سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ستارگان شب‌های تیره - یاد و خاطره «یحیی رحیمی» گرامی باد - یداله بلدی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ دی ۱٣۹۷ -  ۶ ژانويه ۲۰۱۹


تاریخ مبارزات آزادیخواهانه کشورمان، با تمام سیطره استبداد، که همواره زندان، شکنجه و اعدام را برای مبارزان در پی داشته است، اما واقعیت این است که در شب‌های تیره تاریخ استبدادزده‌مان همواره، ستارگان آزاده‌ای در آسمان این سرزمین محنت‌زده درخشیده اند، و حاکمان مستبد با تمام تبلیغات و تحریفات خود نتوانسته‌اند، نقش پیشروانه و روشنگرانه، این ستارگان عدالتخواه را از آسمان کشورمان محو کنند.

یکی از این ستارگان حماسه ساز، “یحیی رحیمی” نام دارد که یکی از خستگی ناپذیرترین مبارزانی بود که از نوجوانی تا آخرین دستگیری برای آزادی و عدالت مبارزه کرد.

یحیی رحیمی، در سال ۱۳۱۸ در محله علافخانه کرمانشاه متولد شد، در دوران کودکی و نوجوانی شاهد جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ امرداد بود که این دو رویداد سرنوشت‌ساز تاثیر خود را بر روحیه کنجکاو و پر احساس او برجای نهاد. یحیی از نوجوانی مطالعه را آغاز کرد و با محافل مطالعاتی در کرمانشاه و سنندج در ارتباط بود و به‌همین علت در نوجوانی یک بار در سنندج به‌مدت کوتاهی دستگیر شد. یحیی در سال ۱۳۳۸ موفق به‌ اخذ دیپلم گردید و برای کنکور عازم تهران شد، اما به‌ هنگام پیاده شدن از اتوبوس در گاراژ دستگیر شد و مدت ۴۰ روز بازداشت گردید و از شرکت در کنکور محروم شد.

یحیی در سال ۱۳۳۸ حرفه آموزگاری را برگزید، اولین محل تدریس او نفت شهر بود، این شهر با این وجود که دارای مخازن نفت و پالایشگاه بود اما از محرومیت رنج می‌برد، یحیی در کلاس‌های درس، افزون بر آموختن درس‌های متداول، دانش‌آموزان را نسبت به مسایل و مشکلات جامعه آگاه می‌کرد و با خانواده‌های دانش‌آموزان نیز رابطه عاطفی بر قرار می‌نمود و در حد توانایی، آنان‌را در حل مشکلات‌شان یاری می‌داد.

یحیی رحیمی تا سال ۴۵ در شهرهای نفت شهر، قصر شیرین و سرپل ذهاب، تدریس می‌کرد و در این سال به کرمانشاه منتقل شد، در کرمانشاه نیز محافل مطالعاتی ایجاد کرده بود که بیشتر شامل آموزگاران و دانش‌آموزان بود، از اینرو درسال ۴۶ توسط ساواک در کرمانشاه دستگیر و پس از ۳ماه آزاد شد، اما از تدریس محروم گردید و به‌مدت ۳ سال به بخش اداری منتقل شد.

یحیی در سال ۴۹ به تهران منتقل گردید و در دبیرستان حافظ مشغول تدریس شد و در دوره شبانه این دبیرستان با “یوسف زرکاری” که دانش‌آموز دوره شبانه و کارگر راه‌آهن بود آشنا شد، یحیی که زمینه‌های فکری و استعداد او را دریافته بود، گفتگو و مطالعه با او را آغاز کرد. یوسف زرکاری در ارتباط با مبارزات کارگری، مدت یک‌سال زندانی شد و پس از آزادی به سازمان چریک‌های فدایی خلق پیوست و در درگیری مسلحانه جان‌باخت.

یحیی دوباره در فروردین ۵۰ دستگیر شد و چون هیچ مدرکی برای محاکمه او وجود نداشت، پس از ۱۶ ماه آزاد شد، زندانیانی که در آن زمان در قزل قلعه بودند شاهد مقاومت جانانه یحیی در زیر شکنجه بوده‌اند.

در نوروز ۵۲ یحیی به‌اتفاق برادرش که برای معالجه به‌تهران آمده بود، دریکی از مسافرخانه‌های تهران دستگیر و پس از چند روز آزاد شد.

آخرین دستگیری یحیی در زمان شاه در خرداد ۵۲ در منزل مسکونی پدرش در کرمانشاه بود، به‌هنگام دستگیری، یحیی به‌قصد فرار از کوچه‌ای که با فاصله چند متر بالاتر از خیابان قرار داشت، با یک جهش به خیابان پریده بود، اما ماموران ساواک در خیابان او را دستگیر کردند و به کمیته مشترک ساواک و شهربانی تحویل دادند، کمیته مشترک ساواک و شهربانی که در زمان حکومت اسلامی به کمیته ۲۰۰۰ و توحید تغییر نام داد، شاهد کشتار و شکنجه‌های طاقت فرسای دو نظام بود، اما زندانیانی بودند که در این شکنجه‌گاه حماسه آفریدند و یکی از این حماسه سازان یحیی رحیمی است و او تنها زندانی بود که مدت دو سال و نیم زیر بازجویی و شکنجه بود، در این دوسال و نیم، چندین بازجو از او بازجویی کردند و انواع شکنجه‌ها را روی او آزمایش کردند و حتی یک‌بار هم بمدت ۳ ماه، جیره شلاق داشت که هر روز باید به اتاق حسینی شکنجه گر برده می‌شد، یک‌بار حسینی جلاد با فحش و ناسزا به او گفته بود “تو مرا خسته کردی.”

یحیی پس از دو سال و نیم بازجویی و شکنجه در پاییز ۵۴ به قرنطینه زندان قصر منتقل گردید، در بدو ورود یحیی بسیار تکیده و لاغر شده بود، اما پس از چند روز، ورزش و مطالعه را با احتیاط آغاز کرد. یحیی در زندان با دگراندیشان و مذهبی‌ها بسیار دوستانه رفتار می‌کرد و حتی با نگهبانان سرباز که اکثرا روستایی بودند، برخوردی دوستانه داشت که به‌همین دلیل یک‌بار مورد ضرب و شتم وکیل‌بند زندان قرار گرفت.

در اواخر زمستان ۵۴ تمام زندانیان قرنطینه را به بند ۱ زندان سیاسی منتقل کردند، در بدو ورود سرگرد زمانی رییس بند سیاسی که یحیی را می‌شناخت برای ارعاب بقیه زندانیان دستور شلاق زدن او را صادرکرد، به طوریکه پاهایش را در بهداری زندان چندین بخیه زدند.

دربند ۱ با این وجود که زندان‌بانان نسبت به‌او حساسیت داشتند، همواره در حال مطالعه و بحث و گفتگو بود، در برخورد با پلیس با شهامت بود و در برخورد با زندانیان فروتن و مهربان، خالو حسینعلی ۸۵ ساله را در حمام رفتن کمک می‌کرد و همیشه از دو زندانی که دچار بیماری روانی بودند، مراقبت می‌کرد.

درسال ۵۵ یحیی به دادگاه رفت و به ۱۶ سال زندان محکوم گردید، درهمین سال بعضی از زندانیان را که محرک اعتصابات زندان تشخیص می‌دادند، به زندان‌های شهرستان‌ها منتقل کردند و یحیی به زندان بندرعباس منتقل شد، با ورود صلیب سرخ به زندان‌ها یحیی از زندان طاقت فزسای بندر عباس به زندان کرمانشاه منتقل گردید.

در زندان کرمانشاه در یک درگیری با زندان‌بانان که “عباس سماکار” در کتاب خود آن‌را مفصلا شرح داده است، مورد شکنجه قرار گرفتند و هر دو زندانی به خاطر اعتراض به رفتار زندان‌بانان مدت ۸۶ روز دست به‌ اعتصاب غذا زدند، پس از ۸۶ روز اعتصاب غذا “عباس سماکار” و “یحیی رحیمی” را به زندان قصر منتقل کردند، یحیی از عوارض بیماری‌های ناشی از اعتصاب غذای طولانی همیشه رنج می‌برد، در آذر ماه سال ۵۷ یحیی جزو آخرین دسته از زندانیانی بود که با مبارزات مردم از زندان آزاد شد، به هنگام آزادی یحیی به علت محبوبیت یحیی در کرمانشاه تمام بازار علاف‌خانه به دیدار او رفتند به طوری‌که منزل گنجایش این همه جمعیت را نداشت و یحیی در کوچه در یک گفتار کوتاه از مردم سپاسگزاری کرد و آنان‌را به ادامه مبارزه تشویق کرد.

در جلساتی که پس از انقلاب برگزار می‌شد، یحیی همواره خطر یک دیکتاتوری به مراتب خشن‌تر را گوشزد می‌کرد. فعالیت‌های یحیی در ماه‌های پس از انقلاب خستگی ناپذیر بود و در تمام شهرهای کرمانشاه و کردستان و تهران در حال رفت و آمد و ارتباط گیری بود و در شهرها و روستاها سخنرانی می‌کرد.

سرانجام یحیی در اوایل تیرماه ۶۰ دستگیر شد و هیچ اطلاعی از نحوه دستگیری او در دسترس نیست و پس از چند روز به جوخه اعدام سپرده شد و انسانی مبارز به خاک افتاد، یحیی هر چند با محافل طرفدار مبارزه مسلحانه در ارتباط بود، اما به‌طور رسمی عضو هیچ سازمان سیاسی نبود، خود اعلامیه‌ها را می‌نوشت و تایپ می‌کرد و خود آنها را پخش می‌کرد.

اکنون کمیته مشترک تبدیل به موزه شده است و در سلولی که خامنه‌ای چند روز در آنجا زندانی بوده، تندیس او را در معرض دید گذاشته‌اند و از یحیی رحیمی و همچنین از مبارزان دلاوری که در این شکنجه گاه جان باختند و یا تا سرحد مرگ شکنجه شدند مانند “بهروز دهقانی”، “عباس جمشیدی”، “غلام‌رضا اشترانی”، “هوشنگ عیسی بیگلو” و “ناصر رحمانی نژاد” و صدها فرزند دلاور میهمنان نام و آثاری نیست، اما نام و خاطره مقاومت یحیی‌ها در یاد آزادی‌خواهان ماندگار خواهد ماند.

«یداله بلدی» 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست