۳۰ خرداد ۱۳۶۰
باز بینی یک رویداد تاریخی پس از سی سال
- حمید نوذری

نظرات دیگران
  
    از : فرامرز نامی

عنوان : اطلاعیه ده ماده ای
جلسات مزبور که به اطلاعیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد در نخست وزیری برگزار می شد. سند آن در نشریه فداییان اقلیت آمده است و جزییات آن در جلد اول خاطرات ایرج مصداقی آمده است.
۷۴۹۲۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : سیاوش ب

عنوان : ۳۰ خرداد روز تسلیم نشدن به خمینی بود
حمید جان سلام.
خمینی از پیدایش سازمان مجاهدین خلق ایران دنبال تضعیف شدن این جریان مبارز اسلامی بود. سال ۵۴ و کودتای شهرام خمینی به آرزویش برای شکست این گروه نزدیک شد. بعد از قیام خمینی از هر هر فرصتی برای ممنوع و سرکوب مجاهدین خلق ماهرانه استفاده می کرد. ۳۰ خرداد ۶۰ پایان یک دهه جنگ پنهان و عیان فکری و سیاسی خمینی با مجاهدین خلق ایران بود. مجاهدین خلق استادانه از فضای سیاسی آنزمان برای عضوگیری استفده نمودند و مانع رودر روی با خمینی گشتند مانند کودتای فرهنکی دانشگاهها. بعد از نزدیکی بنی صدر به مجاهدین خلق خمینی دیوانه شده بود و برای انتقام بسوی نابودی مجاهدین خلق ایران شتافت. خمینی همیشه در سیمای مجاهدین خلق مرگ خود و روحانیت سنتی را می دید و بعد از انقلاب رشد مجاهدین را مصادف با نفی نظام می دید.
میثمی سالهاست در مجله چشم انداز به ۳۰ خرداد و تحریف ان می پردازد ولی نیروهای چپ هنوز تحلیل درستی از این واقعه ندارند.
برای ریشه یابی این واقعه باید به تاریخچه مجاهدین و برخورد با خمینی پرداخت در سالهایی که خمینی عراق بود و مجاهدین نزد او رفتند و مواضعشان را برای او تبیین و تشریح نمودند.
آقای مسعود رجوی فکر می کرد در مدت کوتاه و عملیات گسترده می تواند حکومت مذهبی خمینی ساخته را به زمین بزند ولی او وحشیگری خمینی را دست کم گرفته بود و در کتاب جمع بندی یکساله هم بشکلی به آن اشاره کرده بود.
بنظر من برخوردهای نظامی بدون حمایت گسترده مردمی بی نتیجه می باشد و مجاهدین خیلی روی قدرت تشکیلاتی شان حساب می کردند. در هر حال خمینی عامل اصلی سرکوب و اختناق و انحراف انقلاب مردمی بود و نه گروههای اپوزیسیون مانند مجاهدین خلق و راه کارگر یا حزب دمکرات کردستان ایران و کومله.
خمینی صدها زندانی سیاسی که قبل از ۳۰ خرداد در زندان بودند از جمله زنده یاد محمدر ضا سعادتی را اعدام نمود.
در سال ۶۷ خمینی برای رسیدن به آرزوی دیرینش که نابودی مجاهدین خلق ایران بود قتل عام زندانیان سیاسی را آغاز نمود. شاید بزرگترین و آخرین آرزوی خمینی همین نابودی مجاهدین خلق بود که ناکام ماند. امروز خامنه ای و مالکی مقلدان خمینی قصد دارند با کشتار در شهر اشرف بخیال خود مجاهدین خلق را از بین ببرند. آقای منتظری به خمینی نوشت که مجاهدین خلق یک نوع اندیشه هستند و با کشتار از بین نمی روند.
٣٨۵٨۵ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۰       

    از : ش. ح.

عنوان : چپ و فراموشی یا وارونه نویسی ۳۰ خرداد ۶۰
اول باید تشکر کرد از آقای نوذری که در ۳۰ امین سالگرد ۳۰ خرداد ۶۰ مطلبی در باره آن نوشته اند، و این سایت که آن روز را شایسته آن دانسته اند که یادی از آن بشود. ولی چند نکته.
در اینکه اصلاح طلبان امروز درباره ۳۰ خرداد ۶۰ سکوت میکنند، یا بدتر، روایات رسمی جمهوری اسلامی را به عنوان "تاریخ" به خورد نسل جوان میدهند، جای تعجبی نیست. آنها ۳۰ سال پیش خود بخش مهمی از رژیم و دستگاه جنایات آن را تشکیل میدادند. و متاسفانه نه روشنبینی، نه صداقت، و نه شجاعت آن را دارند که به گذشته خود و دیگران صادقانه بنگرند.
اما سوال اینجاست که چرا "چپ" ها در این باره سکوت میکنند، و حتی اگر سکوت هم نمیکنند، تاریخ آن روز را طوری مینویسند که در مقابله با رژیم در خرداد ۶۰ خودشان را بهتر، و مجاهدین را بدتر، و نقش "چپ" را بیشتر و مجاهدین را کمتر از آنچه که بود، جلوه دهند. متاسفانه این مقاله نیز، علیرغم تلاشش برای روایتی بیطرفانه از آن روز، دچار همین مشکل است.
به نظر نگارنده این سطور، دلیل اصلی این نحوه برخورد چپ به ۳۰ خرداد ۶۰ عملکرد و اشتباهات سازمان مجاهدین در سالهای بعد از ۶۰ نیست. به نظر من دلیل اصلی سکوت یا بدگویی چپ درباره ۳۰ خرداد ۶۰ ناشی از عملکرد و اشتباهات خود چپ در آن دوره است. نگاهی کوتاه بیاندازید به آنچه چپ در آن زمان کرد، و مقایسه اش کنید با آنچه مجاهدین در ۳۰ خرداد کردند. بخشی( اکثریت، حزب توده) که در بست از جناح خمینی و حزب جمهوری اسلامی و حزب الله حمایت میکردند و در این گفتمان نمیگنجند. میماند چپی که در اپوزیسیون بود: بخشی خود به مبارزه مسلحانه، البته در ابعادی بسیار محدودتر از مجاهدین، روی آوردند (اقلیت، اتحادیه کمونیستها). بخشی دیگر اگرچه خود دستی در مبارزه مسلحانه نداشتند، یا از بنی صدر حمایت میکردند (رنجبران) و یا بلافاصله به شورای ملی مقاومت مجاهدین و بنی صدر پیوستند (اتحاد چپ، جبهه دموکراتیک). کومله و حزب دموکرات هم که خود درگیر مبارزه مسلحانه بود ند و حزب دموکرات متحد مجاهدین. میماند آن بخش از چپ رادیکال که در اپوزیسیون بود و مخالف مبارزه مسلحانه (پیکار، راه کارگر) که هنوز درگیر این بود که در شرایط جدید چه باید کرد. و به عنوان مثال رهبری پیکار در خرداد ۶۰ سیاست خود را از "لیبرالها و حزب جمهوری هر دو سر و ته یک کرباسند" به "دشمن اصلی حزب جمهوری و جناح خمینی است" تغییر داد که متاسفانه به انشعاب در سازمان انجامید.
منظورم از این یاد آوری این است که به خاطر بیاوریم وقتی مجاهدین، در عمل و با قاطعیت و از خود گذشتگی بی مانندی، ۳۰ خرداد را سازماندهی کردند، به خیابان آمدند، و سعی کردند مردم را به خیابان بیاورند، تا جلوی فاجع ای را که امروز ۳۰ سال ایران را به زیر سلطه خود کشیده، بگیرند، ما چپها کجا بودیم.
شاید بعضیها تصور کنند که نگارنده این سطور هوادار مجاهدین بوده. کاملا بر عکس (من در پیکار فعالیت میکردم). ولی حقیقت را باید گفت.
بسیاری از چپها به نظر میرسد وقتی به ۳۰ خرداد میرسند، آن را در پرتو سیاستها و عملکرد مجاهدین در سالهای بعد ارزیابی میکنند. به نظر من اگرچه برای ریشه یابی مجاهدین امروز باید ۳۰ خرداد و شکست آن را در نظر گرفت، ولی درستی یا نا درستی به خیابان آمدن مجاهدین در ۳۰ خرداد را باید در شرایط خرداد ۶۰ ارزیابی کرد، نه اینکه به جلو زد و گناه اشتباهات و خطاهای مجاهدین و شخص رجوی در سالهای بعد را به حساب آن صد ها هزار نفری نوشت که در ۳۰ خرداد ۶۰ بیشترین تلاش خود را کردند تا جلوی فاشیسم مذهبی ای را که همه ما نتیجه اش را دیده ایم بگیرند. همان گونه که مثلا نمیتوان اشتباهات فداییان اکثریت در سالهای بعد از ۵۹ را به حساب چریکها در سال ۴۹ نوشت!
شاید تعجب بکنید، ولی به نظر من برای ارزیابی ۳۰ خرداد ۶۰ باید ۳۰ سال بیشتر به عقب برگشت و از ۳۰ تیر ۳۱ و ۲۸ مرداد ۳۲ شروع کرد. باید به خاطر آورد که ما، چپها و مجاهدین، همیشه چگونه از پیروزی قیام ۳۰ تیر در به شکست کشاندن ارتجاع، و بر عکس از عدم حضور مردم در خیابان در دفاع از مصدق بعد از ۲۸ مرداد ۳۲، یاد میکردیم. مگر ما چپها و مجاهدین سالها و سالها از مصدق و حزب توده انتقاد نکرده بودیم که اعضای خود، و مردم را، به خیابان نیاوردند، و دلیل پیروزی کودتای ۲۸ مرداد و ۲۵ سال دیکتاتوری شاه را گردن انفعال مصدق و حزب توده نمی انداختیم؟
به نظر من مجاهدین در ۳۰ خرداد ۶۰ نمیخواستند به سر نوشت حزب توده بعد از ۲۸ مرداد دچار شوند، و نمیخواستند تاریخ کودتای حزب جمهوری اسلامی، عزل بنی صدر، انفعال اپوزیسیون، و استبداد آخوندها، تکرار تلخ تجربه کودتای ۲۸ مرداد، عزل مصدق، انفعال حزب توده، و استبداد شاهی باشد.

یک بار دیگر باید بگویم که منظور من در این سطور تایید عملکرد مجاهدین در سالها، و یا ماههای بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ نیست. اصلا و ابدا. ولی به نظر من چپ باید با صداقت بیشتری به آنچه در ۳۰ خرداد ۶۰ روی داد بنگرد، و نقش آن را در تاریخ مبارزات مردمی میهنمان ارج نهد.

با احترام.

ش. ح.
٣٨۵٣۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : ... تا میانسالی خاطره هامان را تاراج نکرده !
آقای حمید نوذری عزیز! می نویسید : "...در ۱۱ بهمن ۱۳۵۹ دومین جلسه‏ ی هماهنگی مقابله با احزاب و گروه‏ های "ضدانقلاب" به کار خود پایان داد. این جلسه پس از متمایز کردن "گروه‏ های متخاصم" از "گروه‏ های مخالف" اطلاعیه‏ ای در ۱۵ بند منتشر کرد. لیست شرکت‏ کنندگان در این جلسه‏ ی تدارک مرگ و ترور در دست است..."
آقای نوذری اگر آن اطلاعیه ی ۱۵ بندی را در دسترس دارند خوب است که آنرا برای اطلاع مخاطبان اخبار روز منتشر کنند و حتی لیست شرکت کنندگان درآن جلسه را . این اقدام از آن رو ضرورت دارد که :
اول : جالب است که دوسال پس از مصیبت بهمن پنجاه وهفت و در ماه های اولیه جنگ تحمیلی حاکمان عراق برعلیه ایران ، نخستین نشانه های سلامت و عقلانیت در حاکمان جدید دیده می شود! تمایز "گروه های متخاصم" از "گروه های مخالف" در چنان شرایط دشواری ، حتما کاری سهل نبوده است و چه بسا شخص رئیس جمهور هم برای آن کوشیده باشد.
دوم : در این روزها ی فرخنده و پرآشوب پس از جنبش سبز، بسیاری از جریان های تروریستی و سکتاریستی همدست واپسگرایان و جلادان ج اا آن روزها هم فرصت را مغتنم شمرده و مدعی "دمکراسی" شده اند ! از جمله سازماندهان همان راهپیمایی پانصدهزار نفری سی خرداد شصت که گویا درآن "اعتراض مسالمت آمیز" برای آزادی و دمکراسی در خیابان بوده اند! بسیاری از ما که سی خرداد شصت در خیابان بوده ایم ، به یادداریم که در آن کوره ی خشونت و نفرت فقط "برادران حزب اللهی" نمی دمیدند . متحدان شهادت طلب شان درجبهه ی مقابل هم که "فرصت بنی صدر" را برباد رفته می دیدند در آن کوره ، می دمیدند!
در احوال خوش و گفتمان های شیرین این روزها ، آقای نوذری فراموش می کند که در بهمن ۱۳۵۹ و خرداد ۱۳۶۰، "مساله ی اصلی" در جامعه ی ایران "تضاد انقلاب و ضد انقلاب " است و مدافعان داخلی و بین المللی "نظام کهن" دست در دست یکدیگر به مهر، در مقابل "انقلاب" ! البته در این روزها ، "انقلاب " ها فراموش شده و تحلیل های کلاسیک متکی بر صف بندی های نیروهای دمکراتیک و ضد دمکراتیک از سکه افتاده است . برای همین هم امثال آقای بنی صدر و سازمان هاو جریان های حامی اشان ، در خرداد ۱۳۹۰ مجال یافته و از دفاع از آزادی و دمکراسی در سال ۱۳۶۰سخن می گویند . از"فرقه" مجاهدین خلق تا کودتا گران نوژه و تروریست های پیرامونی شان !
سوم : اگر آن جلسه هماهنگی هیئت حاکمه ج اا ایران در بهمن ۱۳۵۹ قائل به تفکیک "گروه های متخاصم " و گروه های مخالف " است ؛ چرا رئیس جمهور وقت از این فرصت تاریخی برای ترویج مصداق های "متخاصم " و " مخالف" استفاده نکرده و در میتینگ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ از "...دستگیری چند تن از اغتشاش‌گران و حمله‏ کنندگان به این میتینگ رسمی رییس جمهور وقت،.."توسط هوادارانش حمایت کرده ؟ آن هوادران به چه مجوزی ، "حزب اللهی" ها را آن کونه ازسکوهای زمین چمن دانشگاه تهران به پایین پرتاب می کردند؟ حقیقت آن که شخص رئیس جمهور آن روز از آن چه که به نام حمایت از او انجام می گرفت ، شگفت زده بود و فقط برای آنکه خودش را از "تک و تا" نیندازد وانمود می کرد که آن "گوشمالی " به دستور یا اشاره ی او انجام می شود!(آقای بنی صدر از آن کارها زیاد می کرد)
وحکایت همچنان باقی!
٣٨۵٣۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : غلام زندی

عنوان : خشونت جمهوری اسلامی
بنظر من این مقاله بسیار با ارزش است به خصوص وقتی که بسیار ی از نیروهای سیاسی دیروز سعی در کتمان حقیقت می کنند .خشونت نیروهای مذهبی در همان فردای انقلاب بر علیه نیروهای چپ و دمکرات شکل گرفت . این نیروهای مذهبی در آنزمان (بجز سازمان مجاهدین خلق) در سرکوبها مستقیما شرکت داشتند .برای نمونه در سال ۵۹ در شهر شوشتر اضغر شیرزاد ۴ساله در ماشین دائیش که کتابفروشی سیار داشت و هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق بودبه آتش کشیده شد و جان سپرد.مسئولین این جنایت که در سپاه پاسداران کار می کردند اکثرا طرفداران علی شریعتی بودند و خو د این مسئولین از جمله محمد حجتی بعدا تسویه شدند و حتی به زندان افتادند این قطار جمهوری اسلامی در هر ایستگاه همیشه یک عده را پیاده کرده است و هر گز سوار نکرده است.با سپاس مجدد از حمید نوذری
٣٨۵۲۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : یک اهل سیاست

عنوان : همیشه بهترین دفاع، حمله نیست
همیشه بهترین دفاع، حمله نیست، بر خلاف آنچه شما نوشته اید «الف. باران» عزیز و هواخواه یا هوادار ارجمند مجاهدین!
اگر بهترین دفاع، حمله بود، آن ماجراجویی های بی نهایت کودکانه مجاهدین، بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ به نتیجه رسیده بود، و آن ها به این روزگار سیاه نمی افتادند و بقیه نیرو های اپوزیسیون را هم از ۳۰ خرداد ۶۰ به بعد، در فضایی که محصول مشترک سیاست حکومت و مجاهدین بود قفل نمی کردند، و ما امروز سرنوشت دیگری می داشتیم.

و اگر بهترین دفاع، حمله بود، این همه دروغ گویی ها و هرزه زبانی ها و چماق کشی ها و اتهام زنی های مجاهدین علیه منتقدین درونی و بیرونی اشان سبب هر چه بی اعتبار تر شدن این سازمان در افکار عمومی نمی شد.
مگر نه این است که این سازمان همین سیاست «بهترین دفاع، حمله است» را در مورد این افراد و جریان ها به کار گرفت و نتیجه اش را هم لازم نیست من برای شما بنویسم؟

سیاست، یک علم است، نه برخورد عکس العملی، و نه ذهن گرایی، و نه حد اکثر طلبی، و نه سیاه و سفید بینی، و نه مطلق کردن و از نسبیت گریختن. این ها که برشمردم، تماماً غیر علمی و ضد علمی هستند. البته شارلاتانیزم را نیز نباید فراموش کنیم که کثیف است اما ضد علمی و غیر علمی نیست و بنا بر این متأسفانه می تواند در «علم سیاست» همان طور که همیشه دیده ایم جای خودش را داشته باشد...

نفرت شما از «همراهان جنبش سبز» با آن همه تبلیغات مجاهدین علیه آن ها کاملا قابل درک است، و آنچه در این مقاله، و هر مقاله دیگری از این دست، شما را شادمان می کند همین ساده نگری های نویسندگان آن ها (اگر در خوشبینانه ترین شکل، کلمه «ساده نگری» را به کار ببریم) نسبت به نقش واقعی یا موهوم بخشی از کسانی است که در این «جنبش سبز»، فعال هستند در مقطعی از مقاطع متعدد و متفاوت و لازم به تفکیک از یکدیگر تاریخ سی و دو ساله بعد از انقلاب.
موفق باشید.
٣٨۵۱٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : وقتی‌ دشمن بروی تو شمشیر می‌کشد ، بهترین دفاع حمله است!
مقاله جالبی‌ بود و اگر در این راه ادامه یابد، وارثان و مدعیان دروغین نهضت مقاومت ایران را بجای خود خواهد نشاند.در مورد مجاهدین این نکته را نباید فراموش کرد که اگر آنها مقاومتی در آن شرایط انجام نمیداند، بیشتر اعضا و طرفداران خود را از دست داده بودند . در آن زمان حکومت دستور قتل عام مخالفین خود را با بهانه و یا بدون آن داده بود. وقتی‌ دشمن بروی تو شمشیر میکشد ، بهترین دفاع حمله است.ضعف جنبش امروز ما همین است ! در مقابل زور باید ایستاد نه‌ عقب نشینی کرد ، عقب نشینی دشمن را تقویت می‌کند. مسالمت در مقابل مسالمت ،قانون در مقابل قانون و زور هم در مقابل زور ! انقلاب مشروطیت با زور انجام گرفت و همچنین انقلاب بهمن ۵۷ ... خشونت اگر از طرف اکثریت مردم بر حکومتی اعمال شود دیگر آن خشونت،خشونت ناخواسته نیست ، آن نیروی درهم کوبنده ماشین سرکوب دیکتاتوری حاکم است.تاریخ هر کشوری از آنان با افتخار یاد می‌کند.درود بر مقاومت نهضت آزادی خواهی ایران...
٣٨۵۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : علیخانی

عنوان : برای ثبت در تاریخ
آقای نوذری با تشکر از یادآوری شما
برای ثبت در تاریخ لطفا ً مستندا ً بفرمائید: ۱/ جلسات "هماهنگی برای مقابله با احزاب و گروه های ضدانقلاب" در کجا تشکیل می شد و شرکت کننده گان در آن جلسات چه کسانی بوده اند. ۲/ مصوبات این جلسات "... که در فروردین ۶۰ تصویب شد" توسط کدام شخص یا کدام ارگان تصویب شد.
و ای کاش این مسئولیت را شما بر دوش میگرفتید و به یک بررسی تحلیلی از واقعه ی ۳۰ خرداد ۶۰ می پرداختید. تا بر همگان آشکار گردد که چه تعمدی در فراموشی این واقعه در نزد شرکت کننده گان و شرکت ناکننده گان آن است.
٣٨۴۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰