سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چه کسانی کرکس اند؟ - سعید حسینی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ دی ۱٣۹۶ -  ۴ ژانويه ۲۰۱٨


محمد رضا جلایی پور، یکی از عناصر اصلی اصلاح طلبان حکومتی شورشیان جسور را «کرکسان سرنگونی‌طلب » نامیده است. باید به ایشان چند نکته ای را خاطر نشان کرد:
۱. لاشخورها آن جوانان فقیر و با غرور شهری نیستند که سالها بیکارند و با شرمندگی تمام از جیب پدر بینوای خود ارتزاق می کنند، بلکه لاشخورها آن کسانی هستند که از برکت خون جوانانی که در انقلاب ایران جانفشانی کردند، هم اکنون به پول و ثروت هنگفت رسیده اند و با اقشار فرو دست رفتارتحقیرآمیز دارند. اینها همان آخوند ها و آخوند زاده ها، همان به اصطلاح آقا و آقازاده ها هستند که اگر انقلاب نمی شد، کسی حتی دست اینها قند نذری هم نمی داد که در تکّیه ها و مساجد پخش کنند – از بس که اینها دَله و دزد بودند و هستند – چه برسد به آنها ریاست و صدارت بسپارند.
۲. لاشخورها آن کارگران شرافتمندی نیستند که نه با دریوزگی و نه با رانت دولتی، بلکه تنها و تنها با زور بازوی خود با فروش کار خود، نان می خورند. اینها همان فلکزده گان نظام سرمایه سالار و چپاولگر اسلامی هستند که برای گرفتن همان حقوق بخور و نمیر خود، باید ماهها از این نهاد به آن نهاد بدوند، جلوی این یا آن مسئول، جلوی این کارفرما یا آن مباشر گردن کج کنند. لاشخور آن کارفرماها، آن کارچاق کنهایی هستند که به برکت رانت روابط خود با مراکز فساد و دزدی ایران اسلامی، یعنی با وزارتخانه ها و با بیدادگاه های رژیم، زندگی طفیلی خود می گذراند و می توانند همیشه و به موقع گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
٣. لاشخورها آن زنان تنها، آن زنان بیوه نیستند که مجبوراند، فرزندان خود را بتنهایی بزرگ کنند، اما دستانی تهی دارند و بی پناه اند. لاشخورها آن زنان فقیر نیستند که در جامعه مردسالار که در آن بیماری سکسگرایی، بیماری اعمال کنترل و قدرت نهادی شده است مجبوراند در بازار کار بی ثبات و خالی از امنیت ایران اسلامی، هم نیروی کار خویش را به بهایی ناچیز بفروشند و هم آزار جنسی را تحمل کنند. لاشخورهای واقعی روحانیون، کل نهاد روحانیت است که از ظهور نامیمون آن در تاریخ مهن مان تا به امروز، به مانند زالوهای سیری ناپذیر زندگی می کنند. این لاشخورهای کاملاً اُرژینال، پیش از انقلاب سهم امام می گرفتن و امروز به برکت انقلاب ایران، رانت دولتی، آن هم نه از یک نوع بلکه چند نوع، آنهم نه تنها برای خودشان و خانواده‍ی منحوس و ملعون شان، بلکه برای کل ایل و تبارشان.
۴. لاشخورها آن کارمندان درستکار غیرخودی نیست که علیرغم کار و اضافه کاری فروان، هشت اشان گرو نُه اشان است. لاشخور آن دانشجویان نگران نیستند که نمی دانند، آیا پس از پایان تحصیل شان کار پیدا می کنند یا باید چند سالی سربار خانواده اشان بشوند. بالاخره لاشخورها آن دانش آموختکان نیستند که یا کار ندارند یا اگر هم دارند، آن کار ربطی به تخصص اشان ندارد. لاشخورها اتفاقاً آن کسانی هستند که به اندازه یک گاو خوب چریده هم بارشان نیست، دانش ندارند، ولی به برکت داشتن جنس خراب خود ، به برکت دکترای تقلبی به پست و مقام رسیده اند و سرنوشت سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی ما را هم رقم می زنند. لاشخورها آخوندهای مرتجع هستند که به کرسی قضاوت، مجلس و دولت تکیه زده اند و فکر می کنند با خواندن آثار شیخ پشم الدین ابرقویی یا خالد ابن هردم بیلی می توانند، مشکل انسان قرن بیست و یکمی را حل کنند.
۵. لاشخورها آن مالباخته گان نگونبخت نیستند که پس اندازهای خود را نزد بانکها گذاشته بودند تا بهره آن را صرف هزار و یک درد خود کنند. لاشخورها آن کسانی هستند که از بانکداری فقط وجه کازینویی آن را بکار می گیرند و در این زمینه بسیار هم خبره هستند. لاشخورها آن بنیادهای دینی و نظامی به مانند سپاه و آستان قدس رضوی هستند که مالیات نمی دهند، اموال عمومی را مصادره می کنند و خلاصه به راحتی و کاملاً قانونی می دزدند. نهاد های مالی و بانکی آنها در واقع دخمله های راهزنان اند.
۶. لاشخورها آن هنرمندان خلاق و فرهیختگان منتقد جامعه نیستند که می خواهند آزاد بیاندیشند، آزاد خلق کنند و خلاصه زندگی بدون آقا بالا سر، بدون حبس و بند داشته باشند. لاشخورها آن ماموران امنیتی هستند که بدون هیچ کار خلاقی، بدون اینکه ثمری یا فایده ای برای جامعه داشته باشند، دائمان به حریم شخصی افراد سَرَک می کشند، جاسوسی و چشم چرانی می کنند، هر صدای آزادی خواهانه ای را سرکوب می کنند، جلوی هر حرکت نوآورانه را می گیرند.
۷. جان کلام: لاشخورها شورشیانی نیستند که هر شب به خیابانها می آیند، به قول زنده یاد شاملو «خانه را روشن می کنند» برخی شان می میرند و بقیه امّا هنوز ایستاده اند. لاشخورها قطعاً آن جوانان بیکار، آن کارگران فقیر و کارمندان درستکار، آن زنان بینوا و مالباختگان نگونبخت، آن هنرمندان خلاق و فربختگان منتقد نیستند. اگر برخی چشمان کور خود را باز کنند، خواهند دید، که این جان به لب رسیده گان برای باز پس گرفتن ارج و کرامت انسانی خود به میدان آمده اند. لاشخورهای واقعی، جناب آقای محمد رضا جلایی پور! با عرض پوزش، بسیار شبیه به جنس شما و برادران دینی و شرکای سیاسی شما هستند. همان کسانی هستند که با مصادره انقلاب مردم، جان آن را گرفتند، پتانسیلهای پویای آنرا سرکوب و نابود کردند، از آن لاشه ای متعفن ساختند و سپس خود بر سفره‍ی این لاشه متعفن نشستند. لاشخورها یا کرکسیان شما دانشجویان خط امامی سابق و اصلاح طلبان حکومتی فعلی هستید که پس از شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سرکوب و اخراج جریان های سیاسی، دانشجویی و استادان مخالف رژیم - در جریان انقلاب ضد فرهنگی و در دهه‍ی شصت - برجای آنها در دوایر دانشگاهی و پژوهشی تکیه زده اید. بورس های دولتی، روابط و حمایت رانت امنیتی، دسترسی داشتند به صد چند امکانات اجتماعی پاداشت به شماها از سوی نظام ارتجاعی اسلامی است. شما و برادران دینی تان بر سر بود یا نبود رژیم جمهوری اسلامی، واقعاً هیچ تغییر کیفی نکرده اید، هنوز کما فی السابق در خط بُزرو امام راحل تان رجه می روید، هنوز همان فالانژهای سابق باقی مانده اید، اما فقط با پُزی روشنفکرانه و آکادمیک.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست