بازهم پیرامون تعصبات ناسیونالیستی! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : آراز سلیمانی

عنوان : بهزاد کریمی
آقای بهزاد کریمی.
آذربایجانی ها در سال ۱۳۵۷ در حرکت خلق مسلمان بر علیه ولایت فقیه قیام
کردند. این شما کومونیستها بودید با خمینی متحد شدید و این قیام را
سرکوب کردید.لطفا یک کمی گذشته نه چندان دور تان را به خاطر بیاورید
و به ما درس دموکراسی ندهید.
۲۲۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨٨       

    از : مئهران باهارلی

عنوان : من احتیاج به وکیل دارم
آقای کاریکاتور

شاید آدم زنده به وکیل احتیاج نداشته باشد. اما در بخش نظرات این سایت دارد. پاسخهائی که من به شما داده ام و می دهم متاسفانه از طرف مدیران این سایت حذف می شود. بنابراین ندیدن پاسخهای من به این دلیل نیست که من به شما پاسخ نداده ام، بدلیل آن است که پاسخهای من از فیلتر موجود در اینجا نمی توانند عبور کنند.
۲۲۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨٨       

    از : Turke Fereydan

عنوان : اقای بهزاد کریمی نیز مانند خیلی از تورکهای اذربایجان برای اینکه خدای نکرده متهم به تجزیه طلبی نشوندقبل از بیان لپ مطلب حمله ای به ناسیونالیست تورکهای اذربایجان میکنند.
اقای بهزاد کریمی نیز مانند خیلی از تورکهای اذربایجان برای اینکه خدای نکرده متهم به تجزیه طلبی نشوندقبل از بیان لپ مطلب حمله ای به ناسیونالیست تورکهای اذربایجان میکنند.
اقای بهزاد کریمی یک خاطره از رفیقتان در تابستان سال ۱۹۸۹ نقل میکنید.
ایا شما خاطره ای هم وزن این خاطره از هم وطنان و یارفیقان فارستان برعلیه تورکها و یا عربهانشنیده اید?! ویا اگر شنیده اید همینطور عکسعمل نشان داده اید!?
یک سری به سایتها میانه و دست راستی فارسها و رژیم ج.م.اسلامی بزنید تا سایه ای کمرنگ از لطف هم وطنان فارسمان به تورکها و عربهای هم وطن و همسایه راببینید!
۲۲۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨٨       

    از : کاریکاتور

عنوان : راسیسم ضد فارس ابدا ایرادی ندارد!!!
آقای استاجلو،

از قدیم می گفتند آدم زنده وکیل لازم ندارد و آقای بهاری هم ماشاءالله خودشان هم سواد دارند و هم وقت که به سوال من جواب بدهند.

با منطق شما می شود گفت همه توهینهایی که در جکهای مشمئزکننده لمپنی در مورد ترکها وجود دارد فقط مربوط با راسیستها و نژادپرستان است، شما با این مسئله مخالفید؟

گیرم که روی صحبت ایشان با «ناسیونالیستهای کور را که تحت امر نظامیانه هستندو حق و حقوق اولیه انسانهارا نفی میکنند» باشد، (فرض محال که محال نیست؟!) شما در مقام وکیل تام الاختیار ایشان بفرمائید فارسستان کجا است و اگر چنین منطقه ای در خارج از ذهن آقای بهاری وجود دارد چرا اینقدر خشک و بی آب و علف است؟

البته انتظار جواب از آقای بهاری بیهوده است. از نظر افرادی مثل ایشان راسیسم فقط وقتی بد است ه بر ضد ترکها باشد. راسیسم ضد فارس ابدا ایرادی ندارد!!!

یکجایی خوانده بودم که موسیلینی نوشته بود: «فاشیسم ظریفترین نوع دموکراسی است» حالا گویا حکایت ما است که با بارزترین تظاهرات راسیستی در قالب یک کاریکاتور روبرو می شویم و اگر اعتراضی بکنیم، باز هم از طرف مقابل ما را به راسیسم و شوینیسم و .... متهم می کند.

ظاهرا از نظر شما "راسیسم" ظریفترین نوع سیاست عدم تبعیض است!
۲۲۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨٨       

    از : رامین برنا

عنوان : بس کنید
شما را به خدا اینقدر ملت ملت نکتید که حالمان بد شد. در ایران فقط یک ملت وجود دارد و آنهم ملت ایران است. یا ایرانی هستید و یا بیگانه باید تکلیف خود را روشن کنید. ملت تعریف سیاسی خود را دارد و نمی شود قوم را ملت خواند مگر اینکه شیطنتی در میان باشد.در ضمن چرا اسامی شما ها اینقدر حمزه دار است؟ آیا می خواهید میزان ترک بودن خود را نشان دهید؟
۲۲۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨٨       

    از : atila Ostajloo

عنوان : ناسیونالیستهای کور
خانم/اقای کاریکاتور: اقای مهران بهاری در کاریکاتور خود ناسیونالیستهای کور را که تحت امر نظامیانه هستندو حق و حقوق اولیه انسانهارا نفی میکنند را به گوسفند تشبیه کرده. شما مخالفید?
۲۲۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقای بهزاد کریمی گرامی، سئوالی از شما دارم.
آقای بهزاد کریمی گرامی،

از قرار معلوم شما همه نظرات داده شده به مقاله هایتان را مطالعه می کنید اینستکه من سئوال زیر را از شما دارم، سئوالی که در مقاله قبلی تان هم مطرح کردم و تاکنون جوابی دریافت نکرده ام و اشاره ای هم درباره آن در این مقاله تان به آن نکرده اید. بسیار مایلم جواب شما را با یک حقوقدان مستقل و متخصص در این رشته در میان بگذارم و به یک نتیجه دقیق برسم.

لطفا ثابت کنید که یک قانون اساسی نوین برای ایران که بر پایه ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد باشد ضامن کلیه حقوق تک تک شهروندان ایرانی صرف نظر از همه تفاوت هایشان و اینکه در کدام استان زندگی می کنند نیست. خواهشمندم جواب را به زبان بسیار ساده مرحمت بفرمایید.

با سپاس فراوان از جنابعالی
۲۲۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨٨       

    از : کاریکاتور

عنوان : امیدوارم مسئولین سایت اخبار روز نگاهی به سایت شما بیندازند و ببینند بدل به تریبون آزاد کدام ایدئولوزی شده اند.
نتنذم
آقای بهاری
چه خوب که شما هم از راسیسم متنفرید.

اگر ممکن است لطفا کمی در باره کاریکاتوری که زینت بخش سایت شما شده و در آن فارسها (اهالی فارسستان) مشتی گوسفند چران زمخت و نخراشیده و مسلح و ساکن سرزمینی خشک و ترکها انسانهایی شسته رفته و ساکن سرزمینی سرسبز نشان داده شده اند هم توضیح بدهید تا بدانیم شما در ادعاهای ضدراسیستی خودتان چقدر صادق هستید.

تصویری که شما از این به اصطلاح (فارسستان) ارائه می کنید مرا بیاد حرف آقایان چهرگانلی و لسانی می اندازد که فرموده بودند:
ما فارسها را به موطن اصلیشان یعنی کویر لوت برخواهیم گرداند.

امیدوارم مسئولین سایت اخبار روز نگاهی به سایت شما بیندازند و ببینند بدل به تریبون آزاد کدام ایدئولوزی شده اند.

آدرس کاریکاتور:
http://www.iranian.com/main/۲۰۱۰/feb/turkish-language
۲۲۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨٨       

    از : آراز سلیمانی

عنوان : بهزاد کریمی
http://tabrizsesi.blogfa.com/post-۶۱۶۹.aspx
۲۲۰۵۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ،مئهران باهارلی

عنوان : نواستعمار
پرداختن به مساله تعصب ملی در ایران، امری بسیار لازم و مفید است. اما مساله ملی و مساله زبانهای ملی در ایران را به صورت تعصب ملی نشان دادن، اشتباهی وحشتناک است که به عقیده من آقای بهزاد کریمی نیز مرتکب آن شده اند بی آنکه به اصل مساله اشاره ای کرده باشد. این مانند آن است که مساله کرد در ترکیه و عراق را به صورت تعصب کرد-ترک و یا کرد-عرب در این کشورها نشان داد که مطلقا از هیچ روشنفکر و سیاسی کاری قابل قبول نیست

در ایران مساله این است که سیستم حاکم بر این کشور نظامی نواستعماری با رگه های نژادپرستی سیستماتیک است. ملل محکوم ساکن در ایران و مناطق ملیشان در این کشور مستعمره سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و نظامی ملت حاکم یعنی فارس دو دولت ممثل وی یعنی دولت ایران اند.

در این میان زبان فارسی نیز ابزار سیاستهای برخاسته از این دو، و در راستای زبان کشی دولتی و نسل کشی زبانی بکار می رود. یعنی مخاطُب، مسبب و موضع اصلی مساله ملی در ایران، دولت ایران است، نه گروههای ملی ساکن در این کشور و رفتارهای ویژه آنها مانند تعصبات ائتنیکی.

اما همه اینها با مخالفت گروههای ملی مواجه شده اند. بویژه پس از آنکه در سه ده اخیر روند ملت شوندگی و خودآگاهی گروههای قومی در ایران تسریع شده و کشور ایران حقیقتا تبدیل به کشوری کثیرالمله در آمده است.

هر تحلیل و آنالیزی که به مساله ملی بدون استمداد از مفاهیم مدرن مانند استعمار نو، نژادپرستی، زبان کشی دولتی (لینگوئیسید) و روند ملت شوندگی گروههای قومی ساکن در ایران بپردازد، بدور از جدیت است.

متاسفانه در تحلیلهای نویسنده محترم آقای بهزاد کریمی هیچ کدام از مفاهیم لازمه فوق بکار برده نمی شوند. بویژه اشاره ایشان به تشکیل ملت ایران بسیار نادرست است. ملت ایران همانقدر واقعی است که ملت شوروی و یا ملت یوگسلاوی
۲۲۰۵٣ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : دعوا برسر لحاف ملا است
جواب ندادن و هجو کردن اصل مطلب و مغلطه کاری، خود نوعی جواب دادن است. یواش یواش دم خروس طرفداران نابودی زبان فارسی زیر لوای آزادی آموزش زبان مادری از نوع انگلیسی نمایان شد. سابقه وابستگی طیف وسیع تجزیه طلبان ببلوکهای جهانی بیشتر از صد سال است. و مطلب جدیدی نیست که با آن برخورد منطقی نمود. با بد وبیراه سخن راندن تاریخ را نمیتوان کتمان کرد. دوام و شکوفایی هر زبان مادری فقط در سرزمین پدری و سنتهای آبا و اجدادی میسر است و آنهم تا زمانیکه «مرزها» حدود کشورها را معین میکند. و اما در مورد کشتن کبوتر سرخ در زمین بازی فوتبال مرا بیاد نوشته ای مندرج در کیهان چاپ ایران در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ انداخت و بی سبب نمیدانم که تشابه این دو اتفاق «سمبل کشی» را در اینجا مطرح نمایم ؛دیروز پس از تسخیر پادگان عشرت آباد هنگامیکه مردم می خواستند قسمتهای از این پادگان را آتش بزنند، برای اولین بار یک عقاب بردیوار پادگان نشست. مردم میخواستند عقاب را که سمبل امریکاست از بین ببرند و میگفتند که این امریکاست که با پای خود به قتلکاه آمده است. بالاخره با پادرمیانی گروهی دیگر از مبارزان پرنده جان سالم بدر برد و از دیوار پادگان پرواز کرد. مردم خطاب به پرنده فریاد میزدند: وای به حالت امریکایی اگر بار دیگر در این مملکت پا بگذاری..؛ این نوع اتفاقات « سمبل زدایی»که متاسفانه بر اثر عقب افتادگی عمومی اجتماعی ناشی میشود،میتواند در همه جاء ایران انجام گیرد.
۲۲۰٣۹ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : شهلا فرید

عنوان : این کمنت ها نشان می دهد که چرا باید با تعصب مبارزه کرد
من صرف نظر از آن که با همه نظرات آقای بهزاد کریمی موافق باشم یا نه، با این نکته ایشان موافقم که با تعصب از هر سو که باشد باید مبارزه کرد. تا تعصبات کور هست امکان گفتگو نیست. این کمنت هایی که در پای این مقاله گذاشته شده است نشان می دهد کسانی با فضای بحث و گفتگو موافقت ندارند و ترجیح می دهند که در فضای غبار الود با دشنام دادن و تسلط فرهنگ لومپنی مقاصد خود را که ایجاد کینه است پیش ببرند. حتی اگر دو سه نفر باشند که با نامهای مختلف بنویسند باز هم در ایجاد این فضا موفق خواهند شد. ولی دوستان عزیز این صفحه فقط برای بیان نظر است قرار نیست که از درون آن آینده یک کشور رقم بخورد بنا براین استدلات خود را بنویسید تا ما بفهمیم چه می گویید. باور کنید قرار نیست آن را که درشت تر بگوید مدالی دهند. من باور دارم که فضای این صفحه به هیچ وجه فضای رابطه مردمانی نیست که در یک جغرافیایی به نام ایران زندگی می کنند.
۲۲۰٣٨ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حقیقت انسان دوست

عنوان : یک ملت و یک زبان
ایران یک ملت و یک زبان و ان هم زبان فارسی.
۲۲۰٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : صادق باشیم

عنوان : خیلی خیلی متشکرم آفای Ali Torkeh
باور کن خیلی حال کردم با آن صراحت سخنت. اگر همچنین اتفاقی بیفتاد. تازه شروع دوستهایمان خواهد بود. باور کنید آن وقت دوباره در کنار هم خواهیم بود ولی خیلی بهتر از حال. به امید آن روز
۲۲۰۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پاسبان غیاث آبادی

عنوان : خسته نباشید
آقای کریمی اینکه جسارت کرده مطلبی پیرامون تعصبات ناسیونالیستی نوشته اید نشان از این دارد که شما پیه فحاشیهای کور نژادپرستان لمپنیست را بجان مالیده اید ولله من که خودم آن رشادتها در جنگ کازرون از خود نشان داده ام جسارت اینکه بگویم آقایان این پادشاه شما لخت و عور تشریف دارند را ندارم.بعضی وقتها هم فکر میکنم که این روشنفکران نماهای! ما هم زیاد بدشان نمی آید که نشان فروهر به گردنان تندر سوار اصل آریائی(ع) و فرزندان به حق کوروش(ع) و داریوش(ع) به زوزه کشان گرگهای خاکستری تاتاری(ع) و فرزندان به حق چنگیز (ع) درس عبرتی بدهند و طرف مقابل هم همینطور.عزیز نسین کتابی نوشته به اسم {ما الاغها} که ترجمه صمد بهرنگی بود اگر اشتباه نکنم ،الاغی است که بیحال و بیخبر مشغول چراست و از دور گرگی را میبیند که به او نزدیک میشود ولی چون حال نداشته مرتعی به آن زیبائی و علفهای خوشمزه را ول کند و برود به خودش میگوید انشالله این سگ است ها اوناهاش ببین از گوشاش هم معلومه که سگه آخه گرگ اینجا چکار میکنه ....خلاصه تا لحظه ای گرگ دندانهایش را در گوشت تنش فرو نکرده هنوز باور نمیکرده که این گرگه و انوقت داد میزنه که آی این دیگه گرگه ،
حال طبالان ناسیونالیزم سخت مشغول نواختنند جناب کریمی از تمام طرفها و کسی هم باور اینکه این ایران هم یک کشوری است مثل بقیه کشورها و مردمش هم مردمانی هستند مثل بقیه مردمان خلاصه نه خاکش در و گوهر است نه بهتر از زر است نه نفس اهورائی ای حافظ مرز و خاک و صلحش است و این همین مردمانند که حافظ صلح و برادری اند نه اهورا و مزدا و تویوتا.لذا امکان اینکه این کشور گرفتار جنگ داخلی و قحطی و تجزیه بشود هم ممکن است و هم سهل و ساده ،برایشان باور ناپذیر است و فکر میکنند مرگ حق است اما برای همسایه و اگر کسی جسارت کرده بگوید آهای عزیزان محترم ساکن ایران راه و روش خودتان را عوض کنید والا این ره که شما میروید (بقول آقای خلخالی)ولله و بالله و تالله رو به تاریکی است آنوقت است که معلوم میشود شما مامور ک گ ب هستید و یا فلان جا نظر به همجنس خود داشته اید و یا شارلاتان پول مردم خور هستید و لذا نظرتان پشیزی نمی ارزد."اصلا گور پدر آدم نفهم آقا ما که جای خوبی نشستیم در خارج هر چه پیش آید خوش آید..."
۲۲۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : یک گوشزد کوچک
آقای کریمی گرامی،
با سپاس از نوشته خوبتان.

همانگونه که می دانید، من سالیان سال است که در باره پرسمانهای "کیستی ملی" و "زبان مادری" می نویسم و درخواستهای قومی/فرهنگی را بمانند درخواست برابری زن و مرد یکی از گفتمانهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران می دانم.

از آنجایی که با بخش بزرگی از سخنانتان همنگرم، خواستم نکته ای بظاهر کوچک ولی بگومگو برانگیز را به شما گوشزد کنم.

کشتن یک کبوتر کاری چندش آور و نابخشودنی است و همانگونه که شما بدرستی نوشته اید، اینکه چه کسی دست به این کار ددمنشانه زده باشد، سرسوزنی از پلییدی آن کم نمی کند. ولی آیا شما براستی برآنید که آن کبوتر بیگناه را "انگیزه های ناسیونالیستی" سربریدند؟ آیا گمان می کنید اگر این کبوتر سرخ رنگ در بازی استقلال و پرسپولیس بدست تماشاگران استقلالی افتاده بود، تنها به این دلیل که نماد یک تیم "فارس" بود، کشته نمی شد؟ آیا آن تماشاگر لمپنی که دست به این کار یازید، از آن اندازه اندیشه و خرد بهره مند است که بتواند اندریافتهای پیچیده ای چون ناسیونالیسم و شوینیسم را دریابد؟ آیا گمان می کنید ایشان شب به خانه می رود و کتاب نبرد من آدولف هیتلر را می گشاید و بدنبال راهکارهای سرکوب فرهنگی-نژادی-زبانی مردم آذربایجان می گردد؟ آیا لمپنیسم به این آشکاری را نمی بینید؟

از دیگر سو نباید از یاد برد که تماشاگران فوتبال (هر تیمی) از یک گوهر همسان ساخته شده اند و بیشینه بزرگی از آنان تنها برای تهی کردن بار سنگین فرهنگ لمپنی خود به ورزشگاهها می روند. گمان نکنید که چنین کاری نمی تواند از تماشاگران تراکتور، پرسپولیس یا هر تیم دیگری سر بزند. فرومایگی و لمپنیسم - و نه آنگونه که شما می نویسید "ناسیونالیسم" - انگیزه بخش این گونه نمایشهای چندش آور است. نیازی به این نیست که ما نیز همانند قبیله گرایان به هر پدیده ای از نگرگاه "ترک - فارس" بنگریم. لمپنیسم و فرومایگی را دریابیم.

سربریدن آن کبوتر برخاسته از فرهنگ لمپنی فرمانروا بر ورزشگاههای ما است. برای ناسیونالیست بودن، باید دست کم سرسوزنی با اندیشه سروکار داشت. راستی این است که ورزشگاههای ما تنها به نمایشگاهی از فرهنگ لمپنی بدل شده اند. سری به یوتیوب بزنید و فیلمهای بازیها را ببینید تا دریابید که همین تماشاگرانی که به گفته شما ناسیونالیست هستند، چگونه در یک گروه کُر چند ده هزار نفری بدترین ناسزاهای جنسی را نثار خواهر و مادر داور و بازیکنان تیم روبرو می کنند.

کشتن کبوتر نشان از فرومایگی است و نه نشان ناسیونالیسم. اینگونه وارونه نگریها می توانند به رخدادهای کوچک درونمایه هایی ژرف و بزرگ ببخشند و گناه شما، من و همه ما در شراره کشیدن آتش جنگ نژادی از آن ناسیونالیستهای تشنه به خون کمتر نخواهد بود.

با سپاس دوباره از نوشته خوب شما و با آرزوی شادکامی و بهروزی
۲۲۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : صادق باشیم

عنوان : جواب حافظه تاریخ
۱- شما خودتان اذعان کردید که در امریکا همه مردم بالاجبار تنها زبان انگلیسی را یاد نمی گیرند و در ایالتهایی که زبان رسمی اسپانیولی است مردم به آن زبان تحصیل میکنند و زبان انگلیسی را همچون ماها جهت ارتباط با دیگر ایالتها و دنیا یاد می گیرند.

۲- شما از رفراندم صحبت کردید. آیا حاضر هستید در مناطق غیر فارس رفراندمی نه برای جدایی (که برابر با کوتاه شدن دستتان از استعمار ملل غیر فارس در ایران است) بلکه برای زبان رسمیشان برگزار شود و نتایج آن را شما قبول فرمایید. مسلم است که شما نه نتیجه رفراندم بلکه اسم رفراندم را نیز قبول نخواهید کرد پس شما هستید که با احمدینژاد در یک عقیده میمانید. چون نتیجه رفراندم از همین امروز مشخص است.

حرف آخر این که زیاد هم از زبان فارسی تعریف نکن که خودتان هم در نوشتنش درمانده هستید چه برسد به غیرفارسها.
۲۲۰۱٣ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : یک کاربر ت

عنوان : افشا
آقای حافظ تاریخ شما که اینهمه از اهمیت فراگیری زبان فارسی برای غیر فارسها زبانها گفتی قربون شکل ماهت خودت کلی با املا ء زبان فارسی مشکل داری یک بار با فرصت نگاه به مطلبت بکن ببین چندتا غلط املاء ای داری . از این موضوع گذشته شما آشکارا به قصد ایجاد نفاق مطلب نوشتی .
۲۲۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : در جواب آقا/ خانم حامدی و زیدی از تبار صداقت؟
جهت نظرم متوجه ملتی است که امروزه در مرزهای جغرافیایی کشوری بنام ایران درجوار هم از نظر تاریخی دارای سرنوشت و فرهنگ و سنن مشترکی هستند، است.ضرورت و لزوم فراگیری زبان مادری محلی هیچ مغایرتی باگسترش سیستم آموزشی چند زبانه که زبان فارسی باشد، ندارد.علاوه بر آن در همسویی با مفاداعلامیه ی جهانی حقوق بشر واعلامیه ی جهانی حقوق زبان مادری دارد.این نظر مورد مخالفت زید صادق نام است. برای وی آزادی آموزش زبان مادری و محلی موجود درایران، بهانه است ومثل احمدی نژاد با توئین و ناسزا بدیگران حقانیت اعمال و گفتار خود ثابت مینماید.ناتوانی زید بی صداقت در این است که حتی در استدلال خود متوصل بهجویات میشود.«..- اولا هر ایالتی در امریکا زبان رسمی خودشان را دارند و زبان انگلیسی نه فقط زبان مشترک بلکه زبان بین الملل است که می آموزند». امریکا دارای ۵۰ ایالت است که بیش از سی ایالت دارای زبان رسمی دولتی انگلیسی که بیش از ۸۲ مردم امریکا را تشکیل میدهند و حدود ۱۱ مردم هم اسپانیولی بعنوان زبان رسمی دارا هستند.طبق ادعای این زید صادق در هر یک ایالت از ۵۰ هرکدام زبان رسمی !!!خودرا دارد. و اما در مورد کانادا اظهارات این زید بازهم نادرست است.
زبان انگلیسی و فرانسه بعنوان دو زبان رسمی در کشور کانادا محسوب میشوند.در زمان استعمار فرانسه و تاسیس فرانسه نو سرزمین کبک فرم کرفت. مردم سرزمین کبک و از مهاجرین فرانسه زبان همواره با فدرالیستها دوزبانه کانادا و چگونگی رابطه باستعمارگر دیگر یعنی انگلیستان سابقه برخوردهای نژادپرستانه و جنگهای خونین داشته و دارای تصویر و تعریف دیگری از «ملت کانادا» هستند ودر پی استقلال زبان مادری فرانسه فرانسوی نقشه تجزیه طلبی و جدایی این بخش در رفراندمی در ۱۵ سال پیش ناکام ماند.مهاجرت عمده از جانب دو قوم و نژاد فرانسوی و انگلیسی بکانادا را با ترکیب اقوام ایرانی که طی قرنها باهم عجین شده اند، یکی دانستن از عقب ماندگی فکری و کج اندیشی سرچشمه میگیرد.و این زید صادق در این مسله هم با دروغگویانی مثل احمدی نژاد مظهر ارتجاع همطرازاست. این زید حتی در مورد آلمان هم بی اطلاع است. در ایالتهای قدیم و جدید (بعداز فروپاشی دیوار ۱۹۸۹) بغیر از زبان آلمانی بعنوان زبان رسمی هیچ زبان دیگری مورد استفاده قرارنمیگیرد. شاید نظر این زید استفاده از لهجه منطقه بایر جنوب با مثلا شمال آلمان باشد؟مشکل آقا/ خانم حامدی با خود زبان فارسی است. من در متن قبلی حتی بخودم اجازه ندادم این پرسش را مطرح سازم که مخالفت خوزستانی مقیم کانادا با فراگرفتن زبان فارسی بعنوان زبان رسمی و همگانی مردم ساکن محدوده ایران،شاید بیشتر بخاطر سمپاتی این قبیل حضرات بزبان انگلیسی و یا عربی و یا روسی و چنینی باشد که هنوز از زبان و قلم ناتوانشان جاری نمیشود. ایشان تیر را رها کردند و معلوم شد که همچون کسانی هم وجود دارند وعلنآ در نفی و اضملال زبان فارسی اقدامات لازم را در حد امکان فراهم میکنند.خلاصی از عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی که حاصله نفوذ استعمار قدیم و جدید، غرب و شرق، و بودن سیستمهای استبدادی وابسته و.. را در نابودی زبان فارسی جستجو نکنید. زبان فارسی بعنوان بخشی از فرهنک و هویت ما ایرانیان است. آقا/ خانم حامدی باین سادگی هویت و شناسنامه خودتان با «زبان انگلیسی» عوض نکنید. کسیکه باین سادگی حاضر باشد هویت چند ده میلیونی ملتی کهن را بتاراج بدهد و شناسنامه «انگلیسی» بخرد، از وی همه چیز ممکنه میتواند سر بزند.
۲۲۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : آ. ائلیار

عنوان : در اندوه مرگ آن کبوتر
در اندوه مرگ آن کبوتر

آقای بهزاد کریمی عزیز
قبل از هرچیز لازم میدانم از شما به خاطر پرداختن به مسایل ملی و زحمات طاقت فرسایی که در این راه میکشید بسیار تشکر کنم.
متأسفانه راهکارهایی مثل : انجمنهای ایالتی و ولایتی ( در انقلاب مشروطیت)، خودمختاری ( در جنبش دمکراتیک آذربایجان و کردستان) به علت دیکتاتوریهای موجود درجامعه تحقق پیدا نکردند و ایامشان هم سپری شد. لازمه بسی دقت است که این شعارها برهه به برهه تندتر میشوند: اکنون شعار های : فدرالیسم و استقلال دررابطه با مسایل ملیتها مطرح است. اگر فدرالیسم تحقق نیابد ویا بدرستی مشکل را حل نکند ، دوره ی استقلال(نمونه ی مسالمت آمیزش چک ها و لاواکیها، و خشونت آمیزش یوگوسلاوی و شوروی سابق) از راه خواهد رسید.
و در عین حال ما تجارب استقلال – اتحاد ( نمونه اروپا و اتحادیه اروپا) ، و همینطور استقلال-اتحاد جهانی ( که نطفه اش همان سازمان ملل متحد باشد) را هم پیش رو داریم.
جهت و مسیر حرکت عینی وخود به خودی جوامع در روزگار ما چنین است . ودرست این مسیرعینی ست که چنین شعارهایی را در دستور روز قرار میدهد. اندیشه، فقط میتواند در آن نقش پیش برنده یا ترمز کننده داشته باشد ولی قادر به محو خود حرکت نیست. آنان که خارج از ایستگاه روز قراردارند اگر نمیخواهند جابمانند باید وارد ایستگاه شوند، قطار حرکت میکند و وابسته به اراده ی من و شما هم نیست.
شما در نقطه ی فدرالیسم ایستاده اید. چکیده ی نظر شما در این جمله یتان بیان شده است:« ایران ما ظرفیت تاریخی کافی برای بدل شدن به یک دمکراسی برابر حقوق برای همگان را دارد و می تواند فدرالیسم خود ویژه خویش را بر پا کند.» سوال اینست : مشخصات این « فدرالیسم خود ویژه» چیست ؟ شما و همینطور سازمان اکثریت چه درکی از فدرالیسم دارید؟ حقوق ملیتها از دیدگاه شما کدامند و با چه مکانیزم هایی میتوانند در فدرالیسم پیشنهادیتان در نظر گرفته شده و اجرا گردند؟ اینها و نظایرشان مسایلی هستند که جنبش ملیتها تشنه ی آگاهی از آنهاست. بدون حل درست مشکل حق و حقوق آنها امکان کنترول و نابودی دیکتاتوریها در جامعه ممکن نیست. به امید راهکارهایی که در مسیر تحق اهداف انسانی جنبشها خون هیچ انسانی و حتی هیچ کبوتری نریزد. فرهنگ مدرن بشری وتجارب گرانبهای جهانی در این راه درسهای ارزشمندی دارد. تجربه نشان میدهد در عین حال که میتوان اتحاد و یگانی داشت در همان حال هم میتوان استقلال داشت و یا بر عکس. یعنی در استقلال اتحاد ودر اتحاد استقلال میتواند وجود داشته باشد. و روشن است که همه ی این راهکارها داوطلبانه است و هیچ خلق و ملیتی را نمیتوان به زور سرنیزه برای همیشه در قفس نگهداشت. زمان آن است که روشنفکران و حکومتها به انتخاب داوطلبانه ی مسیر زندگی خلقها گردن بگزارند.
اکنون ملیتها با شعارهای کلی وگنگ ویا تجربه کرده علیه دیکتاتوری بسیج نمیشوند و بدون بسیج آنها هم امکان نابودی دیکتاتوری ورسیدن به دمکراسی اگر غیرممکن نباشد بسیار اندک است. آنها میخواهند ببینند واقعا چه کسی از حقوقشان دفاع میکند و چه نیرویی سد راهشان است. تاکنون آنچه که در این عرصه مشاهده شده یا وجودشان را انکار کرده اند ویا حقوقی در حد شهروندی واندکی هم فرهنگی برایشان در نظر گرفته اند که مشکلی را حل نکرده است.
اتحاد داوطلبانه ی ملیتها تنها با تأمین تمامی حقوق ملی آنها امکان پذیر است. هم درعرصه ی نبرد علیه دیکتاتوری و هم در راه برقراری دمکراسی.
مسئله و مشکل پان فلان و پان بهمان نیست. مشکل عدم اعتماد و اطمینان ملیتها برای تأمین حقوق خود در همکاری و همراهی با نیروهای دیگر است. این تجربه ی تلخ را قرن اخیر به آنها آموخته است. آنها بعد از فداکاری ها و جانفشانی های بیشمار در انقلابات و جنبشها همیشه خود را دست خالی و بی حقوق و تحقیر شده یافته اند. این یخ ها باید ذوب شوند.
یکی از راههای آن هم حمایت فکری و عملی سرتاسری از مبارزه ی میلیتها برای کسب و تأمین حقوق مدنی و ملی آنهاست.
اتحاد و دوستی و اعتماد با به رسمیت شناختن هویت متفاوت، و حق و حقوق دیگری میسر است ، و نه با انکار وجود او، و یا اذعان دست و پا شکسته به وجودش.
کامنت های خوانندگان شما را هم خواندم ولی اندیشه ی قابل توجهی در آنها نیافتم.
با احترام به شما
ائلیار
۲۰۱۰.۰۲.۲۱
۲۲۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : یک فارس طرفدار حق خود مختاری برای همه خلقها ت

عنوان : نظر
من یک نفر فارس زبان هستم هیچ نسبت سببی و نسبی هم با مردم نجیب آذربایجان ندارم بجز دوستانی که از این سرزمین دارم . منظورم از بیان این نکته آنست که احساسات ناسیونالیستی نسبت به آذربایجان نمیتوانم داشته باشم ولی همواره پیش خودم اندیشیدم که چرا مردم آذربایجان میبایست ناگزیر از آموختن زبان فارسی باشند بویژه وقتی که مطلب تا این اندازه حساسیت چرا ترکها نباید مدارس خود روزنامه های خود و اساسا قوانین داخلی متناسب با فرهنگ و سنن خود داشته این یک سوال است و امیدوارم یک نفر یک جواب قانع کننده و عقلانی برای این سوال داشته باشد. مطلب بعدی اینکه در کانادا و سوئیس و بلژیک فرانسه زبانها منطقه و زبان خودشان را دارند و هلندی زبانها زبان خودشان را و در سوئیس سه زبان آلمانی فرانسه ایتالیائی تکلم میشه مشکلی هم در بین نیست در بلژیک بیشمار کسانی هستند که حاضر نیستند به زبان هلندی حرف بزنند هر چند که آن زبان را بلد هم باشند دوستان اینها نمونه های خوبی میتوانند برای ما باشند چرا ما مردم علاقه داریم گره ها را حتما با دندان باز کنیم
۲۲۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : صادق باشیم

عنوان : جواب آقای حامدی
راه حل شما ایده ال است ولی تا رسیدن به آن نقطه راه درازی است.
گویند اگر خواهی کسی را در یک سازمان و یا هر جایی دیگر بیچاره کنی فقط کافی است به ایشان این مفهوم را القا کنی که تو بهتر از سایرین هستی و حق تو را خوردند. حال ایشان نه به موقعیت فعلی خودش راضی خواهد شد و نه کسی موقعیت بالاتر را برای ایشان خواهد داد لذا همیشه در عذاب خواهد بود. و سایرین را نیز در عذاب خواهد انداخت.
و این قصه فارس زبانها است که متاسفانه پهلویها برایشان به ارث گذاشتند و همچین به انها تلقین کرده اند که انگار خداوند زمین و زمان را به اسم آنها نوشته است. و خارج کردن این زهر زمانی بس دراز می خواهد.
۲۲۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حامدی

عنوان : مقاله ی اقای کریمی
دوستانیکه تنوع زبانی راقبول دارندآیامفاداعلامیه ی جهانی حقوق بشر واعلامیه ی
جهانی حقوق زبانی راقبول دارند؟
اگرجواب بله هست، چرادررسمی بودن زبان فارسی(درواقع اجباری وباسمه ای ودولتی)پافشاریمیکنند؟

دوستانیکه میگوئید زبان فارسی "باید"بایدرسمی باشدلطفآ دلایل این "باید"راتوضیح
دهید!!!
آیا رسمی بودن یک زبان بمعنی غیررسمی بودن دیگرزبان هانیست؟
اگرانسان هابرابرند بدون هیچ اگروامائی زبان ها نیزبایدبرابرباشند!!!
رسمی کردن هرزبانی ودرایران رسمی شدن اجباری زبان فارسی بازورسرنیزه چه
نتایج مثبتی تاحالا ببارآورده؟لطفآ چند مثال بیاورید.
هرکدام اززبان های دیگرنیز بجای فارسی اگراجباری ودولتی بود همین ضایعات وعقب
ماندگی های فرهنگی راسبب میشد که زبان دولتی فارسی ببارآورده است.
نتیجه اینکه هرکدام اززبان های موجودرارسمی واجباری ودولتی نمودن،تبعیض ونابرابری رادنبال خواهدداشت هرنیت خوب وانساندوستی صادقانه هم داشته باشید.

برای خلاصی ازاین عقب ماندگی فرهنگی وآپارتایدفرهنگی،بهترین راه حل انتخاب زبان بین المللی که زبان مادری هیچکدام ازاقوام/ملل ایرانی نباشد وچون انگلیسی
امروزه درتمام زمینه هاازدیگرزبانهای بین امللی پیشی گرفته است،انگلیسی میتواند
بهترین انتخاب باشد.
دوستان لطفآ دلایل مخالفت خودرابدون تهمت وبرچسب زنی بیان فرمائیدوازمطالب
تکراری هشتادساله حکومت های فارس محورپرهیزنمائیدچون نتیجه دراین مدت هشت دهه عکس تبلیغات حکومت های فارگرابوده است.
۲۲۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : صادق باشیم

عنوان : در جواب خانم / آقای حافظه تاریخ
- اولا هر ایالتی در امریکا زبان رسمی خودشان را دارند و زبان انگلیسی نه فقط زبان مشترک بلکه زبان بین الملل است که می آموزند. شاید باشند چه بسیار کسانی که انگلیسی زبان نیستند و می خواهند بچه شان به زبان انگلیسی آموزش ببیند و این دلیل بر نبودن آزادیشان نیست.

- در کانادا هر کسی میتواند مدرسه خودش را داشته باشد و زبان انگلیسی را جهت ارتباط با دیگران بیاموزد. و همین آلان چندین مدرسه فارس زبان در کانادا وجود دارد که آموزش به زبان فارسی است و زبان انگلیسی را در کنار آن می آموزند. و همینطور در امریکا و المان و .... یعنی دولت به هیچ وجه مردم را وادار به آموزش به یک زبان خاص نمی کند. بلکه مردم برای ارتباط با همدیگر زبان رسمی آن کشور یا آن منطقه را یاد می گیرند.

- در کانادا مردم کبک که در یک محدوده جغرافیی مشخص زندگی می کنند زبان رسمیشان فرانسوی است و حتی یک کانادیی انگلیسی زبان باید به زبان فرانسه با آنها صحبت کند. و این دقیقا گزینه ای است که شما میتوانید ایران را با آن مقایسه کنید. یعنی کردها، ترکها، عربها و بلوچها در محدوده جغرافیایی مشخص زندگی میکنند. با این وجود بنده معتقد هستم زبان فارسی در کل ایران باید رسمی باشد و همه ملل ساکن در ایران لازم است آن را جهت ارتباط با همدیگر یاد بگیرند و زبان هر ملت در محلشان در کنار زبان فارسی رسمی باشد و بتوانند به زبان خودشان آموزش ببینند.

آقای احمدی نژاد هم برای توجیه دیکتاتوری خودش مردم را از حیله های غرب می ترساند و شما هم. پس فرق شما و ایشان در چه هست!
۲۲۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : علت بد بختی و عقب افتادگی مردم ایران درعدم گسترش زبان مادری اقوام ایرانی نیست
ازآنجا که میهن ما ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده و درجوار هم از نظر تاریخی دارای سرنوشت و فرهنگ و سنن مشترکی دارند،ضرورت فراگیری زبان مادری قومی در نفی زبان مشترک ایرانی نمیتواند بناگردد.زبان رسمی نظام مردمسالاری ایران بایستی زبان فارسی باشد و باید هر فرد ایرانی (تاکید برایرانی بودن) از آن بهره کافی داشته باشد. مردم امریکا که حداقل از ۷۲ ملت با زبان، فرهنک و سنن بسیار متفاوت تشکیل یافته اند (وارد بحث چگونگی تشکیل این بافت اجتماعی نمیشوم) دارای یک زبان مشترک (انگلیسی_امریکائی) هستند که بدون استثناء همه شهروند امریکایی از آن بهره مند هستند. آنها علاوه بر لزوم آموزش کودکان بزبان مادری، گسترش سیستم آموزشی زبان مشترک (انگلیسی_امریکایی) را هیچگاه نفی نکردند.زبان رسمی این جمع که کمتر از دویست سال تاریخ مشترک دارد،در تمام سطوح اجتماعی انکلیسی است.و زبان انگلیسی نتنها مانع پیشرفت در فرهنگ، علم و دانش، تکنولوژی و ... این ملیتهای مختلف نبود، بلکه عامل شکوفایی آنها هم شد. تقریبآ تمام طرفداران اقوام و ملیتها گسترش آموزش زبان مادری«محلی» بدون گسترش سیستم آموزشی چندزبانه و خصوصآ زبان فارسی را مانع شکوفایی قوم «خود» میبینند.غافل از اینکه نبودن یک نظام مردمسالاری و ملی گرایی در جامعه عامل اصلی عقب افتادگی در همه سطوح در همه نقاط جامعه ایران است.اخیرآ یک زیدی متولد شده در خوزستان و در حال حاظر مقیم در کانادا و گویا استاد دانشگاهی هم است و بایستی وی زبان رسمی کشور کانادا را هم مثل زبان مادری خود که گویا «عربی» است آموزش دیده باشد وگرنه از محیط و اجتماع کانادا طرد میشد. این استاد!! اخیرآ مقاله ای راجع بزیان مادری در ایران نگاشته و مورد استفاده عموم قرار داده است. حال باستدلال ایشان توجه کنیم «..الفبای فارسی، در صورتی که کودک فارس فقط الفبای فارسی را می آموزد واین آغاز مسابقه نابرابر در عرصه زندگی میان کودک فارس وکودک غیرفارس است.این آغاز نابرابری زبانی به نظر من اساس نابرابری های فرهنگی، سیاسی واقتصادی آینده این کودک است. من وهمگنان عرب من وقتی وارد کلاس اول ابتدایی شدیم فقط عربی، یعنی زبان مادری ام را می دانستیم و محیط مدرسه که در آن صرفا به زبان فارسی تدریس می شد برای ما بیگانه بود. لذا این محرومیت از ابتدایی ترین حقوق انسانی یک کودک عرب زبان امروزه باعث شده تا در خوزستان شاهد ترک تحصیل حدود ۳۳ در صد از دانش آموزان در مقطع دبستان و ۵۰ درصد در مقطع راهنمایی و ۷۰ درصد در مقطع دبیرستان باشیم. نسبت حضور دانشجویان عرب زبان در دانشگاه ها هم بسیار ناچیز است وقابل قیاس با نسبت حضور دانشجویان فارس در دانشگاه ها نیست». اگر این فرد فرزندانی داشته باشد، تحصیل ابتدای فرزندان ایشان در کانادا با کدام زبان مادری ایشان آغاز میگردد؟ شاید هم زبان مادری جدید ایشان انگلیسی و یا فرانسوی است تا اینکه فرزندان ایشان دچار مشکلات زبان مراوده ای کشور کانادا نشوند. در المان بیش از چهار میلیون ترک زبان از ولات ترکیه زندگی میکنند. نسل امروزه آنها وارد چهارمین خود شده، سوال اینست که زبان مادری این نسل چهارمی چه هست و در مدارس بایستی با چه زبانی آموزش ببینند؟ آنهاییکه با نفی زبان فارسی بعنوان زبان مشترک مردم ایران و با علم کردن گسترش و نجات زبان مادری « قوم خویش» و دامن زدن باختلافات قومی !! سیاستی جز ایجاد مشکلات سنتی جدید اجتماعی دنبال نمیکنند.نجات زبان مادری بهانه است، دسترسی بمنابع طبیعی و باز کردن دست چپاولگران جهان در بهره وری از ثروت ملی ایرانیان مورد توجه همه داعیان نجات زبان مادری غیرفارسی است. اگر تجزیه طلبی بخاطر نجات زبان مادری که کشورهای استعماری جهان از نظر مالی و تبلغاتی و استراتژیکی کمکهای بیدریغ میکنند، خوب و انسان پسند باشد، چرا امریکا، استرالیا، انگلیستان، فرانسه، روسیه ، چین و... در این مورد پیشقدم نمیشوند؟ سابقه اشتراک ملیتها و اقوام متشکل آنها کمتر از ایرانیان است.
۲۱۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : رامین برنا

عنوان : نقشه های دیگر
من با بسیاری از نقطه نظرهای آقای صفورا موافقم. ایشان راست می گویند صحبت آقایان فقط حق استفاده از زبان مادری نیست بلکه نقشه های دیگری نیز پشت این پیش زمینه طراحی شده است. دیگر اینکه نویسنده مقاله را زیر دشنام گرفتن و او را کمونیست خواندن و گذشته وی را از دید خود زیر سئوال بردن و در این راه دهان را به ناشایست ترین فحش ها آلودن نه راه منطق است نه مردانگی. ایا بسیاری از هویت طلبان فعلی آذربایجان که ظاهرا هویت با افتخار ایرانی آنان را قانع نمی کند خود تمایلات چپی نداشته اند؟ مگر بزرگترین افتخار ملی اخیر آنها دست در دست استالین نداشت و سرانجام به دیار او نگریخت؟مهم حال انسان هاست نه گذشته آنها. گذشته از این حرف منطقی می تواند از دهان هر کسی در بیاید. وگرنه دل به یک دسته ورزشی سپردن ودر حاشیه آن ایرانیان غیر آذری را تحقیر کردن و برایشان خط و نشان کشیدن عاقبت خوشی برای هموطنان ایرانی ندارد. درضمن از مسئولان اخبار روز می خواهم بی طرفی را که اصل اول روزنامه نگاری است رعایت کنند و اظهار نظر ها را بی جهت حذف نکنند تا خدای نکرده این شائبه پیش نیاید که اخبار روز هم زیر نفوذ پان ترکیست هاست.
۲۱۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ;محمد حسن صفورا

عنوان : خواستن ونتوانستن
من هم آذری ام ،هم ترکی می نویسم ، هم ترکی میخوانم و با خیلی از شاعران و نویسندگان ترک وطنی و شمالی و عثمانی آشنایی محفلی دور و نزدیک دارم و بر اساس تجاربم چند نکته را عرض میکنم:

۱-مقاله به نگرانی های درستی اشاره کرده است و نسبت به وظایف و مسولیت های روشنفکران آذری و فارس زبان و.. هشدارهای بسیار جدی را به استناد تجارب تلخ از جمله جنگ خانگی یاد آوری کرده است،

۲-من تقریبا مطمعنم که اگر امروز منابع مالی و بنیان های حقوقی آموزش زبان آذری آماده باشد،برای تالیف کتاب های آموزشی،آموزش آموزگاران، و آماده سازی جامعه آذری برای تحصیل زبان مادری، زمان طولانی با کادری توانا و بازار کسب و کار مناسب لازم خواهد بود که اکثر مدعیان نه چندان خوش اخلاق و خوش زبان ،توان تقبل چنین زحماتی را ندارند و عمدتا در حول محور زبان مادری ،قدرت طلبی ناپیدای خود را آشکار می سازند و این همان نقطه کلیدی است که باید مورد نقد قرار گیرد،

۳-موضوع زبان مادری و نحوه برخورد با آن بسیار تخصصی و پیچیده تر از کار سیاسی و ژورنالیسم مجادله ای است

۴ بیشتر کامنت ها غیر مسئولانه و آزار دهنده و تاسف آوراست و لذا هر خواستنی لزوما توانستن نیست چه بسا تخریب آن نیز باشد، و" تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است"

۵-با خواندن این شعر درد من آشکار تر می شود:
دانشیر

هاچاندی
گول مه میشم
گوللریم سولوب
خزانه باتیب

باخ گور نجه
جیلوه لی جانیم
ایاق لار آلتیندا
تورپاقه باتیب

زولفوم آلوولانیب
گوزلریم اووولوب
وار لیقیم
ال سیز – ایاق سیز
اوشاق کیمی
آرایرده قالیب

قارقالار
گوزلریمی دیمدک‌لیر
بورنومی
میلچک لرسوکور
دوداق لاریم تیکیلیب
آغزیما زهرلی ایلان باسیب

ایندی
نه گوله بیلیر
نه آغلیا بیلیر

نه دانیشا بیلیر
آنجاق
دیری دیری
اوزانیب اولوب

یوخ یوخ
دیری دیری
اولدوروب لر اونی
ایندی
منیم اولوم دانیشیر
اولوم
قبیردن
خودویوب دوروب

او
اوشاق لاردا
دیل آچیر
جوجوق لاردا
اوجالیر
گولور – آغلیر، دانیشیر
گول آچیب
منی ینی دن دیریدیب.

تهران
۲۰ آذر ۸۷
۲۱۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : lou rafteh bar bam

عنوان : یک خرده بیشتر تعریف کن ببینیم چطور شد رفتین روسیه ؟ چه جوری از ایران خارج شدین ؟ مگر چریک ها هم روسی بودند ؟ بعد چرا رفتین برلین ؟ ک گ ب شما را فرستاد یا چی بود ؟ مخارج را کی میداد ؟ یا کی میده ؟ روابط شما با ک گ ب و روسیه چی بود ؟ روشنگری کنید .
حالا این مساله خلق ها یا قومها یا قبیله ها که دست کمی از مساله دینها و ایدیو لوژی ها ( مخصو صا انواع کمونیسم ) ندارد و اصولا به این سادگی ها حل نمیشود چون مورد سو استفاده کشورهای همسایه و غیر همسایه و لابی داخلی آنهاست را کنار بگذار و یک خرده بیشتر تعریف کن ببینیم چطور شد رفتین روسیه ؟ چه جوری از ایران خارج شدین ؟ مگر چریک ها هم روسی بودند ؟ بعد چرا رفتین برلین ؟ ک گ ب شما را فرستاد یا چی بود ؟ مخارج را کی میداد ؟ یا کی میده ؟ روابط شما با ک گ ب و روسیه چی بود ؟ روشنگری کنید . چرا شما قبلا کرد ها و ترکمن ها را علم می کردین و حالا از اینکه ترک ها زیر کتل شما سینه نمیزنن چون هم شهری پیشه وری شما گند زد و استالین رید تو آذربایجان . بیرون نمیرفت . و حیدر علی اف که مثل طبری و کیانوری بالای مجلس کمونیست های روسی می نشست (چون اینها از بقیه کمونیست های دنیا خائن تر بودند به وطنشان ) آخرش فهمید که در انتر ناسیونالیسم روسی: ناسیونالش روسیه است و عنترش بقیه کمونیست ها ول کرد روسها را و رفت طرف امریکا . پسر با هوش اش هم شیرجه زد تو دامن امریکا و حالا داره صفا میکنه . سهم نفت و دریای خزرش را هم روسها نتوانستند بچاپند . چون روس ها جلوی امریکا جرات ندارن قر و غمبیل بیان . شما کمونیست های ایرانی خدا وکیلی ( ببخشین استغفر الله مارکس وکیلی !) کی از این امامزاده روسیه میکشین بیرون ؟ مگه نوع دیگری کمونیسم پیدا نمیشه که شما مثل اسلامیست های ما (که عرب زده هستند ) عرضه ندارین یک کمونیسم بومی درست کنین ؟ این سروش که شما با شنیدن نامش تنتان کهیر میزند اسلام عربی را پروتستانیزه کرد تا جایی که حکم ارتداد گرفت از اون در پیتی ها !
یک نفر هم داخل شما پیدا بشه این دکان روس ها را تعطیل کنه . جاسوس های روس ها را و فراماسونری اونها را مثل گنجی رو کنه و تئوری جدید تشکیلاتی بده مثل داریوش همایون برای مشروطه خواهان . فرق شما با رجوی این هست که او از شما صادق تر است . اقلا همون چیزی رو که هست میگه ولی شما نقاب تزویر به چهره دارین .
۲۱۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : نوشته های غیرمسئولانه
آقای بهزاد کریمی عزیز،
واقعاً این چه نوع کار «روشنگری» و بررسی یکی از پیچیده ترین معضلات جامعه ایران است؟ واقعاً در مثال مناقشه وجود دارد! هستند بسیاری که هویت زبانی و فرهنگی ترک و کرد را به مسخره می گیرند، مگر می شود گفت که همه فارس زبانان این گونه فکر می کنند. اگر یک آذربایجانی از حزب کمونیست چنین شکری خورد مگر می توان رودخانه ی دیگر آدزی ها را با آن «شکر» شیرین کرد؟
هموطن عزیز، ما در این جا به گفتمان حقوقی نیاز داریم، باز کردن مسئله برای هموطنان عزیزی که ممکن است به هر دلیلی برایشان پرسش هایی وجود داشته باشد، نه نوشتن چنین مقالاتی بی سرو ته!
باید روشن کرد که چرا تحصیل و آموزش به زبان مادری یک حق است و این خود جزئی از حقوق بشر جهانی است، باید نشان داد که مشارکت همه ی آحاد مردم ایران در زندگی سیاسی، اقتصادی و مدنی هم به نفع فرد است و هم به نفع جامعه است.
باید نشان داد که ترس از تمامیت ارضی ایران یک ترس ناشی از آسیب روانی ماست و تضمین حقوق اقلیت های زبانی، فرهنگی، دینی یا قومی با تمامیت ارضی مغایرت ندارد. و سرانجام با روشن کردن این مسایل است که می توان همکاری و تعاون ملی و در همین راستا اعتماد آسیب دیده ی بین مردم را بازسازی کرد. لطفاً قدری در نوشتن مقالات خود دقت بفرمائید!

شاد و تندرست باشید
۲۱۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : بهرام رستم وند

عنوان : ادبیات لمپنی را حذف کنید
دوستان اخبار روز! لطف کنید این کامنت "ارسلان" را به دلیل اهانت و فحاشی حذف کنید. مطمئن باشید کارتان به هیچ وجه مفهومی به معنای خودکامگی در حذف نظردیگران نخواهد بود . آن کس که پرسش و یا استدلال را به مفهوم توهین و وقاحت اخلاقی می فهمد خود فردی دیکتاتور با ادبیاتی اوباشگرایانه است. خواننده قرار نیست حرف های لمپنی کسانی را که بر عقل و قلم خود اختیار ندارند به عنوان یک نظر بخواند. اگر این شخص نظری در رد حرف های آقای کریمی ( که من با تاکید و با سوگند به انسانیت و شرافت می گویم نه ایشان را می شناسم و نه هیچ گاه به سازمان ایشان وابستگی فکری داشته ام) دارد با کلام و متنی باید بنویسد که در آن رعایت هنجار عمومی و احترام به جمع دیده شود. این آقا پس از آن همه حرف های" عصبی" اولیه در متن خود، در پایان، با تشبیه نویسنده به"سگ پیر" بیش از هر چیز با چنین ادبیاتی لایق حذف است.
۲۱۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : بهتر نیست رک و پوست کنده بگوئید چه میخواهید؟
جناب کریمی،

من احساس میکنم که شما در زیر همه بحث های دو پهلو و با ماسک دفاع از حقوق ملیتها به هر حال دنبال کوبیدن و نیش زدن به جنبش ملی ترک ها هستید. دفعه قبل با بستن افترای بسیار سنگین سربریدن کبوتر به طرفداران تراختور – با وجود همه سر و صدائی که قبلا این موضوع کرده بود، با وجود عذر خواهی رسمی تیم استقلال از این عمل شنیع طرفداران ضد ترکش، با وجود نامه اکبر اعلمی در محکومیت این کار- با چه حرارتی در وحشیت طرفداران تراختور سخن پراکنی کردید و اینک نیز که مثلا میخواهید مساله را باز کنید و از اشتباه خود بگوئید ناگهان یاد حرف مفت یک مقام حزب کمونیست آذربایجان افتادید –که راست و دروغش هم با شما است چون شاهد دیگر که نداشتید!- و با آن میخواهید به حرکت دموکراتیک مردم آذربایجان نیش بزنید. آخر سر هم معلوم نیست بالاخره چه میخواهید. دنبال برابری شهروندی در زیر سایه هویت ایرانی هستید یا اینکه میخواهید ملیت های مختلف در ایران برادروار و با حقوق مساوی زبانی و فرهنگی و اقتصادی دریک ایران فدرال زندگی کنند. بجای این همه چپ و راست زدن بهتر نیست به مخاطبان خود کمی احترام قائل شوید و رک و پوست کنده بگوئید چه میخواهید؟
۲۱۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : آرش کمانگیر

عنوان : ملیتها اشتباه است
عزیزم
ملیتهای ایرانی درست نیست.
اقوام درسته
شما یکی از کسانی هستی که با نوشتن این کلمه، آب به آسیاب تجزیه طلبها میریزی
۲۱۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ن. عصاره

عنوان : دو راهی یا «فاجعه» یا «راه من»!
مگر خیلی ها نگفتند که اگر معترضین روز ۲۲ بهمن به خیابان ها نیایند چه ها خواهد شد. و مگر ندیدید که مردم ترجیح دادند که خود را عقب بکشند تا موج سرکوب خیابانی بگذرد. آیا آن ها که برای آن روز، دعوت به خیابان ها کردند، نبایست از مطلق انگاری نظرات خود کمی کوتاه بیایند؟
اقای بهزاد کریمی، رزمنده محترم و پرسابقه، ممکن است راه و پیشنهاد شما دنبال نشود و فاجعه ای هم اتفاق نیفتد. ممکن هم هست مردم آنچه را بکنند که شما سفارش می کنید، بازهم فاجعه روی دهد. راستی شما چه سفارش می کنید و چه پیشنهادی دارید؟ ذم کرده اید روی یکی از شکاف های میان جنبش دموکراتیک و آزادی خواهانه، روی تبعیض ملی که واقعیتی است که بایست علیه آن به مبارزه ادامه داد. فرض محالی کنید که این شکاف برطرف شد و بنحوی ضربتی بدون گفتگو و کشاکش دموکراتیک میان موافقین و مخالفین، این شکاف برطرف شد، شکاف های دیگر جنبش را چه کار کنیم؟ شکاف های میان شهرهای مختلف، میان طبقات مختلف، میان نسل ها، میان زنان و فرهنگ مرد سالاری، میان مذاهب، میان فرهنگ ها و ... هریک مانند تبعیض ملی کمتر یا بیشتر تاثیرات خود را در آشفتگی اجتماعی و سیاسی کنونی دارند. بر این ها، مجموعه ای از شکاف های سیاسی را اضافه کنید که میان راهبرد اصلاح طلب و انقلابی میان جمهوری اسلامی طلب و جمهوری خواه و مشروطه طلب و ... وجود دارند. در این تلنبار از شکاف ها با ذم کردن روی یکی از شکاف ها به کجا می رسید؟ راه حل شما برای رسیدن به «دمکراسی شهروندی در عین همزیستی هویت های ملی در ایران واحد»، (که باید تعریف و تدقیق کنید درک از دموکراسی را) کدام است؟ اول بایست شکاف ها را حل کرد؟ از جمله تبعیض ملی؟ یعنی بقول برخی از راه «فدرالیسم» باید بسوی دموکراسی رفت یا نه اول باید ظرف دموکراتیکی را که در آن اختلافات با هم تعامل کنند و انتخابات آزاد قاعده تصمیم در مورد اختلافات باشد؟ ملت ایران از راه ریختن همه شکاف ها روی میز و راه جوئی برای آن ها باید بسمت دموکراسی برود یا از راه وفاق ملی حول آزادی های فردی، حقوق شهروندی و انتخابات آزاد؟ این سئوالی است که متاسفانه در نوشته های شما تا کنون بی پاسخ مانده و به آن نزدیک نشده اید.
۲۱۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨