امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : دادند دو گوش و یک زبانت
جناب سالاری،
فکر کنم که "نتیجه اخلاقی" این گفتگو اینست که بیش از آنچه که نوشت باید خواند.
٣۷۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : تا دست بر اتحاد برهم نزنیم، بهار آزادی به هم هدیه ندهیم
‫جناب پیروز، طیف تعریف روشنفکر همچون جهان علم و دانشش بسیار گسترده است. در طول تاریخ طیف تعریفش از باسواد و معلم و عالم و حکیم و استاد و محقق و فیلسوف گرفته تا جامعه شناس و مارکسیست و سوسیالیست و بیولوژیست و متخصصین علوم انسانی را پوشش داده. به این سایت ویکیپیدیا اگر مراجعه بفرمائید روند تکامل تاریخیش را خود شخصاً لمس و حس خواهید کرد:


http://en.wikipedia.org/wiki/Intelectual

بنابر این تعریف پویا و دینامیک و با این طیف گسترده ‫از تعریف روشنفکری، موج ‫مقام و ‫منزلت روشنفکری ممکن است به خیلی از انسانها برخورد کند و برای مدتی به آنان سواری دهد، ولی همه ماندگار تاریخی و برجسته ابدی نمیشوند. مثلاً شریعتی با اینکه ‫با خیال و قصد و تصور عدالت گستری و مبارزه با ظلم و ستم شاهی، در چهارچوب تفکرات اسلامی خود حکومت سلطنتی شاه را به چالش کربلا اندیشی خود فراخواند، و اگرچه در طول چند دهه در زمره روشنفکران سوسیال مذهبی جامعه دینی ایران ‫بزرگ و برجسته قلمداد شد و در پیروزی حکومت اسلامی بسیار اثرگذار بود، ولی دوران صدارت بر تخت و کرسی روشنفکریش خیلی زود با شکست ایده و حکومت اسلامی و ولایی ایران به ته خط رسید ‫به ته خط رسید و پایانش برجسته تر شد. در بعد جهانی و بسیار وسیعتر، همین بلا تا حدی سر وجهه جهانی مارکس ‫و لنین و استالین پس از شکست حکومت مارکسیست−لنینیست−استالینیستی اتحاد شوروی آمد. مطمئنناً، برفرض محال، اگر همین ایده دموکراسی غربی هم روزی شکست بخورد و ثابت شود دیگر ناکارامد است، دیگر اسمی از روشنفکرانش هم بعنوان روشنفکر جهانی و ابدی باقی نخواهد ماند!

در طول بیش از یک هزاره خیام هنوز یکی از ماندگارترین و الهام بخش ترین و اثرگذارترین روشنفکران جهان بوده و هست! فکر نمیکنید که اکنون شاید ‫روشنفکرانی چون فتحلی آخوندزاده، با بیش از یک قرن، و صادق هدایت، نزدیک به یک قرن است که این تداوم برجسته کرسی روشنفکری را نسبتاً خوب حفظ کرده اند؟

وجدان کاری، طرفداری دائم از مظلوم و ضعیف، سوسیالیزم، ایستادگی اپوزسیونی ‫منطقی، عدم تغییر در برابر جوها و بادها و ‫نوسانات سیاسی، ‫پایداری و شهامت در ‫در شرکت و رهبری ‫اعتراضات و اعتصابها و ‫و نشر اندیشه های اصولی و محکم و استوار ‫فلسفه، جهان بینی پویا و ‫عینی و ‫تکاملی، تا آخر عمر، یکی از فاکتورهای مهم برجستگی ‫و ماندگاری روشنفکر ‫امروز است!

‫‫سرکار خانم دلنواز، با گفتن: « با تعریفی که یکی از کامنتگزاران از روشنفکر داده و در آن جلال آل احمد و رجوی را هم روشنفکر خوانده است جدا به شعور من توهین شد. » ‫در واقع به شخص شما هیچ توهینی نشد. شما درواقع به ‫قضاوت و یا شایددرک و شعور بخشی از مردم نسل قبل خود بخاطر جذب به چنین روشنفکران گذشته ای که در تناقض کامل با معیار ها و تعاریف امروزی شما از روشن فکری است، خرده گرفتید! این مشکل بشر و همه ماست و شاید عامل همه کینه های سیاسی و تاریخی بشر! ناتوانی از درست دیدن و قضاوت گذشته! دیدن گذشته از دریچه و پنجره و منظر حال! بی مسئولیتی ما بشر نوعی، و کلاً خطاهای تاریخی و سرنوشت ساز بشر در این زمینه بینهایت است!

چون، نگاه تاریخی و واقعی به گذشته فقط در زمان و مکان وشرایط خود گذشته میسر است. ‫تنها وقتی به حال و آینده ای بی نقص میرسیم که گذشته را آنطور که بوده ببینیم و قضاوت کنیم.

تا دست بر اتحاد برهم نزنیم، بهار آزادی به هم هدیه ندهیم
٣۷۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : روشنفکر ؟
سرکار خانم سهروردی،
ممنون از کامنت شما. گرچه نمیخواستم خود را در گیر این بحث کنم ولی باید میخ افسار را زودتر میکوبیدم. من فکر میکنم که به فرض محال و در صورت امکان ، روشنفکر و نوع آن را گذشت زمان تعیین میکند و شما هم زیرکانه کلمه " نویسنده و تئوریسین " را بکار بردید. گر چه این به موضوع مقاله ربطی ندارد و بنده از جناب قرا گوزلو عذر میخواهم ولی حرف حرف میآورد.
ویکیپدیای فارسی روشنفکر را چنین بیان میکند :
" بطور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با [روشنفکری میتوان] آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعه‌است که با دغدغه‌های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می‌کنند.[۱](به تعبیر محمد باقر بامشاد ). و بسیار شرایط دیگر.
و اگر به ویکیپدیای انگلیسی مراجعه شود مشکل سه تا شده و آنرا بدون تعریف به دوران باستانی ، قرون وسطایی و امروزی تقسیم میکند.

بهرحال در ویکیپدیای فارسی " روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویان بورژوازی عمل می‌کردند و سعی در توجیه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. در قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیالیست قوت گرفتند و برعکس روشنفکران نسل پیش بر علیه بورژوازی تبلیغ می‌کردند. ضدامپریالیسم در قرن بیستم نیز تأثیرات خود را بر روشنفکران به صورت ملموس تداوم بخشید."

خوب تا حالا روشنفکران بورژوا و سوسیالیست و ضد امپریالیسم هم داریم.
و کمی پایین تر " اولین گروه از روشنفکران ایرانی مانند میرزا ملکم خان و طالبوف بیشتر طرفدار حکومت بودند"
و کمی پایین تر " از جمله این انجمنها می‌توان به فراموشخانه، لژ بیداری ایران، انجمن آدمیت و انجمن ترقی اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیه‌ها و انتشار روزنامه‌ها افکار خود را منتشر می‌کردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش روحانیون از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب قانون تاکید می‌کردند."

و کمی پایین تر " روشنفکری دینی " و " . از شاخص‌ترین چهره‌های این جریان می‌توان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد." و " از مهم‌ترین چهره‌های آن می‌توان از مصطفی ملکیان، احمد فردید، سید حسین نصر، عبدالکریم سروش و رضا داوری یاد کرد." ( توجه , سرکار خانم دلنواز ).

جالب آنکه ویکیپدیای فارسی تصویر این " روشنگر " برهنه مرد را هم در صفحه روشنفکری آورده است مثل اینکه زن ملبس نمیتواند روشنفکر باشد و دیوژن خمره نشین منار نشین شده است.

جناب سالاری در تعریف روشنفکر ، آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد.
٣۷۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مهابادی

عنوان : تفاوت بین روشنفکر و ایدئولوگیست چیست؟ کدامیک از ایندو روح و ذهن پرسشگر و نقاد دارد و دینخو و پایبند مقدسات نیست.
روشنفکر اگر عوامگرا باشد روشنفکر نیست بلکه پوپولیست است. روشنفکر اگر بر نظام باشد حتی در مواردی که سیاست های نظام درست باشند باز هم روشنفکر نیست بلکه ادعای روشنفکری را دارد. روشنفکر بنظر من کسی است که دربند هیچ ایدئولوژی ای نباشد تا اجازه شک و تردید و بازنگری داشته باشد. بدون چنین آزاد اندیشی ای فکرش روشن نخواهد شد. تفاوت بین ایدئولوگیست ها و روشنفکران در همینست که ایدئولوگیست ها اجازه دارند هر مقوله ای را با رجوع به چارچوب ایدئولوژی ای که به آن معتقدند (ایمان دارند و بنابراین مومن اند) تعبیر و تفسیر کنند و اجازه ندارند خارج از آن چارچوب پا بگذارند. این خصوصیت ایدئولوگیست ها باعث بت سازی و بت پرستی و محافظه کاری و واپسگرایی آنها می شود، خصوصیاتی که یک روشنفکر از آنها دوری می جوید. ایدئولوگها دیگران را به خودی و ناخودی و دوست و دشمن تقسیم می کنند و نسبت به ناخودی بیرحم و قهارند. همه چیز را سیاه و سفید و با عینک ایدئولوژی خود می بینند و نشان می دهند. خودی هایشان جرئت ندارند که به ایدئولوژی خود شک و آنرا نقد کنند چون خودی هایشان آنها را تکفیر می کنند و خائن می نامندشان و از کلوب خود بیرونشان می کنند و با اتهام زنی ها و زبان نیش دار بی آبرویشان می کنند و می رنجاندشان. بنابراین ایدئولوگیست ها دینخو هستند حال چه سکولار باشند و چه معتقد به دین و مذهب خاصی باشند. در هر دو صورت پایبند مقدسات خود هستند و هر دو بهشت موعود خود را دارند و مردم را به آن وعده می دهند. مکتبشان مرید و مرادی است، تکیه گاه و ابزار هر دو هم عوام هستند.

چند سئوالی دارم از آن کسانیکه معتقدند که روشنفکر باید بر علیه نظام و دولت و بوروکراتهای آن باشد و این آخرینها را روشنفکر نمی دانند چون کارمندان نظام هستند. آیا اگر همین نظام فعلی در ایران بر فرض محال فردا اعلام کند که تن به انتخابات آزاد و یک قانون اساسی جدید بر مبنای کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر خواهد داد، آیا از آنانی که شما روشنفکر می دانید باید با آن مخالفت کنند چون نظام گفته است؟ بنظر شما در چنین موقعیتی واکنش آقای قراگوزلو چه خواهد بود و چه باید باشد؟

تا آنجا که به جنبش سبز مربوط می شود باید بگویم که خرد جمعی یک جامعه را نباید دست کم گرفت و آنرا بی ارزش شمرد. وظیفه روشنفکر آگاه کردن جامعه و بیدار کردن روح و ذهن پرسشگری او و تقویت آنست تا مردم با چشم و گوش بازتر به خرد طبیعی خود رجوع کنند و با در نظر گرفتن واقعیات جامعه خود و شرایط حاکم بر آن تصمیم بگیرند. جوامع با این آزمونها و خطاهاست که پیشروی می کند و در مراحل بعدی دچار خطاهای کمتری می شود. خرد جمعی ملت ایران در شرائط سختی که بر آن حاکم بوده و هست تصمیم گرفت که از منفذی که بوجود امده بود در مرحله اول یک نه بزرگ دیگر به خامنه ای بگوید و با رای دادن به موسوی و کروبی از دست احمدی نژاد که در چهار سال اولش مردم را به ستوه آورده بود خود را خلاص کند و بعد با کمی باز شدن فضای باز سیاسی به مطالبات دیگر خود بپردازد. آقای قراگوزلو چون یک ایدئولوگیست است با جنبش سبز مردم مخالفت کرد چون همسو با ایدئولوزی او نبود و موفقیت موسوی جامعه را بیشتر بسوی جامعه ای سوق می داد که مخالف ایمان (ایدئولوژی) قراگوزلوست. در اینجا سئوالی از خوانندگان دارم. آیا آقای قراگوزلو تا حالا کلمه ای علیه سیاست های احمدی نژاد و خامنه ای نوشته است یا نه؟ اگر نه، چرا؟ آیا این رابطه ای با امریکا و اسرائیل ستیزی و فلسطین محوری دارد یا نه؟

این نظر منست و ادعای روشنفکر بودن هم ندارم. ادعا هم نمی کنم به اندازه شماها کتاب خوانده ام و با قراگوزلو و محیط آشنایی دارم یا زمانی شاگرش بودم.

با عرض معذرت که دراز شد چون فاقد استعدادهای شما در ابراز نظرات خود بطور خلاصه و مفید هستم.

تفاوت بین روشنفکر و ایدئولوگیست چیست؟ کدامیک از ایندو روح و ذهن پرسشگر و نقاد دارد و دینخو و پایبند مقدسات نیست.
٣۷۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : سیروس پیمانکار

عنوان : محیط و قراگوزلو
دوستان سلام
من به اندیشه چپ از گذشته علاقمند بوده و بدون گرایش به گروهها و احزاب سیاسی سالهاست که سر در لاک خود دارم و در کنجی نشسته و دوران سالخوردگی ام را با کتاب و تلویزیون طی میکنم. انسان واقع بینی هستم و به دلیل همین سن بالا تقریبا تمام یا اکثر افراد صاحبنظر چپ ایران و دنیا را تا حدودی خوانده و می شناسم.
با این مقدمه می خواهم به یک سو برداشت اشاره کنم. ببینید برخورد مرتضی محیط با اندیشه ی محمد قراگوزلو چند بار تکرار شده و کماکان به صورت متلک ادامه دارد. این برخورد از " دیوانه " خواندن محمد قراگوزلو و نشانی غلط محل سکونت ایشان ( آلمان ) شروع شد و به صحبت های تند و هیستریک انجامید. من آقای محیط را دوست دارم و ترجمه هایش را ستایش می کنم اما این نوع برخورد غیر سیاسی را نمی پسندم. ایشان با قراگوزلو بر سر مرحله انقلاب تفاوت نطر دارد. ایشان هوادار سرسخت جنبش سبز است و قراگوزلو مخالف سرسخت جنبش سبز. همه این تفاوت ها و اختلافات در نهایت سیاسی هستندو نباید منجر به این شود که آدم با تجربه ای همچون محیط مخالف فکری خود را " دیوانه " بخواند.این نوع بر خوردها متاسفانه در کنار حمایت مطلق از سبزها اعتبار نظری محیط را چالش کرده و جایگاه او را به تزلزل انداخته است. آقای محیط از کروبی طرفدار بازار آزاد دفاع میکند اما به قراگوزلوی سوسیالیست و طرفدار طبقه کارگر اتهام " دشمن " میزند. آنهم نه یکبار. ایشان حتی فراتر از اینها یک بار قراگوزلو را به دلیل انتقاد از سبزها " خائن " خواند. آیا ملاک خدمت و خیانت سبز و موسوی است؟البته معذرت خواهی محیط باید به این اتهام زنیها پایان می داد . ولی گمان می کنم سکوت قراگوزلو و بی اعتنا ماندن ایشان به محیط او را جری کرد. حالا هم که ایشان از قذافی دفاع میکند. مبارک است. من واقعا دوست دارم که محیط را در جای واقعی خود ببینم. در کنار جنبش کارگری و طبقه کارگر. مثل قراگوزلو. شرافتا من سمپاتی خاصی به قراگوزلو ندارم و تا کنون هم او را ندیده ام و ملاک قضاوتن تنها مقالات و نوشتهای درست و نظری ایشان است. واقعا قراگوزلو در نقد سرمایه داری استاد است و نکات ظریفی را آموزش می دهد.به امید پیروزی سوسیالیسم.
٣۷۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : اعظم سهروردی

عنوان : به دوست گرامی پیروز
من البته مانند احمد شاملو هر کسی را بر قدرت باشد روشنفکر نمی دانم. همه ما میدانیم که اپوزیسیون کنونی در لیبی بخش عمده ای از اطرافیان سابق و مرتجع معمر قذافی را جمع کرده است و در هر صورت بر قدرت است. من بدترین کتابی که درین مورد خواندم همانا " در خدمت و خیانت روشنفکران " آل احمد بود. البته که من علی شریعتی و بازرگان را هم روشنفکر نمی دانم. به نظر من شاملو روشنفکر بود. هدایت و ساعدی هم
یک. روشنفکر باید از زمانه خود پیشتر باشد
دو. روشنفکر باید در جبهه مردم ستمدیده بایستد
سه. روشنفکر همیشه همان کلامی را که مردم می گویند تکرار نمی کند. مثلا در انتخابات ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی اکثریت به جمهوری اسلامی رای دادند اما تنها احمد شاملو و مصطفی رحیمی و جمعی دیگر اندک ؛ مخالفت کردند. به این ترتیب روشنفکر سخن گوی مردم نیست.
حالا ازین موضع به گمانم هم می توان به جناب قراگوزلو حق داد و هم به خانم مینا خردمند و دوستشان در مورد جنبش سبز و مخالفت نویسنده و تئوریسین ما ( محمد قراگوزلو ) با موسوی جواب داد. خانم های عزیز! با عرض پوزش نویسنده و روشنفکر وظیفه ندارد بلند گوی جامعه باشد. ممکن است مردم بر اثر ناآگاهی مثل سال ۵۸ از یک دیکتاتور دیگر حمایت کنند درین صورت روشنفکر وظیفه ندارد هر آنچه را که مردم میگویند تکرار کند. مردم به تعبیر شما جناب مهندس موسوی را خواستند. باشد. اما نظر جناب قراگوزلو به عنوان انسانی آگاه به مسائل روز جهان این نبود. شما چرا می خواهید ایشان را چون مثل جنبش سبز فکر نمی کنند انسانی " جدا افتاده " جا بزنید؟ اتفاقا و تا آنجا که من و همکارانم می دانیم به جز ملی مذهبی ها و شریعتی چی ها و موسوی گراها و ازین قبیل ؛ نوشته های محمد قراگوزلو طرفدار ان زیادی دارد
٣۷۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : طاهره بیدگل

عنوان : افراط تا به کی؟
من و دوست عزیزم مینا حرف و پیام خود را گفتیم و علاوه بر آن باید چند نکته را اضافه کنیم:
یک: بله آقای دکتر محیط در یک اشتباه لپی جناب دکتر قراگزلو را ساکن آلمان دانستند و چون از دست ایشان و آن مقاله ای که علیه جنبش سبز نوشته و گفته بودند " روز قدس آمد ....و جنبش سبز مالید.. " عصبانی بودند اتهاماتی را زدند و بعد که ما به جناب دکتر محیط واقعیت قضیه را گفتیم و اطلاعاتی در مورد کار و محل زندگی آقای دکتر قراگوزلو دادیم , ایشان در ابتدای چند برنامه بعدی خودشان از آقای قراگوزلو رسما عذرخواهی کردند.
جناب صبوری!
آیا شما این قدر شهامت دارید که اگر اشتباه کردید عذر خواهی کنید؟ لطفا با نقد سطحی چپ چریکی که خود و برادرانتان در آن مشارکت داشته اید طفره نروید. شما و کلا جنبش فدائی هنوز به یک نقد عمیق در باره جزوه های سطحی پویان و احمد زاده و جزنی دست نزده است و هر که بخواهد وارد این حریم ممنوعه شود شما و دوستانتان او را هو خواهید کرد. مثلا در همین سایت اخبار روز که ظاهرا خیلی دموکرات است و مواضع سیاسی طیف اکثریت را نمایندگی می کند به مناسبت جنبش سیاهکل حماسه سروده شد.
دو. آقای قراگوزلو را ما خوب می شناسیم و در شرافت فردی و سلامت رفتارهای شخصی و اجتماعی او شک نداریم. ما خوب می دانیم که ایشان هرگز شرف را سرانه نداده است تا جل خر بخرد(احمد شاملو ) و می دانیم که با وجود موقعیت های خوب شغلی و غیره از نظر اقتصادی هم در شرایط نه چندان مناسبی زندگی می کند. حال آنکه کسانی که از ایشان خیلی فروتر بودند یا در دانشگاههای آمریکا و اروپا تدریس می کنند یا در مراکز نظریه پردازی فلان کشور. اما به نظر ما این خصلت چندان مهم نیست. احمدی نژاد هم کاپشن می پوشد و روی زمین می خوابد. آقای خمینی هم روی گلیم می نشست. مهم مواضع سیاسی غلط چناب قراگوزلو است. مهم این است که ایشان در حساس ترین برهه مبارزات ضد دیکتاتوری کشور ما در کنار دیکتاتور ها ایستاد. سو تفاهم نشود. آقای قراگوزلو از احمدی نژاد حمایت نکرد اما حمله بیرحمانه به موسوی و کروبی و خاتمی مگر عادل همین فرایند نیست؟
سه. ما به شخص آقای قراگوزلو همیشه ارادت داشته و داریم. او را دوست داریم . اما معتقدیم که دوران آرمانگرائی گذشته است. باید در شرایط کنونی به راهکارهای عملی اندیشید. در کشورهائی مانند فرانسه نیز چپ شانس قدرت گیری ندارد چه رسد به ایران. چاره چیست) ما قبلا هم گفتیم. وحدت.
چهار. به انقلاب مردم مصر نگاه کنید. چند مقاله علیه عمر موسی و برادیی منتشر شده است. اما در ایران هنوز هیچ چیز نه به دار بود نه به بار جناب قراگوزلو تفنگ قلم تند و رادیکال خود را با حداکثر آتش به روی مهندس موسوی باز کرد. و خواست اکثریت مردم را نادیده گرفت. مگر نه این که شما طرفدار دموکراسی به مفهوم حاکمیت اکثریت هستید؟ پس چرا در برابرخاتمی و موسوی و کروبی موضع گرفتید؟
پنج. اما یک گلایه دیگر از جناب قراگوزلوی عزیز داریم که باید بگوئیم. آیا شما مقاله جنبش زنان در گیومه را خوانده اید؟ ایشان به بهانه مخالفت با کمپین یک میلیون امضا و کوبیدن خانم شیرین عبادی کل جنبش فمینیستی را به سخره گرفتند و آیت الله صانعی را که همواره از حقوق زنان دفاع کرده اند به طعنه کوبیدند.
با تمام این اوصاف ما هنوز هم برای محمد قراگوزلو احترام خاصی قائل هستیم و فکر می کنیم او می تواند به جنبش سبز کومک کند مشروط بر اینکه واقع بین باشد. در غیر این صورت .....
٣۷۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : ایست ، ایست !
سرکار خانم دلنواز،
با اجازه ، فکر میکنم شما هم به حاشیه رفته اید. سوال این بود که تعریف روشنفکر چیست. بنده چون تعریفی برای روشنفکر ندارم - امیدوارم شما داشته باشید - فکر کردم اگر گروه کثیری از مردم "فهمیده " دنبال کسی تا پای جان راه بیفتند لابد آن آدم باید روشن فکر باشد و با دمده شدن این افراد فکر کردم که روشنفکر هم لابد باید چیزی مثل مد روز باشد . بنده به هیچ وجه قصد توهین به جناب قرا گزلو و اینکه ایشان روشنفکرند یا نه را ندارم و به جهل خود در باره روشنفکر اقرار کردم. من به سوال جناب سالاری پاسخ دادم و کاری با مقاله و جناب قرا گزلو ندارم.
٣۶۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : خود کرده را تدبیر نیست
دوست عزیز جناب زمردی
روزتان خوش
متأسفم که یادآوری سرنوشت فجیع چپ غیر کارگری ما از جمله جریانی که خود من هم به صادقترین (نه صحیحترین) بخش آن تعلق خاطر فردی و خانوادگی داشته ام و در نوشته کوتاهم آنها راهم مورد انتقاد قرار داده ام آنقدر دردناک است که شما را چنان برافروخته که با یادآوری خاطره جانباختگان انوشیروان لطفی عزیز و گرامی عزیزم غبرائی و تابان می خواهید مرا شرمسار و بالتبع مرعوب کنید. در هنگام نوشتن این متن تصویر بزرگ مردانی چون حمید اشرف و احمد زاده و پویان در جلو چشمانم بود به خودم گفتم همه حیف شدید. حاصل تلاش هزاران کمونیست جان بر کف ما این واقعیت اسفبار است یعنی آنچه برایتان نوشتم .
خوشحالم که شما آنچنان در رویا زندگی می کنید که برای این وضعیت اسفبار توجیهات عاطفی خودتان را دارید.اما من طوری بار آمده ام که با توجیه و خود فریبی و زیستن با اسطوره ها بیگانه ام.مشکل چپ ما از همان ابتدا نداشتن سمت و سوی کارگری بود چپ ما حاضر به هر مخاطره ای بود مگر نقب زدن به درون طبقه ای که می باید در آنجا استنشاق می کرد. این باعث شد که خرده بورژوائی بماند و در نهایت به بورژوائی استحاله بیابد. امروز بخشی از رهبران آنروزی چپ استحاله به بورژوائی یافته از طرح بانک جهانی برای خصوصی سازی حمایت فعال می کنند. یکی از همان رهبران چپ غیر کارگری پس از شرکت در گردهمائی سلطنت طلب ها به هیجان آمده می نویسد که این جمع وی را یاد صمیمیت خانه های تیمی انداخت(معادل کردن پرویز ثابتی آدمکش با گلی از جنس لادن آل آقا و گلی آبکناری) . رهبر دیگری که در ورای شصت سالگی خودش را همچنان کارشناس جنبش دانشجوئی می داند در سایتش در ۱۰ سال گذشته استفاده از لغاطی همچون مارکس، طبقه، کمونیسم و ماتریالسم را ممنوع اعلام کرده است(حتی به انصاف و گشاده دستی روزنامه رستاخیز شاه هم نیست).
دوست من اگر نبینم که خانه از پای بست ویران است همان اشتباه را مکرر ادامه خواهیم داد.چپ ما با چنین سابقه طولانی قادر نیست یک کارگاه ۱۰۰ نفری را به اعتصاب دعوت کند. قادر نیست یک حرکت مستقل داشته باشد باید خودش را به هر جریان بورزوائی وصل کندبورژوازی هم پس از استفاده آنها را قلع وقمع می کنند.چپ ما باید راه رفتن مستقل را بیاموزد بجای رخنه در سپاه پاسدارن یا دفتر بنی صدر یا آویزان شدن به خمینی و موسوی باید یاد بگیرد که محل رشد و نمو طبیعی آن درون طبقه کارگر است اگر قرار است در جنبشی شرکت کند باید نه دنباله رو که اثر گذار باشد( گاه سکوت به از صد گفته نا بجاست).
جریان بورژوائی می خواهد ما را با فشار عاطفی درگیر در مبارزه ای ناخواسته و زود هنگام کند چرا که تاریخ نشان داده ما صادقترین و فداکار ترین رزمنده هاییم و آنها ناجوانمردترین و ریا کارترین رهبران. بگذارید بجای یورش با قدم های سنجیده و استوار چپ کارگری مقتدر و توانمندی را در وطنمان برای نبرد نهائی علیه نظام سرمایه داری بسازیم.
دوست عزیز جناب زمردی بسیاری از مطالب را نمی توانم واضحتر بنویسم بالاخره باید در حد وسع و امکانات نوشت تنها گوشزد می کنم که آنچه برایتان بسیار مشمئز کننده بود داستان فردی است که امروزه بنام کمونیست فعالانه و به هر بهانه ای اهانتی به دو عزیز متفکر رفیق زرافشان و قره گوزلو میکند و اخیرأ در خیال قره گوزلو را ساکن المان کرده است.
سرکار خانم خردمند بورزوازی ملی افسانه ای خاتمه یافته است بورژوازی در هر شکلی وابسته و ضد ملی است . کمونیست ها در هیچ مبارزه ای به رهبری بورژوازی شرکت نخواهند کرد لطف کنید اگر به شهید نیاز مبرم دارید قدری برای تهییج اقا زاده های نازنین شیک طیقات مرفه وقت بگذارید . یادمان نرفته که بهنگام تقسیم غنایم همیشه سر صادقترین ها بیکلاه مانده. کمونیست ها با تشخیص خودشان و در زمان مناسب در مبارزه برای نان و آزادی شرکت می کنند. دعوای رفسنجانی خامنه ای از مسایل مورد علاقه کمونیست ها نیست. بالای پشت بام هم الله اکبر نخواهیم گفت شعار رهاییبخش!!! یا حسین میر حسین هم نخواهیم داد. هوز یادمان نرفته که بر ما نبخشد فتح و شادی خدا نه شه نه قهرمان. هرگاه شعارتان نان و آزادی و حکومت شورائی شد اطلاع دهید هزاران کمونیست بی دریغ در کنارتان خواهند بود.
٣۶۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ناهید دلنواز

عنوان : ایست! سخنی با دوستان.....
۱. یک بار دیگر تمام این نوزده کامنت را بخوانید و خودتان قضاوت کنید کدامیک درباره بحث جدی اقتصادی سیاسی مطرح شده در مقاله می باشد. تحقیقا هیچ کدام. دوستان و رفقا همه حاشیه رفته اند و کمترین دخالتی در اصل بحث که همان نولیبرالیسم باشد نکرده اند.
۲. می خواستم به عنوان یک دوستدار و دوست قدیمی از محمد قراگوزلو خواهش کنم که خودشان به تک تک کامنت ها جواب بدهند تا بلکه این مناقشه بخوابد و یک سویه شود اما دیدم ایشان مقاله ای جدی در باره کثیف ترین صورت ایدهئولوژی سرمایه داری معاصر نوشته اند و با تلاش بسیار آن ذا به بخش شش رساندهاند. دوستان اگر میخواهند به سختی کار نویسنده پی ببرند فقط خوب است که نیمی از همین مقاله را بر دارند و رونویسی کنند.
۳. با تعریفی که یکی از کامنتگزاران از روشنفکر داده و در آن جلال آل احمد و رجوی را هم روشنفکر خوانده است جدا به شعور من توهین شد. من هم مثل احمد جان شاملو می خواهم بپرسم کجای این آقایان روشن بوده است. قیاس میان آقای قراگوزلو با آل احمد و رجوی واقعا باعث شرمندگی ست. آل احمد از چپ نیم بند حزب توده به دامان سید قطب و بنیادگرائی اسلامی و احمد فردید سقوط کرد و رجوی به دام صدام افتاد و حالا هم در دامن جنایتکارانی نومحافظه کار آمریکائی افتاده و جان ۳۰۰۰ انسان بی پناه را بازیچه لابی سیاسی و خدخواهی خود کرده است. این مثلا آدم های سیاسی کار به معنای بازاری آن چه وجه شباهتی با روشنفکری مثل ساعدی دارند؟ روشنفکر بقول شاملوباید همیشه بر قدرت باشد نه با قدرت. حتی به نظرم وقتی که آقای دولت آبادی به میر حسین موسوی تکیه می دهد دیگر اطلاق نان روشنفکر بر او بیمورد است.
۴. نظر آقای صبوری در مورد چپ تا حدود زیادی درست است. آقای جمشید اسدی مائوئیست سربداران حالا شده تفسیر گر تی وی امپریالیسم آمریکا. آقای نگهدار در ولایت فقیه آقایان مهاجرانی و کدیور ذوب شده است.تریبون آقای کشتگر سایت گویانیوز وابسته به آمریکاست. آقای محیط غرق در موسوی تمام منتقدان جنبش سبز را خائن میخواند.آقای تقوادی انقلاب کارگری را با انقلاب انسانی عوض کرده و دوستانش مرتب از آزادی سکس و بر داشتن روسری فریاد می کشند. انگار زمان شاه که همه اینها فراهم بود مردم خوشبخت بودند. حزب توده در سایت پیک نت فقط برای موسوی تبلیغ می کند. این مصیبت گربان بخشی از چپ را گرفته است. همین آقای نگهدار صریحا از سیاست حذف یارانه ها دفاع کرد تا آن جا که اعتراض آقای تابان ( مدیر سایت اخبار روز ) را به دنبال داشت و....
۵. من متاسفانه فقط یک خواننده علقمند مقالات محمد قراگوزلو هستم و از اقتصاد سیاسی چیز زیادی نمیدانم وگرنه منهم مثل دوستان به حاشیه نمیرفتم.
٣۶۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫که این صبح بسی دمد و ما دم نزنیم
‫سرکار خانم هروی، دلسوزی خوشبینانه شما برای جنبش سبز برای من قابل درک است، ولی متأسفانه، از دید طرفداران جنبش، و یا خوشبختانه، از دید مخالفان رهبران و شعارهای ضد سوسیال دموکراتیک جنبش، نوشته های تند و انتقادی م.ق. دراین مورد با شما هم سو و موافق و مطابق نیست! واضح است که دغدغه م.ق. اتحاد گروه ها و طبقات مختلف مردم معترض و ناراضی، آنطور که مد نظر شما میباشد، ‫ نیست. نوعی آرمانگرایی در تفکر سوسیال−کمونیستی ایشان نهفته است که علیرغم عدم توافق برای من قابل درک است.

خوب چه باید کرد؟ ‫که این صبح بسی دمد و ما دم نزنیم!

راه حل شما برای کاهش اینچنین اختلاف ها و تفرقه ها تا رسیدن به یک اتحاد مورد قبول کل لایه ها و طبقات مردم چیست؟ انسانها فقط با بسط و پیوند مشترکاتشان به توافق و اتحاد و نیرویی رژیم برانداز می رسند.....

‫جناب پیروز، درست اشاره کردید، چون روشنفکری یک مقوله پویا و وابسته به روز و عرف و مد جهانی است و قطعاً دغدغه ها و احکامش با زمان تغییر میکند، ‫تا به شکل عادت و مد اشاعه یابند،.....

‫جناب مهابادی، منهم با نظرات شما در مورد ملاک و شعار منشور حقوق بشر و دموکراتیک و پارلمانی و دوره ای بودن حکومت ها و دولتها کاملاً موافقم.......

٣۶۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : بهرام زمردی

عنوان : لطفا در باره ی گذار به سوسیالیسم از شعار های ... بپرهیزید.
این آقای بزرگوار با امضای «صبوری» متاسفانه بد جوری بحث را محور اصلی خود دور می کند.بسیار ضد دموکراتیک و تفرقه افکن. ببینیم ادعاهای ایشان ناشی از چه می باشد و چه ربطی به بحث دارد فرموده اند:

ادعای ۱. « - ما در همین ایران خودمان هم گروههای رنگ وارنگ چپ زیادی دیدیم. چپی که می خواست با مسلح کردن پاسداران به سلاح سنگین ایران را به سوسیالیسم گذار دهد.»

نه آقای صبوری ! من به عنوان هوادار فدائیان اکثریت نمی خواستم با شعار « پاسداران را بسلاح سنگین مسلح کنید» به سوسیالیسم برسم.صدام ایران را اشغال کرده بود و مردم در برابر آن ایستادند. اگر شهامت دارید بفرمائید شعار شما چه بود؟ درضمن به محض نجات خرمشهر، فدائیان اکثریت ادامه ی جنگ را بی معنی میدانستند که خمینی و حکومت تاب تحمل آن را نداشتند و علیرغم سیاست اشتباه حمایت از حکومت در بین ۵۹ تا ۶۱ رژیم به همین دلیل سیاست ضد جنگ ، فدائیان اکثریت را مانند بقیه نیروها قتل عام نمود. جانهای آزادی علیه ادامه ی جنگ از جان خود گذشتند مانند،انوشیروان لطفی ها،رضی تابان ها، ثقلینی ها ، حمید منتظری ها،فرامرز خاجیان ها حالا شما میخواهید مواضع شروع جنگ را تا ابدیت «چماق » کنید .نه جانم تاریخ مصرف شعار دفاع از میهن بعداز پس گرفتن خرمشهر از صدام از اعتبار خارج شد.
ادعای۲.« چپ رنجبرانی که از طریق دفتر بنی صدر می خواست سوسیالیسم بسازد.»
این هم دروغ محض ست ، اگر رفیق عباس صابری مسئول شاخه خوزستان رنجبران که حتما معرفی حضورتان ست
توسط حکومت خمینی شهید نمی شد امروز برایت تعریف میکرد که در آن روزهای سیاه که خمینی و عمالش در فکر تصفیه خونین تمام دگر اندیشان بودند تحلیل رنجذران حمایت از اولین رئیس جمهور بعداز سقوط حکومت پادشاهی بود نه گذار به سوسیالیسم.
ادعای ۳.« چپی مثل من که با تسلیح توده ها می خواست این کند. »
ممکن ست توضیح بفرمائید در هنگامه ی بعداز انقلاب چپ شما بطور مشخص کدامین نیرو بود تا در باره ی مواضع شما صحبت کنیم. لطفا مبهم و سر بسته نفرمائید نیروهای شرکت کننده در انقلاب معرف حضور مردم و فعالان سیاسی می باشد رک و صریح بفرمائید.

ادعای ۴.«امروز چپ هائی هستند که از طریق دفتر رضا پهلوی می خواهند سوسیالیسم بسازند و حتی نوعی ام هست که در بنگاه بی بی سی و صدای آمریکا و ... کار می کند و می خواهد سوسیالیسم بسازد.»
اگر چپ هستید شهامت داشته باشد و مشخص حرف بزنید این نحوه برخورد به ضرر تمام چپ ها حتی جنابعالی ست . ملتفت هستید؟

ادعای ۴. « حتی موردی است که از طریق آزار جنسی بیماران می خواهد سوسیالیسم بسازد.»

واقعا که شرم آور ست «موردی» را می شناسید وآنرا علیه «چپ » مورد نظرتان استفاده می کنید اگاهانه یا نااگاهانه این موضع نامشخص فقط بضرر تمام چپ ها تمام میشود. خسته نباشید.
نتیجه گیری جناب «صبوری» : «در یک کلام همه اینها چپ بورزوائی است سوسیالیسم محصول تلاش طبقه کارگر برای حل مشکل ساختاری سرمایه داری و امحاء کار مزدی است و از درون جنبش طبقه کارگر است که زاده خواهد شد.»

به نظر من ادعاهای آقای «صبوری» فقط نشان از ۳۰ سال در جا زدن مفرط در رویاهای دن کیشوتی می باشد و قادر به درک قوانین تکامل تدریجی،تاریخی و اجتماعی نمی باشد و جامعه ناموزون و دیکتاتورزده خود را نمی شناسد و حرمت جانهای آزادی که در برابر خمینی و حکومت او ایستادند را پاس نمی نماید حتی نسبت به همراهان و آشنایان خود که برای مردم و میهنی آزاد وآباد از جان خود گدشتند درشتی می نماید بقول گورکی این از بیماریهای خرده بورژازی می باشد که به اشکال مختلف خود را نشان میدهد.

لطفا در باره ی گذار به سوسیالیسم از شعار های آبکی بپرهیزید. ما کجا سوسیالیسم کجا . خیلی عقبیم و باید خیلی کار کرد. میخواهی مثل افغانستان یا آنگولا و کوبا بشه ؟
٣۶۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : روشنفکر
" ‫۸. تعریفتان از روشنفکر بطور کل و انتظاراتان از م.ق. بویژه چیست؟ چرا؟ "
جناب سالاری ،
تعریف روشنفکر را نمیدانم - کاش شما شروع میکردید - ولی ظاهرا باید چیزی شبیه مد باشد که هر چند وقت عوض میشود . گاهی مینی ژوپ ، گاهی تا زانو گاهی تا قوزک و گاهی حتی بر زمین کشیده میشود. شریعتی و آل احمد و رجوی و بسیار بزرگان دیگر زمانی روشنفکران داغ روز بودند ولی اکنون یخ زده اند.
٣۶۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مهابادی

عنوان : جواب به سئوال ۱۰ آقای سالاری. با بلیط یکطرفه مخالفم.
جواب به سئوال ۱۰ آقای سالاری: - دمکراسی پارلمانی، یک قانون اساسی بر پایه کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر و اجرای کامل آن در ایران. ولی فکر نکنم آقای قراگوزلو کوچکترین علاقه ای به اجرای کامل این منشور در ایران باشد چون این منشور نه مخالف بازار آزاد است و نه اجازه تحمیل یک ایدئولوژی چه دینی و چه سکولار را بر ملتی می دهد. منشور جهانی چنین تحمیلی را نقض فاحش حقوق بشر انسانها تلقی می کند. این منشور مخالف هر نوع دیکتاتوریست چه دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت و چه دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت مثل دیکتاتوری پرولتاریا. این منشور حقوق شهروندی همه شهروندان یک کشور را تامین می کند صرفنظر از آنکه شهروندان معتقد به کدام یک از ایدئولوژی ها چه دینی و چه سکولار باشند. من شخصا دوست ندارم که کسی عقاید و آرمانهای خود را بمن تحمیل کند و بمن یک بلیط یکطرفه ارائه کند که حق بازگشت نداشته باشم حال می خواهد آقای قراگوزلو باشد یا آقای خامنه ای.

نظر دهنده ای گفته است که ایدئولوژی مقوله ای شخصی است. منهم کم کم دارم بهمین نتیجه می رسم. فرضا اگر روزی برنامه سیاسی و اقتصادی ایدئولوژیکی آقای قراگوزلو پیاده شود آیا ۴ یا ۴۰ سال بعد مردم اجازه خواهند داشت که آنرا کله پا کنند یا اینکه نه و ما با همان معضلات رفراندوم ۵۸ روبرو خواهیم شد که نمی دانستیم یکبار برای همیشه داریم رای می دهیم؟ با بلیط یکطرفه مخالفم.
٣۶۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مینا خردمند هروی

عنوان : به صبوری و سالاری
سلام
گویا هنوز شما خواب تشریف دارید ؛ پس شب بخیر
۱. این منصفانه نیست که در برابر یک انتقاد ساده من به استادم ( دکتر قراگوزلو ) شما چند نفری وارد تهاجم شوید و بسر من بریزین.
۲. من در آن کامنت کوتاه چنین استدلال کردم که ساز مخالفت با مهندس موسوی و جنبش سبز بنحو عجیبی و البته توام با لجاجت کودکانه ابتدا از سوی آقای قراگوزلو نواخته شد. آن هم در شرایطی که هنوز مهندس موسوی کاندیدای انتخابات نشده بود و در ذهنم این سوال بود و مطرح نکردم که آیا ایشان با آثای مهندس مشکل شخصی دارند. متاسفانه یکی دو نامه من به جناب قراگوزلو بی جواب ماند بعد از یکی از همکارانم در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شنیدم که آقای قراگوزلو با رئیس سابق این دانشکده و استاد و همکار ما سابقه دوستی دارد و پیش او ( دکتر آزاد ارمکی ) رفتم. او از مشاوران ارشد موسوی در انتخابات بود. اگر چه او نکته خاصی نگفت اما گفت که به انتقادات ایشان جواب خواهند داد. قرار بود که آقای دکتر فرشاد مومنی جواب بدهند که همه چیز در گرماگرم انتخابات ذوب شد و شاید دکتر قراگوزلو فکر کرده که سوالاتش تیم اقتصادی مهندس موسوی را مات کرده است. اما به گمان من اینگونه نبود و نیست. هر چند موسوی از پیوستن ایران به گات دفاع کرد اما او مخالف حذف یارانه ها و سیاستهای نولیبرالی بود.
۳. جهت استحضار دوستان باید عرض کنم که من چند واحدی اقتصاد کلاسیک و نو کلاسیک خوانده ام و اصول و مبانی آن را می دانم و این قدر فهمیده ام که برای رسیدن به سوسیالیسم باید از یک دوره گذار عبور کرد.
۴. نام این مرحله را انقلاب دموکراتیک می گذاریم و می دانیم که درین مرحله تمام طبقات معترض از جمله بورژوازی ملی و خرده بورژوازی مترفی هستند. اگر هم به فرض موسوی به دلیل حمایت شدن از سوی گروه رفسنجانی و حزب کارگزاران بورژوازی را نمایندگی می کرد اما توجه داشته باشید این بورژوازی لیبرال و دموکرات بود.
۵. مارکس که برای شما آقایان در مقام قدیسان نشسته و در جای تابویان جلوس فرموده است در دهه ۵۰ ( ۱۸۵۰) از بورژوازی به عنوان طبقه ای که موجب شکوفائی تولید می شود و سرمایه داری را بسط و پرولتاریا را تقویت می کند حمایت کرد حالا شما چه می گوئید؟ نمی خواهید بگوئید که از مارکس هم بیشتر می دانید!
۶.به باور من و دوستانم مساله شخص موسوی نیست. مساله برنامه حمایتی او از صنعت ملی بود. جریان احمدی نژاد در حال حاضر این صنعت را به نابودی کشیده و کارگران بیکار شده اند و صنایع با ۳۰ در صد ظرفیت خود کار می کنند. این لب ماجراست
۷. من و دوستانم هرگز به جناب قراگوزلو جسارت نکردیم و او را در کنار دیکتاتورها ندانستیم و به نقش روشنفکری او اذعان و اشراف داریم اما این روشنفکر باید بداند که همیشه نباید مخالف بود.
۸. چپ ایران و هر جای دیگر اگر می خواهد موفق باشد باید دموکرات باشد. من در نظرات دکتر قراگوزلو رگه های عمیقی از تفکرات لوئی آلتوسر میبینم و برای همین منتقد او هستم. او سخت به نواستالینیسم نزدیک است و این خیای خطرناک است. پیروز باشید.اگر چه سعی میکنم در نامه جداگانه ای نظرات و توصیه های دوستانه و شاگردانه خود را برای استادم جناب قراگوزلو بنویسم اما دوست دارم ایشان از جریان این پلمیک مطلع شوند و با اینکه می دانم وارد جواب به کامنت ها نمی شوند اما چه اشکال دارد به خاطر من هم که شده یکبار سنت شکنی کنند.
٣۶۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : پرسش های بدون پاسخ؟
‫‫۱. چرا عدم حمایت و مخالفت نویسنده ( م.ق. ) با موسوی باید به عدم طرفداری او از مردم و جنبششان تلقی و تعبیر شود؟

‫۲. آیا تفاوت فاحشی بین ۸ سال دولت تجربه شده خاتمی با دولت تجربه نشده موسوی و یا کروبی می بینید؟

‫۳. آیا موسوی و کروبی و خاتمی و رفسنجانی بیشتر طرفدار حکومت و دولتی سرمایه دار بوده و هستند و خواهند بود، یا دولتی سوسیال دموکرات؟

‫۴. آیا تنها عدم مخالفت م.ق. از احمدی نژاد میتواند دلیل قانع کننده ای بر طرفداری نویسنده از او و رژیم ارتجاعی ‫اش باشد؟

‫۵. آیا تابحال م.ق. در جایی از احمدی نژاد و یا مسئولان رژیم ارتجاعی طرفداری کرده است؟

۶. چرا باید دغدغه نویسنده مورد احترام شما این قدرتمندان حال و گذشته رژیم باشد؟

‫۷. مگر هرکاری که مردم انجام میدهند، روشنفکرانشان هم باید تقلید کنند؟ سالی بیست ملیون ایرانی به جمکران، عتبات عالیه، مشهد و قم و نجف مکه و مدینه منوره و مقدسشان میروند. انتظار داریم م.ق. هم اینکار را انجام دهد تا کنار مردم ‫تعریف شود؟

‫۸. تعریفتان از روشنفکر بطور کل و انتظاراتان از م.ق. بویژه چیست؟ چرا؟

‫۹. چرا دفاع از موسوی و کروبی را خواسته قاطع و درست و بدون چون و چرا و ضرورت عینی عملکرد مردم در جنبش سبز میبینید؟ اگر اینگونه است چرا تاکنون جنبش حتی یک شعار دموکراسی فریاد نزده؟ در حالیکه بسیار حسین حسین میرحسین فریاد زده؟ ریشه گرفتاری در چه میبینید؟

‫۱۰. برای رسیدن به دموکراسی شما چه شعاری را باید سر داد؟

٣۶۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : برای خانم خردمند و سایر همفکران
شبتان بخیر

مرقومه را خواندم نکاتی را لازم می دانم که بعرضتان برسانم.
۱- ما در همین ایران خودمان هم گروههای رنگ وارنگ چپ زیادی دیدیم. چپی که می خواست با مسلح کردن پاسداران به سلاح سنگین ایران را به سوسیالیسم گذار دهد. چپ رنجبرانی که از طریق دفتر بنی صدر می خواست سوسیالیسم بسازد. چپی مثل من که با تسلیح توده ها می خواست این کند. امروز چپ هائی هستند که از طریق دفتر رضا پهلوی می خواهند سوسیالیسم بسازند و حتی نوعی ام هست که در بنگاه بی بی سی و صدای آمریکا و ... کار می کند و می خواهد سوسیالیسم بسازد. حتی موردی است که از طریق آزار جنسی بیماران می خواهد سوسیالیسم بسازد. در یک کلام همه اینها چپ بورزوائی است سوسیالیسم محصول تلاش طبقه کارگر برای حل مشکل ساختاری سرمایه داری و امحاء کار مزدی است و از درون جنبش طبقه کارگر است که زاده خواهد شد.
۲-اگر به قول شما همه به استثناء دکتر زرافشان و دکتر قره گوزلو از جنبش تحت رهبری موسوی و کروبی دفاع می کنند خودتان را نرنجانید بگذارید این دو در عالم خودشان سیر کنند مگر اینکه نفوذ کلام این دو چنان باشد که باید یا همراهشان کرد یا حذف
۳- ما تجربه انقلاب شکست خورده ای را بدنبال می کشیم که به ما آموخت تا دنباله رو هیچ جریانی نباشیم. شعار آن انقلاب هم استقلال و آزادی بود و ماحصلش رژیم اسلامی شد که سی سال است داریم خون کمونیست می شوئیم
۴- من و "متعصبینی" چون من به کمونیست ها و به کارگران هشدار می دهیم که از این جنبش سبز در شکل فعلی و با شعار های فعلی و رهبری فعلی نه آزادی نسبی و نه عدالت نسبی حاصل خواهد شد رزیمی بیرون خواهد آمد که برای آب خوردن از سفرای کشورهای امپریالیستی کسب اجازه خواهد کرد نفت را خصوصی خواهد کرد کوچکترین حرکت ها ی کارگری را وحشیانه سر کوب خواهد کرد و کمونیست ها در بهترین شکل در زندانها خواهند پوسید چیزی شبیه به عراق.
۶- کمونیست های به این حد بلوغ رسیده اند که اینبار برای حاکمیت فلان میلیارد خون عزیزشان را ندهند بگذار اگر دعوا بین بورژواهاست این بار خودشان بهایش را بپردازند.کمونیست ها با تمام وجود در انقلاب های با مزمون و هدف نان و آزادی شرکت خواهند کرد اما در دعوای بین بورزوازی مدرن و غیر مدرن کارگران را برای محو هر دو گروه سازمان خواهند داد.
۷- شما هم خودتان را برای نبرد اخرین با سرمایه داری آماده کنید سوسیالیسم نجات بشریت از نابرابری و مصرف و الودگی محیط زیست است.
٣۶۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مسعود امیر لوئی

عنوان : به همه شوریدگان و خانم مینا هروی
اول. سلام
دوم. مارکس و انگلس یک سلسله کشف تاریخی و تئوری علمی تحت عنوان سوسیالیسم تدوین و تنظیم کرده اند که اگر چه در مرور زمان می تواند تکمیل شود اما منسوخ و بایگانی نمی شود. شما می توانید بر نظریه علمی گالیله نکاتی را اضافه کنید اما نمی توانید آن را نقض کنید
سوم. هابر ماس ممکن است سوسیالیست باشد یا خود را سوسیالیست بنامد اما بی تردید مارکسیست نیست. بعد از به قدرت رسیدن آقای اوباما در آمریکا همین جناب قراگوزلو در مقاله یی بسیار کامل و جامع به کسانی که سیاست های دولت اقتصادی اوباما را سوسیالیستی و شخص او را سوسیالیست می خواندند انتقاد کرد . به مقاله ی این نویسنده عزیز ما تحت عنوان" سالی که وال استریت سقوط کرد" در نت مراجعه کنید.
چهار. من به گذشته آقایان موسوی و کروبی کاری ندارم اما وقتی انتقادات آقای قراگوزلو از موسوی و جنبش سبز را میخواندم کاملا مجاب میشدم. ایشان نیز بدون توجه به گذشته سیاسی موسوی سر راست از مواضع متمایل به غرب و حمایت از گات که در بیانیه های جناب موسوی بود انتقاد می کرد و به نظرم درست بود. در یک مقاله دیگر که در همین سایت به شکل آرشیو موجود است آقای قراگوزلو سیاست های اقتصادی موسوی در دوران ۸ سال نخست وزیری اش را چالش کرد. اما امثال شما و سبز ها چه کردند؟ به جای پاسخ علمی مبتنی به آمار شروع به ناسزاگوئی وچو سازی کردید.
پنج. شما می توانید بر استادتان جناب دکتر قراگوزلو بشورید. اتفاقا نقد اساتید همیشه راهگشا بوده است. اما نقد یعنی اینکه شما سرکار خانم در یک فرصت مناسب و بدور از شعار و احساس مقاله ای بنویسید و در همین سایت یا هر جای دیگر که مایل بودید منتشر کنید یا مستقیما برای خود استاد بفرستید. به این می گویند شورش. اما شما در حال حاضر شورش را در آورده اید و بی منطق از جنبش سبز دفاع میکنید. موفق باشید
٣۶۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مینا خردمند هروی

عنوان : به آقای صبوری و همه متعصبان
جناب آقای صبوری
سلام شب به خیر
نمی دانم شما کجا زندگی می کنید و در چه موقعیت اقتصدی و رفاهی هستید. احتمالا شما از برادران شهدای صبوری هستید که با این حرارت از قهر و خشونت دفاع می کنید اما لازم می دانم چند مساله را به شما یاد آور شوم
یک. بله سوسیالیسم یک ایده شخصی نیست و مکتبی اجتماعی است چنانکه معناب لغویش نیز همینطور است اما باید شما و امثال آقای دکتر قراگوزلو قبول کنید که عمر کلاسیک هائی مانند مارکس و لنین تمام شده است و در حال حاضر افکار و آرای اندیشمندانی مانند هابر ماس به جنبش چپ غنا می دهد
دو. یورگن هابر ماس در کنار چپ هائی مانند دکتر مرتضی محیط از جنبش سبز ملت ایران دفاع کردند و هنوز هم دفاع می کنند چرا که این جنبش را حرکتی مردمی و دموکراتیک می دانستند و می دانند. و این تحلیل درستی بود. در خیابان ها مردم بودند که شعارهای ضد دیکتاتوری می دادند و یقه چرکینها هم حاضر بودند
سه. من شخصا برای استادمان جناب دکتر قراگوزلو احترام ویژه ای قائل هستم و از سال های آخر دهه هفتاد ایشان را می شناسم و چند بار در دانشگاه ها و نمایشگاههای کتاب او را دیده و با او صحبت کرده و در یکی دو سخنرانی وی حضور داشته ام. می خواهم بپرسم چرا از سال ۱۳۸۴ که دولت نهم به قدرت رسید دیگر خبری از سخنرانیهای جناب دکتر در دانشگاه نیست. آیا با وجود اصلاح طلبان راه برای نشر کتب و آثار مختلف از جمله نشر افکار آقای دکتر قراگوزلو و اساتیدی مانند دکتر زرافشان میسر نبود؟ آیا اگر مهندس موسوی به قدرت میرسید همین آقای قراگوزلو نمی توانست در دانشگکاه تدریس کند و کتابهایش را چاپ و منتشر کند؟ متاسفانه ایشان و امثال شما از کسانی هستید که به تفکر همه یا هیچ وابسته اید و از هم اکنون و به حکم تاریخ همیشه محکوم به شکست بوده اید. شوروی و چین فقط یک نمونه از تمامیت خواهی شماهاست.
چهار. من در جریانم که هنوز آقای مهندس موسوی برای انتخابات اعلام آمادگی نکرده بود و شاید دوسال قبل از انتخابات در سال ۱۳۸۶ همین آقای قراگوزلو با استفاده از چند شاگرد خود در روزنامه شرق مقاله ای علیه مهندس موسوی منتشر کرد و او را به محافظه کاری متهم کرد. این واقعیت است. آقای دکتر در شرایطی علیه مهندس موسوی موضع گرفت که همه مردم یا اکثریت مردم زحکت کش و طبقه متوسط به دفاع از موسوی در خیابان حاضر بودند. شما بروید و آرشیو سایت البرز را بخوانید تا به عرضم برسید. آقای قراگوزلو در یک مقاله درست در گرماگرم انتخابات جوری به مهندس موسوی حمله کرد که حتی احمدی نژاد نیز قادر به آن نبود. ده پرسش اقتصادی از موسوی { مقاله آقای قراگوزلو } تمام کاسه کوزه های فساد و بحران اقتصادی کشور را سر موسوی می شکست. این در شرایطی بود که ما هنوز از آقایان دکتر زرافشان و دکتر رئیس دانا موضع شفافی علیه موسوی نشنیده بودیم و در بیانیه ای که تحت عنوان " مطالبه محور" منتشر شد و آقای منصور اسانلو و دیگران نیز امضا کرده بودند صحبت تز حمایت همه از آقای موسوی بود و به همین خاطر هم نویسنده بزرگ معاصر ما یعنی محمود دولت آبادی در ستاد آقای موسوی حاضر شد و صریحا اعلام کرد به موسوی رای می دهد. اما آقای قراگوزلو فقط فرافکنی کرد. و چند نفری هم که اطراف ایشان بودند به خاطر همین مواضع از او فاصله گرفتند. اگر ایشان و امثال ایشان از موسوی حمایت می کرند البته در نتیجه انتخابات تغییری بوجود نمی آمد اما مساله بر سر قضاوت تاریخ است.
پنج. لیبرالیسم یا دیکتاتوری؟ شما کدام را انتخاب می کنید؟
آقای قراگوزلو با حمله به موسوی دیکتاتوری را انتخاب کرد. چرا که به هر حال ایشان طرفدار دیکتاتوری پرولتاریاست و مگر نه اینکه خیلی از چپهای دنیا احمدی نژا را کارگر و طرفدار کارگران می دانند. به مواضع آقای جیمز پتراس نگاه کنید. حتی همین آقای مرتضی محیط در سال ۱۳۸۴ بعد از پیروزی احمدی نژاد بر رفسنجانی او را کاوه آهنگر خواند. هر چند بعد مواضعش را اصلاح کرد. اما مرغ و غاز آقای قراگوزلو گویا یک پا دارد.

در پایان یکبار دیگر عرض می کنم که ن در هر شرایطی خود را شاگرد آقای قراگوزلو میدانم. ایشان انسانی دوست داشتنی و مهربان هستند اما مگر نه اینکه هر شاگردی میتواند روزی علیه استادش بشورد؟ و کماکان او را دوست داشته باشد؟
٣۶۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : سپاس و تبریک
‫مقاله ای روشنگرانه، علمی، پژوهشی، تحلیلی و مستدل و متکی به مراجع و رفرانس های متعدد و در نتیجه در خور تقدیر و تشویق و ‫سپاس و تبریک بر نویسنده اش
٣۶۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۰       

    از : کامران- نسرین جوادی

عنوان : دوستان عجله نکنید.......
ما فکر می کنیم که دوستانی مانند آقا یا بانو تبریزی و بهتوئی با نظرات و افکار جناب دکتر قراگوزلو آشنا نیستند و مقالات و کتاب های این نویسنده و نظریه چرداز کشورمان را نخوانده اند و به تازگی به جمع کاربران این سایت پیوسته اند. به همین خاطر به ایشان ابتدا خیر مقدم عرض می کنیم و اضافه می کنیم که آقای قراگوزلو در شمار معدود و یا انگشت شمارانی هستند که به مبارزه مسلحانه و تیر و ترقه و تفنک کمترین اعتقادی ندارند.این نگاه ایشان را البته نباید با مواضع لیبرالی و آن چه که در جنبش همبستگی لخ والسایی و رفرمهای موسوم به انقلاب مخملی شکل گرفت مقایسه کرد. از طرف دیگر آقای قراگوزلو سوسیالیسم را مکتب و ایدئولوژی نمی دانند و مانند علم اقتصاد و سیاست به آن مینگرند. همچنین ما در هیچ مقاله ای از ایشان سخنی از لشکر کشی به جهان نخوانده ایم و قرار هم نیست هر که ضد سرمایه داری و امپریالیسم سخنی گفت او را به جنگ علیه دیگران متهم کنیم. نکته دیگر کم لطفی شما به نویسنده ای آشنا مردمی و انسان دوست است. وفتی که از زبان او نیت خود را بیان می کنید و مردم شریف ایران را " خس و خاشاک " و " بزغاله " می خوانید ؛ واقعن دل انسان میگیرد. شهامت داشته باشید و پس از جستجو و مطالعه کامل مقالات جناب قراگوزلو که بخشی از آنها در بایگانی و آرشیو این سایت هم موجود است فقط و فقط یک فاکت به عنوان ما به ازای ادعای خود بیاورید. ما نشانی ( میل ) خود را برای مدیران سایت می فرستیم تا در صورت اثبات ادعای شما برای دستبوسی و هر خدمت دیگر شرفیاب شویم. ما البته در فرانکفورت هستیم ولی شرافت خود را گرو می گزاریم که مانند دو انسان متمدن به ادعای خود عمل کنیم. در پایان ما ( من و همسرم )هر دو حقوق دان هستیم. با تشکر
و با امید و آرزوی سلامتی و شادکامی برای نویسنده محبوبی که سال ۱۳۸۲ کتابی را به رسم یادبود برای ما امضا کرد و ما برسم یادمانی عزیز از احمد شاملو آنرا در گنجینه کتابخانه مان گذاشته ایم.
نسرین
کامران/// جوادی
٣۶۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : چند سوال از جناب تبریزی
دوست عزیز چند سوال دارم که با اجازه طرح می کنم.
۱- فرموده ا ید که "سوسیالیسم ایده ای است شخصی و تعیین کننده روش زندگی فرد " ممکن است برایمان این مطلب را باز بفرمایید .تعجبم که به اجتماعی ترین دیدگاه سیاسی در اندیشه سیاسی معاصر چگونه می توان برچسب شخصی زد؟ در افزوده: سوسیالیسم در معنی لغطی به مفهوم اجتماع گرایی است
۲- رژیم فعلی را "توتالیتر آخوندی" خوانده اید . اگر ممکن است با کمک گرفتن از کلاسیک ها اثبات بفرمایید که رزیم در هم ریخته بی انظباط فعلی توتالیتر است(خواستن همیشه توانستن نیست).
۳- فشار آوردن به دکتر قره گوزلو و دکتر زرافشان برای ترک مواضع سیاسیشان و همراهی با بزعم شما جنبش سبز از مقوله روش های توتالیتری محسوب نمی شود.
آیا در فرهنگ سیاسی شما آنها در طرح نظریات سیاسی شان آزاد هستند؟

توصیه می کنم بجای پریدن به زرافشان و قره گوزلو اگر وقت کردید به درون توده های( بد لباس و اطو نکشیده و بد بو و ریش نتراشیده :از اصطلاحات رایج در درون جنبش بورژوائی موجود ) مردم رفته و ببینید چرا آنها با شما همراه نیستند.این جنبش آنچنان دور از مردم عادی است که در عمیقترین بحران اقتصادی دهه های اخیر ایران(حذف رایانه ها) توان جزئی حرکت دادن مردم معمولی را ندارد. خیر خواهانه می گویم بدون حل این معضل امیدی به جنبشتان نداشته باشید.
٣۶۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : حمیده سعداوی (شناسان)

عنوان : به آقایان بهتوئی و تبریزی
با درود
شاید من هم تا چند ماه پیش مثل شما فکر می کردم و هر بار به محمد جان قراگوزلو انتقاد می کردم که چرا از جنبش سبز اینهمه ایراد میگیرد و کلا در مقابل آن ایستاده است و چرا اول به دموکراسی فکر نمی کند و بعد به رفاه اقتصادی. استنتاجات ایشان را نمی پذیرفتم چرا که به جنبش سبز تعصب داشتم حالا می بینم که اشتباه کرده ام. اگر مردم مصر به پیرزوزی نسبی رسیدند و زنانشان تا حدودی توانستند به برخی از حقوقشان دست یابند به این خاطر نبود که بدنبال اجرای بی تنازل قانن اساسی رفتند و دنباله روی سازش موسوی ها شدند بلکه ابتدا از نان و آزادی دفاع کردند. شک نداشته باشید که مسیر نان و دموکراسی یک مسیر دو سویه است. برای رسیدن به نام باید در یک کشور آزاد و فارغ از رانت زندگی کرد و بررای رسیدن به دموکراسی باید مرفه بود و نان داشت. مردم گرسنه دموکراسی را می خواهند چه کنند. در کشوری که کتاب چاپ نمی شود نشریه در نمی آید نان هم نایاب است.کسی که با دو میلیلرد توامن ماشین احمدی نژاد را می خرد در یک دولت رانتخوار رشد کرده است. محصولی ها نتیجه دولت رفسنجانی و خاتمی هستند. نمی خواهید بگوئید که امثال کرباسچی هم در دولت احمدی نژاد به نان و نوا رسیدند؟ این آقا ( کرباسچی ) قرار بود در دولت موعود مهدی کروبی معاون اول رئیس جمهمور شود. آقای مهاجرانی را که می شناسید.می دانید که او در لندن از کجا امرار معاش می کند؟ هزینه تحصیل مهدی هاشمی در دانشگاه اکسفورد از کجا تامین می شود؟ از دانشگاه آزاد؟ بله درست حدس زدید. مضاف به این که مگر مردمی که پشت هیتلر جنبش توده ای فاشیستی را حمایت کردند مترقی بودند؟ من نمی خواهم اعتراض مردم ایران را با آنان مقایسه کنم اما بدانید که روشنفکر وظیفه اش پیروی از مردم نیست. وظیفه روشنفکر نشان دادن آن تاریکی هائی ست که مردم قادر به مشاهده آن نیستند. حالا محمد قراگوزلو به مسئولیت روشنفکری خود عمل می کند . توقع نداشته باسید او را در کنار موسوی و کروبی و خاتمی و رفسنجانی ببینید.
٣۶۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : تبریزی

عنوان : اول سیستم توتالیتریسم آخوندی در ایران باید در هم شکسته شود. سوسیالیسم مکتبی تحمیلی نیست که آنرا سد هر راهی که شخصا دوست نداریم بکنیم.
آقای علی بهتوئی عزیز، با نظر شما کاملا موافقم و امیدوارم دوستان در مورد نظر شما تاملی کنند. باید اول سیستم توتالیتریسم آخوندی را در ایران در هم شکست و نظامی دمکراتیک بر پایه منشور جهانی حقوق بشر بنا ساخت تا ملت ایران در موقعیتی مناسبی قرار بگیرد تا دیگر مطالب را در دستور کار خود قرار دهد. مخالفت آقای قراگوزلو با جنبش سبز ما را از هدف ها دورتر کرد تا به آنها نزدیکتر. متاسفانه این خواه ناخواه نتیجه اش همسویی آقای قراگوزلو با باند خامنه ای و احمدی نژاد بود که مردم را خس و خاشاک و گوساله و بزغاله نامیدند. انتخاب ما نباید به این محدود شود که یا سوسیالیسم جهانی و یا هیچ. هیچ ای که معنایش جلوگیری از وقوع تغییر از بدتر به بد باشد. هر چه بود مردم تشخیص دادند که با کنار زدن خامنه ای و احمدی نژاد و بقدرت رساندن موسوی فضای سیاسی را برای درخواست مطالبات بیشتر باز می کند. نه آقای قراگوزلو و نه ۷۵ میلیون ایرانی متحد پشت او، نخواهند توانست که با جهان سرمایه داری در بیافتند و آنرا شکست دهند. ماجراجویی های ۳۲ سال اخیر این رژیم و در افتادن با دنیا چه نتیجه خوبی برای ما داشته است که حالا بخواهیم دوباره همانکار را با ایدئولوژی دیگری انجام دهیم؟ برای جهانی شدن سوسیالیسم باید شمع آن در یک یک دلها روشن شود تا بوقوع بپیوندد چون سوسیالیسم ایده ای است شخصی و تعیین کننده روش زندگی او. تحمیل آن به شیوه های مختلف تاکنون شکست خورده و آزمون دوباره آنها خطاست. اول خانه خود ایران را آزاد کنیم و بعد به اشاعه سوسیالیسم در ایران و جهان بپردازیم. بدون آزاد کردن خانه خود در وهله اول، حرفهای آقای قراگوزلو در حد فقط حرف و در محیطی بسیار کوچک محدود خواهد ماند. اول سیستم توتالیتریسم آخوندی در ایران باید در هم شکسته شود. سوسیالیسم مکتبی تحمیلی نیست که آنرا سد هر راهی که شخصا دوست نداریم بکنیم.
٣۶۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ثریا شوریده

عنوان : سوسیال دموکرات؟ از کی سوسیالیست و از کی دموکرات؟
محمد قراگوزلو را دوست داریم چون با نویسندگان چپ داخل از اساس و بنیان متفاوت است و جنبشی را نمایندگی می کند که هیچ صورتی از بورژوازی را نمی پذیرد و تمام جناح های بورژوازی اعم از وابسته یا " ملی مترقی " !! را نقد می کند. این همه ماحجرا نیست. او زیبا می نویسد و به نحو هوشمندانه ای دقیق ترین اولویت های سیاسی اقتصادی ایران و جهان را به نقد بیرحمانه می کشد. نقد ناسیونالیسم بورژوائی عرب و سپس نقد ناسیونالیسم ارتجاعی کرد فقط در نوشته های محمد قراگوزلو بازتاب درخشانی داشته است. اما موضوع جالب در کامنت یکی از "وستان " سوسیال دموکرات خواندن جناب مهندس موسوی بی تنازل است. ما اگر چه سوسیال دموکراسی را هم جنبشی بورژوائی می دانیم و در نوشته های محمد قراگوزلو نیز به تازگی نقد آنرا خوانده ایم اما می خواهم بپرسم چگونه کسی مانند موسوی که از طرح تاچریستی حذف سوبسیدهای دولتی دفاع کرده ناگهان سوسیال دموکرات شده است؟
٣۶۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : علی بهتوئی

عنوان : امپریالیسم یا استبداد؟ اولویت با کدام است؟
جناب قراگوزلو پیش از انتخابات با انتشار یک سلسله سوالات به اصطاح اقتصادی و در نقد به قول خودشان نئولیبرالیسم به ستیز با مهندس موسوی رفت و برنامه های او را به چالش کشد. آن نوشته تحت عنوان ده پرسش اقتصادی از مشاوران موسوی منتشر شد و مستقیمن طرح و اندیشه های سوسیال دموکراتیک مهندس موسوی و تیم مشاوران وی از جمله فرشاد مومنی و ناصر فکوهی را هدف گرفت. در جریان و بعد از تقلب انتخاباتی نیز جناب قراگوزلو هم ساز با دوست گرامی شان جناب زرافشان تا توانسته اند علیه جنبش سبز مردم ایران موضع گرفته اند و مقاله منتشر کرده اند. سوال من از ایشان این است که به نظر شما آقایان دموکراسی و نبرد برای آزادی و مبارزه با استبداد اولویت دارد یه ستیز با نولیبرالیسم و درگیر شدن با امپریالیسم آمریکا؟ شما جناب قراگوزلو خواه نا خواه همان مواضع امثال پتراس و کالینیکوس را تکرار می کنید که دولت احمدی نژاد را به بهانه ی شعارهای ضد امپریالیستی اش مترقی خوانده بودند.قصد من جسارت به شما نیست اما فکر نمی کنید که برای رسیدن به رفاه اقتصادی باید از مسیر دموکراسی پیش روی کرد؟ مواضع دو سه سال گذشته ی شما با آنچه در کتاب فکر دموکراسی سیاسی نوشته اید تا حدودی متفاوت است. به هر حال از آنجا که همیشه خواننده مقالات شما عزیز بوده ام و از ئور به شخص شما ارادت داشته ام و می دانم آنچه مینویسید از سر دلسوزی است انتظار دارم که در پیوند با جنبش مردم ایران علیه دیکتاتوری از نفوذ نوشتاری ؛ رسانه ای و شخصیتی خود استفاده کنید. حیف از شماست که در کنار مردم نیستید.
٣۶۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : اردشیر مستوفی

عنوان : پس از نولیبرالیسم
با سلام و تشکر از زحمات نویسنده
به آقای قراگوزلو پیشنهاد میکنم پس از اتمام این مجموعه در صورت امکان مقالاتی در باره شرایط اقتصادی سیاسی جهان پس از نولیبرالیسم بنویسند.
٣۶٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : نادر فروتن

عنوان : لیبی و فرانسه
با تشکر فرا.ان از نویسنده محترم که با تلاش بسیار درین وانفسائی که هر کس به فکر خویش است یا غالبن اینگونه است علیه سرمایه داری و برای آزادی و برابری تلاش می کند. سوال من از جناب قراگوزلو این است که آیا شرایط اقتصادی سیاسی لیبی و تونس و مصر و سایر کشورهای آسیائی آفریقائی با شرایط بحرانی حاکم بر پرتغال و ایرلند و انگلستان و فرانسه یک سان است؟ من البته قبول دارم دو کشور مصر و تونس که سال گذشته از سوی صندوق بین المللی پول به عنوان بهشت سیاست های نئولیبرالی انتخاب و معرفی شدند مصداق کامل و بارز این فروپاشی بشمار می روند این را هم می فهمم و از نوشته های جناب قراگوزلو آموخته ام که دولت به اصطلاح سوسیالیست یونان و پرتغال همان سیاست های نولیبرالی دولتهای فرانسه و انگلستان را پیش می برند اما فکر نمی کنید که شرایط مبارزه در هر یک ازین کشورها متفاوت است؟
٣۶٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : میترا داوودی

عنوان : تفسیر یا تغییر جهان؟
مقالات تئوریک محمد قراگوزلو از اعتبار و دقت خاصی بهره می برد درین شکی نیست. او در تحلیل و تفسیر ایده ئولوژی حاکم بر سرمایه داری کنونی از توان منحصر به فردی برخوردار است درین نیز تردیدی نیست. مطمئنن برای ستیز با سرمایه داری ابتدا باید تمام وجوه و صورت های آن را به دقت ارزیابی کزد و به شناخت رسید. قراگوزلو نیز به همین امر مهم همت گماشته است اما.... زبان او و ماهیت نوشته های او در تبیین سرمایه داری به شکلی ایستا مانده است و همه آنها فقط تبیین است. می خواهم بگویم حال که ایشان از چنین توان بالائی در تبیین تئوریک مباحث مهم و اساسی برخوردار است چرا به طرح و تدوین مانیفست مستقلی برای شیوه های تغییر و آلترناتیوهای تغییر اهتمام نمی کند؟ درین صورت می توان تصور کرد که این مقالات اگر با اشکال تئوریک آلترناتیوهای ممکن همراه شود می تواند کتاب یا مرجع مفیدی برای چپ فراهم آورد. من شک ندارم اولویت های محمد قراگوزلو متاثر از دیدگاهی ست که بزرگانی چون دیوید هاروی نیز در پیش گرفته اند و قبلا نیز از سوی ارنست مندل و انور شیخ به نحو بارزی فرموله شده است. از همین جا به قراگوزلو خسته نباشید می گویم. و یادم رفت این را هم بگویم که مقاله نقد ناسیونالیسم کرد ایشان عالی بود. عالی.
کانادا. تورنتو. میترا . د.
٣۶٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : کاوه سلطانی

عنوان : خانم کلاین باید نقد شود
من کتاب دکترین شوک خانم نائومی کلاین را خوانده ام . بر خلاف تبلیغاتی که چپ ایرانی برای او به راه انداخته است و مرغ همسایه را غاز چنداشته کتاب ماهیتی کاملا ژورنالیستی و غیر آکادمیک دارد و اگر چه در نقد نطریه دکترین شوک میلتون فریدمن به شواهد مستندی در سیلی و عراق و آمریکا استناد می کند و رادیکالیسم آن قابل توجه است اما در مجموع یک کتاب آکادمیک از موضع اقتصاد کلاسیک مارکسیستی نیست. خود خانم کلاین نیز ادعای سوسیالیستی ندارد و جنبه های ژورنالیستی کارش فوی تر از سایر بخش های و ظرفیت های آن است. در مجموع من فکر می کنم گند سرمایه داری بازار آزاد چنان گثیف بوده است که امثال خانم کلاین و چامسکی را به دفاع از اوباما و سوسیال دموکراسی و دولت مداخله گر سوق داده است. در پایان یک توصیه هم به جناب قراگوزلو دارم و آن این که خوب بود با جامعیت بیشتری وارد نقد نظریات خانم کلاین می شدندو باب تازه ئی را درین خصوص می گشودند. یک سوال هم دارم:
آیا جناب قراگوزلو بعد از اتمام این مفالات که در جای خود بسیار هم مفید هستند قصد ندارند مواضه اثباتی خود را نیز در میان بگذارند؟
٣۶٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۰