سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیام آوران تازه ای وارد شده اند! - علی دماوندی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ شهريور ۱٣۹۷ -  ۴ سپتامبر ۲۰۱٨


روز شنبه سوم شهریور چهار فعال محیط زیستی داوطلب شهر مریوان با نامهای شریف باجور، امید کهنه پوشی، رحمت حکمتی‌نیا و محمد پژوهی در هنگام خاموش کردن آتش جنگلهای اطراف مریوان جان باختند. خبر جان باختن این چهار فعال محیط زیستی سبب اندوه بسیارانی شد وموجی از خشم وهمبستگی را توامان پدید آورد. کاک شریف باجور یکی از فعالین مدنی و سرشناس کردستان بود که علاوه بر فعالیتهای محیط زیستی و صلح طلبانه، در روزهای سخت یار و یاور مردم مردم مریوان و فعالان جنبشهای اجتمایی و کارگری بود. او در سال ۱۳۹۶ در اعتراض به کشتار کولبران و شکنجه فعالان اجتماعی، درحمایت از آنتا دائمی و اعتصاب زندانیان سیاسی، در حمایت از رضا شهابی واسماییل عبدی وجعفر عظیم زاده از مریوان تا تهران را رکاب زد. او در دفاع از حیوانات و حفاظت از سگ فعال بود. در هنگام روی دادن زلزله در سرپل ذهاب در استان کرماشان برای مدت چند ماه به نمایندگی از انجمن چیای سبز و مردم مریوان به مردم زلزله زده کمک‌رسانی کرد. همین طور امید کهنه‌پوشی یکی از جوانان حافظ محیط زیست و فعال انجمن چیای مریوان، که برای حفاظت از محیط زیست و خاموش کردن آتش جنگلهای زاگرس پیشتاز بود و در آتش سوخت. امید نیز در جمع‌آوری کمک برای زلزله‌زدگان کرماشان نقش بسزایی داشت.
فقدان کاک شریف باجور و یارانش اندوهی عظیم بر جای گذاشته، اما بی‌گمان مردمان کردستان تلاشهای کاک شریف باجور را در حفاظت از جنگل، در کمک به حیات وحش منطقه، در مهار آتش جنگل‌ها و مراتع، در حفاظت از زریبار، در حمایت از کولبران، در امدادرسانی به زلزله زدگان، در حمایت از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و همبستگیهای انسانی فراموش نخواهند کرد.
تظاهرات بزرگ دهها هزار نفری مردم مریوان و سنندج در بزرگداشت کاک شریف و یارانش، سخنرانیها وشعارها و پلاکاردهای سرخ، و طرح شعارها و مطالبات رادیکال و انسانی مردم، تاکید بر دفاع از محیط زیست و حیات وحش، تاکید بر ازادی بیان وعقیده و زندانی سیاسی، مخالفت با اعدام و زندان و خصوصا طلب کردن آزادی رامین حسین پناهی زندانی سیاسی تبعید شده در رجایی شهر که شمشیر اعدام مدتهاست بر بالای گردن او ایستاده، دفاع از مطالبات کارگری و حق تشکل مستقل و...همه و همه با صدای رسا اعلام شدند. شرکت گسترده مردمان سنندج و مریوان و شهرهای اطراف در این بزرگداشتها و حمایت و شرکت فعالان کارگری و اجتماعی و پیامهای همبستگی واندوه زندانیان سیاسی و عقیدتی و تشکلهای مستقل، نشانه ی دوره ی تازه ایست که وارد آن شده ایم. دوره ای که خواستهای زیست محیطی، با مطالبات دمکراتیک و برابری طلبانه زنان، با مطالبات کارگران و مزدبگیران، با خواستهای بازنشستگان و مستمری بگیران و... در یک اکستر سراسری میتواند همراه شود. در عین حال طیف گسترده و جوان و سکولارو ترقیخواهی وارد میدان مبارزه اجتماعی شده که با ابزارهای نوین ارتباطی آشناست، با گذشته و سنت وعادات قدیمی فاصله گرفته، به محیط زیست و حیات وحش توجه دارد، به حقوق زن و حق او بر جسم و جانش توجه میکند، در نبرد برای پاسداری از زندگیش در مقابل دستگاه سرکوب عقیدتی و سیاسی و امنیتی، اشکال متفاوتی از تشکل و فعالیت را بکار میگیرد که با اشکال و فرمهای کهن متفاوت است. این طبیعت زندگی است. واقعیت آنست که با سرکوب وحشیانه و خشن جامعه و نهادها و رفتارهای انسانی مردمان توسط داعشیان حاکم، ‌جریان زندگی در زیر زمین و خفا به شکل هوشیارانه ای شکل گرفته و با هر زلزله و حادثه و خبری خود را آشکارا نشان میدهد.
تظاهرات یکصد شهر در دیماه ۹۶ و تظاهرات مرداد ماه، رعدی در میان آسمان بی ابر نبود. این نیروی زندگی بود که در زیر زمین جریان داشت. یکباره صدها هزار نفر به خیابانها ریختند و با شعارهایشان زمین را زیر پای روحانیت داغ کردند. این حضور درخشان خیابانی، آنچنان تصویر وقایع را تغییر داد که همگان همچنان از آن ده روز و مطالبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مردم وناتوانیهای حکومت اسلامی میگویند. وقایع دیماه ۹۶، نشانگر رویگردی متفاوت از تظاهرات ۸۸ بود. رویکردی که خواهان سرنگونی نظام حاکم با همه جناحهای حکومتی آن بود، رویکردی که با نان آغاز شد و بسرعت با آزادی وخصوصا رهایی زنان پیوند خورد، رویکردی که دیگراثری از الله و نمایندگانش در آن نبود و نشانه ی آغازی بر پایان نظام اسلامی و اصلاح طلبی دینی بود. گرچه این حرکت پس از ده روز به خفا رفت، اما اثرات شگفت آور خود را بر جامعه بر جای گذاشت. حرکت مرداد ماه، گوشه ای دیگر از این فرارفتن را به نمایش گذاشت. این حرکت با تلفیق اعتراض خیابانی و اعتصاب سراسری، تلفیق مبارزه جوانان عاصی در خیابان و همزمانی اعتصاب سراسری رانندگان کامیون و اعتصاب کارگران راه آهن در ده شهر و اعتصاب کارگران هفت تپه، تظاهرات دفاع از حق آب و هوای سالم و با شعار نان وآب و کار وآزادی نشان داد که تلاشهای فداکارانه فعالان جنبشهای اجتماعی، خصوصا فعالان کارگری و معلم، جامعه ایران را گامهای بزرگی به پیش رانده است. اینک با تظاهرات پرشکوه مریوان و سنندج و همبستگیهای شریف مردمان با قربانیان این حادثه دلخراش، نمایش بزرگ و متمدنانه ای از اعلام خواستهای مطالبات دمکراتیک، آزادیخواهانه، انسان محور، طبیعت دوست و ضد سرمایه را ارائه داد. پس از چهل سال سرکوب سیستماتیک و حضور نظانی –امنیتی، همزمان با سالگرد جهاد خمینی علیه مردمان کردستان و اعدامهای گسترده و کشتارهای قارناها و ایندرقاشها و قلاتان، کردستان از زندگی میگوید و در نمایش نیروی زندگی، شریف ترین انسانهای آگاه مدافع حقوق کودک، حقوق زن، حقوق بشر، مدافع طبیعت و محیط زیست، مدافع پاکسازی شهر و روستا و کوه ودشت و پارک و رودخانه، یاری دهندگان به زلزله زده گان و آسیب دیده گان، فعالان تشکلهای مستقل اجتماعی و کارگری و.... را تربیت میکند و به جامعه و مردمان کردستان و ایران تقدیم میکند. و کادرهای تازه وجوان و آگاه از میانه ی این نبرد تربیت میشوند و آموزش میابند.
شریف باجور وامید کهنه پوشی نمونه‌ ایی برای مردمانی بودند که اینک در سراسر کردستان و ایران، به فعالیتهای اجتماعی و یاریها وهمبستگیهای مردمی میپردازند. صدها و هزاران کانون، نهاد، اتحادیه، سندیکا، انجمن و سازمان در سراسرکشور برای دفاع از زندگی در مقابل نظام زندگی کش و ویرانگر حاکم شکل گرفته است. آنها با سازمان دادن دفاع از محیط زیست، دفاع از کارون، دفاع از دریاچه های ارومیه و هامون، دفاع از آب وهوای سالم، به پاکسازی پارکها ورودخانه ها وسواحل، درخت کاری، حمایت از کودکان کار، حمایت از زنان، مبارزه با اعتیاد و یاری رسانی به ترک اعتیاد دامن گستر، مبارزه برای حقوق انسانی، مبارزه علیه حجاب اجباری، گروههای کتابخوانی و سواد آموزی، آموزش موسیقی و .. میپردازند. آنان کارزای پیگیر و مبارزه ای وسیع، پردامنه و اجتمایی را دنبال میکنند که در اخبار و سرتیترهای رسانه های حاکم پیدا نمیشود. این کارها و اقدامات ارزش خبری در رسانه های حاکم ندارند، چرا که با منافع طبقه حاکم همنوایی ندارد و میخواهد نظم دیگری را از طریق یاری رسانی به آسیب دیده گان و محرومان جایگزین کند. آری جریان زندگی در زیر زمین و خفا به شکل هوشیارانه ای شکل گرفته و میگیرد و با هر زلزله و حادثه و خبری خود را آشکارا نشان میدهد. ظاهرا خاموش میشوند اما در واقع برای تجدید قوا ومحافظت در مقابل سرکوب مخفی میماند. اما اثرات شگفت آور خود را بر جامعه برجای میگذارند و در هر واقعه ای کادرهای تازه وجوان و آگاهی از میانه ی این نبرد متولد میشوند، آموزش می بینند و در صحنه نبرد علنی روزمره با نظم حاکم باقی می مانند!
آنچه که روشن است آنست که بحران در حال تشدید است. رژیم قادر به پاسخگویی به هیچیک از خواستها و مطالبات اجتماعی و اقتصادی مردمان نیست. اقتصاد در حال ورشکستگی کامل است. سقوط ارزش پول ملی، بمعنای سقوط وحشتناک سطح زندگی همه ی مزدبگیران است. خانه خرابی اکثریت مردمان ایران بخاطر سیاستهای ویرانگرانه رژیم اسلامی به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است. ویرانی همه ی عرصه های اقتصادی و اجتماعی، جامعه را بسوی یک فلاکت گسترده میراند. اضافه براین کشور بسوی یک بحران زیست محیطی فاجعه بارتر رانده میشود. بحران آب و خشکسالی های طولانی، بواسطه سیاستهای منطقه ای قدرتهای منطقه و رژیم اسلامی، بر ابعاد بحران افزوده و میتوان گفت که محیط زیست سراسر ایران از دریاچه‌ها و تالاب‌ها گرفته تا فضای سبزها و جنگل‌ها بسوی نابودی و اضمحلال در حرکتند. هم اکنون زندگی در منطقه خوزستان و بلوچستان غیرقابل تحمل شده است. آلودگی هوا و ریزگرد در این مناطق به‌حدی فاجعه‌بار شده است که گروه‌ گروه مردم این مناطق راهی بیمارستان شده و یا مجبور به‌ کوچ می‌شوند. خشک‌شدن دریاچه نمک ارومیه، به شدت زندگی میلیون‌ها انسان در آذربایجان و کردستان را تهدید می‌کند.
درحالیکه کارنامه حکومت اسلامی، در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مملو از وحشت و ترور، جهل و جنایت است، چه باید کرد؟ در مقابل این تخریب سازمانیافته کشور چه باید کرد؟ چگونه باید به این بحران چند سویه و موقعیت بغرنج پایان داد؟ چگونه میتوان همه ی مردمان ایران را در همبستگی برای نان و کار و آب و آزادی متحد کرد؟ بنظر میرسد خروش سرخ مردمان مریوان و سنندج، راه را به ما نشان میدهند. نگاه و رویکرد متمدنانه و شریف آنا ن در دفاع از محیط زیست وحق کودک و زن و کارگر، مخالفت با اعدام و زندان و شکنجه، در دفاع از حق تشکل مستقل کارگران و معلمان و همه ی مردمان، در مخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه و توسعه گرایانه، در دفاع از درخت و جنگل و گل و گیاه و حیوان، یک پلاتفرم روشن اقدام مشترک است. مردمان ایران بروشنی دریافته اند که این حکومت نه تنها ضدانسان و ضدآزادی، بلکه ضدطبیعت و حیوانات است. باید آنرا با تشکیل نهادها و تشکلهای متنوع و مستقل و فراگیر، با سازمان دادن مخفی و نیمه مخفی، با اعتصاب همگانی و تظاهراتهای سراسری و تلاشی عمومی و سراسری درهم شکست. جنبش چپ و کمونیست باید با این جنبش، فعالان و کادرهای جوان آن پیوند خوردِ، از آن بیاموزد واز طریق آن تلاش کند اکثریت عظیم مردمان ایران را برای آزادی و برابری و سوسیالیسم و مبارزه قاطع و روشن علیه سرمایه داری اسلامی و سیاستهای نئولیبرال غارتگرانه و ویرانگرانه ای که محیط زیست، آب وهوای سالم، زندگی در رفاه وآسایش و برخورداری همه مردمان از آموزش وبهداشت و مسکن و زندگی انسانی آنان را هدف گرفته است ،سازمان دهد. باید براین افزود که زندگی کاک شریف باجور، نشانه آنست که فعالین شریف و فداکاری که به میدان آمده اند حاضرند در مقابل مرگ بایستند. این بمعنای آغاز پایان رژیمی است که جز مرگ و ویرانی ارمغانی نداشته است. این مهم را باید دریابیم و خود را باید برای یاری دادن وهمراهی با این نیروی زندگی آماده کنیم!  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست