اسلام و خودسانسوری روشنفکران - جلال ایجادی

نظرات دیگران
  
    از : ‫رضا سالاری

عنوان : معنای متعارف روشنفکر
‫روشنفکر کیست؟
‫سوالی که هر ایرانی حق دارد ‫بپرسد اینست چرا و چگونه روشنفکرانش برای او تا بحال راهنمایی قابل اعتماد نبوده اند؟ چرا سیر رشد و تکامل روشنفکری ایران بعد از گذشت یک قرن، از مشروطه تابحال، سیری قهقرایی و ارتجاعی داشته؟

چرا معلم ترمودینامیک ایرانی تحصیل کرده و بورسیه رضاخان در فرانسه برمیگردد و در دانشگاه مسجد دایر میکند و نهایتا از جبهه ملی مصدق میبرد و به وقایع ۴۲ و خمینی میپیوندد؟ چرا جامعه شناس ایرانی از فلسفه و جامعه شناسی غرب سر از اسلام و فاطمه فاطمه است در میاورد؟ چرا نویسنده توده ای و چپ ایرانی سر از اسلام و خسی در میغات در میاورد؟ چرا فیلسوف ایرانی متکی ‫و وابسته به باورها و خرافات دینی میشود و نام فیلسوف اسلامی یدک میکشد؟ چرا ژورنالیست ایرانی دم از دموکراسی و سکولاریزم میزند ولی با کارتون کشیدن و طنز شخصیت های دینی مخالفت میورزد؟ چرا روشنفکران چپ و غیر چپ و دینی ایرانی هیچوقت دغدغه دموکراسی و حقوق بشر نداشته اند؟ چرا چپ ایرانی باید بدنبال عوام و خرافاتشان حرکت کند؟ چرا شاعر ناباور ایرانی باید سرا‫نجام یا آیه ای از قران و یا با گنجاندن حدیثی نامربوط از دین در شعر خود مجوز نشر شعرش را بگیرد. چرا خواننده شجاعی چون شاهین نجفی اینقدر ‫باید کم و نایاب باشد؟

آیا جواب و علت اصلی همه این سوالها التغاط مذهب و علم و سیاست نیست؟ ذبح علم و دانش با شمشیر دین و مصلحت و احترام به دین نیست؟ مصلحت و احترام دین یعنی پرهیز و ترس از نقد و انتقاد و سرانجام منجر به دار زدن حلاج ها و هزاران بیگناه به اتهام کافر و ارتداد و محارب نیست؟ هورا کشیدن برای خلخالی ها و به تماشا رفتن سنگسارها نیست؟ چه چیز در ایرانی غرق در مصلحت و خرافات دینی است که علم را دشمن اصلی مخیله و ذهن مذهبی خود میبیند؟ پس شاید هیچکس، روشنفکر ‫بمعنای متعارف روشنفکر نبوده و نیست!؟‫
۴۵۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱       

    از : کوروش الف

عنوان : روشنفکر کیست...
در سالهای پس از پیروزی انقلاب ودر فضای باز انموقع که من عضو حزب توده بودم همیشه یک مسئله ذهن مرا بخود مشغول میکرد! هیچ از یادم نمی رود که حزب همیشه در ایام تولد یا مرگ امامان شیعه بخصوص در ایام عاشورا بالای سمت چپ نشریه مردم ارگان حزب نوار سیاهی وتسلیت جانگدازی نقش می بست!!!به نظر من در آنموقع این کار نامش دورویی وریا بودونه توجیه رفقای مسئول که میگفتند احترام به عقایدمردم!!!این چه احترامی است که با گذشت ۱۴۰۰ سال از یک واقعه که هیچ ربطی هم به ما نداشت وندارد وخرافه ای بیش نیست آنرا تایید کنیم و در آن شرکت کنیم!اگر مردمی میخواهد خود را به چاه بیندازد وما هم گوسفند وار دنبالش را بیفتیم وبعد هم بگوییم که احترام به عقیده مردم میگذاریم!.وظیفه روشنفکر تمیز دادن راه از چاه است نه دنباله روی از خرافات مردم!مقاله آقای محققی بنام قرارگاه فتوا یکی دیگر از مطالب خوب وجالب در راستای صحبت آقای ایجادی است که خواندن آنرا به دوستان توصیه میکنم.شجاعت وبی پرده سخن گفتن ونهراسیدن وبقول عامیانه تر نشان دادن راه از چاه به مردم وظیفه هر روشنفکری است.شاید یکی از بزرگترین خیانتهای جمهوری اسلامی به مردم ایران نهادینه کردن دو حتی چند شخصیتی مردم ایران است که متاسفانه به این امر کمتر توجه شده است!من بیش از ۲۵ سال است که از ایران بدورم ولی هر گاه با کسانی که از ایران میایند ودر رفتارشان دقیق میشوم این دو شخصیتی در جای جای رفتارشان دیده میشود.عصر رنسانس وبیداری غرب بر اساس بی پروایی وشجاعت روشنفکران انموقع بنا شد نه بر اساس پیروی آنان از خرافات نهادینه شده کلیسا ومردم!!!ما بعنوان روشنفکر هنوز نیاموخته ایم که میان احترام به خرافه واحترام به عقیده فرق است.متاسفانه ما روشنفکران چپ در امر شجاعت از همتایان مذهبی خود عقبتریم!شجاعت وبی پروایی آقایانی مانندسروش ویوسفی اشکوری وگنجی وخیلهای دیگر بمراتب بییشتر از ما بوده وهست!خیلی از دوستان چپ اندر خم کوچه اند واز شرکت کسانی مانند آقای مزروعی در جشن سازمان فدائیان هوار واجنبشا وا....میکشند!ضمن تقدیر از آقای ایجادی چه خوب بود این بحثها بیشتر وبا دامنه گسترده تر ادامه میافت.
۴۵۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱       

    از : cansouri

عنوان : dir
پس انجمن شما گفتگو و دمکراسی چرا سالها بیشترین برنامه هایش را به ملی مذهبیها و محققان اصلاح طلب اختصاص میداد آیا این سانسوردگراندیشان و نیروها ی دگراندیش نبود چه دیر به فکر سانسور افتادید
۴۵۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : نترسیم...نترسیم...ما همه باهم هستیم!
جناب رشتی گرامی،

راه حل از بین بردن روحیه ی ترس در مردم خیلی آسان است. از وصیت چنگیز خان مغول باید آموخت. پسرانش را به هنگام مرگ به کنار بستر خود خواند و از آنها خواست تا یک دسته از ترکه های درختان را بریده و دراختیارش بگذارند. چنین کردند. ترکه ی نازکی را انتخاب کرده و به یکی از پسران زورمندش داد تا آنرا بشکند. او ترکه را به آسانی شکست. سپس از او خواست تا دوترکه را باهم بشکند. بازهم کار به آسانی انجام شد. همینطور ادامه داده و هر دفعه برتعداد ترکه ها افزود تا جائی که دیگر شکستن آنها باهم مشکل شد. پس رو به فرزندانش کرده وگفت: « هرکدام ازشما به تنهائی مثل یک ترکه ی نازک هستید که شکستن شما بسیار آسان است. ولی اگر با هم باشید، قدرتی وجود ندارد تا جمع شماها را بشکند. » اگر توانائی نوشتن دارید، بنویسید. هر چه تعدادتان بیشتر، بهتر. رژیم هیچ غلطی نمیتواند بکند. رژیم دستاربندان از قلم دگر اندیشان درهراس است. پس بنویسید و رک و راست و نه درپرده ی ابهام، بنویسید. ساده و روان و عامه فهم بنویسید. قرآن را نقد کنید و به همه نشان دهید که آیه ها و سوره های این کتاب، از جانب خدا نازل نشده، بلکه دست پخت انسان یاانسانهائیست که ضریب هوشی آنها بسیار پائین بوده است. به این کار آنقدر ادامه دهید تا دستاربندان در مقابل خرد و منطق شماها به عجز آمده و به ناچار به درون حجره های خود خزیده و با گزیدن لب، هرروز هزاران بار صدها ناسزا و بد و بیراه نثار امامشان کنند که پا از حریم منبر و مسجد فراتر نهاده و خردمندان را وادارکرده تا تشت رسوائی این دین حکومتی را برسرهر بام بکوبند. واقعاً باید به حق اقرارکرد که اگر اینان داعیه ی حکومت نداشتند، کی ما در اندیشه ی جستجو در قرآن برمیآمدیم و متوجه میشدیم که تا چه اندازه این الله دروغ تحویل خلائق داده است. این الله قبل از ادعای پیغمبری محمّد، یکی از بتهای کعبه به نام "ماه" بود. وقتی میگویند محمّد ابن عبدالله، اشاره به پدر محمّد است که عَبدِ (بنده) بُت الله بود. به یکباره الله با ظهور اسلام شد سوگلی بتهای کعبه و بازار بتهای طاغوت و یاقوت را کسادکرد. و چه داستانها که درباره ی خانه ی کعبه و شهر مکه جعل کرده اند! ابراهیم خلیل و همسرش هاجر و فرزندخردسالش اسماعیل را با جعل داستانی ساختگی، از صحاری بی آب و علف و مملو از شنهای روان بین فلسطین و جنوب حجاز عبور داده و به بیابان برهوت حوالی شهر نیست درجهان مکه، کشاندند. شهری که تا قرن چهارم میلادی در کتیبه ها و سنگ نوشته های موجود در عربستان و بین النهرین (بابل و آشور) و یمن و روم ویونان وایران باستان، اثری از وجود آن مشاهده نمیشود. ابراهیم خلیل کجا و مکه وکعبه کجا؟! قرآن مدعیست که پایه گذاران شهر مکه و خانه ی کعبه ابراهیم وپسرش اسماعیل بوده اند!! در حالی که ابراهیم ۱۹ قرن پش از میلاد مسیح میزیسته و اگر همچه فردی شهر مکه را ۱۹ قرن قبل از ظهور عیسی بناکرده بود، میبایستی در آثار باستانی بجامانده در عربستان و سایر آثار مربوطه، همچنانکه از تمام شهرهای عربستان وحجاز و یمن وسبا و حبشه ومصر و غیره، نام برده شده است، ازاین شهر نیز بر میخوردیم. دریغ از یک سطر نوشته. بنویسید و باز هم بیشتر بنویسید. از واقعیتها بگوئید تا آنانی که نمیدانند، بدانند که چه کلاه بزرگی سرشان رفته است.
۴۵۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۱       

    از : ایرج رشتی

عنوان : ترس باعث خود سانسوری می شود
موضوع خود سانسوری خیلی خوب ولی عام مطرح شده . بهتر می بود با مثال های ملموس مسئله را بهتر روشن کرد. کسانی که روزنامه نگار بودند ونظراتشان را بدون تعارف بیان کردند و حتی خامنه ای را مورد سرزنش قرار دادند مثل عیسی سحرخیز در زندان بسر می برند, در واقع ایشان خو سانسوری نکرد و نظرش را شجاعانه مطرح کرد و هزینه اش هم خیلی سنگین است. تمام روزنامه نگاران که در زندان رژیم فاشیستی اسلامی هستند به نوعی از نظر این زور گویان اسلامی خط قرمز را رعایت نکردند.بدون سانسور روزنامه ها, آخوند ها و آقا زاده ها نمی توانند میلیاردها دلار پول مردم را بجیب بزنند. در مقابل در همین طیف "اصلاحات" کسانی بودند که بخارج هجوم آوردند و در همه جا در رسانه ها طوری سخن می گویند که انگار اینها نماینده مردم ایران هستند. مثلن همین آقای محسن کدیور که اسم بردید با کمال وقاهت در صدای آمریکا دروغ می گویند و شعار جنبش سبز مردم ایران را " نه غزه , نه لبنان , جانم فدای ایران " بر گرداند و گفت . شعار جنبش بوده " هم غزه , هم لبنان , جانم فدای ایران". این جماعت روز روشن دروغ می گویند. یک بخشش هم ذهنیت شان هنوزم در همان چهارچوب سنتی هست و نمی توان گفت که خود سانسوری میکنند.
ذهنیتشان تعیین کننده است نه محل سکونت شان (جسمشان) در غرب. در رابطه با فتوای ترور شاهین نجفی چهره زشت با افکار عقب افتاده خودشان را به همه نشان دادند.
تشدید مجازات باعث ترس می شود ولی بنظرم یک بخش وسیعی سکوت کرده اند چون نمی خواهند خود سانسوری انجام دهند. سئوال اساسی اینست که با این تروریستهای اسلامی که فتوا می دهند و تحت پوشش حاکمیت اسلامی هستند چگونه باید بر خورد کرد؟ این فتوا را در رابطه با صادق هدایت نداده بودند. این روزها دوران سختی برای روشنفکران ایرانی است.

شاد باشید
۴۵۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۱