آیت اللهی که مورد احترام مخالفین بود - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ناصر مستشار

عنوان : آیت الله منتظری برخلاف خمینی کینه توز نبود!
در نظر مولانا هر که می خواهی با ش ، قبل از هر چیز انسان بودن شرط است!

از خصوصیات شناخته شده وبارز آیت الله منتظری در انسانیت والای ایشان نهفته شده بود.تزکیه نفس آیت الله منتظری از نحله وروش زندگی با خلوص مولوی سرچشمه می گرفت.تمام تلاش و جدیت سیاسی آیت الله منتظری در تمام عمرش برای انسانیت بود .پسرش یعنی حجت اسلام محمد منتظری را در بمب گذاری ساختمان حزب جمهوری اسلامی در تاریخ هفت تیر۱۳۶۰ از دست داد.علیرغم اینکه رژیم اسلامی آن بمب گذاری را به سازمان مجاهدین خلق ایران نسبت می داد اما آیت الله منتظری در کشتار دسته جمعی سال ۶۷ به دفاع از زندانیان سیاسی و بخصوص اسیران مجاهدین ،شجاعانه قیام نمود و علیه احکام ضد انسانی صادر شده از جانب خمینی شورید.خمینی اکثر بستگان آیت الله منتظری یعنی «هاشمی ها« را درماجرای پشت پرده ملاقات فرستادگان رونالد ریگان در تهران که با یک جلد قرآن برای مذاکرات با نمایندگان خمینی آمده بودند از دست داد.خمینی آیت الله منتظری را از جانشینی عزل و ایشان را خانه نشین کرداما وی براحتی ازجاه و جلال و مادیات گذشت و همچنان به ساده زیستن اکتفا کرد .خمینی کینه توزی را بدانجا رسانید که حتی آیت الله منتظری را از دخالت در امور سیاسی منع نمود اما ایشان همواره تصویر خمینی را در اتاق محقرش به دیوار آویزان کرده بود.هرگاه خمینی به کسی کینه می گرفت تا نابودی آن شخص پیش می رفت!رفتاری که خمینی در حق قطب زاده که خودش می گفت اورا بزرگ کرده است ،بسیار ضد انسانی بود.عملکرد خمینی در حق آیت الله شریعتمداری که اورا دربلوای ۴۲ از اعدام نجات داد نیز بی رحمانه بود.اما آیت الله منتظری با شجاعت و درایت وبرایت بی نظیری در بیشتر امور اسلامی و وقایع رخ داده در نظام جمهوری اسلامی بازنگری نمود. تا آنجائیکه در صدو پنجاه سال گذشته هیچ روحانی بلند پایه ائی جرات آیت الله منتظری را نداشت که برای اولین بار حقوق شهروندی بهائیان ایران را به رسمیت بشناسد. در مورد ولایت فقیه که خودآیت الله منتظری از تدوین کنندگان آن بود ،تجدید نظر نمود. آیت الله منتظری در آخرین مصاحبه تاریخی خویش به اشتباهات خمینی اشاره نمود واورااز خطاهای بیشمارمبراندانست.اگردر ایران چند تن از روحانیون بلندپایه و شجاع مانند آیت الله منتظری می بودند ،امکان آغاز یک رنسانس در اسلام و بخصوص شیعه ممکن می شد.فوت آیت الله منتطری نیز بسیار پرعظمت و در میان مردم حرکت آفرین بود تا آنجائیکه خامنه ائی را وادار نمود تا سکوت کبرای خویش را علیه آیت الله منتظری بشکند و با صدور اطلاعیه ائی در برابر مقام والای ایشان کرنش کرد. یاد آن حضرت گرامی باد!
۱۹۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرانی دوست

عنوان : آقای نیاز گرامی
آقای نیاز گرامی، من از طریق پرشین رادیو با اخبار روز چند ماه پیش آشنا شدم و کاش خیلی پیشتر با این تارنما آشنا می شدم. ماه ها فقط خواننده این تارنما بودم و بالاخره چندی پیش تصمیم گرفتم که در نظرات منهم مشارکت کنم. فکر می کردم که با تبادل نظر هم خودم از نظرات دیگران می آموزم و هم با به چالش گرفته شدن نظراتم نکات ضعف افکارم را در می یابم و در رفع آنها می کوشم. در این مدت کوتاه چند ماهه ره چند ساله را رفته ام و راهی بس دراز در پیش دارم. من سعی کردم با کسانی که مشکلی با نظرات من دارند رابطه برقرار کنم و آنها را تشویق کنم که نکات ضعف افکارم را دوستانه و صمیمانه با دلیل و سند و اعداد و ارقام مرا در جریان بگذارند. متأسفانه در این کار موفق نشدم و با خواندن نوشته محبت آمیز شما، من بعد در برابر فحاشی و اتهام و طفره رفتن به جای جواب دادن ها سکوت کامل اختیار خواهم کرد. در ضمن معتقدم که اخبار روز سیاست بسیار خوبی را دنبال می کند که اجازه می دهد همه گونه نظر ابراز شود.

با سپاس فراوان از آقای نیاز و اخبار روز
۱۹۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : پاسخ دادن بیهوده است
جناب یک ایرانی دوست، بدترین اشتباه این است که شما خود را با افرادی که از نوشتارشان پیداست نه چندان سواد سیاسی دارند و نه پرنسیب اخلاقی درگیر بحث کنید. ترسی از ایجاد سوتفاهم برای خوانندگان نداشته باشید. اگر این استادان شاگردی پیدا کنند همانا سزوارشان باد. این افراد اتفا قا با همین اظهار نظرهایشان چهره واقعی خود را به خواننده نشان میدهند، احتیاجی به زحمت شما نیست. تنها ریش و عمامه خمینی را کم دارند با سخنان قصارش: بشکنید این قلم ها ... من تو دهن .. میزنم. باید بِرهَ ... مطمئن باشید در مقابل شعبان بی مخها سکوت از هر پاسخی بهتر است.
۱۹۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۶ دی ۱٣٨٨       

    از : یک ایرانی دوست

عنوان : اقای مرندی، لطفأ بجای مبهم گویی شفاف و دقیق مشکلتان را با نظرات بنویسید که مفهوم باشد.
دقیقأ مشکل شما با نظر من چیست، کجای نوشته من سخنی از قیمومیت دیده می شود؟ من از شما تعیین کننده نیستید که بگویید چه کسی مبارزه کند یا نکند، این حق را کسی به شما نداده است. من نظر خودم را نسبت به گفته ها نوشته های شیرین عبادی ها و اکبر گنجی ها و غیرو داده ام. من خوشم نمی آید که اینگونه شخصیت ها که با ایرانیان خارج از کشور قهر هستند از جانب من حرف های خرافی و نا معقول بزنند. شما اگر با اینگونه شخصیت ها مشکل ندارید بخودتان مربوط است که نظر خودتان را مودبانه بدهید. منهم هر عقیده ای که داشته باشم بدون ترس می دهم و ترسی هم از تغییر عقیده ندارم. شما هم اگر مقاله های نویسندگان اخبار روز دو روز اخیر را مثل من با دقت بخوانید خواهید دید که بیشتر نظرات من در توافق با اینهاست.

لطفأ بجای مبهم گویی شفاف و دقیق مشکلتان را با نظرات بنویسید که مفهوم باشد.
۱۹۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨٨       

    از : علی مرندی

عنوان : مردم قیم نمی خواهند.
برای نیاز و حق و ایرانییدوست وبهمن کرمانی و هر اسم دیگر که در دنیای «مجازی » تلاش می کنند تا اظهار وجود نمایند.
در دنیای «واقعی » تا دلتان بخواهد شخصیت های حقیقی و حقوقی وجود دارد که سینه ی خود را در برابر تمام جنایتکاران سپرکرده اند
مردم بین شما و ایشان حتما ایشان را انتخاب می کنند . دست از این حقه بازیها بردارید مردم قیم نمی خواهند.
۱۹۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرانی دوست

عنوان : مقاله ها و نوشته های ژورنالیست ها، رو شنفکران، روشنفکر نمایان و بعضی از فعالان سیاسی در باره منتظری در بسیاری موارد آغشته به خرافه و دروغ و تحریف تاریخ بوده است. چرا بسیاری از اینان نیاز به قهرمان سازی و بت سازی دارند؟
مرگ منتظری خرافه پرستی و خرد گریزی بسیاری از ژورنالیست ها، «روشنفکران»، روشنفکرنمایان، نواندیشان دینی و فعالان سیاسی ایرانی را بطور اسف انگیزی در عرض یک هفته به نمایش گذاشت. بسیاری از اینان از کرده خود اگر تاکنون پشیمان نشده باشند در آینده نزدیک پشیمان خواهند شد و آرزو خواهند کرد که کاش اول فکر کرده بودند و بعد دهانشان را باز می کردند. اینان، از شیرین عبادی که منتظری را پدر معنوی ما ایرانیان می خواند گرفته تا صدها نویسنده و فعال سیاسی که کورکورانه از او دنباله روی کردند تا فرخ نگهدار که به دنیای باقی اشاره می کند، خرافه پرستی شان به یکباره بر خردشان غلبه کرد و با تحریف تاریخ و دروغگویی از منتظری یک شبه یک قهرمان ملی و مدافع حقوق بشر ساختند. معنی اینگونه بت سازی سی سال پس از بختک جمهوری اسلامی چیست؟ چند دهه دیگر باید به انتظار بنشینیم تا روشنفکران ایرانی قرن بیست و یکمی را در عرصه روشنگری ببینیم؟

مردم پس از انقلاب ۵۷ یکی از دلایل شکست در اهداف خود را همین «روشنفکران» می دانستند و این باعث سرخوردگی بسیاری از ایرانیان شده بود. حال آن ذره آبرویی هم که داشتند در عرض یک هفته از دست دادند که واقع مایه تأسف عمیق منست. من اشتباهأ فکر می کردم که «روشنفکران»، ژورنالیست ها و فعالان سیاسی ما حداقل در این سی سال خود را با طرز تفکر روشنفکران غربی آنقدر آشنا ساخته اند که دوباره اشتباه خود را تکرار نکنند. امیدوار بودم برای اینان دیگر هیچ کس و چیزی بجز منافع ملی ایران و برپایی یک دمکراسی واقعی در کشورمان مقدس نباشد. امیدوارم که از خطای خود در این هفته چیزی بیاموزند. هرچه اینان در این چند روز گفتند و نوشتند در تاریخ ایران برای همیشه ثبت شده است و اینان باید به این فکر کنند که پژوهشگران در آینده چه قضاوتی در باره شان خواهند کرد و چه چهره ای از آنان در اذهان پدید خواهد آمد.

مقاله ها و نوشته های ژورنالیست ها، روشنفکران، روشنفکرنمایان، نواندیشان دینی و فعالان سیاسی درباره منتظری در بسیاری موارد آغشته به خرافه و دروغ و تحریف تاریخ بوده است. چرا بسیاری از اینان نیاز به قهرمان سازی و بت تراشی دارند؟ چرا رضایت نمی دهند به اینکه منتظری به سبب مقام بالایی که داشت طبیعتأ هم خطاهایش بزرگ بود چون دامان خیلی ها را گرفت و هم خدماتش بزرگ بود چون به مبارزه ما کمک کرد و می کند؟

خوشبختانه در این دو سه روز اخیر مقاله های معقول تری در اخبار روز دارند جای پرت و پلا گویی های قبلی را می گیرند.

با سپاس فراوان از کارکنان اخبار روز
۱۹۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨٨       

    از : بهمن کرمانی

عنوان : منتظری، از آیت الله گربه نره تا مجاهد نستوه و پدر حقوق بشر
مردم آلوده به خرافات مذهبی و فرهنگ به غایت متحجر عزادار بودن و گریستن، سیاه پرستی و مرده پرستی مذهب شیعه، باز سوژه ای یافته تا شعور و خرد را بیک جا به حراج بگذارد و خود را تا سطح عوام ترین و جاهل ترین مردم دنیا بکشاند. منتظری نه در جوانی، نه در برابر خصم و نه بقول خودشان در راه "جهاد در عقیده" ، که در کهولت و در بستر خود به آرامی زندگانی را وداع گفت. هیجان های هیستریک، نه تشنه گان فرهنگ متحجر عزاداری شیعه که حتی بی دینان را در بر گرفت. چپ و راست، هر کسی که مادام در پی مطرح کردن خویش هست، در وصف منتظری دست بقلم برده و گوی دروغ گویی، بزرگنمایی، چاپلوسی، تعریف و تمجید های بی اساس وخالی از واقعیت ها، را از یکدیگر ربوده اند. این مردم بدون حافظه تاریخی گویا فراموش کرده اند که در وصف منتظری چه ها که نمیگفتند و او چه نا بخردی ها و کزی های که نکرده بود. گویا رفسنجانی، خاتمی، موسوی، کروبی و کلیه یاران "امام راحل" فراموش کرده اند که چه لغز هایی که به منتظری نگفتند و چه بر چسب هایی که براو وارد نکردند و امروزه ریا کارانه و شیاد گرانه از او به عنوان مرجع تقلید یزرگ شیعیان جهان باد میکنند. گویا ینی صدر فراموش کرده که او را در "کودتا" علیه اش از همدستان خمینی و دیگر نزدیکان او نمیدانست. گویا به دلیل ساده گی او، اکثریت مردم ایران او را ایت الله گربه نره خطاب نمیکردند و چه لطیفه هایی که در وصف ساده گی و حماقت او بیان نمیکردند. گویا در روزنامه و نشریات مخالفین رژیم جنایتکار اسلامی مرتب ار فتواهایی نظیر بعقد پاسداران و شکنجه گران درآوردن دختران باکره در شب اعدام و یا کشیدن خون زندانیان قبل از زندان نمی نوشتند. گویا از فتوا هایی نظیر "نجس" بودن کمونیست ها و چپ های زندانی در زمان شاه و اوج تحجر و جهل او نمی گفتند. گویا از تیوریزه کردن حکومت منحوس و وحشی ولایت فقیه نمی نوشتند.
دلگیری نه از دلداده گان فرهنگ مرده پرستی و عزاداری شیعیان است که بیک باره منتظری از مردی خاین به امام راحل به مجاهد نستوه تبدیل میشود و یا برای کسی که اسلام را همانا دمکراسی ناب تبلیغ میکرد و برای حمایت متحجرانش از اسلام کشتارگر ولی مدافع منافع کشورهای چپاولگر، جایزه نوبل گرفت، و امروزه منتظری را "پدر حقوق بشر" ایران مینامد و بدین صورت به مردم آگاه نه نادان ایران توهین میکند، نیست. دلگیری از آن افراد و سازمانهایی است که در زیر پرچم دروغین دمکراسی و احترام به عقاید دیگران به تعریف و تمچید بی اساس از منتظری میپردازند و عزادار میشوند و به "مردم ایران" تسلیت میگویند. آیا با این فرهنگ دوچهره ای و دو رویی میخواهیم به دمکراسی و کمال برسیم؟ بحث بر سر ایستاده گی منتظری بر نظراتش و ایستاده گی در برابر جنایات خمینی در سال ۶۷ نیست ، چرا که از سال ۶۰ تا ۶۷ کمتر از سال ۶۷ جنایت و اعدام صورت نگرفت و از منتظری صدایی بر نخواست. تقاوت منتظری با ابن الوقت های امروزی نظیر خاتمی، کروبی، موسوی، و کلیه اصلاح طلبان در این هست که منتظری در یک جایی در مقابل توحش افسار گسیخته اسلام ناب محمدی ایستاد و عطای رهبر شدن را به لقایش بخشید در حالیکه فرصت طلبان و دو رویان اصلاح طلب هیچگاه (حتی در این مقطع) از کشتار امام راحل شان یک انتقاد بی مقدار هم نمیکنند و وقیحانه از امام اشان حمایت کرده و در رویای دوران رهبری امام راحلشان هستند. این بی صفتان نه مقامی را از دست دادند و نه از ثروت بغارت گرفته شده اشان، کاسته شد. تفاوت منتظری با دیگر شیفته گان حکومت جهل و جنون در همین هست و بس. پس یکبار برای ثبت در تاریخ هم که شده پیراهن سیاه عزاداری منحط شیعه را از تن برداریم و اگر قلمی در وصف مرگ کسی میخواهیم برداریم به دروغ گویی و بزرگنمایی مبتذل نپردازیم و آن گویم که واقعیت دارد نه بیشتر و نه کمتر.
۱۹۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨٨       

    از : toudehy bi haya

عنوان : جای این نظر اینجاست نه زیر نظر گنجی مبارز
از : حق
عنوان : هزینه تحول منتظری برای ایران و ایرانیان بسیار گزاف بوده است.
منتظری پس از ده سال بی اعتنایی به کشتار شخصیت های سیاسی و ارتش شاهنشاهی و سنگسار و قطع کردن دست و پاها و اعدام های علنی و بیدادگاه های اسلامی و حذف فیزیکی دگراندیشان درون و برون مرزی و پس از قتل عام یک نسل از پاک ترین فرزندان ایران در جنگ با عراق تازه فهمید که همکاری اش با خمینی اشتباه بوده و تصمیم گرفت راهش را از خمینی جدا کند. نه کشتار یاران قدیمی (که به کمک و سازمان دهی آنها خمینی به قدرت رسید از توده ای ها و چریک های فدایی خلق و بازرگان ها و بنی صدر ها گرفته تا جبهه ملی و مردم نا آگاه و خرافه زده) منتظری را تکان داد، نه کشتار وحشیانه بیش از ۱۵۰ دگراندیش برون مرزی مثل شاپور بختیار و برومند و فریدون فرخزاد و نه جنگ خانمانسوز ۸ ساله که بیش از نیم میلیون کشته و شاید به همین تعداد زخمی و شیمیایی و ده ها میلیون خانواده های عزادار و دل شکسته از خود به یادگار گذاشت. ۹۹ در صد این بدبختی ها در ده سال اول انقلاب به اضافه اعدام اقتصاد و صنعت ایران که یکی از درخشان ترین ها در جهان بود باید انجام می شد تا منتظری بفهمد که کارش اشتباه بوده و باید به ندای وجدان دینی اش گوش فرا دهد و شهامت آنرا پیدا کند و در مقابل خمینی بایستد، که ایستاد و هزینه اش را قهرمانانه پرداخت. دلم از این بدرد می آید که چرا باید چنین هزینه گزاف و غیر قابل جبرانی بمدت ۱۰ سال داده میشد که منتظری انقدر دیرتر از مهشید امیرشاهی و شاپور بختیار و برومند و حتی عوام بفهمد که حکومت نعلین بس دهشتناک تر از حکومت چکمه است.

در آینده پژوهشگران در این حیطه ها بدور از حب و بغض پاسخ خواهند داد و او را با آخوند زاده که یکی از قهرمانان صدر انقلاب مشروطه بود مقایسه خواهند کرد، آخوندزاده که خواهان دمکراسی و مدرنیته بود و منتظری که تئوریسین حکومت دینی و تحجر در ۱۰ سال اول انقلاب ۵۷ بود. دلایل تحول و هزینه این تحول هم ارزیابی خواهد شد. در حال حاضر ما نباید دچار این توهم خطرناک شویم که منتظری دمکراسی خواه به مفهوم غربی ان بود. اکبر گنجی ها، شیرین عبادی ها، موسوی ها و خاتمی ها هنوز شهامت ایستادگی در برا بر خمینی مرده را ندارند چه برسد به اینکه خواهان دمکراسی به مفهوم غربی آن باشند. چه هزینه ای برای این ها ایرانیان باید پرداخت کنند که متحول شوند و به ما پیوندند؟ سیاست حکم می کند که از اینان بعنوان سکو های پرتاب استفاده شود بدون اینکه هدف گم شود، هدفی که ایرانیان هزینه گزافی برای رسیدن به آن تاکنون پرداخته اند میوه نهایی این هزینه برای نسل های آتی باید دمکراسی به مفهوم غربی آن باشد.

ایستادگی منتظری در برابر خمینی و خامنه ای امری حقیقی است که در تاریخ به ثبت رسیده است که واقع تحسین برانگیز است و گویای شهامت اوست.
۱۹۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱۳۸۸
۱۹۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : Rahman Agh Karim

عنوان : GREEN
beh nzr miaad maa fraamoush miknim "sbz" yny "hmeh" dr baazi hstnd. hr hs baa yk raay. Iran "sbz frdaa" nh ghaadr ast aakhound ra hzf knd nh bahaayi ra. nh koumounist ra na shaahprstaan ra. nh eskr aoulaadi mirvd na sahaabi, na khaan baa baa tehraani!!!!. sbz baashid w sabz bnwisid. mrdm agr hm choun shomaa bindishnd ta haalaa my baa yst hm digr ra "khourdh boudnd"!!!! anha "sbz" ra nshan rfth and. eou
۱۹۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ کرامت

عنوان : جناب «دکتر» ایراندوست
داریوش همایون بهترست درباره خودش و سومکا یا در باره «تعزیه » ۲۸ مرداد حرف بزند یا اصلا درباره ی تاریخ معاصر ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ کتاب بنویسد /مثل هما سرشاز که با شعبون بی مخ مصاحبه کرد.
نسل جوان به این خاطره نویسی ها نیاز داردند
۱۹۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرانی دوست

عنوان : این مردم بجز آزادی هیچ چیز و کسی را دیگر مقدس نخواهند شمرد.
منتظری هم موقعی که زنده بود به درد مبارزان خورد و هم پس از مرگش بخصوص بعد از کودتای ۲۲ خرداد. منظورم از لحاظ سیاسی است و نه دینی، جنبش سبز از وجود و موضع و گفته ها و نوشته های او برای پیشبرد هدف های سکولار خود حداکثر استفاده را از او کرد. اکنون هم که دیگر در میان ما نیست باز هم همان استفاده خواهد شد، به این می گویند سیاست. منتظری هم مطمئنأ می دانست که از او استفاده ابزاری میشود و مشکلی با آن نداشت و آگاهانه با جنبش سبز همکاری می کرد. در کشوری که تمام راه های ابراز اعتراض بسته است یکی از راه های موثر برای ابراز اعتراض اینست که مردم یا به بهانه های مختلف توده ای به خیابان می آیند و یا صحنه را خالی می کنند. بودن و نبودن مردم در خیابان ها به مناسبت های گوناگون گویای اعتراض و نظرسنجی افکار عمومی در ایران استبداد زده است. برای اثبات این مطلب و سیاسی بودن مردم فقط کافی است به واکنش مردم به دو واقعه که در عرض یک هفته اتفاق افتاد نگاهی بیاندازیم، تظاهرات حکومتی علیه پاره کردن عکس خمینی و خاک سپاری منتظری. مردم با خالی نگاه داشتن خیابان ها در تظاهرات حکومتی و پر کردن خیابان ها در خاک سپاری منتظری نشان دادند که از هر بهانه ای استفاده سیاسی می کنند و در خیابان ها نطر و پیام سیاسی خود را به جهان عرضه میکنند. در هر دو مورد مردم تو دهنی محکمی به خامنه ای و هوادارانش زدند و در عین حال به همه دولت های دنیا نشان دادند که سکولار هستند و هیچ مشروعیت و اعتباری برای خمینی و هوادارانش، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، قائل نیستند. بنابراین خرد جمعی مردم با این سیاست از ۲۳ خرداد تاکنون خود را به نمایش گذاشته است.

از جانب مردم نباید نگران بود، آنها از روی عقائد دینی خیابان ها را پر و خالی نمی کنند، از هر منفذی استفاده می کنند که به هدف های سکولار و دمکرات خود دست یابند. این مردم بجز آزادی هیچ چیز و کسی را دیگر مقدس نخواهند شمرد.

مقاله داریوش همایون بسیار در این مورد خوب و به جا بود ولی فکر می کنم عنوان بجای «آبت اللهی که مورد احترام مخالفین بود»
اگر «آیت اللهی که مورد احترام مخالفین شد» گذاشته می شد به حقیقت نزدیکتر می بود. خوشحالم که ایشان حب و بغضی در مقاله شان دیده نمی شود. شیوه این مقاله همانقدر مرا سرافراز کرد که نامه بچه گانه شیرین عبادی با عنوان چیزی شبیه به «پدرم مرا ببخش که قدرت را ندانستم». نامه این خانم باید بطور جدی بوسیله
تحلیل گران شکافته شود چون نکات نگران کننده در آن بسیار دیده می شود.
۱۹۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : به امید ایرانی بدون آخوند

عنوان : به مناسبت مرگ منتظری
هر آخوند، بنا بر تعریف دشمن ایران و تمدن ایرانی ست؛ با انداختن عبا بر دوش و گذاشتن عمامه بر سر، آخوند سوگند یاد می کند که ویران کننده ی سنت زرتشت و کوروش و برپا دارنده ی آئین مرگ آور و ایران ستیزانه ی اسلام است؛ آخوند، ستون پنجم حجاز در تیسفون و پارسه است؛
تا آخوند هست، زن نیمی از مرد است. تا آخوند هست، حکم اعدام وظیفه ای الاهی ست. تا آخوند هست، نوروز جشن کافران است. تا آخوند هست، چهار شنبه سوری حرام است و یلدا نماد مجوس. تا آخوند هست، ایرانی موالی ست و عرب سرور؛ تا آخوند هست، رستم و فرهاد و آرش نماد جهل اند و حسین و حسن و علی نماد دانایی؛ تا آخوند هست، ایران سرزمینی اشغال شده است؛
از این روست که مرگ هر آخوند در ایران، مرگ یک گماشته ی اهریمن است؛ مرگ آخوند منتظری را که خود را الحسین علی المنتظری می نامید، به همه ی فرزندان زرتشت و کوروش شاد باش می گویم؛ به امید ایرانی تهی از آخوند و اسلام؛
***
پ.س
در بحث هایی که شد، برخی از دوستان نکاتی را مطرح کرده اند که در اینجا توضیح می دهم
مشکل چیست؟ مشکل فردی ست و یا نهادی؟ مشکل فرهنگی و اجتماعی ست و یا خصوصی؟ مشکل ده ها هزار انسان بی گناه کشته شده در نظام ولایت فقیه هستند و یا بازبینی های جزئی و پشیمانی های موضعی بنیادگذار این نظریه؟ مشکل بندبازی سیاست بازان ایرانی ست و یا میلیون ها جوان ایرانی که حق یک زیست ساده و امروزی از آنان دریغ شده است؟ مشکل ترانه موسوی ست که توسط گماشتگان الله به او تجاوز می شود، همان گونه که در هزار و چهار سد سال گذشته به میلیون ها زن و مرد ایرانی شده است، و یا خیر، مشکل اعاده ی حیثیت از کاتبان توضیح المسائل هاست؟
و در نهایت، مشکل روشنفکری سکولار، متجدد و آخوندزده ی ایرانی ست و یا جوان هایی که به دنبال فرهنگ ملی خود و بیرون آمدن از سنت حجاز و مدینه هستند؟
بندبازان سیاسی ایرانی می کوشند منتظری را تبدیل به یک قدیس کنند؛ ولی به راستی کدام سرزمین است که هیملر ها و گوبلزهای اش را قدیس کند و باز نیز بتواند از تاریکی خود ساخته ی خود بیرون آید؛
اما بیائید ببینیم آخوند چیست و به قول هوسرل، اگر کمی پرهیز کنیم و از موضوع فاصله بگیریم، تکلیف پدیده ای به نام آخوند چه می شود؟
آخوند در واژه از پسوند «آ» و ماده ی فعلی «خوند» که از خواندن گرفته شده تشکیل شده است؛ آخوند، به عبارت دیگر، یعنی کسی که توانایی خواندن دارد و یا، با سواد است؛ اما منظور از خواندن و سواد داشتن چیست؟ پاسخ ساده است: منظور کسی ست که توانایی خواندن متن قران را دارد؛ آخوند، یعنی توانا به لسان العرب که لفظ الله در آن محفوظ است؛ و اشتباه نکنیم، الله خدا نیست، الله الله است؛ باری، آخوند با غیر آخوند به واسطه ی تسلط به قران تفاوت دارد و به منبع وحی، نزدیک تر و از این طریق، در مراتب نیکی و خوبی، از غیر آخوند بالاتر؛
به عبارت دیگر، آخوند به صرف آخوند بودن اش برتر است، و این، نخستین مرتبه ی آپارتاید ذاتی نظم الاهی است؛
آخوند برای حفظ برتری خود لباس فرم نیز دارد، عبا و عمامه؛ که نوع سیاه عمامه برتری نژادی آخوند را نیز نمایان می کند و او را مستقیما با تخم و ترکه ی محمد مرتبط می کند؛ چنین آخوندی سید نام دارد، یعنی آقا؛ مفهوم متقابل سید، موالی است، یعنی کسی که دارای یک مولا است و از حالت بردگی کامل به حالت بردگی ناقص برکشیده شده و تحت حمایت مولای اش است که در قرون اولیه همیشه یک عرب بود؛
اما اینک به مواد تفکر آخوند بنگریم؛ موضوع بحث آخوند چیست؟ به عبارت دیگر، موضوع فقه چیست؟ موضوع فقه انسان نیست، بلکه انسانی ست که تا سطح یک صغیر ِ مقلد فروکشیده شده است؛ واژه ی مقلد از مصدر ثلاثی قلد گرفته شده و مقلد کسی است که دارای قلاده است؛ قلاده بندی ست که بر گردن سگ می اندازند؛ به همین علت است که آخوندهای عصر قجر شاهان قاجار را، و کلا هر شاهی را، کلب
اسلام می نامیدند، یعنی سگ اسلام؛
در اینجا باید افزود که فقه آنگونه که برخی دوستان سهوا اشاره کرده اند، فلسفه نیست؛ اسلام فلسفه ندارد؛ اسلام زور و خشونت قانونی شده و توحش مدون است؛ اسلام حتا قانون نیز ندارد، بلکه همانطور که شاهزاده هم در بیانیه ی آخرش اشاره کرده است، اسلام ضابطه دارد؛ قانون و ضابطه با هم فرق دارند؛ قانون یعنی باید و نبایدی که برایند خرد آزاد مردم باشد و لاغیر؛ قانونی که منبع اش انسان خودمختار نیست، قانون نیست؛ در همین راستا، اسلام مفهوم حق را نیز، که آن نیز پیامد خودمختار بودن انسان است، نمی شناسد، بلکه آنچه که در اسلام هست، تکلیف است و بس؛
انسان اسلامی یک موجود مکلف است و نه یک موجود محق و آراسته به حق؛
بنابراین، در اسلام چیزی به نام فلسفه وجود ندارد و آنچه که هست، فقه است و کلام، که اولی تبیین بخش حقوقی اسلام و دومی، تبیین بخش معرفتی آن است که به تفکر در باب کلام، یعنی کلام الله می پردازد؛
آری، صنف آخوند چنین پدیده ای ست؛ آخوند کسی ست که جهان را میان مومن و غیر مومن تقسیم می کند و مومن را بر غیر مومن برتری می دهد؛
آخوند کسی ست که جهان را به دارالکفر و دارلاسلام تقسیم می کند و دارالفکر، یعنی سرزمین کفار را، دارلحرب می نامد که باید فتح شود؛
به حرف های خمینی، استاد و رهبر فکری این انقلاب، از جمله رهبر منتظری گوش دهیم

" آن مذهبی که جنگ در آن نیست ناقص است؛ گمانم این است که اگر به حضرت عیسی سلام الله علیه هم مهلت می دادند، به همین ترتیبی که حضرت موسی سلام الله علیه عمل کرد او هم همان طور عمل می کرد. این اشخاصی که گمان می کنند که حضرت عیسی اصلا سر این کارها را نداشته و فقط یک ناصح بوده است، این ها به نبوت حضرت عیسی لطمه وارد می کنند، برای اینکه پیغمبر شمشیر دارد، جنگ دارد، جنگ می کند که مردم را نجات بدهد. حدود و تعزیرات را وضع می کند برای اینکه تربیت شود این آدم... اگر امروز ما جنگ می کنیم این فقط یک ذره ای است، یک رشحه ای است از آنچه قران می گوید. تازه آنچه قران می گوید خیلی بیشتر از این حرف ها است. غلط مهمی است که کسی خیال کند قران نگفته است جنگ جنگ تا پیروزی. این یک رحمتی است برای بشر که خدای مبارک و تعالی مردم را دعوت به مقاتله کرده است.
جنگ های رسول اکرم رحمتش کمتر از نصایح ایشان نبوده است. آن هایی که معتقدند اسلام نگفته است جنگ جنگ اشتباه می کنند. قران می گوید جنگ جنگ، یعنی کسانی که تبعیت از قران می کنند باید آنقدر به جنگ ادامه دهند تا فتنه از عالم برداشته شود. جنگ یک رحمتی است برای تمام عالم و یک رحمتی است برای هر ملتی در هر محیطی که هست. اینکه پیغمبر رحمه العالمین می فرماید «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه»، بزرگ ترین رحمت است برای بشر. آنهائی که می گویند اسلام نباید آدم کشی بکند، اینها نمی فهمند که این یک رحمت بزرگ است که در آن طرف ظاهر می شود. (در دیدار با رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر جمهوری اسلامی به مناسبت سالروز تولد پیامبر اسلام، ۳۰ آذر ۱۳۶۳)

آری، این است سنت حجاز، این است سنت آئین ناب محمدی: دعوت آدمی به مقاتله؛
از این روست که می گوییم اسلام منسجم ترین دستگاه فاشیستی تاریخ بشریت است و آخوند نیز بنا بر تعریف ضد انسان به مثابه ی هستومندی خودمختار است؛ آخوند، دشمن بشریت ازاد است، و بیش از هر چیز، دشمن زن؛ این آخوند است که با تکیه به کلام الله مرد را متولی زن می کند، همچنان که یک سگ نیاز به قلاده دارد؛ آپارتاید اسلامی از بالای هرم اش که الله قرار دارد مدام تا پائین ترین مراتب، به قول مارکس بازتولید می شود؛ همواره رابطه ی مرحله ی بالاتر با مرحله ی پائین تر رابطه ای نزدیک به نسبت میان یک و صفر؛ محمد در برابر الله تقریبا صفر است، و اولیا در برابر محمد به همین ترتیب، تا بیاید برسد به یک مقلد صرف که چیزی جز یک صغیر نیست؛ کلا انسان در اسلام و از این طریق در ذهن آخوند، به اندازه ی یک مگس نیز ارزش ندارد؛ انسان، وسیله ای ست برای ارضای یک آفریدگار قهار و خدعه گر و مکار که خود را حتا مکارترین و خدعه گر ترین و قهارترین نیز می داند؛
پیکار با چنین نکبتی عین آزادگی و شرف است؛
ولی هستند کسانی که امروز می گویند ما به مردانی چون منتظری نیازمندیم تا لایه های پائیین تر فرهنگی را به سوی بالاتر از آنجایی که هستند هدایت کنند؛ این کاملا غلط است و البته حتا نقض قرض؛ منتظری ها و خمینی ها و خاتمی ها و خامنه ای ها مامای جهل و ظلم اند و هیچ گاه نمی توانند یاری دهنده ی دانایی باشند؛ به قول آدورنو اندیشمند آلمانی، از بدی نمی تواند خوبی بزاید؛ همانطور که نمی توان از جلاد توقع داشت که قربانی و محکوم به مرگ را تیمار کند، از آخوند نیز نمی توان افزاری برای رشد فکری جامعه ساخت؛ بر عکس، آخوند خود سرچشمه ی همه ی پلیدی هاست؛
امثال الله کرم و سعید امامی از ذهن و زهدان اندیشگی آخوند بیرون آمده اند؛ آن ها معلول اند و نه علت و ماهی در سر بگندد نی ز دم؛
تقدیسی که اینک در مورد منتظری به جا آورده می شود نشانه ی خیلی خوبی نیست؛ به هر حال به جای تقدیس این مرد جاهل و قاتل حرفه ای که تنها اختلاف اش با خمینی بر سر شعاع کشتار بود و نه بنیاد کشتار و قتل و جنایت، و تا همین آخر هم بر این بود که اگر کسی مرتد شود و در ارتداد اش به تبلیغ علیه اسلام بپردازد باید کشته شود، آری، به جای تقدیس این فرد باید یاد آن هزاران هزار انسانی را گرامی داشت که در نظام پایه گذاشته شده از سوی این مرد کشته شدند و از بین رفتند؛ برای تقبیح منتظری و امثال او حتا نیاز نیست که چون من و امثال من خود را وابسته به سنت پایداری مازیارها و بابک ها و مرداویج ها کرد و بر این بود که تا اسلام در ایران نمیرد، ایران ایران نمی شود؛ خیر، برای دوری جستن از چنین جانیانی تنها بسنده است که اندکی روشن تر دید، به عبارت دیگر، تنها بسنده است که روشنفکر نبود؛
در پایان، به عنوان حسن ختام و اندکی یاداوری اهل سیاست و به ویژه دانشجویان بخشی دیگر از فرمایشات رهبر انقلاب شکوهمند را می آوریم

«ما هرچه می کشیم از این طبقه است که ادعا می کنند دانشگاه رفته ایم و روشنفکر و حقوقدانیم» (قم ۱۰ مرداد ماه ۱۳۵۸)»
« هی می گویند مغزها دارند فرار می کنند. به جهنم که فرار می کنند. این دانشگاه رفته ها، اینها که همه اش دم از علم می زنند ... اگر شما می دانید که در این جا جایتان نیست، فرار کنید، راهتان باز است.» (جماران ۸ آبان ۱۳۵۸)
«ما دانشگاهی که شعارش این باشد که می خواهیم ایران متمدن و آباد داشته باشیم نمی خواهیم.» (در دیدار با نمایندگان مجلس. جماران. ۶ خرداد ۱۳۶۰)
«امیدوارم که احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاهها شروع شده است» (۲۷ فروردین ۱۳۶۴- در دیدار با وزیر و معاونان وزارت فرهنگ و آموزش عالی)
«در نیم قرن اخیر، آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است، قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است» (وصیت نامه خمینی)
«حکومت به معنای ولایت مطلقه... بر جمیع احکام شرعیه و الهیه تقدم دارد. حکومت یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است!!»
«این ملت برای اسلام جنگیده و نه آزادی.» (مصاحبه با اوریانا فالاچی- ۲ مهرماه ۱۳۵۸ - قم)
«به آنهایی که از دموکراسی حرف می زنند، گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم آنهایی را که صحبت ملی و دموکراتیک و اینها را می کنند، می شکنیم.»(۲۲ اسفند ماه ۱۳۵۷. قم)
۱۹۰۶۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣٨٨       

    از : صلاحی صلاحی

عنوان : هر چیز که بگندد نمکش میزنند وای بوقتی که بگندد نمک !
«دکتر» یا «حاج آقا» نیاز ، لازم نیست شما به این صورت «فرصت طلبانه » در باره ی آیت الله منتظری که تا ۸ آبان ۱۳۵۷ در زندان شاه بود افاضات فرمائید. البته معلوم ست شاه اللهی ها از مخالفان رژیم گذشته خوششان نمی آید .

موضوع سیانور هم عکس العمل به دد منشی ساواک
وگرنه مسعود احمد زاده که زنده در محاضره ساواک افتاد هم شنکنجه ها را تحمل کرد و در روزنامه های کیهان و اطلاعات شاه دیدیم که بیدادگاه ارتش و ساواک را برسمیت نشناخت . تا امثال تو آنقدر بله قربان نگوئید ، یک کمی هم بخودتان بیائید که در ایران چه می گذشت.

ولی مشکل شاه فقط چریکها و مجاهدین نبود .در زندان شاه از هرنوع نحله ی فکری وجود داشت . حتی درسال ۵۶ امیر عباس هویدا هم بازداشت شد. هر چیز که بگندد نمکش میزنند وای بوقتی که بگندد نمک !
در مملکت قانونی وجود نداشت جز شعار « همه فدای یک تن ! »

حال شما با این پرسه های مریض گونه ی اینترنتی ، چه منظوری داری !
بهتر ست این نصایح را برای داریوش همایون بکنی که از آیت الله منتظری یاد بگیرد و مثل بچه ی آدم از قبل از ۲۸ مرداد تا امروز بنویسد چگونه مسحور قدرت بود و در سال ۵۶ در پست وزارت اطلاعات دستور نامه ی معروف رشیدی مطلق را داد تا ایران را جولانگاه طلبه ها و آخوندان نماید. بنویسد که از نادانی کرد یا ماموریت داشت.

بهر جهت امروز حرف داریوش همایون را گوش کن و از این اعمال فاشیستی دست بردار . این کار ها با ریختن جلسات و تطاهرات سومکا در قبل از ۲۸ مرداد فرقی ندارد.
۱۹۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : آیت الله منتظری قهرمان ملی
با وجودی که افکار مذهبی و متحجرانه منتظری را قبول ندارم اما در برابر شجاعت و شهامت اخلاقی او سر تعظیم فرود میاورم. منتظری مردی با فرمات یک قهرمان ملی بود. تا آخرین لحظه عمرش این مرد خود را فدای عوامفریبی نکرد و پرنسیب خود را حفظ کرد. با اینکه جوان نمرد اما ایکاش باز مانده بود و سقوط این رژیم غیر انسانی را با چشم خود میدید. ایکاش انقلابیونی دیگری که در گذشته با سیانور زیر زبان وارد فضای سیاسی ایران شدند نیز، امروز نیز قطره ای از این صداقت و شهامت زیبای انسانی در وجودشان داشتند و عملا دنبال تثبیت این نظام و دنبال کوتوله ترین اصلاحطلبان حکومتی نمی افتادند.
۱۹۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨٨