سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بار دیگر "اعتراضات" چرا...؟! - م. پویا


اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ دی ۱٣۹۶ -  ۵ ژانويه ۲۰۱٨


سالها از چاپ کتاب " بار دیگر چرا؟! " میگذرد. کتابی که بلافاصله بعد از جنبش اعتراضی سال ۱٣٨٨ دست به نگارش آن زدم.
نگارش این کتاب ماهها طول کشید و سرانجام در خارج از کشور به چاپ رسید. به طور خلاصه در این کتاب اولا سعی شده است تا به ثبت وقایعی در طول مبارزات مردم پرداخته شود که شخص نگارنده نه تنها شاهد و ناظر عینی آنها بوده است، بلکه در طول حضور مستقیم خود در تظاهرات، بارها سایه باتوم را نیز بر بالای سر خود حس کرده است. و ثانیا، بررسی تحلیلی و آسیب شناسانه جنبش سبز نیز در فصلی مهم تحت عنوان " درسها و عبرتها " مطرح گردیده که اصلیترین بخش کتاب است و بایستی اعتراف کنم که هدف از نگارش تمام بخشهای اولیه کتاب آن بوده تا خواننده در نهایت به این فصل رهنمود شود.
و هم اینک در سال ۱٣۹۶ شاهد جنبش اعتراضی دیگری هستیم که باز معترضان را به خیابانها کشانده و دگرباره نگاه جهانیان را به خود معطوف داشته است. جنبشی که شاید به جرات بتوان گفت از جنبش سبز هشت سال قبل خود وسیعتر و از بسیاری جهات حتی عمیقتر است. اما باز این سوال مطرح است که این بار چه خواهد شد؟! سرنوشت این حرکت این بار قرار است به کجا مختوم گردد؟! آیا معترضان پیروز خواهند شد؟! و یا باز بار دیگر ... بار دیگر ... بار دیگر ... ؟!!!!!!!
برای حلاجی این قبیل سوالها، معتقدم بایستی مجددا نگاهی دیگر به کتاب "بار دیگر چرا؟!" انداخت و بر اساس آن برآورد کرد که چه تعداد از موانع پیروزی تا به امروزه کنار رفته و یا چه تعداد آن هنوز باقی است که ممکن است باز «بار دیگر» نافرجامی را برایمان رقم بزند.
به طور خلاصه، موانع پیروزی جنبش سبز سال ۱٣٨٨، به روایت کتاب به دو نوع عوامل تقسیم گردیده است: عوامل تئوریک و عوامل استراتژیک.
نگارنده معتقد است که مهمترین موانع پیروزی، مربوط به عوامل تئوریک است که میتوان آنها را به سه دستهی عمده تقسیم ساخت:

الف- بحران سیستماتیک جنبش.
ب- چالش با دین و فقاهت.
ج- رویای شیرین اصلاح طلبی.

قصد پرداختن به جزییات را نداریم، اما به طور کلی میتوان گفت جنبش اعتراضی امروزه تا حد زیادی دو مانع از سه مانع را پشت سر گذاشته است و خوشبختانه دارد پای تئوریک خود را از شر دو وزنهی سنگین و مزاحم خلاص میسازد.
اولین وزنهی رها شده را میتوان چالش با دین و فقاهت ذکر کرد که امروزه کمتر نشانی از آن به چشم میخورد. به نظر میرسد اکنون معترضان دریافتهاند که از تنور دین و فقاهت، نانی برای آزادی و دموکراسی طبخ نمیشود. شعارهایشان تقریبا فاقد رنگ و بوی مذهبی است. الله و اکبر، و یاحسین دیگر به گوش نمیرسد. هیچ روحانی و یا نیروی مذهبی مشخصی در رأس این حرکت (تا این لحظه) دیده نشده است. از این فراتر، حتی برخی از معترضان تندرو به برخی مراکز دینی و مذهبی حمله کرده و آنها را به آتش نیز کشیدهاند. هدف نه تشویق خشونت، بلکه اشاره به این مطلب است که در جنبش اعتراضی امروزه، دیانت و دینداری تا حد بسیار زیادی رنگ باخته است و یا حداقل میتوان گفت محوریتی در سازماندهی اعتراضها ندارد.
دومین مانعی که به نظر میرسد جنبش اعتراضی تا حد زیادی از آن خلاصی یافته، رویای شیرین اصلاحطلبی حکومتی است. معترضان امروزه نه تنها مدافع اصلاح طلبان حکومتی نیستند بلکه در شعارهایشان بارها آنان را مورد مذمت و طرد نیز قرار دادهاند، و خوشبختانه همین امر باعث شده است تا آن به ظاهر اصلاح طلبان نیز ماهیت واقعی خود را آشکار ساخته و حال که دیدهاند حنایشان رنگ باخته است، رسما گرایش باطنی خود را به محافظهکاران نظام استبداد دینی اعلام نمودهاند.
مجموعا شواهد نشانگر آن است که جنبش اعتراضی ایران، تا حد بسیار زیادی دو مانع از سه مانع تئوریک را پشت سر گذاشته که البته جای خوشوقتی است، اما اولین و مهمترین مانع به نظر میرسد هنوز بر سرجای خود باقیست. مانعی که اصلیترین و حساسترین چالشی است که برای پیروزی بایستی آن را حل و فصل کرد و آن عبارت است از بحران سیستماتیک جنبش.
جای دریغ دارد که بایستی اعتراف کرد جنبش اعتراضی ما متاسفانه هنوز دارد در بحران سیستماتیک خود دست و پا میزند!
در کتاب به تفصیل به این بحران اشاره شده است و اگر در این جا به نحو ساده و خلاصه بخواهیم به آن بپردازیم بایستی گفت که هر سیستم اجتماعی (خواه جنبش باشد خواه حکومت) نیازمند دو عنصر حیاتی است : آرمان و ساختار. و این دو عنصر هنوز در جنبش اعتراضی ما تصریح نشده است!
تعریف این دو عنصر را بدین گونه میتوان عنوان کرد که آرمان همانا خواستهها و آرزوها و اهدافی است که مطلوب معترضان است و ساختار، شیوههای کاربردی و حساب شدهای است که آرمان را محقق میسازد.
بحران سیستماتیک ما بزرگترین چالشی است که از زمان انقلاب ایران تا به امروزه گریبان ما را رها نکرده و جامعهی ما را چه در عرصه حاکمیت و چه در عرصه جنبش اعتراضی، مدام گرفتار و درگیر ساخته است. بدین نحو که از طرفی حاکمیت ما دارای دو آرمان نامتجانس (جمهوری اسلامی) و ساختاری معیوب و مندرآوردی است، و از طرفی دیگر شوربختانه جنبش اعتراضی ما نیز نه آرمان معینی دارد و نه ساختار مشخصی را معرفی میکند.
شعارهای امروزهی معترضان نیز به همین دلیل بیشتر به دفع ناخواستهها معطوف است تا ابراز خواستهها، چرا که هنوز خواستهای روشن نیست! شعارهای مرگ بر فلان و مرده باد بهمان نیز هیچ خواستهای را مطرح نمیسازند بلکه فقط ناخواستهها را جار میزنند.
در بخش عوامل استراتژیک نیز تنها به فقدان عنصر راهبری اشاره میکنم که متاسفانه هنوز در جنبش اعتراضی ما به چشم میخورد و بر معضلات آن میافزاید که البته طبیعی هم هست، زیرا جنبشی که هنوز مطالبات خود را بر اساس سیستم معین و منسجمی شکل نداده است چه گونه میتواند راهبری شود؟! اصلا راه کدام است که راهبری وجود داشته باشد؟!
حال با این شرایط تا چه اندازه میتوان پیروزی معترضان را محتمل دانست؟!
در حقیقت وجود امثال همین معضلات است که خاطر استبداد دینی را تسلی میدهد و دوام آن را قوت میبخشد زیرا همین مشکلات، شرایط را اجبارا به گونهای برقرار ساخته است که مردم همواره کفتر حرم استبداد دینی باشند، یعنی حتی اگر در مواقعی شهامت کنند و بال و پری به آسمان رهایی بگشایند و هر قدر هم که اوج بگیرند، باز از فرط سردرگمی و بیپناهی به زیر گنبد استبداد دینی باز میگردند.
نگارنده باطنا و از اعماق وجود، خواستار پیروزی مردم زجر دیده و منزجر از استبداد دینی حاکم بر آنهاست و از صمیم قلب آرزو دارد خود و هموطنانش هرچه سریعتر از نحسی وجود این نظام خون آشام و سرکردگان اهریمن صفتش رهایی یابند.
اما اگر باز در مبارزات ضد استبدادی به بن بست رسیدیم لااقل بدانیم:
بار دیگر چرا ... ؟!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست