برای غلبه بر تبعیض ملی در ایران - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : زنجانی

عنوان : خدمت آقایان پیروز، حسن زارع و nashenas، شما با کسانی در اینجا طرف هستید که خود را نماینده همه ترکهای ایران قلمداد می کنند ولی نیستند.
خدمت آقایان پیروز، حسن زارع و nashenas، شما با کسانی در اینجا طرف هستید که خود را نماینده همه ترکهای ایران قلمداد می کنند ولی نیستند. من و جد و آبادم ترک هستیم ولی هیچوقت حتی بفکرمان خطور نکرد که چیزی جز ایرانی باشیم. من اطلاعات شما را ندارم ولی لطفا بجای امثال من جلوی کسانیکه بدون مشورت با همه ترکهای ایران از جانب آنها حرف می زنند بایستید. حرفهایی که اینها میزنند بین ما ترکها نیست و طوری که حرف میزنند معلوم است ایران را اصلا نمیشناسند. اینها خیال می کنند که در ایران چند منطقه وجود دارد که مردم هیچ ارتباط و مراوده ای با هم ندارند و هیچ وجه مشترکی ندارند و ارتباطی بین آنها نیست. هر چقدر به اینها می گوییم از جانب ما وکیل نیستید و ما مرزی بین خود نداریم و تنها مرز بین ملت ایران و رژیم است باز می آیند و برای ما بزرگتری می کنند. مرتب میخواهند بین مردم در ایران و خارج نفاق بیاندازند و با این حرفها ما را بترسانند که اگر این رژیم برود جنگ داخلی بین ما خواهد شد. این حرفها فقط به سود رژیم است و بس. تنفری بین مردم نیست و تنها تنفری که هست نسبت به این رژیم و همکارانش است. من جواب به آنها نمی دهم ولی دوست دارم شما جوابشان را بدهید. اینها بیخودی و بدروغ ادعا می کنند که همه ترکهای ایران مثل اینها و امثال اینها فکر می کنند. تشکر
۲۹٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : زبان انگلیسی
جناب کورش اقدم ،
این جمله شما " تنها راه حل مدرن ،ازبین بردن هرگونه تبعیض فرهنگی،ایالت های فدرال زبان خودرا مثل فارسی-کردی -ترکی-عربی- بلوچی و...وزبان رابط عمومی زبان بین الملل انگلیسی انتخاب شودتا کوچکترین فرقی دربین نباشد" را میشود اینجور ترجمه کرد :
در ترکیه " تنها راه حل مدرن ، ازبین بردن هرگونه تبعیض فرهنگی،ایالت های فدرال زبان خودرا مثل فارسی-کردی -ترکی- ارمنی - یونانی و...وزبان رابط عمومی زبان بین الملل انگلیسی انتخاب شودتا کوچکترین فرقی دربین نباشد".
از آنجا که ترکیه از لحاظ تغییر الفبا و " سکولاریسم " و حقوق بشر از ما بسیار جلوتر است و حتی بسیاری از کارهای رضا شاه تقلید از آتاتورک بود آیا بهتر نیست یک خورده صبر کنیم ببینم ترکیه چه میکند که ما هم همان کنیم ؟
۲۹٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : روغ پا​ترکیستانه: زبان فارسی را رضاشاه رسمی کرد و آن را بر ایران تحمیل کرد!
دروغ پا​ترکیستانه: زبان فارسی را رضاشاه رسمی کرد و آن را بر ایران تحمیل کرد!

این سخن پوچ نیز دنباله ادعای پوچ پیشینه است. زبان فارسی همیشه زبان اول و رسمی دربار سامانیان و صفاریان و غزنویان و شدادیان و اتابکان مراغه و آذربایجان و خوارزمشاهیان و سلجوقیان و ایلخانیان و قاجار و ده ها سلسله ایرانی​تبار و ترک​تبار حاکم بر ایران بود. تنها در زمان صفویه با اینکه زبان دربار ترکی بود باز زبان فارسی زبان کتبی و رسمی کشور بود و سکه​ها و کتاب​ها و مدارک تاریخی به این زبان هستند. حتی این زبان همانطور که همه میدانند زبان رسمی آنوتولی در دوران سلجوقیان و حتی دوران آغازی عثمانیان نیز بود. و سلسله​های تیموریان و مغولان هند هم این زبان را زبان رسمی سرزمین خود داشتند. با وجود اینکه در دوران تیموریان ترکی جغتای قوت گرفت ولی هرگز نتوانست هم​پای زبان پارسی به رسمیت شناخته شود و کم کم آن زبان به فراموشی سپرده شد چنانکه امروز ترکی جغتایی یک زبان مرده حساب میشود. همانطور که ترکی عثمانی (تنها زبان رسمی مهم دیگر ترکی) نیز امروز یک زبان مرده حساب میشود و البته مرده شدن آن زبان تقصیر سیاست​های اتاترک است .
اما در رابطه با زبان فارسی و به قانون رسمی شدن آن در کشور ایران باید به قانون مشروطه اشاره کرد. متن مشروطه و تمامی اسناد مشروطه به زبان پارسی است.

دکتر ماشاءالله آجودانی در کتاب ارزشمندش "یا مرگ با تجدد" با آوردن فهرستی از این روزنامه ها چون "کاغذ اخبار"، "وقایع اتفاقیه"، "روزنامه دولت علیه ایران"، "روزنامه ملتی"، "روزنامه دولت ایران"، "وقایع عدلیه"، "نظامی"، "مریخ"، شرف"، "تربیت"، "تبریز" بزیبائی و شیوائی ویژه خود نشان داده است که زبان فراگیر و "ملی" در آن سالها چیزی جز پارسی نمی بوده است. او همچنین نمونه ارزشمندی نیز به این بررسی می افزاید که قبیله گرایان را چندان خوش نخواهد آمد، سخن از گزارش محمد امین رسولزاده، نخستین رئیس جمهوری آذربایجان است که می نویسد: « در اینجا [ارومیه]نمی توانید غیر از چند مشترک حبل المتین روزنامه خوان دیگری پیدا بکنید. روزنامه های ترکی قفقاز نیز در اینجا خریدار و خواننده ندارند. اصلا در اینجا ترکی خواندن متداول نیست. اگرچه همه ترک هستند ولی ترکی نمی خوانند. همه جای آذربایجان چنین است. حتی چنان تیپهائی وجود دارند که این حال را برای قفقاز نیز پیشنهاد می کنند و خیال می بافند که باید همه عالم اسلام زبان فارسی یاد بگیرند و به فارسی بخوانند. ... در عرض پانزده روزی که در ارومیه بودم هرچه جستجو کردم بلکه یک نفر خریدار روزنامه ترکی پیدا کنم ممکن نگردید» یا مرگ با تجدد، م. آجودانی، ص. ۲۲۲ تا ۲۲۵
.
همچنین دو سند ضدایرانی به وضوح نشان میدهند که زبان رسمی در ایران در دوران قاجار و انقلاب مشروطه تصویب شد و نه در دوران رضاشاه:

In the book “The Kurds: Culture and Language Rights” we read:

“The first constitution of Iran, adopted in ۱۹۰۶, by the Qajar dynasty (۱۷۷۹-۱۹۲۵), proclaimed that Persian was the official language of the multilingual country, although it was not until the Pahlavi dynasty came to power in ۱۹۲۵ that the central government was able to implement this stipulation effectively.

In ۱۹۲۳, Government offices were instructed to use Persian in all written and oral communications. A Circular sent by the Central Office of Education of Azerbaijan province to the education offices of the region, including that of the Kurdish city of Mahabad, provided that:”On orders of the Prime Minister it has been prescribed to introduce the Persian language in all provinces especially in schools. You may therefore notify all the schools under your jurisdiction to fully abide by this and conduct all their affairs in Persian language..and the members of your office must follow the same while talking’’(Kerim Yildiz, Georgina Fryer, Kurdish Human Rights Project, ‘’The Kurds: Culture and Language Rights’’, Kurdish Human Rights Project, ۲۰۰۴, pg ۷۲)



چنانکه دیده میشود در این کتاب به طور واضح میگوید که در انقلاب مشروطه زبان فارسی زبان رسمی کشور تصویب میشود. همچنین همانطور که یادآوری شد تمامی اسناد مشروطه به زبان فارسی میباشند. خود منشور انقلاب مشروطه باز به زبان فارسی نوشته شده است و نه هیچ زبانی دیگر و در آن دوران به هیچ زبان دیگری نیز ترجمه نشده است. یک سند بیگانه دیگر در این مورد:





Professor Tasduez Swietchowski, a relative pro-Azerbaijan republic writes:



“The crisis in Iran came to a head in December ۱۹۰۵, when the Russian Revolution had already crested. A long series of disturbances, including the bast, an act of taking sanctuary, in this case on the grounds of the British legation, forced the Shah, Muzaffar al-Din (۱۸۹۶-۱۹۰۷), to yield to popular demands, much as Nicholas II had to do in Russia: on August ۵, ۱۹۰۶, he signed a law proclaiming a consti­tution under which the Majlis (parliament) was to be elected on the basis of a restricted franchise that benefited primarily the interests of the clergy and the bazaar merchants. The constitution included the provision that made Persian the official language, an acknowledge­ment of the historical rivalry of Persian and Turkic elements and a departure from the long tradition of their symbiosis in Iran.” ( Tadeusz Swietochowski. Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition. p ۲۹. ISBN: ۰۲۳۱۰۷۰۶۸۳)

نابراین رسمی بودن زبان فارسی هم در دوران مشروطه و هم در دوران انقلاب اسلامی یک امر مردمی است و از طریق مجلس مردمی این زبان به طور قانونی نیز رسمی میشود. منشور انقلاب مشروطه نیز تنها به زبان فارسی است و در انقلاب مشروطه هیچ جا به زبان دیگری اشاره نشده است و همه جا از ملت ایران سخن رفته است.



بنابراین دروغی که رضاشاه زبان فارسی را زبان رسمی کشور کرده​است! یک دروغ است. زبان فارسی همیشه جایگاه ویژه​ای در ایران داشته است. همین نکته بس که در مقبره الشعراء تبریز بجز شهریار تمامی شاعران دیگر پارسی​گو هستند و اغلب البته پیش از دوران ترکزبان شدن آذربایجان در آن مکان بودند (کسانی مانند اسدی طوسی و قطران تبریزی و همام تبریزی و خاقانی و غیره که ترک​زبان نیز نبودند).
۲۹٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۹       

    از : کورش اقدم

عنوان : تبعیض ملی
!-متاسفانه زبان مشترک بغلط بجای زبان رابط بکاربرده میشود.زبان های موجوددرایران
ازگروه های مختلف زبانی اندونکته اشتراکی باهم ندارند.مثلاعربی -ترکی -فارسی که ازسه گروه زبانی مختلف اندچه نکته اشتراکی ازنظرزبانی با هم دارند؟

مثلا کشورهای اطریش وآلمان وبخشی ازسوئیس زبان مشترکشان آلمانی است همچنانکه زبان مشترک ایرلند وانگلیس وچندکشورانگلیسی زبان دیگرانگلیسی است
ولی فرق اینجاست که زبان مشترکی بین آلمان وانگلیس وجودنداردبلکه بین کشورهای گروه زبانی مختلف سخن اززبان رابط است وبس.
ومنظورنویسنده محترم آقای بهزادکریمی هم زبان رابط است نه زبان مشترک!!!

۲-شماوهرکس دیگری هرقدرخیرخواه وعادل ودموکرات باشیدوقتی بهردلیل حتی موجه،زبان مادری بخشی رابعنوان زبان رابط(مشترک!اداری -دولتی-ملی و...)انتخاب
کنیدتخم نفاق وکینه ونابرابری رامیکاریدهمچنانکه در۹۰ سال گذشته کاشته شده است.واین فقط خواست تمامیتخواهان فارس زبانان است ونتیجه اینکه انتخاب زبان رابط فارسی نه تنها راه حل نیست بلکه هسته اصلی نفاق ونابرابری فرهنگی بوده
وخواهدبود.
۳- تنها راه حل مدرن ،ازبین بردن هرگونه تبعیض فرهنگی،ایالت های فدرال زبان خودرا
مثل فارسی-کردی -ترکی-عربی- بلوچی و...وزبان رابط عمومی زبان بین الملل انگلیسی انتخاب شودتا کوچکترین فرقی دربین نباشد.طبیعی است که این تنهاراه
ازبین بردن تبعیض زبانی وفرهنگی است وتمامیت خواهان راخوش نخواهدآمدولی چاره دیگری نیست.
۴-نکته حساس دیگری که برتری خواهان راخوش نخواهدآمداینست که زبان رابط مثلاایالت فدرال عرب زبان با ایالت فدرال کردزبان،باانتخاب خودخواهدبودواین زبان میتواندهرزبانی باشد.
۵-آنط.ریکه ازشواهدوعینیت جامعه ایران وعمل کردزبان فارسی زورچپان برمیایداین زبان فارسی کوچکترین نقشی درایالت فدرال آذربایجان نخواهدداشت مگربعنوان یک زبان وآنهم باختیاردرمدارس ودانشگاه هاتدریس خواهدشد.
واین تنها راه ازبین بردن اختلاف زبانی وحفظ برابری زبانی وفرهنگی است.
۲۹۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۹       

    از : یک آذربایجانی

عنوان : چند سوال و نکته ابهام آمیز در مورد طرح خوب آقای بهزاد کریمی
با تشکر از آقای کریمی بابت این مقاله با ارزش و روشنگرانه. با بسیاری از مطالب شما موافقم و راه حل شما برای مساله ملی در ایران را یکی از بهترینهای ارائه شده تا امروز می دانم. اما چند سوال و نکته ابهام آمیز در مورد طرح شما داشتم که امیدوارم در مورد آنها توضیحات بیشتری بدهید.

یکی در مورد روابط خارجی دولتهای ایالتی بود که به نظر من نفی هرگونه امکان برقراری رابطه دیپلماتیک با دولتهای خارجی برای دولتهای ایالتی، وسواس بیش از اندازه و مانعی بزرگ در راه توسعه ایالتها خواهد بود. به نظر من باید شرایط و موازینی در قانون اساسی تعیین کرد که دولتهای ایالتی بتوانند در چهارچوب آن، روابط اقتصادی و فرهنگی و... با دولتهای خارجی داشته باشند. مثلا در کردستان عراق رئیس دولت ایالتی برای عقد قراردادهای اقتصادی و فرهنگی به ترکیه سفر می کند و با مقامات آن کشور دیدار و تفاهم نامه های متقابل امضا می کند. چه اشکالی دارد که چنین حقی هم برای دولتهای ایالتهای ایران فدرال در نظر گرفته شود تا امکان توسعه اقتصادی و فرهنگی و ورزشی و... برای آنها ایجاد شود و آنها مجبور نباشند از دولت مرکزی بخواهند تا در دیدارهایشان با کشورهای خارجی به مسائل ایالتها بپردازند و به این ترتیب بار سنگینی بر دوش دولت فدرال ایجاد شود و بروکراسی پیچیده شود. فرض کنید دولت ایالتی می خواهد سرمایه گذار خارجی را به ایالتش جذب کند یا تفاهم نامه فرهنگی و ورزشی با کشورهای خارجی امضا کند، چرا مثل اقلیم کردستان عراق خودش نتواند راسا به این امر اقدام کند و منتظر باشد تا ببیند دولت فدرال کی فرصت می کند تا خواسته این ایالت را در برنامه سفر آتی اش به کشور مذکور مطرح کند؟! البته می توان در قانون اساسی مواردی را که دولتهای ایالتی می توانند در مورد آن راسا تصمیم بگیرند را برشمرد و محدود کرد ولی ممنوعیت کامل ارتباطات بین المللی برای دولتهای ایالتی بیش از اندازه محافظه کارانه و باعث افزایش بروکراسی و به ضرر توسعه کشور است.

مورد دیگر در مورد زبان رسمی است که من متوجه این بخش از نوشته شما نشدم: «این زبان مشترک ولی در مناسبات بین‌المللی کشور که بر عهده دولت فدرال قرار دارد، به جهانیان در مقام زبان رسمی ایران فدرال معرفی می شود؛ پس به همین اعتبار و فقط هم در این محدوده، می تواند زبان رسمی تلقی گردد.» اصولا معنای زبان رسمی ایران فدرال در روابط بین الملل چیست؟ آیا کشورهای دنیا مجبورند به زبان فارسی با دولت فدرال ایران ارتباط برقرار کنند؟ آیا این رسمی شدن فقط در حد تعارف است یا نتیجه ای عملی هم دارد؟ به نظر من این بخش نوشته بیشتر در حد تعارف و زائد است و می تواند حذف شود و زبان فارسی همان زبان مشترک ایران فدرال باقی بماند و همه زبانهای دیگر، زبانهای رسمی. درست مثل هندوستان که ۲۲ زبان رسمی دارد.

مورد بعدی در مورد زبان هم بحث زبان مشترک است. این کاملا درست است که با هر محاسبه ای، زبان فارسی عملی ترین و کم هزینه ترین انتخاب برای زبان مشترک در آینده نزدیک و میانه است ولی با توجه به سرعت گلوبالیزاسیون و نیاز به ارتباط بین کشورها و زبان بین المللی، باید بر روی آموزش زبان انگلیسی تاکید ویژه ای وجود داشته باشد به گونه ای که بتوانیم در چند دهه آینده، همانند هنوستان دو زبان مشترک همزمان داشته باشیم یعنی فارسی و انگلیسی (در هنورستان زبانهای هندو و انگلیسی زبان مشترک هستند).

مساله دیگر این است که همانطور که خود شما هم تاکید کرده اید، هیچ زبانی از نظر حقوقی نمی تواند برتر از زبان دیگری باشد، اما انتخاب زبان فارسی به عنوان زبان مشترک در حالیکه زبان یکی از ملیتهای ساکن ایران است، ناخواسته تبعیض مثبت به نفع آن گروه خواهد بود. چون دیگران باید علاوه بر زبان مادری خود و زبان بین المللی، زبان مشترک فارسی را هم بیاموزند. به نظر من برای رفع این نابرابری از یک طرف و برای افزایش تفاهم متقابل بین همه ملیتهای ایرانی، بهتر است هموطنان فارس ما هم به انتخاب خود یکی از زبانهای رسمی ایران را به عنوان زبان سوم اجبارا بیاموزند. یعنی همانطور که امروز در مدارس ایران زبان عربی به عنوان زبان سوم برای همه اجباری است، می توان در آینده به جای فقط عربی، این امکان را به فارسها داد که به جای عربی، زبانهای دیگری مثل کردی، ترکی، بلوچی و... را به انتخاب خود بیاموزند. به این ترتیب سیستم آموزشی ایران می تواند سه زبانه باشد، زبان مادری، زبان مشترک فارسی و زبان بین المللی انگلیسی. چون زبان مادری هموطنان فارسمان، فارسی است آنها به جای زبان مشترک، به انتخاب خودشان یکی از زبانهای ترکی، کردی، عربی، بلوچی ... را خواهند آموخت و بدین ترتیب عدالت هم برقرار خواهد شد و هر ایرانی اجبارا سه زبان را در مدارس خواهد آموخت.

با تشکر از زحماتتان، منتظر پاسختان هستم.
۲۹۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣٨۹       

    از : حسن زارع

عنوان : خطای اندیشه
من امیدوارم به همان سادگی که قلم در جهت حق تعین سرنوشت بر روی کاغد میلغرد در عمل هم بدون خون ریزی همه گشور خودر ا صاحب شوند و از هم اکنون حدود و ثغور مرزهای مردم پارس روشن شود و امان نامه ای داده شود که همانند اغا محمدخان از کرمان کوران نسازند.
بدون شک انچه باقی میماند بیابانهای یزد و و کاشان و محسور شدن مردمی با نداشتن رابطه با عراق و ترکیه و جهان خارج است و هر لحظه مرزها میتوانند بسته شوند و خواستن امتیاز و قوانین گمرکی میتواند شرائطی مانند غزه بوجود اورد برای مردم که در درون ان دایره زندگی میکنند .
ایا د رصورت عملی شدن این پرو ژه ازادی ملیت ها دولتهای خارجی ساکت خواهند نشت و یا اینکه دولت روس و ترکیه مرزهای جدید را مرزهای خود خواهند شمرد.ایا پس از این جدائی تاریخی رابطه ای انسانی در بین مردم جدا شده از یگدیگر دوستانه خواهد بود و یا اغاز یک دشمنی تاریخی رقم زده خواهد شد.
دوستی که از اروپا مهمان بود تعریف میکرد که بنا به خواهش دوستی در مراسم خاکسپار ی استادی کورد با شناسنامه ایرانی شرکت کرده بود و
در گورستان بیش از ۳۰۰ نفر از فرنگی و ایرانی شرکت داشتند.
در اغاز به زبان گشور مربوطه بیاناتی شدو سپس به کوردی سخنانی گفته شد و در پایان انتظار ان بود که برای شرکت گنندگان فارس زبان و سپاس از امدن
کوتا ه چیز ی گفته شود اما انتظار بیهود بود و جمعیت امده با تعجب و بهت
و احساس توهین گورستان را ترک کردند.
این برخورد نمونه بسیار کوچگی از اموزشهای جریان ملیت تراش است.

اگر اراده روشنفکران بر این است که باید ایران از هم جدا شود حرفی نیست
و لی چگونگی ان مهمتر از اینده ان است.
۲۹۲۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : تیغ جدایی
سرکار یا جناب آیدین،
بنده قصد جدال با شما را ندارم و آنچه گفتم گفتگو و درد دلی بود با کسی که او را هم وطنی(؟) میدانستم که چنان بی رحم زد تیغ جدایی- که گویی خود نبودست آشنایی
ایران در طول تاریخ خود بیشتر تحت تسلط ترکها بوده تا فارس ها. از اشکانیان بگیریم که نمیدانم فارس بودند یا ترک و هفت صد سال بر ایران حکومت کردند و چیزی به جا نگذاشتند و معلوم نیست از کجا آمده و به کجا رفتند تا هیاطله و ترکهای سلجوقی و غزنوی و مغول و تیمور و ایلخانان و اتابکان و آق قویونلو و قره قویونلو و صفوی و قاجارما تحت تسلط ترکها و زبان و فرهنگ آنها بوده ایم . و اگر ظلمی شده ظلم مشترک به "ما " و "شما " بوده است . پیش از آنهم زبان فارسی از اقصی نقاط آسیای مرکزی و هند تا آناتولی رایج بود که بتدریج با هجوم اقوام فوق جای خود را به زبان های ترکی تبار داد. در آن زمانها به علت عدم امکان ارتباطات هر ناحیه زبان محلی خود را داشت و به فارسی با هم گفتگو میکردند تا آنکه ارتباطات امروزی بر قرار و مردم زبان مشترک را کم و بیش آموختند. اختراع چاپ و رادیو و تلویزیون خیلی بیشتر از دولت ها به این پدیده کمک کرد.
اینکه " از پنجاه مملکت آمریکا، سی و سه مملکت زبان رسمی دیگر ندارند" من نمیدانم چند ایالت زبان رسمی ندارند اما میدانم که زبان ساکنین اصلی یعنی سرخ پوست ها را شاید بشود در موزه ها یافت .
اما در باره هندوستان ، طبق قانون بنا بود که زبان هندی تا پانزده سال بعد یعنی ۱۹۶۵ تنها زبان رسمی هندوستان بشود که به علت کوتاهی مدت این قانون تغییر یافت بدین معنی که عجالتا زبان هندی زبان " رسمی " و زبان انگلیسی تا زمان تبدیل کامل به هندی " زبان دوم رسمی " خواهد بود. برای اطلاع بیشتر میتوانید به ویکیپدیا رجوع فرمائید.
اینکه آینده چه شعبده در آستین دارد کسی آگاه نیست . هزار نقش بر آرد زمانه و نبود - یکی چنان که در آیینه تصور ماست. اینکه سرنوشت ما به خود ما واگذار میشود یا روس و انگلیس و چین و امریکا بر سر تقسیم یا جنگ برای منابع طبیعی تصمیم میگیرند را آینده معلوم خواهد کرد و تا آن زمان به نزدیک من صلح بهتر ز جنگ و به ویژه که ما سه هزار سال با هم زندگی کرده جزو یک "ملت" بوده ایم و به گفته شما زمان برای درک بهتر عوض شده است. موفق باشید.
۲۹۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣٨۹       

    از : ایدین

عنوان : برای پیروز
جناب پیروز
 اعلاحضرتها باعث شده اند که من های ترک به ما ترکها تبدیل شوند. پس از دعوتهای مکرر سبزها از ترکها و عدم مشارکت آنها من گمان نمیکنم که دیگر کسی شک بکند که ترکها از "من" به "ما" رسیده اند.
روستای فارس هم اکنون هم در ایران نداریم. هر چه هست محصول آسیمیلاسیون دیگرانی چون لر و شهسواری و صد و چهل زبان دیگری که در صد سال اخیر مرده اند و شمار زبانهای رایج در ایران را به حدود هفتاد زبان تقلیل دادند است. فارسی زبان دیوانی بوده و هیچ ایل یا روستای فارس در ایران تا صد سال اخیر نداشتیم. فارس پنداشتن گیلک و کرد و لر و مازنی و شهسواری و آن یکصد و چهل زبان دیگر از سیاستهای دوره پهلوی است. روستاها و ایلات فارس در افغانستان و تاجیکستان موجود هستند. و این هم خیلی طبیعی است چرا که زبان فارسی از آن مناطق به ایران گسترش یافتند و گسترشش در سایه حمایت حکومتها بوده، نه مهاجرت ایلات.
"همانطور که در ترکیه میگویند " ترک کوهی" ؟ "
کاش شما هم یاد میگرفتید که میگفتید: همانطور که در ترکیه میگفتند " ترک کوهی" ؟
در دوره ای که در ترکیه به کردها ترک کوهی میگفتند، در ایران در مدارس کاه جلو دانش آموزان ترک میگذاشت، اگر ترکی حرف میزد. در آن موقع، حتی در آمریکا هم غیر انگلیسی زبانها زیر فشار شدید آسیمیلاسیون بودند. در کل نیویورک یک مدرسه ایتالیایی زبان وجود نداشت. مسئله اینست که دوره دیگر عوض شده است. از پنجاه مملکت آمریکا، سی و سه مملکت زبان رسمی دیگر ندارند. در ترکیه مدارس کردی، رادیو کردی، تلویزیون کردی ایجاد شده است ولی در ایران هنوز ...
"یعنی که چرخ را دومرتبه اختراع کنیم و به فارس و کرد و عرب و بلوچ و گیلک و ...بگوئیم ترکی یاد بگیرند؟ "
چرا که نه؟ اگر به ترک و کرد و عرب و بلوچ و گیلک میتوانیم بگوییم که فارسی یاد بگیرند و صد البته روز به روز زیر فشار آسیمیلاسیون این زبان به شهروند درجه دو تبدیل شوند، چرا نگوییم که ترکی یاد بگیرند؟ حداقل زبان ترکی و متکلمان آن سابقه آسیمیلاسیون دیگران را در کارنامه خود ندارند.
"چه طور است که آنها بعد از ۷۰-۶۰ سال استقلال ، هندی را جانشین " انگلیسی" کردند و همه هندی ها هم زبان محلی را میفهمند و هم هندی را ؟"
این ادعا کلا غلط است. انگلیسی زبان اصلی و زبان آموزشی هند است. اکثر هندیها هم یا زبان هندی را نمیداند و یا خیلی کم میدانند. اگر کسی نخواهد هندی را یاد بگیرد، هیچ چیزی را از دست نمیدهد. نه در جامعه احمق خوانده میشود و نه در دهلی نو دست انداخته میگردد.
"اگر منظور شما پیوستن به صف ۱۷ -۱۶ کشور " مستقل !!" قفقاز و بازیچه شدن دست هر کشور کس و ناکس است آن حرفی دیگریست ." اینجا دیگر به دشت کربلا زده اید.

هنوز من فکر میکنم که ظلم وارد شده بر ترکها وحشتناکتر از ظلم وارد شده بر کردهاست. در این شکی نیست که جنایات زیادی در کردستان عراق شده است ولی در همان دوره صدام هم کردها سیستم آموزش زبان کردی را داشتند. صدام فوقش بیست سی هزار نفر کرد را کشته است که جنایت وحشتناکی است. کشتار در آذربایجان هم پس از حکومت فرقه دموکرات اتفاق افتاده است ولی مهمتر از آن، در یک صد سال اخیر آسیمیلاسیون ترکها در ایران موجبات توقف نسبتا کامل ارتقائ فرهنگی در آذربایجان، تهاجم فرهنگی، تبدیل شدن ترکها به شهروندان درجه دوم و تحقیر و تحمیق آنها در ادارات، جامعه، مدارس و ... شده است. جمعیت ترکها روز به روز کمتر و نسل جوان روز به روز بی هویتتر شده است. کلمه "ترک" در اثر سیاستهای حکومتی که با سکوت و رضایت نخبگان فارس همراه بود، مترادف با حماقت گردیده است. کافی است کسی بگویید که ترک است، نیش و پوز و پوزخند چنان باز میشود که انگار به حماقت خود اعتراف کرده است. شما عوض اینکه دنبال ترک کوهی و فارس کوهی و روایت و داستان باشی، کمی در مورد وضعیت  مملکت خود فکر کن.
۲۹۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : ظلم فرهنگی
یک چیز را فراموش کردم. قبل از قاجار ، "ترکهای" صفوی نه تنها تمام مملکت و امور آن را قبضه کردند بلکه فرهنگ و مذهب ما را چنان تغییر دادند که از دود آن کور شده ایم. سرکار آیدین آیا هنوز از ظلم فرهنگی "فارسها" بر "ترکها" سخن میگوئید؟
۲۹۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : ترک و فارس
کاش میتوانستم به اعلیحضرت همایون شاهنشاه عرض میکردم که بجای ما بفرمایند من. آن فرصت فوت شد ولی شاید بشود به سرکار آیدین عرض کرد بجای " فارسی آخرین زبانی است که ما ترکها بعنوان مشترک قبول میکنیم." بفرمایند " فارسی آخرین زبانی است که من ترک بعنوان مشترک قبول میکنیم.".
بد نبود اگر یک عادت دیگر را هم ترک میکردیم و آن حواله دادن چیزی بود که نگنجد; فرمودند " بنا بر گفته احمد کسروی دو سوم روستاهای ایران قبل از دوره رضاخان ترک بودند".
- سوال : اگر این حرف احمد کسروی باشد بقیه گفته های او هم برای شمای "ترک" حجت است؟
- سوال : یک سوم بقیه هم لابد عرب و بلوچ و گیلک و لر بودند و اصلا فارسی لغت عربی بود که کسی آنرا نمیفهمید؟
- سوال : در تمام طول سلطنت قاجار تمام مشاغل دولتی و ملتی در قبضه " ترکهای" آذربایجانی بود و در تمام دوران پهلوی تا امروز اقلا نصف مشاغل دولتی و ملتی و بازاری و مذهبی در دست " ترکها " بوده و هست و برای یک "ترک" اردبیلی فرقی نمیکند که امشب را در تبریز بخوابد و فردا را در کرمانشاه و پس فردا را در شیراز و دو روز دیگر را در کرمان و بعد در مشهد و بالاخره در تهران. هیچوقت کسی به این اردبیلی گفت که تو در خانه خود نیستی ؟ کسی تا کنون به یک آذربایجانی گفت " فارس کوهی " همانطور که در ترکیه میگویند " ترک کوهی" ؟
فرمودند " چه فایده ای در انتخاب فارسی بعنوان زبان مشترک است؟ همان نگاههای حق به جانب و همان حس شوونیستی متعفن از این انتخاب به مشام میرسد. اگر ترکی به عنوان زبان مشترک انتخاب نشد، تنها و تنها یک انتخاب باقی میماند، آن هم زبان انگلیسی.".
سوال : یعنی که چرخ را دومرتبه اختراع کنیم و به فارس و کرد و عرب و بلوچ و گیلک و ...بگوئیم ترکی یاد بگیرند ؟ از اروپا و مناطق از ما بهتران "انگلیسی" صحبت نمیکنیم. در همین ده کوره آسیایی خود ما آیا کشوری هست که از لحاظ تکثر مذهبی و زبانی به پای هند برسد؟ چه طور است که آنها بعد از ۷۰-۶۰ سال استقلال ، هندی را جانشین " انگلیسی" کردند و همه هندی ها هم زبان محلی را میفهمند و هم هندی را ؟ و خیلی هم ترقی کرده اند ؟ آیا ما از هندی ها خیلی کودن تریم ؟
اگر منظور شما پیوستن به صف ۱۷ -۱۶ کشور " مستقل !!" قفقاز و بازیچه شدن دست هر کشور کس و ناکس است آن حرفی دیگریست . اگر منظور اصلاح امور کشور و فرهنگی باشد که اقلا ۳۰۰۰ سال به آن تعلق داشته و پایه گذار آن بوده اید این گونه صحبت ها بجایی نمیرسد.
و یک سوال آخر. آیا با اینهمه هنوز فکر میکنید که " ظلم و ستم فرهنگی وارد شده بر ترکها بسیار وحشتناکتر از ظلم اعمال شده {تغییر مذهب و فرهنگ و نسل کشی و بمب های شیمیایی توسط عربها از اول اسلام تا صدام و علم کردن کردستان خود مختار عراق جهت ترساندن ترکها و سوری ها عربها و ایرانیها ] بر کردهای عراق است?
۲۹۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : اقلیت قومی، مذهبی، زبانی
جناب یوسف آذربایجان،
فرمودید : "- هر روز اخبار دستگیری فعالان ملی آذربایجان بگوش میرسد آیا حاضر هستید در جهت آزا [د] ی این شیر زنان و مردان اقدام عملی بکنید[؟].".
البته این گزارش شما کامل نیست و باید اضافه میکردید که در سایر مناطق " فارس نشین " امن و امان است ، زندانها بسته ، کهریزک ها ریشه کن شده و به ویژه در تهران تمام بسیجی ها و لباس شخصی ها و حزب الهی ها را یا به خانه فرستاده و یا روانه آذربایجان و کردستان و بلوچستان کرده اند!!!.
مجبورم کامنتی را که چند روز پیش جای دیگری گذشته بودم اینجا تکرار کنم :

بنده فکر میکنم علت اصلی این اختلاف نظر و بدفهمی ها آنست که ما سوراخ دعا را گم کرده ایم و در این ده گوشه میدان، هر دسته با بوق و کرنای خود به قدری به خود مشغولیم که صدای دیگران را نمیشنویم. به عبارت دیگر همه محو جمال خویشتنیم. یکی جنبش سبز اصلاح طلب است ، یکی جنبش سبز سکولار ، یکی سکولار است و دیگری مذهبی ، یکی فمینیست است و یکی امضاء یک میلیونی ، یکی برای اقلیت قومی سینه میزند و یکی برای اقلیت مذهبی و یکی برای اقلیت زبانی و این رشته سر دراز دارد. چاره آنست که همگی زیر علم منشور جهانی حقوق بشر سینه بزنیم و عطایای دمکراسی و سکولاریسم و فمینیسم و و ایسم های دیگر را به لقایشان ببخشیم. ولی البته کلمه حقوق بشر به اندازه دمکراسی و سکولاریسم و فمینیسم و غیره سکسی و عوام فریب نیست و این مشکل ماست.
۲۹۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ تیر ۱۳۸۹
۲۹۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹       

    از : یوسف آذربایجان

عنوان : تئوری و واقعیت جامعه.
آقای کریمی خیلی زحمت کشیده اید و من چند سوال از جنابعالی دارم.
۱- در آذربایجان یک حرکت ملی در جریان است که خواسته هایی دارد.آیا شما خواسته های حرکت ملی آذربایجان را میتوانید بفرمائید که عبارت است از ڇیه؟
۲- عدم اعتماد بین روشنفکران و سیاسیون مرکز گرا و ملل غیر فارس و روشنفکران ملل تحت ستم هر روز بیشتر میشود .نهایت این عدم اعتماد کجاست؟
۳- در خلوت خود از اینکه به شما بعنوان ترک ظلمی توسط شونیزم فارس روا شده ولی در جهت رفع این ظلم اقدام کافی انجام نداده اید زجر برده اید یا نه؟
۴- هر روز اخبار دستگیری فعالان ملی آذربایجان بگوش میرسد آیا حاضر هستید در جهت آزای این شیر زنان و مردان اقدام عملی بکنید.
۲۹۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹       

    از : آیدین

عنوان : مقاله مثبت است ولی
با تشکر از نویسنده مقاله، نکات بسیار مثبتی در این متن است. اما:

"ایران واحد به زبان مشترک نیاز دارد. این زبان، زبان فارسی است؛ زبان دیوانی و اداری این کشور در بیشترین دوره از تاریخ دولت‌داری در آن؛ زبانی که، ادبیات درخشان هزار ساله فرا‌قومی ‌این سرزمین با آن به بیان درآمده و در آن به بار نشسته است؛ زبانی که، همه فرهیختگان علمی و هنری این آب و خاک از هر زبان و قوم در پردازش و شکوفایی‌اش، و در آرایش و پیرایش‌اش، نقش و سهم داشته‌اند و نقشی، از روی اختیار و سهمی، با اقتدار. در واقعیت کنونی نیز، فارسی، آن زبانی است که تقریباً همه مردم کشور قادر به فهم و تکلم آنند و اکثریت قاطع آنان توان خواندن و نوشتن‌اش "را دارند.

در این پاراگراف به جای زبان فارسی، مذهب شیعه بگذارید کی رسید به قانون اساسی جمهوری اسلامی. اصلا نیازی نیست که زبان خودتان را به اسم مشترک و تنها بدلیل روایات نه چندان معتبر و مخدوش شده در صد سال اخیر به ما قالب بفرمایید. فارسی آخرین زبانی است که ما ترکها بعنوان مشترک قبول میکنیم. سکوت نخبگان فارس در برابر سیاستهای شوونیستی در صد سال اخیر و گاها تایید آن سیاستها مسلما موجب ناشایستگی زبان فارسی برای مشترک بودن شده است. بهتر است زبان ترکی را که هم یک زبان منطقه ای بوده و هم سابقه ای در اجحاف بر زبانهای دیگر ندارد بعنوان زبان مشترک انتخاب نماییم. باشد که این انتخاب بتواند گوشه ای از شقاوتهای رفته بر این زبان و متکلمانش را جبران نماید. همانگونه که در عراق طالبانی بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد، در ایران نیز باید زبان ترکی بعنوان زبان مشترک انتخاب گردد چرا که ظلم و ستم فرهنگی وارد شده بر ترکها بسیار وحشتناکتر از ظلم اعمال شده بر کردهای عراق است. بنا بر گفته احمد کسروی دو سوم روستاهای ایران قبل از دوره رضاخان ترک بودند. الان چند درصد مانده است؟ چگونه میتوان این ضایعه اسفناک را جبران کرد؟
چه فایده ای در انتخاب فارسی بعنوان زبان مشترک است؟ همان نگاههای حق به جانب و همان حس شوونیستی متعفن از این انتخاب به مشام میرسد. اگر ترکی به عنوان زبان مشترک انتخاب نشد، تنها و تنها یک انتخاب باقی میماند، آن هم زبان انگلیسی.


"این درک از فدرالیسم، چند منطقه از کشور را بر پایه یک تفریق ملیتی از کل ایران تفکیک می کند و بقیه کشور را با آنهمه تنوع قومی و تکثر گویشی و آن اندازه وسعت و پراکندگی جغرافیایی زیر نام "فارس‌ها" طبقه‌بندی می کند و اصلاً تصادفی نیست که دربدر دنبال این غایب بزرگ در میان "ملل فدرال " است ولی هر چه می جوید آنرا نمی یابد.پس چنین فدرالیسمی، ناقص و پیش از هر چیز ناعادلانه است. اما شکننده هم هست"

کم کم این غایب بزرگ هم دارد حاضر میشود. با شکست کامل جنبش سبز، این غایب هم به این نتیجه میرسد که باید به قواعد جهان مدرن گردن نهاده و از زیاده خواهی و ایگنور کردن دیگران دست بردارد.

"هر منطقه‌ایی که به لحاظ تاریخی و موقعیت کنونی‌اش با زبان معینی از زبان‌های کشور تعین جغرافیایی می یابد، یک ایالت ملیتی خواهد بود ( آذربایجان، کردستان، بلوچستان، ترکمن‌صحرا، بخش عرب‌نشین خوزستان). اداره محلی این ایالت‌ها براساس ویژگی‌های ملی آنان صورت خواهد گرفت."

گیلان، لرستان، طبرستان، قشقای یورد، لارستان و چندین منطقه دیگر از قلم افتاده اند.
۲۹۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹