بعد از ۲۲ بهمن! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : بهروز دیبا

عنوان : در جواب منطق خشونت طلبانه اقای ناصر مستشار
جناب ناصر مستشارخواستار حمله نظامی اسرائیل به ایران است ونمیتواند خود را مخالف خشونت بداند و گذشته فداییان را بعد از ۴۰ سال برخ انها بکشد بجز اینکه از مواضع گذشته خود برگشته باشد و به ان انتقاد کند

ناصر مستشار که برای سایت وزارت خارجه اسرائیل نیز قلم میزند و بارها از خشونت جنگی اسرائیل و امریکا دفاع کرده است حالا از فدائیان خلق ایراد میگیرد که چرا با نظام کودتائی ۲۸ مردادی با خشونت مبارزه کرده است. گرچه فدائیان خلق از ان مواضع مبارزه مسلحانه سالهاست که فاصله گرفته اند ولی جناب مستشار همین الان هم طرفدار خشونت است و میگوید چرا فدائیان تولد سازمانشان را جشن میگیرند که جزئی از تاریخ مردم ایران است. خوانندگان ببینند ایشان در جواب اقای فاطمی که با حمله نظامی بیگانگان مخالفت کرده است چه جوابی میدهد.
(اگر بر دیوانگان درونمرز که بر میهن ما حکمرانی می‌کنند دسترسی نداریم و اگر در برونمرز پراکنده وبی‌سازمانیم، فرد فرد ما حداقل می‌توانیم آزادانه به رهبران اسرائیل هشدار دهیم که ایران به جمهوری اسلامی تعلق ندارد بلکه خانه و کاشانه هفتاد میلیون ایرانی است که هیچگونه عداوتی با اسرائیل ندارند. اما اگر روزی خدای نخواسته کشور اسرائیل مرتکب چنین دیوانگی و خطائی شود ملتی را با خود دشمن خواهد ساخت که تا ابد دست از مقابله و انتقام ‌جوئی بر نخواهد داشت. ) از نوشته دکتر فاطمی)
اقای مستشار در جواب اقای فاطمی چنین مینویسد
آقای فاطمی! آنسوی دیوانگی بشرآگاه آنموقعی است که به رژیم وحشی و تزویرکار اسلامی اجازه داده شود تا صاحب سلاح اتمی بشود ،آنموقع دیوانگانی حاکمان بر ایران اوج می گیرد و مهار آنها دیگر ممکن نیست.اگر همین الان در یک بمباران هوائی کاملا ماهرانه که بتوانند مراکز اتمی رژیم حکومت اسلامی را نابود کنند به بشریت خدمت بزرگی می شود هرچند بخش هائی از اقشار ناگاه ایران شاید ناراحت بشوند اما خیلی بهتر است که با رژیمی بجنگنذ که هنوز سلاح اتمی در دست ندارد،چراکه وقتی رژیم اسلامی صاحب بمب اتم بشود در آن صورت جنگ اتمی راه خواهد افتاد که از فاجعه انسانی و محیط زیستی بزرگتری باید سخن گفت!آنموقعی که رژیم فریبکار و قداره بند سلاح اتمی داشته باشد دیگر به هیچکس در هیچ عرصه ائی حساب پس نخواهد و پاسخ هرگونه فشار بین المللی را با به رخ کشیدن سلاح اتمی پاسخ خواهدداد!همانگونه که هم اکنون زیردریائی و موشک و قایق های تندرو عقب افتاده خود را به رخ جهانیان می کشد که چگونه حاضر است خلیج فارس و منطقه را به آتش بکشد وای به روزی که این رژیم صاحب بمب اتم هم بشود!مطمئنا حمله هوائی تنها به مراکز اتمی حکومت اسلامی نه مردم ایران که مخالف آخوندها هستند بکار گرفته خواهد شد ،پس دیگر جای شکوه وگلایه ائی برای اپوزیسیون برانداز باقی نمی ماند.اگر اپوزیسیون سرنگونی طلب هوشیار باشد ،باید میان مرد م با تبلیغ وترویج نشان دهد که ضد یت جهان آزاد تنها با رژیم خونخوار اسلامی است نه مردم ایران!که در آن صورت باید شیوه های مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی آموزش داده شود نه اینکه مردم را به زیر پرچم میهن پرستی دروغین آخوند ها فرستاده شوند!( برگرفته از مقاله آنسوی دیوانگی بشریت آگاه کجاست؟ ناصر مستشار )

اقای تقوائی در جواب اقای مستشار چنین مینویسد:
"تشویق یک کشور خارجی در حمله نظامی به یک کشور خودی یک بحث نظری و سیاسی نیست. بلکه در قاموس قوانین همه کشورهای جهان اعم از دمکراتیک و غیر دمکراتیک، جرم و خیانت به مردم و کشور به حساب می آید ...
چند روز پیش نوشته ائی با عنوان «آنسوی دیوانگی بشریت اگاه کجاست ؟(۱) توسط آقای مستشار در سایت ایران گلوبال منتشر شد. در این نوشته آقای مستشار از دولت اسرائیل می خواهد که صبر و شکیبائی را کنار گذاشته و تا کار از کار نگذشته به مراکز اتمی ایران حمله ور گردد . ایشان می نویسند :«آنسوی دیوانگی بشرآگاه آنموقعی است که به رژیم وحشی و تزویرکار اسلامی اجازه داده شود تا صاحب سلاح اتمی بشود ،آنموقع دیوانگانی حاکمان بر ایران اوج می گیرد و مهار آنها دیگر ممکن نیست». و ادامه می دهند که :اگر اسرائیل «همین الان در یک بمباران هوائی کاملا ماهرانه که بتوانند مراکز اتمی رژیم حکومت اسلامی را نابود کنند به بشریت خدمت بزرگی می شود هرچند بخش هائی از اقشار ناگاه ایران شاید ناراحت بشوند اما خیلی بهتر است که با رژیمی بجنگند که هنوز سلاح اتمی در دست ندارد، چراکه وقتی رژیم اسلامی صاحب بمب اتم بشود در آن صورت جنگ اتمی راه خواهد افتاد .»
این گونه سخنان چنانچه از روی مستی و عصبانیت و به قول عشقی در هنگام گریه برحال وطن نوشته شود شاید قابل بخشش و اغماض باشد. لیکن چنانکه با اگاهی و در حالت هشیاری به قلم آمده باشند تنها سقوطی است در ورطه تباهی و نشانی از پستی و فرومایگی ."
۲۲۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨٨       

    از : علی رضا

عنوان : آیا رحیم مشایی همان امام زمان است؟
این روزها سالگرد رویداد شومی است به نام انقلاب اسلامی(یا بهتر بگوییم منجلاب اسلامی) که در آن یک کرگدن به نام روح الله خمینی در اغتشاشها و آشوبهای بهمن ۵۷به قدرت رسید و رژیم قمه به دست وعربده کش اسلام رادرایران بنیاد نهاد.

رژیم گوسفند سالار حاکم بر ایران وروحانیان آفتابه به دست آن خرافات واوهام بی پایه وسخیفی چون مهدی موعود را از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند وزنده کردندوبرای تثبیت هرچه بیشتر این عقیده ی موهوم، سرزمین نفرین شده جمکران را درست کردندوهر لحظه مدعی رویدادی شگفت شدند.

افسانه ی مهدی موعود یا همان امام زمان پیش از این تنها در کتابهای درسی ومعارف مطرح بود ودر حوزه های علمیه از آن سخن به میان می آمد.

بحثهایی مانند شرایط ظهور،یاران امام زمان،اوضاع دنیا هنگام ظهورو... .پس از آنکه محمود احمدی نژادبه تشخیص سلطان خامنه ای در سال ۸۴به قدرت رسیداین موضوع از حوزه های علمیه به عالم سیاست سرایت کردودر کانون توجه عده ای قرار گرفت وبه طور گسترده در جامعه تبلیغ شد.احمدی نژاد به سران ابرقدرت نامه نوشت واز تحولات منطقه ودنیاگفت وآنها را به راه راست دعوت کرد.

درجلسات هیئت دولت برای امام زمان یک صندلی خالی قرار می دهد،مفسدان اقتصادی را معرفی وتهدید به مجازات می کند،آخردنیا را نزدیک می داند،ازنظم نوین جهانی واصلاح دنیاوگسترش عدالت دم می زند،قدرتهای دنیا را محکوم به نابودی ونیستی می کند،در سازمان ملل در اطراف خودش هاله ی نور می بیند،در سفرهای استانی وعده ی تحقق عدالت ومژده ی نزدیکی زمان ظهور را می دهد.دست امام زمان را در اداره ی کشور وتحقق آرمانهای هسته ای دخیل می داندتا جایی که عده ای ساده لوح او را ازیاران امام زمان می دانند.

اینگونه یاوه سراییها همچنان ادامه داشت تا آنکه نام اسفندیار رحیم مشایی به سر زبانها افتادوموضوع خبرها شد.وی که در سازمان میراث فرهنگی مشغول به کار بود از دوستی مردم ایران با مردم اسرائیل گفته بود.سخنانی که خشم مراجع تقلید وحامیان احمدی نژاد را برانگیخت.مراجع تقلید خواستار کناره گیری رحیم مشایی شدند.

احمدی نژاد ازوی حمایت کرد وبه اعتراضها وانتقادها اهمیتی نداد.رحیم مشایی نیز منتقدان را به کج فهمی وعدم تحمل سخن دیگران متهم کرد.در دور دوم انتصابات ریاست جمهوری که باز هم احمدی نژاد با اشاره ی سلطان خامنه ای وکودتای دژخیمان سپاه چماقداران انقلاب اسلامی وشبه نظامیان شبه انسان بسیج روی کار آمد،رحیم مشایی ارتقا یافت واحمدی نژاد اورا به عنوان معاون اول خود برگزید.مراجع تقلید که از هردوی آنها کینه ی قبلی را به دل داشتند لب به اعتراض گشودندواین کار احمدی نژاد را دهن کجی به علما تلقی کردند.

طرفدارانش نیز در مجلس به این کار احمدی نژاد اعتراض کردند تا جایی که سلطان خود وارد میدان شد وحکم به کناره گیری رحیم مشایی داد.احمدی نژاد باز هم زیر بارنرفت تا اینکه رحیم مشایی خود استعفایش را نوشت.سپس احمدی نژاد او را به عنوان رئیس دفتر خود منصوب کردتاثابت کند که اهمیت واحترام رحیم مشایی برای او ورای این جنجالهاست.

احمدی نژاد در جای دیگری گفته بود که برای انجام هر کاری رحیم مشایی ورد ودعای آن کاررا به من می دهدوآن کار برای من آسان می شود.رحیم مشایی در گفته های تازه اش درمورد پیامبران اظهار نظرکرده است وگفته که پیامبران مدیریت نداشتندو نتوانستند به اجرای عدالت وتشکیل حکومت عدالت محور موفق شوند.ن

وح چون به گسترش وترویج علم نپرداخت نتوانست عدالت را نیز گسترش دهد. اگر این سخنان را میر حسین موسوی یا مهدی کروبی در یکی از بیانیه های خود بیان کرده بودندیا در جایی می گفتند سربازان گمنام امام زمان سرشان را گوش تا گوش بریده وداخل سینی می گذاشتند وبه دربار سلطان علیشاه می بردند.

درحالی که نه تنها واکنشی به این سخنان نشان ندادند بلکه احمدی نژاد اورا ازاولیاء الله دانست ورابطه ی خودرا بارحیم مشایی رابطه ی مریدی ومرادی دانست.یک فرد گمنام در سازمان میراث فرهنگی تا مقام اولیاءاللهی!در گام بعدی چه عنوانی به اوخواهد داد؟

احمدی نژاد در دور دوم سفرهای استان در استان اسفهان گفته بود:اینکه آمریکا ازآن سردنیا به عراق آمده تا نفت عراق را بگیرد ظاهر قضیه است.

آنها آمده اند امام زمان رادستگیر کنند.چونکه شنیده اند در این منطقه ظهور می کند.احمدی نژاد طبق معمول گفت که در این باره اسنادی هم داریم واین را از خودم نمی گویم.

(حتماً این اسناد را نیز شریعتمداری کیهان به اوداده است!)به راستی دلیل این دفاع وحمایت سر سختانه ی اواز رحیم مشایی چیست که به خاطرش در برابر رهبرومراجع تقلیدکه اورا به قدرت رساندند،ایستاد؟آیا رحیم مشایی همان امام زمان نیست؟شاید. شاید هم یکی از یاران اوباشد.به هر حال در آینده بیشتر خبر ساز خواهد شدبه ویژه که گفته شده برای ریاست جمهوری خیز برداشته است.

شایددر آینده احمدی نژاد او را به عنوان امام زمان به جامعه معرفی کند.با توجه به بلاهت این چلقوز و ابتلا به بیماری گنده گوزی وحمایتهای بی دریغ کفتار پیری چون خامنه ای که سلطان حیات وحش اسلام است طرح این ادعا شگفت نباشد.

در این حیات وحش که مانند حیات وحش صدر اسلام پراز حیوانات درنده وحشرات موذی است همه گونه ادعا وجود داشته وداردتا جایی که عده ای دعوی مهدویت کرده وعده ای هم دعوی الوهیت.عده ای هم شخص یا اشخاصی را خدا می خوانند،فرقه هایی هم(مانند تشیع)ائمه ی خود را تقسیم کننده ی روزی،واسطه ی فیض وهدف آفرینش می دانند.

به امید روزی که این اوهام وخرافات به ویژه عقیده ی شوم و منحوس مهدویت یک بار وبرای همیشه در زباله دان متعفن تاریخ افکنده شود و دست اسلامگرایان واندال از این سرزمین برای همیشه کوتاه شود.ایدون باد

علیرضا
۳/۱۲/۸۸
۲۰۱۰-۰۲-۲۲
ایران
۲۲۰۶۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار

عنوان : با احترام به افکار کاملا رئالیستی شماجناب «حق«
نمی شود که هم شعار مرگ بر امپریالیسم سر داد و هم انتظار داشت که غرب به ما کمک کند! ما حاضریم که مانند گذشته علیه غرب مبارزه کنیم ولی غرب اجاز نداشته باشد جلوی ما را بگیرد؟سالیان درازی هست که در غرب زندگی می کنیم واز همه امکانات آنها استفاده می بریم وبه پیشرفت های آنها به به و چه چه می گوئیم ولی غرب را ترک نمی کنیم! و برای شغل گرفتن در اداره جات امپریالیستی سر وکله می شکنیم! اگر انها به ماشغل دادند دیگر علیه آنها چیزی نمی گوئیم اگر نداند و راننده تاکسی زحمتکش شدیم باز هم مرگ برغرب می گوئیم!!!غرب در حال حاضر مجبور است از نیروهای لائیک وسکولار سیاسی خاورمیانه حمایت کند چون برای غرب بسیار دشوار است که نیروهای اسلامی تما م خاورمیانه را بدست خودشان بگیرند! هیچگاه در تاریخ چنین شانسی برای نیروهای دمکرات بوجود نیامده بود. در برابر هجوم ورشداسلامگرایان، نیروهای سکولار برای غرب به صرفه تر است تا با آنها کنار بیاید. پس نیروهای سکولار باید از این ظرفیت های بوجود آمده حداکثر بهره برداری بکنند و وسواس را کنار بگذارند. حتی حمایت غرب از رضا شاه بخاطر پیشروی کمونیسم بود اما او اشتباه کرد وزیادی خود را پایبند اتحاد با آلمان هیتلری کرد! رژیم سعی دارد با بدست آوردن سلاح اتمی با امریکا کنار بیاید که امریکا به این تقاضای رژیم رضایت نمی دهد ولی رژیم می خواهد امریکا را مجبور به پذیرش خواسته اش نماید ، اپوزیسیون باید کاری بکند که این سازش صورت نگیرد وخودش برای سرنگونی رژیم اسلامی با غرب کنار بیاید؟

دیگر هیچکس از رهبران سیاسی که همه آنهاعامل همه شکست های سیاسی بوده اند تبعیت نمی کند! رهبران سیاسی که تا مدتها خود را همانند آیات عظام در اپو زیسیون فرض می کردند در پیشگاه مردم ایران رسوا شده اند. بعضی سایت های اینترتی که تلاش می ورزیدند تا اتوریته سیاسی دروغین آنها را حفظ نمایند دیگر شکسته شده است.جوانان پر انرژی و با دانشی به جنبش سیاسی مردم ایران پیوسته اند که از همه چیز باز خواست می نمایند. همین وضعیت در حاکمیت به وجود آمده است و یقه گردن کلفت ها وبنیان گذاران رژیم را جوانان درون حاکمیت می گیرند! رفسنجانی بعنوان یکی از مهزه های کلیدی رژیم از دست جناح های حاکمیت آرامش ندارد چرا در میان اپوریسیون همان وضعیت نباید باشد ؟چرا یقه داریوش همایون که در چند دوره کلیدی نقش آفرین بوده است نباید گرفته شود؟ یاری خواستن از غرب رارژیم بعنوان انگ وپاپوش علیه اپوزیسیون آلت دست کرده است اما خودش بدون سازش با غرب هرگز نمی توانست به قدرت برسد! شاملو می گفت نیما افیونی بود اما شعرش افیونی نبود؟این بدان معنی می باشد که می توان از غرب یاری گرفت بدون آنکه غلام حلقه بگوش آنها شد! اگر ما به خودمان اطمینان داشته باشیم از رابطه گیری هرگز نباید بهراسیم! جهان بسوی دهکده شدن می رود اما ما هنوز در پوسته عرفانی خود همچنان درون گرا مانده ایم ونمی خواهیم برون گرا بشویم وجهان را نظاره کنیم واز آموخته ها دیگران بیاموزیم!دیگر برای مبارزه با جمهوری اسلامی وسرنگونیش فقط پاسارگارد را حلقه زدند کار ساز نمی باشد!

مدتی است که بیماری چپ ها به درون جبهه ملی که آنها تقریبا خود را نسبت به دیگران عاقل تر فرض می کردند سرایت کرده است.این بیماری چیزی نیست جزء تهمت زدن وانشعاب و انحصار گرائی و داشتن حق سرقفلی در رهبری و مالکیت سازمانهای سراسری جبهه ملی که در جهان حضور دارند! مدتی هست که خود را در مورد ادبیات سیاسی که جناح های مختلف حاکمیت بکار می برند ،مشغول کرده ام! انصافا اپوزیسیون از این ادبیات برخوردار نیست؟ بارها گفته ام و بار دیگر می گویم عامل بقای این رژیم در خود رژیم نهفته نیست بلکه در اپوزیسیونی است که حلزونی حرکت می کند! آخرینش شکست همبستگی پاریس بود! رژیم از تمام شعار های سیاسی اپوزیسیون و از دانش گذشته آنها وخطاهائی که باعث شد که شاه سزنگون شود استفاده می برد تا در قدرت بماند اما اپوزیسیون هیچ بهره ائی از نقاط ضعف رژیم سود نمی برد! اما اپوزیسیون استاد این هست که جلوی پای همدیگر چاه بکند و چوب لای چرخ یک دیگر بگذارند؟ کم کم رژیم دارد خودش را به ملت تاریخی وتثبیت شده جلوه می دهد و به مردم وانمود می کند که چاره ائی جز پذیرفتن من ندارید چون آلترناتیوی وجود ندارد! در میان اپو زیسیون هم پچ پچ راه افتاده است که فعلا برای جلوگیری از جنگ با همین رژیم کنار بیائیم تا بعد ببینیم چه می شود خدا کریم هست! ایرانی مغول را مثل حبه قند در خودش حل کرد این رژیم جمهوری اسلامی در برابر مغول ها چیزی نیست به مرور مضمحل می شود!نازائی سیاسی واگیر دار شده است و کم کم همه دارند به لحاظ سیاسی اخته می شوند ودیگر در میان زنان و مردان مثل سابق رجل آزموده سیاسی یافت نمی شود! بخش وسیعی بخاطر سعادت طلبی هم که شده سیاست را بوسیده اند وکنار کشیده اند تا به ایران سفر نمایند؟خلاء سیاسی زهر آگینی بوجود آمده است و هروز وضع بدتر می شود.آخرین سربازان سنگر ما هستیم. هم گلوله دارد تمام می شود وهم باروت، اگر توانستیم از همین آخرین سربازان وبا گلوله کم به پیروزی برسیم ،خیلی کار بزرگی کرده ایم! سربازان در پی فرماندهان لایق می چرخند؟
۲۲۰۵۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقای مستشار گرامی، از پاسخ شما متشکرم. سئوالی مهم در آخرین نظرتان مطرح کرده اید.
آقای مستشار گرامی، از پاسخ شما متشکرم.

سئوال مهمی در آخرین نظرتان مطرح کرده اید که مرا به فکر انداخت که چه چیزهایی را باید و نباید جشن گرفت. درک من اینستکه هر آن چیزی که درجه انسانیت، عشق و وفاق را بالا ببرد لایق آنست که جشن گرفته شود. با این معیار هر چه سازنده، زیبا و خوبست، و همدلی سالم را در میان مردم زیاد می کند لایق آنست که جشن گرفته شود. با این اوصاف، جشن گرفتن انقلاب و اعمال تروریستی ای مثل سیاهکل و فروغ جاویدان که در ماهیت هیچ تفاوتی با به آتش کشاندن سینما رکس آبادان ندارند خودکشی سیاسی است. نشان می دهد که هنوز برخی به آن بلوغ سیاسی لازم نرسیده اند که از خود بپرسند که چرا ملت ایران چنین روزهایی را جشن نمی گیرد و واکنشی را از خود نشان می دهد که همه ما در ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ دیدیم و گوگل آنرا مصور در جهان به نمایش گذاشت. آیا کسی که چنین روزی را جشن می گیرد نبض مردم را در دست دارد یا احساسات خود را بر احساسات ملتی رنجور از این روز ارجح می شمارد و ارضاء می شود.

فقط هم جشن گرفتن انقلاب ۵۷ بوسیله اقلیتی ایرانی نیست که یک مصیبت بزرگ است بلکه جشن گرفتن وقایع دیگری هم هست که بوسیله همین اقلیت انجام می گیرد که از سوی ملت ایران سرزنش شده و می شود. وقتی رژیم با استعداد کم خود می داند که روز آتش زدن سینما رکس را نباید بعنوان یکی از مهمترین روزهای تاریخ خود ثبت کند و آنرا جشن بگیرد، من در تعجبم که چرا چپ ما هنوز به این درجه از درک سیاسی نرسیده است که بداند با جشن گرفتن و گرامیداشت وقایعی مانند سیاهکل و فروغ جاویدان هیچگاه نتوانسته و نخواهد توانست برای خود در ایران پایه مردمی ای داشته باشد و امیدی داشته باشد که با رای آزاد مردم به قدرت برسد. چپ ما هنوز درک نکرده است که ملت ما انقدر خشونت از رژیم دیده است که خشونت گریز گشته است و جنبش سبز نمایانگر این خشونت گریزی است. چپ ما هنوز درک نکرده است که با اینگونه گفتار و کردار و پندار خود، ملتی را که بدنبال آلترناتیوی جدی برای این رژیم است را تاکنون نا امید کرده است. چپ ما طوری رفتار می کند که انگار خواسته های مردم برایش مهم نیست و تا زمانیکه مردم مثل او نیاندیشند باید در زندان رژیم دربند بمانند تا ادب شوند. چپ ما حاضر نیست خواسته های خود را با خواسته های ۷۰ میلیون ایرانی هماهنگ کند و قبول مسئولیت کند که ما سخت نیازمند یک چپ نو هستیم، چیزی از جنس حزب کارگر نو در انگلستان که الان بیش از یک دهه است که در قدرت است.

کاش چپ ما تاریخ حزب کارگر انگلیس را مطالعه می کرد و می آموخت که چرا این حزب پس از شکست در انتخابات ۱۹۷۹ مجبور شد که دست از برخی اصول چپ از کار افتاده و ورشکسته خود بردارد و نو شود تا مردم آنرا بعنوان آلترناتیوی جدی در برابر حزب محافظه کار بشناسند. ۱۸ سال جنگ درون حزبی، تحول در اصول و خون دل خوردن دلسوزان این حزب لازم بود تا این حزب بتواند اعتماد مردم را به خود آنقدر جلب کند که مردم رای خود را به پای این حزب بریزند و آنرا بقدرت برسانند. حزب شکست خورده محافظه کار الان بیش از یک دهه است که در سایه قرار دارد، سه چهار رهبر عوض کرده و دچار تلاطم درونی بوده است، و هنوز راه درازی را در پیش دارد تا یکبار دیگر ملت به آن اعتماد کند و کشور را بدست آنها بسپارد. در اینجا مهم اینستکه همانند حزب کارگر بالاخره حزب محافظه کار مجبور شد دلائل شکست های پی در پی خود را پیگیری کند و به این درک برسد که فقط با نو کردن خود و منطبق کردن خود با ملت است که قادر خواهد شد یکبار دیگر بر ارکیه قدرت بنشیند، همانطور که حزب کارگر زمانی مجبور شد از این پروسه عبور کند. این دو حزب در ۳۱ سال بالاجبار خود را با خواسته های ملت منطبق کردند و در خود تغییر ایجاد کردند چون به دمکراسی اعتقاد دارند و در یک دمکراسی احزاب هستند که باید بدنبال مردم بدوند و مشتریان آنها مردمند و مردم مشکل پسندند. حال اینرا با دیکتاتوری و یک دندگی ای که فعالین سیاسی ما به آن دچار هستند مقایسه کنید که جای مشتری و فروشنده کالا برعکس است، متکبرانه انتظار دارند ملت ایران متحول شود و خود را با خواسته های این اقلیت منطبق کنند. کافیست کارنامه ۳۱ ساله احزاب در انگلستان را با کارنامه ۳۱ ساله احزاب سیاسی چپ ایرانی مقایسه کنید و منصفانه کلاهتان را قاضی کنید، چه می بینید؟ انقلاب خانمانسوز ایران و انقلاب مخملین انگلستان هر دو در ۱۹۷۹ رخ دادند، نگاه کنید آنها کجای کارند و ما کجای کار. آیا جای تاسف نیست که احزاب سیاسی چپ ما هیچ چیزی از احزاب چپ دنیای غرب در این ۳۱ سال نیاموخته اند که بتوانند آلترناتیوی در برابر این رژیمی باشند که در بر سر کار آوردنش مجرم بوده اند. انگار کارنامه خوبی داشته و دارند که حالا هنوز مغرورانه و بدون در نظر گرفتن احساس ملی ایرانیان همراه با رژیم سالگرد انقلاب را هم جشن می گیرند و اینگونه نمک بر روی زخم ملتی می پاشد و برایشان هم مهم نیست که دهه فجر را سالهاست مردم دهه زجر نامگذاری کرده اند.

مصیبت یکی دو تا نیست، در کنار همه اینها ضدیت کور با آمریکا و اسرائیل و تنفر از ایندو، و تبلیغات دروغی با عنوان ملل در ایران را هم اضافه کنید که کاری جز تخریب چپ ایران و کمک رسانی به رژیم نمی کند. هنوز چپ ما به این درک نرسیده که چنین اصولی به اضافه اقتصادی غیر آزاد و دولتی چه شباهت اسفناکی با اصولی دارد که ساختار رژیم بر آنها استوار است، اصولی که ۱۸۰ درجه با اصولی که مردم برای کشور می خواهند فاصله دارد.

در ایران جای یک حزب کارگر نو خالیه خالی است. حزبی که هیچ وجه مشترکی با این رژیم نداشته باشد و منافع ملی ایران را در جامعه بین الملی دنبال کند. حزبی که دیگر مثل عاجزان لعن و نفرین به آمریکا و اسرائیل، رژیم...نمی فرستد و بجای آن خود را برانداز می کند و دریافته است که داشتن پایه های قوی مردمی در ایران و بر آوردن خواسته های ملت مهم است و نه بزور چپاندن خواسته های اقلیتی خود به مردمی که می خواهند او دیگر نباشد. من آنروز را جشن می گیرم چون در آنروز است که آپوزیسیون چپ ایرانی به همه ثابت کرده است که همتراز پیشرفته ترین، مردمی ترین و خدمتگزارترین احزاب جهان است. چپ راستینم آرزوست تا بتوانم جشنه جشن ها را بگیرم.
۲۲۰۴۵ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار

عنوان : یک سئوال کوچک جناب بهروز دیبا
اگر پس از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ که در آن آخوندها و کمونیست ها دوشاوش یک ودیگر برای به ثمر نشستن آن تلاش ورزیدند اگر کمونیستها بجای آخوندها به قدرت می رسیدند ،آیا آخوندها پیروزی آن را جشن می گرفتند؟نیروهای جبهه ملی نیز در انقلاب ۵۷ تلاش وافری داشتند اما هیچگاه پیروزی آنرا جشن نمی گیرند چو ن بخوبی می دانند که انقلاب ۵۷ نه اینکه به خواسته های اساسی مردم پاسخ نداد بلکه بسیاری از داشته های مردم را نابود کرد!
۲۲۰٣۲ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار ـــ تقدیم به «حق«

عنوان : حکومت استثنائی وضد انسانی، برخورد استثنائی وانسانی می طلبد
دیگر برهمگان ثابت گشته است که جمهوری اسلامی یک حکومت معمولی با جوانب دیکتاتوری کلاسیک و متعارف ـ روی کره زمین نیست ، بلکه جمهوری اسلامی یک حکومت استثنائی است که در شرایط ویژه ای به اریکه قدر ت رسیده است و اعمال ضد انسانی این رژیم از کشور فراتر رفته وتمام منطقه وجهان را به چالش کشیده است ، بدین خاطر رژیم اسلامی حاکم بر ایران یک برخورد ملی وبین المللی وانسانی را هرچه بیشتر نسبت به خود تقویت می کند. تا کنون نشان داده شده است که تنها برخورد خونریزانه وجنگ طلبانه از طرف نیروهای سیاسی مخالف این حاکمیت قابل پذیرش مردم ایران نمی باشد ، وگرنه هرگونه ائتلاف واتحادی حول رهائی ملت ایران می تواند مورد پسند مردم ایران نیز واقع گردد. تا کنون نشان داده شده است ، هر چقدر از حمله نظامی کاسته تر می شود بر تضادهای درون جناحی حاکمان چه در درون و خارج از حاکمیت افزوده تر می گردد و مردم رژیم اسلامی همه را عامل بدبختی خودشان می دادند و بهمین خاطر خود را بیشتر آماده می سازند تا علیه رژیم به قیام برخیزند ، اما رژیم از این جو ناخرسند است ودائما بر طلبل جنگ می کوبد تا مردم را در هراس خطر حمله نظامی نگاه دارد. ایران اسلامی شدیدا به مبارزه با شیطان بزرگ امریکا محتاج است تا مردم را سرگرم کند تا سر پا بماند.این روز ها نیروهای بسیج و سپاه دائما مانور نظامی می دهند و خبر اط شلیک موشک های جدید واز دستگیری جاسو س بیگانه خبر می دهند . اگر نشست هائی در میان اپوزیسیون حول شعار اساسی "اتحاد برای دمکراسی واجرای قوانین حقوق بشر در ایران " شکل بگیرد واز همه نیروهای سیاسی صلح دوست وایران دوست که برای سربلندی ایران ورهائی همه مردم ایران تلاش بورزند و فارغ از هر اندیشه وآئین ومرامی دعوت بعمل می آورد تا بدان بپیوندد!این دیگر برهمه فعالان سیاسی مشهود شده است که درهای دمکراسی به روی همگان گشوده است و اگر هم اکنون یکی از کارگزاران رژیم نیز از رژیم جدا شود وبه جبهه مبارزان ومخالفان رژیم بپیوندد باید مقدمش را گرامی دانست ، چراکه تمام فعالیت وتلاش ما براین محور متمرکز شده است که رای ملت و حتی نیروهای داخلی رژیم را بسوی خود جلب نمائیم. در همین راستا باید به نیروهای رادیکال در میان اصلاح طلب ها نشان دهیم که رفتن به درون حاکمیت هیچ کمکی برای رفرم و سعادت مردم نخواهد کرد و بهترین راه همانا تحریم و به انزوا کشاندن رژیم اسلامی ، بسیار کارساز است. تلاش برای برقراری آزادی ودمکراسی واجرای قوانین بنیادی حقوق بشر در بدو ورود نیازمند هیچگونه شناسنامه خاصی نیست.البته تکلیف نیروهای نفوذ ی و امنیتی رژیم وتفرقه افکنان ظاهرفریب کاملا روشن است واحتیاجی به توضیح نمی باشد!محمد تقی مصباح یزدی ایدلوگ بسیار صادق رژیم اخیرا چنین گفته است" مردم در حکومت اسلامی ناصرند نه ناصب ، در حکومت اسلامی تنها" الله "رهبر را نصب می کند،( بنقل از پیک ایران) آقای مصباح یزدی به روشنی وصاف وپوست کنده اصول اسلامی را بازگو می کند و بدون آنکه اسلام را با مفهومات مدرن عصر کنونی تلفیق نماید بیان می کند وبه هیچ وجه از اسلام التقاتی مانند بعضی از نیروهای اصلاح طلب برای پیشبرد مقاصد سیاسی اش بهره نمی برد . نیروهائی به نامبرده برچسب های حجتیه وغیره وصل می کنند تا اورا غیر موجه نشان دهند که هیچ تاثیری بر روی اصل موضوع ندارد ، چراکه نامبرده قرائت واقعی از اسلام را ابراز می دارد واینکه ایشان به کدام سازمان سیاسی وابستگی دارد تاثیری بر تبین اسلام شناسی وی نمی گذارد.هرچند طبق گفته آقای عبد الکریم سروش ، آقای مصباح یزدی یکی از اساتید شناخته شده اسلامی می باشند که ایشان خود را در مقام شاگردی ایشان تلقی می نمایند و همین آقای سروش عضویت آقای مصباح یزدی در سازمان حجتیه را تکذیب می نماید.آنهائی که با توسل به گفته های مردم پسند خمینی در پاریس که وی می خواست بطور گذرا رضایت همگان را موقتا برای سرنگونی شاه بدست بیاورد و وعده پشت وعده صادر می کرد را مدرک می آورند تا از خمینی چهره ای آزاد اندیش ومردم سالار و جمهوری خواه جلوه دهند ، همان هائی هستند که هنوز می خواهند پشت نام خمینی که در یک دوره خاص پشت همان شعارهای دروغین خود به محبوبیت رسیده بود، سیاست های مخرب به وقوع پیوسته گذشته را بار دیگر دنبال و پیگیری کنند. بعد از مرگ خمینی به سرعت خلاء رهبری ایجاد شده بود وبنا برتعریف اسلامی"الله"سید علی خامنه ای را از میان رهبران رژیم برای رهبری امت همیشه در صحنه انتخاب نمود. در آکسیون برق آسای انتخاب نهاد رهبری در آنموقع به جزء جناح آیت الله منتظری همه جناح های رژیم برای انتخاب خامنه ائی متفق القول بودند. اینکه چه بلائی برسر سید احمد خمینی آوردند ومحمد ری شهری ورفسنجانی چه اعمال کودتاگرانه ای را مرتکب شدند از تئوری بافی نیروهای سیاسی عاجز نشئت می گیرد که شاید شیطان به گفته رژیم در مخیله آنها نفوذ کرده باشد!! وگرنه به نظر رژیم اسلامی "الله" انتخابش را کرده است وامت ملزم به اطاعت از ولی امر هستند!این مسائل بیشتر به کسانی برخورد می کند که هنوز دلداه حکومت فعلی می باشند وانتظار دارند مار زهر آگین افعی تخم وجوجه کبوتر آزادی در لانه اش بگذارد!در مرحله حساس فعلی میهنمان ، همه مردم ایران تنها راه چاره گشا را اتحاد می دانند که در دوره های گذشته هیچگاه شکل نگرفت چرا که نیروهای سیاسی یا بدنبال۱- اتحاد طبقاتی بودند تا از طریق بلوک طبقاتی رژیم را به زانو درآورند که هیچگاه نطفه اولیه آن شکل نگرفت. این سیاست از جانب کمونیست ها دنبال می شد که آنها آنقدر در میان خودشان از قرائت های مختلف از مارکسیم لنینسم برخوردار بودند که هیچگا ه نمی توانستند به اتحاد برسندو در ثانی در ایران تنها طبقه کارگر در مشقت زندگی نمی کند بلکه دیگر اقشارهمانندزنان ودانشجویان ومعلمان وکارمندان هم روزانه با رژیم ارتجاعی واسلامی حاکم برایران در تضاد بسر می برند.برای مثال رژیم اسلامی ، زنان ایران را بخاطر قوانین حجاب سر کوب می نماید که این سرکوب اساسا یک سر کوب طبقاتی نمی باشد بلکه یک سرکوب ارتجاعی می باشد که بدان باید برخورد دمکراتیک وآزادیخواهانه ومدرن کرد که سازمانهای سیاسی طرفدار بلوک طبقاتی تا کنون از پاسخگوئی بدان عاجز مانده اند ۲- جبهه ضد امپریالیستی نیز هیچگاه نتوانست شکل بگیرد ،چراکه خود رژیم به اندازه کافی ضد امپریالیست ویا ضد خارجی عمل می کند ومردم هیچ فرقی بین مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر اقتصاد جنگی ودوره سرکوب وکشتار او با دکتر محمود احمدی نژاد طرفدار مستضعفین به شیوه اسلامی نمی بینند! مبارزه ضد امپریالیستی در جهان فعلی یعنی مملکت آباد، آزاد،رفاه مند،دانشگاه وآموزش مجانی،بهداشت وتامین اجتماعی رایگان، اتوبان ها وراه آهن و بیمارستان کافی برای تسهیلات مردم بوجود آمده باشد وخدمات شهری مانند بازرگانی، اخذ مالیات بر در آمد از همه ، پارلمان آزاد، انتخابات آزاد،اجرای قوانین حقوق بشر،عدم گرانی مسکن واحتیاجات اولیه وتامین صلح در منطقه!!اگر در یک دوره ای نیروهای سیاسی ایران به غلط در تضاد با امریکا و اسرائیل شرکت کردند وبه جای تامین منافع ملی مردم ایران در یکی از بلوک سیاسی جنگ سرد شرکت کردند و بهترین دوران طلائی را از دست دادند ، دیگر آن تئوری ها بهیچوجه در میان مردم جاذبه ای ندارد چراکه در کارزار غیر ضروری مسائل جنگ سرد در دوره سابق هم شاه خود را قربانی این پروسه کرد( شاه هرساله از روحانیون می خواست تا برای حفظ سلطنت او ـ و از اینکه در یک اقدام تروریستی جان سالم بدر برده است دعا کنند، ولی شاه نمی دانست وقتی ادامه سلطنت خود را با دعاهای آخوند ها استمرار دهد، روزی در فقدان دعا های آنها و ضدیت همان آخوند ها باادامه سلطنت او تمام شیرازه مملکت خواهد پاشید و خود آخوند ها قدرت حکومتی را بدست خواهند گرفت) بیشتر نیروهای سیاسی وملی در دوره رژیم سابق جانشان را از دست دادند تا در نهایت با تشویق و حمایت وهدایت کشورهای امپریالیستی حکومتی در ایران به قدر ت رسانده شود که هزار بار از حکومت سابق ضد انسانی تر است. در حال حاضر در ایران رژیمی برسرکار است که مدت ۳۰ سال است که مقام والای انسانی رابه اشکال گوناگون پایمال کرده است وبرای مبارزه وبرچیدن این رژیم بهتر است همه انسانها فارغ ازهر وابستگی سیاسی به پاخیزندتا این سرزمین به آزادی وآرامش وسعادت ورفاه دست پیدا کند.به امید آنروز
۲۱۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقای مستشار گرامی، با آخرین نظر شما در مورد اهمیت روشنگری و اشاعه آن کاملا موافقم
آقای مستشار گرامی، امیدوارم جزوه ای با یک آزمون در آخر آن درباره روشنگری چیست و روشنگر کیست منتشر و در اختیار هر مدعی روشنفکری قرار گیرد تا پس از مطالعه خود را بیازماید تا حداقل خودش دریابد که کجای کار است و چه باید با خود بکند. شاید جزوه ای هم با همین تفاصیل برای مدعیان سیاسی هم بد نباشد که اصول و فروع سیاست را بشناسند و هر کدام را جای درست خود مورد استفاده قرار دهند. از اینها مهمتر مردم هستند و من حس می کنم مردم ما از بسیاری از «نخبگان» ما جلوتر هستند و داخل کشور هستند و مهمتر اینکه با هم هستند. آخرین نظر شما در مورد اهمیت روشنگری و اشاعه آن روان، زیبا و ساده بود. تشکر فراوان
۲۱۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : naser mostashar

عنوان : جدال روشنگری با تاریک اندیشی!
وقتی از روشنگری سخن می رود بی اختیار بیاد این شعر حافظ می‌افتم.

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنـه/ چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند .

ازشعر بسیار پرمعنا و فلسفی بالا من چنین برداشت می نمایم که شرکت در دعواهای فرقه ائی ومذهبی عاقبت راه به جائی نخواهد برد و در نهایت پوچی ومسخ شدگی را بدنبال خواهد آورد که تنها گرایش به افسانه گرائی باقی خواهد ماند که اینک جامعه ایران مدتهاست بدان مبتلاست.در ۳۰ ساله گذشته در دوران حکومت جمهوری اسلامی وقبل از آن بیشتر روشنفکران که خود را به جنبش روشنگری منتسب می کردند ،آنقدر خود را در جدال های مذهبی و قرائت های گوناگون در وجوه مختلف از اسلام سرگرم کردند که در نهایت هدف نهائی را از دست دادند و به دنباله روی از قهرمانان پوشالی آزادیخواهی مانند خاتمی و دیگران روی آورده اند. خاتمی که هشت سال در کانون حکومت بوده است وهمه فاجعه حکومتی وساختاری به خوبی می داند خود با صراحت می گوید که دیگر ازدست او برای نجات کشوری برنمی آید اما دسته دسته از روشنفکران سعی می نمایند تا نظر اورا تغییر بدهند تا شاید خود را کاندید ای نجات مردم ایران نماید.

مشکل اساسی آن دسته ازایرانیان که از عقب ماندگی تاریخی کشور ومردم رنج می برند در این هست که هیچگاه بطور متحد ومصمم پایشان را دریک کفش نکردند تا جنبش روشنگری را پیگیری نمایند بلکه در نیمه راه خود را وارد دعواهای سیاسی ،سازمانی ،حزبی ،ایدلوژیک و مذهبی نمودند و عاقبت دست خالی به نقطه ائی برگشتند که آغاز کرده بودند وتمام امیدها و آرزوهای خود را برباد رفته یافته اند که تا کنون به جزء خستگی طاقت فرسا چیزی دیگری برای جامعه سیاسی ایران به ارمغان نیاورده است.اسلام از آغاز پیدایش خود با تفرقه ، انشعاب ، جنگ ، خونریزی و مذهب سازی روبرو بوده است واین پروسه هیچگاه پایان نخواهد پذیرفت مگر آنکه به راه روشنگری ادامه دهیم . همه دعواهای درون اسلام به خود متولیان اسلام از مذاهب گوناگون مربوط است و هیچ ربطی به جنبش روشنگری که از عصر قاجار آغاز گردیده نداشته و ندارد.اگر نیروهای روشنگر خود را وارد دعواهای حیدری و نعمتی اسلامیون بکنند هیچگاه به مسئولیت خود در زمینه روشنگری بدرستی پاسخ نداده اند وهرگز در راه خویش پیروز نخواهند شد.عصر رنسانس در اروپا یعنی گذار از تاریک اندیشی به جهان نوین که با سلاح روشنگری آغاز گردید و به پیروزهای فراوانی نیز دست پیدا کردند که از پیراستگی آغاز گران آن جنبش حکایت می کند.در مملکت ما ایران ،اشخاصی متحجر در حال حکومت کردن هستند و برای بارش باران مردم را تشویق به دعا کردن می کنند و هرگز دست به فراهم سازی زمینه های مبارزه با خشکسالی نکرده اند.در ایران عقب افتاده های تزویر کار و نیرنگ باز حکومت می کنند که برای شفای بیماران ،آنها را تشویق به دعا و زیارت امام زاده ها تشویق می نمایند اما خود هنگام بیماری جهت مداوا یا به خارج سفر می کنند یا بهترین تیم پزشکی را از خارج برای معالجه می آورند. خنده تاریخ در اینجاست، آنهائیکه در کانون حکومت خود رابه ملکوت و پیامبران وامامان شفا بخش مرتبط می دانند و خود را نماینده آنها بر روی زمین می پندارند اما برای معالجه بیماری های خود دست به دامان پزشکان غیر مسلمان می شوند اما مردم محروم و عوام را جهت در مان به امامان و پیامبرانی حواله می نمایند که آنها نیز در اثر پیری و بیماری جانشان را ازدست داده اند و آنان هرگز این توان را نداشتند تا به وسیله معجزه مانع از مرگ خود گردند. اینک این وضعیتی است که جامعه ما در ۳۰ ساله گذشته با آن مواجه است و تنها راه نجات از این باتلاق گندیده ـ آغاز جنبش روشنگری استوار و مصمم است نه دخیل بستن به امامزاده های رنگارنگ حکومتی!

اگر قرار براین بود که شخصیت هائی مانند خاتمی ها نجات بخش جامعه باشند پس چرا تاکنون دست به تاسیس احزاب و سازمانها گوناگون زده ایم ؟ نجات ایران به دست مردم آن سرزمین میسر است لاغیر!نیروی سیا سی که بتواند اکثریت مردم آگاه و مسئول را به وظائفش آشنا نماید توانسته است برای رهائی میهن قدمی بردارد وگرنه دعواهای فرقه ائی ره به جائی نمی برد ومردم را به تماشاگری وانفعال خواهد کشاندو نیروهای سیاسی بی اعبتار خواهند گردیدکه این همان چیزی است که رژیم اسلامی در آرزویش بسر برده است.
۲۱۹۶۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقای مستشار گرامی، مهمترین پرسش را شما در بخش عنوان آخرین نظرتان مطرح کرده اید. آپوزیسیون مفهوم ویژه ای دارد که اکثر فعالان سیاسی ایرانی هنوز آن را یا درک نکرده اند، یا استعداد درک آنرا ندارند و یا مغرضند.
آقای مستشار گرامی، مهمترین پرسش را شما در بخش عنوان آخرین نظرتان مطرح کرده اید. آپوزیسیون مفهوم ویژه ای دارد که اکثر فعالان سیاسی ایرانی هنوز آن را یا درک نکرده اند، یا استعداد درک آنرا ندارند و یا مغرضند. ما آپوزیسیون نداریم، ما چند فرقه داریم که هر کدام بدون توجه به خواسته های توده مردم و در نظر گرفتن منافع ملی ایران همچنان به راه غلط خود ادامه می دهند. برای اینها مردم همیشه چیزی بجز ابزار برای قبضه کردن ثروت و قدرت شخصی نبوده است. اگر ما بجای فرقه های گوناگون آپوزیسیون داشتیم توافق بر سر اصولی که راه نجات ملت ایران بوده و هست کار دشواری نیست، اینکه جمهوری اسلامی باید برود، تمامیت ارضی ایران باید حفظ شود، قانون اساسی نوین باید بر پایه ۳۰ ماده منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد باشد و ارجهیت حفظ منافع ملی ایران بر منافع شخصی و حزبی. کدامیک از این فرقه ها تاکنون حاضر بوده است به ما در این موارد پاسخگو باشد و دلائل خود را برای مخالفت با این اصول و یا بخش هایی از آنها ارائه دهد تا توده مردم تکلیف خود را با آنها معین کنند؟ اگر ریگی در کفش ندارند چرا به این اصول بعنوان یک بسته و بطور جدی و صادقانه نمی پردازند، حداقل با دلائل خود ثابت کنند که این اصول راه نجات ایران نیست، پایه مردمی وسیع در ایران نخواهد یافت و به یک نیروی قوی سیاسی لائیک و سکولار تبدیل نخواهد شد.

امیدوارم یک تیم از متخصصین مستقل ایرانی که اسیر هیچ ایدئولوژی ای نباشد و فقط منافع ملی ایران مد نظرش باشد و بس، و در تفکر و تخصص هم تراز متخصصین درجه یک غربی باشد نظریه هایی را برای راه نجات ایران ارائه کند. متخصصینی که در علوم سیاسی، روابط بین الملل، اقتصاد، اجتماعی و روانشناسی تبحر داشته باشند. شاید که این متخصصین قادر باشند که فعالان سیاسی ایرانی را برای فعالیت های سیاسی مثمر ثمر راهنمایی کنند تا ما بجایی برسیم. ۳۱ سال این فعالین در خارج از کشور و در کشورهای آزاد غربی فرصت داشتند که خود را هم تراز سیاسیون غربی کنند و یک آلترناتیو جدی برای جمهوری اسلامی باشند. اگر اینکار را کرده بودند ما هم اکنون با ایرانی آزاد مواجه بودیم و نه با ایرانی در بند، در خطر خدعه دیگری از سوی رژیم، تحریم های بیشتر بین المللی، جنگ و کره شمالی شدن ایران در پایان. همه اینها در کوتاه مدت و بلند مدت فقط منافع بیگانگان را در شرق و غرب فراهم می کند و هیچکس نمی تواند اینها را از گود احتمالات جدی ای که ایران را تهدید می کند خارج کند. یک فعال سیاسی با کفایت و مستعد به آسانی قادر است با داده های کنونی ایران همه احتمالات را از بدترین تا بهترین آنها را در ذهنش ترسیم کند و برای هر احتمالی راه حلی اندیشه کند، بطور مستمر آنها را بروز کند و واکنش های لازم را نشان دهد. ما چند فعال سیاسی و حزب با این خصوصیات داریم؟ چرا نداریم؟

اولین کار این تیم متخصص باید ارائه یک تعریف از مفهوم آپوزیسیون و تفاوت های آن با فرقه های سیاسی است. با این تعریف همه قادر خواهیم بود سره را از ناسره تشخیص دهند و گروه ها و شخصیت های سیاسی ای که منافع ملی ایران را فدای ثروت و قدرت و ایدئولوژی خاص خود کرده و می کنند را به زباله دان تاریخ بسپاریم. این در مورد جناح «اصلاح طلب» رژیم هم صدق می کند.

پس از ۳۱ سال تجربه و فرصت طلایی که «آپوزیسیون» و «روشنفکران» ایرانی در غرب داشته اند که خود را هم تراز فعالان سیاسی و روشنفکران درجه یک غربی کنند، ببینیم که چگونه از بوته آزمایش تیم متخصص ما بیرون می آیند که دیگر هر کسی ادعا نکند که آپوزیسیون و روشنفکرست. اکثر اینها حتی مرزی بین ایندو مبحث نمی بینند، شاعر و نویسنده ایرانی فکر نمی کند که همانطور که شاعری و نویسندگی کار هر کسی نیست، سیاست و اقتصاد و روابط بین الملل هم کار هر کسی نیست و اینها هر یک به تنهایی تخصص هایی هستند که کاری به شعر و خبرنگاری ندارند.

در سیاست، با سماجت تمام باید بدنبال همه احتمالات گشت تا خطر باخت را کاهش و شانس پیروزی را بیشتر کرد. ندیدن و یا انکار احتمالات بوده و هست که تاکنون در ایران فاجعه ببار آورده است. اینستکه نمی شود این احتمال را رد کرد که موسوی هم خدعه دیگری برای تداوم بقای این رژیم بوده است و در عین حال جناح او بدنبال حقوقی باشد که معتقد است از آنها بوسیله جناح رقیب سلب شده است. هیچ عقل سالم و هیچ فرد صادقی نمی تواند منکر چنین احتمالی باشد، یکی از وظائف آپوزیسیون راستین اینستکه در برابر هر احتمالی برنامه ای داشته باشد که به هنگام و با واکنش درست با آن روبرو شود و اینگونه به عموم ثابت خواهد شد که آلترنتیوی جدی است. نه اینکه با جناحی که توده مردم خواستار سرنگونی آن هستند مماشات و همکاری کند، تا جاییکه حتی نفوذی های رژیم را هم در درون خود جای دهد، و با حمایت کور و توجیح جناحی از این رژیم به تداوم این رژیم کمک کند. یا ترجیح دهد این رژیم بماند چون وجوه مشترک بسیاری در اصول یا آن دارد:- ضدیت با آمریکا و اسرائیل، اقتصاد غیر آزاد و حکومتی و «جمهوریت».

یادمان باشد که یکی از اصول مقدس این رژیم خدعه و تقیه است. خمینی در فرانسه که بود تصویری از ایران پسا پهلوی برای ما ترسیم کرد که همه ایران بدون شاه و با خمینی را دمکرات ترین، آزادترین، مستقل ترین، مرفه ترین و معنوی ترین نظام ها در ماه دیدند. اما وقتی پا به ایران گذاشت زیر همه حرف هایش زد و با کمال پر رویی گفت، «خدعه کردم، خدعه» و به ریش کل جمعیت ۳۵ میلیونی آن زمان خندید. اصلاح طلبی خدعه دوم رژیم بود، در ۱۳۷۶ نارضایتی ها به حدی رسیده بود که رژیم برای نجات و بقای خود خدعه ای با نام خاتمی را علم کرد و ۲۲ میلیون ایرانی را با مردمسالاری و ایران برای همه ایرانیان فریب داد. مگر خاتمی از اول نمی دانست که در چارچوب این نظام و قانون اساسی اش اصلاحات غیرممکن است، اگر هم نمی دانست در پایان دوره دوم ریاست جمهوری اش بی شک به این واقعیت پی برد وگرنه اعلام نمی کرد که در این نظام رئیس جمهور چیزی بیش از یک تدارکاتچی نیست؟ اگر آن موقع اصلاح طلبان به این نتیجه رسیدند که این نظام اصلاح پذیر نیست و مقام ریاست جمهوری در این نظام بی معناست چرا دوباره انقدر اصرار دارند که تدارکاتچی شوند؟ آیا اینهمه قربانی در این ۸ ماه و ایستادگی مردم و آقایان برای یک مقام بی ارزش تدارکاتچی بوده است؟ برای هر دو جناح رژیم بقای این نظام از خدایی که ندارند مقدس تر است و موسوی سومین خدعه بزرگی است که اسلامیست های ایرانی مرتکب شده اند، اینبار بجای مردمسالاری و ایران برای همه ایرانیان واژه فریب دهنده « تغییر» را برگزیدند. سه خدعه و تقیه بزرگ در آغاز هر دهه تاریخ این رژیم.

برای مردم، در فقدان یک آلترناتیو سالم و قوی، انتخابات کذایی رژیم تنها منفذ امنی بود برای بروز نارضایتی های عمومی در سراسر کشور. آنانی که می گویند این اعتراضات در کشور فراگیر نبوده و نیست باید توضیح دهند که ۲۳ میلیون رای به موسوی که نیمی از کل واجدین شرایط رای دهندگان کشور است را چگونه توجیح می کنند. در ضمن باید ثابت کنند که تحریم کنندگان «انتخابات» که به معترضین پیوستند و بدنه جنبش سبز را فربه تر کردند، جنبش سبز را از سر حد ۲۳ میلیون بالاتر نبرده اند، و در نتیجه پیوستن این دو گروه به یکدیگر با معیار های بین المللی یک جنبش فراگیر و سراسری را در ایران تشکیل نداده اند. همه ندا هایی که رای ندادند در کنار همه سهراب هایی که رای دادند قرار گرفتند و یک جنبش سبز سراسری را تشکیل داده اند که خواهان حاکمیت ملی هستند.

فقدان یک آلترناتیو سالم و قوی است که مردم را مجبور می کند که واقع گرا باشند و از نکات ضعف و شکاف های درون نظام استفاده حداکثری انجام دهند. بجز انتخابات کذایی اخیر، منتظری هم وسیله ای بیش برای اکثریت مخالفین رژیم نبود. اگر رفت و آمدهای سالانه به ایران داشته باشید با چشم خود مساجد خالی گواه از آن دارد که مردم از آخوندها و بخصوص مذهب شیعه روی برگردانده اند و جامعه جوان ایران که اکثریت جامعه ایران را تشکیل می دهد قبله اش مکه نیست بلکه کشورهای آزاد غرب است. خواسته های توده مردم ایران را در این قبله جستجو باید کرد و نه ایدئولوژی های از کار افتاده و شکست خورده ای که هیچ پایه مردمی در ایران ندارند. جذابیت های غرب بوده که ۵ میلیون ایرانی به این سو مهاجرت کرده اند و همین جذابیت هاست که جلب توجه توده مردم ایران را کرده و می کند. این حقیقتی است غیر قابل انکار که بسیاری از فعالان سیاسی را رنج می دهد چون همانند رژیم مردم را ابزاری برای رسیدن به اهداف شخصی خود می پندارند و برایشان خواسته های مردم پشیزی قائل نیستند. اگر عاشق ایران و ایرانی بودند، مطابق خواسته های توده مردم ایران در اصول که در پاراگراف اول متذکر شده ام توافق می کردند و با حفظ هویت ایرانی خود یک آپوزیسیون قوی و سالم بوجود می آوردند و ایران را از این کابوس ۳۱ ساله نجات می دادند.

بزودی «اصلاح طلبان» ماهیت اصلی خود را یکبار دیگر به نمایش خواهند گذاشت. جنبش سبز نخواهد مرد چون دارای اصولی است که در تار و پود اعضاییش ریشه دوانده است و پاکی و حقانیت آن تنها می تواند گسترش یابد.
۲۱۹۵۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : فضول

عنوان : جواب به همکاران وزارت خارجه اسرائیل اتلاف وقت است
چرا دوستان به این افاضات کسی که رسما در سایت وزارت خارجه اسرائیل مقاله مینویسد(با جیره ویا بی جیره ومواجب چون مدرک ندارم) و اسرائیل را بیشتر از ایران دوست دارد و برای انها بیشتر دل میسوزاند و بمباران میهنمان از طرف اسرائیل و امریکا را خواستار میشود جواب میدهند. وراجی های اینجور افراد بدرد دکانهای اسرائیلی میخورد نه جنبش سبز
جنبش سبز بارها و بارها تاکید کرده است که با همکاران وزارت خارجه اسرائیل هم پیمان نمیشوند
زنده باد جنبش سبز مردم ایران
۲۱۹۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نسیم

عنوان : درخوست حمله نظامی ایران از اسرائیل و امریکا
انوقت که خطر حمله نظامی امریکا و اسرائیل به ایران کاهش نیافته بود اقای مستشار در کجای این دعوا ایستاده بودند که الان چنین نظراتی میدهند
البته اگر واقعا اقای مستشار ازمواضع گذشته خودشان که خواستار بمباران اتمی ایران از طرف اسرائیل شده بودند پشیمان گشته اند جای خوشبختی است. درخواست حمله نظامی و اتمی ایران از طرف بیگانگان لکه ننگی است که انرا به این سادگی نمیشود پاک کرد. امیدوارم که اقای مستشار رسما از چنین مواضعی که در گذشته داشته اند انتقاد کنند و فکر نکنند دیگران فقط نوشته های جدیدشان را میخوانند که خود را همراه جنبش مردمی میداند.ولی ایشان ظاهرا خیلی حق به جانب نظر میدهند و دیگران را احساساتی میخوانند. انوقت که ایشان از اسرائیل درخواست بمباران اتمی و نظامی ایران را داشتند هم به مخالفینشان همین برخورد را میکردند و حتا انها را طرفدار رژیم مینامیدند. اینجور برخوردها فقط ابروی شما را بیشتر میبرد.حالا هم نظرتان اینست که مخالفین حمله نظامی به کشورمان احساساتی هستند و یا طرفدار حکومت اسلامی میباشند?
۲۱۹۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار

عنوان : اپوزیسیون دردمند ایرانی سالها است که با زندان و اعدام شکنجه و تبعید رنج آور ـ روزگار سختی گذارنده است اما هیچگاه نتوانسته است کلید رهائی مردم دربند ایران را بیابد،چرا؟ بدین موضوع پاسخ بدهید نه با هیجانات بی محتوا و احساسات تو خالی!
جمهوری اسلامی به نقطه ائی رسیده است که بدون راه اندازی سومین انقلاب اسلامی با پوشش شعارهای پر طمطراق بازگشت به درخواست ها وپیام های داده شده از جانب آیت الله خمینی در مقطع انقلاب اسلامی سال پنجاه وهفت دیگر توان ادامه حیات ندارد!لذا رژیم اسلامی با تمام قوا درصدد برپائی انقلابی دیگر بر آمده است تا مردم دربند را با شور وهیجان و با حیله های نوین اغوا نماید تا در راه بازگشت به شعارهای اولیه انقلاب اسلامی به پاخیزند.دعواهای جناحی حاکمان جمهوری اسلامی به اوج خودش نزدیک می شود اما همه اینها در دورانی اتفاق می افتد که در غیاب اپوزیسیون مقتدر ،رژیم اسلامی قادر است باردیگر با نیرنگ های نوین تحت عنوان بازگشت به رهنمود های امام راحل باردیگر می تواند خود رادر فقدان حضور یک اپوزیسیون کارآمد باز سازی نماید تا به حاکمیت سیاه خود ادامه دهد.مردم دربند که اینک چند سالیست در سیاه چالی بنام جناح احمدی نژاد ومصباح یزدی گرفتار آمده اند در وضعیتی بسر می برند که حاضرند با هر ریسمانی خود را از آن سیاه چال بیرون بکشند. در این رهگذر بخش وسیعی از نیروهای سیاسی که همچنان به انقلاب سال۵۷ باورمند مانده اند به یاری ملاهای رادیکال خواهند شتافت.از هم اکنون نیروهای یاد شده وفاداری خودرا به انقلاب سوم اعلام نموده اند. همه اینها در حالیست که جامعه کنونی ایران از هرلحاظ در حال سقوط بسر می برد.تحریم های اقتصادی اثرات خود را گذاشته است وفقر و مسکنت مردم با اوج بیکاری واعتیاد وبزهکاری و ناامنی وبی قانونی همراه گشته است.رژیم اسلامی برای حفظ سکان حکومت تنها به سرکوب بیشتر مردم پناه آورده است اما همه اینها کافی نیستند بلکه راه اندازی یک نوستالژی جهت برگشت به ارزشهای انقلاب سال۵۷ در دستور کار قرار گرفته است. بخش وسیعی از پایوران اولیه انقلاب اسلامی همه مشکلات کنونی مردم ایران را به گردن باند احمدی نژاد می اندازند تا خود را از زیر آوارهای سی ساله بدبختیهای بجای مانده از رژیم اسلامی خلاصی بخشند .اما این برهمگان مشهود است که احمدی نژاد تنها سه سال به ریاست دولت رسیده است وقبل از قدرت گیری او نیز جمهوری اسلامی از هرلحاظ در مخمصه اقتصادی وفرهنگی وسیاسی در بن بست قرار گرفته بود ودر سطح جهانی به یکی از کشورهای محور شرارت وتروریستی تبدیل شده بود.

۱ـآیت الله جنتی عضو شورای نگهبان همیشه مورد تائید وحمایت خمینی بود! وهمه این دعواها را جناح مغلوب به پا کرده است تا با رجعت به رهنمود های خمینی و ترفند تازه ائی دوباره به نظام ولایت فقیه انرژی تازه ائی وارد کنند.باید به نسلی که دوره جنایات خمینی را ندیده است توضیح داد که این خمینی بود که برای اولین بار همه بدبختی های کنونی را بنیانگذار ی نمود واینک ادامه همان فاجعه در حال ادامه می باشد!

۲ـ اکبر گنجی با سلطانیزم خواندن رژیم ولایت فقیه می خواهد از جنایات نظام امامیزم حاکم بر ایران بکاهد ونظام های سلطنتی را هم به اندازه نظام کنونی ایران که از نظام امامیزم تبعیت می کند در جنایات مساوی جلوه دهد. اما این در حالیست که تا کنون شکل حکومتی بنام امامیزم در طول تاریخ در ایران سابقه نداشته است .اکبر گنجی با سیاستهای اتخاذ شده اش پیگیرانه برای سومین انقلاب اسلامی با تئوریهای تازه اش زمینه سازی می نماید .

۳ـ پس از آنکه خطر حمله نظامی امریکا به جمهوری اسلامی کاهش یافت ،دعواهای جناحی حکومت اسلامی برای چپاول ایران دوباره بیشتر قوت گرفت!آخوند ها همینکه ببینند از جانب نیروئی تهدید می شوند بسرعت دعواهایشان را کنار می گذارند تا نظام را حفظ نمایند. اما این بار آخوندهاخیالشان از بابت حمله نظامی وسقوط نظام راحت است لذا برای تسویه حساب های خود به یقه درانی می پردازند. از دعواهای جناحی سران رژیم برای ملت هیچ سودی عاید نخواهد شد.تنها سرنگونی همه جناح های حکومت اسلامی و برقرار یک حکومت شهروندی وسکولار می تواند مردم ایران را نجات دهد.

۴ـ جمهوری اسلامی خیالش از جانب نیروهای اپوزیسیون نیز آسوده است لذا بدون اینکه از قدرت اپوزیسیون وحشت داشته باشد همه جناح های حکومتی به خودشان جرات داده اند تا با بایکدیگر تسویه حساب نمایند که در همین رهگذر نیروهای اپوزیسیون می توانند با اندیشه ها وساختار نوین دست به تاسیس اپوزیسیون تازه با روحیه ودانش نوین بزنند بدون آنکه در آن رقابت وکدورت وسبقت جوئی وجود داشته باشد وفقط رهائی ملت ایران را باید سرلوحه همگان قرار بگیرد نه قدرت طلبی وانحصار گرائی کور وکودکانه که تاکنون همه روزنه ها را بسته است.

مسئول تمام جنایات در ایران ابتدا رژیم اسلامی است سپس اپوزیسیون لجباز ! چراکه اپوزیسیون مغرور که حاضر نیست به آشتی ملی برسد تا رهبری اعتراضات مردم را سازماندهی نماید تا غائله رژیم اسلامی به پایان برسد به اندازه حاکمان جمهوری اسلامی در جنایات روزانه آخوندها در حق مردم ایران سهیم می باشد!
۲۱۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : خلیل محله

عنوان : اقای مستشار و نادانی
اقای مستشار در یک کامنت طولانی حرفهای بیربط وبی پایه زیادی نوشتند من فقط این جمله ایشان را به عنوان نمونه میاورم. ایشان میفرمایند:
"اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار ولائیک است. بیشتر نیروهای سیاسی مدرن و سکولار و لائیک سالهاست که در خارج زندگی می کنند و...."

اقای مستشار به کجا به این شتابان?
نظر از این پرت تر دیگه نمیشد داد . چند ساله که به ایران تشریف نیاورده اید?
۲۱۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : azita

عنوان : متشکر از اقای دیبا
من واقعا اینرا نمیدانستم که اقای مستشار از اسرائیل و امریکا خواستار بمباران اتمی ایران شده است.
خیلی متئاسفم که این جور ادما اینجا روده درازی میکنند بدون اینکه ازموضعگیری های ضد میهنی خود در گذشته ابراز پشیمانی کنند. اینجور افراد ابن الوقت هستند وبوی کباب که میشنوند سریع به ان سمت جهتگیریمیکنند, حالا اسرائیل و امریکا باشد یا جنبش سبز, غافل از اینکه دارند خر داغ میکنند. جنبش مردمی ایران احتیاجی به این روده درازی ها ندارد.
۲۱٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشا ر تقدیم به «حق«

عنوان : موشکافی مختصر در جنبش مردمی سبز!
بنظر من باید آن اتفاقات و تحولاتی را که در هرجامعه در جریان است پذیرفت نه آرزوهای خود را د ر آن دیدو ترسیم کرد! اما نیروی های سکولار و لائیک جامعه سیاسی ایرانی سالهاست که در افکار دست یافتن به ایده های خود زندگی می کنند ،بی آنکه برای آن اهداف اگر با موازین جامعه ایران مطابقت داشته باشد تلاشی کرده باشند.براستی نیروهای سیاسی در ایران در مبارزه به دست یافت یک حکومت سکولار و جامعه لائیک از چه قدمت تاریخی برخوردارند؟دکتر سنجانی رهبر جبهه ملی بعنوان یک جریان سیاسی غیر مذهبی در ۲۶ دیماه سال ۵۷ در مصاحبه با روزنامه اطلاعات گفته بود:از آنجائیکه ۹۸ درصد مردم ایران مسلمانند ،پس شکل گیری حکومت اسلامی کاملا قانونی است! نیروهای سکولار دراه دست یافتن به مبانی خود به دلایل گوناگون باز مانده اند.برای مثال دکتر منصور بیات زاده از جبهه ملی و عضو دانشجویان کنفدراسیون خارج کشور در مقاله ائی مفصل در باره پیروزی انقلاب ۵۷ در سالهای گذشته اقرار نمود که نیروهای سیاسی در مورد جدائی دین از حکومت هیچ آگاهی نداشتند.انقلاب ۵۷ نیروهای سیاسی را بیدار نکردکه در میان مردم نفوذی نداشتند .دوم خرداد ۷۶ هم نیز آنها را بیدار نکرد و فکر می کنم وقایع۲۲ خرداد امسال نیز هیچ اثری بر آنها نگذاشته است. هنوز بسیاری از روشنفکران سیاسی خارج کشور در سطور مفاهیم کتابی در جامعه های غربی خود را سحر کرده اند.نشستهای جمهوری خواهان لائیک پس از برگزاری چندین جلسه بدون نتیجه ماند .به شکست انجامید .اتحاد جمهوری خواهان که از هم آغاز به نیروهای اصلاح طلب داخل امید بسته بودند! ما با جامعه ائی روبرو هستیم که تا زنده بودن آیت الله منتظری ،همه نگاه ها به مصاحبه های کوبنده ایشان دوخته شده بود. چرااعتراضات و انتقادهای آیت الله منتظری بعنوان یک متفکر اسلامی ویکی از بنیان گذران نظام ولایت فقیه به حکومت اسلامی می توانست اورا به جایگاهی مرتفع برساند اما نیروهای سکولار را بدان مرتبه نرسانده است؟چرا مردم به فراخوان وبیانیه ها و جمع آوری امضاء های بی شمار نیروهای سکولار توجه ائی نمی کنند؟این در حالی بود که قبل از اعتراضات آیت الله منتظری به نظام ، نیروهای ملی ،چپ و سلطنت طلب بیشترین افشاگری ها را علیه رژیم اسلامی بعمل آورده بودند وحق با آنها بود که به رهبری جنبش اعتراضی دست یابند،اما چرا نشد؟اینک نیز رژیم اسلامی بشکل موذیانه ائی همه دستگیر شدگان تظاهرات را با انتساب به سلطنت طلبان اعدام می کند.با جرات می توان گفت که بعد از فوت ناگهانی آیت الله منتظری ـ جنبش مردمی سبز یکی از قوی ترین نیروهای بالقوه و همزمان بالفعل خود را از دست داد.
اگر موسوی و کروبی تا کنون با فراز و نشیب های گوناگون بر مواضع خود ایستاده اند ،رمز آنرا باید در ایستادگی مردم جستجو کرد که همواره به کروبی و موسوی قوت قلب می دهند .کروبی و موسوی نیز بدین موضوع بخوبی آگاهی دارند که بعد از سرنگونی احمدی نژاد آنها به رهبری خواهند رسید و بدین خاطر نیز بر مواضع خود پای می فشارند.آنها مطمئن هستند که در جنبش سبز رقبای دیگری برای دست یافتن به رهبری ندارند! رنگ سبز که در ابتدا بعنوان نماد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در ماههای پیش از انتخابات ۲۲ خرداد تعین شده بود اما بسرعت به یک جنبشی داخلی و خارجی تبدیل گردید.اینک مدتهاست که جنبش سبز مردمی به یک واقعیت تاریخی در برابر حاکمیت ایران تبدیل شده است و بدین لحاظر جنبش سبز میرا نیست بلکه همچنان پویا مانده است.بسیاری از نیروها وشخصیت های سیاسی در اپوزیسیون داخل و خارج کشور در آغاز از بکار بردن نماد سبز اباء داشتند اما کم کم همه آنها موجودیت جنبش سبز را بعنوان آخرین شانس تاریخی مردم ایران برای نائل آمدن به دمکراسی و آزادی به رسمیت شناختند.اینکه جنبش سبز از کدام نحله سیاسی در تاریخ جنبش های سیاسی ایران برخاسته است ، گفتمان های فراوانی در مورد جنبش سبز وجود داد.بعضی آنرا از جنس نهضت مشروطیت می دانند که نمی خواست از سلطنت قاجار عبور کند و تنها برای حاکمیت قانون و محدود کردن اختیارات شاه بعنوان قبله عالم نزج گرفت به بررسی می پردازند وبعضی دیگر جنبش سبز را ادامه انقلاب ۵۷ و سرنگونی طلب ارزیابی می نمایند.کم نیستند کسانیکه جنبش سبز را مانند نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق بررسی می نمایند که آن نهضت نیز خواستار عبور از سلطنت پهلوی نبود بلکه خواستار سلطنت شاه نه حکومت کردن او بود.اما در کنار همه اینها ما به لحاظ تاریخی شاهد هستیم که در انقلاب مشروطیت ـ نیروهای انقلابی سرنگونی طلب مانند حیدر عمو اوغلی نیز بسیار فعال بودند که حتی به ترور نا موفق محمدعلی شاه قاجار دست زد.یا در نهضت ملی شدن نفت در کنار دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ورهبر جبهه ملی ایران ، دکتر حسین فاطمی بعنوان وزیر امور خارجه وقت اصرار می ورزید که از سلطنت پهلوی باید عبور کرده و در ایران رسما جمهوری اعلام گردد. اما غالب نیروهای کار آمد در نهضت مشروطیت و ملی شدن نفت به سیاست غلبه بر استبداد فردی شاهان قاجار و پهلوی اعتقاد داشتند تا آنها را به آرای اکثریت مردم مطیع کرده تا شاه به قوانین مجلس قانون گذاری و تفکیک قوا رضایت دهد.اما بنطر اکثر نیروهای سیاسی وضعیت خامنه ای هیچ شباهتی به موقعیت محمدعلی شاه و محمد رضاشاه ندارد.بیشتر نیروهای سیاسی خامنه ای را بعنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی را عامل همه فجایع اخیر و کودتای انتخاباتی ارزیابی می نمایند.اما با همه این حال ـ خاندان هاشمی رفسنجانی بعنوان یکی از بنیان گذران نظام جمهوری اسلامی در تلاش است تا خامنه ای را از بدنه جناح احمدی نژاد ومصباح و سپاه پاسداران جدا نموده و بسوی خود جلب نماید.اما شخص خامنه ای بدین موضوع اشراف دارد که اگر چرخش کوچکی بسوی خواسته های رفسنجانی از خود نشان دهد ـ بسرعت توسط جناح احمدی نژاد مصباح و سپاه برچیده خواهد شد. خامنه ائی آنچنان بدست نیروهای مافیائی حاکم وسپاه به استیصال کشیده شده است که نتوانست اسفندیار رحیم مشاعی معاون احمدی نژاد و همزمان پدرعروس رئیس جمهوری کودتائی را از دولت برکنار نماید.
«« پارلمان‌نیوز: رئیس‌جمهور انتقادات علیه مشایی را یک روش سوخته نامید.به گزارش سفیر، لحظاتی قبل دکتر محمود احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی خود در پاسخ به سئوالی درباره افکار رئیس دفتر خود گفت:«مشایی از نیروهای اصیل و دلسوز با اندیشه بسیار روشن و زلال است و ایشان از بهترین همکاران دولت است و شبانه روز در خدمت دولت است.»«
با همه تفاسیر مختلف بگذاریم برای یکبار هم شده خود مردم مسائل خود را رهبری کنند.جنبش سبز مردمی میرا نیست بلکه با روند زمان بسیار پویا شده است و هرچقدر جلو می رود منطقی تر می شود.بر خلاف نظر بعضی از دوستان که فکر می کنند کروبی و موسوی ابزار این جنبش هستند(( که این خود نشانگر اندیشه های شیطانی و فریب کاری آنها مانند ۳۰ ساله گذشته است و تاکنون به چیزی دست نیافته اند)) باید به صراحت بگویم که آنها نه ابزارند نه وسیله موقتی بلکه آنها بخوبی می دانند که بعد از سرنگونی احمدی نژاد و خامنه ای ،آنها براحتی خواهند توانست جمهوری اسلامی دیگر را با اصلاحات و تغییرات کلان می توانند کشور را رهبری و اداره نمایند.در تمام شهرهای کوچک و بزرگ ایران اصلاح طلبان بعنوان آلترناتیو حضور دارند و روز شماری می کنند تا دوباره به قدرت برسند.اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار ولائیک است. بیشتر نیروهای سیاسی مدرن و سکولار و لائیک سالهاست که در خارج زندگی می کنند و هیچ رابطه توده ائی با مردم داخل کشور ندارند واصلا معلوم نیست آیا روزی در فضای باز سیاسی بخواهند به ایران برگردند؟ تا به فعالیت سیاسی و شرکت در دولت دل خواه و مفروض شرکت نمایند . شکست انقلاب ۵۷ و اعدام و زندانی و شکنجه بعضی از اعضای کنفدراسیون تجربه بسیار تلخی برای فعالین سیاسی خارج کشور بر جای گذشته است،اما باهمه این حال ـ آینده ایران آزاد محتاج زنان ومردان دمکرات وبا تجربه که از صداقت ، صراحت، صلابت ،صمیمیت به انتظار نشسته است.به امید اروز
۲۱٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : بهروز دیبا

عنوان : از کی مستشار از خواستار بمباران اتمی ایران از طرف اسرائیل و امریکا پشیمان شد?
کمونیستها سرنگونی حکومت ننگین پهلوی را جشن میگیرند و نه بقدرت رسیدن اخوندها را ولی اقای مستشار اگر اسرائیل و امریکا در زمان جورج بوش به التماسهای جنابعالی گوش میدادند و ایران را بمباران میکردند البته شما هما جزو رقاصان و پایکوبان بودید و این ارزو یعنی بمباران ایران از طریق بیگانگان را به گور خواهید برد ولی کمونیستها اگر خواستار ازادی و دمکراسی هستند حتما ایران ازاد و دموکراتیک را بدون حاکمیت نیروهای ارتجاعی مثل اخوندها و یا مرتجعین طرفدار اسرائیل و امریکا مثل شما و بزرگتراتان خواهند دید.
به امید ایرانی ازاد و دمکراتیک برای همه ایرانیان از کمونیست تا دمکرات و مذهبی و غیر مذهبی
۲۱٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار تقدیم به «حق«

عنوان : بنظر من باید آن اتفاقات و تحولاتی را که در هرجامعه در جریان است پذیرفت نه آرزوهای خود را د ر آن دید!ما سالهاست که در رویاهای خود زندگی می کنیم.انقلاب ۵۷ مارا بیدار نکردکه در میان مردم نفوذی نداشتیم .دوم خرداد هم ما را بیدار نکرد و فکر می کنم ۲۲ خرداد امس
اگر در ۲۲ بهمن ۵۷ ،کمونیستهای وطنی به قدرت می رسیدند ـ آنگاه می شد جشن و پایکوبی آنها را برای پیروزی انقلاب شکوهمند شان پذیرفت اما در ۲۲ بهمن ۵۷ آخوندها به قدرت رسیدند و سوار بر گرده ملت ایران شدند اما کمونیستها همچنان پیاده و تماشاگر ماندند و حسرت به قدرت رسیدن در دلهایشان تا به امروز مانده است. برای مثال مسعود رجوی در سال ۵۸ بارها گفته بود که ضربه چپ نماها در سال ۵۴ مانع قدرت گیری و رهبری مجاهدین در انقلاب ۵۷ شد! کمونیستها نیز مبارزه جدا از توده مسلحانه را مانع اساسی در قدرت گیری چپ ارزیابی کردند! اما سئوال اساسی و بسیار ساده در اینجاست که شادی کمونیستها برای روزهای ۲۲ بهمن به چه منظور است؟آیامگر آنها به قدرت رسیده اند که آنروز را جشن می گیرند؟ به همه تبریک می گویند؟پس کمونیستها خواسته یا ناخواسته قدرت گیری ملاها را جشن می گیرند؟یا شاید دلشان می خواست که به قدرت برسند اما چون به حکومت نرسیدند پس رویاهای خود را که بدان دست نیافتندجشن می گیرند!!!
۲۱٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و «انتخابات» در ایران بی معنی است.در چنین وضعیتی اینبار مردم تنها منفذ موجود را بهانه قرار دادند و از اصلاح طلبان بعنوان یک برگ برای رسیدن به اهداف نهایی خو
آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و خاتمی مردی شیاد و مکار است که برای نجات رژیم آمده بود و نه برای اصلاحات، او برای بزک کردن چهره کریه این رژیم و تداوم آن آمده بود. اگر مردم پس از آن دوره ۸ ساله خاتمی به اصلاح شدن این رژیم و اصلاح طلبان کوچکترین امیدی داشتند انتخابات کذایی بعدی را تحریم نمی کردند، و در اعتراض به تقلباتی که کروبی و رفسنجانی احمدی نژاد و دار و دسته اش را به آن متهم کرده بودند همانند اینبار میلیونی بیرون می ریختند و فریاد رای من کو را سر می دادند. مردم تجربه تلخی از آن دوران دارند و می دانند خاتمی و دار و دسته اش فقط نام اصلاح طلبی را یدک می کشند و در ماهیت اصلاح طلب نیستند.

زیاده روی های احمدی نژاد مردم را یکبار دیگر به صحنه آورد تا جلوی او و خامنه ای را بگیرند و منفذی برای خود بوجود بیاورند که سکوی پرتابی برای گام های بعدی آنها باشد. مردم می خواستند دوره چهار سال تحقیر جوانان و بی آیندگی آنها و ماجراجویی های خطرناک بین المللی او را پایان دهند و پوزه خامنه ای را یکبار دیگر به زمین بمالند که حامی احمدی نژاد و پادگانی شدن شهرها بود و در پی هر چه بیشتر طالبانیزه کردن ایران در همه امور. مردم بخاطر اعتقادشان به اصلاح طلبان نبود که به صندوق های رای هجوم بردند بلکه بخاطر ایجاد منفذی برای مبارزه مسالمت آمیز خود علیه کل این رژیم. در این راه موسوی و کروبی وسیله بودند و آغاز راه و نه پایان راه. از آنطرف شکافی در درون رژیم بود که در این ۹ ماه عیان شد و آن سر سهمی بود که خامنه ای و دار و دسته اش از چنگال دارو دسته هاشمی و خاتمی در آورده بودند. در اصل هیچیک از اینها در پی آن نبود و نیست که انحصار قدرت از دست رژیم خارج شود. اصلاح طلبان راضی به گردش قدرت در دست خود و بنیاد گرایان هستند ولی بنیاد گرایان حاضر به گردش این قدرت نیستند و دعوا سر این بود و هست و مردم هم از این موضوع بخوبی آگاهند، نسلی هم که ۸ ماه پیش آگاه نبود بسیار زود آگاه شد و مطالبات خود را تا سرحد جمهوری ایرانی بالا برد. نسل من امید به خاتمی بسته بود و ۸ سال طول کشید که از این شیاد قطع امید کند ولی نسل بعد از من که همان امید را به موسوی و کروبی بسته بود در عرض چند ماه به نتیجه ما در مورد اطلاح طلبان رسید.

تفاوت در واکنش مردم به نتیجه «انتخابات» در دوره قبل و این دوره باید مورد توجه در خور خود قرار گیرد که من تا حالا مشاهده نکرده ام. سئوالی که باید مطرح شود اینستکه چرا مردم در دوره قبل هیچ توجهی به تقلباتی که رفسنجانی و کروبی به احمدی نژاد و دار و دسته اش وارد کردند باعٍث هیچ واکنشی از سوی مردم نشد ولی اینبار نتیجه اش جنبش سبز مردم ایران شد. چرا آن دفعه مردم نپرسیدند «رای من کو» ولی اینبار این پرسش را در راه پیمایی ۳ میلیونی خود کردند. این اعتراض مردمی بود که موسوی کروبی و خاتمی را در جایگاه امروزین خود قرار داد وگرنه سرنوشت شان همان می بود که کروبی و رفسنجانی تجربه کردند. خرد جمعی مردم بود که اینبار تصمیم گرفت که برای جلوگیری از ادامه راه خامنه ای و احمدی نژاد باید اعتراض کند و برای مصون نگه داشتن خود، مشروعیت و مقبولیت خود و رسیدن به اهداف نهایی خود که حاکمیت مردم بر سرنوشت خود است باید از اولین پله که همانا موسوی است وسیله ای بسازد و ساخت.

اعتراض گسترده مردم باعث اعجاب نه فقط خود مردم بلکه جهان و هر دو جناح رژیم شد. جناح موسوی از واکنش مردم بقدری جا خورده بود که سر در گم شده بود و هیچ تاکتیک و استراتژی ای را برای چنین روزی تدارک ندیده بود چون چنین چشم اندازی را حتی در رویاها و کابوس های خود نمی دید. با فشار معترضین موسوی چاره ای جز نجات رژیم بوسیله کنترل معترضین نداشت و با تاخیر بسیار آغاز به دویدن بدنبال مردم کرد و هنوز فاصله زیادی بین اهداف معترضین و اهداف او وجود دارد. معترضین تبدیل به مخالفین کلیت رژیم شده اند و شعارهایشان نشان می دهد که با کل سیاست های داخلی و خارجی رژیم تفاوت ۱۸۰ درجه ای دارند. اهداف مردم بقدرت رساندن اصلاح طلبان و بعد به خانه رفتن نبود، اعتقاد به اصلاح طلبان نبود بلکه همانطور که می بینیم مثل همیشه تغییرات بنیادین بود که کل رژیم را به زیر سئوال می برد منتها در این ۸ ماه این اهداف بعلت عریان شدن خشونت و ماهیت رژیم گسترش یافته و باعٍث یک ریزش سهمگین در جناح خامنه ای شده است. این ریزش را از تصویری که گوگل در روز ۲۲ بهمن از میدان آزادی منتشر کرد جهان دید.

یک مقایسه از سطح مطالبات مردم در ایران را با سطح مطالبات اصلاح طلبان نشان می دهد که مردم وجوه مشترک کمی با اصلاح طلبان دارند ولی چون گذار به دمکراسی را بصورت مسالمت آمیز طلب می کنند تا جاییکه جناح اصلاح طلب قابل استفاده باشد از آن استفاده خواهند کرد. این برگ مهمی است در دست مردم و نه در دست اصلاح طلبانی که بخوبی می دانند مردم چگونه با این برگ خود آنها را مجبور کرده اند که در هر بیانیه سطح مطالبات خود را بالاتر ببرند و حرف خود را در مشروعیت دادن به احمدی نژاد پس بگیرند.

آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و «انتخابات» در ایران بی معنی است.در چنین وضعیتی اینبار مردم تنها منفذ موجود را بهانه قرار دادند و از اصلاح طلبان بعنوان یک برگ برای رسیدن به اهداف نهایی خود که همانا گذار مسالمت آمیز به دمکراسی است استفاده کرده اند، اینرا نباید به حساب اعتقاد مردم به جناح اصلاح طلب گذاشت. اصلاح طلبی در ایران معنای اصلاح طلبی ای را ندارد که در تاریخ کشورهای غربی دیده می شود که به دمکراسی امروز آنها مبدل شد. در ایران در واقع نام یک حزب است که برای فریب مردم انتخاب شده است. حزبی که به قوانین انتخابات نظام معتقد است و با استفاده از آن می خواهد گردش قدرت بین خود و حزب بنیاد گرا در گردش باشد و مردم از ترس مرگ به تب راضی شوند. ملت ما هیچ زمانی به اندازه امروز به این واقعیت پی نبرده بود و بهمین دلیل در هر فرصتی اهداف نهایی خود را در شکل شعارهایش می دهد، شعارهایی مانند جمهوری ایرانی، مرگ بر روسیه و چین، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر این دولت مردم فریب، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنه ای، خامنه ای قاتله ولایتش باطله و.....بنابراین مردم ایران اعتقادی به جناح اصلاح طلب ندارند ولی ار آنها بعنوان ابزاری و سکوی پرتابی برای رسیدن به اهداف خود می کنند.

بنظر من، مردم پس از واقعه ۲۲ بهمن اصلاح طلبان را در موقعیت سرنوشت سازی قرار داده اند و این جناح باید تعیین کند که با رژیم است یا با مردم. من فکر می کنم تکلیف این جناح بزودی روشن خواهد شد، اصلاح طلبان بیش از هر زمان دیگری هم اکنون در موقعیت بسیار دشواری قرار دارند. از یکسو خواستار حفظ این نظام و قانون اساسی اش هستند و در حالیکه نگران مصونیت جان خود و عزیزانشان از گزند جناح رقیب هستند و از سوی دیگر به سختی نیازمند پشتیبانی مردم از خود هستند چون اینرا بیمه عمر خود می دانند، بیمه عمری که با خود مرگ رژیم را بهمراه خواهد داشت. راه گریزی که این آقایان ممکن است در نظر بگریند گریز از کشور و افزودن به تعداد آپوزیسیون برون مرزی است.نیست. مردم منتظر واکنش این آقایان به وضع موجود هستند.
۲۱٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار

عنوان : ... سازگارا یا ««هخا««؟
بعضی از پیش گوئی های آقای محسن سازگارا به پیش گوئی های ««هخا«« شباهت یافته است! در مورد علوم دقیقه و طبیعی و نباتات وپزشکی شاید می توان نظر قطعی داد اما در مورد علم نظری که شامل مسائل اجتماعی و انقلابات می شود هرگز نمی توان نظر قطعی داد !بگذاریم برای یکبار هم شده خود مردم مسائل خود را رهبری کنند.جنبش سبز مردمی میرا نیست بلکه با روند زمان بسیار پویا است و هرچقدر جلو می رود منطقی تر می شود.بر خلاف نظر بعضی از دوستان که فکر می کنند کروبی و موسوی ابزار این جنبش هستند(( که این نشانگر اندیشه های شیطانی و فریب کاری آنها مانند ۳۰ ساله گذشته است که تاکنون به چیزی دست نیافتند)) باید بگویم نه ابزارند نه وسیله موقتی بلکه آنها بخوبی می دادنند که بعد از سرنگونی احمدی نزاد و خامنه ائی ،آنها براحتی خواهند توانست جمهوری اسلامی دیگر را با اصلاحات و تغییرات رهبری نمایند.در تمام شهرهای کوچک و بزرگ ایران اصلاح طلبان بعنوان الترناتیو روز شماری می کنند.اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار است. اگر موسوی و کروبی تا کنون با فراز و نشیب های گوناگون بر مواضع خود ایستاده ،رمز آنرا باید در ایستادگی مردم جستجو کرد که به کروبی و موسوی قوت قلب داده است.کروبی و موسوی بدین بخوبی می دانند که بعد سرنگونی احمدی نژاد آنها رهبری خواهند رسید و بدین خاطر نیز بر مواضع خود پای می فشارند!
۲۱٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨       

    از : * *

عنوان : گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر :
گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر :

۲۲ بهمن یک حکومت نظامی واقعی بود!


امروز ۲۲ بهمن بود. روزی که نتیجه مبارزات مردم به دست خمینی و دارو دسته اش افتاد و تا به امروز که ۳۱ سال می گذرد مردم تحت ستم و استبداد اسلامی در زمینه های مختلف قرار داشته اند.
۸ ماه پیش در چنین روزی خیزش مردم آغاز شد و شاید کسی فکر نمی کرد که تا امروز ادامه پیدا کند. اما ادامه پیدا کرد و در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. جنبش مردم کیفیت دیگری پیدا کرد و مطالبات مردم تغییر کرد و شکل رادیکالتری پیدا کرد. شعارها متفاوت شد. این خیزش دستگیری ها و کشته های زیادی داشت.
امروز هم به خیابان رفتیم تا در کنار مردم در مبارزات شرکت کنیم. بنابر شنیده ها به فلکه دوم آریا شهر (صادقیه) رفتیم. بسیاری از راههای منتهی به آزادی و صادقیه بسته شده بود. گفته میشد که از ساعت ۱۲ دیشب عبور و مرور ماشین به سمت آزادی ممنوع شده است. البته دولت هر چه نیرو که لازم داشته تا ۱۲ دیشب به تهران وارد کرد. هیچ اتوبوسی برای تردد مردم موجود نیست. چرا که همه آنها را برای انتقال طرفداران دولت برده اند. به فلکه صادقیه که می رسیم، تمایز معترضین از بقیه مشخص است. نیروهای امنیتی و لباس شخصی بسیار زیادند. اجازه نمی دهند مردم در جایی بایستند. معترضان در پارک نزدیک میدان جمع شده اند. مثل همیشه مصمم و از هر سن و سالی می بینی. همه از کنار هم رد می شوند و به یکدیگر لبخند می زنند. صدای شعار طرفداران دولت به گوش می رسد. به همه پرچم ایران و عکس های خامنه ای داده اند. البته در دست همه ساندویچ و ساندیس هم دیده می شود. شخصی در تظاهرات ۹ دی دولتی ها می گفت که مخالفان شعور سیاسی مردم را پایین می آورند که می گویند مردم به دلیل کیک و ساندیس می آیند. واقعیت این است که این موضوع حتماً برای طرفداران مهم است. چون هولی که می زدند و دست و پایی که می شکستند برای اینکه خوراکی بگیرند این مورد را تأیید می کرد.
صدای جیغ زنی به گوش می رسد و عده ای فرار می کنند. به سمت صدا که بر می گردیم جوانی را که توسط لباس شخصی ها دستگیر شده می بینیم. به سمت پارک می رویم و در کنار بقیه می نشینیم. هلیکوپترها در بالای سر مردم حرکت می کنند. مردم می گویند که خامنه ای را به یک پناهگاه منتقل کرده اند. همه با نفرت هر چه تمامتر از خامنه ای و جمهوری اسلامی می گویند. هیچ کس به سکوت معتقد نیست. در این لحظه تعدادی بسیجی که شاید ۲۰-۳۰ نفر باشند، در حالیکه شعار می دهند "آمریکای فریبکار، نقاب سبز رو بردار!"، "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد!" به میان مردم در پارک می آیند. لابلای آنها ۲-۳ دختر جوان که قیافه عجیب غریبی دارند دیده می شود. ازجمله اینکه آرایش بسیار غلیظی دارند و از مدل موها و لباس و کفشی که پوشیده اند به نظر می آید که بیشتر قصد رفتن به مهمانی داشته اند تا تظاهرات. مدتی میان مردم می ایستند و سینه می زنند و حیدر حیدر می گویند. قصد تحریک مردم را دارند و مردم با تمسخر به آنها نگاه می کنند.
چیزی که امسال قابل توجه است این است که تظاهرات دولتی خیلی زود به اتمام می رسد. تا مردم جمع شوند، حدوداً ساعت ۱۰ می شود و در ساعت ۱۱:۳۰ تقریباً مراسم تمام می شود. در هنگامیکه طرفداران به سمت اتوبوسها می روند تا سوار شوند معترضین در کنار هم در پیاده روها به سمت بالا حرکت می کنند. یکی می گوید گاردیها دارند می آیند. در حالیکه مردم سکوت کرده اند. در این هنگام یکی فریاد می زند مرگ بر دیکتاتور و بقیه تکرار می کنند. گاردی ها حمله می کنند وهمه در حالی که فریاد مرگ بر دیکتاتور می دهند، فرار می کنند. اتفاق خاصی نمی افتد و دوباره همه از گوشه و کنار سعی می کنند دور هم جمع شوند. فلکه صادقیه مملو از نیروهای امنیتی است. دور تا دورمیدان را قرق کرده اند. در جایی که مردم از گاردیها فرار می کنند، کمی بالاتر دوباره در پارکی دور هم جمع می شوند و باز هم مرگ بر دیکتاتور می گویند. در این میان موتوری رد می شود و خیلی مشکوک به همه نگاه می کند. امروز گفته میشد که تردد موتوری ها ممنوع است و هر موتوری که دیده شود مربوط به نیروهای امنیتی است. مردم فریاد می زنند که "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم". حدسم در مورد موتوری مشکوک درست بود. بیسیم میزند و دو موتوریِ ۲ ترک دیگر می رسند. یکیشان می گوید: "بچه ها میریم بالا، از بالا می آییم تو دلشون. نترسید بچه ها!" همین اتفاق می افتد اما کاری نمی توانند بکنند و فقط مردم کمی متفرق می شوند که دوباره کمی جلوتر دور هم جمع می شوند. تصمیم می گیریم به سمت مترو برویم. اما در میدان جرثقیل گذاشته اند و نمی گذارند به سمت مترو برویم. ازکوچه پس کوچه ها می رویم. در یکی از کوچه ها گاردیها به تعداد زیاد در حال دنبال کردن عده ای هستند و از گوشه ای به سمت مترو می رویم. اما گاردیها با پرتاب تیرهای رنگی و چرخاندن باتوم هایشان می خواهند رعب و وحشت ایجاد کنند. یکیشان هم عکس و فیلم می گیرد. طرفداران دولت هم در ماشین یا پیاده در حال گرفتن عکس و فیلم هستند. به خیابانی که به مترو ختم می شود که می رسیم نشاندهنده این است که درگیری شدید بوده است. یک موتور آتش زده اند. سطل اشغال هم همینطور. زمین پر از سنگ و آجر و شیشه های شکسته است و همینطور رنگهایی که مربوط به پرتاب تیرهای رنگی است. نیروی زیادی در آنجا ریخته و با خشونت با مردم برخورد می کنند. برای دقایقی هم دربهای مترو را بسته اند و مردم نمی توانند به ایستگاه بروند. خلاصه از در بالا به داخل می رویم. جمعیت زیادی سوار قطار می شود. تعداد کمی هم از طرفداران دولتی هستند.
قطار که حرکت می کند، شعار "مرگ بر دیکتاتور!" در مترو طنین انداز می شود. چند پیرزن که از طرفداران دولتی هستند، شعار "مرگ بر منافق!" را سر می دهند. اما صدایشان در جمعیت گم می شود. مردم یکصدا و بی وقفه مرگ بر دیکتاتور می گویند و لحظه ای توقف نمی کنند. شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد!" می گویند و آنها که واقعاً در انسانیتشان باید شک کرد شعار "زندانی سیاسی اعدام باید گردد!" سر می دهند. در ایستگاه دانشگاه شریف و آزادی تعداد بیشتری از طرفداران دولت سوار می شوند اما باز هم نمی توانند مقابله کنند. بین چند نفر از دو طرف دعوای لفظی در می گیرد. تا آنها وارد می شوند چند نفر شعار مرگ بر جیره خوار سر می دهند. پیرزنی می گوید: "بیایید ببینید چقدر جمعیت آمده بود." یکی می گوید: "ما هیچ وقت نیامده ایم و باز هم نمی آییم." پیرزن گفت: "آره! چون ماهواره نگاه می کنید، نمی آیید." طرف جواب داد: "ما اصلا ماهواره نداریم. اما ما چیزی رو که چشمامون توی خیابونا میبینه باور می کنیم." یکی دیگه گفت: "یک باره بگین بیان با باتوم بزننتون ببینم هنوز سر عقیده تون می مونین. ما ۸ ماهه کتک می خوریم اما بازم میایم. شما که هنر نمی کنین. میاین پول بگیرین و چلو کباب هم می خورین. فکر کردین کار شاقی کردین. یکبار اجازه بدید معترضان بیان توی خیابون ببین شما زیادین یا اونا." پیرزن گفت: "شما می خواید آمریکا بیاد." دختر جوانی گفت: "کی خواسته آمریکا بیاد. آمریکا چه سگیه. ما کی اسم آمریکا رو آوردیم؟!" یکی هم اون وسط که چند نفر با هم دعوا می کنند داد می زنه چرا با هم دعوا می کنید. ما همه با هم خواهر و برادریم. یکی دیگه هم می گه ما همه چیزمون رهبره. ما که جز اون کسی رو نداریم. زن مسنی میگه بت پرستی شاخ و دم نداره. یکی رو کردن بت دارن می پرستن. بالاخره طرفدارای دولتی واقعاً کم میارن جلوی بقیه.
به سمت ۷ تیر میریم. از مترو که میایم بالا موج نیروها رو میبینیم. تمام میدان و خیابانها پر از نیرو است. جوانی دم ایستگاه ایستاده است. یکی از لباس شخصی ها به سراغش می آید و سوال می کند: "منتظر کسی هستی؟" جواب میدهد: "نه!" می گوید پس با من بیا و او را با خود می برد. جلوتر که می آیم می بینم که چند نفر دیگر را هم گرفته اند و در حال بازرسی بدنی آنها هستند. داخل ماشینهای ون پر از ظرفهای غذا و ماست است. به سمت ایستگاه اتوبوس می روم. چند نفری ایستاده اند، اما خبری از اتوبوس نیست. چند نفر یگر هم جمع می شوند.
زن و شوهری می گویند امروز بهشت زهرا شلوغ است. مادران عزادار به آنجا می روند. یکی دیگر می گوید: "من صبح زود رفتم آزادی، نصف نیروها و جمعیت زیادی را از شهرستانها آورده اند." خانمی خیلی آرام می گوید: "ساعت ۴ قرار است برای زندانیها جلوی اوین تجمع شود." و می رود. بالاخره بعد از یک انتظار طولانی اتوبوس می آید. سوار می شویم. در طول مسیر یک حکومت نظامی واقعی است. تمام خیابان کریمخان و ولی عصر و بلوار کشاورز، پارک لاله، ستار خان همه پر از نیروست.
همه شاهد بودیم که بعد از تظاهرات عاشورا رژیم دچار چه وحشتی شد و اینها در این مدت هر چه در توان داشتند انجام دادند که در ۲۲ بهمن عاشورا تکرار نشود. هزاران نفر طی این مدت، شبانه روز توسط نیروهای امنیتی رژیم دستگیر شدند. کلیه نیروهای امنیتی به حالت آماده باش در آمدند. همه کار کردند، حتی اعدام.
در اخبار تلویزیون دولتی مدام بر جمعیت زیاد تأکید می کند. درحالیکه به نظر من امسال نسبت به سالهای قبل جمعیت نیروهای طرفدار رهبرخیلی کمتر بود و البته اصلاً با توجه به هزینه هایی که کردند، این جمعیت عجیب نبود. نکته مهم این بود که بسیار زود مراسم را تمام کردند و همین که تظاهرات و مبارزه معترضین مثل روز عاشورا نبود، رژیم خیلی ذوق زده شده بود. علت اش را باید در حوادث بعد از عاشورا و مواضع رهبران ارتجاعی سبز جستجو کرد.
بدون اغراق باید گفت که فلج شدن مردم در مقابل مزدوران رژیم نتیجه خیانت و تاکتیکهای بود که رهبران ارتجاعی سبز جلو مردم گذاشتند و در این میان باید تأکید کرد که صدای آمریکا هم خیلی جهت دار صحبت می کرد و خط می داد.
یکی از طرفداران "رهبر" در تماس تلفنی گفت که ما خرو با پالونش از این کشور بیرون می کنیم. منظور به موسوی و کروبی و خاتمی است. که فوراً صداشو قطع کردند و دایم می گفتند که مردم امروز به حرف رهبرانشون گوش دادند که شعارهای ساختار شکن ندادند. در حالیکه اینطور نیست. امروز چندان خبری از یا حسین میرحسین نبود.
به نظر من امروز مردم خیلی حضور خوبی داشتند. مصمم بودن مردم، روحیه مبارز و رزمنده جوونها نکته خیلی مهمی بود و اینکه تأکید بر ادامه مبارزه داشتند. مردم باید از مبارزه ۲۲ بهمن درس بگیرند.
زمان مناسبی است برای اینکه جوانان، زنان و دیگر نیروها بفهمند که منافع این رهبری ارتجاعی با منافع مردم زمین تا آسمان فاصله دارد. هر چه مبارزه سخت تر می شود ماهیت این نیروها مشخص تر می شود. اگر در هنگامه انقلاب بهمن ۵۷ توانستند در فاصله کوتاهی یک رهبری ارتجاعی را در رأس مبارزات مردم قرار دهند اما اکنون به خاطر دلایل گوناگون این امری ساده نیست و همین فرصت مناسبی به نیروهای انقلابی و مترقی می دهد که این شکاف را پر کنند.

این موج سر باز ایستادن ندارد!
۲۲ بهمن ۱۳۸۸
گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر
۲۱٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۲۲ بهمن ۸۸ :

عنوان : آخوند ها در سال ۵۷ با به قدرت رسیدن در حکومت ایران در واقع دستمزد خود را از مردم ایران گرفتند!
: حکومت ایران کنونی یک روزه اسلامی نشده است که بتواند یک روزه سکولار شود!
( نامبرده رنج گنج نمی شود مزذ آن گرفت جان برادر که کار کرد)ـ آخوند ها در زمان شاه از بیشترین امکانات برای ترویج و تبلیغ اندیشه های خود بر خوردار بودند .رادیو و تلوزیون و مساجد و حسینه هادر اختیار آنها بود .روحانیت در دانشگاهها نیز نفوذ داشتند .اما بقیه نیروهای سیاسی مانند کمونیست ها چون مبارزه شان با جامعه ایران مطابقت نداشت ،هیچ چیز نسیب شان نشد اما آنها با لجبازی خاصی تا به امروز به سرنگونی شاه مباهات می ورزند اما در نهایت بدست حکومت اسلامی یا اعدام و زندانی و تبعیدی شدند ویا سازمانها یشان پاشیده شد. اما آنها همچنان به انقلاب شکوهمند شان افتخار می ورزند!نیروهای ملی به جزء شادروان شاپور بختیارکه خسران نعمت کردند و همه اصول اساسی خود را فدای راه اسلام خمینیسم نمودند و در نهایت به عقوبتی سخت گرفتار آمدند! علیرغم اینکه مردم ایران در ۳۱ ساله گذشته زهر یک حکومت اسلامی را چشیده اند اما چرا همچنان در جنبش های اعتراضی که هم اکنون در ایران جریان دارد از رهبری مذهبی و روحانیت اسلامی مانند کروبی و خاتمی ودیگران تبعیت می نمایند؟پاسخ بسیار ساده و روشن است ،از آنجائیکه نیروهای غیر مذهبی تا کنون تکالیف سیاسی و اجتماعی خود را بدرستی انجام نداندـ ناچارا مردم یا به شکل تاکتیکی و موقت بار دیگر به زیر پرچم نیروهای اسلامی رفته اندو یا صمیم قلب به رهبری آنها اعتقاد یافته اند. در سال ۵۷ نیز مردم بطور تاکتیکی به پشتیانی از روحانیت در مبارزه علیه شاه پرداختند اما عاقبت دیدیم که چگونه تا کنون نتوانسته اند از زیر یوغ روحانیت بیرون بیایند.نیروهای غیر مذهبی در ۳۱ سال گذشته دائما در بحث های کتابی و فرقه ائی و قدرت طلبی و هژمونی سازمانی و حزبی خود غوطه ور مانده اند و هیچ اقدام اساسی برای ساماندهی جامعه سیاسی انجام نداده ند.بهمین خاطر مردم با راه انداختن جنبش سبز خود دست بکار شدند و با اتخاذ تاکتیک های سیاسی به آقایا ن موسوی و کروبی و خاتمی روی آوردند!نیروهای اسلامی بیش از ۱۰۰ سال است که تلاش کرده اند تا حکومت ایران را تصاحب کنند که بالاخره در انقلاب ارتجاعی و اسلامی ۵۷ با یاری نیروهای غیر اسلامی بدان دست یافتند! سید جمال اسد آبادی از آغاز در فکر اتحاد اسلامی ممالک مشرق بود. اما در مقابل نیروهای اسلامی در ایران ما هرگزجریانات غیر مذهبی نیروی راستین سکوکلار و لائیک نداشته ایم تا از مواضع خود بدرستی دفاع نمایند .بدین خاطر بیشتر نیروهای غیر مذهبی در انقلاب ۵۷ براحتی به زیر پرچم نیروهای اسلامی کشانده شدند.اگر نیروهای سیاسی در ایران در دوره شاه با فراست و هوشیاری به مبارزه دمکراتیک برای یک حکومت سکولار و لائیک روی آورده بودند نه بدنبال مفاهیم کمونیستی نامنطبق با جامعه ایران ،آنگاه ما در حال حاضر می توانستیم به قدرت گیری دولت سکولار خوشبین باشیم!اگر نیروهای اسلامی در سال ۵۷ قدرت سیاسی را تصاحب کردند نتیجه تلا شهای شبانه روزی آنها بود که در مقابل آنها ،نیروهای غیر مذهبی دست به هیچ تلاش روشنگری در مورد فاجعه اسلامی شدن حکومت از خود نورزیدند!ضدیت با استبداد شاه همه نیروهای مذهبی و غیر مذهبی را به غلط بایک دیگر متحد ساخته بود که بعد از قدرت گرفتن ملاها در حکومت ایران بسیاری از فجایع روشن و همچنان روشن تر می شود. براستی باید تاکید کرد که در ۲۲ بهمن تنها شاه سرنگون نشد بلکه جامعه نیمه مدنی بدست آمده از انقلاب مشروطیت و بخصوص حقوق نسبی زنان نیز بر باد رفت.
۲۱۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

    از : فرخ ندامی

عنوان : حق با شماست آقای حکمت
آقای حکمت! شما مثل اواخر سالهای ۶۰ و سالهای ۷۰ میلادی نظراتتان درباره ایران صائب تر از دیگران است ! "مائوئیستها" بنظر من تقاص گذشته ی بیشکوه خود را در آنسالها ،امروز پس میدهند . شما حق دارید ! علت اینکه رژیم جوانها را سلاخی میکند ، بد قلقی این جوانان است که به حرفهای شما و امثال شما گوش ندادند و شعارهای ساختار شکنانه میدهند . یادتان هست ؟ همین چند وقت پیش نوشته بودید . شما راست میگوئید ! حکومتیان هم راست میگویند ! ما ئیم که هیچوقت نظرمان درست نبوده . راستی هنوز "پکینگ روندشاو" (پکینگ رویو) را حفظ میکنید؟
۲۱۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

    از : بیژن حکمت

عنوان : پرسشی در باره متد
نوشته اید: "شعارهایی که در تظاهرات امروز و در مقابله با نیروهای سرکوبگر در خیابان ها طنین انداز شد، نشانگر آن است که «اپوزیسیون خیابانی» یعنی همان مردم مبارزه جوی ما، قصد ندارند به هیچ تفسیری از این حکومت تن بدهند و خواستار استقرار یک نظام دموکراتیک در کشور هستند."

شما چگونه میتوانید از شعارهای دست بالا پنج شش هزار نفر به نتیجه گیری در مورد دیدگاه «اپوزیسیون خیابانی» برسید که حضوری چند صد هزار نفری تا چند ملیونی در خیابان داشته است؟

در بسیاری از موارد دیگر باهم همنظریم.
۲۱۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لیلا

عنوان : موسوی هم با شما موافق است
موسوی هم با شما موافق است. "به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به ان توجه کنیم حمایت از منافع اقشار زحمت کش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا می کند، هم ریشه های آزادی در جامعه عمیق تر می شود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر می شود."
۲۱۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : واقعه ۲۲ بهمن به همه مرددان باید ثابت کرده باشد که این رژیم انعطاف ناپذیر و بنابراین اصلاح ناپذیر است. آپوزیسیون ملی باید خواستار سرنگونی کل این رژیم شود و برنامه ای منسجم ارئه کند.
بقای جمهوری اسلامی تاکنون وابسته بوده است به اشاعه گسترده فقر، بیسوادی، اعتیاد، فحشا، خرافه، سانسور، تبعیض جنسی از یک سو و ایجاد اقتصاد دولتی، نیروی قهریه ضد ملی و باج دادن سیاسی و اقتصادی به کشورهای شبیه خود مثل چین، روسیه، ونزوئلا، زیمبابوه، کره شمالی....و باج دادن به اروپایی ها. این سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود چون گردانندگان این رژیم تهی از استعداد، شایستگی و مهارت های لازم برای کشور داری بوده اند و هستند.

آیا چنین رژیمی با چنین خواصی می توانست و یا می تواند چیزی جز فاسد و خائن و ایران بر باد ده باشد؟ آیا دیگر از ۲۳ بهمن به بعد کسی قادر است این رژیم را انعطاف پذیر و اصلاح پذیر به حساب بیاورد؟ آیا کسی دیگر می تواند بگوید که چنین رژیمی در کشور غنی ای مثل ایران آرزوی بسیاری از کشورهای دیگر نبوده و نیست، رژیمی خائن، بی وجدان، قدرت طلب،بی کفایت، پست و کفتار صفت؟ آیا از این پس نباید گروه ها و شخصیت هایی که چنین رژیمی را اصلاح پذیر می دانند را مورد شماتت قرار داد و آنانرا نادان و یا مغرض شمرد که کارشان شده مردم را سر کار گذاشتن و منافع خود و بیگانگان را حفظ کردن؟ آیا از این پس خواستار سرنگون شدن کل رژیم را نباید بعنوان یک استراتژی قرار داد و در این راه قدم برداشت؟

نگرانی من هم اکنون کره شمالی شدن ایران و خطر جنگی است که ایران را تهدید می کند. اینکه چه باید بکنیم که کشور را نجات دهیم باید مشغله ما باشد و نه چیز دیگری چون برای کفتارهای داخلی و خارجی ایران لقمه چربی است.

واقعه ۲۲ بهمن به همه مرددان باید ثابت کرده باشد که این رژیم انعطاف ناپذیر و بنابراین اصلاح ناپذیر است. آپوزیسیون ملی باید خواستار سرنگونی کل این رژیم شود و برنامه ای منسجم ارئه کند.
۲۱۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨       

    از : - -

عنوان : با محاسبه دقیق ریاضی
با محاسبه دقیق ریاضی آیا میدانید چند نفر در میدان آزادی بودند؟
بخش مرکزی میدان آزادی بشکل یک بیضی است که قطر بزرگ آن نزدیک به ۳۷۰ متر و قطر کوچک آن نزدیک به ۲۰۰ متر است
بنابراین مساحت آن میشود نزدیک به ۵۸۰۰۰ متر مربع.اگر فرض کنیم بدون جایگاه سخنرانی و ماموران امنیتی و آنانی که به زور آورده شده اند و غیره و غیره ۷۰ در صد طرفداران رژیم بوده باشند و در هر متر مربع دو نفر را زورچپان کرده باشند ، مجموع جمعیت حدود ۸۰۰۰۰ نفر خواهد بود
اما آیا میدانید در سطح شهر تهرا ن نزدیک به یک میلیون مردم بصورت پراکنده تظاهرات کردند
تنها کاری که ما باید بکنیم برنامه ریزی و سازماندهی درست مردم
برای بزیر کشیدن دیکتاتوری است
۲۱۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : زندانیان کارگر را از یاد نبریم
نظر بسیار خوبی بود. من بارها در تظاهراتی که ما در خارج از کشور میکینیم درخواست بالا بردن عکس کارگران زندانی مانند منصور اصانلو را در کنار ندا و سهراب کردم که با مخالفت روبرو شد. آنهم از جانب کسانی که با بالا بردن عکس سعید حجاریان بعنوان سمبل زندانیان سیاسی هیچ مشکلی نداشتند!!! حالا ایشان که آزاد شد انگار دیگر زندانیان سیاسی سمبل لازم ندارند!!! این قوت قلب بزرگی برای این تیپ مردم ستمدیده است که بیش از هرچیز در آچمز فشار اقتصادی هستند. در عین اینکه اینها قهرمانان ملی ما هستند و تعلق حزبی هم ندارند و میتوانند به سمبل مقاومت برای همه طیفهای فکری قرار بگیرند.
۲۱۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : = =

عنوان : بیدار شوید
بیدار شوید،
رژیم تا بدندان مسلح را فقط و فقط باید بصورت قهر آمیز سرنگون کرد
انتظار اصلاح این رژیم آنهم بشکل مسالمت آمیز خام خیالی و فرستادن مردم بزیر تیغ جلاد است
۲۱۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : پیروز پیروزی

عنوان : دیدگاه نا درست
تا وقتی طبقه ی کارگر ایران، هنوز بر پای نایستاده و از خرد شدن در زیر چرخ دنده های فقر و گرسنگی رهایی نیافته تا به آزادی فکر کند، جنبش ازادی خواهانه ای ایران، به جنبشی آزادی خواهانه و عدالت جویانه تبدیل نخواهد شد و رژیم مستبد
حاکم بر کشور هنوز می تواند شانس بقا داشته باشد.

این دیدگاه درستی نمیتواند باشد. چرا که اگر واقع بین باشیم ، میدانیم که پیش از فتنه ۱۳۵۷ ایران مفرحترین و بیشترین درصد طبقه متوسط را بوجود آورده بود و کارگران و زحمتکشان در بهترین شرایط با توجه بامکانات موجود داشتند و با توجه به این شرایط موجود زندگی این گروه و طبقه متوسط ، انقلاب رادکالیزه شده را بثمر رساندند و روشن است که سرانجام این عمل نابخردانه هم برکسی پوشیده نیست.
رژیم حاکم با توجه باشتباهات رژیم گذشته هرگز این امکانات را بوجود نخواهد آورد تا این طبقه زحمت کش به آسایش و رفاه برسد و ماندگاری خود را بخطر بیافکند و گور خود را با دستهای خود بکند. در نتیجه بنظر من این دیدگاه و نتیجه گیری شما نمیتواند درست و معقول باشد
۲۱۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨