی ایران را تشکیل میدهند و اکنون با بیانیهای سرتاپا غیرواقعی به هراسافکنی و گمراه کردن افکار عمومی میپردازند و فضای بدگمانی و دشمنی را در میان مردم ایران دامن میزنند.

امضاکنندگان بیانیه از همان قدم اول با شعار "دفاع از تمامیت ارضی" و "مبارزه با تجزیهطلبی" یعنی حربهای که تاکنون توجیهگر تمام سرکوبهای رژیم حاکم در کردستان بوده وارد میدان میشوند. خود تیتر بیانیه آنها یعنی "حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی"، بنا را بر یک اصل وارونه و غیردموکراتیک میگذارد. به اعتقاد ما سرآغاز هر کارپایه سیاسی که بتواند امروز مبنای اتحاد اپوزیسیون دموکراسیخواه و فردا مبنای قانون اساسی ایران قرار گیرد، دموکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم و برسمیت شناختن حقوق ملیتها و تعهد به عدم خشونت در مناسبات داخلی مردمان ایران است و دقیقا رعایت و پایبندی به این اصول است که میتواند به بهترین نحو وحدت ایران و استقلال واقعی کشور را، که ما نیز به طیب خاطر آنرا پاس میداریم، تأمین و تضمین کند. جای تأسف است که دوستان دموکراسیخواه ما که در سایر موارد به راحتی دموکراسی را مورد ستایش قرار میدهند و از آن سرمایهای برای خود میسازند، به کردستان و حقوق ملی کردها که میرسد دفاع از دموکراسی را چنین دشوار مییابند و درعوض چنین نامسئولانه به تحریک احساسات و چرخاندن چماق تهدید متوسل میشوند و بدون هیچ دغدغه اخلاقی خود را با تیمسارهای دیروز و سرداران امروز همصدا و همشعار قرار میدهند. همین پدیده به روشنترین نحو ثابت میکند که در کشور کثیرالملله ایران برخورد صحیح به مسأله ملیتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها چه سنگ محک مهمی برای بازشناسی دموکراسیخواهی واقعی است.

برای ما بویژه مایه تأسف است که تعدادی از دوستان امضاکننده بیانیه با وجود آشنائی نزدیک با جنبش کردستان و احزاب کرد و اطلاع از باورها و مواضع و عملکرد دهها ساله ما و پس از عمری که خود با مبارزان کرد حشر و نشر داشته و چه بسا در گذشته خود مدافع حق تعیین سرنوشت و نظام فدراتیو برای ایران بودهاند، حال همه چیز را از یاد برده با ترجیعبند "تجزیهطلب اعدام باید گردد" دم گرفتهاند. آیا این دوستان نمیدانند که ایجاد پانیک غیرواقعی در مورد تجزیه ایران آبی است که مستقیما به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی ریخته میشود و تنها به ایجاد تفرقه و دلسردی در صفوف جنبش عمومی آزادیخواهی ایران خدمت میکند؟ آنهم در شرایطی که بیش از هر زمان ملیتهای ایران به منظور سرنگون نمودن رژیم جمهوری اسلامی و ساختن ایران آینده احتیاج به اتحاد و برنامه مشترک دارند.

ما امضاکنندگان توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومهله کردستان ایران، ضمن تأکید مجدد بر مفاد این توافقنامه اعلام میداریم که هدف ما تأمین خواستهای برحق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک، فدرال و سکولار است. ما این موضع را نه برای خوشامد این و آن بلکه بر اساس باورمان و در راستای برنامه سیاسی دهها ساله احزابمان اتخاذ کردهایم. ما به صراحت بر لزوم برقراری یک نظام فدرال در ایران تأکید میکنیم و برآنیم که یک چنین نظامی نه فقط خواست خلق کرد و سایر ملیتها را به بهترین نحو تأمین میکند، بلکه گام بزرگی در راه دموکراتیزه کردن ایران و ساختار سیاسی دولت در این کشور و همچنین نیرومندترین ضمانت حفظ همبستگی درونی جامعه ایران، همزیستی مسالمتآمیز مردمان آن و حفظ وحدت کشور ایران است. جنبش کرد هرگز کینه و نفرت قومی را دامن نزده و تأیید نکرده بلکه از محتوائی کاملا دموکراتیک و مترقی برخوردار است. خواستهای ملی کردها نیز که امروزه در شعار فدرالیسم بیان می-شود از نرمها و استانداردهای دموکراتیک و پذیرفته شده جهانی تبعیت میکند و علیه هیچ قومیت و زبان و فرهنگی نبوده بلکه علیه ساختار غیردموکراتیک و فوق متمرکز دولت در ایران است و پیروزی خود را نیز در ایجاد تغییرات دموکراتیک در کشور و نه در ایجاد خصومت با هیچ بخش دیگر جامعه ایران میبیند.

ما به اتکای عملکرد دهها ساله خود تأکید میکنیم که کردستان پایگاه مستحکم آزادیخواهی و دموکراسیخواهی در ایران بوده و میباشد و در سختترین شرائط نیز از هیچ نوع دوستی و همکاری با مبارزان سراسر ایران دریغ نورزیده بلکه همواره تکیهگاه همه آزادیخواهان ایران بوده است. امروز نیز نزدیکی و همکاری فشرده احزاب باسابقه کرد که از بزرگترین پایگاه مردمی و اعتماد تودههای وسیع برخوردارند در قالب این توافقنامه مشترک، به سهم خود جبهه مبارزه علیه اسبتداد حاکم در ایران را تقویت میکند و میتواند همچون محور محکمی در ایجاد هر ائتلاف اپوزیسیون دموکراسیخواه ایرانی عمل کند و بنابراین بحق باید با استقبال اپوزیسیون دموکراسیخواه سراسر ایران روبرو شده و به فال نیک گرفته شود.

ما ضمن قدردانی عمیق از همه دوستانی که در مقابل اینگونه هجومهای ناروا به دفاع از خلق کرد و خواستهای برحق آن و به دفاع از احزاب کردستان برخاسته-اند، آژیتاسیون خصمانهای را که علیه مردم کرد و احزاب آن به راه افتاده است محکوم میکنیم و معتقدیم این نوع زبان و تبلیغات نامسئولانه و غیردموکراتیک تنها فضای سیاسی را مسموم و متشنج کرده و افراطگری را در همه سو تقویت می-کند، جنبش آزادیخواهی و ضداستبدادی عمومی در ایران را تضعیف مینماید. بنابراین از همه روشنفکران و شخصیتها و نیروهای سیاسی میخواهیم ضمن تقبیح این هیاهوی تبلیغاتی مسمومکننده به تأمین فضای مناسب برای یک دیالوگ سازنده و متین و توأم با احترام کمک نمایند.


حزب دمکرات کردستان ایران
حزب کومه‌له کردستان ایران
۲۲ شهریور ماه ۱۳۹۱
۴٨۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : امان از دست سانسور
جناب ملکوتی سانسور نمودن نظر مخالفین نظر عناصری مثل شما باعث یکطرفه و یک دست نمودن نظریات، مانع روشن گردیدن این کمپلکس اتهام زدنی واقعی و یا کذایی میشود. و شما نسبت بابرازت هجری برای حمله نظامی قوای خارجی بایران خیلی «خوشبینانه» برخورد مینمائید. موضع ایشان از هوا گرفته نشده است. همانگونه که یک سازمان سیاسی شرکت خودرا در کنفرانسهای «مشکوک» صیهونیستها اینگونه توجیه مینماید « سازمان ما در آن رسمآ شرکت نداشت، ولی اعضاء درجه بالا خودشان شخصی در آن شرکت نمودند». این فرد (هجری)آیا چنین درخواستی کرد و یانه؟ زمین را بآسمان دوختن کمکی بشرایطی که در آن قرار دارید، نخواهد کرد.
۴٨۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : ناقوس جنگ و هراس پروری از تجزیه ایران
میبینم اکثر دوستان و هموطنانی که بر اتهام تجزیه طلبی احزاب کردی اصرار میورزند دلایل خود را بر بنیاد چند سند تفسیری قرار داده اند. مانند درک و اتخاذ نوعی از رفتار سیاسی در وقوع جنگ میان غرب با رژیم ایران، و یا مانند درک از فدرالیزم و ساختار نظام کشوری و یا درک از مفهوم یکپارچگی و تمامیت ارضی. هیچیک از این موارد نمیتواند شواهد معتبری دال بر تایید این اتهام باشد زیرا همه این موارد موضوعات تفسیربردار در گوناگونی خود میباشند. از جنگ می اغازم که وسیله بازی و سرگرمی بسیاری از کنشگران دلمشغول سیاسی گردیده است. مدتهاست که ناقوس جنگ دارد به تعیین بهای نفت و بازار بورس امداد رسانده و کارتلهای اقتصادی را به مدیریت چنین هراس پروری مطبوعاتی کشانیده است. این اولین باریست که گستره زمانی و تبلیغ یک جنگ اینچنین به درازا کشیده میشود هرچند در دوران جنگهای سرد نیز شاهد چنین ترفندهایی نیز بودیم . در همین رابطه اینجا و انجا روشنفکران ایرانی بدون داشتن کوچکترین توان هر گونه مقابله نظامی و یا اجتماعی وارد گود تبلیغات شده و انواع اندیشه های خود را در تایید و یا تکذیب جنگ ارائه نمودند. چندی پیش تعدادی از طرفداران بی برو برگرد نظام سانترالیزم سیاسی و پادشاهی از چنین اتفاقی استقبال نموده و جنگ و مداخله غرب را مدخلی بر ازادی میهن خواندند. البته جز چند تنی از ما کمتر کسی از این اورده ادعای ازردگی نمود . من به ان دسته از نیروی اندیشه تعلق دارم که ناقوس جنگ را بخشی از زبان عربده و تهدید مینگرم . این ناقوس جنگ بیش از انکه به اندیشه رهایی از نظام کمک رساند امدادگر همین نظام میباشد، زیرا با دخالت مدیریت همین نظام غیر ملی ، ناقوس جنگ را به ناقوس انشقاق ملی تبدیل مینماید .تومارهای ضد جنگ یکی از کودکانه ترین اقداماتیست که بخشی از روشنفکران تصور نموده دارند در گود سیاست چرخ پهلوانی خود را میزنند. کنشگران سیاسی طرفدار وقوع جنگ هیچ درک و تحلیل مشخصی را از این هیاهوی تبلیغاتی در اختیار نگذارده اند. اینکه این جنگ دارای چه مشخصاتیست، اینکه ایا یک حمله نظامی -هوایی به برخی از تاسیسات را محدود میشود و یا قرار است جنگی کلاسیک در گستره همه ابعاد نظامی ان باشد؟ایا استراتژی این جنگ برای واژگون نمودن نظام میباشد یا اینکه قرار است انان را مطیع سیاست خود پای میز مذاکره بنشانند؟ اگر نابودی نظام در کمین طراحان این جنگ و اصولا سیاست غرب نهفته است پس چرا تمام انرژی و نیروی معنوی و مادی این دولتها در اختیار تنها منتقدین درون نظام یعنی بخشی از اصلاح طلبان قرار میگیرد؟ چرا تا کنون از نیروی انحلال خواه و سرنگون خواهان ایرانی نه دعوتی در پشت دربهای بسته گردیده و نه حداقل امدا د را برای توفق این سیاست بر سیاست ماندگاری نظام را در اختیار این و ان نهاد مدعی گذارده اند؟ انچه اسرائیل در طرح زبان نتان یاهو و فراکسیون حامیش از جنگ میگویند همانا یک حمله هوایی به تاسیسات هسته ای نظام بوده و نه جنگی تمام عیار، با این حال در خود اسرائیل تحلیلگران بر این باورند که ناقوس جنگ نتان یاهو تنها امکان ماندگاری او را بر قدرت تضمین مینماید و بر این باورند این سیاست با بزرگنمایی و نزدیکی چنین رویدادی میتواند سرپوشی بر نارسایی های موجود بگذارد. خب میبینیم که تفسیر من و بسیاری همانند من از جنگ گونه دیگر است . و من انرا جنگی میان نهاد قدرت مالی -نظامی میبینم . این جنگ بطور مستقیم از ان من به مثابه ملت ایران یا اسرائیل و یا کشورهای غربی نیست. چنگیست که سیاست های خودکامه از سویی و امپراتور های خرد و کلان جهانی از ان سخن میرانند و خود را برای ان صحنه ارایشی میدهند. بسیاری از کنشگران سیاسی ضمن تقبیح جنگ فریب هنگامه این اتفاق را با طرح دفاع ملی رژیم نخواهند خورد، بنابراین از همین اکنون نوید هماوایی را بدین نظام ویرانگر نمیدهند . ناقوس جنگ بهانه ای گشته تا ثبات نظام را در طرح ماندگاریش پدید اورد. انان که بی دانش و یا با خرد تضمین شده وارد گود حمایت پدافند ملی البته در گردان تومارنویسی و عربده کشی میشوند و نا امدگان را در این پدافند خیالی ضد ارزشهای ملی و فاقد اعتبار هستی شناسانه از خاک و تمامیت ارزی میخوانند ، دلالان سیاست مماشات بیش نیستند ، امدند تا اعتبار ناداشته یک نظام امت پرور را با نام و معنای ملت و ملی بیامیزند و از این بستر توهم ماندگاری جنایت پیشه ترین نظام را مشروعیتی تاریخی و ملی ببخشایند. این توهم سازی البته میبایست انشقاق درونی یک اپوزیسیون انحلال خواه را نشانه خود بگیرد و مشروعیت اخلاق ناداشته خود را در ترجمان بی اخلاقی دیگران ارائه دهد. انحلال خواهان البته در کنار نظام در هیچ هنگامه ای و به هیچ بهانه ای نمیتوانند از یک همیت ملی سخن برانند، حتی در هنگامه داستانی چون جنگ. اگر این هنگامه خیالی و اتوپیک نیز صورت خقیقت به خود گیرد رسالت ما تنها سرنگونی نظام و ایجاد و برقراری مدیریت نوین سیاسی خواهد بود که تداوم هر جنگی را به انسدادش کشانیده و صلح را برای توفق دمکراسی در ایران فراهم اوریم . این ان سیاستیست که حقیقت ملی بودن را به تعریف میکشاند و نه در افتادن در دامان الوده و ضد ارزشهای ملی نظام جمهوری اسلامی .
۴٨۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : ایران ملک مشاعی است که هر ایرانی مالک قطعه ای از آنست، بدون محدودیت جغرافیائی!
درود بر پیروز گرامی. واقعاً مایل نبودم در این بگو مگوی بی حاصل وارد شوم. ولی عده ای ومنجمله اخبار روز، دارند از دو حزبی دفاع میکنند که اعتقادی به تمامیت ارضی این مملکت ندارند. بقول مثال معروف، دزد حاضر و بز هم حاضر. مصاحبه ی جناب عبدالله مهتدی با العربیه به آدرس اینترنتی http://www.alarabiya.net/articles/۲۰۱۲/۰۸/۲۴/۲۳۳۹۹۶.html موید نظر اینجانب است. ایشان در آن مصاحبه اعلام کرده اند که «...ما از جنگ علیه ایران حمایت نمی کنیم اما در صورت بروز چنین جنگی میان غرب و ایران ما به هیچ عنوان در کنار رژیم تهران نخواهیم ایستاد...» تحلیل منطقی این اظهار نظر اینست که اگر ایران مورد حمله ی خارجی قرار گرفت، جناب مهتدی کمونیست و شرکاء تنها و تنها ناظر بمبارانهای دیگر مناطق ایران وکشت وکشتارهای مردم غیر کرد ایرانی خواهند بود ولی ابداً بر علیه متجاوز خارجی نخواهند جنگید. هر کس این بیانیه ی جناب مهتدی را تحلیل منطقی کند، قطعاً به این نتیجه میرسد که زیر این کاسه نیم کاسه ای هم وجود دارد. چون بقول معروف در این میان نان و حلوائی تقسیم نمیکنند، مگر اینکه جناب مهتدی از مهاجمین خارجی از همین حالا تضمین گرفته باشند که اگر حمله ای از جانب مهاجمین اجنبی صورت گرفت، منطقه ی کردستان در امن و امان بوده و مورد تهاجم خارجی قرار نخواهد گرفت. وگرنه هیچ آدم عاقلی از همین حالا با اطمینان همچه ادعائی نخواهد کرد. منظور اینست که اگر ایشان مطمئن نبود که در صورت حمله، کردستان هم جزئی از مناطق مورد حمله خواهد بود، دست به چنین ادعای بچگانه ای نمیزد. ولی از طرف دیگر واقعیت اینست که این فرد رهبر یک حزب سیاسی بوده و جزء مغز متفکر آن حزب میباشد. پس بدون دلیل حرفی از دهان ایشان خارج نمیشود. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که این رهبر و حزب کمونیست کومله که ایشان رهبری آنرا به عهده دارد، با مهاجمین سر وسرّی دارند. از سوی دیگر، ایشان به صرف ادعای کمونیست بودنشان، نمونه ی چین و جنگ بین کمونیستها و کوئومین تانگ را پیش رو دارند. در حین جنگ بین این دو حزب، چین به یکباره مورد هجوم ژاپنیها قرارگرفت. آقای مائو ملاحظه کرد که اگر چین مغلوب ژاپنیها شود، از آن پس دیگر نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان. پس رهبری حزب کمونیست چین در کنار کوئومین تانگ مرتجع و وابسته به غرب قرار گرفت و با ارتش ژاپن جنگید و چین را به پیروزی رساند. اتفاقاً همین سیاست هم سبب شد تا بعد از شکست و تسلیم ژاپن، حزب کمونیست تمام سلاحهای ژاپنیها را مصادره کرده و سپس با قدرت بیشتری به نبرد با کوئومین تانگ ادامه داده وبه پیروزی برسد. اما باید توجه داشته باشیم که مائو از قبل با ژاپنیها زد و بند نکرده بود. در مورد حزب دمکرات کردستان و جناب حجری هم همین بس که بعنوان یک حزب و رهبر سیاسی آن، حتماً ایشان قادر هستند تا الف را از ب تشخیص دهند. قطعاً راهبرد سیاسی ایشان و حزب متبوعشان هم با راهبرد سیاسی جناب مهتدی و حزب متبوعشان در این مورد هم جهت است. به همین جهت هم آن جمعی که آن اعلامیه ی معروف را امضاء کرده ومورد غضب اخبار روز قرار گرفته اند، به این نتیجه ی منطقی رسیده اند که این دو حزب به تمامیت ارضی ایران اعتقادی ندارند. اگر کومله به تمامیت ارضی ایران اعتقاد داشته باشد، در صورت حمله ی دشمن به این سرزمین، با شیطان هم بر علیه دشمن مشترک متحد شده و بر علیه آن خواهد جنگید. مگر این مملکت ملک طلق آخوندها است که اگر مورد تعرض دشمن خارجی قرار گرفت، مخالفین سیاسی آخوندها دست روی دست بگذارند تا دشمن خاک این سرزمین را به توبره کشیده و سپس کلک خود اینها را هم در فرصت مناسبی بکند؟!
۴٨۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی - که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
در فلسفه و علم فیزیک زمانی تصور میرفت که ذره ( A -tom ) غیر قابل
تقسیم است. آن زمانی بود که مثلا در جنگهای داخلی امریکا ، حدود ۱۵۰ سال
پیش ۱۱ ایالت جنوبی تصمیم به تجزیه و جدایی گرفت و چون قانون اتم هنوز
بر قرار بود با بیش از یک میلیون تلفات در کشوری با جمعیت ۳۰ میلیون
یعنی سه در صد ، صلح و آرامش برقرار و امروز بر دنیا آقایی میکنند.

سالها طول کشید تا معلوم شد که نه تنها اتم قابل تجزیه است بلکه ظاهرا حد تجزیه
بسیار بیشتر از آنست که تصور میرفت. پس از این کشف بزرگ " اتم " ها نه تنها تجزیه شدند بلکه به این تجزیه ها شتاب داده شد در حالیکه " غیر اتم " هایی مانند چین و هند و روسیه و آلمان و غیره دست نخورده باقی ماندند.

باید به قضای روزگار رضایت داد و از سر راه سیل بکنار رفت. اگر سیر تاریخ
چنین باشد این تجزیه ها ادامه خواهد یافت ولی اینرا به عشاق نمیتوان گفت که
نیست در لوح دلشان جز الف قامت یار. گوشت دم توپ هم که زیاد است.

اینرا بارها گفته ام و بار دگر میگویم ؛ کردستان به مفهوم سرزمین کوهستانی
هیچگاه کشوری واحد , با زبان واحد ,و مذهب واحد ,و فرهنگ واحد نبوده است.
اکنون اگر عشاق خیال میکنند که میشود بر خلاف جریان روزگار شنا کرد
و از چیزی که هرگز واحد نبوده ، واحد بوجود آورد خیر پیش.
گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ماست - آنچه البته بجایی نرسد فریاد است
به کسی که عاشق تاخت و تاز است نمیتوان گفت قاچ زین را محکم بگیر

فکر میکنم از آن مرحله گذشته ایم و همه عاقلان کور و کر شده اند حتی اخبار روز .
تنها یک معجزه میتواند از سالها خونریزی خرابی و بدبختی در این ناحیه عجالتا " امن " دنیا جلوگیری کند. و معجزه قرنها پیش وفات یافت و مذاهب جدید هم دیگر چنین ادعایی نمیکنند.
۴٨۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ اسدی II

عنوان : من به‌‌ عنوان نیمه کرد و نیمه مازندرانی
با درود بر همه موافق و مخالف!

هومن در پایین نظر بسیار واقبینانه داده است. راه آینده کردستان پلورالیسم در ترکیب پیچیده مردمی با دیگر مللتهای منطقه بویژه ایران زمان میبرد، من مطلب زیر را برای مسٔولان این سایت فرستادم در اینجا تکرار می‌نویسم تا بدانید که ما / من "
نیمه‌ها " چه فکر میکینم. ایران پر است از میلیونها این نیمه‌ها یا چند گانه ها.
......
■ من به‌‌ عنوان نیمه کرد و نیمه مازندرانی برایم مهم نیست چه نامی‌ برای حکومتهایی منطقه‌ای گذاشته شود سه‌ اصل برایم مهم است ۱- تعهد رسمی‌ و قید آن در اساسنامه همکاری احزاب کردی که تمایت آرضی ایران اساس همدلی با همه مردم ایران است. من کردزاده سوادکوهی که از نسلهای مهاجر کرد هستیم خود را صاحب ایران می‌دانم و انهاییکه ده‌ها سال خود را در جنگ درون قبیله‌ای میکشتند نمیتوانند یکباره دمکرات باشند، در فنجان خود می‌‌توانید طوفان ایجاد کنید. شما باید همراه ۷۰ میلیون ایرانی به‌‌ نتیجه برسید.
۲ - برنامه ریزی کلان اقتصادی، سیاست خارجی‌، ارتش و زبان رسمی‌ پارسی برای همه شهروندان یکسان و دولت مرکزی مسول اجرای آن است.
۳- یادگیری یکی‌ از زبانهای اقوام که بیش از ۵ مردم را تشکیل میدهند برای پارسی زبان به‌‌ عنوان زبان دوم اجباری باشد.
هوشنگ اسدی II
۴٨۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : دبیری، هومنی، مردی شریفی --- به حق گویم که شایسته حریفی
گفته ام و باز تکرار می کنم که: تنها راه رسیدن، ایجاد حکومت قانون است. و بعد از بر قراری دمکراسی - آن دمکراسی ای که روی کاغذ است، نه نوع دروغین و مصلحت نظامی آن - در این چهار کشور؛ کرد ها می توانند و باید با هم روابط گسترده ی فرهنگی داشته باشند. یکی شدن این چهار نقطه ی کرد نشین حتی اگر دیگر مانع خارجی نداشته باشد، در تضاد های درونی ای که بین کرد ها از نقطه نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بخصوص هژمونی طلبی۱ وجود دارد به هیچ رو فعلاً، در سی، چهل سال پیش رو، شدنی نیست. مگر اینکه بخواهند خودشان را الکی با شعار ها مشغول کرده، گول بزنند. و به قول مولانا فخر الدین علی صفی نویسنده ی لطایف الطوایف بخاطر «عین» خود را به کشتن دهند.

۱ - یک مثال از بسیار - هنوز هیچی نشده، بخشی از کرد های سیاسی هژمونی طلب به کرد سورانی می گویند: کرمانج جنوبی. و این یعنی زیر پا گذاشتن آشکار و خشن حقوق فرهنگی یک خلقی. یعنی دقیقاً همان بلایی را که حکومت های مرکزی به سرشان آورده اند - مثل ترک کوهی - حالا آنها تصمیم گرفته اند به سر خودی ها بیاورند. و از این دست فاکت ها در چهار نقطه ی کردستان بسیار است که مانع چسبندگی این چهار پاره ی کهن می گردد.
آیا این چهار پاره ی متضاد روزی به دست شاعر تاریخ در دو بیت، منظم به هم می آیند؟
جواب به این پرسش دشوار است. باید به همان تاریخ سپرده شود.
ولی همینقدر می توان گفت که:
می رسد او که روندست هر زمان
دست تاریخ است و کار ناگهان

با احترام ویژه به همه ی مادران و پدران کردی که در این سال های اندوه فرزاد ها از سیروان وجودشان ستانده شد.

ز اندوه دوست
چو پاییزی ارغوان
در دل هَزارم من.
یعنی: با شمایان
ز ژرفای جان
هم زهارَم من.

زهار = فریاد، هاوار، آن فریاد که که تا دور دست، رونده است.
۴٨۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : هشدار آزادمنشی دلسوز مردم ایران به یک نشریه
گرداننگان محترم سایت اخبار روز، اگر اندکی احساس مسولیت در قبال مردم ایران مینمائید، مبادرت بسانسور باین کامنت ننمائید.
چند روز اخیر بطور چشم گیری در رابطه با توافقنامه دو «حزب» کردی در رابطه با عمل کرد مشترک آنها در باره «خودمختاری» و « تدوین قانون اساسی» کردستان ایران با توسل بقوه قهریه و بکمک ارتش نجات بخش ناتو و اسرائیل و اعلان منطقه ممنوعه پرواز استان کردستان از جانب اشغالگران خارجی، جنب و جوشی فراوان ازجانب آنهائیکه دارای شناسنامه ایرانی، ولی دشمن موجودیت وطن ما هستند تا اشخاص بدون شناسنامه و مجهول و مشکوک در دفاع از این «توافقنامه» هر کدام بنحو و استدلال مخصوص بخود، دست بنگارش و انتشار تراوشات نظریات خصمانه نسبت بموجودیت ایران و اساس همبستگی ملی ما ایرانیان میزنند. در اینجا آنچیزی که مایه تعجب است که سایتی که مسولین آن ادعای آنرا دارد که با خمیرمایه «چریکی سیاهکل» و بر گرفته از چهارجوب تفکرات انساندوستی و وطنپرستی آنان و رنگین شده با خصلت حزب توده را یدک میکشد، اینچنان کوشش و جدیت در تبلیغ و پخش نظریات ضد ایرانی این جریانها که انتصابی «نمایندگی» حدود هفت درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل که جملگی مردم زیر بند ستم دیکتاتوری عریان رژیمهای شه و شیخ قرار دارند، شده است. مردم ایران از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق متحمل قربانی فراوانی و با از دست دادن صدها هزار جوانان خود برای رسیدن بآزادی، استقلال و ارزشهای انسانی در جامعه شدند و برای حفظ و حراست مرزها با ارتشهای متجاوز امثال عراق که از پشتیبانی دول استعماری غرب و شرق و مزدوران «وطنی» برخوردار بود، بهترین و دلاورترین جوانان خود را از دست داد. و امروز همان عوامل ارتجاعی جهان در صدد ایجاد پایگاه برای حمله نظامی و کشتار ما ایرانیان مسئله خودمختاری را توسط ایادی خود مطرح میسازد. برای آنها «سمینارهای» تعلیماتی مهیا میسازد و بودجه کمکهای «بشردوستانه» در اختیار میگذاردووو
در میان بس معما شده که سایت اخبار روز چه رلی را بازی میکند.
من بعنوان یک ایرانی آزادمنش وملی و بدور از وابستگی باین و یا آن قدرت جهانی خودرا در قبال تحولات و اتفاقات جنایتکارانه که در شرف وقوع است، خود را مسول میدانیم و هشدار به نیروهای ملی و ایرانی میدهیم که در مورد ایران، آینده این کاشانه کهنسال ما مسولانه برخورد کنند. اطلاع رسانی این سایت در مورد «مشکلات» در مورد توافقهای کردهای خارج نشین یک جانبه است و مستمر شدن آن عواقب بس خطرناک در پی خواهد داشت که مسولین خود دانند.
نگاهی کوتاه از درج تعداد «مقالات» در جهت تآئید «توافقنامه» ضد ایرانی و ضد مردم ایران گروههای داعیه «نمایندگی» مردم کرد ایران را دارند، نمایانگر کشش و طرفداری بی جون و جرای این سایت است که امیدوارم «برداشتم» نا صحیح باشد.
امروز سه شنبه، ۲۱ شهریور، مقالات مندرجه در سایت اخبار روز در رابطه با جنبه توافقی با «توافقنامه» بشرح زیر است‪:‬
۱ ـ حمله به احزاب کردی را متوقف کنید! (یادداشت سیاسی «اعلان مواضع سیاسی») 
۲ ـ بیانیه ی جمعی - " حفظ تمامیت ارضی" بهانه‌ای برای پایمال کردن حقوق ملت ها
۳ ـ سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان: حق تعیین سرنوشت یک اصل اساسی بین المللی است
۴ ـ کوردها خود را برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران آماده می کنند
(ع. شریف زاده)
۵ ـ جوابیه‌ای کوتاه به‌ آقای ابولحسن بنی صدر -( ابراهیم جهانگیری)
۶ ـ نخبگان ایران، نفت روی آتش نریزید!؟ (ابراهیم فرشی)
۷ ـ مانیفست هراس پرورانه از تجزیه ایران ،واکنشی از نبود معرفت سیاست و فقدان عاطفه ملی (سیروس ملکوتی)
۸ ـ چرا نمی توان بر اساس "قواعد دمکراسی" با "اپوزیسیون ایرانی" به گفتگو نشست . (بهزاد خوشحالی)
۹ ـ زنده باد کورد تجزیه طلب، بخوان استقلال طلب! (کامران امین آوه)
۱۰ ـ "حقوق مردم کرد" آرزوئی شکوفا در دل ایران دمکراتیک (مارال سعید)
۱۱ ـ توافقنامه حزب دموکرات و کومه له و برخورد غیرمسئولانه جمعی از احزاب راست و چپ ایرانی (امجد حسین پناهی)
۱۲ ـ عکس العملها به توافقنامه دو حزب کردی! (ندا شهبازی)
۱۳ ـ سر منشاء توهم تجزیه و خشم دون کیشوتها (ن. گلاله کمانگر)
دوستان مسول سایت، آیا فکر نمیکنید غلو و گزافکاری را بحد اعلا رسانده اید و یا اینکه بوی کباب و تقسیم نمد، حواس شما را هم برده است .
ما در این خصوص اطلاع رسانی ادامه خواهیم داد در هر کجا و در هر مکان و در هر زمان.
۴٨۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : برای آنها که دلشان مانند مردم ایران شور میزند
برای آنها که دلشان مانند مردم ایران شور میزند.
بد نیست که مروری داشته باشیم بر وقایع بعداز جنگ اول جهانی و انقلاب اکتبر روسیه ، این حوادث باعث شدند تا نقشه ی خاورمیانه تغییر اساسی نماید. انگلستان بیش از تمام کشورهای استعماری در منطقه نفوذ داشت و تخصص استخراج نفت را یدک کش می نمود.
ابتدا ، در سال ۱۲۹۹ شمسی/ ۱۹۲۰ میلادی ، رضا خان در ایران کودتا کرد و نخست وزیر احمدشاه شد و چند سال بعدش اعلام سلطنت کرد.

در همین ایام امپراتوری عثمانی سقوط می کند و به چند حکومت تجزیه میشود که مردم کُرد آن تحت سه نوع حکومت متفاوت «مدیریت» شدند :
* حکومت ترکیه - بصورت جمهوری تشکیل شد و آتاتورک اولین رئیس جمهور آن گردید. ( حدود ۲۰ درصد مردم ترکیه کُرد بودند، تا امروز با شدیدترین سرکوب دولتی روبرو بوده اند) - ترکیه در شرائط مطمئن اقتصادی و «سیاسی» نسبت به کشورهای بحران زده ی اروپائی در وضع ممتازی قرار دارد. با دستِ باز نیروهای مخالف ِ داخلی را سرکوب می کند و برای دخالت در امور سایر کشور های منطقه نیز با جاه طلبی «خرابکاری » می کند.

* حکومت عراق - بعداز کنفرانس صلح در پاریس عراق تحت قیمومیت انگلیس خانواده های هاشمی را به پادشاهی میرسانند- در این مدت نهضت آزادیبخش عراق بارها توسط انگلیس سرکوب میشود - سال ۱۹۳۲ ملک فیصل اعلام «استقلال » می کند. در عراق نیز حکومت مرکزی بارها شیعیان ، کردها ،و آشوریها را بسیار خونین سرکوب کرد. حکومت سلطنتی تا ۱۹۵۸ دوام می آورد. به رژیم جمهوری تبدیل شد که بارها در آن کودتا صورت گرفت. بعداز سقوط حکومت صدام ، رهبران شیعیان که به حکومت ایران تمایل دارند قدرت را در دست دارند و کُردها مناطق ِخود را اداره می کنند.مسیحیان و سنّی های عراق در شرائط بسیار ناعادلانه ای قراردارند. هنوز زود ست این کشور به تعادل نسبی سیاسی برسد.

* حکومت سوریه - در همان کنفرانس فرانسه، قیمومیت سوریه را بعهده میگیرد. سوریه سال ۱۹۴۱ اعلام استقلال می کند. سال ۱۹۵۰ حزب بعث بعنوان قویترین حزب سوریه قدرت را دردست گرفت. سوریه از همان ابتدای تشکیل دولت اسرائیل مخالفت خود را به تقسیم فلسطین به دو دولت عربی و یهودی اعلام کرد. در تمام مبارزات علیه صهیونیسم حضور فعال داشته و بلندیهای جولان را بعداز جنگ شش روزه در ۱۹۶۷ از دست داد. امروز سوریه در سرنوشت سازترین برهه ی تاریخ معاصر در یک جنگ داخلی میسوزد . اکثریت مردم سوریه مسلمان سنّی می باشند و کرد ها ۱۰ درصد و آشوریها و سایر مسیحیان ۱۰ در صدر از جمعیت این کشور را شامل میشوند که در شرائط دایمی جنگ از حقوق اساسی خود محروم و حتی سرکوب شده اند.

نتیجه : وضعیت متفاوت مردم کرد در سه کشور فوق الذکر از یک طرف و مردم کردستان ایران از طرف دیگر که حداقل از بعداز مشروطه تا بحال در شرائط کاملا جداگانه ای پیکار نموده اند نشان میدهد که بعضی ادبیات رایج شده در بین کنش گران سیاسی از واقعیت های موجود در ۴ کشور مورد نظر که مردم کرد در آن زندگی می کنند بسیار بیگانه ست .

راه خطرناک:
هرگونه رمانتیزم انقلابی و یا دنباله روی از این یا آن جریان کردی ( مثلا کردستان عراق ! ) ، ممکن ست به بهای سنگینی ، نه تنها برای کرد های ایران یا حتی کردان سایر کشورهای متبوع تمام شود. حتی سرنوشت عموم مردم منطقه را به خطر می افکند.

راه مطمئن:
اگر کردهای هرکشور ، با اتکاء به مردم خود و سایر هموطنان مبارز خود ، حکومت مرکزی را بیش از پیش به چالش بکشند. زمینه برای رشد مردم سالاری در هر ۴ کشور با آهنگی متفاوت ولی برای آینده ای بهتر ،تداوم خواهد یافت. تجسم کنیم : مردم ترکیه، عراق ، سوریه و ایران از این تضادها و مصیبت های شوم سربلند بیرون بیایند و کشورشان دارای حکومت های مناسب ، مردمی و شایسته بشوند. آیا تحقق آرمانهای بحق کردها عملی تر نمیشود.

مگر به آینده ی مردم کشور خود و منطقه اصلا علاقه ای نداشته باشیم و فکر کنیم : بما چه مربوط ، ما گلیم خود را از وسط طوفانی که در این کشورها بر پاست بیرون خواهیم کشید.
۴٨۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظ شیرازی

عنوان : "انشالله که گربه است "
سایت اخبارروز به لحاظ مسئولیتی که تا کنون نشان داده است از ملتهب کردن فضای سیاسی پرهیز کرده و نمی خواهد دودی بلند شود که چشم اپوزیسیون را بیازارد . این شیوه وفادار منشانه به نیروهائی که به فردای ایران مستقل و دمکراتیک می اندیشند روشی سزاوار است اما سیر مسائل در خاورمیانه و شرایط ویژه امروز ایران و تلاش نیروهای از ما بهتران در دیگر پایتختها می رود تا شیوه های پراگماتیستی و ماکیاولیستی را رایج تر کند .

اتهام زدائی ( اتهام تجزیه طلبی ) بیش از آنکه به دفاع دیگران نیازمند باشد به صراحت آقای مهتدی و هجری نیاز دارد .

باشد تا اخبار روز از سیاستهای روز عقب نماند . دوستدار شما
۴٨۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : شب آبستن است تا چه زاید سحر
در حالی که امپریالیسم با ترفند تفرقه انداز و حکومت کن سر ما را تراشیده و آینه
بدستمان داده است بگزارش نیو یورک تایمز سه چهارم کوکائین دنیا با زیر دریایی
حمل و نقل میشود و امروز در سرزمین آزاد شده ! عراق ۱۰۰ نفر دیگر قربانی
تفرقه انداز و حکومت کن شدند و شاهزاده هری که دو هفته پیش لخت مادرزاد
در لاس وگاس شب را با خانم های! لخت

http://www.gossipcop.com/prince-harry-naked-pictures-leaked-nude-photos-strip-pool-pics-las-vegas-august-۲۰۱۲-party/

بسر کرده بود برای دو ماه به افغانستان رفته که لابد به جلوگیری از ترافیک مرفین
و هروئین در آن سر زمین آزاد شده کمک کند!
در جنوب ما هم ظاهرا مرد شماره دو القاعده و پنج " تروریست دیگر " در یمن طعمه هواپیما های بدون سرنشین شده اند.
این اخبار امروز مشرق و مغرب و جنوب ماست. در سرزمین دورتر، باگناه و یا بی گناه دیگری در زندان گوانتانامو بعد از ده سال " بمرگ طبیعی " از قید حیات " رهایی یافته است.

http://news.yahoo.com/guantanamo-prisoner-found-dead-u-military-says-۱۶۲۷۳۷۸۱۳.html

و ما در پنج شش جای این سایت مشغول مذاکره! برای صلح و سعادت خود و جلوگیری ! از سرنوشت مشابه ایم.

کد وارد کردن کامنت هم " مرفن " است !!
۴٨۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : راه حل مساله ملی کردها، برسمیت شناختن حق جدایی است نه دعوا بر سر تقسیم قدرت
مساله ملی کردها سالهاست که در عراق، ترکیه و سوریه و ایران توسط احزاب ناسیونالیست کرد مورد استفاده قرار می گیرد تا بتوانند با چانه زنی با دولتهای مرکزی و یا بازی در بین شکافهای دولتها ، به نان و نوایی برسند. امروز نیز اگر به این مساله با مسولیت برخورد نشود، سناریوی یوگسلاوی کردن و جنگهای فرقه ای اجتناب ناپذیر است. خصوصا تضاد بین سرمایه داران ترک و کرد، میتواند یکی از کشتارهای بزرگ را بر این منطقه تحمیل کند. به نظر من راه حل کمونیست کارگری که نفی فدرالیسم است، بهترین راه حل است. در این راه حل، مردم کردستان حق ماندن در ایران و یا جدا شدن را از طریق رای تعیین می کنند. اگر دولت مرکزی در ایران یک دولت مردمی باشد و مردم ببینند که منافعشان در ماندن در ایران است، رای به ماندن می دهند و اگر نه جدا میشوند. این بهترین راه برای مقابله با باج خواهی سرمایه داران کرد و مقابله با جنگهای ملی است. این راه حل مسلما توسط ناسیونالیستها مورد قبول نخواهد بود. اما نیروهای مترقی بایستی توجه کنند که فدرالیسم و تعیین مرزها قومی ، آغاز جنگهای بزرگ خواهد بود. خصوصا ترکها و کردها چنان با هم قاطی شده اند که تعیین مرزهای قومی به معنی دامن زدن به جنگ است.
۴٨۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : " حق تعیین سرنوشت "
در کردی مانند همه زبانها ضرب المثل هایی وجود دارد که عصاره تجربه ها و
بیانگر واقعیت ها در مقاطع مکانی و زمانی و موقعیت های مختلف میباشند.
در یک مثل کردی برای تقسیم سیخ کباب میگوئیم " سر سیخی له خوم، ته
سیخی له خوم ،بشمیش بیه ، گردتیش خوم" یعنی سر سیخ و ته سیخ مال من است. قسمتم را هم بده. بقیه را با هم میخوریم.
این مثل شاید کاملا با اوضاع امروز مطابقت نکند ولی بی شباهت نیست.

دو حزب کردی ایرانی در عراق معاهده ای امضا میکنند که اگر موافقت کردند با
اپوزیسیون هفتاد و دو ملتی مانند خودشان خارج ایرانی ، در ساقط کردن جمهوری اسلامی همکاری کرده و پس از سقوط ، " حق تعیین سرنوشت " برایشان محفوظ باشد.

فرض کنیم این هفتاد و دوملت خارج نشین و فقط حرف زن ، نماینده ایرانیان داخل کشور باشند. پس از آنکه اصفهانیها و مشهدی ها و تهرانیها و ارومیه ایها و غیرو کمک نموده و جمهوری اسلامی را ساقط کردند آنوقت " جمعی از آزادیخواهان و فعالین مدنی کردستان " مثلا با رفراندم تحت نظر بین المللی!! تمام سیخ را طلب کرده و ادعای استقلال میکنند.
آنوقت اصفهانی نمینشیند که سر خود را بخاراند و بگوید عجب خری شدیم!!
این معنی " حق تعیین سرنوشت " از نظر ایرانیان غیر کرد- بخوانید فارس - است و قبل از آنکه اتفاق بیفتد اصفهانی از زبان یک لر میگوید ممنون ، خیر ، " سی خوت بگیر ، سی خوت بخور " ، ما خود تکلیفمان را با جمهوری اسلامی معین میکنیم.
۴٨۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : روزبه صالحی صالحی

عنوان : توقف ابراز نظر چرا؟ نقد را ادامه دهید.
از اینکه سایت اخبار روز "توافقنامه دو حزب کردستان و کومه له" را در معرض تضارب آراء قرار داده جای سپاس دارد.اما بعد از بیان نظرات گوناگون به تواقفنامه مزبور دادخواهی توقف نظر داردشایسته پرنسیپ دمکراتیک سایت نیست.گرچه من نیز عناوین برخی نظرات از جمله آرزو را پسندیده نمیدانم. ولی با وی هم نظرم.اما امضاء کنندگان دو حزب قومی نیز مطالبی نوشته اند؛ عمل سیاسی مزبور را با هدف پایان بخشیدن سالیان متوالی مبارزه طاقت فرسای نمایندگان مردم کرد با هم و در مقام نمایندگان جنبش رهایی بخش مردم کردستان جهت فرو پاشاندن رژیم جمهوری اسلامی عنوان می کنند و مقرر می دارند منبعد در پرتو گفتگو بدیل مبارزه تنش زای گذشته؛ در صدد ترسیم نقشه راه برای احقاق حقوق قوم کرد و نظام فدراتیوی ایران برآمده که مسیر آن از کسب حمایت مشروع محافل بین المللی عبور می کند. اما برخلاف نیت سیاسی خود با واکنش خوانندگان روبرو شدند. باید بگویم کاربرد واژگانی از قبیل سکولاریسم، دمکراتیک و ... چندان نگران کننده نمی نماید. نگران کننده واژه جنبش رهایی بخش دانستن، از واژگان آکادمیک شرق بوده که امروز از اعتبار افتاده است.فدرالیسم نیز به توالی به بحث گذاشته شده است. قبلا نیز گفته شده که بحث فدرالیستی شدن ایران پس از تصویب قانون اساسی عراق در سال ۲۰۰۵ در سطح اپوزوسیون خارج کشور بالا گرفت. همه آگاهیم که فدرالیسم زوایایی دارد۱- استقلال طلبان که به صراحت موضع خود را نسبت به ایران آینده، جدایی اقوام و تشکیل دولت مستقل در منطقه می دانند.۲- تمامیت طلبان که خواهان یکپارچگی ایران بوده و عنصر تجزیه ایران را از ترکیب فدرالیستی خود خارج می کنند.که مشروطه خواهان و سلطنت طلبان در این زاویه می نشینند.۳- معتقد به سیستم نامتمرکز فدرال هستند. از دید اینان نظام فدرالی بر اساس "جغرافیای زبانی" خواهدبود که به نمونه هایی چون سوئیس، بلژیک،کانادا و هندوستان اشاره کنند.
اما تواقفنامه آقایان هجری و مهتدی از تبیین فدرالیستم غفلت و در اینجاست برای خواننده ترجمان این دو حزب کرد ایرانی از فدرالیسم آشکار نمی شود. پس واکنش خشمناک خوانندگان از این ابهام حرکت می کند.
در وضعیت بدون پیش فرض و عادی میشود رویکرد دو نماینده بخشی از مردم کردستان ایران را در دسته های ۱و ۳ قرار داد. اما وقتی می شنوند و می خوانی که مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات از نهادهای بین المللی { البته نهایتا دولت های قدرتمند و ناتو بازوی مسلحشان}می خواهند که آسمان کردستان را منطقه ممنوعه پرواز اعلام کنند، پی می بری که الصاق عنوان نماینده جنبش رهایی بخش (علیرغم منسوخ شدن این واژه) بعد از این درخواست چه تاثیراتی سوئی بر هواداران تحقق حقوق اقوام خواهد گذاشت تا از انگ وابستگی به غرب برهند. امیدوارم این دو حزب با پیشینه که نزد بخشی از مردم کردستان پایگاه وطنپرستانه ای دارند؛ منظورشان درخواست آلترناتیو چلبی سازی، لیبیائیزه کردن ایران و یا حتی رهبر تراشی و اپوزوسیون سازی نبوده زیرا اینگونه تلاش ها در جای خود قابل بررسی هستند. اما نگرانی فعالان سیاسی ایران از تبعات منفی احتمالی این قبیل توافقنامه ها بیمورد هم نیست. نگرانی از تشویق غرب به انجام درخواست مصطفی هجری یک سویه و نگران کننده تر اوجگیری اردیکالیسم اقتدارگرایان تهران است. پس اپوزوسیون مجرب با خردورزی باعث تجمیع می شود نه تفرقه و پراکندگی صفوف اپوزوسیون. در چنین صورتی است که شاهد همراهی بیشتر مردم خواهد شد.با عرض تشکر از شما
۴۷۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی قدیمی

عنوان : دشمنی با ازادی
دوستان محترم اخبار روز
در این کشور کسانی هستند که همه ایران را بدون چشمداشتی دوست دارند.کسانی هستند که همه جای ایران سرای انهاست ولی از بخت بد امکان قانونی پیدا نکردند تا بتوانند به کشور خود خدمت کنند.
در ایران هیچ حزب و دسته و گروهی امکان کار حزبی و یا سازمانی ندارد و بنابر این نمیتوان گروهی را نماینده این گروه و ان دسته به رسمیت شناخت.
واقعیت این است که پس از انقلاب منحوس اسلامی هم ارتجاع اسلامی به ازادی حمله کرد و هم اینکه مخالفان استبداد نظر و یا برنامه مشترکی نداشتندو از همان اغاز تسلط بر قدرت هدف اخرین بود.برای نمونه توجه کننید))
۱) گروه قاسملو مدافع دزدان اوباشان و مزدوران بعث.مردم ۳۲۳ شهریور ۱۳۵۹
۲)باند قاسملو ساواکیها را برای همکاری علیه انقلاب می پذیرد.مردم ۴۱۵ ۱۳۵۹.
۳) حمله ضد انقلابیون فاشیت گروه قاسملو به دفتر حزب توده اریان در مهاباد .مردم ۲۷۰.
دوستان اخبار روز این سه مورد بالا مواضع یک حزب انقلابی و پیشرو و یا اوانگارد است.
هدف اساسن این است که زوایای تاریک تاریک اندیشی ما در برابر مخالف و ازادی و دمکراسی روشن شود ونه شماتت این حز ب ویا ان سازمان.
ما در ایران کار فرهنگی که منجر به ایجاد فضای باز و سالم سیاسی باشد انجام ندایم و اکنون همه ما چوپ ایمان به اعتقاد خود را میخوریم.
جای بسیار تعجب دارد که مدافعان سرسخت خلقهای تحت ستم و ستم ملی در این میدان حضوری ندارند و سکوت کرده اند .اگر واقعن کار به جنگ داخلی بکشد چه باید کرد؟
پاسخ مردم کوچه و بازار را چه کسی میدهد که مخالف جداسری و تجزیه و ووهستند.
ایا مردم ایران هنوز از دست رفتن قفقاز و ۱۷ شهر ان سخن نمیگویند؟
نسلهای پس از ما خواهند پرسید چه کردید که ایران این گونه شد؟
بنظر من نه تنها نظام شیطانی اسلامی مسئولانه عمل نمیکند بلکه مخالفان نظام نه برنامه دارند و نه مسئولیتی در باره انچه انجام میدهند.
به ا ین نقل قول توجه کنید.
( بدین دلیل ما به این نتیجه رسیدهایم که ادامه حیات در چهارچوب مرزهای ایران برای ملت کرد غیر ممکن شده است، )

ایا این هرج و مرج و استبدادنیست که عده ای بجای هفتاد ملیون ایرانی تصمیم
به جدائی میگیرند بدون اینکه بدانند و یا حدس بزنند چه عواقب شومی این تصمیمات دارد؟
۴۷۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : حمله بکدام احزاب کردی راستین ایران؟
امروز با انتشار این نیم مقال در این سایت بسیار روشن و مشخص گشت که چرا نظرات مخالفان تجزیه طلبی و مخالفان حمله نظامی بایران که توسط جریانهای مشکوک سیاسی دامن زده میشود از زیر تیغ سانسور گردانندگان این نشریه عبور نمیتواند بنماید. سکوت میتواند در قبال برآمدن و رشد نیروهای فاشیستی در جامعه رل عمده ایی را بازی نماید. و سنگینی بار جنایت سکوت برای ایجاد حمام خون در ایران توسط دشمنان، همسان با عراق برای برپایی « خودمختاری» کمتر از خود عمل نیست.
۴۷۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : کمانگر

عنوان : اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته است
آن افسونکار به تو می‌آموزد که عدالت از عشق والاتر است. ــ دریغا که اگر عشق به کار می‌بود هرگز ستمی در وجود نمی‌آمد تا به عدالتی نابکارانه از آن‌دست نیازی پدید افتد. ــ آنگاه چشمانِ تو را بر بسته شمشیری در کَفَت می‌گذارد، هم از آهنی که من به تو دادم تا تیغه‌ی گاوآهن کنی!
اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته است! ــ شاملو ــ


"همکار دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند ؟
‎مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون، سیروان باشد یا رود سرباز، چه فرقی می کند وقتی مقصد دریاست و یکی شدن، وقتی راهنما آفتاب است. بگذار پاداشمان هم زندان باشد" تکه ای از نامه فرزاد کمانگر


"این روزها دیگر تنها در کوچه پس کوچه‌های شهرمان پرسه نمی‌زنم. دلم در میدان هفت تیر و انقلاب و جمهوری می‌تپد، در دستم شاخه گلی است تا به مادران داغدار این شهر نثار کنم.

این روزها فقط تنهایی ابراهیم در بازداشتگاه سنندج بر دلم سنگینی نمی‌کند، دیگر برادران و خواهرانم تنها در زندان‌های سنندج و مهاباد و کرمانشاه نیستند، ده‌ها خواهر و برادر دربند دارم که با شنیدن فریادشان اشکم سرازیر می‌شود و با دیدن قیافه‌های رنجورشان و لباس‌های پاره‌شان بغض گلویم را می‌گیرد و بر خودم می‌بالم برای داشتن چنین خواهران و برادرانی.

دیگر این شهر برایم آن شهر غریب و دلگیر با ساختمان‌های بلند و پر از دود و دم نیست، این روزها این شهر پر از ندا و سهراب شده، انگار پس از سال‌ها «پپوله آزادی»¹ در آسمان این شهر به پرواز درآمده و با مردم این شهر برای ترنمش هم آواز شده است." تکه ای از نامه فرزاد کمانگر

من عادت ندارم بیایم و نظرم را بنویسم ولی وقتی این مردمان حالا می خواهی اسم ایشان داعیان ملت کرد یا ترک باشد یا ایران پرستان سینه چاک و این دعوایی که سر خاک و زبان می کنند و برای آن حاضرند در همان جایگاه قرار بگیرند و همان کنند که رژیم پهلوی کرد جمهوری اسلامی کرد آمریکا می کند، دیگر کدام آزادیخواهی؟ کدام سوسیالیسم؟ چرا شما که سیاست پیشه گان ورشکسته هستید هنوز می خواهید بین مردمان خط جدایی بکشید نقشه جغرافیا ترسیم کنید؟
بارها نامه های فرزاد را خوانده ام غم او فکر او درد او و اینکه درد درد مشترک است.
آذری بودن من سبب اختلاف و دشمنی من با دیگر مردمان نمی شود. داشتن حقوق شهروندی و زبان مادری و .... دلیلی بر جدایی من از دیگر مردمان نیست. اینجا بحث سیستم حکومتی است ، دیکتاتوری است که سال ها ما را خفقان مان داده ستمی است که بر مردمان این سرزمین حالا چون سنی هستی بخاطر سنی بودنت، زنی ، بخاطر زن بودنت، یهودی هستی بخاطر یهودی بودنت، ترک زبان هستی بخاطر ترک زبان بودنت و امثالهم بوده

وقتی عاشق یک کرد شدم فهمیدم که اگر عشقی در کار بود نیازی به عدالت که شمشیر در کف ات می نهد، نبود. کنار یار، سرزمین من است .

اگر کمونیست ها مخالف دخالت خارجی و جنگ و تکه شدن ایران هستند به معنای آری گفتن به ستمی که بر مردمان ایران حالا بخاطر زبان یا دین یا جنیست میرود نیست. مبارزه بر علیه این رژیم بیداد هم در ایران و هم در خارج کشور در اشکال گوناگون جریان دارد منتها با راهبردها و راهکارهایی درون جوش و از پایین به بالا و متفاوت از آن چه که آنان که دل به مرحمت اجنبی خوش کرده اند.

و سیاسیون و وکیل مدافعان مردمان ایران که دل در گرو مرحمت بمب های کشورهای غربی و کمک سرمایه داری جهانی دارند، به دست بوس جنگ و مرگ می روید که آزادی به ارمغان بیاورید؟ همین الان در ایران و منطقه کم جنگ و مرگ و فقز و فحشا داریم؟
۴۷۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : دوستان بسیار گرامی سلام. لطفاً مثل خسروی صدری عزیز با نام خود بنویسید تا ................
... تا نظرتان جدی گرفته شود و در یاد ها بماند.
می توان با اسم کوچک و نام مستعار هم نوشت. مثل فرزاد عزیز که مدعی نیست برای کسی. فعلاً مدعی نیست و فقط یک پیشنهاد داده. یا حد اقل مثل پیروز عزیز نامی مستعار و دایمی را به نام خود ثبت کنید.
وقتی مدعی هستیم تا جایی که امکان دارد باید با نام و نام فامیلی خود نوشت.
من خسرو را مثال زدم چون آن عزیز مهربان را می شناسم.

به یاد دارم، زمانی اینجا بحث می کردیم و کسی با اسم و فامیلی می نوشت و پسوندی هم برای فامیلی خود درست کرده بود که همه مستعار بود. من او را می شناختم.
زمانی من هم با اسم مستعار می نوشتم. و گاه هم عوض اش می کردم. ولی دیر تر وقتی دیدم بعضی ها از اسم مستعار سو استفاده می کنند، بعد از آن فقط با نام خود نوشته ام.

در مورد این موضوع روز نیز در این مدت نظرات خود را بیان کرده ام و چیز جدیدی برای گفتن ندارم. چون دیدم «آرزو»ی عزیز از «بوی کباب» که من هم بکار برده بودم نوشته، این توضیح را لازم دانستم. زیرا من بوی کباب را برای حزب دمکرات و کومه له بکار نبرده بودم. در زیر همان کامنت نیز بلافاصله توضیح دادم.
چرا برای حزبی آن فراز را بکار نمی برم؟
برای اینکه در یک حزب نظرات مختلفی حاکم است که عموماً یکی برجسته می شود. و از سوی دیگر بسیاری از بچه های فعال در احزاب کرد را می شناسم که نظراتی متفاوت دارند. و باز از سوی دیگر یک حزبی می تواند امروز صادقانه نظری داشته باشد و دو فردای دیگر عوض اش کند. پس باید در قضاوت و بیان نظرات خیلی خیلی محتاط باشیم، تا با آتش بیاران همگام و همسو و همراه نگردیم.

و نکته ی دیگری را نیز باید متذکر شوم و آن این است که در این آشفته بازار خیلی ها به نام کرد و یا غیر کرد می توانند به میدان در آیند برای ایجاد اختلافات بیشتر.

به عبارتی دیگر عده ای نه کردستان و نه کل ایران و نه جهان به هیچشان نیست، فقط در پی ریختن بیشتر نفت بر روی آتش در حال گر گرفتن هستند. بیایید به این دام ها در نیفتیم. ما چه ایرانی و چه غیر ایرانی، قبل از هر چیزی انسانیم. هیچ چیزی و هیچ کسی نباید بتواند ما را از انسانیت و مهر انسانی خالی کند.
اگر شدیم، باید بدانیم که خود زنی کرده ایم.
بر قرار باد دوستی همه ی مردم جهان!
۴۷۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : آرزو

عنوان : بوی کباب
نیروهای سلطه گر ارتجاع جهانی در تلاش برای آرایش جدیدی سیاسی در منطقه ای استراتژیک هستند. حکومت های دیکتاتور مرتجعین کوچک دیگر بهره دهی گذشته را ندارند و تاریخ مصرفشان گذشته است. صحنه گردانان سیاست جهانی طرح های خود را پیاده میکنند، ناقضان حقوق بشر و یاران دیروز خود را اینبار به بهانه های حقوق بشر که خود به ان باور ندارند زیر تیغ میبرند. تقسیم منافع و انرژی منطقه و حکومت هایی که آرزوهای نیرو های سلطه گر جهانی را حفظ کند. مد نظر امریکا و اروپا است. روسیه و چین هم بدون گرفتن سهم تضمین شده خود تن به رضایت نمیدهند. در این بلبشو کوردان در عراق به نمایندگی بارزانی و طالبانی با تضمین هایی که به آمریکا داده اند تقریبن برای موقعیت مطلوبی فراهم کرده اند. در این میان عده ای بوی کباب شنیده اند، در حالی که فعلا فقط خر داغ میکنند. نیروهای سیاسی که خود را نماینده کوردان ایران میدانند، نیز بوی کباب شنیده اند، با اشاره و به چند مقاله ی افرادی (که هیچ نیروی سیاسی متشکل را پشت خود ندارند و ااغلب آپوزیسین بدون مردم خارج نشین هستند) ناگهان به این نتیجه میرسند که دیگر در چارچوب ایران نمیشود زندگی کرد.نه اکنون و نه در آینده با توجه به نظرات "اپوزیسیون" . منظور شان از اپوزیسون هم افراد و نیروهای خارج نشینی هستند که هیچ تاثیر عملی و سیاسی ندارند. دوستان کورد، اگر راه مستقلی میخواهید در پیش بگیرید بفرمایید، بهانه گیری نکنید. فقط به این فکر کنید که میخواهید مرزی با آذربایجان داشته باشید، طبق نقشه هایتان این مرز شما از ماکو تا نقده صحنه جنگ و خونریزی خواهد بود نه با فارس ها بلکه با آذری ها. کورد ها رو دست زیاد خورده اند ، مانند اهرم های سیاسی و نظامی آگاهانه به خاطر افق سیاسی خود با شاه و صدام و جمهوری اسلامی همکاری کرده اند. اکنون نیز اسراییل به خاطر حساسیت کردستان عراق کمک و روابط حسنه ای با بارزانی و شرکا دارد. تا زمانی که دوستانتان شما را با خاطر خدشان دوست داشته باشند از سعادت برای ملت کورد خبری نخواهد بود و شاهد دیکتاتورهایی کوچک کورد خواهیم بود که نه منافع مردم بلکه دوستان را حفظ خواهند کرد. دست شما را متاسفانه زیاد در پوست گردو گذشته اند.

آرزو میکنم که کوردان به آرزوی خود برسند ، هر چه باشد ، ولی نه به کمک نیروهای سلطه گر و مرتجع بلکه با اراده و خواست خلق خود.
۴۷۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : خاورمیانه جدید و دلفین هایش!
این یادداشت سیاسی اخبارروز، مرا به یاد ماجرای معروف آن شیخی انداخت که درراه مسجد ، بوسیله سگی خیس، نجس می شود ولی ،چون وقت و حال بازگشت و غسل کردن نداشت، رویش را برمی گرداند و می گوید که :"گربه است ،انشاءالله"! یا به قول دهخدا: دلفین است! (گفت سگ درآب!؟ این غلط است/ گرنه ماهی است لامحاله بط است/ فلس و پرنیستش عجب این است !/دمکی دارد.آه دلفین است!)

دلفین آب های خاورمیانه جدید !
۴۷۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : هیوا سلیمی

عنوان : به همین سادگی
درود به شرفتون اخبار روز
من ناسیونالیست نبوده ونیستم، براین باورم رهایی انسان بالاترین ارزشهاست و شما با این مطلب، به زیباترین شکل ممکن پاسداری از بالاترین ارزشها، یعنی رهایی انسان را به تصویر کشیدید. دوباره و صدباره درود بر شرافتتون و دست مریزاد....ناسیونالیستهای افراطی، سوسیالیستهای تقلبی و کلا حاملان افکار به اسارت کشیدن انسانها مایه ننگ جامعه ایرانی و کلا بشریت هستن. به همین سادگی
۴۷۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : امیر اطیابی

عنوان : فراخوانی بسیار به موقع- متشکریم
این نوشته را در رابطه با «بیانیه ی جمعی - حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی است! » که اخیرا در همین سایت اخبار روز انتشار یافت می نویسم. این بیانیه بر علیه توافقنامه دو حزب کومله و کردستان ایران نوشته شده و توسط روشنفکران سرشناسی امضا شده است. به دنبال آن حزب مشروطه خواهان (لیرال دمکرات) هم باهمان مضمون اعلامیه ی مهمی! برای زمینه سازی هرچه بیشتر تجزیه ی کشور صادر کرد. همچنین جمهوریخواهان ایران هم بیانیه ای انتشاردادند. موضوع آن ها به طور خلاصه ضدیت با حکومت فدرال در ایران و مخالفت با حق تعیین سرنوشت ملت های ساکن ایران است با به کارگیری عباراتی ملهم از حکومت پهلوی و حکومت اسلامی. و این هم سخنم با صادر کنندگان این اعلامیه ها و بیانیه ها که در این روزها مطلبی مهمتر از مخالفت با همکاری مشترک دو حزب ملی کرد نیافته اند:

بهتر است شما جشن شاهنشاهی روزملی ۲۱ آذر را احیا کنید. همان سالگرد سرکوب و کشتار وحشیانه ی هزاران تن از مردم کردستان و آذربایجان و الغای حکومت خودمختار را در این دو سرزمین ملی در چارچوب ایران را می گویم. البته اینبار بنام روشنفکران به بهانه ضدیت با اتحادجماهیر شوروی سابق! که دیگر وجود ندارد ولی هنوز باعث نگرانی مزمن و تاریخی شماست.

شعار دیگر از سوی شما باید این باشد: پیش به سوی نیم قرن گذشته (انجمن های ایالتی و ولایتی)! نه به آینده و جبر تاریخ (حکومت دمکراتیک و فدرال برای اتحاد همه ی خلق های ایران!)

و شعار پراگماتیستی دیگر با این نظرات ابراز شده می تواند این باشد: پیش به سوی اتحاد با مشروطه طلبان سلطانی و سلطنتی!
و در شرایط بحرانی تر می توانید این شعار را بدهید:
برای نجات خاک ایران (نه مردم ایران نه صلح و نه آزادی) با ولایت مطلقه ی فقیه و زیر پرچم سپاه پاسداران گردهم آییم!

امضا کنندگان عزیز! شما آتش بیار معرکه ی سرکوب ملیت های ساکن کشور هستید و مروج آنچه در حکومت شاه و شیخ تاکنون رخ داده است. از همه مهمتر شما با این نظرات بیش از پیش به تجزیه کشور و دور کردن ملت های ساکن آن که قربانی بی چون چرای ستمی دوگانه بوده اند، آن هم با همان توجیهات امثال شما، کمک خواهید کرد. دست مریزاد!
شرم بر ما اگر نتوانیم حقوق مسلم کردها، آذربایجانی ها، بلوچ ها، ترکمن ها و عرب های سرزمینمان به طور کامل به رسمیت نشناسیم. اگر این نظرات بر اپوزیسیون ایران حاکم شود، همان بهتر که این ملیت ها راهی جداگانه انتخاب کنند و هیچ اعتمادی به چنین اپوزیسیونی نداشته باشئد- که بدون قدرت چنین می کند وای به روزی که قدرت هم داشته باشد!

خاکی که مرا تبعید کند، خاکی که مرا اعدام کند، خاکی که مرا به زندان بیاندازد و شکنجه کند، خاکی که نگذارد من به زبان مادریم صحبت و تحصیل کنم، خاکی که نتواند زندگی و کار مرا تامین کند، خاکی که می خواهد من هویتم را نیز عوض کنم، خاکی که تنها می تواند روی گور من ریخته شود، بود و نبودش یکپارچه و چند پارچه بودنش دیگر چه سودی به حال من دارد؟
راستی کسی هست که پاسخ مرا بدهد تا خاکمان یکپارچه بماند؟ تاکنون این بیانیه ها که پاسخ من و میلیونها ایرانی را نداده اند؟ این ها هم که اینگونه سخن می گویند مدت هاست عطای این خاک را به لغایش بخشیده اند و خارج نشین شده اند و از رنج مردم ایران را حس نمی کنند.
۴۷۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : اقدس آ

عنوان : با کمکهای نیروهای نظامی استعمار هرگز یک وجب خاک استقلال پیدا نکرد.
شیلر خانم، تمنا از شما، شما که خودتان را ایرانی و از تیره آزادیخواهان ملی ایرانی نمیدانید، بی جهت در مورد هموطنان کرد ما سخنی بهدر ندهید.
این جملات شما در همین سایت (۲۹۰۰۸ - تاریخ انتشار : ۱۳ تیر ۱۳۸۹) است «
آقای هجری عزیز من به عنوان یک کرد از ( روژههلاتی کردستان) هیچ وقت به حزب دمکرات کردستان ایران سمپاتی نداشتم و از نظر فکری خود را با حزب دمکرات کردستان ایران دور میدانستم من در عرض این یکی ۲ هفته ۲ نوشته از شما در همین سایت خواندم این ۲ نوشتهی شما تمام تفکر من را نسبت به شما دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران و حزب شما ۱۸۰ درجه تغیر داد و من عمیقأ به شما و مواضع شما احترام میگذارم و احساس سمپاتی با شما و حزب شما میکنم.»
و شما باعتراض هموطنی بشما که نوشته بود « وای بحال انسانی مثل این خانوم که در عرض یک هفته با خواندن دو «مقاله» چنان «تحت تآثیر» قرار میگرد که ندای عضویت سر میدهد» به تندی و عصبی جواب دادید که « من در آن کامنت اعلام کردم به عنوان یک کرد از روژهلات ( شرق کردستان ) با آقای مصطفی هجری سخن گفتم نه بعنوان یک ایرانی طرفدار مصدق و جبههی ملی و چپ ایرانی یا سرتاسری چون من کوچکترین اعتقادی به ایران گرائی ندارم و همبستگی به اصطلاح ملی ایران را بیشتر یک شوخی میدانم تا یک موضع سیاسی جدی چون ایران هیچ وقت یک هویت یک دست ملی سیاسی ، زبانی و ، و نبوده و نخواهد بود اگر آقای هجری به حق به جنبش سبز و رهبران آن میتازد درست در جهت تفکر سیاسی من کرد معتقد به آزادی کردستان قرار دارد و برای همین برای آقای هجری و حزب آن عجالتأ هورا میکشم چون مانند یک حزب کردستانی دارد موضع میگیرد و تمام سیستیم جمهوری اسلامی با تمام دم و دستگاه آن را به چالش میکشد و از اتحاد ملی ایرانی شما ابا دارد». آیا نوشته های و «اظهار نظر های» شما جنبه «عجالتی» و از روی محاسبه است و یانه؟ زیرا «یقه درانی» شما برای رهایی هموطنان کرد از دست ارتجاع حکومتی و قبیله ایی بسیار مشکوک بنظر میرسد. این صفت نوکر مآبانه و بس ارتجاعی و تفرقه انگیزانه که « این آغایان (آقایان) از همین حالا به‌ صف سربازان امام زمان بپیوندند»، پیشکش شما و دوستان نژادپرستان مبارک است. آیا با چنین «هواردار» دبیرکل هجری که طرفدار حمله نظامی ارتجاع جهانی بایران و کشتار و خرابی و تجزیه وطن ما ایرانیان همه علایق قومی است، میتوان اتحاد ضد فاشیستی برای آزادی، استقلال و حکومت مردمی درایران ایجاد نمود؟ جوابش بسیار روشن است. در مبارزات ضد تسلط خارجی مردم ایران، فقط نیروهای میتوانند حضور یابند که معتقد به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران باشند. آنهاییکه خودشان را باوجلانها و بارزانیها و «رهبران» اقوام کرد در آنسوی مرز نزدیکتر از شهروندهای ایرانی میدانند (مثل خانم شیلر)، هرگز اجازه ندارند در مورد چگونگی رسیدن بآزادی و حرمت انسانی همه طبقات و اقشار و اقوام ایرانی کوچکترین «پیشنهادی» بنمایند. زیرا نه تنها اصالتی در آنها نیست، بلکه حتی اعتمادی جایز نیست. ایران بدون اقوام(ایرانی)، و اقوام(ایرانی) بدون ایران هیچ معنی و مفهومی نخواهد داشت. ما سرنوشت مشترک داشتیم و در آینده هم خواهیم داشت تا زمانیکه مرزها در دنیا بین انسانها وجود دارد هر کسی موظف به حفظ و نگهداری خانه و کاشانه هزاران ساله خود است. بامید اینکه روزی مرزی از هیچ نظر وجود نداشته باشد.
۴۷۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : زنگنه

عنوان : امضا کردن آزاد است , اما هر امضائی نشان از آزاد اندیشی نیست!
جای بسی تآسف است برخی از سیاستمداران کهنه کار برای جا نماندن از قافله متعصبین امضا جمع می کنند.یکی از آنها آقای بنی صدر است .با اینکه در خارج تحصیل کرده و اکنون نیز مقیم فرانسه هستند.تجربه سرکوب جمهوری اسلامی را هم به خوبی بیاد دارند. اما چه خوب گفته اند:
هر که ناموزد از گذشت روزگار هرکز نآموزد از هیچ آموزگار.
هنگامی که آقای بنی صدر در اوایل یورش اسلامی به کردستان, به نیابت از آیت الله خمینی فرمانده کل قوا بودند. بیاد دارم که ایشان به نیروهای تحت فرمانش دستور دادند که تا کردها را سرکوب نکرده اند, بند پوتین هایشان را باز نکنند..
در آن هنگام مردم مبارز ایران و ملت کرد یک صدا چه خوب شعار می دادند که سپه سالار پینوشه ایران شیلی نمی شه.من این موارد را فراموش نکردهام آقای بنی صدر هم مسلمآ تلاش برای سرکوب را فراموش نکرده اند.تفاوت وی با گذشته آن است که امروزه امضای ایشان علاوه بر پاسداران انقلاب اسلامی, در کنار برخی از افراد به اصطلاح دمکرات نیز قرار دارد.
چون محک امتحان آید به میان سیه روی شود هر که در آن غش باشد..
مطمئنآ دمکراسی و حقوق بشر در آینده ایران مانند تیزاب سلطانی عمل می کند.چنین سیاستمدارانی را اگر در آن بیندازند, همه آب شده و پی کار خود می روند. مقاله شما اخبار روز را مورد ستایش قرار می دهم.

زنگنه
۴۷۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : قضا هم خنده کرد هم آفرین گفت
این هیاهو برای ناظری چون من اگر اشک آور نباشد مضحک است.
" بیانیه ی جمعی - حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی است! "در همین صفحه اخبار روز موجود و بعد از چند روز حتی یک کامنت هم نگرفته است.
این بقول ما یعنی ، کسی چیزی به کلاه اینها پیمانه نمیکند. اکنون این همه هیاهو برای این دونکیشوت ها برای چیست از قدرت فهم من خارج است. پشتیبانی و یا ضدیت این گروه با " احزاب کرد " عملا برابر صفر است ؛ نه تنها با کردها بلکه با خودشان هم. احزاب کرد با رقیبان دیگری چون جمهوری اسلامی و ترکیه و سوریه و عراق و سایر عربها و خودشان روبرویند و اگر این هیاهو برای آنست که ششصد هزار پیشمرگه را آماده کنند موفق شده اند گرچه برای مقابله با این دشمنان به بیشتر از این تعداد احتیاج است.

فدرالیسم نیز کلمه مضحک دیگریست که مانند توپ فوتبال بین گروه ها رد و بدل
میشود. این کلمه تقریبا از دیکتاتوری مرکزی تا کنفدراسیون یعنی همکاری کشورهای
مستقل را در بر میگیرد. حال اینها بر سر کدام فدراسیون در زد و خوردند معلوم
نیست.

نکته آخر آنکه چسباندن حق تعیین سرنوشت به ته هر جمله بنظر من همانست که میگوئیم ماهی را نمیخوای دمش و بگیر.

و زمانی که کامنت های پر حرارت پشتیبانان استقلال و غیره را میخوانم نمیتوانم از تجسم خنده های تفرقه بینداز و حکومت کن که صید را به دام نزدک میبینند خود داری کنم. حیف از خونهای ریخته شده.
۴۷۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف ـ پرسشجو

عنوان : هفتاد سال بازیچه اینقدرت ویا آنقدرت بودن کافی نیست؟
برجسته ترین، ‫صادق ترین، ‫شایسته ترین، عمیقآ معتقد بحقوق انسانی و استقلال طلب در اپوزیسیون آزادیخواه ایرانی کدامند؟‬‬
آنهائیکه در هر شرایط محلی و جهانی فقط اعتقاد و باور به نیروی لایزال مردم ایران برای آزادی و استقلال و حرمت انسانی از ارتجاع داخلی و استعمار خارجی دارند و همواره حفظ منافع ملی را در همبستگی ملی و مبارزه مشترک را تنها راه نجات از نظامهای دیکتاتوری دارند و یا
آنانیکه دانسته با کمک عوامل ارتجاع محلی و جهانی «راه حل» نجات بخشی از مشکلات مشترک مردم ایران را مطرح و از هیچ کوششی برای حصول باین «نیت» خود ابایی ندارند و تا جائیکه گویا فردی مثل مصطفی هجری یکی از «رهبران» بی شمار «سازمانهای کردی» در"پروسس ‌آنلاین انگلستان" اعلام کرد که «درصورت تظاهرات و قیام مردم در شهرهای کردستان ایران، نه تنها باید این قیام مورد حمایت قرار بگیرد بلکه باید منطقه‌ی پروازممنوع در آسمان کردستان ایران جهت هرگونه حمله‌ تلافی‌جویانه از جانب حکومت مرکزی، برقرار شود». در حقیقت «دعوت» هجوم نظامی نیروهای اشغالگر را در ایران و استان کردستان خواهان است و حضور نیروهای ناتو برای جمله بایران برای گرفتن خود مختاری کردستان بسان شمال عراق را طالب میگردد؟ اگر این «دعوت» برای آزادی استان کردستان بهر قیمتی تجزیه طلبی نیست، نویسندگان این مقاله چه اسمی روی این نوع «مبارزه» میگذارند؟
در مجموعه مقاله فقط این جمله کمی گویا بود که «توسل به نیروی خارجی و جنگ برای حل مشکلات قاطعانه مردود شناخته شود». حل مشکلات اجتماعی ایران با دعوت از نیروهای ارتجاعی و فاشیستی جهانخواران ممکن پذیر نیست. و هر کسی و جریانی دنبال چنین «راه حلی» برود، دشمن درجه اول تمام مردم ایران خواهد بو. این مسئله را بارها تاریخ نشان داده است.
۴۷۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : رضا وشاحی

عنوان : در مورد حمله اخیر برخی افراد و احزاب فاشیست فارس به کردها
در مورد حمله اخیر برخی افراد و احزاب فاشیست فارس به کردها این مطلب را می نویسم. دو نکته: اول استقلال طلبی با تجزیه طلبی فرق دارد! دوم اینکه هر ملتی حق دارد حق سرنوشت خود را تعیین کند. کردها حق دارند استقلال بخواهند و من از حق استقلال طلبی کردها کاملا حمایت می کنم. نباید در برابر فارسها لکنت داشته باشیم. از کسی هم خجالت نمی کشیم و با فارس ها هم رودربایستی نداریم. همین حق را هم برای ترک ها و عرب ها
، بلوچ ها و ترکمن ها و هر ملت دیگری قایل هستم. دلیل: فارس ها کمترین حقوقی را برای ما قایل نیستند و اگر قایل بودند در فرصت طولانی نزدیک به صد سال گذشته، نشان می دادند. بنابراین تنها راه حل استقلال است. فدرالیست و خودمختاری، هم به همین دلیلی که گفته شد ما را به جایی نخواهد رسانید. تنها راه حل استقلال است.
۴۷۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : خروش خشم مردم ایران بی‌دلیل نیست...
کردستان متعلق به کشور ایران است و تصمیم گیری برای استقلال ، خودگردانی و یا هر شرایط دیگر را نمایندگان واقعی‌ مردم نه‌ فقط برای کردستان بلکه برای تمام خلق‌ های ایران خواهند گرفت . در شرایطی که تهدید و حضور جنگ به پشت مرز ایران رسیده است برای مردم ایران قابل قبول نخواهد بود که احزاب کردستان آزادی خود را از دشمنان ایران مطالبه نمایند . آنها که این اتحاد را با اهداف "ملت کرد" که در مقابل "کشور کردستان" نقش می‌پذیرد قبول نمودند، بایستی طغیان خشم مردم ایران را هم پیش بینی‌ میکردند. تصیم آنها در این شرایط نه‌ به سود مردم کردستان و نه‌ به سود دموکراسی طلبی تمام مردم ایران است ....
۴۷۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : Shamal Mirza

عنوان : منتظر چنین واکنشی بودیم
بیانیه‌ها و اسامی لیست کردنها در واقع هر چند از جانب گروهای نه‌ چندان مطرح عرصه‌ سیاسی ایران انجام شد ولی واکنشی که‌ ما در کردستان شاهد آن بودیم عبارت بود از یک عکس العمل دسته‌ جمعی از سوی تمامی احزاب کوردی حتی آنهای که‌ با سیاستهای کومله‌ و دمکرات و یا به‌ نوعی با مفادهای از این توافقتنامه‌ مخالف بودند. این پیماننامه‌ در واقع محکی برای سنجش میزان مدارا کردن اپوزسیون ایرانی غیر کورد با مسله‌ کورد بود. میتوان به‌ جرات اذعان داشت که‌ بیانیهای چند روز اخیر علیه‌ حزب دمکرات و کومله‌ به‌ تقویت جایگای سیاسی این دو حزب در میان مردم کوردستان کمک کرده‌ است.
۴۷۹۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : فرزاد

عنوان : تمایل به گفتگو باید دو طرفه باشد. اگر هست چه بهتر ازین
باشد که خود ترتیب دهنده ی این گفتگو ها باشید. تا ببینیم هر کس چه در آستین دارد
۴۷۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ئهلهند رۆژههڵات

عنوان : حمله به احزاب کردی را متوقف کنید!
تحلیلی درست،منطقی و بسایر مسئولانه و در عین حال بسیار گویا برای همه کسانی که هنوز شرافت انسانی و ایمان به آزادی را جایگزین چهارچوبهای خیالی نکردهاند.
۴۷۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : شلیر رمضانی

عنوان : سخنی کوتاه
بیانه‌ جمعی حفظ تمامیت ارصی و استقلال ایران سر آغاز هر کار پایه‌ سیاسی است در عرض ۲ روز موجی وسیع به‌ مانند زلزله‌ در بین افکار روشنفکران و سیاسیون ملت کرد بر انگیخته‌ انتشآر این بیانه‌ نه‌ تنها کوچکترین سمپاتی بین کردها به‌ وجود نیاورد بلکه‌ موج اعتراض و بیانه‌ مقاله‌ها جمع اوری امضاها کامنتها در سایتهای کردی ، و همین طور فیس بوک و تویتر رو به‌ فزونیست تا جائی که‌ کسانی که‌ تا دیروز بی طرف بودند و شدیدأ از همگرائی و فدرالیزم در چهار چوب ایران دفاع میکردند به‌ سیل استقلال طلبان کرد اضافه‌ کرده‌ باور کنید دیگر کمتر انسان کردی است در سایتها مقاله‌ای نوشته‌ای کامنتی بنگارد و از همبستگی و اتحاد اپزسیون ایرانی برای مبارزه‌ با جمهوری اسلامی سخن به‌ میان آورد همگان میگویند بهتر اینکه‌ این آغایان از همین حالا به‌ صف سربازان امام زمان بپیوندند برای دفاع از تمامیت ارضی چون ملت کرد در نظر دارد به‌ آراء مردم خود برگردند این مردم ۳۳ سال در مقابل جمهوری اسلامی کوتاه نیامدند و به‌ آن نه‌ گفتند مطئنأ به‌ عده‌ای که‌ هنوز نه‌ به‌ کار است نه‌ به‌ بار تمکین نخواهند کرد ولی در هر صورت درود بر امضا کنندگان این بیانه‌ این ۸۹ نفر که‌ قادر شدند عرض ۲ روز به‌ سیل صف طرفداران استقلال کردستان اضافه‌ کنند
۴۷۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱