هم مرزبندی، هم گذر از مرزها - سهراب مبشری

نظرات دیگران
  
    از : احمد پورمندی

عنوان : کدام انحلال؟ چرا فراموشی ؟
سهراب عزیز
با سلام دوباره
یاد داشت قبلی من یک بند مقدماتی کوتاه داشت که شامل قدردانی از مقاله پرملات و وزین تو بود که متاسفانه در هنگام کپی کردن جا ماند و من وقتی متوجه شدم که کامنت درج شده بود . این کچلی احتمالا شائبه "تحقیر" را ایجاد کرد. شرمنده!
۱- من از زمان شورای اول سازمان ( اکثریت) که در ترکیب آن انجام وظیفه میکردم، بر این باور بودم - و هنوز هم با قوت بیشتر بر این باور هستم- که سازمان باید شعار " پیش به سوی انحلال در حزب سوسیال دمکرات ایران" را سر لوحه
کار خود قرار دهد. به خاطر این نظر هم ، برخی به عمد و بعضی از سر سهل انگاری ، مرا به انحلال طلبی متهم کردند و من بیست و چند سال است که این مهر را بر پیشانی دارم و به آن عادت کرده ام ! اشاره تو به صورت مخدوش و کج و کوله این نظر مرا هشیار کرد که ابعاد ناتوانی ام در بیان مقصودم تا به کجا بوده و هست! از این رو برداشتم از این شعار را که به دفعات در جلسات و تماس های رسمی و غیر رسمی ، کتبی و شفایی، با دوستان مطرح کردم ، به امید کمکی به پایان دادن به سو تفاهمات ، در این جا هم بازنویسی می کنم :
- مبرم ترین نیاز چپ ایران تشکیل حزب سوسیال دمکرات ایران است.
- از آنجایی که تاریخ مصرف بقیه السیف ناشی از فروپاشی ها و پایان عصر جنگ سرد، گذشته است و بخش بزرگ سوسیال دمکرات ها در خارج از گروههای موجود قرار دارند، روند تشکیل حزب،نه از وحدت گروه های موجود میگذرد و نه از رشد و بزرگ شدن این یا آن سازمان و در نتیجه حزب باید به تمام معنی با عضو گیری فردی تشکیل شود
- در این طرح، پروسه تشکیل حزب شامل دو مرحله است، در مرحله اول " اتحادیه سوسیال دمکرات های ایرانی در خارج از کشور " تشکیل میشود و در مرحله دوم- پس از باز شدن فضا در ایران، به مدیریت "اتحادیه" گنگره موسس حزب در ایران برگزار می شود. تا تشکیل "حزب" ، "اتحادیه " وظایف آنرا عهده دار خواهد بود.
- برای آنکه " اتحادیه " پا بگیرد و دوامش تضمین شود، ۳ شرط باید لحاظ شود : نخست لازم است که سوسیال دمکرات ها در محل های زندگی و یا در گروه های کاری - مجازی - تا سطح ظرفیت گزینش نماینده متشکل شوند . دوم، این گروه ها باید در روابط مشخص و قابل ارزبابی با داخل کشور قرار داشته باشند و سوم وحدت در گروه ها و در اتحادیه ای که از پیوستن این گروه ها پدید می آید، باید بر پایه یک برنامه سوسیال دمکراتیک و حاصل کار اتاق های فکری باشد که بدین منظور تاسیس میشوند .
- تا زمانی که این اتحادیه تشکیل نشده، باید با گرایشات تشکل ستیز و انحلال طلبانه مقابله و از موجودیت احزاب و گروه های چپ موجود دفاع کرد و در عین حال فکر اعلام آمادگی برای انحلال در اتحادیه را در درون گروه ها تقویت و همگانی نمود.
سهراب عزیز ! همانطور که میبینی میان این فکر من و فکر " بهتر است که گروه ها خود را منحل کنند!" تفاوت از زمین تا آسمان است.
۲- من " جر زدن " را به همه چپ ها نسبت ندادم. اتفاقا جر زن اصلی حکومت بنیاد گرای شیعه بو ده است که نقش گوریل در شطرنج را بازی کرد و تصمیم به خوردن شاه طرف مقابل گرفت . در میان چپ ها این جر زنی به صورت برخورد " افشاگرانه " و دشمنخو با موسوی به عنوان رهبر جنبش تجلی یافت و در اشکال رقیقترش در نام گذاری های جعلی و من درآوردی و سکوت و همراهی با ارکستر " به فراموشی سپردن " خود را نشان داد.
۳- از اینکه نظرت را در مورد سوسیال دمکراسی نوشتی ممنونم . ما در این مورد به بحثی جدی نیاز داریم . بحثی که در انجامش - در سطح سازمانی- حدود ۳۰ سال تاخیر داشته و داریم و به باور من بخش بزرگی از دشواری های کنونی در صفوف چپ ناشی از فرار از این بحث و ترس از تعین تکلیف با سوسیال دمکراسی بوده و هست.
بر قرار و سبز باشی
احمد
۴۷۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سهراب مبشری

عنوان : لحن تحقیرآمیز را کنار بگذارید
احمد پورمندی گرامی
با سپاس از توجه به نوشته من. این نوشته یک موضوع دارد و آن هم روابط نیروهای سیاسی ایران است. در هر نوشته ای نمی توان به هر موضوعی پرداخت.
در مورد ارزیابی تو از چپ این ارزیابی را سالها پیش از تو شنیده بودم و اجازه می خواهم با آن موافق نباشم.
پرسیده ای کدام بخش از چپ را مستعدتر برای ایفای نقش پیوند دهنده می دانم. با اینکه مطمئنم این پاسخ را می دانی آن را می نویسم: همان بخش از چپ که نشان داده است لااقل می تواند اعلامیه مشترک با امضای چند سازمان صادر کند، در مورد رهبری جنبش سبز موضعی نداشته است که تو به همه چپ نسبت داده ای، همان چپی که درباره آن زمانی به من گفتی بهترین کاری که می تواند بکند انحلال خود است. و اما در مورد سوسیال دمکراسی: بدون آنکه بخواهم حقانیت انتقاد سوسیال دمکراسی از سوسیالیسم دولتی بلوک شرق سابق را انکار کنم بر این اعتقادم که شکل گیری سیاستهایی مانند سیاست شرودر و بلر در سوسیال دمکراسی تصادفی نبود، بلکه زاییده وداع با چشم انداز دنیای پساسرمایه داری بود، زاییده تسلیم به عقل حکومتی سرمایه داری و تن دادن به هر ذلتی برای کسب اعتماد سرمایه بود. این الگوی مناسبی برای چپ ایران نیست.
با آرزوی تندرستی و شادکامی تو
سهراب مبشری
۴۷۵٣۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : احمد پورمندی

عنوان : کدام قواعد بازی ، کدام چپ ؟
۱- یک قاعده از " قواعد بازی" را گفتی: از طرفداران سلطنت تا بنیاد گرایان شیعه موجودیت یکدیگر را به عنوان نیرو های سیاسی ایرانی به رسمیت بشناسند و فکر حذف یکدیگر را کنار بگذارند، بسیار خوب ! به غیر از این دیگر چه قواعدی باید بر بازی حاکم باشد و رویشان توافق شود؟
۲- جنبش سبز در مقاله ات گم است ! آیا فکر نمیکنی این جنبش که شعار " رای من کو؟" را بر پیشانی داشت و دارد، بزرگترین میدان برای آزمودن آن " قواعد بازی" بود و - اگر نگوییم همه ایران- لااقل اهالی تهران بزرگ که نبض سیاست در دستانشان میزند، این قواعد را نوشتند و بر بازی حاکم کردند؟ و اگر این را بپذیریم، آیا به این نتیجه نمیرسیم که این گفتمان " قواعد بازی"، از زندگی سیاسی واقعی کشور عقب است و امروزه گرفتاری مملکت نه عدم اشراف به قواعد بازی است ، بلکه مشکل " جر زدن " آنهایی است که تصور میکنند که بازی را باخته اند؟ تو بهتر از من میدانی که بخشی از اوپوزیسیون - از قضا در بخش چپش هم - هم خدا را میخواهد و هم خرما را ! نتیجه رای مردم خوب است، اگر به کام من باشد، اما اگر مردم کسی را برگزیدند، که مطلوب من نبود، بدا به حال ملت ! می گردم و از تمام کارنامه سیاسی این منتخب ملت " دوران طلایی حضرت امام " را در میاورم، از آن گرز می سازم و آنقدر بر سرش میزنم تا در خلوت زندان به امامش بپیوندد! و وقتی از این کار فارغ شدم، میگویم حالا بازی از سر !
۳- برای کدام چپ این نقش جوش دهندگی را آرزو داری؟ فکر نمی کنی که "کل اگر پزشک بودی...." ؟
به درستی از نقش شکست هایی که بر سر چپ ایران آوار شدند، یاد کرده ای، اما این چپ صد پاره که هنوز دارد زیر آوار دست و پا میزند و حالا سی و چند سال بعد از تهاجم قم به تهران و بیست و چند سال بعد از زلزله در خانه همسایه، هنوز نتوانسته قد راست کند، چطور میتواند دیگران را بهم جوش بدهد؟ آیا زمان آن نرسیده که بجای فکر وصل کردن دیگران، اول به آب و جاروی در خانه خودمان بپردازیم ، تکانی به خودمان بدهیم، عقلمان را روی هم بگذاریم و در بازار سیاست ایران عددی بشویم؟ و در آخر خیلی دوست دارم که نسبت این چپ مورد نظرت را با تاریخ چپ و بویژه با سوسیال- دمکراسی بدانم
زنده و پرتوان باشی
احمد
۴۷۵۱۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : طلسم دیرین حکومت مطلقه یک گروه به بهای حذف دیگران
‫‫آقای سهراب مبشری، نوشتار انسان دوستانه و خوبت را خواندم. چند نکته ای به ذهنم رسید، که با شما و خوانندگان نوشتار خوب شما در میان میگذارم
‫شما مینویسی، ‫‫نسل جوانی که فجایع و بی آینده گی سرمایه داری را می بیند و می خواهد کاری کند، متاسفانه از مراجعه به نسل قبلی به ندرت چیزی جز تصویر جماعتی که از ترس خطا یا متهم شدن، بی عمل شده است نصیبش میشود. ‫وقتی این جملات شما را می خواندم، به یاد جاده دو بانده مسیر محل کارم افتادم، و صف طویل اتومبیلها و انسانهای خسته نشسته در هر یک از آنها، جالب آنکه همه از جمله خود من مقصر کندی حرکت صف را راننده جلویی دانسته، بدون آنکه توجه کنیم، علاوه بر تعلل راننده جلویی در راندن اتومبیلش، رانندگان پشت سری هم،‫ به علت عدم استفاده بهینه از موقعیتهای بوجود آمده برای سبقت، مقصرند در تشکیل صف طویل و کندی حرکت. به گمان من، تمام ایرانیان، همه گروهها، سازمانها و احزاب ایرانی‫ چه نسل قدیم و چه نسل جدید، برای پیشرفت بهینه جامعه‫، نیاز دارند به اینکه در خود شهامت سبقت گیری بهینه را بوجود آورند.
‫‫آقای سهراب مبشری، من هم با شما هم عقیده ام، وقتی که مینویسی، حتی با فروپاشی حکومت اسلامی نیز نیروی اجتماعی حامی آن محو نخواهد شد، همانگونه که با فروپاشی سلطنت، هواداران آن ‫از میان نرفتند.‫ مدلی که آزادیخواهان و از جمله چپ ایران باید از آن دفاع کند، نه وارونه کردن سمت و سوی سرکوب و حذف، نه اعمال به زور هژمونی نیروهای سکولار بر نیروهای مذهبی، که توافق بر سر شماری، قواعد بازی، است که فائق آمدن بر ساختار ‫سیاسی کنونی را با پذیرش همزیستی و مدارای متقابل نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران همراه کند.
‫حال صحبت اینجاست، چگونه میشود، قواعد بازی، یا قانون اساسی کشور،‫ را تعریف کرد، که مورد توافق اکثریت مردم ایران باشد. به گمان من تنها راه رسیدن به یک تعریف مشترک از قانون اساسی کشور، ایجاد یک اتاق فکر بزرگ به بزرگی تمام ایران و‫ شرکت یافتن تمام مردم ایران در بحث و بررسی و‫ تدوین این تعریف است.
آقای سهراب مبشری، من هم با شما هم عقیده ام، وقتی که می نویسی، ما میخواهیم ایرانی بسازیم که در آن، طلسم دیرین حکومت مطلقه یک گروه به بهای حذف دیگران شکسته شود، و نیز وقتی که می نویسی، ‫این توافق را نمیتوان به آینده موکول کرد، آینده ای که در آن شاید سرعت و شدت رویدادها به ما مجالی برای توافق و گفتگو ندهد.
۴۷٣۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱