بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
- بهرام خراسانی

نظرات دیگران
  
    از : پزشک پور

عنوان : به "جوجه دانشجو"!
هم میهن گرامی مطلب بسیار خواندنی و زیبایی را نوشتید، حیف بود که بدین وسیله از شما قدردانی نمی کردم. و نیز از سایت اخبار روز که بر عکس روال معمول نظر شما را سانسور نکرد. علیرغم اینکه این دوستان کامنت بنده را چون اشاراتی به افسانه ربایش سرکوهی و... و یا دیدار چهره به چهره وی با سعید اسلامی داشت، سانسور فرمودند!!! باز هم جای سپاس دارد که مطلب زیبای شما را منعکس کردند.
گویا از دید گردانندگان سایت اخبار هجمه به حزب ملعون توده آزاد است اما مواخذه فحاشین یا نوابغی چون سرکوهی منطقه ممنوعه محسوب می شود!
۴٣٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : جوجه دانشجو

عنوان : تقدیر و قدردانی استاد
با سلام خدمت روشنفکران گرامی،

بنده یک دانشجوی بیکار و عامی از نسل اوباش جدید می باشم. از آن جا که مطالعه ی مقاله ی استاد سرکوهی روحی تازه در وجود بنده دمید، بر آن شدم که نظری به این نظر در مورد مقاله ی ایشان بدهم. اولا، مقاله ی جناب استاد باعث شد علاوه بر جنبه های دیگر شخصیت ایشان که در طی دوران متفاوتی از تاریخ کشور برایم مکشوف شده بود، بعد عمیق فلسفی و ادبی در تفکرات ایشان نیز برایم آشکار شود. ثانیا، از آنجا که همچون منی را یارای نقد این تفکرات استاد نیست، تمام این نطرات فلسفی و گاه ادبی درج شده در مقاله ی مذکور را پذیرفته و از هرگونه تردید در اینباره می پرهیزم.

در پاسخ به آقای خراسانی قصد دارم نمونه هایی از این رویکرد شجاعانه ی استاد را در تاریخ علم متذکر شوم. از همین ارسطوی شیاد شروع کنیم که چگونه به ما باوراند که زمین ثابت است. یا مثلا اقلیدس جزمی که همواره بر این باور بود که دو خط موازی به هم می رسند که خوشبختانه با ارائه ی هندسه های نااقلیدسی رسوای عالم شد. یا همین نیوتون خودمان که با غرض ورزی و نداشتن قدرت تحلیل ما را از شناخت حقیقت نور و مکانیک محروم ساخت. اصلا همین انیشتین، با آن باورهای جزمی ادعا می کرد سرعتی بالاتر از سرعت نور نیست. کاش زنده بود تا پس از آزمایشات جدید، به اتفاق استاد سرکوهی کلی به ریشش می خندیم. با توجه به این که هیچ شکی در صحت عقاید استاد راه ندارد، به وجود ایشان برای تخریب باورهای جزمی افرادی همچون شخصیت های مذکور باید افتخار کرد.

در پایان می خواهم بابت افشای بزرگترین ننگ تاریخی حزب معلوم الحال توده ایران در سلسله مقالات بی.بی.سی به جامعه ی روشنفکری ایران تبریک و تهنیت عرض نمایم. این لکه و نقطه ضعف بزرگ وجود پر شمار نشریات تحلیلی، تاریخی، فلسفی، انتقادی (و انتقاد از خود)،فرهنگی، سیاسی و... بازمانده ی این حزب خائن و همچنین شخصیت های فراوان شناخته شده ی ادبی، فرهنگی، هنری و سیاسی عضو در آن می باشد که این فرصت را فراهم می آورد که خیل روشنفکران و روشنگران گرامی بتوانند جملاتی را از این نشریات و یا سخنان این شخصیت ها یافته و رسالت خود را به انجام برسانند. باید خدا را سپاسگذار باشیم که حجم این نشریات و تعداد این افراد در این حزب ملعون چندین برابر بیشتر از مجموع آن برای تمام سازمان ها و گروه های دیگر است و متعاقبا احتمال یافتن خطا نیز بیشتر.
۴٣٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : لام لامعی

عنوان : اتن
رنده باد
۴٣٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : میم حجری

عنوان : نظری راجع به نظرها
با سلام
من همه این کامنت ها (نظردهی ها) را خواندم و می خواهم به چند نکته اشاره کنم:
تز همزیستی مسالمت آمیز تزی لنینی است و ربطی به خروشچف ندارد.
همزیستی مسالمت آمیز یک مفهوم فلسفی است و تعریف جامعی از آن در تارنمای دایره المعارف روشنگری منتشر شده است.
همزیستی مسالمت آمیز فرمی از مبارزه طبقاتی در شرایط وجود دو سیتسم اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیسم است.
مفاهیم فلسفی را نباید تحت اللفظی معنی کرد.
مقاومت و یا شکست در زیر شکنجه جسمی و روحی نمی تواند معیاری برای حقانیت جهان بینی حزب و سازمان و شخصی محسوب شود.
سران ناسیونال ـ سوسیالیسم هم در آخرین لحظات خودکشی کردند و یا در دادگاه نورنبرگ ایستادگی کردند، صدام حسین هم.
با عناصر پسیکولوژیکی و فیزیکی نمی توان به اثبات و رد جهان بینی ها پرداخت و گرنه خزب اللهی ها و فوندامنتالیست ها هم مقاومت کرده اند و می کنند.
برای تحلیل اندیشه افراد باید اندیشه مورد حلاجی قرار گیرد نه درجه تحمل شکنجه او.
این قهرمان سازی ها و قهرمان بازی ها شاید ریشه فئودالی ـ خانخانی داشته باشند.
برای ملل اروپا ظاهرا چندان مهم نیستند.
بلحاظ هومانیسم هم این نوع برخورد قابل تأمل است:
اکثریت مردم تماشا می کنند و تعداد انگشت شماری از قبیل ارانی و طبری و غیره علیرغم امکان زندگی بهتر تن به مبارزه می سپارند و بقیه از این جانبازان بی توقع ماکسیمم توان جسمی و روحی را می طلبند و بی رحمانه و چه بسا بی شرمانه به تخریب حیثیت آنها کمر می بندند.
این جور برخوردها نه نشانه خردمندی است و نه نشانه هومانیسم و بشردوستی.
ببخشید
۴٣۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسروا شکیبا

عنوان : برای دوست نادیه آقای خیرخواه
بسهم خود از مسئولان اخبار روز سپاسگزارم که مقالات کنشگران با دید گاههای مختلف را منعکس می کند وضمنا امکان بحث و گفتگو نیز فراهم ست..

- نوشته های "مختلف" آقای بهرام خراسانی همزمان در سایت اخبار روز، ایران امروز و عصر نو در دسترس ست . در این باره برخلاف نظر آقای خیرخواه ، من اشکالی نمی بینم. مگراخبار روز و آقای بهرام خراسانی نظر دیگری داشته باشند.

ب - علت بحث انگیز بودن نوشته آقای سرکوهی باعنوان" احسان طبری، متفکری خلاق یا نظریه پرداز باورهای جزمی؟" امری طبیعی ست.ایشان وارد بحثی میشود که توانش ندارد. تازگی هم ندارد. البته بسیار ساده ست که به سایت BBCpersian مراجعه و تمام مطلب را مطالعه و داوری کرد.برای «اثبات» این ادعا نمی توان اشکالات دیگر حزب را وارد معادله نمود - آنهم به غلط بدون ارتباط منطقی با موضوع - برای نمونه آقای سرکوهینوشته :

"طبری در گزارش آراء دیگران قوی دست است اما آن گاه که به تحلیل مشخص از وضعیتی مشخص می رسد، اغلب "نظریه" را به "توجیه" مواضع حزبی تقلیل می دهد. این شیوه را به کرات در گره گاه های تاریخی دهه سی و پس از انقلاب می توان دید.
حزب توده در اوج "جنبش ملی کردن نفت" در دهه سی از "واگذاری امتیاز نفت شمال ایران به شوروی" دفاع می کرد و طبری در توجیه نظری این سیاست نوشت " نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است ... ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم" و نتیجه گرفت "دولت باید به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانی های آمریکائی و انگلیسی وارد مذاکره بشود."

اول . موضوع بغایت انحرافی امتیاز نفت شمال به شوروی در سال ۱۳۲۳ توسط حزب توده مطرح شد نه دهه ۳۰ .
دوم . قانون ملی شدن صنایع نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس سنا تصویب نهائی شد.بعداز عید ۱۳۳۰ کارگران نفت به کار بازگشتند. در این مقطع آیت الله کاشانی رئیس مجلس شورا و حزب توده غیرقانونی بود.ولی بهترین دوره ی سیاسی ایران در برابر استعمار بوده ست.
ج. ادعای دهه سی آقای سرکوهی نه تنها دقیق نیست حتی با ژورنالیسیم رایج نیز مطابقت نمی کند.

بفرض که ادعای سرکوهی درست و دقیق بود. آیا با توجه به حدوث وقایع در زمانهای مختلف توسط تصمیم گیران متعدد ، می توان این ها را در «فرد» احسان طبری خلاصه کرد ونتیجه گرفت ؟
صحبت از دفاع از زنده یاد طبری نیست سخن از رعایت اصول و مبانی آزادی و عدالت می باشد.در باره ی حزب توده و هر حزب دبگر و شخصیت سیاسی اگر بنا باشد ما نیز از «گزینش » و «تحریف» استفاده کنیم دیگر فاتحه بشردوستی وآرمانهای انسانی خوانده شده ست.

آنهائیکه " اکراه" دارند به مصاحبه ها و نوشته های دگراندیشان و هم اندیشان خود در BBC و دیگر رسانه مرا جعه کنند بنظر من کمی مطالعه و باز نگری کنند.
در همین مورد حزب توده به مناسبت ۷۰ سالگی چندین نمونه ی درخشان روشنگری وجود دارد که تا بحال در هیچ کجا دیده و شنیده نشده .
- بی بی کسرائی دختر سیاوش کسرائی از پدر میگوید . باور کنید خندیدم و گرییدم - ممکن ست نوشته های او به مزاق بعضی ها خوش نیاید ولی از آن زیباتر نمیشد نوشت در باره ی تمام رهبران حزب و مشاهیر غیر حزبی صحبت کرده. نه سیاسی بلکه هنرمندانه و مردمی چون پدرش. دردی که بر او و جوانان نسل او رفت را در یک نوشته گفته.
- جلال سرفراز از رحمان هاتفی سخن گفته تمام فراز ونشیب ها ودغدغه های کیهان دوران انقلاب و با درد نوشته که رحمان هاتفی بعداز انقلاب در چارچوب روابط حزبی چگونه در باره ی مواضع درخشان قبلی خودش وحزب نسبت به خمینی و ارتجاع «تحریف» مینموده ست ( آقای سرکوهی بایدبرخورد انتقادی رفیقانه را از سرفراز بیاموزد.)

چپ ایران باید از میراث تاریخی خود شجاعانه حراست کند و با تمام اشتباهات ، انحرافات وشائبات دیگر برخورد علمی ، انتقادی و سازنده نماید. مگر روی انقلاب اکتبر روسیه در خیال خود قلم بکشیم و منکر حزب توده ایران شویم. ولی کم نبودند مانندشاهرخ مسکوب، سیاوش کسرائی که تمام زندگی خود را برای مردم و سوسیالیزم با حزب توده وبدون حزب توده وفق نمودند ودربرابر انحرافات حزب نیز ایستادند ولی رفیقانه !
۴٣۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : Hadi Shahab

عنوان : جرات و دانش لازمه انقلابیگری است ...
آقای خراسانی،

اینکه آقای سر کوهی بسیاری از واقعیتها را به سلیقه خود تغییر میدهد در ان شکی نیست.
ایشان مدعی شدند که بیژن جزنی یک دیکتاتور در زندان بود و میبایست همه طرفداران خط فدایی از او اطاعت میکردند..
خوشبختانه آقای شالگونی این سخنان را بعنوان کسی که با جزنی در زندان بود جواب داد در عین حال آقای شالگونی گفت:
" که جزنی در زندان جزوه مینوشت این کار بسیار خطرناکی بود که هر کسی جرات چنین کاری را نداشت برای نویسنده یک
جزوه در زندان مسجل بود که اگرجزوه بدست ساواک یا پلیس بیفتد نویسنده باید هزینه سنگینی "اعدام" بپردازد."
آقای سر کوهی باید بداند که با وارونه نشان دادن مسائل برای خود هیچ کلاهی نمیتواند بخرد... البته کسی که کار تشگیلاتی کرده
باید فرق بین اجرای قوانین تشگیلات با اطاعت از یک فرد را بداند. متاسفانه آقای سر کوهی جماعت شنونده و یا خواننده
را هالوa میپندارد این متاسفانه یک سنت در بین بسیاری شده مشخصا حاکمین بر مردم به این اصل اعتقاد دارند...

آقای خراسانی، شما که به آقای سر کوهی خورده میگیری چرا خودت از همان روش استفاده میکنی؟
اولا همه کسانی که پایشان به زندان باز شد زیر شکنجه قربانی تسلیم نشدند و تن به همکاری و مصاحبه ندادند.
من برای نمونه مریم فیروز را نام میبرم او که هم فکری حزبی شماست اگر نام سپاسی آشتیانی , فریدون اعظمی و .. سایرین را بگویم
برایتان قبولش راحت نیست که کم نبودند زندانیانی که زیر شکنجه استقامت کردند.
آقای خراسانی تحلیل تاریخ که نباید به تحریفش منجر شود آنجا که میگویید:
" امروز همه می‌دانند که در زندان‌های جمهوری اسلامی بر زندانیان چه گذشته است تا از آنها اعتراف بگیرند و هنوز هم وزارت اطلاعات، از هر کسی هرگونه اطلاعاتی را که بخواهد می‌گیرد..."
آقای خراسانی، هنوز که هنوز است بسیاری از زندانیان مقاومت میکنند و هرگونه اطلاعاتی را به وزارت اطلاعات نمیدهند .
قدری انصاف خوب است برای آنها که زیر شکنجه جان باختند و نظام شکنجه را با شکست روبرو کردند این انصاف دین ما تاریخ است و بس.
احسان طبری خود در یکی از شعرهایش میگوید:
"...در این میدان اگر پیروز گشتی گردی گویمت گردی
اگر بشگستی آنجا زودتر از مرگ خود مردی ..."

آقای خراسانی، چند بار در باب دو جزوه نازک نوشته اید و به کتابهای قطور حزب توده لم داده اید.
اشتباه نشود من هم کتابهای خوب قطور را خیلی دوست دارم آمد اما مطلب هر نوشتهی برایم مهمتر است تا ضخامت و نازکی ان.
آن چند انسان شریف با ان کتب نازک خود شور و شعوری پر پا کردند که این شور و شعور در کتب راه غیر سرمایه داری و از آنجمله موجود نبود....
جرات و دانش لازمه انقلابیگری است ...
سرنگون بر نظام کثیف جمهوری اسلامی
۴٣۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : صدا

عنوان : کی نوآوری کرده است؟
بالا و پائین بپریم که احسان طبری که بوده و که نبوده. خوب. ولی کی درطول تاریخ ما برای سدها و سد ها سال گذشته‍ی ما نوآوری کرده است که طبری کرده باشد یا نه؟ کداممان آنی را که از غرب (یا شرق) وارد کرده است فهمیده است عمیقا. کداممان خود ما را ، تاریخمان را فهمیده است. نو آوری نکردن، نتوانستن کردن، نتوانستن نوری به تاریکخانه‍ی ای که تاریخمان است تاباندن و همینطور فقط مجیز مفاخر یا بقولی گه مالیشان کردن گفتن مسئله‍ی مهیب ماست.
۴٣۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : چون آسیاب...
احسان طبری در زمانی که مناظره هایش با مصباح و سروش از تلویزیون دولتی پخش می شد، در نشریات رسمی کشور مورد بی احترامی و حتاکی قرار می گرفت. همزمان شعری از او منتشر شد که شروعش اینگونه بود: چون آسیاب ، درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم...
۴٣۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : حزبی که لنین رهبری آنرا داشت کجا می‌توانست حزبی اصلاح‌طلب و سازشکار باشد !
حزب توده‌ همان حزب توده‌‌ای نیست که در گذشته بود و همینطور هم "چریک‌های فدایی خلق" یا "سازمان مجاهدین خلق" حتی "جبهه‌ ملی‌ ایران".این سازمانها و تشکیلات همان اصالت و هدفی‌ را ندارند که در گذشته داشتند ، برای آن اهداف مبارزه کرده و صداقت خود را در گفتار و کردار به مردم نشان دادند.
اگر تز‌ "آشتی‌ طبقاتی"بجای"تضاد طبقاتی"جایگزین شود دیگر مبارزه‌ای وجود نخواهد داشت.این ایدئولژی اگر مربوط به "نکیتا خورشچوف" باشد دیگر فرقی‌ نمیکند،تمام احزاب کمونیستی طرفدار حزب کمونیستی شوروی به احزاب رویزیونیستی و از جمله حزب توده‌ ایران تبدیل شدندو شده اند.دیگر مبارزه طبقاتی در این احزاب رویزیونیستی حذف شده است. شورا ها،اتحادیه ها ، سازمانها و احزاب سازشکار ، نقشی‌ جز فرونشاندن خشم مردم محروم ندارند. حال این افراد اگر شخصیتهای مشهوری چون رهبری کشورهای کمونیستی و یا احزاب کمونیستی آنها باشند ،یا افراد سر شناسی‌ چون آقای کیا نوری، احسان طبری و هزاران اصلاح طلب دیگر با ایدئولژی های متفاوت و از آن‌جمله سران اصلاح‌طلب جنبش سبز ، چندان تفاوتی‌ هم ندارند همه اصلاح طلبند و دغدغه آنها این است که این حکومت چرا به حرف آنها گوش نمیدهد و حضور خود را فقط برای نصایح دولتها میدانند و نه‌ مبارزه نمودن با آنها ! بی‌جهت نیست وقتی‌ کنگره چریک‌های فدایی (اکثریت) بر گذار میشود تمام تشکیلات اصلاح‌طلب و سازشکار از جمله حزب توده‌ و جبهه‌ ملی‌ به کنگره پیام شادباش میدهند و در همه جا از یکدیگر پیشتیبانی میکنند ،یا آقای "فرخ نگهدار" هم برای حزب توده‌ هم برای چریک‌های اکثریت و هم برای جنبش سبز فعالیتی مشترک دارند ! حضور و حیات مشی "اصلاح طلبی" مستلزم وجود یک حکومت ضدّ مردمی است که آنها میخواهند با سازش‌ها و "رفرم" یک هیولای حکومتی را رام و مردمی کنند ! شاهد آنها هم همان کشورهای اروپایی است ! آنها فکر میکنند یعنی‌ در واقع برای مردم این باور را تبلیغ میکنند که حکومت های "جهان سوم" را هم مثل کشور ‌های اروپایی با رای و انتخابات می‌توان اصلاح کرد و یا تغییراتی جزئی داد.در همین مورد حزب توده‌ در این نظام ,حتی با تغییر یک نفر در یک سمت تلاش بی‌ پایان مینماید ! از طرف دیگر اصلاح‌طلبان هم فلاسفه خود را دارند دلیلی‌ نمیشود که فردی بسیار معروف و مشهور باشد و هر چه او گوید درست باشد آقای احسان طبری بجای "تضاد طبقاتی" ,"همزیستی‌ مسالمت آمیز" را انتخاب کردند همانگونه که نویسنده این مقاله به آن نیز معترف میباشند.
۴٣۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : حسین خبرخواه

عنوان : ندیدن نکته اصلی
در این نوشته و در همه کامنت ها دو نکته اساسی نادیده گرفته شده است. فرج سرکوهی در نوشته خود گفته است که احسان طبری انسانی با دانش گسترده بود اما در زمینه نظریه هیج نواوری نداشته و نظریات مراجع مورد قبول خود را شرح کرده است. همین. من ندیدم که مخالفان سرکوهی به یکی از نواوری های نظری اقای طبری اشاره کنند و تا نظر سرکوهی را رد کنند.
نکته دوم . اخبار روز مقاله فرج سرکوهی را منتشر نکرده است اما انتقاد بر ان را که دو سه رو پیش از ان در سایت عصر نو منتشر شده دوباره منتشر کرده است. وقتی با رفقای خودتان چنین می کنید وای بر مخالفان اتان. برای همه کسانی که مقاله سرکوهی را نخوانده و اظهار نظر می کنند و برای اقای بخراسانی که خوانده اما به جای جواب جدی و ذکر نواوری های طبری مساپل متفرقه مطرح کرده است می نویسم که نوشته فرج سرکوهی مقاله یا یادداشت است نه مصاحبه.
۴٣۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : میم نون

عنوان : جناب علی قدیمی گرامی
با سلام
در نقل قول از سعدی، عام می بایستی عامی باشد.
نظرتان در باره خلیل ملکی نظری غیرعلمی و نادرست است. خلیل ملکی و آل احمد و امثالهم با تفکر علمی از ریشه بیگانه بوده اند.
حزب توده بدون ایرادات جدی نظری و عملی نبوده، ولی شعورمندترین حزب در ایران بوده است. انشعاب در همه احزاب بوده و خواهد بود. من گروه منشعبی از حزب توده نمی شناسم که بهتر از حزب توده بوده باشد. اکثرا بیسواد و هپیلی هپو بوده اند و هنوز هم هستند.
شما خودتان نیز از تفکر علمی فرسنگ ها فاصله دارید. برای مثال بر اساس کدام دلیل خط مشی خلیل ملکی را درست می دانید، مگر خلیل ملکی کیست که اینقدر بزرگ جلوه اش می دهید؟
چرا باید خلیل ملکی هشیارتر از خسرو روزبه باشد؟
من حاضرم در باره حزب توده و هر سازمان دیگر با شما بحث کنم. شما ایرادات مورد نظرتان را بر شمارید و راه حل تان را نیز. تا ببینیم چی برای گفتن دارید. با بحث انتزاعی گرهی باز نمی شود.
خیلی ممنون
۴٣۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : کاوه اهنگر

عنوان : هیچ کوچکی را نتوان بزرگ جلوه داد و هیچ بزرگی را نیز
من از بزرگان اهل قلم حاضر متعجبم که دراین برهه از زمان وقت و نیروی خودرا صرف چه مسائلی میکنند البته که ازموزده ازمودن خطاست اما در فراز و نشیب سخت مبارزه هرکس به نوعی دارای کمی و کاستی هایی بوده و هستند و هیچکس نمیتواند ادعای قهرمانی داشته باشد که با پای شلاق خورده و دستهای گرفتار در قپانی ان کرده که رستم بود پهلوان اما اگر بخواهیم به کارنامه بزرگان و سردی و گرمی کشیدگان نگاهی بیندازیم متاسفانه معدل خوبی را نمییابیم چراکه ادعای اموزگاری و پیشتازی انگونه که ما از پیران هشتاد بهاره دیدیم انگونه غیر مطمعا عمل کردند که باید جایشان را با سی ساله ها عوض کنیم و نمیدانم انچه در اعترافاتشان گفته اند در ادامه بدنبال چه چیزی میگشتند که بازهم بمانند و به ان ادامه بدهند و این همخوانی با این القاب و نامگذاری هایی که نویسنده محترم اورده بسیار بعید است و اگر هم به تاریخ پیش از قیام بخواهیم رجوع کنیم بازهم انچه دربین اقشار مردم از انها بیادگار مانده تلخ تر ازان است که بخواهیم بیادش اشک بریزیم چراکه در سالهای نه چندان دور برهمگان مشخص کردید که سرچشمه شکل گیری ان چقدر گل الود بوده و هنگام متلاشی شدن جهان بران گواهی داد.قهرمانان و الگو های ماندگار ما جوانانی بودند که سیلی به گوش اخوند مزدور بصطلاح دادستان دادگاه انقلاب زدند و جان نثار کردند انانی که بواقع ماندشان بسیار مثمر ثمرتر از رفتنشان بود و جای نوادگان انان بودند که با قرائت ایات قران تمام دوران مبارزه خودرا خیانت به ملت دانستند و درنهایت پس استفاده های لازم ازانها اخوندها طبق ذات همیشگی انها راهم درگوشه ای به خاک سپرد.اما امروز ما دیگر نباید وقت و فکر خودرا به این مسائل کهنه و تفرقه افکن معطوف کنیم گذشته اگر دارای بار مثبت برای اینده باشد اشکالی ندارد که از ان درس بگیریم و گفته ها و نوشته های مردان و زنان بزرگ برای رسیدن به هدف را در مواقع ضروری بکار ببندیم اما انچه که برای نسل های اینده ما غیر ضروری و بعضا مضر بوده و هست نباید به ان پرداخت.ملت ایران اکنون گرفتار حکومتی وحشی و قرون وسطایی شده که کلا نوع و عمل نویی را برای رویارویی و براندازی میپزیرد و هرگز ما قادر به ان شیوه ای که چهاردهه یا بیشتر بکار گرفته میشد برای این مهم نیستیم پس از تمامی بزرگان و صاحبان علم و قلم تقاضا دارم از انچه کارگر ما کشاورز ما طبقات محروم ما و اقشار تحت ستم و نیازمند ما درگذشته به دفعات ضربه خورده اند را فراموش کنیم تا با اینگونه برخوردها نرسد بجایی که در سال پنجاه و هفت و هشت بنیاد بد پیشتازان ما بهانه بدست خمینی ماه نشین داد تا با ملحد و کافر خواندن ما خون ما را مباح اعلام کند و ان جنایات بیشمار را رقم بزند که درتاریخ بشریت برای یک ملت انقلاب کرده و بها داده بیسابقه بود من بعنوان یک کارگر که داغ شلاق های شاه و شیخ را برسینه دارم از خوب نویسان و خوب گفتار ها میخواهم که رو به خوب عمل کردن بیاورید و یکدیگر را متهم نکنید چراکه ترور شخصیت بسیار بدتر از ترور فیزیکی میباشد و امید است با این اعمال دردی بر هزاران درد ملت شریف ایران نیفزایید. با احترام کاوه اهنگر فعال کارگری در تبعید.
۴٣۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : علی قدیمی

عنوان : ماتریالیست موحد
شادروان سعدی فرموده است که..
عام نادان پریشان روزگار /به ز دانشمند نا پرهیزگار.

این گونه به نظر میرسد که هنوز چپ دارای ان استقلال و هویت مستقل فکری نشده است که بتواند ازادانه در باره حزب توده و نقش ان و اساسن در باره شوروی و سوسیالیسم و خود مارکس نظری مستقل تدوین کند و انچه میگوید فراتر از فرامین حزبی و لنینی بیشتر نیست.
نسل گذشته چپ اکنون پاداش و ثمره کار خود را درو میکند ودر این جاست که باز خوانی و مسئولیت حزب هویدا میشود.اکنون نه تنها نظام گذشته زیر ذره بین نسل جوان است بلکه زندگی روزمره ادمی را مجبور به شناسائی مقصران و گناهگاران و عاملان و در حقیقت بوجود اورنده این زندگی مرکبار میکند.
سکوت و یا دفاع از سیاست حزب کمکی به راهیابی برای اینده نمی کند بلکه کالبد شکافی سیاست حزب و عملکرد ان در تاریخ ایران مهمتر از سازمان دهی دوباره است.
اگر در سال ۲۴ خلیل ملکی و یاران او خطا های حزب را گوشزد کردند دلیل دشمنی انها با حز ب نبود و متاسفانه حزب همانند امروز بجای کوشش برای روشن کردن سیاست خود سیاست اتهام را بر گزید.
این افراد نیستند که بخواهند از درون و یا برون به حزب بدون دلیل ایراد بگیرند بلکه سیاست حزب مخالف اصولی میسازد. بسیار ی از جدا شده گان از حزب توده با تجربه نزدیک به ۵۰ سال کار حزبی دلیلی محکمی برای خطاهاو روش های حزب است.
این افراد جدا شده از همه چیز خود برای ارمانهای حزب گذشته اند و اکنون به کار نامه خود و به انچه در دست دارند نگاه دیگر ی دارند و میدانند که برای تسلط قدرت حزب چه ها که نکردند.
نسل امروز و نسل های پس از ما باز کار نامه ما را خواهند گشود و قضاوت نهائی با انهاست.
۴٣۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : کمالی

عنوان : رفتار غیرحرفه ای
انتشار این مطلب بودن آنکه پیشتر مقاله آقای فرج سرکوهی را در همین سایت منتشر کرده باشید، عملی غیرحرفه ای است و نشان می دهد که سایت "اخبار روز" جناحی و ایدئولوژیک عمل می کند و هنوز رسوبات توده ای در درونش غلیان دارد.
۴٣۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : احمد صلاحی

عنوان : ما را چه میشود. بهتر نیست که در باره ی آقای سرکوهی آن طور که بوده و هست قضاوت شود.
آقای بهرام خراسانی ، قبل از اینکه در باره ی نوشته ی جنابعالی نظرم را عرض کنم باطلاع میرساند که ؛ نگارنده ی این کامنت ، مصاحبه ی آقای سرکوهی در باره ی شادروان احسان طبری را در BBC که در تارنمای عصر نو درج شده بود هفته ی پیش مطالعه کرد.
ابتدا مرا به یاد سالهای پیش و بعداز آزادی سرکوهی برد که وقتی به خارج از کشور آمد مطلبی به نام « یاس و داس » نوشت که ضمن افشای باند امنیتی - نظامی ی سعید امامی - فلاحیان و بلاهائی که در اسارت بر سر او آمده بود ، بسیار غیر مترقبه به دگراندیشان از چپ تا راست، قبل و بعد از انقلاب، بخصوص زنده یاد بیژن جزنی تاخته بود. حتی به همکاران خود در آدینه از جمله آقای مسعود بهنود نسبت های بسیار غیر دوستانه روا داشته بود که اثبات آن ها ساده نیست . موقعیت بسیاری از کنشگران داخل کشور را نیز زیر سئوال برده بود. البته آن نوشته با واکنش های نوشتاری روبرو شد که در خبر نامه ی گویا در دسترس بود. بعدا نیز چنین برخورد هائی از جانب او و سایر نویسندگان صورت گرفته و می گیرد و آن بخش که در رسانه های «یک طرفه» یا «یکبار مصرف» منعکس میشو د، هیچ حق وحقوق برای شنوندگان و خوانندگان خود ، برای اظهار نظر ، تائید ، تکذیب ، تذکر ، تکمیل و غیره قائل نمی باشند و معلوم نیست به کجا خواهد کشید. متاسفانه نویسندگان و کنشگران که در چنین رسانه هائی «فعالیت » می کنند اهمیتی به «مخاطبان» خود نمی دهند.

با این تفصیل، نوشته شما را دیروز در عصر نو خواندم ، با خود گفتم «قوز بالا قوز » شد. هنوز تو حرف های «عجیب و غریب » آقای سرکوهی متحیر مانده بودم که چشمم به پاسخ آقای بهرام خراسانی به سرکوهی روشن شد. شما ضمن بر خورد با آقای سرکوهی تا دلتان خواسته پای «شخص سوم » ها به میان کشیده اید. بحث شما از مسیر لازم خارج گردید. نتوانستید در باره ی اشکالات متدیک آقای سرکوهی روشنگری کنید.

در ضمن ما را چه میشود. بهتر نیست که در باره ی آقای سرکوهی آن طور که بوده و هست قضاوت شود. موضوع امروز آقای سرکوهی و شادروان احسان طبری ربطی به نویسندگان آن "دو جزوه نازک" زنده یادان - فدائیان خلق پویان و احمد زاده ندارد.

الف - بنظر من چپ رویهای حزب توده قبل از کودتا با انتخاب مواضع راست روانه ی قبل و بعداز انقلاب نشان از برداشت بغایت کلیشه ای از مارکسیسم می باشد که در شرائط مشخص ایران به فاجعه انجامید. ( ۲ پاسخ تا بحال از جانب حزب توده به ۱۰ مصاحبه BBC ارائه شده که دگماتیسم در آن موج میزند)

ب - هم چنین چپ رویهای آقای فرج سرکوهی در زمان شاه با کناره گیری از فعالیت سیاسی بعداز شکست انقلاب بهمن امنیت شغلی و مدنی ایشان را تامین نمی کند . صد ها هزار هوادار سوسیالیزم در بعداز انقلاب منفعل شدند و هزاران نفر زندانی ، شکنجه و شهید گردیدند ( قابل توجه آقای بهرام خراسانی) برای سرکوهی باور نکردنی نبود که حکومت کار فرهنگی و روزنامه نگاری و هیچ فعالیت مدنی را بر نمی تاید. ایشان میدانند قبلا صدها فرهنگ ورز ایرانی، خانه نشین و خلاقیت ی فرهنگی و هنری محروم شدند. کاش میشد با این آقایان نشست و صحبت کرد.

ج - در باره ی نویسندگان "دو جزوه نازک" و تمام راهیان سوسیالیزم غیر وابسته به حرب توده می توان جداگانه صحبت کرد موضوع به این سادگی که شما انگا شته اید نیست.
نمونه :
شادروان بیژن جزنی در چشم انداز سیاسی ایران از قدرت گرفتن نیروهای سنتی و مذهبی برهبری آیت الله خمینی شدید نگران بود و معتقد بود که فعالیت در چنین حکومتی بمراتب از زمان شاه دشوار تر خواهد شد که شد.
ولی رهبران حزب توده برعکس ، با خوش بینی بغایت آزار دهنده به استقبال فاجعه «مشروعه» رفتند. چه ربطی به قطوری و نازکی کتاب دارد.
۴٣۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : مشتاق

عنوان : زیبایی استدلال ومتانت
از نوشته سنجیده و متین شما به سهم خود سپاسگزارم. ای کاش جدال نظرات و قلم ها همواره با استدلال و بدور از هتاکی و دروغ پردازی باشد. از نوشته شما آموختم . متشکرم. پایدار باشید
۴٣۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : تبر بر درخت افتاده می زنند!
تبر بر درخت افتاده می زنند!
یکی از عوارض مصیبت بار نظام های توتالیتر، تولید " قهرمان فله ای" در فضای خفقان و سانسور است . بعید می دانم در یک فضای آزاد، امثال آقای سرکوهی یا مرحوم ایرج گرگین چیزی بیش از شهروندانی متوسط در کسوت نویسنده یا روشنفکری متوسط می بودند . در جامعه ای توسعه نیافته که فرصت نداشته تا فرزندان "دیگر" خود را بشناسند ، این "قهرمانان" با تحقیر امثال احسان طبری و خسروگلسرخی فقط درد خودشیفتگی شان را عمیق تر می کنند ؛ وگرنه "ما" هنوز دلخون مظلومیت تاریخی آن عزیزانیم تا دلمشغول آثار فرهنگی شان !
۴٣۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰       

    از : S G

عنوان : خیلی متین و پخته
Finally someone that makes sense about this topic! Thank you
۴٣۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰