میخ دموکراسی و تابوت استبداد - سعید قاسمی نژاد

نظرات دیگران
  
    از : شهرکردی

عنوان : مردم از لمپنها بیزارند
آقای فرهاد مینوی یا هر چه که اسمت هست. بنده هرگز و هرگز از هیچ نوع دیکتاتوری حمایت نکرده ام و نخواهم کرد. دیکتاتوری از هر نوعش محکوم است چه سلطانی، چه آخوندی و اسلامی، چه نظامی، و چه کمونیستی و یا احیانا مصدقی. حرف بنده در هماهنگی با مسائل مطرحه در این بحث این است که نه فقط شاه الله و حزب الله بلکه تمامی جریانات سیاسی موجود در ایران در دوران انقلاب اسلامی تمامیت خواه بوده اند. این وظیفه همه ایرانیهاست که از فرو رفتن به دام یک تمامیت خواهی دیگر پرهیز کنند و تسلیم لمپنهایی چون جنابعالی که جز شلوغکاری چیزی بلد نیستند نشوند!
۱۹٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : فرهاد مینوی

عنوان : مردم از هفت رنگها بیزارند !
شهرکردی هم مسخره شو در آورده ! ول کن بابا ! تو چقدر از خود راضی هستی ! ببین آقای علی فیاض چی نوشته همین بالا
تو اخبار روز :

آنها که امروز کشته می شوند، توده های "عادی" مردم، فرزندان، دانشجویان، جوانان و حتی میان سالان و پیران این قوم اند. و این بدین معنی است که سردمداران رژیم نیز همچون محمدرضا پهلوی – خوشبختانه – به دام افتاده اند. به دام ملت! هر ابلهی می تواند تصور کند که با توده های انبوه مردم شاخ به شاخ شدن، یعنی غزل خداحافظی را خواندن!

حالا بشین صغرا کبرا کن ! دیکتاتوری قابل قبول نبست ! حالا تو بگو نه، این گروهها بودند که اینطور بودند یا آنطور بودند.
شهامت هم خوب چیزیه ! مردم از هفت رنگها بیزارند !
۱۹٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : شهرکردی

عنوان : نبردی سخت
آقای فرامرز خا جیان، این شما هستید که دارید علنا هم دروغ میگویید و هم توهین میکنید. در اصل شما به مردم افغانستان توهین مینمایید. حامد کرزای منتخب مردم افغانستان است. نهادهای جهانی بر انتخابات افغانستان نظاره داشتند و موارد تخلف را نیز هم به دولتمردان افغانستان و هم به جامعه جهانی توضیح دادند. دولت افغانستان نیز به این گزارش توجه کرد و انتخابات را بین دو طرف اصلی شرکت کننده تجدید نمود که البته نفر دوم از شرکت در انتخابات سر باز زد. امروز بنابر گزارشات و شواهد موجود، دولت افغانستان هم مورد تایید اکثریت افغانیان است و هم به عنوان یک دولت مردمی مورد تایید جامعه جهانی. صد البته که اشکالاتی نیز در کار این دولت وجود دارد که باید حل شود. من در بین آشنایان افغان خود شاهد هستم که همگی آنها، با وجود داشتن بعضی انتقادات، از هواداران رییس جمهور منتخب خود هستند. حال اگر شما و دیگر رفقا مدرکی بر ضد کرزای دارید آنرا در یک دادگاه عادله نشان دهید تا او محکوم شود. والا تعصبات عقیدتی خود را با واقعیات قاطی نکنید.
با وجود یک جو دموکراتیک نسبی در یک کشور، شهروندان آن کشور نیازی به خارجیهایی چون بنده و جنابعالی ندارند که برایشان نسخه پیچی کنیم. ما اگر خیلی زرنگ هستیم گلیم خود را از آب بکشیم.

ما ایرانیان امروز در نبردی سخت برای آزاد کردن کشورمان هستیم. ضمن قبول پلورالیزم، نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که هر یک از جریانات سیاسی باید جوابگوی خرابکاریهای گذشته خود باشند و نمیتوان این صداها را به بهانه اتحاد خفه کرد ویا واقعیات گذشته را، با دروغهای افرادی که برای توجیه خطاکاریهای خودشان و جریان فکریشان هر کاری میکنند، وارونه جلوه داد.
۱۹٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : فرامرز خا جیان

عنوان : مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر !
امروز در باره ی کرزای و برادرش و باند آنها با آن انتخابات تائید شده ی احمدی نژاد صدای مقامات آمریکا هم در آمده ست !
بنظر میرسد مستر شهرکردی، اطلاعات دست اول خود را از «ما بهتران» دریافت می کند که به همه علنا توهین می کند و از رهبران باند های قاچاق تریاک و هروئین در کشور همسایه دفاع می کند.
تو روز روشن از ارتجاع شکست خورده دفاع کردن خیلی حرفه !
۱۹٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : شهرکردی

عنوان : از موضوع بحث منحرف نشویم.
آقای مانی فرزانه، به نظر میآید که شما در توجه به عرایض بنده کمی کم توجه هستید. بحث من پیرامون ادعایی است که از جانب فردی در مورد موضع گیری روانشاد دکتر صدیقی در رابطه با انقلاب و دولت مرحوم بختیار مطرح شد. جنابعالی هم مطلبی را در مورد ادعای پرویز ورجاوند، در رابطه با موضع گیری مرحوم صدیقی در مورد بختیار، بیان داشتید که همانطور که عرض کردم با اظهارات صریح روانشاد دکتر صدیقی در تضاد است. این مصاحبه در روزنامه اطلاعات دیماه ۵۷ موجود است و نمیشود منکر آن شد.
در مورد شاه و خامنه ای و کودتای ۲۸ مرداد و غیره نیز شما مطالبی را بیان داشتید که نظرتان محترم است ولی ربطی به ادعای بی اساس مطرح شده از جانب شما (در نقل قول از ورجاوند) ندارد. من بابت اظهاراتم در مورد ورجاوند و جبهه ملی ازکسی معذرت نمیخواهم. من به سهم خود به اندازه کافی با این تشکیلات آشنایی دارم و اوضاع فعلی دلیلی برای سرپوش گذاردن بر عملکرد این تشکیلات نیست.
در مورد کرزای و مالکی به شما توصیه میکنم که کاسه داغتر از آش نشوید. این افراد منتخب ملتهایشان هستند و من و شمای خارجی نمیتوانیم وکیل و وصی این مردم باشیم و برایشان نسخه پیچی کنیم. من تصور میکنم مشکل شما به عنوان یک چپگرا روابط صمیمانه دول افغانستان و عراق با آمریکا و دنیای غرب است. والا اگر آنها نیز همچون کاسترو و شاوز شعارهای ضدامریکایی سر میدادنند مورد حمایت شما و دیگر رفقا بودند.
۱۹٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه مانی فرزانه

عنوان : خامنه ای همان راهی میرود که شاه رفت
آقای شهرکردی شما را نمی شناسم ولی واژه های شما با ادعای شما در تضاد ست در باره ی زنده یاد ورجاوند می نویسید :«... بویژه که او از سردمداران جبهه ملی بود و طبیعی است که بخواهد خرابکاریهای سازمان خود را در نوشته هایش توجیه کند...»

اگر بنا باشد « هر کس » با سازمانهای «رقیب» سیاسی خود چنین برخورد نماید ما راه به جائی نخواهیم برد.
در این جا قصد دفاع از جبهه ی ملی و هیچ جریان دیگری در سالهای ۵۶ و ۵۷ ندارم ولی اگر بناباشد
به بازیگران صحنه ی سیاسی قبل از انقلاب امتیاز منفی بخاطر خرابکاری آنها بدهیم رژیم شاه و کارگزارانش بخاطر دردست گرفتن مسئولیتهای «خود خواسته » بعداز کوتای ۲۸ مرداد و اجرای سیاستهای نابخردانه ایران بر باد ده در صدر خرابکاران آن ربع قرن قرار خواهد گرفت.

مقامهای بعدی «خرابکاری»را نیروهای خارج از حکومت بفراخور بین خود تقسیم خواهند کرد .

خواهشمند ست چشمان خود را باز کنیم . در آستانه ی سال ۲۰۱۰ هسیتم .
خامنه ای همان راهی میرود که شاه رفت منتهی دیگر نمی تواند بگوید آمریکا او را وادار کرد .
در جماران باید اتفاقی بیفتد تا تاریخ و فاجعه تکرار نشود . دو راه بیشتر نیست :
- پلورالیزیم و تحمل تمام نیروها با احترام متقابل ( قابل توجه آقای شهر کردی !)
- بحران دیگری و کرزای و چلبی و مالکی و اتفاقات غیر قابل پیش بینی
۱۹٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : شهرکردی

عنوان : واقعیت یک رو بیشتر ندارد
آقای یاسوجی و یا bakhtyary و یا هر چه که اسمت هست. شما کاری جز به بیراهه بردن بحث نداری. بحث بر سر اینکه چرا انقلاب کردیم و یا مجاهدین چه کاره بودند و یا نبودند نیست. بحث بر سر واقعیتی است که اتفاق افتاده و جنابعالی سعی در وارونه جلوه دادن آن دارید.
بنده خدمت شما و آن آقای فرزانه عرض میکنم که مرحوم صدیقی از هواداران بختیار و از مخالفان انقلاب بود. نقل قول کردن از قول این و آن کار راحتی است. هر کس میتواند برای خود تعبیری داشته باشد. اینکه آقای ورجاوند چه میگوید برای من خیلی مهم نیست. بویژه که او از سردمداران جبهه ملی بود و طبیعی است که بخواهد خرابکاریهای سازمان خود را در نوشته هایش توجیه کند.
خدا بیامرز دکتر صدیقی در اطلاعات پنج‌شنبه بیست و هشتم دی‌ماه ۱۳۵۷ برابر هجدهم ژانویه ۱۹۷۹ میلادی مصاحبه داشت که در آن به صراحت از بختیار حمایت کرد. او میگوید : «دکتر بختیار آن‌گونه که من می‌شناسم، دارای دو ویژگی عمده است که شخصیت او را از بسیاری رهبران ملی ممتاز می‌کند. بختیار دارای آن‌چنان شجاعتی است که در این شرایط که همه به فکر قهرمان شدن و کسب وجاهتند پا به میدان می‌گذارد.»
وی در ادامه گفت: «ویژگی دوم او عشق و علاقه‌ای است که به میهن دارد. علاقه او به استقلال ایران مسأله‌ای است که در طول سالیان دراز هرگز دچار تزلزل نشده است. و فکر می‌کنم در این برهه از تاریخ این پیروزی ملت است که آدمی مثل دکتر بختیار مأمور تشکیل کابینه می‌شود.»
وی افزود: «بختیار این شهامت را داشته که به میدان بیاید و وظیفه ما و همه رهبران ملی کمک به اوست. باید مملکت را نجات داد. صحبت سر شخص دکتر بختیار، جبهه ملی، یا بنده و شما و حتا اعلیحضرت شاه نیست، بلکه بحث بر سر مملکتی است که وظیفه حفظ و صیانتش به عهده ماست.»
ایشان در پایان گفت: «شاید خیلی‌ها در حال حاضر خود را با آنچه ظاهر است تطبیق می‌دهند اما باید درون مسایل را نیز ارزیابی کرد. من معتقدم کار خوب خیلی زود معلوم می‌شود. من مطمئنم مردم وطن‌پرست کشور ما، او را درک می‌کنند و به حمایتش بر‌می‌خیزند.»

من فکر میکنم که گفته خود مرحوم صدیقی در مورد نظراتش از گفته هر فرد دیگری معتبرتر است. اگر دکتر صدیقی به زعم آقای ورجاوند مکدر شده پس چرا باید چنین صریح از بختیار حمایت کند؟
دوباره میگویم دوستان هر چه که دوست دارند میتوانند نظریه پردازی کنند ولی واقعیت یک رو بیشتر ندارد.
۱۹٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : بررسی زوایای تاریک تاریخ مهم است اما الویتها چیستند
مانی فرزانه نکته تاریخی جالبی بود. لطفا نام کتاب و نویسنده را دوباره ذکر کنید. دوستان فعلا این بحث چوب زدن به گذشته را باید امروز به عقب بیندازیم چرا که ایران الان جلوی سوالهای دیگری قرار دارد که باید به آن پاسخ داد. دوستان هر قضاوتی که راجع به رژیم شاه داشته باشیم مشکلات فوری امروز ما را حل نمیکند. باید فعلا همه نیروهایی که دم از دموکراسی میزنند اگر واقعا دلشان برای ایران و ایرانی میتپد مبارزه انتخاباتی را به آینده موکول کنند، دست به دست هم بدهند تا با اتحاد سر حداقل های خود از این فرصتی که بعد از سی و یک سال به ما رو کرده است حداکثر استفاده را بکنیم. چرا یک مخالف و یک موافق رژیم شاه که امروز هردو خواهان دموکراسی به شکل غربی و تبدیل پارلمان به کانون اصلی قدرت هستند (با شاه الهی ها و چپ الهی ها و حزب الهی ها کاری ندارم) و هردو دشمن و قربانی این رژیم قرون وسطایی هستند نباید مثل تمام ملل متمدن دست به دست هم بدهند . گروههایی که امروز پا را از گلیم "خودی ها" یشان بیرون نمیگذارند در امتحان دموکراسی رفوزه اند و به ادعای دموکراسی خواهی آنان دیگر نباید هیچ اعتمادی کرد.
۱۹٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : صبور باشیم
جناب شهرکردی و وبختیاری روایت های زیادی در باره شخصیت های سیاسی سال ۵۷ نقل میشود. بهتر ست کمی مهربان تر باشیم من پیشنهاد میکنم به نوشته ها ی معتبر مراجعه کنیم بهتر از نقل قول های غیر مستند ست.
شادروان ورجامند کتایبی در باره زنده یاد دکتر صدیقی نوشته ست که در آن موضوع شاه وصدیقی را دقیقتر نوشته ست .وقتی دکتر صدیقی به آخرین ملاقاتش نزد شاه میرود.شرائط بسیار حساس حکومت نظامی بود و چشم انداز روشنی وجود نداشت. در میان جلسه مزبور گویا از نیویورک به شهبانو تلفن زده میشود و ایشان به اطاق مجاور میرود و با رنگ گریده برمیگردد و اطلاع میدهد که در آمریکا اعلام شده که دکتر بختیار نخست وزیر میشود. این حادثه دکتر صدیقی را بسیار مکدر نمود و آزرده از جلسه خارج شده. به نظر ایشان تصمیمات در جای دیگری گرفته شده بود و چنین مذاکراتی بی معنی بود.

خوشبختانه خانم فرح پهلوی در دسترس هستند و شاید بتوانند در باره ی کم وکیف آن حادثه بیشتر روشنگری کنند.

به نظر من اراده ای وجود دارد که نمی گذارد کنش ها و واکنش های آن سال سرنوشت ساز تدقیق شود.

فکر می کنم غرب ، شاه و مقامات وقت همزمان و موازی چندین پروژه برای حل مشکلات در دست داشتند و در بعضی موارد از هم پنهان میکردند.نبود آئین دموکراسی بیداد میکرد. !

ـ گرایشی افراد وشخصیت های خوش نام ملی و معتدل تماس میگرفتند
ـ گرایشی با نیروهای مذهبی تماس داشت

بلائی که بر سر مردم آمد توفق گرایش دوم بود

سئوال اینجاست چرا ضوابط یا نیروئی وجود نداشت ،که دربرابر گرایش دوم ،که شاه در کتاب آخرش، از رفت و آمدهای مقامات سیاسی و نظامی آمریکا ذکر کرده ست ایستادگی کند.

تا اجماعی از مسئولان حکومت شاه و نیروهای ملی و مذهبی صورت گیرد ؟ شاه بشدت از تماس این مقامات غربی با روحانیون و جناح بازرگان مکدر بود.که خودسرانه انجام میگرفت.

در این زمینه ها روشنگری نشده ست.
۱۹٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : یاسوجی

عنوان : وقتی مسیله دموکراسی و مشروعیت نبود چه مرضی داشتید با شاه مدرن جنگیدید تا اسیر ملا شوید
عجب استدلالی کردی شهر کردی !
خوب اگر با شاه هم مبارزه نمی کردیم باز هم دچار این دیوانگان نمی شدیم۰ نیازی به بختیار که اصرار داشت شاه برود و صدیقی که بقول شما می خواست شاه را حفظ ! کند و فدایی ها و مجاهدین که با ارتیست بازی می خواستند دیکتاتوری پرولتاریا راه بندازن و توده ایهای روسی نداشتیم
وقتی مسیله دموکراسی و مشروعیت نبود چه مرضی داشتید با شاه مدرن جنگیدید تا اسیر ملا شوید
۱۹٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : ما نوه کورشیم دیکتاتور میکوشیم!
تنها وسیله دفاعی که برای دفاع از رژیم مانده است همان چند بسیجی سابقه دار در مساجد و کمیته ها، و نیز چند اسلحه به کمر و موتور سوار است. خنثی کردن این نیرو امری است به عهده جوانان جنبش سبز. شناساندن و به سزای عمل رساندن چند نفری از آنها برای همه گیر کردن ترس در میان آنها و اینکه از جان خود ایمن نیستند عامل خوبی برای فرار دادن آنها از صحنه است. فقط یک همت و از جان گذشتگی میخواهد که ما جوانان زمان شاه داشتیم که متاسفانه جوان امروز ما با زیاده روی در آموزه های «دوری از خشونت» از آن بهره ندارند. جوان دیروز زیاده روی اش در این بود که حاضر به مبارزه مسالمت آمیز نبود و حاضر نبود در این راه جان بدهد و جوان امروزین حاضر است که برای مبارزه مسالمت آمیز کشته شود اما حاضر نیست که قاتل خود را به سزای عملش برساند. این هردو روش زیاده روی است!!!
۱۹٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : شهرکردی

عنوان : لیبرال هم همان لیبرالهای قدیم
آقای bakhtyary چرا دروغ میگویی برادر. دکتر صدیقی به این دلیل نخست وزیری را قبول نکرد که شاه حاضر به ماندن در کشور نبود. اصلاْ مسئله "مشروعیت" داشتن و یا نداشتن برای آن مرحوم مطرح نبود. او میگفت اگر شاه از کشور خارج شود ارتش از هم میپاشد. والا خود صدیقی کار بختیار را تایید کرد. بحث سر مشروعیت نیست. بحث سر انجام کار درست است. اگر ما از بختیار حمایت کرده بودیم امروز اسیر این دیوانگان نمیشدیم. حالا شاه میخواهد مشروع باشد یا غیر مشروع. خلاصه کلام لیبرال هم همان لیبرالهای قدیم.
۱۹٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : bakhtyary

عنوان : اما فرد پرستی بعضی ایرانیان گاهی وجدان و انصاف را از ما می گیرد مثلا یادمان میرود که ایشان نخست وزیری را زمانی پذیرفتند از شاهی که مشروعیت نداشت
مرحوم دکتر بختیار مرد شجاع و وطن پرستی بود که خمینی را خوب شناخت اگر امروز بود موسوی را هم می شناخت !
اما فرد پرستی بعضی ایرانیان گاهی وجدان و انصاف را از ما می گیرد مثلا یادمان میرود که ایشان نخست وزیری را زمانی پذیرفتند از شاهی که مشروعیت نداشت ( درست یا غلط اکثریت مردم او را نمی خواستند بماند دست این شاه به خون عده ای از مردم کشور آلوده شده بود)
حالا چه کسانی و چه کشورهایی ایشان را به شاه توصیه کردند زیاد به آن نمی پردازیم ۰ بیخود نبود که مرحوم صدیقی زیر بار نرفت!
حالا این ماجرا کجایش دموکراسی طلبی است من نمی دانم؟
مگر منظور صلاح و مصلحت باشد که آنوقت صدام و شاه و سادات و ۰۰۰
هم از نظر طرفدارانشان ممکن است خیلی وجیه به نظر بیایند۰
۱۹٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab -

عنوان : اگر سال ۵۷ بود باز هم پشت خمینی می ایستادیم!
ف. م. سخن

اگر سال ۵۷ بود باز هم پشت خمینی می ایستادیم!

یقه مان را گرفته بودند که شما که انقلاب کردید قبل اش کتاب "ولایت فقیه" خمینی را نخوانده بودید؟ گفتیم والله بالله ما با هفده هجده سال سن این کتاب را چطور باید گیر می آوردیم و می خواندیم؟ مگر می شد رفت کتابفروشی گفت آقا ببخشید یک جلد کتاب ولایت فقیه آقای خمینی را می خواهم! می گرفتند پوست آدم را می کندند.

یکی از کتابفروش های شاه آباد رساله ی آقای خمینی را به صورت قاچاق برایم تهیه کرد، وقتی می خواست آن را به من بدهد، اول یک نگاه به سمت راست پیاده رو، بعد یک نگاه به سمت چپ پیاده رو، بعد یک نگاه به خیابان و ماشین ها انداخت، بعد کرکره مغازه را پایین کشید و در مغازه را بست، بعد به بالاخانه ی کتابفروشی رفت، یک کتاب سبز زیتونی بدون اسم را که وسط ده جلد کتاب کارسازی شده بود پایین آورد، آن را در آورد، وسط یک جلد کتاب شعر مهدی سهیلی، یک جلد کتاب ر.اعتمادی قرار داد، به دست ام داد، مرا به خدا سپرد، گفت پسرم مراقب خودت باش، کسی تو را نگیرد، یک چیزی خواند و دور سرم فوت کرد، بعد کرکره را بالا داد.

من، مثل قاچاقچی های مواد مخدر که محموله ی خطرناکی را حمل می کنند، کتاب را به منزل رساندم، برای این که اهل خانه کتاب را نبینند، در اتاق را قفل کردم، پرده ها را کشیدم، رساله ی آقا را از وسط کتاب های مهدی سهیلی و ر.اعتمادی بیرون آوردم، آن را ورق زدم با این انتظار که در این کتاب ممنوع چیزهایی خواهم خواند خواندنی و بسیار مهم، با کمال تعجب دیدم مشابه رساله های دیگر، سرشار از بحث فنی پیرامون آداب طهارت و غسل جنابت و مسائل بول و غائط است. آن وقت شما انتظار داشتی ما کتاب ولایت فقیه می خریدیم و می خواندیم. تازه هم می خواندیم، تازه هم از مطالب و نظر واقعی آقای خمینی باخبر می شدیم، بعد چه؟ فکر می کنی آن حرف های قشنگ قشنگ، آزادی، استقلال، جمهوری (حالا اسلامی یا دمکراتیک اسلامی یا دمکراتیک خالی یا هر چیز دیگری که اول و آخرش معلوم نبود چه خواهد بود)، بسته شدن زندان ها و شکنجه گاه ها، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و احزاب، کوتاه کردن دست جنایتکاران و امپریالیست ها، آن قدر جذابیت نداشت که دنبال آقای خمینی راه بیفتیم و بخواهیم حکومت جبار را سرنگون کنیم؟

با یک حالت خجالت و سرافکندگی هم اینها را می گفتیم که انگار آرزوی مان این است یک بار دیگر به سال ۵۷ بازگردیم و این بار در خانه مان بنشینیم و به تظاهرات نرویم و هر کس هم خواست برود بگوییم "احمق نشی، نری ها! بیست سال بعد ملت، بدبخت می شود و تو را به عنوان عامل انقلاب اسلامی لعن و نفرین می کند..."

گذشت و گذشت و گذشت تا شد سال ۸۸ و جنبش سبز به راه افتاد. رهبران اش کی؟ آقای موسوی، نخست وزیر محبوب امام. رئیسِ ری شهریِ قاتل و شکنجه گرِ معروف. نخست وزیری که اکثر کشتارهای سهمگین زندانیان سیاسی در دوران او اتفاق افتاد. آقای کروبی، رئیس بنیاد شهید. رئیس مجلس شورای اسلامی. یار محبوب امام. همان که در تشکیلات بنیاد شهید برای خود دستگاه بگیر و ببند و سرکوب داشت. متفکرش کی؟ سرکار خانم زهرا رهنورد. فول پروفسور دانشگاه. نقاش و مجسمه ساز و نویسنده ی حکومت اسلامی در بدو تاسیس. "متفکرِ فعال" در زمینه ی تئوریزه کردن حجاب اسلامی و زن محجبه که امروز زنان ما هر چه بر سر و هر چه بر تن دارند حاصل "تفکرات" و "تعمقات" ایشان است. روزنامه نگارش کی؟ آقای عطاءالله مهاجرانی وزیر سابق ارشاد. همان کسی که وظیفه ی وزارت خانه اش "ارشادِ اسلامیِ" مردم ایران بود. (این جا که می رسیم عده ای روی علامت ضربدر اکسپلورر کلیک می کنند، دو تا فحش به ما می دهند که این باز دارد ساز مخالف می زند و می خواهد جلوی انقلاب سبز ما را بگیرد. اتفاقا روی سخن ام با شماست پسر و دختر عزیز. با شماست طرفدار انقلاب سبز).

و این جنبش یک آیت الله و رهبر معنوی کم داشت که آیت الله العظمی آقای منتظری بعد از درگذشت شان صاحب این مقام نامیده شد. همان آقای منتظری که موسس ولایت فقیه در حکومت اسلامی ایران بود.

بله. ما در سال ۵۷ اصلا به روی خودمان نمی آوردیم که آقای خمینی در سال ۴۲ با حق رای زنان مخالفت می کرد و یکی از دلایل مخالفت ایشان با حکومت شاه همین بود. به روی خودمان نمی آوردیم که آقای خمینی مخالف آزادی های اجتماعی بود که حکومت شاه به زنان و مردان ایرانی می داد. لابد فکر می کردیم این آقای خمینی آن آقای خمینی نیست. فکر می کردیم آقای خمینی عوض شده است و دیگر مثل گذشته ها فکر نمی کند. ولی آقای خمینی هرگز چیزی بر ضد عقاید گذشته اش نگفته بود. آقای خمینی هیچ گاه از خودش انتقاد نکرده بود. این تصور ما بود که آقای خمینی عوض شده است ولی او عوض نشده بود. تاریخ این عوض نشدن را به بهای بسیار گزافی به ما ثابت کرد.

و اکنون: آیا شما دیده اید یا شنیده اید که آقای موسوی و همسر محترم اش رسما از گذشته ی خودشان انتقاد کنند؟ آیا شما دیده اید یا شنیده اید که آقای موسوی حداقل یک بار گفته باشد، آن چه وزیر اطلاعات اش –ری شهری جنایتکار، همان که مستقیما با آیت الله العظمی شریعتمداری و آیت الله العظمی منتظری در افتاد، همان که کشیده بر گونه آیت الله العظمی شریعتمداری نواخت، همان که بانی اعتراف گیری و تواب سازی در زندان های ایران بود و خاطرات مستقیم او علیه شخص آیت الله العظمی منتظری با تیراژهای میلیونی چاپ و منتشر شد- باری، آیا شنیده اید که آقای موسوی حداقل یک بار گفته باشد وزیر جنایتکار اطلاعات اش، جنایت ها کرد، آدم ها کشت، خشت کج وزارت اطلاعات را بر زمین نهاد، و بابت این اشتباه، بابت دو بار انتصاب او به مدت هفت سال و خرده ای به عنوان رئیس مخوف ترین تشکیلات اطلاعاتی از مردم و از کسانی که امروز به هواداری از او برخاسته اند عذرخواهی کند؟ یا حداقل خود را از جنایت های او به طور صریح مبرا بداند و آقای خمینی یا هر کس دیگری غیر از خودش را مسئول بنامد؟ همان کاری که آقای منتظری کرد و محبوب ملت شد؟

آیا دیده اید یا شنیده اید که خانم پروفسور زهرا رهنورد، به خاطر تمام مقالاتی که در باره ی مزیت های حجاب اسلامی و زنان محجبه نوشت، به خاطر تمام سخنرانی ها و فعالیت هایی که برای انداختن یک تکه پارچه ی سیاه بر سر زنان ایران کرد، به خاطر اندیشه های محدودسازی که باعث شد فساد و فحشا در ایران به وضع دهشتناک کنونی برسد و از هر کشور آزاد غربی و اروپایی بیشتر باشد، به خاطر آن تفکرات و آن فعالیت ها و این نتایج تلخ، دست کم خود را نقد کرده باشد؟ به راستی اگر کسانی که او را به عنوان یکی از صد متفکر بزرگ جهان انتخاب کردند، مقالات روزنامه های اطلاعات و اطلاعات بانوان ایشان به دست شان می افتاد چه می گفتند؟ آیا او را به عنوان یکی از صد متفکر انتخاب می کردند؟

نه. نگران نشوید. نمی گویم انقلاب سبز نکنیم. نمی گویم از آقای موسوی و همسرش حمایت نکنیم. تنها چیزی که می خواهم بگویم این است که شما که رهبری افرادی با این سوابق تیره و تار را پذیرفته اید، بر ما خرده نگیرید که رهبری آقای خمینی را پذیرفتیم. و یک لحظه فکر کنید که شما به عنوان جوان امروز، وقتی از رهبران سبز حمایت می کنید، چقدر به سی سال بعد و آینده ای که این رهبران می توانند برای شما و فرزندان تان درست کنند می اندیشید؟ ما هم در سال پنجاه و هفت به اندازه ی شما به سی سال بعد می اندیشیدیم. این تنها چیزیست که می خواهم بگویم.



برگرفته از وبلاگ ف.م. سخن
۱۹٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : مانی مانی

عنوان : پروسه ی دموکراسی از «کانال» پلورالیزم میگذرد.
در بخشی از تحلیل مهندس سحابی چنین آمده ست :
[ ما که می‌دانیم خشونت را این حاکمیت دارد به مردم تحمیل می‌کند. زور و فشار وارد می‌کند برای این‌که مبارزات مردم برود به سمت رادیکالیسم تا سرکوب‌شان کند. اما حرف ما این است که اگر بنا بر خشونت گذاشته‌شود، این حاکمیت هیچ ابایی هم ندارد که یک میلیون نفر آدم را هم بکشد. اینان پای حفظ خودشان در این حد ایستاده‌اند ]

نباید از واژه ها «امامزاده » بسازیم .
من استنباطم از حرف آقای سحابی این نیست که ایشان از رادیکالیسم میترسد.
من فکر می کنم که او از حکومت شناخت درستی دارد و آینده به نویسنده ی این پست نشان خواهد داد.
که پروسه ی دموکراسی از «کانال» پلورالیزم میگذرد.
یک روز باید تمام نیروهای رقیب سیاسی در ایران به ایجاد این «کانال» اقدام نمایند.
درگیریهای امروز به تعبیر آقای سحابی به سمت رادیکالیزم و حذف بعضی نیروها مثل طرفداران حکومت گذشته در ۵۷ منجر میشود.
آقای قاسمی نژاد در باره ی انقلاب ، اصلاحات و دموکراسی کلاملا التقاطی برخورد مینماید.
۱۹٣۴۹ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حمید اکبری

عنوان : جوانانی که با پختگی و برای ایرانی جوان می اندیشند و می نویسند
دوست جوان و دانشمند آقای سعید قاسمی نژاد بحث درستی را مطرح کرده اند. قدر مسلم آنکه در بهمن سال پنجاه هفت عده ای از ایرانیان در پی دموکراسی بودند که نمایندگی آنرا دکتر بختیار که از جانب همکارانش طرد شد، بر عهده گرفت. ولی همانطوریکه آقای هوشنگ کشاورز صدر در رساله ای مطرح کرده اند، با فرود جبهه ملی دوم، حرکت و صدای دموکراسی خواهی در ایران تضعیف شد و در مقابل جنیش های انقلابی اعم از چپ و مذهبی که بدنبال جامعه ای بی طبقه و یا توحیدی به منظور انسان سازی جدید بودند به صورت نیروهای متفوق سیاسی در آمدند. شرایط بین المللی نیز مشوق و مدافع انقلاب بود. مفاهیم دموکراسی و بویژه جدایی دین از حکومت در نزد ایرانیان گسترش و ژرفا نداشت. در این میان شاه که ناقض قانون اساسی بود و با سرنگونی مصدق وجه اش را از دست داده بود با داشتن شخصیتی مذبذب و ضعیف در مقابل حوادث از خود عدم تصمیم گیری به موقع برای تحویل حکومت به جبهه ملی به عنوان بدیل حکومت نشان داد. خمینی دارای سازماندهی وسیع در مساجد و میان آخوندها بود و نه تنها می دانست که چه کسی را نمی خواهد، بلکه می دانست که چه کسی و چه چیزی - ولایت مطلقه ی فقیه - را می خواهد. او در اعلام رهبری سیاسی رودربایستی نداشت و حجب و حیا به خرج نداد. آقایان ملی و ملی و مذهبی و حتی نیروهای چپ نیز یکی پس از دیگری به او پر و بال دادند و به وی اقتداء کردند.

من با آقای قاسمی نژاد موافقم که دموکراسی برای نیروهای سیاسی موضوع اول انقلاب نبود. آزادی مطرح بود ولی آزادی بدون چهارچوب می تواند به همان آزادی منجر شود که هم حکومت شاه و هم حکومت آخوندها و هم سایر حکومت های دیکتاتوری و تمامت خواه همواری مدعی داشتن آنند. بنابر گزارش تاریخ آزادی های مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر بیش از هر حکومتی در حکومت های دموکراسی میسرند. امروز مردم ایران بسیار بیشتر از سال ۵۷ به اهمیت و نیاز استقرار دموکراسی آگاهند. با وجود اندیشمندانی چون آقای قاسمی نژاد و زنان و مردان دموکراسی خواه ایران به حکومت دموکراسی دست پیدا خواهیم کرد.

حمید اکبری (شیکاگو)
۱۹٣۴۷ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حمید اکبری

عنوان : جوانانی که با پختگی و برای ایرانی جوان می اندیشند و می نویسند
دوست جوان و دانشمند آقای سعید قاسمی نژاد بحث درستی را مطرح کرده اند. قدر مسلم آنکه در بهمن سال پنجاه هفت عده ای از ایرانیان در پی دموکراسی بودند که نمایندگی آنرا دکتر بختیار که از جانب همکارانش طرد شد، بر عهده گرفت. ولی همانطوریکه آقای هوشنگ کشاورز صدر در رساله ای مطرح کرده اند، با فرود جبهه ملی دوم، حرکت و صدای دموکراسی خواهی در ایران تضعیف شد و در مقابل جنیش های انقلابی اعم از چپ و مذهبی که بدنبال جامعه ای بی طبقه و یا توحیدی به منظور انسان سازی جدید بودند به صورت نیروهای متفوق سیاسی در آمدند. شرایط بین المللی نیز مشوق و مدافع انقلاب بود. مفاهیم دموکراسی و بویژه جدایی دین از حکومت در نزد ایرانیان گسترش و ژرفا نداشت. در این میان شاه که ناقض قانون اساسی بود و با سرنگونی مصدق وجه اش را از دست داده بود با داشتن شخصیتی مذبذب و ضعیف در مقابل حوادث از خود عدم تصمیم گیری به موقع برای تحویل حکومت به جبهه ملی به عنوان بدیل حکومت نشان داد. خمینی دارای سازماندهی وسیع در مساجد و میان آخوندها بود و نه تنها می دانست که چه کسی را نمی خواهد، بلکه می دانست که چه کسی و چه چیزی - ولایت مطلقه ی فقیه - را می خواهد. او در اعلام رهبری سیاسی رودربایستی نداشت و حجب و حیا به خرج نداد. آقایان ملی و ملی و مذهبی و حتی نیروهای چپ نیز یکی پس از دیگری به او پر و بال دادند و به وی اقتداء کردند.

من با آقای قاسمی نژاد موافقم که دموکراسی برای نیروهای سیاسی موضوع اول انقلاب نبود. آزادی مطرح بود ولی آزادی بدون چهارچوب می تواند به همان آزادی منجر شود که هم حکومت شاه و هم حکومت آخوندها و هم سایر حکومت های دیکتاتوری و تمامت خواه همواری مدعی داشتن آنند. بنابر گزارش تاریخ آزادی های مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر بیش از هر حکومتی در حکومت های دموکراسی میسرند. امروز مردم ایران بسیار بیشتر از سال ۵۷ به اهمیت و نیاز استقرار دموکراسی آگاهند. با وجود اندیشمندانی چون آقای قاسمی نژاد و زنان و مردان دموکراسی خواه ایران به حکومت دموکراسی دست پیدا خواهیم کرد.

حمید اکبری (شیکاگو)
۱۹٣۴۵ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : بهزاد ایرانی

عنوان : واقعبینی
بسیار جای تاسف است که یک بحث سازنده به بگو مگو های شخصی تبدیل شده و بعضی افراد بجای پاسخگویی به پدر و مادر این و آن بند کرده اند. من به عنوان فردی که تقریباْ هر دو سال یکبار به ایران میروم بر این باور هستم که بسیاری از دوستان خارج نشین ما درک درستی از اوضاع کشور و مسائل مورد نظر مردم ندارند. این دوستان هنوز مشکلات کشور را در چارچوب مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک میبینند و بزور میخواهند واقعیتهای موجود را با مسائل عقیدتی خود هماهنگ سازند.
من خود به عنوان یک کمونیست سابق بر این باور هستم که بعد از اسلامیها بیشترین ریزش نیرو را گروههای چپ کرده اند. امروز طیف وسیعی از مردم ایران و بویژه جوانانی که بعد از انقلاب اسلامی بدنیا آمده اند دستاوردهای جامعه ایرانی در دوران پیش از انقلاب اسلامی را ارج مینهند. البته این بدان معنی نیست که اقتدار گرایی محمد رضا شاه نیز مورد تایید آنان است. آنان بر خلاف جامعه ایدئولوژی زده قبل از انقلاب بیشتر واقعبینانه به مسائل مینگرند. من نیز امروز بر این باورم که دستاوردهای نظام گذشته در پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همچنین وجود رفاه مادی نسبی در جامعه ایران در آن زمان بسیار ارزشمند است. در عین حال که معتقدم عدم توسعه سیاسی از نقطه ضعفهای عمده نظام گذشته بود.
همچنین من نیز بر این باورم که هیچیک از جریانات سیاسی مخالف نظام گذشته، حتی هواداران و رهروان مصدق در جبهه ملی و نهضت آزادی، بیش از محمد رضا شاه به دموکراسی و کثرت گرایی اعتقاد نداشتند و عملکرد واپسگرایانه آنها در دوران دولت موفقت گواه این مسئله است.
۱۹٣۴۰ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : سینا کیاست

عنوان : برای نیاز
نیاز که پدر خود را «مصدقی کور دل » می نامد معلوم ست که چه سوداپی در سر دارد.
بر اساس مثل معروف فارسی که میگوید ؛ از روباه می پرسند ، شاهدت کیست ؟ میگوید دمبم !
حالا نقل جناب نیاز ست که از آقای فلان وبهمان شاهد میاورد که حکومت سرنگون شده یهلوی در سه چهار سال آخر شروع به باز کردن فضای سیاسی نمود........
چقدر هم آن فضای باز سیاسی با ظرافت انجام شد که آنتن مخالفان « آزادی » نشناس نگرفت:
- در سال ۱۳۵۳ حزب رستاخیز راتشکیل داد و با سخنرانی «تاریخی» شاه ...
- دربهار سال ۱۳۵۴ زندانیان سیاسی را در تپه های اوین بخون کشید و...
- در بهار سال ۵۶ نخست وزیر ۱۲ ساله اش را بازداشت کرد تا دیگران عبرت بگیرند. وکلا و وزرا شروع به نقد کردن ثروت ها شدند و الفرار خزنده شروع شد.
ولی معلوم نیست چه اتفاقی افتاد که ورق بر گشت و قرار شد فکری به حال شاه بیمار بکنند. چرا ۱۳۵۶ ؟

استاد نیاز دموکراسی در خلا تولید نمیشود
حکومت کودتا با اراده خود و اربابانش بر مقدرات مردم نازل شد.
درست بر خلاف تمام حکومت های متعارف آزاد فقط قلع و قمع کرد. همان کاری را کرد که امروز خامنه ای و سپاه.
انتخابات ، احزاب ، مجلس ، دولت ، ارتش ، بقول عباس میلانی لوله کشی و سیم کشی و تمام کارهای مملکت شد اسباب بازی کودک لوس و ننر رضاخان.
اگر شاه و غلامان خانه زادش به جای بله قربان گوئی از فردای کودتا به جای قربانی کردن دانشجویان در مقدم اربابش نیکسون به ترمیم خرابی ها و بسیج تمام مردان وزنان ایران زمین روی میاوردند و بتدریج مصالح دموکراسی را فراهم میاوردند قطعا پلورالیزم در ایران پا میگرفت. هیهات که حتی روشنفکران بزرگی چون فریدون آدمیت نیز قادر به انتشار کتابهای خود نبودند.

شاه و حکومتش معلم بزرگ اقتدار گرائی درایران بود و با مشت آهنین خود دگر اندیشان را به مقابله مثل دعوت میکرد. حتی با کمال وقاحت به آلمان هم لشگر میفرستاد تا دانشجویان ایرانی را در آلمان هم سرکوب کند. این شاه بود که شاه های کوچولو تولید میکرد نه برعکس !
وظیفه ی حکومت های مدرن این ست ست که مصالح شرکت مردم در امور را فراهم کند و بدون آن ادعای پیش بسوی «دروازه های بزرگ تمدن » لافی بیش نخواهد بود.

حالا شما جای علت و معلول را عوض می کنید بحث را به بن بست می کشانید. میگوئید مخالفان شاه هم آرادیخواه نبودند. این جاه طلبی ها و کوته بینی های شاه را توجیه نمی کند
معلوم ست که نیروهای مذهبی هیچوقت آزادیخواه نبودند و نیستند و هم اکنون هم بین انتخابات و انتصابات سر درگریبان هستند.
معلوم ست که چپ در عالم انقلاب پرولتاریا و سوسیالیسم بود و آزادیخواه نبود.
اما همه ی ایران که چپ و مذهبی نبودند بسیاری نیرورها واقعا چون گلشیری ها ، آدمیت ها ، مصطفی رحیمی ها ، دکتر صدیقی ها امکان ترویج ادبیات ، تاریخ و بررسی مبارزات آزادیخواهانه مردم جهان و ایران را نداشتند. بروید نوشته های دکتر ستاره فرمانفرمائیان را مطالعه فرمائید که در هنگام کودتا در آمریکا بود و با عشق بوطن به ایران آمد.

شاه با آزادیخواهان هم بد رفتار کرد و ایران را به بحران کشاند. کسی نمیگوید همه ی مخالفین شاه آزادیخواه بودند ولی شما باید اعتراف کنید میدانید که شاه به آزادی و حقوق آزادیخواهان
هم ظلم نمود. بهمین دلیل ست که کسی به هواداران بازگشت پادشاهی « حزب مشروطه خواهان » بهائی نمی دهد کسانی که با ضعف ها و انحرافهای حکومت پادشاهی با تعصب برخورد می کنند. نمی توانند در صحنه ی سیاست جاذبه داشته باشند.

چنانچه می بینید با همین روش مردم از موسوی و کروبی و بقیه نیروهای مذهبی میخواهخند که نسبت به عملکرد ۳۰ ساله طفره نروند.
این برخورد ها برخلاف نظر شما به نفع تمام نحله های فکری ست و حسابها باید روشن و شفاف باشد
۱۹٣٣۹ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : چپها هم با مذهبی ها مسئله ای نداشتند
قضاوت در مورد پرنسیب را کاملا بعهده خواننده میگذارم و خیال فراافکنی کودکانه و یا تغییر نام و فرار از پاسخگویی ندارم. اما کسی که با روشهای غیر دموکراتیک و توهین میخواهد خود را تحمیل کند و بجای بحث تخریب شخصیتی بکند، از جانب من نادیده گرفته خواهد شد. من تنها با نظرات برخورد میکنم نه با اشخاص. بنابراین شما هم خودتان میدانید که جوابگو باشید یا نباشید. برا ی من چندان مهم نیست، برخورد خردورزانه اندیشه ها مهمند.

این که رژیم شاه خطر مذهبی های رادیکال را دست کم گرفت کاملا درست است. اما فراموش نکنیم که چپها نیز کوچکترین خطری از جانب آنها احساس نمیکردند که هیچ همدمی و همدلی هم میکردند، و با آنها علیه شاه یکدل هم بودند. بیاد میاورم یکی از کادر های با سابقه سازمان فداییان که دانشگاه مشهد درس خوانده بود بعد از انقلاب که از زندان آزاد شده بود تعریف میکرد که او و رفقای دانشگاهش در مشهد همیشه وقت پیدا میکردند میرفتند پای منبر خامنه ای. الان اگر از دست امثال خامنه ای زنده مانده باشد حتما نظرش عوض شده. آنزمان اما او آنقدر به خامنه ای ارادت داشت که میگفت ما مطمئن بودیم که او چپ و شاید از بچه های خود ماست و تنها برای گمراه کردن ساواک این عمامه را سرش گذاشته، چون هرچه میگفت ما در کتابهای مارکسیستی شبیهش را میخواندیم.... واقعیت این است که نه در ایران و نه در سطح جهانی هیچ تجربه ای از اسلام رادیکال خمینی یا طالبان و غیره نبود. حتی سازمانهای مجربی مانند سیا و کاگ ب هم برای مقابله با این کله خران مرتجع آمادگی نداشتند، چه برسد به ساواک عقب افتاده شاه که تنها مشغول اعمال سادیستی و احمقانه بود که تیشه به ریشه خود و رژیم شاه میزد. حتی قدرتهای بزرگ با دیده تحقیر به استفاده ابزاری از مرتجعین مذهبی مبادرت میکردند که از زمان لورنس عربستان تا زمان انقلاب ایران خوب هم کار میکرد. حتی قیصر آلمان در ماجرای رودرویی با انگلیس و حکومت عثمانی به عوامفریبی دست زد و بدروغ خود را مدافع مسلمانان معرفی کرد، بطوری که عربها به او "حاجی ویلهلم" نام داده بودند! پس بهتر است وقایع تاریخی را در پسزمینه های واقعی زمان خودشان بررسی کنیم و نه از دیدگاه امروزی.
۱۹٣٣٣ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرج نهاوندی

عنوان : کاربر محترم با امضاء «نیاز»
خواهشمند پرنسیب های بحث و گفتگو را رعایت فرمائید.
۱۹٣٣۲ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : مصاحبه صدای امریکا با فریدون فرح اندوز
جناب نهاوندی با اجازه تنها در مورد بخشی از سخنان شما در مورد نبود فضای باز سیاسی در زمان شاه: شاید اگر وقت داشته باشید به برنامه "رودررو" به مصاحبه با آقای فرح اندوز گوش کنید. چنانکه میدانید مجری برنامه آقای فلاحتی نیز از خانواده چپ میباشد یا بود و هیچ تعلقی به رژیم گذشته و تلاشی برای خود شیرینی به آن ندارد. شما از زبان آقای فرح اندوز تنها به گوشه ای از تلاش برای باز کردن فضای سیاسی در سه چهار سال آخر حکومت شاه میشوید. برخی حتی همین باز شدن فضای سیاسی را از عوامل انقلاب میدانند. دوست عزیز شما آیا قبول ندارید که دیدگاه ایدولوژیک راه را بر هر تفکر خردورزانه ای میبندد. حقیقت تلخ ان است که بقول آقای قاسمی نژاد نه چپها و نه مذهبی ها مانند نهضت آزادی خیال آشتی ملی و قبول یک حکومت به معنی واقعی پارلمانی را داشتند، بلکه از آن تنها برای تسخیر قدرت و جایگزینی شاه با خود را دنبال میکردند. ما چپها بهیچوجه یک حکومت پارلمانی به شیوه غربی را قبول نداشتیم و دنبال دیکتاتوری پرولتاریا بودیم. ملی مذهبی ها هم که خواهان یک حکومت اسلامی بودند. حتی آزادی به مفهوم حقوق بشری امروزی اش مورد قبول و توجه اپوزیسیون شاه نبود. حال فرض کنیم فضای سیاسی به گفته شما در حال باز شدن نبود که طبق مثالی که از مصاحبه فلاحتی با فرح اندوز آوردم درست نیست. دوست عزیز اگر به دموکرات بودن یا امکان دموکرات شدن اپوزیسیون ایرانی در آن زمان و استفاده احسن یا نیمه یا یک چهارم احسن از فضای باز سیاسی ایمان دارید لطفا به این سوال پاسخ دهید: چرا همان اپوزیسیون ایرانی که اکنون آواره خارج از کشور شده، جایی که هیچ شاه و شیخ و آقا بالاسری ندارد بعد از سی سال به هیچ همیاری با دگر اندیشان خود نرسیده است؟ مثلا چرا هنوز هیچ یک از گروههای چپ با حفظ کامل مواضع خود حاضر به همکاری با دگراندیشان دموکرات خود نیستند و برعکس. حتی بعد از رستاخیز اخیر مردم ایران مثلا اتحاد جمهوری خواهان نمیتواند با جبهه ملی یا مشروطه خواهان یک اعلامیه ساده بدهد و خواهان یک انتخابات آزاد خشک و خالی که مخرج مشترک خواست همه آنهاست شود؟ آیا همه این گروهها هنوز به قول اسماعیل خویی نمیخواهند "شخص اول مملکت" باشند؟ مصداق باور آنان به دموکراسی و در آینده یک سیستم پارلمانی متکثر چیست؟ پس با این سطح و حد از رشد سیاسی امروزی گروهها و احزاب ایرانی در دامان آزادی و دموکراسی غربی آیا صحبت از باز نکردن فضای سیاسی در ایران سی چهل سال پیش یک خود فراافکنی نیست؟
۱۹٣۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرج نهاوندی

عنوان : چگونه تضمین می کنید که انشالله گربه ست ؟
جناب آقای سعید قاسمی نژاد.
آقای علیجانی می تواند شجاعانه اعتراف نماید که بعداز شاه عقب مانده ترین جریان اجتماعی قدرت گرفت که از این منظر انقلاب بسیار کار نا درستی بود. خیلی ها به این نتیجه رسیده اند .
آیا می توانید توضیح دهید چه عوامل و نیروهائی روند مبارزات سیاسی را در سال ۵۶ -۵۷ به انقلاب کشاند؟
چرا شاه و غرب نمی خواستند گذار از سیستم یک حزبی به چند حزبی صورت گیرد؟
چرا خمینی و روحانیون با بازار و نهصت آزادی بیش از بقیه نیروها آزادانه علیه سقوط شاه و برای انقلاب اسلامی فعالیت میکردند. در سال ۵۶ نوارهای کاست دکتر یزدی و بنی صدر دست بدست میگشت و در نماز عید فطر ۱۳۵۷ مذهبیون هژمونی داشتند.
تمام شواهد نشان میدهد که غرب با بلوک مذهبی در حال مذاکره بوده ست. در شورای انقلاب و دولت موقت تک وتوکی نیروی ملی وجود داشته ست. تظاهرات تاسوعا و عاشورا و شعار مرگ بر شاه را روحانیون و از جمله آیت لله طالقانی رادیکال نمود.
آیا نمونه ای سراغ دارید که قبل از خمینی ونهضت آزادی حاضر به همکاری با دگراندیشان شده باشند ؟ پذیرش همکاری و تعامل با شاه پیشکش آنها !
متاسفانه نیروهای مذهبی که در نماز عید فطر قدرت خود را به نمایش گذاردند . بیش از بیش بر انحصار طلبی های خود پافشاری نمودند. نیروهای ملی و چپ دراقلیت بودند. بعداز آن هم با چماق حزب الله وادار به سکوت شدند که بحث نکنید کودتا میشه ! بعداز شاه بحث کنید ! حتما میدانید !

کاش رژیم وابسته به غرب مانند سگ زنجیری زیر بار سیاست های امپریالیزم نمی رفت و با باز کردن تدریجی فضای سیاسی
امکان توسعه به مذهبیون نمیداد. ( مراجعه شود به نوشته های دکتر فریدون هویدا)

کاش نیروهای ملی و چپ علیرغم نداشتن اتوریته تشخیض میدادند که دلیلی نداشت هر کس بیاید از شاه بهتر ست !
این بزرگترین علت پذیرش انقلاب توسط آنها و دنباله روی از خمینی بود. دنباله روی از خمینی فاجعه برای سکولاریست ها بوده ست.
بهمین دلیل یاد دکتر صدیقی را باید گرامی داشت که تلاش کرد راهی برای آشتی با شاه باز کند ولی دیر شده بود. شاه در اخرین کتابش از دکتر صدیقی تجلیل کرده که تنها شخصیت سیاسی بود که میخواست شاه میهن را ترک نکند.

امروز باید شجاعانه قبول کرد اگر شاه انحصار طلب بود و تا آخر بر مواضع ارتجاعی خود پافشاری کرد ما نیورهای سکولار نمی بایست از خمینی و مشروعه خواهان حمایت می کردیم . باید تلاش میکدیم که شاه را وادار به عقب نشینی کنیم حتی اگر موفق نمیشدیم.

آقای علیجانی و مهندس سحابی امروز هم می تواند در دلشان شور بزند که بعداز خامنه ای کسانی قدرت بگیرند که مادر فلک در ایران ندیده ست. آقای سعید قاسمی نژاد رقیب را دستکم نگیر ! این آدمخواران که تا امروز هزاران فرزند این آب و خاک را قتل عام کرده اند
می توانند بمراتب وحشتناکتر از این انجام دهند .چگونه تضمین می کنید که انشالله گربه ست ؟
۱۹٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : علی تهرانی

عنوان : سحابی و ملی مذهبیها
یکی از ثمرات این انقلاب شکوهمند در طی ۳۰ سال گذشته شناساندن چهره واقعی افراد و گروههایی است که پشت شعار آ زادیخواهی قایم شده بودند و جهنم جمهوری اسلامی را جانشین رژیم مستبد و عرفی شاه کردند. از بختیار گرفته تا بازرگان و کیانوری و گروههای ریز و درشت چپ و بازمانده های ملیون و ملی مذهبیها همگی نشان دادند که آیا هدفشان واقعاً آزادی و دموکراسی است یا آنکه دعوایشان با شاه بر سردیکتاتوری پرولتاریا و به قدرت رساندن ولایت فقیه و حاکم کردن قوانین شرعی است. شخص سحابی هم یکی ازافراد شاخص در این گروه است.

افرادی مثل سحابی و یزدی و غیره فقط در فضای جمهوری اسلامی قادر به تنفس کردن هستند. در همان اوایل انقلاب هم وقتی سحابی به سازمان برنامه رفت و تئورهای من درآوردی خودش را ارائه داد هیچکدام از کارشناسان عالیرتبه سازمان حاضر به همکاری با این شخص نشدند و دسته دسته مملکت را ترک کردند.

این افراد که از زمان مصدق پای منبر آخوندها می نشستند و چه چه و به به می کردند تنها هنرشان مسجد درست کردن دردانشگاهها و پیوند زدن حوزه و دانشگاه بوده است . ثمره مجاهدتهایشان نیز به قدرت رساندن رژیم عدل الهی در ایران و حاکمیت دین در جامعه است.

بعد از ۳۰ تجربه حکومت اسلامی ،شرافتمندانه ترین کار برای این اشخاص کناره گیری از سیاست و پوزش از مردم بخاطر صاف کردن جاده به قدرت رسیدن ملایان است. ولی با کمال تاسف اینها همچنان با دخیل بستن به امامزاده رهبری دنبال معجزه میگردند.
۱۹٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : دمکراسی شما

عنوان : برای ثبت در تاریخ
جناب نیاز که سواد و علم از سر و رویتان میریزد و در تحجر اسلام وامانده اید، و جناب قاسمی نژاد، هیچ نگران نباشید، این سایت از هم کیشان شما هستند و بیهوده گویی های شما را با بوق و کرنا چاپ میکنند و نطرات مخالف را سانسور (هر دو مطلب من و این مطلب هم بعد از چند دقیقه سانسور میشود) این هست آن دمکراسی اسلامی شما. حال بروید و حنجره پاره کنید و از دمکراسی سبز پر از جهل خودتان بگویید
۱۹٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : پاسخ دادن بیهوده است
جناب سعید قاسمی نژاد عزیز، شما بعنوان یک تحلیلگر جوان و خوشفکر باید پوستتان را کلفت تر کنید. من مطلب زیر را بارها خطاب به افراد دیگری نوشته ام و اجازه بدهید به شما نیز بفرستم:
بدترین اشتباه این است که شما خود را با افرادی که از نوشتارشان پیداست نه چندان سواد سیاسی دارند و نه پرنسیب اخلاقی درگیر بحث کنید. ترسی از ایجاد سوتفاهم برای خوانندگان نداشته باشید. اگر استادانی در این سطح و شعور شاگردی پیدا کنند همانا سزوارشان باد. این افراد اتفاقا با همین اظهار نظرهایشان چهره واقعی خود را به خواننده نشان میدهند، احتیاجی به زحمت شما نیست. در مقابل شعبان بی مخها سکوت از هر پاسخی بهتر است. فراموش نکنیم که جامعه ما چندان تجربه دموکراسی و احترام به دگر اندیشان ندارد و فرهنگ شعبان بی مخی حالا حالا ها ما را ول نخواهد کرد. بقول فروغ فرخزاد باید برای بردن جنگهای بزرگتر جنگهای کوچکتر را باخت.
۱۹٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : سعید قاسمی نژاد

عنوان : چند توضیح کوتاه
خوب است که دوستان اول مطلب را بخوانند بعد شروع به ناسزاگویی کنند.من تعجب می کنم که چطور کسی مطلبی در نقد جریان ملی مذهبی بخواند و بعد مدعی شود که نگارنده پامنبری ملی مذهبیهاست واینقدر هم از جریانهای سیاسی داخل ایران مطلع نباشد که اصولا طیف قابل توجهی از اعضای جریان ملی مذهبی کسانی هستند که درهمان اوایل انقلاب از نهضت آزادی انشعاب کردند بخشهای دیگر هم اصولا از ابتدا علاقه ای به نهضت ازادی نداشته اند.به هر حال من همانطور که در این مطلب نوشتم نسبتم با نیروهای ملی مذهبی ارادت شخصی و اختلاف سیاسی است .نسبتم با نهضت ازادی هم همین است.
درمورد اقای خمینی هم بنده گفته ام که ایشان نماینده ارتجاع مذهبی بوده اند پیش از این هم در مقاله ای توضیح داده ام که چرا با جمهوری اسلامی مخالفم.
من توضیح داده ام که انقلاب ۵۷ در پی دموکراسی نبود به این دلیل که در پلاتفورم سیاسی هیچ یک از نیروهای موثر در آن-شاید با اندکی تسامح بتوان بخشی ازجبهه ملی و شخص مهدی بازرگان و نه تمامیت نهضت ازادی را مستثنا کرد- خواست دموکراسی وجود نداشت یا دیکتاتوری پرولتاریا بود یا ولایت فقیه یا دموکراسی هدایت شده توسط نخبگان روشنفکر.ناسزاگویی شاید دل شما را خنک کند ولی در واقعیات تاریخی تغییری ایجاد نمی کند.
موفق باشید
۱۹٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : dournegar

عنوان : البته پیروان تئوری توطئه درچپ باز خواهند گفت کار انگلیس و آمریکا بود انقلاب را دزدیدند۰
سی و یک سال پپش هم دربحبوحه انقلاب و اتش وخون مهندس بازرگان درمقاله ای در روزنامه اطلاعات تحت عنوان نهضت خود ویرانگری نوشت شاه بماند و سلطنت کند انموقع همه درحال رساندن خودبه خمینی و دفاع ازتغییرحکومت به هرچیزی جز مشروطه سلطنتی بودند۰ درحمله به سفارت امریکا هم همه همین طور رادیکال بودند ازچپ تا راست۰در جنگ عراق هم کسی به بازرگان گوش نداد۰حالا هم همه درحال ایجادجنبش خون و جنون اند (بیچاره رجوی ۲۸سال است همین راه را پیشنهاد میکندمنتهی مثل کمونیستها سیاست بازنیست زیرنام موسوی و جنبش سبز و دموکراسی برای دیکتاتوری پرولتاریا و حکومت وابسته تر به روسیه تلاش کند).
زیاد طول نخواهد کشید ملت ایران بعداز فرونشستن غبارها یکبار دیگر به اصولی بودن مواضع سحابی پی ببرد۰
البته پیروان تئوری توطئه درچپ باز خواهند گفت کار انگلیس و آمریکا بود انقلاب را دزدیدند۰
بیخودنیست ۱۵۰ سال است مابرای حاکمیت قانون مبارزه می کنیم ولی هنوز ازهمه کشورهای منطقه عقبتریم
ضمنا ناصرزرافشان هم در رادیو آمریکا به این جنبش سبزتاخته بود

هاله سحابی بازداشت شد
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=۱۱۳۹۳
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۱۲/۰۹۸۲۵۸.php
۱۹٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرج رشتی

عنوان : خسته نباشید
تقی رحمانی در تفسیر خبر ۲۶ دسامبر ۲۰۰۹ صدای آمریکا روضه خوانی می کرد.
می توانید جملات ذهر آگین ایشان را بر ضد سکولار ها گوش کنید. مثلن گفت: در زندگی سکولارها خداوند نقشی ندارد. روحانی مثل بروجردی که در زندان هست ,خواستار جدائی دین از دولت است و خداوند در زندگی ایشان رلی بازی نمی کند؟ این که دروغ است .
در جواب باید گفت: سکولاریسم یعنی جدائی دین از دولت. کسی حق سیاست ورزی و دین ورزی را از کسی نمی گیرد. کسانی که خواستار جدائی دولت از دین هستند, مسئله دین را مسئله خصوصی مطرح می کنند.
.
جالب اینکه ایشان حتی معتقدند که آرمان گرائی را مارکسیست ها وارد ایران کردند, مه این هم شعاری بیش نیست. آرمان گرائی در ایران همیشه بوده. حتی مبارزات ضد امپریالیستی را خود آخوند ها در جنبش تنباکو به پیش بردند, مارکسیست ها کجا بودند؟
این ملی مذهبی ها برای یکبار هم شده باید روشن کنند که کدام مذهب مورد نظرشان هست. شیعه؟ مذاهب دیگه چی؟ بنا بر این تعجبی ندارد که سحابی ( ملی مذهبی) این حکومت را قبول دارد و در مجلس خبرگان هم بجای مجلس موسسان نقش ارتجائی خود را بازی کرد وگرنه می شد امیر انتظام که خواستار مجلس موسسان بجای مجلس خبرگان بود وهزینه سنگینی را هم در این راه پرداخت.
۱۹۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : سینا کیاست

عنوان : اوباما با ماهستی یا با اونا ؟
برای نیاز که همه جا کامنت های بی سر وته می گذارد.
تو که پدرت را «مصدقی کور دل » می شناسی تکلیفت معلوم ست.
منظور نویسنده ی این نوشته در مورد آقای رحمانی را لطفا وارونه نبین.
ماجرای گوآدالوپ در دی ۵۷ / guadalupe ۷۹ آغازی بود برای مذاکرات رسمی با خمینی و باندش
مسلما در باره ی جزئیات آن نه نیاز و همفکران همایون علاقه ای به این بحث دارند و نه علیخانی و سعید قاسمی نژاد در ایران می توانند وارد معقولات شوند

یادتان باشد که آنهائیکه از کودتای ۲۸ مرداد طفره میروند از نقش غرب و در راس آن آمریکا در انتقال قدرت از شاه به خمینی هم طفره میروند. تا نوکری حکومت شاه در سایه بماند. هم اکنون هم جهان و در راس آمریکا و غرب به بهانه ی اینکه مردم ایران دلشان نمی خواهد که جامعه جهانی از آنها حمایت کند دارند فجایع ایران را تماشا می کنند. تمامی این سال بردند و چاپیدند و تمام کشتارها را نادیده گرفتند. در ایران اراده ای بالاتر از حکومت «امداد غیبی » غرب ست که شاه و شیخ را حمایت می کند .
مردم بدرستی می پرسند:
اوباما با ماهستی یا با اونا ؟
۱۹۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : آفرین بر تو باد
سعید عزیز من تمام دیشب و شبهای پیش و اساسا از زمان انتخابات درست و حسابی نخوابیده ام و خیلی نگران وضع ایران هستم. من متعلق به همان نسل کذایی سوخته هستم که سیاهی لشکر انقلاب پنجاه و هفت بود و همانطور که تو دوست خردورز بخوبی درک کرده ای دنبال هرچه بود آن دموکراسی و آزادی نبود. ما عقب افتاده تر از این ها بودیم که اصلا بدانیم اینها چیست. با دیدن نوشته های شما دلم گرم میشود و افتخار میکنم به شما جوانها که مثل ما شوت نبودید و قدرت تجزیه تحلیل دارید. ما در دامان نسلی که از ما هم از نظر سیاسی عقب افتاده تر و زندانی کله خری ها و لجبازی های طرفین درگیر در کودتای بیست و هشت مرداد بود هستیم. پدر من از حقوقدانان درجه یک زمان شاه، مصدقی کوردل تا لحظه مرگش به شاه فحش میداد و بنظر من تا زمان مرگش اسیر یک دگم بی اساس تاریخی بود. من نیز هم با نظر شما در مورد بیهوده بودن انقلاب گذشته و هم ضروری بودن تغییر این رژیم موافقم. دلم میخواهد عکس العمل آقای رحمانی و سحابی را در حالی که جلوی چشم آنها ماشین پلیس دوبار از روی تظاهرکننده مسالمت آمیزی رد میشود ببینم. این رژیم کثیف نشان داده که قابل اصلاح نیست و تا بحال هم ما هر راه مسالمت امیزی را امتحان کرده و شکست خورده ایم.
سعید جان تجربه انقلاب امریکا و چنانکه بدرستی گفتی "تجربه انقلاب های دموکراتیک ۵۰ سال اخیر به ما می آموزدکه انگاه که حکومت های دیکتاتوری تمامی راه ها را بر نیروهای دموکراسی خواه ببندند انقلاب دموکراتیک یگانه استراتژی کامیاب خواهد بود."
۱۹۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : سپهر

عنوان : نمایندگی جنابعالی از کیست؟
سعید آقا شما از کی نمایندگی داری که موسوی را رئیس جمهور منتخب کرده ای؟ آقا جان مردم دارند می گویند مرگ بر اصل ولایت فقیه، رئیس جمهوری منتخب شما هم دارد می گوید قانون اساسی جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد؛ آنوقت شما می گویی کف مطالبات جایگزینی احمدی نژاد با موسوی است؟ مثل اینکه شما مسلمان های حرفه ای اصلا در این اجتماع زندگی نمی کنید؛ آقا جان این نظام و سنت منحوس محمدی اش باید در تمامیت اش برود؛ موسوی هم که به سیدی اش و برتری اش بر غیر سید ها مفتخر است مدت هاست مردم شعار می دهند که بهانه است، چون که کل نظام نشانه ست؛ یک کم واقع بین باشید و خون های ریخته شده را هم ارث پدری تان ندانید که بخواهید بر سر اش معامله کنید؛ این جنبش یک رستاخیز تمدنی ایرانی ست؛ سبز ها هم در بیرون اند سعید خان، کی دیگه تو کشور پرچم سبز سید را بالا برده که شما از آن حرف می زنید؛ جنبش سبز مدت هاست به یک رستاخیز تمدنی رشد کرده، اگرچه بی بی سی و صدای آمریکا تبدیل به تکیه امام حسین شده اند، اما در ایران از این خبرها نیست؛
۱۹۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨