طرح بازداشت موسوی و کروبی - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : خالو خالو

عنوان : سکوت نشان عدم تعهد نیست / شاعر باید آزاد باشد
گفت‌وگوی تفصیلی ایلنا با سید علی صالحی
سکوت نشان عدم تعهد نیست / شاعر باید آزاد باشد


طبیعی است که اگر شاعری از اندوه انسانی می‌سراید،‌پرسش دارد، اعتراض دارد/جریان پرقدرت مردم و جامعه به جان من دستور می‌دهد/ اگر شاعری نخواهد با اکثریت همسو شود، و برای خودش شعر بگوید، دلیل بر عدم تعهد او نیست

ایلنا: سیدعلی صالحی از جمله شاعران و نویسندگانی است که همواره حضوری فعال در عرصه ادبیات کشورمان دارد ، چاپ سوم مجموعه اشعار دوجلدی این شاعر صاحب سبک بهانه ای شد تا با وی پیرامون تعهدیک نویسنده و هنرمند به مردم در دوره های مختلف اجتماعی به گفت و گو بنشنیم.
- با رجوع به شعر شما، متوجه می‌شویم که صالحی تنها در دوره‌های متفاوت، به صورت موقت، شاعر متعهدی نیست، بلکه این تعهد انسانی دغدغه وجوهره شعرش بوده است. سئوال این است که یک شاعر در طی چند روندی به چنین اعتماد درونی می‌رسد؟
به ذات زبان که برمی‌گردیم، می‌فهمیم که کلمه، حتی کلمه هم متعهد است. زبان برای پاسخ به تعهد نوعی نیاز به وجود آمده است. کلمه خود به خود مسئول است. جهان و انسان هم مسئول است. و شعر با هر گونه تقسیم‌بندی و با هر چهره‌ای که به دنیا بیاید، در نهایت اتفاقی است که مسوولیت را در مقام «هویت» سپر خود خواهد کرد. چه خصوصی، چه عاشقانه، چه اجتماعی،‌در دهه چهل گاه می‌گفتند «شعر بی‌درد» من این ترکیب را درک نمی‌کردم. شعر بی‌درد یعنی‌چه؟ چون شعار نداده یا علنا اعلام موضع نکرده است. بی‌درد است؟ حرف نامعقولی بود! «نوشتن» همین‌قدر که نسبت به خودش مسئول باشد، مسئول است. شعر ابزار سیاسی نیست، معجزه آگاهی‌دهندگی است. طبیعی است که اگر شاعری از اندوه انسانی می‌سراید،‌پرسش دارد، اعتراض دارد، پی راه نجات است. چنین شاعری به دلیل زیست و تجربه‌های پشت سر خود، هم درد دارد، هم دردشناس است. خواه‌ناخواه مفهوم تعهد را با غلظت بیشتری درک می‌کند. ابدا منتظر شرایط بحرانی یا متفاوت نمی‌ماند تا حوادث، وجدان او را به بازتاب آنی دعوت کنند. تا بی‌عدالتی بر جامعه بشری حاکم است، شرایط بحرانی است.
- می‌پذیریم که شعر در نفس خود متعهد است. شما طی نزدیک به چهار دهه خلاقیت شعر، آیا از اولین ایام کار، این حس همدلی با انسان را در کلام خود بازیافتید؟
صالحی: اگر در خانواده و طبقه‌ای مرفه‏، به قول امروزی‌ها: بی‌درد – رشد می‌کردم، بسا سمت و سویی می‌رفتم که امروز شما این پرسش را مقابل من مطرح نمی‌کردید. آموزشگان من خود «زندگی» بود. مایل نیستم دو خلاء سیاسی بخوانم که چه دیدم و چگونه حیاتی را تجربه کردم. از نک و نال ونومیدی بیز‌ارم. اما سرشت و سرنوشت به من یاد داد که باید عصای نابینا و برادر بینا بود. برای من مهم این است که اول، شعرم، شعر باشد. بعد آن ژن غالب، آن خصلت فطری یعنی عدالت‌طلبی و میل به آزادی، خودش مسیر واژه‌ها را روشن می‌کند. یکی از نخستین شعرهایم که منتشر شد، همان اوایل دهه پنجاه، شعر «فاصله» بود. با ظرافتی شایسته شعر علیه ستمگری اعتراض کرده بودم. سال ۱۳۵۱ عواملی مرا بازخواست کردند به خاطر شعر، از کتاب‌های ممنوعه یاد می‌کردند که تو این آثار را خوانده‌ای، و گرنه شعرت این همه بوی مخالفت نمی‌داد. من واقعا نخوانده بودم، سیاسی نبودم، هیچ‌گونه شاکله عقیدتی – سیاسی نداشتم. رنج مردم را می‌دیدم. دیدن برایم کتاب بود. و عبور ازآن همه مرگ معرفت به آرمان تبدیل شده بود. تازه سال ۱۳۵۵ من به چند جزوه سیاسی دسترسی پیدا کردم. هر چه در آن جزوه‌ها آمده بود، من پیشتر در کوران زندگی تجربه کرده بودم.
- شما از جمله شاعران متعهد کشور ما بوده و هستید، غم مردم داشتن حتی در شعرهای عاشقانه شما هم مشهود است. آیا امروز از پی این همه سال و طی این راه پیچیده، از این مسیر و طریق خود راضی هستید؟
صالحی: دست من نبوده، به اراده من نبوده، که امروز بگویم راضی‌ام یانه؟ مثل به دنیا آمدن است. به اراده ما نیست. جریان پرقدرت مردم و جامعه به جان من دستور می‌دهد. راضی‌ام به این دلیل که خلاف مسیر حقیقت شنا نمی‌کنم.
- اما طبقات مختلف مردم از شعر شما استقبال می‌کنند، این رضایت کافی است؟
صالحی: با این هدف صرف کار نمی‌کنم، اما نتیجه می‌تواند برای من انگیزه شود، انگیزه برای استمرار خلاقیت.
- شعر شما البته ظرفیت‌ها و لایه‌های مختلفی دارد، از عشق تا اعتراض، از امور شخصی تا مسائل اجتماعی. به بسیاری از مخاطبین پاسخ می‌دهد. چگونه می‌توان به این قالب چند وجهی رسید؟آیا به تعریفی به نام «تعهد در هنر، و در شعر» باور دارید؟
صالحی: چند لحظه پیش به شکلی دیگر عرض کردم، من به هنر برای هنر اعتقاد ندارم، همان‌گونه که به هنر برای سیاست، برای مسئولیت عقیدتی، برای بیرق‌داری خوبی، این دو تعریف که رو در روی هم ایستاده‌اند، یک آموزه غلط است. یک جریان شیر پاک خورده‌ای از غرب تا شرق این شبه دانش به ظاهر منطقی را در تمام قرن بیستم به خورد جامعه هنر دارد. ما به تنوع احتیاج داریم. تنوع و تنویر. آزادی مولود تنوع و تنویر است. اگر شاعری نخواهد با اکثریت همسو شود، و برای خودش شعر بگوید، دلیل بر عدم تعهد او نیست. او اگر یک واژه به کهکشان فرهنگ بشری بیفزاید، متعهد است، حتی اگر همه عمر از گلدان کاکتوس یا کمد خانه خود سخن بگوید.
چرا عده‌ای حتی در شرایط متفاوت سکوت می‌کنند؟ اما بعد...
صالحی: عذر می‌خواهم حرفت را بریدم...! قرار نیست «تنوع» را انکار کنیم. انسان آزاد است. او که سکوت می‌کند، ذخیره استراتژیک یک سلسله شاعرانی مثل من است.
سکوت، حتماَ نشانه بی‌تفاوتی نیست. درست است که عدالت امری انتزاعی است، اما عقلانیت متعادل و موثر حکم می‌کند که نخست دلایل سکوت را جست‌وجو کنیم. حق با شماست که مثل من آرمانگرا هستید و بر این باورید که اهل قلم، سخنگوی مردم‌اند. اما اگر احزاب از کف جامعه شکل بگیرند و از سوی برگزیدگان مردم، هدایت شوند، دیگر نیازی به این نیست که مثلا یک شاعر نقش یک نهاد دموکراتیک و مدنی را آن هم به تنهایی که غیر ممکن است. به عهده بگیرد. تکرار می‌کنم که «سکوت» حتما علامت عدم تعهد نیست.
- اگر تعریف و تقسیم شعر را به رده‌های سیاسی، اجتماعی، شخصی و عاشقانه بپذیریم، شما به کدام یک از این اشکال علاقه بیشتری دارید؟
صالحی: بدون‌مکث: شعر عاشقانه!
- اصولا در سراسر جهان، شاعرانی که ماندگار شده‌اند، متعهد هم بوده‌اند. آیا تنها از همین طریق، یعنی شعر سیاسی و اجتماعی ماندگار شده‌اند، مثلا لورکا، نرودا، ریتوس، حکمت ....؟
در مورد لورکا نباید اشتباه کرد. در ایران به غلط به عنوان شاعر سیاسی اجتماعی، فعال صرف،‌معرفی شده است. لورکا شاعر تعزل است. یک شعر سیاسی سرود، همان «گارد بسویل» که جانش را بر سرآن گذاشت. اما نرودا و ریتوس از جنس و جان دیگری هستند. آنچه که چنین شاعرانی را مقبول مردم، زمان و تاریخ کرد، مطلقا نگاه اجتماعی آنها نبود، اول شاعرند، شاعر به مفهوم نهایی آن. و گرنه با بی‌ساندز یا دانیل اورتگا هم شعرهای سیاسی و اجتماعی سروده‌اند، آیا در شعر ماندگار یا در مقام شخصیتی سیاسی؟دور باد از این دو اسم شریف، اسامه بن‌لادن هم شاعر شعرهای عقیدتی، سیاسی است، آیا شاعر است؟ حالا چه رسد به ماندگاری در این معنا.
- یک شاعر مسئول و برآمده از حیثیت مردم، در مواقع متفاوت و در برابر حوادث عدیده، چه وظیفه‌ای دارد؟
صالحی: شاعر جز خود شعر هیچ وظیفه دیگری ندارد، اما فرمودید «مسئول»! این واژه، یکی از مسئول‌ترین کلماتی است که من در زبان مادری‌ام دیدم. تا می‌گوییم «شاعر مسئول» عام و خاص می‌دانند چه شاعری را می‌گوییم. یعنی او که پرستار پندارها و رویاهای مجروح مردم است. یعنی او که گنج‌ خانه اضطراب جهان است. چنین دردشناسی که حالا به ذات واژه هم دست یافته است، طبیعی است که عامل انگیزش خلاقیت ‌اش، همین حوادث است، به ویژه در دوران‌های پرتنش.
- اما در کنار شعرهای ناب و حتی عاشقانه شما، هرگز از شعر اجتماعی غفلت نکرده‌اید، حتی در ایام معمولی که به آن آرامش می‌گویند.
صالحی: از وقتی که انسان قامت راست کرد و چماق به دست گرفت، و مفاهیمی عینی مثل دفاع یا هجوم مطرح شد، طی هزاره‌ها، سیاره ما یک لحظه آرام نبوده است. من به خانوار بشری فکر می‌کنم، نه به اقلیمی مشخص. شما البته نظر به جغرافیا دارید، و درست است،‌ولی من به تاریخ فکر می‌کنم. هیچ که نباشد، هر وهله سر سفره شام، دستم که سمت «نان» دراز می‌شود، با شرمندگی می‌گویم امشب بر این سیاره چند نفر سر بی‌شام برخشت می‌گذارند؟ البته حمل چنین اضطرابی، مشکل مشخص من است. شاید در این جهان یک نفر پیدا شود و بگوید: «تا بوده،‌همین بوده، به تو چه ربطی دارد»
نیمه اول سخن او را انکار نمی‌کنم، اما درباره ربط من به این مقوله عرض می‌کنم: زیستن با دغدغه انسان، به من یادآوری می‌کند که شرف، ثروت‌پایان‌ناپذیری است.
- با این روحیه که مساعد پیوستن به یک جریان سیاسی بوده وهست، چگونه استقلال فردی خود را حفظ کردید؟ آیا هرگز وسوسه نشدید که به دعوتی پاسخ بدهید؟
صالحی: عجب سئوال غافلگیر کننده‌ای!‌ وقتی که شما مطلع هستید، حتما بسیاری هم بی‌خبر نیستند. واقعا نمی‌دانم، در این معنا، مستقل ماندن ضعف است یا قوت. شاید دلیل این تفرد شخصی این باشد که یاد گرفته‌ام حتی دشمن را جور دیگری تعریف کنم، یعنی انسانی که محیط نابهنجار او را به اشتباه هدایت کرده است.
ورود به مترقی‌ترین جریان‌ها، انسان را ملزم به رعایت دستورالعمل عقیدتی می‌کند. چنین ورودی خواه ناخواه تود را در برابر عقاید گروهی و باورهای جمعی دیگر، تشویق به تمرین افکار می‌کند. این سخن من عام نیست، خطاب به خود من است، یعنی شاعر، باید آزاد باشد.بیرق امثال من همان «واژه» است.
- از این فرصت سپاس‌گذارم.
زنده باشید.
۱۵۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از :

عنوان : فصل سرد سانسور در سایت زمانه آغاز شد!
دوستان با سلام قدر این سایت را بدانید؟ سایت زمانه از پریروز ، روز روی کار آمدن رئسای جدید بشدت نظرات را سانسور می کند. امروز بعد از ظهر چند میل از تهران برای آنها فرستاده شد اما بنظر می رسد که متاسفانه در این قوقای توهین به بشریت از سوی اسلام ناب محمدی در تهران ، آمپر توهین سنج زمانه چنان دقیق شده که دیگر بالای چشم رهبر متعفن آبرویی نیست! البته بقول نویسنده مرگ بر خامنه ای را از یاد نبرید!
بیاد گفت فصل سرد سانسور در سایت زمانه آغاز شد!
۱۵۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از :

عنوان : مرگ بر خامنه ای، مرگ بر روحانیت، مرگ بر فرماندهان سپاه و بسیج ،مرگ بر روس و چین.
ولی من از تهران سراپا بیداری می نویسم. تهرانی که قلب تپنده ی ایران شده و بزودی بساط آخوندیسم را بر خواهد چید. من از این تهران فریاد خطاب به موسوی امیر حسین بهتر از جان می گویم که تو دستت را و زنت دستش را رودخانه ی عظیم ملت ایران شستید. شما نیز مثل ملت ایران اشتباه های زیادی کردید. در این سی سال. شما البته که به سهم خود در ادامه ی جنگ و بسی سرکوبها شرکت داشتید. و اما شما مثل بسیاری از ملت ایران بودید که بصورت همگانی اشتباه کرد. اما این دل و جان در گرو ایران دارید. شما با ملت ایران به این نتیجه رسیده اید که انقلاب ایران در سال پنجاه و هفت یک ایستگاه بود و ما را سی سال به قهقرا برد اینک اما این جهش بزرگ در حال پرش است. و ما به آنسوی انقلاب سال پنجاه و هف و این سی پیروش خواهد برد. آری ولی اگر بدخواهان بخواهند موسوی کروبی را دستگیر کنند بدانند که ما یکپارچه مواد منفجره خواهیم شد. آنچه قرار است در انقلاب سبز ایران اتفاق بیفتد نیامدن خون از دماغ حتا خونخوارین انسان قرن بیستم و بیست و یکم یعنی روحانمیت مگر چند نفری و فرماندهان خونخوار سپاه مگر چند نفری و فرماندهان بسیج مگر چندی هستند. اما اگر موسوی و کروبی را دستگیر کنند، اگر ابطحی و سحر خیز و عطریانفر و دیگران را آزاد نکنند ما تا ابد اینچنین صبور نخواهیم بود. مردم ایران آرتش ایران سپاه پاسداران ایران و بسیج ایران اینها نیستند که برای سرکوب مردم می آیند. من خود در بازار شاهد بودم که بچه های ده دوازدذه و پانزده ساله را ببازار گسیل داشته بودند تا پدران و مادران و برادران و خواهران بزرگ خود را بزنند. بنا بر این آن پاسداران و بسیجیان ایران بخوبی آمده اند تا قصاص کنند فرماندهان نامرد خود را و برای همین نیز تجربه دغاران و مسن ها را برای درگیری دیگر نمی فرستند. آری ما پوزه خامنه ای و روحانیت شنیع شیعه را بخاک خواهیم مالید. برادران لاریجانی را با دستار و بیدستار نابود خواهیم کرد بهتر است آنها از موقعیت استفاده کرده به مردم بپیوندند. آری. گوش کنید حرف مرا که حرف بسیاری ست. و البته مرگ برر روسیه و مرگ بر چین و مرگ بر روحانیت را نیز فراموش نکنید.
۱۵۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : shadi

عنوان : چرا رهبر جدیدالولاده حزب توده در خارج از نقش روسیه و چین حرفی نمیزند
دولابی جان
آنکه همه چیز را زیر سر امپریالیسم انگلیس و آمریکا میداند همین توده ایها هستند۰
نگاه کن دائما می گو یند حجتیه انگلیسی پشت این ج ا است و دائما می گفتند مصدق نوکر آمریکا و بازرگان آمریکایی ۰ حالا هم ول کن سروش و زید آبادی و گنجی و نوری نیستند که اینها لیبرال هستند و در خط آمریکا ۰
اما بزرگنمایی می کنند در مورد موسوی ( سکوت) و نبوی و تاجزاده۰
خامنه ای حجتیه است یا ضد آمریکاست ؟
نگفتی چرا این چند سال جاسوس روسی نگرفتند؟ مگافون و دریای خزر و گازپروم و نفت و گاز شمال و ۸۵ هواپیمای روسی و ۲۱ سال پروژه بوشهر و صنایع نظامی و پشتیبانی از کودتا همه توهم است ؟
چرا رهبر جدیدالولاده حزب توده در خارج از نقش روسیه و چین حرفی نمیزند
عمویی کجاست و نظرش در مورد تجاوز جنسی چیست ؟
۱۵۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : دولابی

عنوان : همین روزها ...
"شادی" جان این بیماری ی تو از نوع دائی جان ناپلئونی است، او همه چیز را زیر سر انگلیسیها می دید، تو زیر سر توده ایها. تا آنجا که حقیر می داند چاره ای هم ندارد باید خیلی مراقب باشی چون خانم پارسی پور تعریف می کرد که بیماری از این نوع را در آمریکا دیده که همیشه در یخچال خانه اش یک کلت نگهداری می کرده، علت را که جویا شده اند گفته این برای روزیست که کمونیستها (تو بخوان توده ایها) در اینجا قدرت بگیرند.
۱۵۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣٨٨