بررسی رمانِ "تهران، خیابان انقلاب" از امیر حسن چهلتن - علی صیامی

نظرات دیگران
  
    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ
با سپاس از یادداشت شما آقای علی صیامی
درباره‍ی موضوع «دیکتاتوری پرولتاریا» البته تردیدهای شما برای من کمابیش روشن است. در واقع بحث شناخته شده ای ست.
ولی فکر می کنم که انتقادات بیشتر متوجه تجربیات تاریخ گذشته باشد، این انتقادات نیز، تا جایی که من در ادبیات حزب کمونیست فرانسه مشاهده کرده ام، موجه شناخته شده است. لوسین سو فیلسوف ماتریالیست فرانسوی در رابطه با این موضوع می گوید، شکل از پیش ساخته شده ای وجود ندارد که ما بخواهیم آن را در واقعیت باز سازی کنیم. و اگر تحولی در آینده ممکن باشد، تنها با دخالت انسانی ممکن خواهد بود.
البته اصطلاح «دیکتاتوری پرولتاریا» بخاطر کلمه‍ی دیکتاتوری ست که موجب نگرانی می شود. ولی این دیکتاتوری مربوط است به باز گشت ناپذیر ساختن نظام استثماری تا تشکل (اوتوپیک) جامعه‍ی بدون طبقه.

برای گسترش این بحث، پیشنهاد می کنم به یادداشت شماره‍ی ۱۶ از نقد «لولیتا خوانی در تهران» نگاهی بیاندازید.
این بخش مربوط است به نقد نظریات آذر نفیسی درباره‍ی نویسنده‍ی کمونیست آمریکایی، میکائل گولد. او نظریات میکائیل گولد را با جمهوری اسلامی مقایسه کرده و به نحوی همین موضوع دیکتاتوری و توتالیتاریستی را مطرح می کند.
امیدوارم که تحلیل های من تا حدودی روشنگر این بحث باشند. در هر صورت در این گونه موارد، مثالی که کارل مارکس و فردریش انگلس در «استعمار در آسیا» مطرح می کنند، خیلی مفید به نظر می رسد:
برده داری در انگلستان برده اش را در میدان شهر تنبیه می کرد و با شلاق می زد. مقامات انگلیس دخالت می کنند و مانع او می شوند. برده دار با اعتراض می گوید : این چه دموکراسی ست که حتی آدم حق این را ندارد که برده اش را تنبیه کند؟

با تشکر از خوانش شما
۱۶۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨٨       

    از : علی صیامی

عنوان : به آقای محوی
آقای محوی، با سپاس از دقتِ تان.
فکر می کنم بهتر می بود که به جای «چیزی شبیهِ اندیشه های برگرفته از مارکسیسم،« می نوشتم)مثلِ برداشت های شبه مارکسیستیِ معمول( آنگاه سوء برداشت نمی شد. با نظر شما موافقم، اگر تزِ "دیکتاتوری پرولتاریا( از تئوری های مارکسیسم حذف می شد.
۱۶۵۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : نقد نقد
با تشکر از نوشته‍ی شما
البته من تنها از روی کنجکاوی سعی کردم نقد شما را بخوانم، زیرا رمان مورد نظر شما را نخوانده ام و تحت چنین شرایطی خوانش من، همانطور که عرض کردم می توانست بخاطر کنجکاوی باشد، بی آن که مثل شما بتوانم تعبیری خاص از آن داشته باشم. البته بخاطر کشف تعبیر تازه ای از رابطه‍ی خشونت اجتماعی، سکس و قدرت کنجکاویم تحریک شده بود که بی نتیجه ماند زیرا شما این موضوع را به اشاره برگزار کرده بودید.
با این وجود می خواستم تنها به یک نکته در نوشته های شما اشاره کنم، می گویید :

«چیزی شبیهِ اندیشه های برگرفته از مارکسیسم، که رفتار، کردار و پندارِ انسان ها را تنها و تنها به شرایط زندگی و محیط رشدشان تعریف می کند و آنها را از مسئولیت شخصی مبرا.» تکیه‍ی من روی «مسئولیت شخصی» ست.

در این جا باید یادآوری کنم که این نظریه بیشتر شبیه نظریات «سیتوآسیونیست ها» ست.
البته مارکسیسم ذات انسان را از طریق مناسبات تولیدی تعریف می کند، ولی برای ما باید جای تردید باشد که مارکسیسم فرد آدمی را از مسئولیت شخصی مبرا بداند.
کاملا بر عکس به تعبیر من، مارکسیسم اساسا انسان شدن انسان را نه تنها در رابطه با مناسبات تولیدی می داند (بخوانید رابطه با ذخیره‍ی فرهنگی) بلکه به دلیل فقدان تعادل در جامعه در رابطه با ذخیره‍ی فرهنگی، و به عبارت دیگر طبقاتی بودن جامعه، تحت چنین شرایطی مبارزه‍ی طبقاتی به مثابه پذیرش مسئولیت هر فردی مطرح می گردد که در رابطه با رشد شخصیتی و انسان شدن خود می کوشد.
یکی از دلایلی که شعار معروف «رژیم سرمایه دار دشمن نوع بشر» به همین موضوع مربوط می گردد. زیرا که انسان شدن انسان پدیده ای طبیعی نیست، بلکه فرهنگی ست، یعنی موضوعی که دقیقا در پیوند تنگاتنگ با مناسبات تولیدی می باشد.

در پایان من شما را به وبلاگ های خودم دعوت می کنم. در حال حاضر روی «لولیتا خوانی در تهران» کار می کنم. کارهای نقد ادبی من ممکن است برای شما که نقد می نویسید جالب باشد.
http://interculturel.blogfa.com/

با تشکر از خوانش شما
۱۶۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨٨