سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فروپاشی بنیاد های نگرش نولیبرالی و ایمان کور حاکمیت در ایران به آن - اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ اسفند ۱٣۹۶ -  ۷ مارس ۲۰۱٨


گزارش های خبری بی بی سی روزه های ۹، ۱۰و۱۱ اسفند ماه ۹۶ :
"افزایش عوارض بر واردات فولاد و آلو مینیوم در آمریکا، در عین حال که می تواند جبهه جدیدی از جنگ اقتصادی با چین، کانادا، مکزیک و ژاپن ایجاد کند. . . .
ترامپ: منافع آمریکا در اولویت قرار دارد.
تصمیم به افزایش تعرفه ها در آمریکا باعث افت شاخص سهام در بازار جهانی شد.
ترامپ ۲۵ درصد تعرفه گمرکی برای فولاد و ۱۰ درصد تعرفه برای آلومینیوم وضع می کند. آمریکا بزرگترین وارد کننده فولاد و آلومینیوم در جهان است.
واکنش تند جهانی به تصمیم ترامپ برای افزایش تعرفه فولاد، رهبران جهان و مقام های نهادهای مالی جهانی با موضع گیری تند در برابرآمریکا . . . گفته اند در صورت بالا رفتن تعرفه های صادرات فولاد و آلومینیوم به آمریکا آنها هم تعرفه های اقلام وارداتی از آمریکا را افزایش می دهند.
متقابلا امریکا تهدید به برقرار کردن تعرفه بر روی خودرو های وارداتی به امریکا را مطرح نمود."

از دیدگاه جهان بینی سرمایه داری و خرده بورژوازی و تکنوکرات های طبقه متوسط اتفاق خاصی رخ نداده است، و این یک پدیده عادی از فراز و نشیب های مناسبات اقتصادی است. تنها چند گزارش اقتصادی به اطلاع همگان رسانده شده است. این جماعت دنباله رو نگرش ماکیاولیستی نمی گویند این فرایند ها، معنایی جز فروپاشی یک مناسبات اقتصادی شکست خورده نیست. ادعاها و وعده های این مناسبات در هنگامه شکست جبهه کار جهانی را به فراموشی سپرده اند. همان گونه که هواداران خرده بورژاوازی و سرمایه داری بزرگ جهانی هم گام با ایدیولوگ هایشان، زمانی که با جشن و پای کوبی دیوار برلن را تخریب می کردند و فریاد پایان تاریخ را می کشیدند، به مردم عقب رانده شده جهان سومی ها، نوید پایان تاریخ، صلح و پایان جنگ ها را همراه با توسعه صنعتی، رفاه و از میان رفتن فاصله طبقاتی در همه دنیا را، یا اتوپیای سرمایه داری هایکی "دهکده ی جهانی" با یاری قوانین خود به خودی بازار (عرضه و تقاضا) برای آنها، زوزه می کشیدند، آن های و هوی هم تنها یک گزارش خبری بود؟ گزارش خبری که هنوز هم روشنفکران طبقه متوسط وطنی در انتظار عملی شدن آن وعده ها، آسمان ریسمان می کنند: که "بورژوازی نشان داده است می تواند بحران هایش را در خودش حل کند. نقل به مضمون" ولی این چپ های راست شده، ضروری نمی دانند توضیح بدهند، ابزار و چگونگی حل بحران های دوره ای این ساختار استثمارگر دارای چه درون مایه ای است. روند سیر تحولات اجتماعی بر خلاف این گونه پندارهای انقلابیون دیروز، واقعیت بیمار گونه این نظام طبقاتی را به گونه ی دیگری ترسیم نمود. در دهه های اخیر بحران لاینحلی را که از سردمدار امپریالیسم جهانی آمریگا شروع شده بود، (بحران مسکن) بانک های بزرگ چند ملیتی را در هم شکست، تنها دخالت مستقیم دولت های امپریالیستی که بر خلاف اصول مناسبات اقتصادی نولیبرالیستی است، آن هم با کمک نهادهای نظامی و سرکوب گر (سرکوب اعتراضات وال استریت آمریکا) بار مالی این بحران را با ریاضت اقتصادی و دامن زدن به جنگ های منطقه ای به دوش مردم جهان انداخت. در حالی که بر اساس اقتصاد بازار آزاد این دخالت های دولتی بر خلاف نظریه های بنیادی این نگرش اقتصادی است. این امکان هم تنها به این دلیل به وجود آمده بود، چون یک جبهه کار متشکل در سطح جهانی وجود نداشت و پراکندگی ناشی از شکست برخی از چپ ها را متزلزل کرده بود. سرمایه داری تنها با ندیده گرفتن قواعد و اصول این مناسبات ضدانسانی و رویکردی فاشیستی توانست از فرو پاشی اقتصاد همه کشورهای سرمایه داری بزرگ و کوچک پیش گیری نماید. ولی نتوانست از روند پیش رونده بحران جلو گیری کند. از این رو اقتصاد جهانی را روز به روز بیشتر در این باتلاق خود ساخته فرو برد. جنگ هر روز بیشتر، دامنه اش گسترده تر می شود و کشورهای بیشتری را به خود آلوده می کند. از سوی دیگر با کمک عوامل مستقیم و غیرمستقیم منطقه ای خود در خاورمیانه، دیوانه ترین دایناسورهای خرافه پرست مذهبی را جمع آوری می کنند، آموزش داده می شوند، ساخته و پرداخته می گردند تا ضرورت جنگ و کشتار را بتوانند توجیه کنند. آن هم در زیر پوشش ادعای حقوق بشر، که منظور همان سرکوب هر نگرش غیر سرمایه دار است. و در واقع همه این روند های فاشیستی برای تامین منافع یک اقلیت سرمایه داری چند ملیتی، کاربردی می شود. این ساختار مناسبات اقتصادی نولیبرالی را بدون بررسی ضرورت های منطقه ای، جهانی نمودند. تا بتوانند از کارمزد ناچیز کارگران در حاکمیت های مستبد و عقب مانده، نهایت بهره برداری را عملی نمایند. البته با کمک نهادهای مالی چون صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و تجارت جهانی و تحریم های بنیاد کن امپریالیستی، کودتا و مزدوران مسلحی که بر خلاف دوران پیشا نولیبرالی که از ویتنام تا گرنادا نیروهای پوینده اجتماعی را کشتار می کردند، امروزه این مزدوران امپریالیسم جهانی آسمانی شده اند و بر پیشانی خود مهر عبادت کاشته اند. بدین گونه چهان را به سوی جنگ جهانی می کشانند، که در برآیند آن، تنها امکان دارد، چند سوسک زنده بمانند.

درون مایه این گزارشات خبری، نمودی از یک چرخش درمناسبات اقتصادی نولیبرالی است، که ناکارآمدی این مناسبات را در همان سرزمین هایی به نمایش گذلشته است که چند دهه پیش با همه توان نظامی- اقتصادی و سیاسی این تزهای اتریشی فاشیست هایک را عملی نمودند. با این امید که در "پایان تاریخ" ادعایی، سرمایه داری جهانی دیگر هرگز گرفتار بحران ها اقتصادی – اجتماعی نگردد. از سوی دیگر با توجه به ناکارآمدی عملی این ساختار که پس از چند دهه هر روز بیشتر جامعه جهانی را به چالش می گیرد و بزرگترین اقتصاد امپریالیستی (آمریکا) را به زانو در آورده که تنها با جنگ افروزی و فروش اسلحه توانسته بخشی از چرخ دندانه های صنعت در حال رکودش را به گردش در بیاورد، و انگلیس را وا داشته از اتحادیه اروپا بیرون بیاید، تا راهی برای بحرانش جستجو کند. در عین حال می بینیم که رهبران سرمایه داری جهانی درگیر جنگ تعرفه ها شده اند، چون امریکای مدعی اقتصاد برتر در نهایت رکود و تورم و شکست سیاست های نولیبرالی به گرفتن تعرفه های گمرکی روی آورده است. در این میان حاکمیت های واپس گرای حاشیه نشین "دهکده جهانی" هم چنان با همه توان برای تداوم تعدیل ساختاری و خصوصی سازی برنامه ریزی می کنند و ترفند های بازار ارز و مالی را به کار می گیرند، تا چند روز بیشترامکان غارت سرمایه های ملی را در اختیار داشته باشند. و قدرت خرید کارگران و همه حقوق بگیران و بازنشستگان را با چالشی بزرگ، باز هم بیشتر تحلیل ببرند. این جماعت وطنی، چون نه ملی گرا هستند و نه چپ و نه باور به اعتقاداتی دارند که چهل سال است روی منبر با حرافی مردم را با آن فریب می دهند، از این رو به راحتی دولت و مجلس استصوابی شان بند "ز" را تصویب می کنند که سرمایه های میلیونها کارگر از ۷۰ سال پیش تاکنون است. و آن را به خزانه دولت می ریزند. دولتی که میلیاردی به تامین اجتماعی (کارگران) بدهکار است. این جماعت دلال و کاسب نمی توانند از این همه شکست های اقتصادی امپریالیسم درسی بگیرند از این رو حاضر نیستند روند ویرانگر نولیبرالی را در ایران متوقف کنند. مردم چهار دهه شاهد کلی گویی در باره حل مسایل اجتماعی بودند ولی روز به روز بحران بیکاری و فقر و عوارض ویران گرش آمار بیشتری از اقشار اجتماعی را در بر می گیرد. هر ساله ده ها هزار جوان به خیل بیکاران افزوده می شود. ولی این حاکمیت با گرایش سرمایه داری نولیبرالی قادر به درک ژرفای فاجعه اجتماعی نیست. و هر روز گام های بلندتری را به سوی کاربردی کردن این مناسبات بر می دارد. نیروی مولد اجتماعی را (کارگران و جوانان) را با بی اعتنایی به حال خود رها کرده است و طبق اصول مناسبات اقتصادی نولیبرالی در این زمینه برای خود مسیولیتی قایل نمی باشد. البته در حرف وتبلیغات نه تنها بهترین "دموکراسی" جهان است از نظر اقتصادی هم گوش به فرمان صندوق بین المللی پول نیست!! و پشت در های تجارت جهانی برای فروش باقی مانده ایران چرت نمی زند!! طرح کار ورزیش هم با پرداخت چند میلیون تومان وام به برخی افراد آشنا و خودی، فریاد اشتغال کامل را سر می دهد، تا چند کاسب خیابانی به کاسب های بی شمار کنار خیابان ها افزوده شود. از سوی دیگرطبق "مهندسی" آماری شان یک ساعت کار در هفته کار را اشتغال می نامند. از سوی دیگر امروز ما شاهد ادامه جنگ ٨ ساله به صورت دیگری در عراق و سوریه و لبنان و یمن هستیم، آن هم با وجود بحران اقتصادی، رکود و تورم در ایران، آن هم با وجود هزاران کارگر قرارداد موقت که ۹۰ درصدشان بیکارند. در حالی که کارگران متخصص ساخت صنایع مادر، هم چون پتروشیمی ها و پالایشگاه ها و نیرو گاه ها هستند. با اینکه سال ها ٣ درصد بابت بیمه بیکاری را از حقوق آنها کسر نموده اند، بیمه بیکاری شامل حالشان نمی شود. چون قراردادهای مناطق آزاد تجاری – صنعتی آنها را بر خلاف اصول قانون اساسی از شمول قانون کار خارج کرده است. کارگران کارگاه های تعطیل شده و جوانان دانش آموخته ای که کاری برای ادامه زندگی نمی یابند لذا با سن های بالا، هنوز سر گردان و سربار خانواده هایشان هستند. خانواده هایی که با گرانی هر ساله ای که دولت به جامعه تحمیل می کند، قدرت خریدشان نسبت به روزهای قبل از انقلاب هم پایین تر آمده است.

ابعاد بی توجهی دولت های پس از جنگ، همه راه های ممکنه را بر مردم بسته است. تنها راهی که برای کارگران باقی مانده است، راهی که می تواند دولت را وادار به عقب نشینی از مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی بنماید، ایستادن کارگران، حقوق بگیران و فرهنگیان بر پاهای خود است. بدون وحشت از دستگیری و زندان می باید در هر کارگاه و محل کار سندیکای کارگری را ایجاد کرد (حقی که قانون اساسی هم آن را تایید می کند) و بدون وارد شدن در رقابت های اتحادیه های سرمایه داری و فعالین طبقه متوسط و یا دخالت در امور داخلی دیگر سندیکاها، و یا با جانب داری از فرد یا فراکسیونی در سندیکاهای دیگر، می باید با دیگر سندیکاهای کارگری اتحاد و همبستگی ایجاد نمود تا امکان ایجاد یک جبهه بزرگ برای خواست های صنفی – سیاسی همه مولدان اجتماعی را به وجود آورد و با کمک همه سندیکاها یک شورای متحد مرکزی سندیکاهای سراسری ایجاد کرد، تا در صورت ادامه سیاست های نولیبرالی با یک اعتصاب سراسری مانند اعتصاب کارگران نفت گر و دیگر کارگران و معلم ها در روزهای انقلاب ۲۲ بهمن، حاکمیت را وادار به کاربردی کردن اصل ۴٣ ، ۴۴ و ۴۵ قانون اساسی با شرکت سندیکاها و شوراهای کارگران نمود. آزادی های سیاسی را به جامعه استبداد زده باز گرداند و تجارت خارجی را ملی نمود، تا کارگاه های تولیدی راه اندازی شوند. و حداقل حقوق را بر اساس چهار جانبه گرایی که سندیکاهای مستقل کارگری جانب چهام آن باشند، برای تعین حداقل حقوقی که بتواند مسکن، بهداشت، پوشاک، غذا و آموزش و پرورش خانواده کارگری را تامین نماید، مورد بررسی قرار داد و دست دولت را از سرمایه های کارگران در تامین اجتماعی کوتاه نمود. سرپرستی تامین اجتماعی این سرمایه ۷۰ ساله چند نسل کارگری، زیر نظر اتحادیه های کارگری اعمال گردد. تنها در این صورت رونق اقتصادی به جامعه باز می گردد و بحران اقتصادی – اجتماعی کنونی روی به حل شدن خواهد گذاشت. در غیر این صورت و تداوم سیاست های تعدیل ساختاری و خصوصی سازی انفجار اجتماعی غیر قابل اجتناب است.

اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخن گو ناصر آقاجری
۱۴ اسفند ماه ۱٣۹۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست