جنبش زنان در گیومه - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : آواز
سرکار مهری خانم ،
با تشکر از توجه و کامنت شما به سوال بنده ، من سالهاست دور از ایرانم و جناب قرا گوزلو را جز از طریق نوشته های ایشان در اخبار روز نمی شناسم و از شما چه پنهان سواد اکابری سیاسی- اقتصادی من به درک کامل این مطالب قد نمیدهد.

در تایید نظر شما ، چند وقت پیش بنده بر یکی از نوشته های ایشان ایراد گرفتم که ایشان در یک مقاله فارسی و برای فارسی زبانان ، کلمات و جملات انگلیسی را برای فهم کلمات اصیل و ترجمه نشده فارسی آورده بودند. حدود سی چهل دوست عزیز مرا مرهون الطاف خود نمودند و اگر تاییدات دوست نا شناسی نبود فکر میکردم که من از کره مریخ آمده بودم. ظاهرا ایشان دوستداران و هواداران زیادی دارند و شخصیت علمی و دوست داشتنی ایشان موجب این غلیان احساسات میشود.

اما من هنوز برای درک این مطلب سر خود را میخارانم که چطور ازاین همه " هنر دوست مردم شیدا" یکنفر پیدا نشد که بر ترجمه سرکارخانم پدرام نیا کامنتی بگذارد و پاس آواز و نه آوازه خوان را داشته باشد.
٣۶۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهری ش.ح

عنوان : کامنت ها... سخنی با پیروز جان
دوست عزیز پیروز جان
سلام و تشکر از شما
من به عنوان یک شاعر و داری دو جلد کتاب و دهها شعر در نشریات ایران و ده ها شب شعر خوانی و تا حدودی آشنا به مسائل زنان دست کم نزدیک به ۱۵ سال است که محمد جان قراگوزلو را از نزدیک می شناسم و اگر چه از دانش تخصصی او در زمینه نقد اقتصاد سیاسی چیز زیادی نمی فهمم اما لابد می دانی که محمد قراگوزلو در زمینه نقد اجتماعی شعر نیز دارای ۴ جلد کتاب است که یکی از آن ها توقیف و خمیر شده استو به علاوه محمد جان به عنوان یک استاد علوم اجتماعی و روابط بین الملل ده ها هزار شاگرد داشته است و بیش تر روزنامه نگاران نسل دوم و سوم انقلاب شاگردان یا پیروان سبک و مکتبی هستند که او به تاسی از استادش احمد شاملو وارد ژورنالیسم ایران کرد. لابد نمی دانی که محمد قراگوزلو زمانی که خیلی جوان بوده است یعنی حدود شانزده سالگی سردبیر هفته نامه دیواری کانون پرورش فکری کودکان ایران بوده و در ده ها دانشگاه کشور سخنرانی کرده است و کتاب هایش از بیست می گذرد و تعداد مقالای که از او در مجلات معتبر داخلی که هنوز سانسور نمی شدند به نزدیک هزار می رسد
خلاصه پیروز عزیز سرت را درد نمی آورم من معتقدم اکثر کامنتهای زیر مقاله محمد جان ما هیچ ربطی به اصل مقاله ندارد و یک بار از خودش پرسیدم چرا جواب نمی دهی که همین را گفت چیزی شبیه این که دریغ از یک نقد جوندار که آدم را مشت مال دهد و ارزش جواب دادن داشته باشد . البته او الان خیلی گرفتار است و من تا حدودی از مشکلات او آگاهم. اما خودت قضاوت کن حتی اگر یک در .....هزار خوانندگان و کسانی که با کتاب های محمد قراگوزلو آشنا هستند و بخواهند کامنت بدهند میزان آنها از حوصله این سایت بیرون خواهد رفت . من گاهی اوقات که می خواهم نکته ای را صرفن بر اساس عرض ارادت خدمت ایشان بنویسم از برادرم تا دوستانم همه می خواهند یک جوری مشارکت کنند. تو نمی دانی که نویسنده ما در رعایت حریم حرمت انسانها تا چه حد رفتارش دوست داشتنی بوده است و شرم بر من باد اگر بخواهم حتی کمی اغراق کنم. من البته سالهاست در ایران کار فرهنگی در سطح حرفه ای انجام می دهم اما باور کن خانم پدرام نیا را نمی شناختم و زمانی که از دوستی پرسیدم ایشان نیز اولین بار که اسمش را می شنید. با این حال تو هم حق داری. ترجمه این خانم محترم بسیار جالب و خواندنی بود و ما باید بتوانیم افراد بیشتری را وارد این حوزه کنیم. وگرنه محمد جان خودش را میگیرد....!!!! هر چند او کامنتها را از طریق من و یکی دونفر دیگر که برایش جمع و ارسال می کنیم می خواند. راستی محمد قراگوزلو می خوانی یا با یک کلیک دلیت می کنی؟
٣۶۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : بورژوازی
جناب ممبینی،
سوال این بود که آوازه خوان یا آواز ؟ یعنی اگر آواز همان باشد آیا آوازه خوان مهم است یا نه ؟ جناب عالی جوابی به این سوال ندادید. کامنت گذاران با اکثریت صد در صد گفته اند بله آوازه خوان مهم است.
ظاهرا ما از زمان سعدی تا کنون فرقی نکرده ایم که :
آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین
گر نغمه کند، ورنکند، دل بفریبد
ور پرده عشاق و خراسان و حجاز است
از حنجره مطرب مکروه نزیبد!
که البته فکر میکنم حنجره های سرکاران جونا برنر و پدرام نیا و هستر انشتین چندان هم مکروه نباشند.
ولی همان آواز از حنجره های آنان ارزش واکنش نداشت.
اما منظور از مدح و مداحی به عنوان علت دیگر این پدیده آن بود که ۱۴۰۰ -۱۳۰۰ سال مداحی و تعزیه خوانی بر مصائب معصومین ، چنان در روح ما اثر کرده که مجلس بدون ذکر مصیبت خریداری ندارد.
اما جناب ممبینی عزیز ، در جایی که بحث ما درباره مبارزه با حجاب اجباری و حق ارث مساوی و لغو اجازه همسر برای خروج از خانه و یا کشوراست و هردو مقاله همان موضوع را مشابها بر رسی میکنند و من سبب ندیده گرفتن یکی را سوال میکنم دلم برای بورژوازی میطپد؟!
٣۶۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : کاظم ممبینی

عنوان : به پیروز
شما که معما و جدول مداحانه طرح و حل نمی کنی حتمن میدونی که میان یک مترجم که در خارج کشور احتمالن کانادا نشسته و نفوذ اجتماعی اش مجازی ست با افرادی که در ایران زندگی می کنند تفاوت زیادی ست. خانم دکتر پدرام نیا نویسنده و مترجم خوب و با هوشی هستند که کتابهای بسیار آگاهگرانه ای را ترجمه کرده اند اما اگر در متن دانشویان و در میان مردم ایران میبودند میدیذی چقدر تفاوت میکرد. پیروز جان تو مدح چه کسی را میفرمائی؟ هنوز هم دلت برای بورژوازی مییطپد؟
کامروا باش تا مداح نباشی.
٣۵۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : آوازه خوان نه آواز؟
دو مقاله جناب قره گوزلو تا کنون سی کامنت گرفته است. در مقایسه ، مقاله فمنیسم آزاد ، نوشته جوانا برنر ، ترجمه اکرم پدرام نیا که تقریبا همین موضوع را بدون مداحی بررسی میکند و یکی دوروز پیش از این مقاله منتشر شده حتی یک کامنت هم نگرفته است. کسی میداند دلیل چیست ؟
٣۵۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : نسرین روانخواه

عنوان : چه کسی آیه نحس است ؟(خطاب به دخترم که می گوید : زنده باد جنبش زنان ) و با پوزش از قراگوزلو و زرافشان
خوشبختانه من یک زنم به قول فروغ فرخزاد و طبیعی است که از حقوق زنان نیز دفاع می کنم اما تجربه ۳۰ سال فعالیت حرفه ای سیاسی به من نشان داده و آموخته است که با زنده باد و مرده باد هیچ جنبشی به جائی نرسیده است. اینجا خطاب من بطور مشخص به آن خانم محترمی ست که که با شعر تو خالی " زنده باد جنبش زنان " چپ را به چالش کشیذه و اتهامات بی پایه ای را به شریف ترین انسان های مبارز داخل کشور مانند محمد قراگوزلو و ناصر زرفشان بسته است. در موافعی آدم ها اگر چیزی نمی دانند بهتر است گوش کنند یا بخوانند یا خاموشی مطلق در پیش بگیرند . اولا که عزیزم روز ۸ مارس یک سنت کمونیستی ست که کارگران زن بنیاد نهاده اند و به انقلاب یاسمن و نارنجی و سبز و زرد و بنفش و آبی و زرشکی ربطی ندارد. ثانیا چپ تا آن جا که من می دانم از سرهنگ قذافی و اوباشی همچون او حمایت نکرده است اگر نمی دانی بدان در اوائل انقلاب اسلامی شما این محمد منتظری بود که مسیر تهران لیبی را اتوبان هوایی کرده بود و جناب قذافی تا دیروز دوست جمهوری اسلامی بود.عزیز جان دوران جنگ چریکی هم گذشته است و چپ قصد انقلاب چریکی ندارد. شما که از طبقه متوسط دفاع می کنی و برای خرده بورژوازی شهری سینه می زنی بهتر است کمی صادق باشی. بدان دختر جان ( چون از کامنت احساسی ات پیداست کم سن و سال هستی) اگر طبقه متوسط مورد علاقه تو بخواهد به جائی برسد مجبور است در کنار یکی از دو طبقه اصلی جامعه قرار بگیرد وگرنه بخودی خود کاری از دستش ساخته نیست. در تونس هم انقلبا یاسمن هنوز نه به بار است و نه به دار. البته زحمتکشان تونس و مصر یک گام به جلو برداشته اند اما هنوز ساختارهای رژیم بن علی و مبارک سر جای خودش محفوظ است
در مورد آمریکا هم اگر نمی دانی خوب است کمی بخوانی چپ با آمریکا مخالف نیست چون نامش آمریکاست. چپ با سرمایه داری مخالف است و هر کجا که رژیم سرمایه داری حاکم باشد چپ با آن در ستیز است حالا می خواهد نامش آمریکا باشد یا چین یا روسیه یا کره شمالی یا انگلستان یا ایران.
امیدوارم که دوست جوان یا نوجوان ما بعد از خود نگری و کمی مطالعه از آقایان قراگوزلو و زرفشان عذر خواهی کند. من با شناختی که ازین دو انسان بزرگ دارم خوب میدانم که ایشان با توصیه یا سفارش کسی یا جریانی وسط میدان نمی آیند. ول کردن هر حرفی آسان است اما مشکل طرح شرافتمندانه ادعا ئی ست که با حرمت انسان های بزرگ سر و کار دارد. موفق باشی دخترم.
٣۵۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : نادر بهروز

عنوان : ضربه ی قراگوزلو به فمینیسم اسلامی کارگر افتاده
جناب قراگوزلو
با احترام و شاد باش ۸ مارس
بگویم با این دو مقاله ترکوندی باورت نمی شود. به کامنت ها توجه نکن. کسی که نمی داند جنبش همبستگی لهستان تا بیخ و بن وابسته به سیا و آمریکا بود کسی که آنقدر جاهل است که واسلاو هاول نوکر سرمایه داری را نمی شناسد
کسی که نقدهای قوی شما را از حوادث مصر و تونس و لیبی نخوانده است و .... باید هم دچار این کج فهمی شود که شما می خواهید زنان را به خانه بفرستین. کدام زن به اندازه شما در باره ستم ها اقتصادی سیاسی اجتماعی بر زنان قلم زده است؟
پیروز باشید
٣۵۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ناهید علمداری

عنوان : تباه شدیم
زیبا بودم در نو جوانی
وقتی که جوان شدم به دام افسردگی افتادم
چون نمی توانستم عاشق شوم
و عشقم را فریاد بکشم
به آینه که نگریستم
تنها و شکسته بودم
کسی نبود که بر شانه هایم دست بگذارد
موهایم را شانه کند
لبانم را ببوسد
و از شیر جاری پستان هایم بنوشد
تنها بودم
تنها شدم
دختری تنها
مرد گریز و مرد ستیز
گفتیم فمینیسم و چاله دیگری را آزمودیم که بوی تعفن تنهائی زن با زن داشت
و من در جستجوی نیمه تنم
در آینه شکستم
و لبانم در حسرت بوسه ای آتشین
کبود شد
و سوخت
سوختم من
.....................................................................................................................
تقدیم به:
محمد قراگوزلو
که زخم تنهائی زنی شکسته را مرهم می نهد
٣۵۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : راوی غمناک

عنوان : و بدین سان من زن شدم......
از شعر های تو خالی دلم گرفته است و حالم بد می شود. بالا می آورم و تنم مورمور میشود. از بس که می گویند زنده باد مرده باد از هر روز مناسبتی بدم می آید. از روز یک مه که همش شده زنده باد و از روزی که ظاهرا روز ما زنان است و صد ساله که می گویند زنده باد و مرده باد. خب نتیجه چی شده؟
کسی به فکر گل ها نیست.....(فروغ )
کسی به فکر زنان نیست.
من برای روسپیان می نویسم...(شاملو )
کسی به فکر زنان خانه سیاه نیست. در تمام مقالات فقط جملات تکرای دیده می شود. بعد از ۸ مارس همه چیز به روز قبل باز می گردد و ما می مانیم و خانه ای که هم سیاه است و هم سرد. ما می مانیم و تنهائی. ما می مانیم وغم . فلاکت. بی کاری. یک لقمه نان . نان و کار. ما می مانیم و تو سری خوردن.
بس است.
نویسنده به آشکاراترین شکل غم ما زنان مفلوک تنهای تیپا خورده ی رنجور مطلقه ی در دهان گرگان گرسنه را ترسیم کرده است.من که نمی دانم چه بگویم. تشکر هم که رسمی تکراری ست. اهل نامه نگاری هم نیستم. اگر محل کار یا زندگی آقای قراگوزلو را می دانستم خدمتشان حضورا می رسیدم......با یک گل یاس و با یاسی عمیق از تنهایی زنانی که در یک جامعه کثیف قربانی شوم ترین برده داری شده اند.
٣۵۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : zendeh bad jonbesh zanan

عنوان : mamouriat gharagouzlou khaneh neshin kardan zanan
مشکل این جنبش از اول تا به امروز این بوده که طبقه متوسط شهری ستون فقرات ان است و بدون طبقه متوسط خواهد مرد ، اما روشنفکران و فعالین سیاسی چپ که در ۳۲ سال گذشته یا همکار رژیم بوده اند یا به دلیل چپ بودن با طبقه متوسط ناخود آگاه تضاد عمده دارند( طوری که از جلاد لیبی هم حمایت میکنند تا چه رسد به ج ا فقط به این دلیل که اینها ضد امریکا هستند) همواره با طرح و عمده کردن خواست های اقلیت ها جنبش را دچار پراکندگی کرده و وارد بحث های مرغ اول بود یا تخم مرغ میکنند تا ان را از نفس بیندازند و مردم را مایوس کنند.
آیا مردم مصر و تونس و لهستان و چکسلواکی و ...... هم به جای تغییر نظام اهداف فرعی و بحث بر انگیز چند گانه طرح کردند ؟ نه . جنبشی که میخواهد برای حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی اولیه ! اقدام کند وارد این مباحث (که اختلافات اساسی حتا بین کمونیست ها در ان موارد وجود دارد) نمیشود .
فعالین چپ آگاهانه به این بحث ها دامن میزنند چون خواهان تغییرات یاسمنی و تحت کنترل طبقه متوسط نیستند نه در ایران ، نه در لیبی ، نه در کوبا و بلاروس .
جنبش سبز باید چپ ها را بخشی از رژیم به حساب وارده و دنبال همراهی آنها نباشد چون از نظر تعداد بسیار ناچیز هستند و نیرو و امکانات آنها هم که عمدتا روسی است بیشتر در اختیار رژیم است .
این تاکید روی اثر یارانه ها هم فریبنده است . چون حذف یارانه ها طبقه فقیر را هدف قرار نمیدهند . دولت با بالارفتن قیمت نفت و توزیع پول و امکانات طبقه کارگر را همراه نگه خواهد داشت .
همینطور که چپ ها دستگیری موسوی و کروبی را موجب انقلاب میدانستند و اتفاق نیفتاد .
چپ ها با بزرگ و کوچک کردن مسائل و بازی با اهداف و ابزار جنبش عملا آنرا از کارکرد می اندازند . ۲۰ تا ۳۰ سال دیگر همه باز میگردند به امروز و میگویند اگر به اینها گوش نمیکردیم !
نگاه کنید حالا که جنبش خیابانی را فلج کردند (دولت آبادی بین کروبی و موسوی دودستگی انداخت ، زر افشان دانشجوها را مسخره و منفعل کرد ، اسماعیل خویی و تابان شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر روسیه را به باد انتقاد گرفتند )، حالا قراگوز لو را فرستاده اند وسط که دستاوردهای زنان را هم مسخره کند و آنها را هم به خانه بفرستد . از آنطرف عفت ماهباز با پز فمینیسم ! انقلاب مصر را زیر سوال میبرد .
اینها ایه نحس هستند . جز به جنگ چریکی و حاکم کردن یک دیکتاتور مثل قذافی و کاسترو و لوچنکو و کودتا با حمایت روسیه مثل قرقیزستان رضایت نمیدهند و به هر جنبش دیگری حمله میبرند . این در حالیست که انقلاب های کلاسیک مرده و با خروج روسیه و چین ازسرمایه گذاری در چنین میدانی عملا امکان پذیر نیست . تنها راه انقلاب اینترنتی است که با طبقه کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا هیچ تناسخی ندارد .
٣۵۹۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : یاسمن دهباشی

عنوان : سراب حقیقت خیال و مهتاب واقعیت حال
مستقل از این دومقاله خوب و خواندنی ممکن است از آقای قراگوزلو خواهش کنم در صورت امکان لطف کنند و خلاصه ای از رمان نیمه حقیقی و نیمه واقعی خود را در نت (ترجیحا در همین سایت) منتشر کنند. اگر کتاب مانند ده ها و صدها کتاب دیگر مجوز نگیرد یک اثر دیگر خواهد سوخت. کنجکاوی من دو دلیل دارد. یکی اینکه من عاشق قلم آقای قراگوزلو هستم و با اینکه اکثر نطراتش را قبول ندارم اما به نوع نوشتنش رشک میبرم و می دانم نویسنده ای که مقاله سیاسی را شاعرانه می نویسد وقتی که به یک ژانر داستانی روی میکند کولاک می کند. دیگه اینکه یکی از نزدیکان ما به همین نام و شهرت بوده است یعنی پرستو فرهودی و در در جریان انقلاب شهید شده است . می خواستم ببینم شاید همون پرستوی خودمون دوست یا قهرمان کتاب رمان آقای قراگوزلو بوده است. مادرم هم به جناب قراگوزلو سلام می رساند و این تقاضا را دارد.
آمار قیولی دانشجویان دختر به پسر خیلی جالب بود ای کاش مسئولان به آن توجه می کردند.
٣۵۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : میترا غیاثوند

عنوان : زنان مطلقه و .....
بیشترین سلام ها و سپاس ها و ستایش های من و دو تن از دوستانم نثار محمد قراگوزلو باد.آنچه که مقالات او را خواندنی می کند علاوه بر شیوائی سبک نوشتاری ایشان و استفاده از ادبیات و شعر انگشت گذاشتن به جراحات خونبار جامعه ای ست که به یک دمل بزرگ تبدیل شده است. من نمی خواهم (یعنی ما نمی خواهیم) زحمت و تلاش قلمی سایر ذوستان و عزیزانی که درین سایت و سایت های دیگر به مناسبت هشت مارس مقاله نوشته اند را نادیده بگیریم اما غالب این مفالات مثل فراخوان است. همه مردم ایران و حتی جهان تا کنون متئجه شده اند که مردم معترض ایران اگر بتوانند روز زن را به جهنمی علیه استبداد تبدیل خواهند کرد احزاب و گروه ها بیانیه داده اند و دستشان درد نکند اما نویسنده و تحلیلگر سیاسی اجتماعی وظیفه دیگری هم دارد و آن ابتدا تفسیر وضع موجود است و بعد نحوه ایجاد تغییر. ما درینجا مایلیم به این نکته اشاره کنیم که خوب بود اول این مقاله از محمد قراگوزلو منتشر می شد و شماره یک می گرفت و بعد مقاله در ستایش هشت مارس. چرا؟
برای اینکه جناب قراگوزلو درین مقاله بخوبی و با زیرکی هر چه تمام وضع زنان ایران و البته تا حدودی جهان را تفسیر کرده اند و بعد روش تغییر این وضع را در مقاله اول خود توضیح داده اند. یعنی آزادی و برابری زنان فقط از درون یک جنبش کارگری آگاه و سوسیالیستی بیرون در می آید.آین یک اتوپی یا آرزو نیست و بر خلاف دوستان عزیری که از انقلاب زنانه دفاع می کنند عین راه و تنها راه آزادی و رهائی زنان است.وقتی کسی از انقلاب زنانه حرف می زند لابد می خواهد مردان کارگر و زحمتکش را نادیده بگیرد و به نقش جنسیت بها بدهد. انقلاب که جنسیتی نیست. انقلاب طبقاتی ست.و ما البته قصدمان نقد هیچ طرز تفکری نیست و فکر می کنیم هر کس باید بتواند در یک کشور آزاد نظر خود را بیان کند.
نکته مهم دیگر اشارات و نقد آقای قراگوزلو به شرایط اسفبار زنان مطلقه است. واقعا به گمان ما که این درد را با پوست و گوشت و خون و استخوان خود لمس کرده ایم چنین بحثی در روز هشت مارس باید جدی دنبال شود. درین جا ستم جنسی بیشتر و بیشتر نمایان می شود............
آقای قراگوزلوی عزیز
پیروز و زنده باشید
ما در نامه جداگانه ای برای شما خواهیم نوشت که بر این زنان چه می گذرد. بدین امید که در ۸ مارس سال آینده آنچه ما خصوصی برای شما می نویسیم کاربردش را از دست بدهد.
شعله./ مرجان./سمانه./زهرا
٣۵۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهوش خودکام

عنوان : دست مریزاد
دو مقاله از دکتر قراگوزلو که یکی مکمل دیگریست و یکی از آن یکی خواندنی تر و زیباتر نشاندهنده عمق شناخت ایشان از اهمیت زنان در مبارزه برای کسب آزادی و برابری ست. عنوان مقاله بسیار جالب انتخاب شده و فیلم تلخ خانه سیاه است فروغ عزیز را به یاد ما می آورد.این مقاله اگرچه ساده و همه فهم است اما در همان دربرگیرنئه نکات بسیار مهمی ست که برای فهم آن باید زن بود. اشاره به وضع وحشتناک زنان مطلقه سخت به هنگام انجام شده است. من تقریبا تمام مقالاتی که این روزها در باره زنان نوشته می شود را خوانده ام حتی در یک مقاله به وضع وخیم زنان مطلقه اشاره نشده است. تنها شاید زنان مظلقه و شکست خورده ای مانند من بدانند که تنهائی زندگی کردن در یک جامعه مردسالار تا چه حد وحشتناک است. نا امنی جنسی و خطرات محیط کار نیز به درستی مورد اشاره واقع شده است.دست مریزاد به این همه هوش و شناخت دقیق از یک مشکلات یک جامعه مردسالار. چقدر خوب می شد یکی از خانم ها یا آقایان کارگردان فیلمی مستند در باره زندگی سیاه ما زنان مطلقه می ساخت.
٣۵۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۹