حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
  
    از : بهروز ماهان

عنوان : در تایید آقای نقره کار و یک درخواست از ایشان
دوستان زیادی میپرسند که مقاله آقای نگهدار در مورد (( جلاد هم انسانی است مثله بقیه انسانها )) با نظر آقای نقره کار : (( جلادان با اندیشمندان راه حقوق بشری مثل هم نیستند )) کدام صحیح است و چرا؟
از آقای نقره کار در خواست میشود که طبق اصول علمی و دیالکتیک ، به برسی موضوع پرداخته و دوستان را از این سرگردانی نجات دهند
به نظر من ، نقطه کلیدی انحرافات فکری آقای نگهدار ، تئوری های بررسی نشده و از خود بافته ایشان است مانند مقاله ایشان در مورد (( جلاد هم انسانی است مثله بقیه انسانها )) که بر خلاف تئوری علمی و درک از مفاهیم ، فرد ، جمع ، خاص، عام ، مفرد ، جز ، کل ، سیستم و مقولات دیالکتیک است که در واقعا هیچ دو انسانی مثل هم نیستند تا چه رسد به جنایتکار و اندیشمندان راه آزادی ، که طبق تئوری آقای نگهدار ، آنها، با هم ، مثل هم میشوند
در واقع طبق گفته هراکلیتوس و فلاسفه : در یک رودخانه نمیتوان ۲ بار شنا کرد و در جهان ، هیچ دو پدیده و هیچ دو انسان مثل هم نیستند موضوع های عام ، برای درک و آگاهی انسان ، انتزاع شده است مفاهیم کلی مثل درخت ، حیوان ، انسان ، انتزاعی هستند برای درک صفات کلی آنها ، و در عالم مفردات و خاص ، هیچ دو درختی مثل هم نیستند هیچ دو حیوانی مثل هم نیستند تا چه رسد به دو انسان ،
و هیچ دو انسانی هم حتا در کلیه اجزا و بدن هم مثل هم نیستند تا چه رسد به فکر و اندیشه انسانی ، دوستان را به مقالات علمی در این زمینه رجوع میدهم
اگر تنها بتوان همین نظر آقای نگهدار رد کرد بسیاری از نظرات ایشان هم اتوماتیک رد میشود که آقای نقره کار ، به درستی زحمات این مهم را کشیده اند
وقتی که مقاله آهگهای نگهدار را در مورد (( جلاد هم انسانی است مثله بقیه انسانها )) بخوانید و با مقاله آقای نقره کار که در مورد حدود انسان بودن آقای خامنه ای و رد نظر آقای نگهدار آمده است با دقت بخوانید ان گاه به خود بافتگی اندیشه های آقای نگهدار بهتر میتوان پی برد

در تئوری خود بافته آقای نگهدار ؛ در عرصه رفتار اجتماعی و سیاسی همه انسان ها مثل هم می شوند تا بتوان جانی و غیرجانی را "متحدالجنایت" اعلام کرد:
ایشان چنین گفته اند .
"... این که فکر کنیم آقای خامنه‌ای آلوده به تمام رذایل بشری است همانقدر اشتباه است که او را رهبری فرزانه‌ای بپنداریم که بر دامن کبریاش ننشیند گرد. او هم انسانی است مثل بقیه انسان‌ها.
هر کس بود – اگر ۲۰ سال در قدرت مانده بود – از او همین تصوری ساخته می‌شد. زیاد فرق نمی‌کند که آن فرد آیت الله خمینی باشد، ناصرالدین شاه باشد، استالین باشد، موگابه باشد، یا محمدرضا...." ( فرخ نگهدار, تارنمای ایران امروز , رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی ایران, مهرماه ۱۳۸۸- اکتبر ۲۰۰۹).

آقای نقره کار در پاسخ به تئوری آقای نگهدار (( او هم انسانی است مثل بقیه انسان‌ها)) میگویند .
انسان دانستن موجوداتی چون خمینی و خامنه ای, که یکی از اقلام جنایت های شان شکنجه و اعدام ده ها هزار انسان به گناه دگراندیشی و مخالفت است, و نیز طرح این حکم بی ربط که این دو ولی فقیه, "انسان هایی مثل همه ی انسان های دیگر" هستند, توهین آشکار به انسان و انسانیت است. طهارت خود و تطهیر جنایت به این سیاق را نمی توان امری انسان دوستانه, اخلاقی و علمی جا زد
۲۶۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : حاکمیت مستبد و مردم
حکومتهای مستبد، دیکتاتور ، در طول تاریخ هرگز به میل خود به خواسته مردم تن نداده و نمیدهند. اگر توازن قوا در میدان نبرد به «قدر کافی» به سود مردم باشد حکومت در برابر خود دو راه بیشتر ندارد: ۱- با کمی دور اندیشی و تدبیر خواست مردم را می پذیرد تا به کلی نابود نشود. ۲- و یا فاقد دور اندیشی و خرد است که در این حالت تا نابودی کامل در مقابل مردم میایستد، و سرانجام هم از بین میرود.
علت مقاومت استبداد همیشه «حفظ حاکمیت» خود بوده است. در راه حفظ چنین حاکیمتی شخصیتهای برجسته‍ی نظام ، مبتلاء به بیماریهای روانی مختلف، کم نبوده اند.
شیوه مقابله دیکتاتور ها همیشه : اختناق و تبلیغات، تعقیب و دستگیری، شکنجه و زندان ، و اعدام و ترور و لشگر کشی بوده است. اما مردم چه روشی به کار برده اند؟

همیشه در مقابل خلق یک میدان مبارزه بوده و هست، «میدان مبارزه مسالمت آمیز». اما دیکتاتوری همواره در دو میدان ِ مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز علیه مردم جنگیده و میجنگد. و تلاشش آنست که خلق را « زود هنگام» به میدان غیرمسالمت آمیز بکشاند، که در این جبهه قویست، و کار را یکسره کند. نباید به آن وارد شد. اما معمولاً «دیکتاتوری» بالاخره در «صورت توان» خلق را وارد این میدان میکند. «دیر هنگام » و علی رغم میل خود ، خلق وارد این میدان میشود. اینجاست که مردم هم با دو شیوه و در دو میدان ، برای حفظ موجودیت خود و احقاق حقوقشان میرزمند. در این حال هدف باید گرفتن میدان غیر مسالمت آمیز از دست حریف و کشاندن او به میدان مسالمت آمیز و شکست دادن دیکتاتوری باشد.
با احترام
۲۶۴۵٣ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : نه همین لباس زیباست نشان آدمیت !
آنان که برای به کُرسی نشاندن نظرات خود آسمان و ریسمان را بهم می بافند . آنان که از جنگ های تحمیلی و آتش افروزهای رژیم آدمکشان اسلامی با عنوان " بهانه " یاد میکنند یا مغرضند یا مامور . و گرنه هر بچه ی مکتب آزادگی میداند که خمینی جنایتکار و در معیت او دیگر جنایتکاران تازه بقدرت رسیده با تکیه بر جهل و عقب افتادگی فکری میلیونی در آن روزهای حزب فقط حزب اله ، رهبر فقط روح اله و خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم . چه کسی بود که با این وحوش سر از گور هزاران ساله برداشته کمک کرد و از قتل زنی فرهیخته ابراز شادمانی کرد !؟ حتما و بی تردید شما بودید که امروز از عمل زشت خود در آن روزهای هول و مرگ در خیابانهای تهران و از آن بدتر در شهرها و شهرستانها با عقب افتاده ترین اقشار اجتماعی هم نظری و هم نفسی کرده اید و امروزه از کِرده ی خود پشیمانید و دچار عذاب وجدان هستید و میخواهید برای فکر خراب خودتان شریک جرم پیدا کنید تا کمتر عذاب بکشید . فقط وحوش طرفدار حکومت اسلامی از اعمال جنایتکارانه این دَدَان نا انسان با ظاهری انسانی دفاع میکردند و با آنان هم رای و هم نظر بودند . خمینی جنایتکار و کلیه ی دستار داران منهای بسیار قلیلی از آنان از صدر اسلام تا کنون به مردمان منکوب و سرکوب شده به دیده ی غنائم جنگی نگریسته اند و به آنان تجاوزها کرده اند . شما برای اثبات حرفتان حاضرید به عصر پارینه سنگی بازگشت کنید و بگوئید در آن ایام حرمسرا راه می انداختید و زنان را کتک میزدید و در بستر هر چه میخواستید در مورد آنها به عمل می آوردید . این اندیشه و این منطق !! فقط از موجودات ناانسانی که امروزه خود را در جایگاه انسانی به تصویر می کشند ساخته است . در انتها باید نظر خود را در رابطه با وحوشی که تشنه بخون انسانند و - اسلامشان در خون رشد کرده - بگویم . با این قیاسهای مع الفارق ممکن نیست که حیوانات خونریز را در نقام مقایسه با انسان نشاند .
۲۶٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : شهلا.ب

عنوان : آقای عباس مقاله یکباردیگر بخوانید
آقای عباس غیبگویی نکنین , بله انسان انسان است اما تفاوت است بین گاندی و خمینی . حرف های انتزاعی زدن را کنار بگذارین. راه دیگری برای دفاع از نگهدار پیدا کنین . پارگراف آخر مقاله آقای نقره کار را یکبار دیگر بخوانین . چپهای سنتی از خمینی حمایت کردن اما فتوی قتل عام هزاران نفر را با آن خونسرد ی حیوانی صادر نکردن کمی روی حرف هاتون فکر کنین یکبار بروید فتوی خمینی را بخوانید ذره ای بوی انسان بودن در آن می بینید .
۲۶٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : عباس

عنوان : انسان انسان است
در تقابل با نظریات خانم شهلا و آقای نقره کار باید بر این نکته پای فشرد که هیچ کسی غیر انسان یا نیمه انسان- نیمه حیوان نیست. ما همه انسانیم. حتی شریرترین افراد از خمینی و خامنه ای گرفته تا قاتلین زنجیره ای و متجاوزین به بچه های خردسال انسان هستند. در غیر اینصورت تمام باورهایی مانند سوسیالیسم ولیبرالیسم که میخواهند بر اساس معیارهایی جهانشمول به انسان بنگرند فرو می پاشند. آنگاه می اوان به هرکس براساس درجه‍ی انسانیتش برخوردی داشت. با درجه بندی ارزش اندیشه های آنها نیز نمی توان معیاری برای ارزشگذاری آنها پیدا کرد. خامنه ای، نقره کار و فرخ نگهدار متفکر نیستند که باورهای آنها را بتوان درجه بندی کرد. خامنه ای نه بر اساس تفکری معین که بر اساس مقام و نقشی که در یک ساختار سیاسی بعهده گرفته جنایتهایی معین را مرتکب می شود. بیهوده هندوانه زیر بغل یکدیگر نگذاریم. بصورت مردایرانی من حتماٌ اگر امکانات آنرا داشتم دویست سیصد سال پیش با یک دوشیزه دوازده سیزده ساله ازدواج میکردم، او را گاه کتک میزدم و در رختخواب هر کار ممکنی را با او میکردم. اینها را امروز تجاوز می نامیم.
بسیاری از ما تعلق خاطر به چپ سنتی ایران داریم. ما از اقدامات خمینی و سیاستهایی مانند برخوردهای او دفاع میکردیم. آیا این بخاطر شرارت یا نیمه حیوان بودن ما بود؟ ممکن است بگویید بخاطر نادانی ما یا اندیشه‍ی استالینیستی مسلط بر افکار ما بود. اینها مشکلی را حل نمیکند. مسئله باید ارزیابی شود. چرا ما آدمهایی بطاهر انسان دوست از قتل کسانی همانند فرخ روی پارسا بجرم اشاعه‍ی فحشا دفاع میکردیم؟ آیا بخاطر تفکرات خاصی بود یا نه بخاطر باور به ارزشهایی خاص، زندگی به روشی معین و رابطه ای معین با جهان پیرامون و دیگران.
نقدهای شخصی معمولا ساده ترین جوابها را بما میدهند ولی سادهترینها جوابها بهیچوجه بهترین و مستحکمترین جوابها نیستند. باید بیشتر بحث و بررسی کرد.  
۲۶٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : بهروز ماهان

عنوان : جواب به آقای پیرایش و عباس :توهین به انسانیت
به آقای پیرایش : جواب به آقای پیرایش و عباس :
۱- هدف از مخالفت با نظرات مخالف ، صرفآ مخالفت با ایشان نیست بلکه برای به چالش کشیدن نظرات انسانی و آزادی خواهانه، و عدالت گرایانه است.

۲- روشن شدن افردی مثله من و شما و نسل آینده هم از همین طریق ها و میگذرد مسیر مبارزه را بهتر تشخیص دادن و بر گزیدن اندیشه های انسانی در مقابل اندیشه های به ظاهر دموکراتیک، کاری بوده است که نتیجه آن دراندیشه های نسل هم بروز کرده است اگرچه به قیمت نپذیرفتن گروه های اولیه انقلاب باشد .
۳- تشخیص حق برابری انسان ها در مقابل قانون ، و داشتن حقوق مساوی در مقابل قانون ، به هیچ وجه به معنای هم ارزش دانستن اندیشه انسان ها نیست.
به عبارت دیگر آقای نقره کار خواسته اند نکته انسان گرایانه و درستی را روشن کنند وجدان انسانی آقای نقره کارها ، قبول نمیکند که خامنه ای ها ، که در کشتار و جنایات دست داشته اند با مبارزین راه آزادی انسان ، یکی شناخته شوند اگرچه حقوق شهروندی و مدنی ایشان هم در آینده ایران ، باید رعایت شود اما این به آن معنا نیست که ارزش اندیشه های خامنه ای ها با اندیشه های کسانی که برای جامعه مدنی و دموکراتیک و انسانی مبارزه میکنند یکی باشد چطورآیا این موضوع حیاتی ، برای شما اهمیت ندارد ؟
۴- موضوع برابر جلوه دادن قاتل و جنایتکار با انسان های دموکرات مخالف اعدام، با تئوری ءءأنسان با انسان برابر است ءء را ساده نگیرد این توهین به انسانهایی مثله خود شماستدرک نکته کلیدی این موضوع را در بند ۳ دقت کنید.

۵- نسل جدید ایران به پیروزی برسد به اندیشه های مدنی و حقوق شهروندی درست ، حقوق بشر و هر آنچه که میخواهند برسد به آزادی و رهایی برسد به جامعه خوشبختی برسد ما و نسل گذاشته مهم آنقدر نیستیم لذا ما بیشتر نگران شما و نسل جدید ایران و ایران هستیم تا خودمان . امید کهجواب شما را داده باشم

به آقای عباس :
۱- حقوق مدنی وشهروندی انسان ها وقتی تضمین میشود که قاتلین و جنایتکاران در سر کار نباشند اندیشه های آنها هم بر جامعه حاکم نباشند کاش تعریفی از انسان میدادید یک انسان با تفکروحقوق انسانی خود،با دیگری تمیز داده میشود .

۲- به قول خود شما به اندیشه های جنایتکارانه برخورد شود تا حقوق انسان و مدنی رشد یابد و در جامعه نهادینه شود در این صورت حرف شما که گفه ید ، انسان با انسان برابر است نقض میشود بلکه حقوق انسان ها در برابر قانون با هم برابر است
۳- حقوق مدنی و شهروندی از جمله حق وکیل داشتن آقای خامنه ای که اشاره بدان داشته ید ،فکر میکنید در آینده توسط چه کسانی تضمین میشود؟ اکنون که اجرا نمیشود چون همین جنایات کاران بر سر کار هستند حقوق شهر وندی و مدنی آنها ، باز توسط انسان هایی اجرا میگردد به اندیشه های حقوق انسانی و مدنی باورمندندو اکنون برای آن در حال مبارزه هستند .

۴- مسلما قاتلین و جنایات کاران و کسانی که باور به نظام و اندیشه هایی که به اعدام و قتل و حقوق غیر انسانی دارند نمیتوانند حقوق مدنی مورد نظر شما را در جامعه به وجود بیاورند و تضمین کنند

۵- پس تفاوت و ارزش اندیشه های انسان ها را دریابید اجرای حقوق انسانی برای همگان از جمله حقوق شهروندی ، حقوق مدنی و ۳۰ اصل حقوق بشر برای همگان از جمله برای آقایان خامنه ای ها ، توسط کسانی تحقق پیدا خواهد کرد که به آن معتقدند
۶-تشخیص حق برابری انسان ها در مقابل قانون ، و داشتن حقوق مساوی در مقابل قانون ، به هیچ وجه به معنای هم ارزش دانستن اندیشه انسان ها نیست لذا باز تاکید میکنم جمله شما که انسان با انسان برابراست را عمیق تر بررسی کنید یعنی اندیشه انسان با اندیشه یک انسان دیگر هم ارزش نیستو برابر نیست بلکه حقوق انسان ها در مقابل قانون برابر است

۷- ارزش گذاری روی ایده های انسانی ، بستگی به افکار و منطق و تعقل و حکمتی است که تا کنون هر کس آموخته است و درجه خرد ورزی ، حقوق شناسی ، عدالت شناسی ، حقیقت جویی ، ، انسان شناسی ، در این راه مرا یاری می دهد خود شما ، بهتر از هر کسی در این راه ، خود را کمک میکنید.

۸- هم ارزش دانستن اندیشه های قاتلین ملت ایران با آزادیخواهان مدنی و مبارزو متعقد به هم حقوقی انسان ها در برابر قانون و ضد اعدام ایران فردا ،توهین به بشریت و انسانیت است هر جنایتکار ضد انسان روزی در دادگاه انسانیت خود شما محاکمه خواهد شد
با تشکر از دوستان
۲۶٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : محسن پیرایش

عنوان : امیدوارم به این نکته دقت نمائید
امیدوارم به این نکته دقت نمائید و خوشحال میشوم نظرتان را بشنوم.
در اوائل انقلاب «کمیت» بسیار مهم بود و بر اساس آن عموما ، علاقه ی وافری بود که «تعداد» طرفداران خود را برخ دیگران کشید. الحق از نظر تعداد هواداران بعداز هواداران خمینی و حزب الله ، به ترتیب سازمان مجاهدین و سپس فدائیان قرار داشتند. این موضع احتیاج به آمار دقیقی هم نداشت.

وقتی خمینی با حمایت میلیونی مردم روبرو شد واقعا «خدا» را به «بندگی » قبول نداشت و بکلی محافل حقوق بشری را که برای جنایات شاه تلاش کرده بودند را منکر شد ، اصلا از guadalupe گوادالوپ ، کارتر ، هویزر، سولیوان خبر نداشت. با سیاست های «مدبرانه» حکومت مذهبی از همان «بهار آزادی » با قلع وقمع رقبا و ابتدا با ذبح دولتمردان شاه شروع کرد. سطح انتقامجوئی آنقدر بالا بود که کسی جرات اعتراض نداشت.

متاسفانه سازمانهای مسلح با «بهانه» ی گنبد و کردستان دست حکومت را بیشتر باز گذاشتند تا «زنگ تفریح» انقلاب تمام شود و حکومت به بهانه ی سرکوب «ضد انقلاب» به سازمان دادن سربازان صاحب الزمان بپردازد. جنگ تحمیلی هم «امداد غیبی » بود تا «جزیره ی آرامش » را دوباره سر جایش برگرداند.

تمام کسانی که مثل حزب توده و اکثریت به حمایت از حکومت پرداختند و آنهائیکه مثل مجاهدین ، پیکار ، راه کارگر ، سربداران .و. و از سال ۶۰ جان بر کف به میدان آمدند تا حکومت را سرنگون کنند با تلفات غیر قابل تصور روبر شدند. ده ها هزار نفر توسط دژخیمان خمینی پر پر شدند.

مردم با مصیبت های سیاسی و جنگ بزرگترین لطمات تاریخ معاصر را تحمل کردند.
۳۰ سال گذشت !

دیگر نه حزب الله ، نه مجاهدین ، نه فدائیان هیچکدام بیشترین هوادار را ندارند !

در همین انتخابات تقلبی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ کسی به تحریم کنندگان گوش نکرد !

بی توجهی مردم به نیروهای سیاسی فقط به خاطر دیکتاتوری و اختناق نیست !

نیروهای سیاسی بیش از حکومت علیه یکدیگر مبارزه می کنند و استثنا هم ندارد.
بهتر نیست که به کارهای خلاق تری بپردازیم ، فرخ نگهدار ها می نویسند و مخالفان آنها در مقام انتقاد بر میایند.
به نظر من یکی از دلایل کم شدن هواداران چپ و مجاهدین که بزرگترین سازمانها ی سیاسی بعدار انقلاب بودند نداشت حزب نو و مناسب شرایط بوده ست.

در تمام تظاهرات خارج از کشور مردم بزرگترین اجتماعات را ایجاد کردند و هییچ سازمانی نمی تواند چنین کند.
۲۶٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : شهلا.ب

عنوان : انتقاد به آقای نقره کار
ضمن ارج گذاشتن به زحمت ها و تلاش های آقای دکتر نقره کار و تشکر از این مقاله وزین و مستدل انتقادی را متوجه ایشان می دانم. آقای نقره کار چرا وقت ارزشمندو گرانبهای خود در بر خورد با حرف های نگهدار هدر می دهید؟ شما بیش از این می توانید مفید باشید.
آقای عباس کجای مقاله نقره کار گفته شده خامنه ای انسان نیست گفته شده انسانی است که بخش حیوان بودن او غالب است و جودش توهین به انسان است و چنین بحثی علمی و درست است و ربطی به فاشیسم من در آوردی شما نداره. فاشیسم را در بیانات دوست عزیزتان فرخ نگهدار جستجو کنین.کسی هم ازاعدام این جانوران حرف نزده فقط گفته شده که این موجود هابه حیوان نزدیک تر هستن تا انسان . شما شک دارید؟؟
۲۶٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : عباس

عنوان : انسان همواره انسان است
آقایان ماهان و نقره کار مواطب باشید. هیچ انسانی را نمیتوان از مقام انسانی خود خلع کرد. انسان بودن هیچ ارزشی در خود نیست تا بر خلع کسی از آن مقام دل سوزاند. ولی امروز به افراد بر مبنای انسان بودن حقوقی معین تعلق می گیرد. این حقوق را از هیچ کس نمی توان بازستاند. بر طبق گفتمان دوران معاصر، خامنه ای نیز باید از تمامی حقوقی که من و شما از آن برخوردار هستیم برخوردار باشد. او نیز باید بتواند در صورت محاکمه بهترین وکیل ممکن را داشته باشد، در زندان از تمامی امکانات اجتماعی و سیاسی بایسته هر یک از ما برخوردار باشد و بتواند افکار و آراء خود را بیان کند.
در درک دینی، نژادپرستانه و فاشیسم از انسان، کسانی در مقوله‍ی انسان جای نمی گیرند و آنگاه می توان با آنها هر کاری کرد. مرتد، یهودی و همجنسگرا نمونه بارز چنین کسانی هستند. مواطب باشیم ما در آن مسیر گام برنداریم. اول کسی را استثناء سازیم و سپس گروهی ار اینگونه افراد را بیافرینیم.
نقد افکار فرخ نگهدار را نباید بهیچوجه آلوده نظریاتی ساخت که متکی بر دسته بندی انسانها به دو گروه شایسته انسانیت و ناشایسته انسانیت است. این نظریه حتی در صورتیکه در مورد دو تن از جانی ترین انسانهای دوران بکار رود باز نظریه ای خطرناک است. بوی فاشیسم می دهد.
۲۶٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : بهروز ماهان

عنوان : من به دفاع از نام انسانیت ، از آقای نگهدار در دادگاه حقوق بشر اعلام جرم میکنم
آنهایی که ضد بشر مینویسند در بستراندیشه تاریخ انسان ها ، مهره هایی سوخته بیش نیستند

دوست عزیز ، آقای نقره کار ،

آقای فرخ نگهدار، این شخص ۳۱ سال است که چشمان خود را به روی حقیقت و حقوق بشر بسته است

آقای نقره کار و پیمان عزیز : اگر به کلیه مقالاتی که آقای نگهداراز قبل از انقلاب تا کنون نگاه کنید در می یابد که نظریات ایشان، اساسا به سازمان چریک های فدایی خلق شباهتی نداشته است اما ایشان در سازمانی به آن زیبایی و آن نام پر شکوه ، رخنه کرد و آرمان های آن سازمان را از اساس به بیراهی و به بی هویتی کشاند.ا آقای نگهدار البته که آزاد می بود و هست که هر نظری داشته باشد اما ایکاش با حزب و یا گروهی همکاری میکرد و عضو میشدکه نظراتش با پایگاه طبقاتی و حزبی که عضو آن بود تطابق میداشت همان طور که خوشبختی مردم ایران با تکیه بر اعتمادی که به خمینی کردند از بین رفت خوشبختی بسیار کسانی که به سازمان چریک های فدایی خلق دل بسته بودند توسط اعتمادی که به این سازمان داشتند توسط آقای نگهدار بر باد رفت !!!!

جالب توجه است که سازمان اکثریت مگر به قحطی تئوریسین دچار شده است که هنوز بعد از ۳۱ سال از مهره سوخته ای مثل ایشان ، دست بر نمیدارد و نام پر شکوه گذشته خود را با یک معذرت خواهی به ملت ایران ادا نمیکند ؟ هر چند که آقای بهزاد کریمی ، در مقاله ای که چند وقت پیش نوشتند به یک معذرت خواهی اشاره داشته اند.

اکنون , آقای نگهدار ، اینطور مینویسد که :

"... این که فکر کنیم آقای خامنه‌ای آلوده به تمام رذایل بشری است همانقدر اشتباه است که او را رهبری فرزانه‌ای بپنداریم که بر دامن کبریاش ننشیند گرد. او هم انسانی است مثل بقیه انسان‌ها.
هر کس بود – اگر ۲۰ سال در قدرت مانده بود – از او همین تصوری ساخته می‌شد. زیاد فرق نمی‌کند که آن فرد آیت الله خمینی باشد، ناصرالدین شاه باشد، استالین باشد، موگابه باشد، یا محمدرضا...." ( فرخ نگهدار, تارنمای ایران امروز , رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی ایران, مهرماه ۱۳۸۸- اکتبر ۲۰۰۹).
آقای نقره کار به درستی نوشته اند که :
انسان دانستن موجوداتی چون خمینی و خامنه ای, که یکی از اقلام جنایت های شان شکنجه و اعدام ده ها هزار انسان به گناه دگراندیشی و مخالفت است, و نیز طرح این حکم بی ربط که این دو ولی فقیه, "انسان هایی مثل همه ی انسان های دیگر" هستند, توهین آشکار به انسان و انسانیت است.

هر کس که به تعریف های انسان ، و علوم روانشناسی ، انسان شناسی ، حقوق انسان ها ، آشنایی داشته باشد به خوبی در مییابد که همردیف قرار دادن جنایتکاران با انسان و انسانیت ، آنهم در عصر کنونی یک جرم است چطور ممکن است که کسی به استهلاح ، سابقه ۴۰ سال سیاسی را یدک بکشد و چنین خطی فاحشی کند ؟ ایشان این همه اعلام جرم بر آلیهه قاتلین و جنایتکاران وبر علیه بشریت را تاکنون مشاهده نکرده اند ؟!!!
در اصول حقوق بشر و قوانین اساسی آلمان آماده است که :

حقوق انسان خدشه ناپذیر استو ذاتی کرامت اوست سی اصل حقوق بشر ، جزو حقوق اساسی انسان شناخته شده است قتل و اعدام محکوم شده است و از قوانین اساسی حذف گردیده است

هر کس که قتل انجام دهد قاتل نامیده میشود و نام انسان از قاتل سلب میشود تنها به شکل ظاهری بشر ، نباید نام انسان بر او گذاشت

همگان میدانند که انسان و انسانیت ، مفهومی تاریخی و تکاملی را طی کرده است و اکنون ، انسان امروزی ، انسان عصر اتم و مدرن ، انسان عصر علم و دانش ، انسان عصر خرد و حقق بشر ، انسانی است که حقوقدیگران را نیز رعایت کند قانون گرا و مدنی باشد از قتل و اعدام نه تنها به پرهیزد بلکه به شدت آنرا محکوم کند بشر ، با زبان ، کار ، و تفکرو تعقل ، راه تکامل را طی کرد و دوران های برده داری ، فئودالی ، سرمایه داری ، مدرنیته و حقوق بشر را تجربه کرده است و به انسانیت کنونی رسیده است هر گاه شخصی در دوره کنونی ، فاقد تفکر و تعقل و خرد انسانی و احساس انسان دوستانه باشد آیا به صرف اینکه شکل فیزیکی او ، شکل انسان است ، میتوان نام انسان روی ان گذاشت؟

آقای نگهدار ، تا کنون در حیطه سیاست و حکومت نظرات اصلاح طلبی ارائه میداد و هر گونه خطا و یا درستی در اندیشه ایشان را به تاریخ میشد سپرد و گاهی نقره کار نوشته اند که این نوع اصلاح طلبی پیش از اصلاح و تغییر دیگران نیاز به اصلاح و تغییر خویش دارد.که من شخصا، اینگونه مغرضان و کج اندیشان را ، اصلاح پذیر نمیدانم اما اکنون به جز سیاست ، تئوری جدید در زمینه جامعه شناسی و انسان شناسی و روانشناسی انسان ها اره داده اند و اندیشه ها ی جدید و غیر باوری ارائه داده به طوریکه قاتل و انسان را یکی قرار داده ، جنایتکار را هم ردیف آزادیخواهان و انسانها قرار داده و توهین به انسانیت را به حیطه علوم انسانی هم کشانده است صفات حیوانی را مثل قتل و جنایات را در انسان شناسی خود افزوده و مرتکب مسمومیت در اندیشه های آزادی خواهی انسان ها و تعریف انسان و حقوق بشر شده اند .

من به دفاع از نام انسانیت ، از آقای نگهدار در دادگاه حقوق بشر اعلام جرم میکنم
۲۶٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : عباس

عنوان : انسان
این درست که فرخ نگهدار چرند می نویسند و دارای افکاری بغایت سازشکارانه است ولی از طرح مطالب شعاری چه چیزی می توان بدست آورد. هم خمینی و هم خامنه ای هر دو انسان هستند. انسان بودن دلالت بر هیچ ارزشی ندارد تا بر ناانسان بودن آنها تأکید شود.حتی می توان گفت که بصورت شخصی آنها مقصر هیچ تحول خاصی نیستند. اگر وجود شکنجه، فقر و بدبختی را به وجود افرادی شریر، ظالم و سادیست فروکاهیم فقط بر بیسوادی و درماندگی خود پای فشرده ایم. ساختارهای اجتماعی در فرایندی پیچیده کنشگران خاص خود را می سازند. مارکس یکبار برای همیشه مشخص ساخت که سرمایه دار سرمایه داری را نمی سازد، سرمایه داری سرمایه دار را می سازد. در فرایندی معین کسانی مانند خمینی و خامنه ای نقش خاصی را بعهده می گیرند. نفرین بر آنها و خلع آنها از مقام انسانی شان هیچ مشکلی را حل نمی کند. باید وضعیتی را نقد کرد که آنها را می آفریند.
۲۶۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : آقای مسعود نقره کار ایا پاسخی به این سوالات داده اید؟
آیا از خود سوال کرده اید که چرا تمام همان سازمانها و جریاناتی که د ران سالها دنبال راه رشد غیر سرمایه داری و امام ضد امپریالیست بودند، بازهم در مقابل موسوی و گنجی و کروبی و غیره غش کردند. آیا پرسیده اید کسانی که به هواداران خود می گفتند که از اعدام جوانان احساساتی نشوید چرا که اینها در خط امریکا بوده اند، امروز طرفداران عدم خشونت مردم شده اند. آیا پرسیده اید که ... به نظر من این نتیجه بررسی غلط نیست. این منافع طبقاتی جنبش ملی اسلامی است. هر جنبشی که در ایران بخواهد سرمایه داری و نظام کسب مافوق سود را در ایران نگه دارد، احتیاج به کار ارزان و کارگر خاموش دارد. این نیز ممکن نیست مگر با دیکتاتوری. به همین دلیل است روزی طرفدار راه رشد غیر سرمایه داری است ، روزی با زیاده خواهی سپاه مبارزه می کند و روزی از سرمایه تولیدی علیه سرمایه بازاری. ولی همیشه مواظب است که به اساس این ضرورت دیکتاتوری یعنی کسب مافوق سود از طریق استثمار کارگران ضربه ای وارد نشود. نه فرخ نگهدار عاشق خامنه ای است و نه ببو است که وی را نشناسد. ایشان برای حفظ ماشین سرکوبی تلاش می کند که اگر شکافی بردارد نه از تاک نشان خواهد بود نه از تاک نشان. اگر ایشان عدم خشونت مردم را می خواهد نه به خاطر مخالفتش با اعدام جوانان که برای شکاف بر نداشتن این ماشین سرکوب است. اگر کارگران و مزد بگیران در ایران بتوانند در این ماشین سرکوب شکاف بوجود اورند ، انوقت برابری را برابری در مقابل قانون ترجمه نخواهند کرد. برابری را برابری از استفاده از تمام مواهب اقتصادی جامعه تفسیر خواهند کرد. آزادی را به دمکراسی پارلمانی که چند نفر از طبقات حاکم را انتخاب کنند برای چند سال تفسیر نخواهند کرد، ازادی را تا آزادی کامل سازمانهای خود برای اداره جامعه و شوراهای کارگری تفسیر خواهند کرد. این ان حلقه ایست که فرخ نگهدار را به سروش و موسوی و کروبی و گنجی و ... وصل می کند. این آن حلقه ایست که ا.ن. را به موسوی و موسوی را به جمهوری اسلامی متصل می کند. اگر مطمین باشند که با رفتن خامنه ای و سپاه و ... قدرت سرکوب نظام از هم نمی پاشد، مطمین باشید یکروز نیز از ان حمایت نمی کنند. همانطوریکه وقتی که از شاه نا امید شدند و اطمینا ن یافتند که رسالت سرکوب را خمینی میتواند بعهده بگیرد، از جبهه ملی تا چریک فدایی ، از شورای سلطنت تا ... همه بگرد وی جمع شدند. اگر حماقت چند افسر کله شق شاه نبود، اینها ماشین سرکوب شاه را بدون به هم خوردن در دست گرفته بودند و ما سرکوب دهه ۶۰ را در ۵۸ داشتیم. شما تا دست به ریشه این استبداد در ایران که همان ضرورت بقای نظام سرمایه برای کسب مافوق سود است نبرید مجبورید که به داستان سرایی بپردازید. به کشف سرشت بد این و ان نایل ایید. بدنبال حلقه ای باشید که مجاهد را در کنار سلطنت طلب و سازمان فرخ نگهدار را به موسوی وصل نمود. همه بخوبی میدانند راه بازسازی سرمایه دارانه ایران نیاز به سرکوب دارد. این ان حلقه ایست که اینها را به هم وصل می کند و علیرغم اختلافاتشان در مواقع حساس به هم نزدیک می کند.
۲۶۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣٨۹       

    از : الف ر

عنوان : به گمان من
مسعود نقره کار عزیز
آدم ها عمدتأ دو جور هستند . یا ــ دست کم ــ من دو جور دیده ام . یک جورش کسانی هستند که بدون حقیقت نمی توانند زندگانی کنند ، و یک جور دیگرش آدم هائی هستند که با حقیقت و راستی نمی توانند زندگانی کنند . راست اینکه بعضی از حقیقت هراس دارند و بعضی از ناراستی دچار وحشت می شوند .
وقتی که برابری با قدرت در توان نباشد ، امید برابری با آن هم نباشد ، در فرومایگان سازشی درونی رخ می نماید و این سازش ، راهی به ستایش می یابد ، میدان اگر بیابد به عشق می انجامد ! بسا که پاره ای از فرومایگان ، در گذار از این ورطه ، به حد ستایش دژخیم خود رسیده اند و تمام عشق های گم کرده ی خویش را در او جستجو کرده و ـ به پندار ـ یافته اند .
این هیچ نیست ، مگر گریز از دلهره ی مدام . تاب بیم را نیاوردن ، فرار از احتمال رویاروئی با قدرتی که خود را شکسته ی محتوم آن می دانی و در جاذبه ی آن چنان دچار آمده ای که می پنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری . چه خوی و خصال شایسته ای که به او نسبت نمی دهی ؟؟! او برایت بهترین می شود . به قدرت جامه ی زیبا می پوشانی ، با خیالت زیب و زینتش می دهی تا هم جواب خودت را بدهی که ناروا رفتار نمی کنی و هم ، پرستش و ستایش به دلت بنشیند .
مسعود عزیز ، اقرار به گناه و اشتباه ، جسارت می خواهد که این جسارت خجسته در افرادی چون نگهدار ، نه وجود داخلی دارد و نه نمود خارجی .
با سپاس و قدردانی . الف
۲۶۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مریم ن

عنوان : شباهت نگهدار با خامنه ای
آقای نقره کار میدانم که یاوه نویسی های نگهدار هر انسانی همچون شما را به عصبیت و انفجار میکشاند ولی اگر فبول کنید که مسله مسله اصلاح طلبی و سیاسی نیست بل ایدیولوژیکی-اقتصادی هست که نگهدار را در کنار خمینی، خامنه ای و احمدی نژاد میگذارد آنوقت دیگر وقت گرانبها را به پاسخگویی این مادون انسان ها بهدر نمیدهید. برای یک لحظه فکر کنید که ایا تفاوت فکری ای بین نگهدار وخامنه ای هست؟ آیا هر دو برای واندن در فدرت دست به جنایت نمیزنند (که هر دو زده اند منتها یکی در قدرت حکومتی و دیگری در قدرت سازمانی). و در یک لحظه فکر کنید که اگر این رژیم سرنگون شود ایا همراه با خامنه ای، نگهدار هم به محاکمه کشیده نمیشود؟ آیا ثروت عظیمی که نگهدار و خانواده اش از قبل این رژیم در بساز بفروشی در ایران و ونزویلا بدست آورده اند، چه میشود؟ هیچ حرکتی در این زمانه جدا از منافع اقتصادی نیست. البته سایت اخبار روز هر زمان که این مسایل در مورد نگهدار مطرح میشود سانسور میکند و امیدوارم که قبل از سانسور شما این مطلب را بخوانید و بعنوان یک دوست نادیده و همدرد وقت با ارزش خود را برای این ضد بشر ها هدر ندهید. شاد باشید
۲۶۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : در تایید گفتار آقای منوچهر جمالی
جناب آقای منوچهر جمالی
ضمن تایید گفتار شما مینی بر اینکه تمامی جنایاتی که در سی و یک سال اخیر در ایران توسط مسولین و حکام حکومت اسلامی رخ داده نباید فراموش کنیم که تمامی مواد ضد مردمی و غیر دمکراتیک مندرج در قانون اساسی ، اساسا" از احکام قرآن و فرهنگ تثبیت شده اسلامی منتج شده و بیرون آمدن از جهنمی که حکومت اسلامی و فقها و یاران همفکرشان برای مردم ایران ساخته اند آشنا کردن مردم از آیات خشونت و کشتار دگراندیشان در قرآن است. شکستن تابو های مقدس در فرهنگ جامعه وظیفه یکایک ایرانیان دمکرات و آزادیخواه است . تابوی عدم انتقاد به آیه های قرآنی، عدم اظهار نظر در باره پیشوایان مذهبی و عدم برخورد به جنایات خمینی که در حق مردم ایران روا داشته. باید با تمامی خرد و دانش مچ خرافه گویان و خرافه پرستان را باز کرد.

اندیشمندان و نویسندگانی که در این زمینه ها فعالیت دارند بزرگترین خدمت را در این زمان به فعالین جنبش ترقی خواهانه مردم ایران می نمایند. جامعه ما نیاز به یک رنسانس فرهنگی عظیم دارد. زدودن فرهنگ مسموم اسلامی از اذهان مردم . فرهنگ ترس، فرهنگ دروغ، فرهنگ ریاو تزویر، فرهنگ بت و شخصیت پرستی، فرهنگ ناچیزگرفتن خود و رهبر و امام پرستی، فرهنگ کهنه اندیشی، فرهنگ نواندیشی، فرهنگ ضد زن، فرهنگ ضد ادیان دیگر، فرهنگ خشونت، فرهنگ شهید پروری، فرهنگ گریه و زاری، فرهنگ ضدشادی، فرهنگ کشتار و خون، فرهنگ عزاداری، فرهنگ ضد موسیقی و رقص، فرهنگ تملق و چاپلوسی و فرهنگ آدمکشی...

دکتر پ. بیمان
۲۶۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : همه جنایاتی که کرده میشود ، طبق همین « قانون اساسی » هست
آنانکه باتئوری حقوقی« قانون اساسی» آشنائی دارند، میدانند که آنچه درحکومت اسلامی ایران، قانون اساسی نامیده میشود نه قانونست نه اساسی، ولی همه جنایاتی که این حکومت کرده و میکند، طبق همین « ِشبهِ قانون اساسی » میباشد
۲۶۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹