پایان دورانی که غرور گدایی کرد - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : فرهاد شایگان

عنوان : آلترناتیو
در حال حاضر در جامعه ایران بطور مشخص ۳ آلترناتیو برای قدرت سیاسی
آینده فعال است.
اول. اصلاح طلبان که میتوانند با استفاده از امکانات گسترده خود جنبش نظطر دوم خرداد را بر محور افرادی مانند قالیباف یا لاریجانی سازماندهی کنند و به حمایت رفسنجانی قدرت را در مجلس و دولت بگیرند. اینان اصاح طلبان آینده هستند. شانس اصلاح طلبانی مانند موسوی و کروبی برای باط گشت به قدرت ضعیف است
دوم لیبرال ها که متشکل از کل طیف سوسیال دموکرات های راست و جمهوری خواهان هستند. این طیف میتواند خود را با موسوس رادیکال شده هم آهنگ کند و در تلفیقی از دوران گذار حتی جبهه مشارکت را هم بدنبال خود بکشد و بدون انقلاب و در شرایط بحرانی مثل مصر وارد قدرتی شود که تعدیل شده است
سوم چپ انقلابی و آن چه که از درون جنبش کارگری بیرون می آید. من بر خلاف نطر آقای قراگوزلو طبقه کارگر را در حال عروج نمی بینم. چپ خارج از کشور که در گیر جنگهای سکتی و هفتاد و دو ملتی است و چپ داخل نیز متشتت و ضعیف تر از همیشه است و طبقه کارگر هم آنگونه که آقای قراگوزلو در مقاله اول خود نوشته بودند فاقد قدرت تشکیلاتی است و بقول ایشان اتمیزه است.

یک نکته به آقا یا خانم خواننده
همان طور که شما به خودتان اجازه می دهید مه زیر مقاله آقای قراگوزلو اظهار فضل بیربط بفرمائید برای منتقدان و مخالفان و دوستداران ایشان هم این حق را برسمیت بشناسید که حرف خود را هر چند هم که شخصی یا خصوصی باشد بنویسند. آقا یا خانم محترم مگر شما کلانتر هستین و یا معاون ممیزی وزارت ارشاد تشریف دارین که برای مدیران با تجربه سایت " اخبار روز " تعیین تکلیف می کنید. شما حداکثر میتوانید مقاله یا کامنت ها را نخوانید و این هم البته مهم نیست.

با تشکر از سایت دموکراتیک اخبار روز
٣٨۵۷٨ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : به آقای صبا پایدار
آقای صبا پایدار محترم، من در انگستان زندگی می کنم و با زیر و بم اینجا آشنا هستم. اینجا در کشور قانون برقرارست و هر کسی برخلاف آن عمل کند دادگاهی می شود و هر کسی که بوسیله نیروهای امنیتی مورد ظلمی قرار بگیرد می تواند شکایت کند و حق خود را بگیرد. نهادهای حقوق های شهروندی هم ناظر اعمال دستگاههای دولتی هستند و بسیار قوی اند و در برابر ظلم کوتاه بیا نیستند. بارها و بارها پلیس برای محاکمه به دادگاه برده شده و در صورت اثبات جرم مجازات شده است. در تظاهرات انگلیس خبرنگاران و ناظران حضور دارند تا از جریان روز گزارش با فیلم تهیه کنند. یادتان باشد که مطبوعات در غرب آزاد چشم و گوش و زبان مردم هستند و در امور داخلی کشور نسبت به نقد دولت و دستگاههای دولتی فوق العاده جدی هستند و آبروی اینها را در ملا عام می برند اگر خطایی از آنها سر بزند. مطلب دیگری که باید بدانید اینکه برخلاف ایران در انگلستان اراذل و اوباش در زندان هستند و نه در لباس پلیس و لباس شخصی. نه تیر خلاص زن علیه مردم دارند، نه گاز اشک آور بطرف مردم پرتاب می کنند، نه جلوی تظاهرات مردم را می گیرند، نه با چماق توی سر مردم می زنند تا کور شوند یا کاسه سرشان را خرد کنند، یا با یک ضربه آرنج به پهلوی مردم نقش بر زمینشان کنند و بکشنندشان....نه زندانهای کهریزکی دارند که به دختر و پسر تجاوز کنند. از در و دیوار باغهای خصوصی هم بالا نمی روند تا جلوی مردانشان به آنها تجاوز جنسی کنند. اگر چنین شکر هایی بخورند پدرشان را درمی آورند. جنازه دزدی هم ندارند، جلوی ختم کسی را هم نمی گیرند. حکومت نظامی اعلام شده و نشده هم ندارند، جامعه پلیسی نیست....اسب ها هم برای عقب راندن آرام مردم از محدوه محل تظاهرات است تا مزاحم دیگران نشوند. نه اسب ها بطرف کسی تاخته می شوند و نه کسی را زیر سمهایشان له و لورده می کنند. مردم هم هیچوقت به اسبها نگاهی بجز احترام و علاقه نشان نمی دهند. اگر در این کشور مثل سوریه و ایران منشور جهانی حقوق بشر در همه عرصه ها اجرا نمی شد، اینجا هم مردم مثل ما و سوریه و مصر انقلاب می کردند و خبرش بگوش من و شما می رسید. وارونه جلوه دادن حقایق کار خوبی نیست.

اگر شما انسان مطلعی از اوضاع داخلی انگلیس می بودید هیچوقت فرق میان این کشور و سوریه را انقدر کم و بی ارزش برآورد نمی کردید. حال با اطلاعاتی که در اختیارتان گذاشته ام، اگر انسان با وجدانی باشید حرفتان را پس می گیرید. یا بفرمایید که چرا مردم با وجود اینهمه آزادی هایی که دارند (اینرا مدیون اجرای منشور جهانی حقوق بشرند)، خواستار سرنگونی نظام خود نیستند؟ من چون موهبات منشور جهانی حقوق بشر را برای مردم این کشور هر روز شاهدم، اجرای کامل همین منشور در ایران هستم تا ملت ما هم از همین آزادی ها و امنیت و رفاه ملت انگلیس برخوردار شوند. ما لایق این منشور در ایرانیم. شما این منشور را خیلی دست کم گرفته اید. یک نگاه ژرفتر از اوضاع انگلیسی بکنید. با احترام
٣٨۵۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۰       

    از : سعید رضوی

عنوان : ائتلاف یا انزوا؟
مقاله آقای مالجو تحت عنوان ائتلاف یا انزوا ابتدا در مجله گفتگو در تهران منتشر شد و بعد در سایت اخبار روز و سایتهای دیگر آمد
به نظر ما مقالات آقای قراگوزلو یک تعداد نامشخص خواننده موافق و مخالف دارد که اکثر آنها بدون خواندن مقالات شروع به اظهار نظر میکنند. من خود این موضوع را در یک تماس با ایشان در میان گذاشتم و خود نویسنده هم گفتند دقیقا چنین است
غالب کامنت هائی که در ذیل مقالات می آید نسبت به متن و اصل و محتوای مقاله بی ربط است و همین امر یک بار به رنجش نویسنده انجامید و ایشان به صراحت از بی ربط بودن کامنت ها و خصوصی و شخصی بودن اظهار نظرها در ابتدای مقاله سوم یا چهرام امکان یابی نولیبرالیسم گفتند دیگر حاضر نیستند در سایت های کامنت دار مقاله منتشر کنند.
از تمام این حرف ها گذشته بد نیست جائی برای خود نمائی وجود داشته باشد و عده ای خود را و عقده های خود را تخلیه کنند. این جا زیر مقالات ایشان است و اگر چه نویسنده خود نسبت به این امر بارها گلایه کرده اما باری به هر جهت درج این کامنت ها اگر جماعتی را تخلیه و خوشحال میکند خوب چه اشکالی دارد. مانند دیوار نویسی؟
هم اکنون در سایت مجله هفته هم در زیر نقدی که گروه پژوهش کارگری به مواضع قراگوزلو نوشته نزدیک به سه برابر کامت های اخبار روز کامنت بیربط دیده میشود. کامنتهایی که بیشتر دعواهای سکتی و شخصی است و هیچ ارتباطی به قراگوزلو ندارد.
در پایان به نظر ما همین کامنت بیربط من و کامنت قبلی آقای خواننده خود محرک کامنتهای دیگر است. در مقاله قبلی خواننده ای تحت عنوان جنبش شکست نخوردگان کامنتی گذاشته بود و زیر مقاله پر شده بود از تقدیس و توهین به فلان حزب و بهمان شخص. فضای مجازی یعنی همین و نباید به خاطر این تمرین دموکراسی زیاد جوش خورد. شما هم جوش نخورید و خودتان را با رهگیری آی پی رایانه ها زیاد امنیتی جلوه ندهد.
٣٨۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : نقد سرمایه‌داران مالی در ایران
جناب خواننده مقالات،
تصادفا بنده در زیر مقاله نقد سرمایه‌داران مالی در ایران کامنت یک خطی گذارده و خواننده را به کامنت دیگری از خود درباره آشفتگی مالی و Credit Default Swap که بنظرم مهم بود راه نمایی کردم. این کامنت یک خطی منتشر نشد و نمیتوان بر ادیتور با همه گرفتاری هایی که دارد ایراد گرفت. راه دیگر آن بود که کامنت اول را دومرتبه در آنجا بیاورم و لغز بشنوم که " از مکتب وصل تو چون طفل خود نما - یک حرف خوانده ایم و به صد جا نوشته ایم ". ادیتوری کار ساده ای نیست که بتوان همه را راضی کرد.
٣٨۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰       

    از : خواننده مقالات

عنوان : علت کامنتهای بسیار زیاد و غیرمتعارف ذیل این مقاله چیست؟
سردبیر محترم سایت اخبار روز
مقالات زیادی در این سایت منتشر می‌شود. و سهم مقالات ارزنده در میان این مقالات کم نیست. سیل اظهارنظرها و کامنت‌هایی در تایید و یا رد مقالات جناب قراگوزلو، مانند آن‌چه در زیر آورده ام و همه را از ذیل مقاله بالا استخراج کرده‌ام، بسیار غیرمتعارف است. با توجه به مجموع مقالات و یادداشت‌هایی که در همین سایت منتشر شده و بعضاً مقالاتی جنجالی در نقد یک موضوع روز است، یا مقالاتی کاملاً مشابه در نقد نئولیبرالیسم با آن‌چه نویسنده محترم با ادبیاتی خاص خود منتشر می‌کند. برای داوری، سردبیر محترم می‌تواند آن را با مقاله آقای دوستی در همین سایت در نقد سرمایه‌داران مالی در ایران مقایسه کند که حاوی اطلاعات ارزنده‌ای است و تعداد کامنت‌های آن صفر است. به اظهارنظرهای زیر توجه بفرمایید آیا به نظرتان چنین اظهارنظرهایی ذیل مقاله‌ای در زمینه اقتصاد سیاسی طبیعی می‌نماید:
”ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما"، (سارا شکیبا ـ خطاب به نویسنده محترم مقاله)
"یادم رفت از قراگوزلوی خوب به خاطر این مقاله خواندنی تشکر کنم"،
"محمد جان عزیز ما با وجودی که هنوز هم تند و تیز می نویسد و می کوبد و جلو می رود رویه بسیار جالبی را برگزیده است" مهری ش.ح.
"آقای قراگوزلو از این درجه هوشمندی و زیرکی بهرهمند است که در هر مقاله جدید خود هم به منتقدانش پاسخ دهد و هم مواضع جدیدی مطرح کند و هم به سئوالات مطرح شده در کامنتها جواب دهد و در مجموع به شکل کاملا حساب شده همان اندک کسانی که به هواخواهی از لیبرالیسم پای مقالات ایشان ابراز وجود میکنند را جای خودشان بنشاند. " سعید میم
"اگر سوسیالیسم نقد اقتصاد سیاسی هست که به واقع چنین است پس باید پذیرفت که در حال حاضر محمد قراگوزلو شاخص ترین منتقد حوزه اقتصاد سیاسی سرمایه داری است که به زبان فارسی می نویسد." هلاله میم

سردبیر محترم، خوانندگان این مقاله قاعدتاً علاقمندان موضوعات اقتصاد سیاسی به زبان فارسی هستند و جایگاه نویسندگان مختلف را که در این حوزه قلم می‌زندد می‌شناسند. و نمی‌توان با اظهارنظرهایی از قبیل موارد بالا آن‌ها را در مورد جایگاه نویسنده مرعوب کرد. بنابراین، یا سایت اخبار روز باید در احترام به شعور و داوری خوانندگان مقالات نشر چنین کامنتهایی را متوقف کند و یا دست کم از طریق سازوکارهای نرم افزاری مانند عدم درج کامنتهای متعدد از یک آی پی امکان مانع هجومی از این دست توهین آمیز به شعور مخاطبان بشود.
ضمن احترام به نویسنده محترم مقاله و دیدگاههای ایشان
٣٨۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰       

    از : حسام صبا

عنوان : یک سوال و توصیه به محمد قراگوزلو
با سلام تشکر و خسته نباشد از محمد قراگوزلو. ما می دانیم که زمانی که سایت اقتصاد سیاسی البرز در ایران منتشر می شد در آن افراد زیادی می نوشتند. با دیدگاه های مختلف. از چپ دموکرات نظیر محمد مالجو تا سوسیال دموکرات نظیر فریبرز رئیس دانا و سرانجام چپ سوسیالیست مانند محمد قراگوزلو. اداره کنندگان آن سایت مدعی بودند که نظریه قراگوزلو به دلیل حمله به لیبرال ها و اصلاح طلبان در اقلیت استو معمولا مقالات ایشان را تحت عنوان معنی دار" دیدگاه " منتشر میکردند. آقای مالجو چند ماه پیش در همین سایت اخبار روز مقاله ای منتشر کرد تحت عنوان " طبقه کارگر ائتلاف یا انزوا؟" و با نقل بخش هائی از مواضع آقای قراگوزلو ایشان را محترمانه متهم کرد که با نظرات خود طبقه کارگر را به انزوا برده است و باید کاری کرد که طبقه کارگر در کنار طبقه متوسط قرار بگیرد و علیه " اقتدار گرائی " مبارزه کند. اینکه افکار مالجو تا چه حد انحلال طلبانه است خود جای دیگری باید بحث شود. من با نطرات و مرزبندی های آقای قراگوزلو دقیقا آشنا هستم ولی میخواهم بگویم که چون آقای مالجو همان نظرات را ( نقد آقای قراگوزلو ) یکبار دیگر در برنامه پرگار بی بی سی تکرار کرد آیا وقت آن نرسیده است که آقای قراگوزلو خود وارد شوند و به این مواضع جواب بدهند؟
آیا این موضع سکوت آقای قراگوزلو در خصوص نظریه پردازان " کارگری " جنبش سبز به زیان جنبش کارگری نیست؟
توصیه من این است که آقای قراگوزلو این بحث مفید خود را ادامه دهد و در دنبال موضوع آشتی یا ستیز طبقاتی را با تاکید بر مواضع آقای مالجو و سایر نظریه پردازان " چپ " جنبش سبز پیش ببرد. من و دوستانم چون این توانمندی را در آقای قراگوزلو می بینیم این پیشنهاد را ارائه کردیم و قصد جسارت نداشتیم.
٣٨۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰       

    از : فرزانه ک

عنوان : یک شعر از خوئی شاعر تقدیم به قراگوزلوی نویسنده
سارا گفت یاداشتی در این صفحه برای دکتر عزیز گذاشته. ندیدم. اما هر گاه که یادداشت کوتاهش را زیر میز می بینم انسانی را به یاد می آورم که یک شب به قول اسماعیل خوئی مهمان قهوه خانه ما بود. پرستاری که باید معلم ادبیات می شد و شعر شاملو درس و فروغ و اخوان درس می داد اما وقتی در کشورم به قول سلطانپور لاله ها و شقایق ها داغدارند لابد پرستاران هم حال و روز خوشی ندارند. آن روز صبح که آمدم بچه گفتند مریض ویژه و من نفهمیدم. فکر کردم از مقامات دولتی یا آدم های خرپول است اما وقتی گفتند نه . نامش را شنیده بودم. بعنوان منتقد ادبیات اجتماعی و کتابی از او را در خانه دوستی دیده بودم که حاضر نبود هیچ کتابی را قرض دهد. چند سطری از کتابش را خوانده بودم. درباره شاملو و اخوان. در ایران دیگر کتاب شعر و رمان منتشر نمی شود. زمان مهاجرانی چند کتابی منتشر شد اما خب مستعجل بود. رفتم نگاه. گفتند تجدید چاپ نمی شه. دو روز پیش یک بار دیگر باز هم رفتم. این بار با اشتیاق بیشتر اما جواب همان بود. در مقابل دانشگاه تهران هم فقط کتاب تست کنکور پیدا میشه. فراوان.پارسال صفار هرندی گفته بود شاملو به اندازه تمام فدائیان به ما ضربه زده.
پایان دورانی که غرور گدائی کرد...
یادداشتش را میخونم که از حافظ نوشته. پرسید : باز گردد یا بر آید؟ گفتم : بر آید. و البته ما که باشیم که فرمان بدهیم. و نوشت با دستخط شکسته نستعلیق میرعمادی که:
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
قصد من داستان نویسی نیست. تخصصی در مباحث کارگری ندارم و هر چند شنیدم که دکتر عزیز ما گفته که پرستاران هم کارگرند اما من این پیچیدگی های اقتصادی را نمی فهمم. حافظ و فروغ و شاملو را دوست دارم. خوئی را هم. این شعر را خوئی به احمد شاملو تقدیم کرده است. بعد از درگذشت شاملو. و من گوشه ای از آن را می نویسم و تقدیم میکنم به نویسنده عزیزمان محمد قراگوزلو. با این آرزو که زخم های درونش التیم یابد:
و در کجای جنگل بیداری/آلونکی بنا کرده بود/ از عطر یاس و رخشه الماس/ تا رهروان گستره های شدن/ از هر کجا که می آیند/لختی در آن بیاسایند/در چندمین قرارگاه از تاریخ این تکامل / بی خستگی/بی هیچ بستگی/ یک شب/ مهمان قهوه خانه دنیا بود
دوستان گفتند در این سایت شعرهای خوئی به روز منتشر میشود. عالیست. و من از هم اکنون برای دیدار با آقای نویسنده کفش و کلاه می کنم. شاید او را در دوم مرداد دیدم. در امام زاده طاهر کرج. همانجا که شاعر آزادی به میهمانان قهوه خانه خاموش تهران خوش آمد می گوید. از طرف نیما و هدایت به میهمانان میهن تلخ خیر مقدم میگوید.
از کامنت بیربط خودم عذر می خواهم.این تنها را جبران یک محبت بی دریغ بود.
٣٨۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۰       

    از : صبا پایدار

عنوان : حقوق بشر
دوست عزیزی از حقوق بشر در غرب سخن گفته است. من در لندن زندگی کرده ام و تا حدودی مناسبات اجتماعی در غرب را میشناسم. البته از نظر بعضی آزادی های فرهنگی معلوم است که غرب در شرایط بهتری نسبت به چین و کره شمالی و ایران و سوریه پیش می رود. اما در همین لندن وقتی که شهریه دانشجویان بر اساس طرح ریاضتی دولت تاچریست دیوید کامرون سه برابرشد و دانشجویان معترض به خیابان آمدند پلیس انگلیس با آنان مثل لباس شخصی ها و بسیجی ها رفتار کرد و با اسب به آنها حمله برد.. رفتار دولت یونان هم با دانشجویان بهتر از دولت انگلستان نبود. در مجموع میخواهم همدلی خودم را به این وسیله با آقای قراگوزلو بیان کنم و دست ایشان را به خاطر نقد بی وقفه سرمایه داری بفشرم.
٣٨۵٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : هلاله میم

عنوان : نقد اقتصاد سیاسی
اگر سوسیالیسم نقد اقتصاد سیاسی هست که به واقع چنین است پس باید پذیرفت که در حال حاضر محمد قراگوزلو شاخص ترین منتقد حوزه اقتصاد سیاسی سرمایه داری است که به زبان فارسی می نویسد. اما این کافی نیست. نقد سرمایه داری در جنبه سلبی خود در مقالات او متوقف می شود و به حوزه اثباتی نمی رسد به نظر ما
اول. محمد قراگوزلو می بایددر یک سلسله مقاله موضع تحلیلی و اثباتی خود را در مورد سوسیالیسم منتشر کند
دوم. ما کماکان برای انتشار مقالات قراگوزلو در قالب یک مجموعه مقاله حتی اگر چندین جلد بشود به صورت مکتوب آمادگی داریم و فکر میکنیم انتشار آن ها به شکل کنونی در فضای مجازی اعتبار علمی و ماندگاریشان را مخدوش خواهد کرد. پیشنهادات ایشان را بی قید و شرط میپذیریم
ممنون
٣٨۵٣۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : آواز
سرکار خانم پور کاظمی ،
من نه آقای تابان را میشناسم و نه میدانم چگونه کامنت ها را منتشر میکند. ولی میدانم که در زیر مقالات جناب قرا گوزلو ده ها کامنت منتشر میشود ولی مقالات مشابه گاهی حتی یک کامنت هم نمیگیرند. من نه آن گروه کارگری را میشناسم و نه شما را ولی فکر میکنم اگر کامنت طولانی شما در اینجا و در پاسخ به کامنت غیرمرام و مسلکی من منتشر شده حتما کامنت کوتاه شما و دیگران در باره آن گروه هم منتشر میشد. قبلا هم این موضوع مطرح شد و مورد گفتگوی مفصل قرار گرفت و من نتیجه گرفتم که ظاهرا ما دنبال آوازه خوانیم نه آواز.
٣٨۵۲۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : نقد از کدام منظر
زمانی رهروان جنبش مسلحانه در دهه ۵۰ با بیرحمی لیبرالیسم سیاسی، پارلمانتاریسم و رفرمیسم را بیرحمانه مورد نقد و تحقیر قرار می دادند. جدای از محتوای نقدشان، در صداقت بیان آن ها نمی شد شکی کرد چرا که فداکاری و از جان گذشتگی بیمانندشان بر این صداقت صحه می گذاشتند آن طور که نقد آن ها را باور می کردی. امروز آقای قراگوزلو به نقد "لیبرالیسم"ی که در جنبش اعتراضی دو سال گذشته متجلی است می پردازد. بدون آن که بگوید خود چه کار کرده است. کدام مقاله را برای سازماندهی جنبش توده ای نوشته، کدام گام عملی را برای بسط مبارزه دمکراتیک برداشته، بجز نوشتن نقدهای گزنده ای که برای جناح های معینی از حکومت قابل قبول و حتی خوشایند است چه کار دیگری کرده تا توازن قوا را به نفع مردم به هم بزند. فقط اگر ایشان اندکی این چنین کرده بودند می شد به به اصطلاح نقدهایشان از جنبش اعتراضی دو ساله اخیر کمی خوشبین بود ولی بگذارید بگویم شمشیر کشیدن علیه یک جناح سابق حکومت که امروز مغضوب است و این شمشیرکشی را به اسم سوسیالیسم و طبقه کارگر انجام دادن، کلی گویی و لفاظی درباره طبقه کارگر و غیره هنری نمیباشد.
٣٨۵۲۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : به آقای قراگوزلو
آقای قراگوزلو محترم، شما منشور جهانی حقوق بشر را قبول ندارید چون شما نگاهی یک بعدی به آن دارید. بله، این منشور مرتبا بوسیله غرب مورد سوء استفاده قرار می گیرد تا منافعش در کشورهای ضعیف ولی مهم به لحلظ ژئوپولیتیکی و یا غنی در منابع زیر زمینی و یا هر قرار گیرد. یکی از مهمترین دلائلی که کشوری ضعیف است، فرهنگ عقب افتاده اش است. یکی از مهمترین دلائل این عقب ماندگی فرهنگی فقدان یا کمبود روشنفکرانی است که منافع ملی کشورشان را تشخیص بدهند و در ارتقای سطح دانش مردم و کنار زدن خرافه پرستی بکوشند. روشنفکرانی که با طرز تفکر و روش های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی غرب آشنایی کامل داشته باشند تا طعمه آنها نشوند و ملت خود را هم طعمه آنها نکنند. کژفهمی و بدفهمی منشور جهانی حقوق بشر بوسیله مردمان کشورهای ضعیف که در صدر آنها روشنفکران نشسته اند یک معزل بزرگ بوده است. تا زمانیکه این معزل حل نشود، نه مردم به حقوق بشر خود می رسند و نه غرب از سوء استفاده از آن بر علیه کشورهای ضعیف دست بر خواهد داشت. چطور می شود که این منشور برای مردم کشورهای غربی آزادی و امنیت و رفاه می آورد ولی ما همچنان در آرزوی تحقق آن در ایران هستیم؟ این منشور مثل چاقویی است که هم با آن می توان نان و پنیر و سبزی بریده و هم می توان با آن سر ملتی را برید. ماییم که باید یاد بگیرین از این چاقو/منشور استفاده درست را بکنیم. تا وقتی ما که ما این منشور را یک بعدی و آلتی قتاله فرض کنیم آش همین است و کاسه همین.

منشور جهانی حقوق بشر، حق تشکل و آزادی بیان و اندیشه و فرهنگ سازی را در خود دارد. اجرای این منشور، فضای سیاسی را برای تشکل باز می کند. آیا حتما باید کشورها باید در بحران سیاسی آنقدر ضعیف شوند تا فضای سیاسی برای تشکل کارگری باز شود مثل سه دوره ای که شما در تاریخ معاصر ایران به آن اشاره کرده اید؟ آیا تشکل در اوضاع سیاسی بحرانی بهتر است یا فضای سیاسی با ثبات سیاسی؟! در ضمن شما آن سه دوره را برای تشکل سیاسی حلال می دانید ولی جنبش سبز که فضای سیاسی را باز می کرد را حرام! آیا این سیاست، یک بام و دو هوا نیست!

نکته دیگر آنکه شما فراموش می کنید که در غرب آزادی تشکل از هر نوعی از ان هست ولی ایجا که ما زندگی می کنیم مردم خودشان علاقه چندانی ندارند که آن تشکلات کارگری قرن بیستمی را داشته باشند. هیچکسی جلوی آنها را در اینجا نگرفته است. شاید انتقاد شما در اینمورد باید از مردم در غرب باشد و نه از دولتهایشان و یا از منشور جهانی حقوق بشر.با سپاس
٣٨۵۱۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : مینا ف

عنوان : زوگانوف
آقای دکتر قراگوزلو از یک طرف به کمونیسم اردوگاهی تحت عنوان " کمونیسم بورژوائی " حمله میکند و از طرف دیگر از زوگانوف دفاع می کند.اینکه بوریس یلتسین سیاست های آمریکا و غرب را اجرا کرد دلیل نمی شود ما از زوگانوف دفاع کنیم. سوسیالیسم کارگری نباید از این یا آن جناح بورژوائی در تقسیم بندی های سیاسی جهانی دفاع کند. من البته این حاشیه را به عنوان دوست و دوستدار دکتر عزیز نوشتم.
٣٨۵۱۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حمیده پورکاطمی

عنوان : و اما آن گروه به اصطلاح پژوهش کارگری
بقول استاد شاملو روزگار غریبی است نازنین. هر کسی می تواند یک گروه یکی و نیم نفره تشکیل بدهد و اسمش را بگذارد حزب رهائی بخش ملت ایران. ماجرای مضحک مدحی و آقایان جهانشاهی و نوری زاده و .... هنوز خیلی کهنه نشده است. آنان دولت در تبعید بودند و میخواستند ما بدبخت بیچارگان را با دلارهای اهدائی آزاد کنند. حالا قصد من قیاس نیست ولی یکدفعه یک " تشکیلات " اولترا راست پیدا می شود و نام خود را کارگری می گزارد . مثل حزب کمونیست کارگری آقای تقوائی که صد البته " کارگری " هستند. من به سهم خود ۳ کامنت زیر آن نوشته هتاکانه گذاشتم و تا آنجا که خبر دارم همسرم و سه نفر دیگر درباره مشی دائی جان ناپلئونی آن نوشته ی خیلی زیاد کارگری نطراتی داده بودند. در کمال متانت. شما از آقای تابان و دوستانش بپرسید چرا کامنت های ما را منتشر نکردند. برای پی بردن به بعضی کامنت ها میتوانید به سایت مجله هفته مراجعه کنید که اگرچه با سانسور اما با گشاده دستی مواضع دو طرف و از جمله مواضع دوستداران بیشمار محمد قراگوزاو را پوشش داده است. علاوه بر شیوه ضد دیالکتیکی و ماهیت ضد کارگری آن نوشته ،؛ من از شما آقا یا خانم پیروز - که نمی دانم چه علاقه ای به اینگونه نام نویسی غیر مانوس دارید - می پرسم آیا تحلیل محمد قراگوزلو در مورد نقش کارگران شرکت نفت در پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ مادی و منطقی و تاریخی و چپ و دیالکتیکی است یا تحلیل آن گروه مثلا پژوهش کارگری که انقلاب بهمن ۵۷ را کار خارجی ها می دانست و با انشائی غلط و غلوط طبقه کارگر ایران را به سخره می گرفت؟
سوال دیگرم از شما این است که از آقایان مدیران سایت اخبار روز بپرسید شما چرا نام و عنوان آن نوشته کارگری را تغییر دادید؟ گروهی که به ابتدائی ترین پرنسیپ چپ پای بند نیست و مثل آب خوردن به یکی از سرشناس ترین نویسندگان کشور توهین می کند و تمام دغدغه اش این است که چرا قراگوزلو از سبزها انتقاد کرده و حالا که انتقاد کرده پس باید مثل داش مشتی ها به او حمله کرد آیا کارگری است؟
این گروه در کجا فعالیت می کند؟
یک نماد عینی فعالیت این گروه چیست؟
یک نشریه یا یک بیانیه؟
سابقه تحقیقاتی این گروه تحقیقاتی چیست؟
آخر برادر یا خواهر عزیز نمی شود که بدون انجام یک کار تحقیقی منشر شده ناگهان و یک شبه خودت را گروه پژوهشی بخوانی و اقدام به ناسزا گوئی کن.
در همین سایت به آرشیو مراجعه کنید تا دست کم با سی مقاله از محمد قراگوزلو آشنا شوید که خواه نا خواه و با وجود مخالفت امثال پیروزها و غیره از توان تئوریک نیرومندی برخوردار است و تا کنون یک نقد تئوریک نگرفته است.
حالا شما شده اید طرفدار آن گروه. مشکلی نیست. خوب است اما اگر حال و حوصله داشتید به سئوالات من جواب بدهید. اینها البته فقط مشتی از خروار است و انشاالله که آقای تابان و دوستانش این کامنت را سانسور نخواهند کرد.
موفق باشید و پیروز.
٣٨۵۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : محترمانه ترین
سرکار خانم لادن،
ممنون از توضیح. قصد من ادای احترام به مادر و خواهر و همسر و دخترم و تمام بانوان عزیزی که میشناسم بود و اینکه هرگز ندیده ام که " عربده " کشیده باشند. ولی اکنون میفهمم که " خانم " تاچر و " تاچریسم "نه تنها میتوانند به "محترمانه ترین " طرز عربده بکشند بلکه لابد میتوانند و توانسته اند با ضامن دار نفس کش هم بطلبند.
اما دوستان عزیز ، زمانی که " گروه پژوهش کارگری " سوال های مهم تری را مطرح کرده بودند کجا بودید؟
٣٨۵۰۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حمید میم

عنوان : منصفانه نقد کنید. مائو کجا و ...؟
نقد برای آنکه نقد باشد باید منصفانه و علمی و منطقی باشد. من با دست آوردهای انقلاب چین نه تنها موافقم بلکه معتقدم که مائو و همکارانش توانستند در مدتی کوتاه ست ژاپنی ها را قطع کنند به میلویون ها دهقان چینی نان برسانند و کون های روستائی را سازمان دهند. البته اشتباهات فاحش مائو هم در جای خود باید نقد شود. دوست عزیزجناب آقای رضا سالاری را که فکر می کنم از علاقمندان نوشته های جناب قراگوزلو باشد و یا به هر شکل منتقد به خواندن مقالات پروفسور شارل بتلهایم و پل سوئیزی و پل باران جلب می کنم. در مورد شوروی با رضا موافقم
آز جناب قراگوزلو میخواهم اگر امکان دارد بع بسط نسبت های دو موضوع سوسیالیسم و دموکراسی وارد شوند. متشکر.
حمید.نسرین. بیژن
تورنتو
٣٨۵۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : فرزاد ر

عنوان : تاچر یا تاچریسم
کسانی که فکر می کنند تاچر یک فرد است درک سطحی خود را از سیاست نشان میدهند. نگاه کردن با مارگارت تاچر به عنوان یک زن هم نشاندهنده سطحی نگری جنسی است. تاچر بیانگر یک مکتب ایده ئولوژیک خشن سرمایه داری بازار آزاد ضد کارگری است که " عربده " کشیدن محترمانه ترین صفتی است که نویسنده عزیز ما نثار او کرده است. سیاست را تا این حد ساده لوحانه ساده نکنید.
قصدم قیاس نیست اما مارکس هم یک فرد نیست.
٣٨۵۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : سارا شکیبا

عنوان : آرزوی من و همکارانم
دکتر قراگوزلو چندی پیش یک شب را در کنار ما بود و من و همکارانم در خدمت او بودیم. او از شغل پرستاری برای ما گفت و از اینکه پرستاران هم مانند معلمان و استائان دانشگاه کارگرند و تفاوتشان با کارگر صنعتی تفاوت در اساس نیست. چیزی در این حدود که من تا اندازه ای فهمیدم و نقل دقیق آنها برایم دشوار است. او رفت و ما هر روز که جای خالی او را در همان تخت چهل و... بخش می بینیم از یک طرف دچار اندوه میشویم که چگونه انسانی با تمام وجود چشمان خود را به تاراج آگاه سازی گذاشته است و از سوی دیگر دلمان می گیرد. آرزو نمیکنم مسیر او بصورت اجباری به بیمارستان ما و سایر بیمارستان ها باز شود اما امیدوارم که بتوانیم او را در کنار خود ببینیم . دست خطی را که برای سرپرستار بخش نوشته است و آن شعری است از حافظ زیر شیشه میز می درخشد
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
باز گردد یا بر آید چیست فرمان شما
٣٨۵۰٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : شهریار دال

عنوان : در دو جمله
اگر کسی به مقالات دکتر قراگوزلو آشنا نباشد طبیعی است که به بیراهه میرود و درک ابتر و ناقص خود را به شکل جملات هجو گونه بیان میکند. برای اینکه بدانید ایشان مجری اصلی سیاست های نولیبرالی را کدام دولت و طبقه حاکم میداند در همین سایت و به آرشیو مراجعه کنید. البته کمی سخت است اما برای کسی که میخواهد نظر دهد لازم است. مثلا به مقاله "روند معکوس رایگان سازی آب و برق".

بدون تحقیق سخن گفتن شرط عقل نیست آقای یک جمله.
٣٨۵۰۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : دستاورد مائو همچون خمینی
‫دستاورد مائو همچون خمینی کمک به ازدیاد وحشتناک جمعیت چین بود! او کارگرهای مفت و مجانی مورد نیاز ‫امروز دولت اصلاحات دنشیائوپینگ و سایر جانشیان امروزیش را بخوبی تدارک دید!

دستاورد دیگرش سرکوب شدید اعتراض و آزادی انسان و بخصوص، مردمان غیرخودی و فقیر سایر فرهنگها و نژادها همچون تبت بود. همچون خمینی دست به انقلاب فرهنگی زد و تاتوانست صدای اعتراض را در گلو خفه کرد، اگرچه فکر نمیکردم کارهای روبنایی او مورد توجه نویسنده محترم باشد، چناچه ‫میافزاید که: ‫

« • شکست سوسیالیسم دهقانی چین و انهدام دست آوردهای انقلاب مائوئیستی با ظهور مافیای دنگ شیائو پینگ ـ هواکوفنگ. »

‫اگر ‫تمام جنگ تاریخی تفکر و نظام سوسیالیزم با تفکر و نظام بورژوازی و سرمایه داری و لیبرالیزم، در رابطه کار و سرمایه خلاصه شود، این اصل سرمایه داری بوضوح چندین بار ثابت کرده که سرمایه و کار کشورهای با نظام و حکومت سوسیالیزم هرگز قادر به رقابت با سرمایه و کار کشورهای سرمایه داری نظیر، یعنی همان کشورهایی که از جنس مردم و تاریخ آنان میباشد، ‫نبوده و نیستند!. نمونه زنده و موجود آن مقایسه کشورهای کره شمالی و چین میباشد. ‫رهبر کره جنوبی اخیراً برای گدایی سرمایه و فروش مجانی کار مردمش به چین پر تجربه سفرکرد! همینطور مثالها فراوانند، مانند شوروی خروشچفی و برژنفی و روسیه امروز و قدرت سرمایه ای و یا ‫راحت و سهل خریداری آمریکا از کار تقریباً هر کشور دیگر جهان و بسیاری مثالهای بزرگ و کوچک دیگر.

‫آیا ‫بنظر نمیآید نویسنده محترم هرازگاهی از این رابطه مهم و حیاتی و مبنایی « کار و سرمایه » در لابلای استدلال های زودگذر و شتابان ‫و پرپیچ و خم ‫بحث های کلی ‫دچار نوعی اغماض و شاید غفلت های لپی میشود؟
٣٨۴۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : نقد یک جمله ای
شعبده بازی برای گم کردن سوراخ دعا به طریق عامدانه به جهت خودسفیدکنی در محضر گزمه خانه حاکم، دادفریاد و قیل و قالی علیه "ایده ئولوژی لیبرالیسم"، که حتی اگر بجا باشد، این که این سیاست و ایدئولوژی در کدام طبقه، گروه، حکومت و ارگان سرکوب در ایران مادیت می یابد.
٣٨۴۹۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : لادن الف

عنوان : به آقای پیروز
آقای پیروز
با درود و خسته نباشید. معمولا شما در ذیل مقالات آقای قراگوزلو مشارکت میکنید که به نظرم باید از شما و همه کسانی که چنین احساس اجتماعی و نقادانه دارند تشکر کرد. نفس مشارکت در بحث خود امر مهمی است و موید روحیه جمعگرائی و در مقابل همان آسیبی است که نویسنده فرهیخته و دانشور ما مرتب آن را نقد می کند.
البته زنان عربده نمی کشند اما زنان در شرایط متعارف و معمول مانند خانم تاپر سر کارگران را هم گرد تا گرد نمی برند. زنان سیاستمداری مانند خانم رایس هم چیزی از تاچر کن نداشتند و این نوع بیان قراگوزلو نوعی بیان استعاری برای نشان دادن اوج خشونت تاچریسم است. من البته با زنان سیاستمداری مانند خانم مری رابینسون و کلینتون و مشابه اینها کمترین حس مشترکی ندارم اما آیا دیده اید که در مقالات جناب دکتر قراگوزلو از این واژه برای این گونه سیاستمداران زن استفاده شود. کاری که تاپر و تاچریسم با انسانیت کرد بیش از عربده کشی بود.
من به عنوان یک زن خدمت شما می گویم که این عربده کشی برای وصف روحیه تاچر بسیار تقلیل گرایانه است. موفق باشید.
یادم رفت از قراگوزلوی خوب به خاطر این مقاله خواندنی تشکر کنم. به امید بهبودی ایشان و به امید رهائی زن که معیار رهائی جامعه است.
٣٨۴۹۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : مهری ش.ح

عنوان : اوه شاملو! چه عالی.....
محمد جان عزیز ما با وجودی که هنوز هم تند و تیز می نویسد و می کوبد و جلو می رود رویه بسیار جالبی را برگزیده است. شاملو! آه ! شاملو.! ناباورانه شاملو.........
مقاله " ازشب هنوز مانده دو دانگی" و این مقاله ( پایان دورانی که غرور گدائی کرد) از دو شعر کاملا اجتماعی احمد شاملو گرفته شده است و محمد جان باید برسم امانت درانتهای مقاله با یک ستاره مشخص می کرد. اینکه شعر تا چه حد می تواند به خدمت سیاست در بیاید من با احتیاط حرف می زنم. هنوز ترجیح می دهم که آیدا در آینه بخوانم. از آراگون چشمان الیزایش را بیشتر دوست دارم.نرودا را به امثال مایاکوفسکی ترجیح می دهم و شعرهای عاشقانه فروغ را از اجتماعی هایش بیشتر می پسندم. وارد شدن در موضوع تعهد هنر نه در اینجا می گنجد و نه من در برابر محمد جان که خود در این زمینه دو کتاب و چند مقاله مفصل دارد صاحب نظرم. اما به گمانم استفاده از شعر میتواند فضای مقاله را تلطیف کند حال آنکه فضای مقاله محمد جان سخت خشن است. و این در ذات سیاست است که با تحکم سخن بگوید. سوال من این است که آیا واقعا محمد جان می خواهد بگوید سال بد ؛ سال باد ؛ سال اشک ..... سالی که غرور گدائی کرد...... تمام شده است؟ اما امروز در تهران و همه روز در همه جای این و آن شهر گزمه ها را می بینی که دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستتت دارم.
دختران جوان شهر من برای هیچ مورد نامهری های عصبی قرار میگیرند و پسران به جرم زدن ژل به موهایشان تحقیر میشوند. شنیدن موسیقی در اتومبیل جرمی است نابخشودنی. آیا دوران گدائی غرور تمام شده است؟
در پایان مقاله خوندم که محمد جان بیمار بوده است و بستری. دوست مشترکی این را گفته بود. نمیدانم. ما که سالم هستیم دچار افسردگی شده ایم حال او که چند بار ضربه جسمی خورده است. هر کاری از دست من و دوستانم ساخته باشد دریغ نخواهیم کرد.
طبق معمول از مدیران اخبار روز سپاسگزارم.
٣٨۴٨۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : عربده
جناب قراگوزلو،
بانوان تا آنجا که من دیده و میدانم عربده نمیکشند ، یعنی ظریف تر از آنند که عربده بکشند ، آنها جیغ میزنند و فریاد میکنند. عربده مخصوص ما " آقایان " است.
٣٨۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : سعید میم

عنوان : پروسه کار به شغل و اتمیزه شدن
آقای قراگوزلو از این درجه هوشمندی و زیرکی بهرهمند است که در هر مقاله جدید خود هم به منتقدانش پاسخ دهد و هم مواضع جدیدی مطرح کند و هم به سئوالات مطرح شده در کامنتها جواب دهد و در مجموع به شکل کاملا حساب شده همان اندک کسانی که به هواخواهی از لیبرالیسم پای مقالات ایشان ابراز وجود میکنند را جای خودشان بنشاند. باور من بر این است که همه کسانی که روی مقاله اول این مجموعه یعنی مقاله روزی که رفت بر باد کامنت گذاشتند و قراگوزلو را با عجله به " نوحه خوانی " و مرثیه سرائی متهم کردند حالا خجولانه میبینند که اشتباه کرده اند . خصلت دیگر قراگوزلو این است با وجود نقد به گذشته چپ ایران (جنبش فدائی) به آنان به دیده احترام و ستایش مینگرد و صداقت و شهامت و جسارت آنان را میستاید. شکی نیست که اگر اکنون پویان ها و جزنی ها هم در کنار ما بودند به نقد مشی چریکی میرسیدند.
با تشکر مقاله بسیار خوبی بود که نثر روان آن به خواننده کمک می کند که از دشواری واژه های سیاسی خسته نشود. در پایان پیشنهاد می کنم نویسنده عزیز ما واژه های کلیدی را در انتهای مقاله خلاصه وار تعریف کنند. چونکه من به فرهنگ سیاسی داریوش آشوری مراجعه کردم و خیلی از اصطلاحات را نیافتم و از چند نفر هم تلفنی پرسیدم آنان هم نمی دانستد. مثلا مولتی تود یعنی چه؟
این را هم بگویم که روند تبدیل طبقه کارگر به انسانهای منفرد که در اینجا هدف نولیبرالیسم گفته شده خیلی جالب تعریف شده و ما کارگران متخصص بوضوح این پروسه را در زندگی و محل کار خود ملاحظه میکنیم
٣٨۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نادر حقیقت

عنوان : اکبر گنجی و مانیفست سرمایه داری
مقاله نئوکان سبز آقای قراگوزلو تحلیل دقیقی از موقعیت" لیبرال کنسرواتیست " هائی همچون اکبر گنجی و محسن سازگارا بدست داده بود. آن مقاله زمانی منتشر شد که اکبر گنجی از سوی موسسه میلتون فریدمن جایزه ویژه نیم میلیون دلاری حقوق بشر دریافت کرد. قابل توجه هوادران جنبش سبز که تئوریسین و مانیفست نویسشان اکبر گنجی است. در همین راستا مدتهاست که آقای محسن سازگارا هم به کتابخانه " پرزیدنت بوش " تشریف برده و در آنجا مشغول تز دادن به مردم بدبخت ایران است.این ماهیت رهبران سبز نیازی به افشاگری ندارد و خودشان خودشان را روشن و افشا می کنند. این موضوع را به واسطه اشاره آقای قراگوزلو به اکبر گنجی یاد آور شدم. اما.... اما اخیرا آقای گنجی اظهارات مشعشعی فرموده و در خیال خود به نقد و نفی مارکس پرداختهاست. این موضع گیری سفارشی باید خیلی معنا دار باشد. در شرایطی که سوسیالیسم بتدریج از خرابه های آنچه که بدرست و زیزکانه مورد تاکید قراگوزلو واقع شده در حال عروج و بروز و خیزش است نهادهای سرمایه داری افرادی ماننداکبر گنجی را به میدان می فرستند تا علیه مارکس درفشانی کنند.
٣٨۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۰