سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اجازه ندارم به جای همسرم رای دهم| دموکراسی مستقیم در قرن هجدهم- ترجمه:سامان


اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ شهريور ۱٣۹٨ -  ۲۹ اوت ۲۰۱۹


 
رفراندوم لغو شد. به قول برخی دانشمندان سیاسی به درستی چنین است: این موضوع به سیاست هلند تعلق ندارد و به گفته آنها هرگز نیز کارکردی نداشته است. ولی درست هم نمی‌باشد. یوس دیونگ بایگان همه چیز را درباره دو رفراندوم که در پایان قرن هجدهم در هلند برگزار شدند می‌داند. دیرک آلکماده با وی مصاحبه کرده است.
نقل از: مجله تاریخ هلند                                                            

یادداشت مترجم: در ایران اخیرا موضوع رفراندوم از طرف رئیس جمهور و تغییرات ساختاری در قانون اساسی از طرف ولایت فقیه مطرح شده است، واژه رفراندوم در اصل مراجعه به آراء عمومی است که در سیاست به آن دموکراسی مستقیم می‌گویند. این که با توجه به سابقه رژیم اسلامی از بدو پیدایش مضمون و مفاهیم این واژه‌ها چه بوده‌اند باید آنها را در دوران خمینی، رفسنجانی، خاتمی و جنبش سبز جستجو کرد. اولین رفراندوم در ایران برای قانونیت بخشیدن به نظام جدید اسلامی که بر بستر یک انقلاب مردمی و بر زمینه شوریدگی اعتقادات پوپولیستی رژیمی مذهبی، انقلابی ‌نما و ظاهرا مستقل از لحاظ سیاسی سر برآورد برگزار شد. پس از جنگ ایران و عراق اولین اصلاحات سیاسی در دوره رفسنجانی برای تغییر شکل دستگاه سیاسی از نظام پارلمانی به نهاد ریاست جمهوری در راستای خصوصی سازی و تامین اهداف بانک جهانی و استقراض از صندوق بین‌المللی پول تحت عنوان بازسازی خرابی‌های جنگ صورت گرفت، دومین اصلاحات سیاسی از بالا نیز در دوره خاتمی به نام جنبش ۲ خرداد برای ایجاد فضای باز سیاسی زیر عناوینی چون مدارای سیاسی، حمایت از جامعه مدنی و مسالمت جویی در داخل و گفتگوی تمدن‌ها در صحنه بین‌المللی شکل گرفت. سومین اصلاحات در دوره احمدی نژاد از پایین با شعار حق طلبانه رای من کو؟ در کف خیابان آغاز و با توان یک جنبش اجتماعی به درخواست اصلاحات علیه اعمال نفوذ محافظه کاران و تقلبات انتخاباتی وبا چالش سیاسی در منشور ۸۸ تجلی یافت. بنابراین پس از مهندسی‌های انتخاباتی مختلف و گذشت دوره‌ای طولانی از تجارب گوناگون، امروز در شرایطی کاملا متفاوت به لحاظ رشد جنبش‌های رادیکال اجتماعی بایستی بحران‌های دوره گذار از حکومت اسلامی و حیلت ‌های آن را به دقت رصد کرده و نسبت به آنها حساسیت نشان دهیم. در این فصل با توجه به نارضایتی‌های عمیق عمومی به نظر می‌رسد که اصلاحات حکومتی دیگری تحت عنوان مبارزه با فساد در راستای فروکش مبارزات و مطالبات اجتماعی و همجنین فریب ‌کاری برای جذب مردم به انتخابات آینده تدارک می شود.

چرا در سال ۱۷۹۷ و ۱۷۹۸ رفراندوم برگزار شد؟

در ۱۷۹۵ سالگرد تولد شهردار ویلِم پنجم بود و جمهوری باتافاسه فراخوانده شد. اولین پارلمان ملی، اجلاس ملی موضوع پیش نویس قانون اساسی را مطرح کرد و آن را برای تایید یا عدم تایید به پیشگاه مردم ارائه نمود. به علاوه قانون اساسی از دید سیاست‌مداران یک پیمان اجتماعی بود. در آگوست ۱۷۹۷ رای دهندگان نخستین پیش نویس قانون اساسی را به صورتی گسترده رد کردند. در آوریل ۱۷۹۸ طرح جدیدی دنبال و ارائه شد، و این بار به صورت گسترده‌ای مورد تایید قرار گرفت. بدین ترتیب قانون اساسی ۱۷۹۸، نخستین قانون اساسی هلند، لازم الاجرا شد.

آیا این همه پرسی‌ها پدیده جدیدی بودند؟

آری، می‌توان چنین گفت، اما این نیز مهم است که تصور کنیم تمامی ایده یک قانون اساسی مکتوب چیز جدیدی بود. این امر ناشی از روشنگری بود. متفکر بریتانیایی- آمریکایی توماس پین (۱۸۰۹- ۱۷۳۷) برای اولین بار به روشنی دموکراسی مستقیم در یک جمهوری را به عنوان گزینه و آلترناتیوی برای سلطنت تبلیغ می‌کرد. قانون اساسی مکتوب بخشی از آن بود، که قدرت (سیاسی) را بین نهادها محدود، تفکیک و توزیع می‌کرد. ابتدا ایالات متحده انقلابی(۱۷۸۸)، لهستان(۱۷۹۱) و فرانسه(۱۷۹۳) به قانون اساسی دست یافتند، و سپس هلند، که از زمره پیشروان است. پس از آن قانون اساسی در همه جا گسترش یافت. اکنون تقریبا هر کشوری قانون اساسی دارد، بجز اسراییل و بعد بریتانیای کبیر.

کتاب شما دموکراسی در نوزادی نام دارد. این بدان معناست که همه چیز کاملا هموار پیش نمی‌رفت. آیا مشکلات دندان در آوردن هم بود؟

چنین فکرمی‌‌کنم. سال‌های آخر مورخان پژوهش مهمی را پیرامون عقاید سیاسی زمان باتافاسه انجام داده‌اند، اما من واقعا به این که چگونه «دموکراسی» در عمل شکل گرفت علاقمند بودم: چگونه سیاست‌مداران و مدیران همه‌پرسی‌ها را سازماندهی کردند. اگر تاکنون هرگز انتخابات ملی یا همه‌پرسی برگزار نشده، چگونه اقدام می‌کنید؟ درگیر چه چیزهایی می‌شود؟ خوبست بدانیم که زیرساخت‌ها چقدر محدود بودند. همه کتاب‌ها و روزنامه‌ها با پرس دستی به چاپ می‌رسیدند، اغلب راه‌ها سنگفرش نبودند. پلاک و شماره منزلی وجود نداشت.

کار را چگونه پیش می‌بردند؟

آنها ابتدا شروع به شمارش کردند: واقعا چه تعداد مردم در این کشور زندگی می‌کردند؟ آنها تقریبا ۲ میلیون نفر بودند. همه مردان بالای ۲۰ سال که می‌توانستند درآمد خود را تامین کنند، در اصل حق رای داشتند. این تقریبا ۲۲٪ جمعیت بود زمانی که کار پیش‌نویس قانون اساسی پایان ‌یافت، هر فرد دارای حق رای در صورت امکان می‌‌بایست نسخه‌ای از آن را تهیه می‌نمود، تا بتواند محتوای آن را مطالعه کند. علاوه‌ بر این بایستی دعوت‌ نامه‌هایی چاپ شده، ثبت‌ شوند، و مراحل رای‌گیری به پیش بروند. همه چیز باید محلی برگزار می‌شد. تلاش کرده‌ام تا آن را بازسازی کنم چیزهای خوبی پیدا کردم، هرچند برای کتابم هنوز مجبورم برخی مطالب را حذف کنم که تا حدودی آن را منظم نمایم. این همه چیزی است که شهروندان در ۱۷۹۷ و ۱۷۹۸ در آن موفق شدند. می‌توانید کلاهتان را به احترام بردارید. یکی از نمونه‌های زیبا آمستردام است، که در آن زمان زمان حدود ۲۱۷۰۰۰ جمعیت داشت. جین هنری فان سویندن ریاضیدان به آنجا رفت تا بسیار دقیق کار کند: همه کوی و محله‌ها شماره گذاری شده و سازمان یافتند. به ازای هر ۵۰۰ نفر از ساکنین باید نشستی برگزار می‌‌شد، که شهروندان برای رای دادن گرد هم ‌آیند. تمام آمستردام به نحوی منظم به ۴۳۳ مربع تقسیم شد. هنوز به هنگام نوسازی محله‌های کانال‌ها می‌توانید اینجا و آنجا شماره‌های مذکور را بیابید.

بازگشت به همه‌پرسی ۱۷۹۷. چرا نتیجه منفی بود؟

تدوین قانون اساسی زمان بیشتری از آن‌چه که انتظار می‌رفت صرف کرد. در اجلاس ملی نظرات متفاوتی پیرامون این که کشور چگونه باید اداره شود مطرح شدند. فدرالیست‌ها می‌خواستند حد خاصی از خودمختاری را برای هر منطقه حفظ کنند، دیگران، که آنها را جمهوری ‌خواهان می‌نامم، یک دولت واحد مدرن می‌خواستند. سرانجام پیش‌نویس قانون اساسی یک سازش از آب در آمد. گروهی از نمایندگان مردم و جمهوری‌ خواهان، مبارزه‌ فعالی را برای بی‌اعتبار ساختن پیش‌نویس آغاز کردند. آنها در این کار موفق شدند: ۸۰٪ رای دهندگان رای مخالف دادند.

چرا در ۱۷۹۸ ممکن شد؟

در ۱۷۹۸ مسائل کاملا بسیار متفاوت بودند. در ماه ژانویه گروهی از جمهوری خواهان افراطی به کمک سربازان از ورود مخالفین خود به پارلمان در محل اجلاس ملی و حضور در سالن اجتماعات جلوگیری کردند؛ بعدها برخی دستگیر شدند. با این کار خود افراطیون قدرت را در دست گرفتند. بسیاری از مورخان این امر را کودتا می‌نامند، اما من آن را یک موفقیت پارلمانی برای خروج از بن‌ بست، به دور از بحث‌ها و مناظره‌های بی‌پایان و بی‌ثمر می‌بینم. دولتی به معنای مدرن واقعی وجود نداشت. جمهوری خواهان می‌خواستند با فشار آن را به سمت یک دولت واحد ببرند. در مدتی کوتاه آنها یک قانون اساسی بر مبنای این اصل تدوین کردند، که در ماه آوریل به رای دهندگان ارائه شد. شهروندانی که مایل به رای دادن بودند حال می بایست بیانیه‌ یا تعهدی بدین مضمون را امضاء می‌کردند:« من بیزاری گسست ناپذیر و غیرقابل تغییر خود را از دولت کنونی، فدرالیسم، اشرافیت و بی‌دولتی اعلام می‌دارم».
قانون اساسی جدید با اکثریت تمام به تصویب رسید: حدود ۹۰٪ به آن رای مثبت دادند. در کتابم این موضوع را برای بسیاری شهروندان قابل باور می‌سازم که بسیاری از شهروندانی که در ۱۷۹۷ رای دادند دوباره در ۱۷۹۸ این کار را تکرار کردند، لیکن بسیاری از آراء«نه» در ۱۷۹۷ حال به آراء «آری» تبدیل شدند و بسیاری از رای دهندگان «آری» ۱۷۹۷ بار دیگر آن را انجام می‌دادند. مردم به این قانون اساسی علاقمند شدند، اما تصور می:نم که بی حوصلگی و خستگی خاص دیگری عمل تاثیر می‌گذاشت: این قانون اساسی را، بر نداشتن قانون اساسی ترجیح می‌دهیم.

مردم مجبور بودند « بیزاری غیر قابل تغییر...» را امضاء کنند. این امر خیلی سیاسی به نظر می‌آید.
بله، چنین است، اما فکر می‌کنم که قابل مقایسه با چگونگی رای دادن به قانون اساسی اتحادیه اروپا در حال حاضراست، چرا که مجبورید سوگند یاد کنید:« من به نحو تغییر ناپذیری از فاشیسم، کمونیسم و آنتی سمیتیسم( نفرت به یهودیان)، بزرگ‌ترین آزار اروپا بیزارم». آیا مردم واقعا اعتراض زیادی علیه آن می‌کنند؟ البته این که با اعمال فشار سوگند بگیرید غیر دموکراتیک است، اما فکر می‌کنم، که چنین متنی از لحاظ اخلاقی قابل سرزنش نیست. سیاست‌مداران سال‌ها ۱۷۹۸ خواهان آن بودند که یکبار و برای همیشه از رژیم سابق بریده و عبور نمایند. البته هنوز تعداد زیادی نایب‌السلطنه‌های قدیمی وجود داشتند که مترصد بازگشت دوباره و جلوس برتخت باشکوه و مخملین سلطنت بودند.
برای یک دانشمند سیاسی چنین بیانیه تند و تیزی به علاوه عمدتا یک معدن طلاست. کسی که حاضر به امضای چنین بیانیه‌ای نبود در نتیجه نمی‌توانست در همه پرسی دوم شرکت کند؟ تفاوت‌ها زیاد بودند: در برخی مناطق دارندگان حق رای حدود ۱۰٪ یا کمتر از آن در همه پرسی شرکت ‌کردند در صورتی که در دیگر مناطق بیش از ۷۰٪ رای ‌دادند. من نشان می‌دهم که بخشی از بیانیه را در این مورد مذهب شکل داده و تعیین می‌کند. در مناطق کاتولیک نشین مردم به صورتی انبوه رای دادند، و در مناطق پروتستان نشین«کمربند- کتاب مقدس» شهروندان در خانه نشستند.

شما محاسبه نموده‌اید که حضور مردم در هردو همه پرسی تفریبا ۳۰٪ بود. آیا آن را زیاد یا کم می‌دانید؟

زمانی که پژوهشم را آغاز کردم، آن را کم می‌دانستم، در حال حاضر که تجربه بیشتری از همه پرسی داریم، و آمار کنونی را می شناسیم، فکر می‌کنم متوسط بود. طبق قانون به تازگی ملغاء شده برای همه پرسی مشورتی ۳۰٪ حداقل شرط لازم بود.
ممکن است تعجب کنید که مردم دقیقا به چه میزان پیرامون همه پرسی قانون اساسی آگاه بودند. من گزارش جالبی از شهر روتردام پیدا کردم، در ژانویه ۱۷۹۶ شهروندان برای ‌صدور برگه‌های همایش جهت انتخابات اولین اجلاس ملی از درب‌ها عبور می‌کردند. شما می‌توانید به دقت بخوانید که شهروندان دارای حق رای چگونه واکنش نشان دادند: یکی علاقه‌ای نداشت، بعدی می‌گوید که قبلا یکبار رای داده است، دیگری اعتراف می‌کند « من هنوز آن را امتحان نکرده‌ام»، چهارمی اظهار می‌دارد: « زنم آن را نمی‌خواهد». از اینجا به خوبی می‌توانید پی ببرید که مردم دموکراسی نخستین را چگونه می‌دیدند و تجربه کردند.

شما بایگان حرفه‌ای و دکترای علوم اجتماعی و سیاسی هستید. آیا نگاه شما با مورخان متفاوت است ؟

من همیشه بیش از توجه به فرد، علاقمند به تحولات اجتماعی بوده‌ام. البته خود را مدیون تمام پژوهش‌هایی که مورخان سیاسی انجام داده‌اند می‌دانم. به ویژه برایم مهم است که دوره جمهوری باتافاسه به عنوان بخشی از تاریخ اجتماعی و سیاسی هلند بیشترشناخته شود. هنوز همه جا می‌خوانید و می‌شنوید که همه پرسی اردک عجیبی در نیش تاریخ هلند است. بالاخص سیاست‌مداران چنین فکر می‌کنند. این شرم‌آور و به سادگی نادرست است. هم‌زمان ما نباید این دوره را، اگر آن را تا حدی جدی بگیریم، از آن‌چه که بود نیز مهم‌تر جلوه دهیم: نه مانند«زمان فرانسه» آن را نادیده بگیریم، و نه همچنین به آن شکوه و عظمت بدهیم. دموکراسی وجود دارد، اما با نفوذ همگانی محدود، و بدون رای مستقیم به عنوان مثال برای زنان.

وقتی روی کتاب خود کار می‌کردید، همه پرسی مشورتی معرفی و دوباره لغو شد. آیا هیچ وقت اصراری به نوشتن درباره وقایع جاری نداشته اید؟

نه، من باید اعتراف کنم که از آن دوری کرده‌ام، به هر حال در این باره نظری دارم: یک همه پرسی می‌تواند به خوبی با دموکراسی پارلمانی ترکیب شود و لذا می‌تواند نوعی تقویت و غنی سازی باشد. سیاست‌مداران باید به خوبی بیاندیشند که کدام موضوعات را می‌توان با همه پرسی ارزیابی کرد، و پیامدهای احتمالی آن چه می‌توانند باشند. مباحث برگزیت در پادشاهی متحد انگلیس سوی معکوس را نشان داد: سخنان متضاد تند و تیز می‌شوند و سیاست‌مدارانی که می‌خواهند به یک نتیجه احترام بگذارند دیگر قادر به سازش نیستند یا مجبورند به دنبال مسیر بُزها (نخود سیاه) بروند.

توضیحات:

یوس دیونگ بایگان است و علوم سیاسی خوانده است. او دکترای خود را در سال ۲۰۱۸ با نوشتن کتاب دموکراسی در نوزادی از دانشگاه لایدن گرفت. دو همه پرسی پیرامون نخستین قانون اساسی هلند، ۱۷۹۷- ۱۷۹۸ که توسط وانتیلت منتشر شده است.
دِرک آلکماده داشجوی دکترا در دانشگاه لایدن است و پایان نامه‌اش را در مورد پیتر وریده دموکرات رادیکال(۱۸۳۷- ۱۷۵۰) و برآمد تفکر دموکراتیک در انقلاب هلند می‌نویسد.

ماخذ:
مجله تاریخ هلند شماره ۵ ویژه جولای/ آگوست ۲۰۱۹   www.geschiedenismagazine.nl

سامان
آگوست ۲۰۱۹ -هلند


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست